حمس

معرف

از رسوم عرب جاهلی در زیارت خانه خدا
متن
حُمْس، از رسوم عرب جاهلی در زیارت خانه خدا. واژه حُمس در اصلْ عربی و به معنای شدت و سخت‌گیری در دین یا در جنگ است (خلیل‌بن احمد؛ ابن‌منظور؛ زَبیدی، ذیل مادّه). حُمس (جمعِ أحْمَس) در اصطلاح، عنوانی بود که بر قریش و دیگر قبایل عرب که در زیارت خانه خدا رسومی را بدعت نهاده و در اجرای آن سخت‌گیر بودند اطلاق می‌شد (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ذیل مادّه؛ ابن‌منظور؛ زبیدی، همانجاها).در منابع اطلاع دقیقی درباره زمان پیدایی این رسم میان مردم عرب موجود نیست. ابن‌اسحاق (ص 101) و به روایت از او ابن‌هشام (ج 1، ص 199) میان دو زمان نامعیّن، پیش از بازسازی کعبه و پس از آن، تشکیک کرده‌اند، اما ظاهرآ بر آن بوده‌اند که قریش احتمالا پس از حملاتی که به کیان دینی‌اش صورت گرفت ــبه‌ویژه حمله سپاه ابرهه برای ویرانی کعبه ــ به وضع و بدعت رسم حمس اقدام کردند. با این حال به سبب منافع مالی و تجاری که بر رعایت آداب حمس برای قریش مترتب بود، باید انگیزه‌های اقتصادی و نیز سیاسی را در ابداع این رسم دخیل دانست (رجوع کنید به ابن‌اسحاق، ص 102، پانویس 1؛ قسطر، ص 140ـ141). این بدعت، اهل حمس، به‌ویژه قریش را که ساکن حرم و سرپرست خانه کعبه و امور حج بودند، از امتیازات خاصی برخوردار می‌ساخت، زیرا قبایل عربی که اهل حمس و ساکن منطقه حرم شناخته نمی‌شدند، مکلف بودند در جامه‌های اهل حمس حج یا عمره به جای آورند و غذای خود را از آنان بخرند (رجوع کنید به ادامه مقاله).ازرقی (ص 122) و یعقوبی (ج 1، ص 256) عرب را در نحوه اجرای آیینهای دینی به دو صنفِ الحُمْس (اهل حرم) و الحِلَّه (خارج از حرم) و ابن‌حبیب (1361، ص 178ـ179) آنها را به سه گروه الحمس و الحله و الطُّلْسْ تقسیم کرده و برای هر گروه آداب و رسوم خاصی وصف کرده‌اند. آداب حمس، با اختلاف‌نظر فراوان، در منابع ذکر شده است. ابن اسحاق (ص 101ـ102) و به روایت از او ابن‌هشام (ج 1، ص 199، 202ـ203) آداب حمس را چنین برشمرده‌اند: وقوف در عرفات را ترک کردن (با آنکه آن را از مشاعر و جزء اعمال حج و دین ابراهیم علیه‌السلام می‌دانستند، اما چون خارج از محدوده حرم (حِلّ) قرار داشت حرمت آن را پاس نمی‌داشتند و در مُزْدَلِفه وقوف می‌کردند و از آنجا به سوی مِنی می‌رفتند). دیگر آنکه اهل حمس نباید در حال احرام از دوغ کشک بسازند و از کره روغن بگیرند و زیر خیمه مویین روند و اگر خواستند زیر سایه روند تا زمانی که مُحرِم هستند جز زیر خیمه چرمی نروند. ابن‌حبیب (1361، ص 180) آداب حمس را چنین وصف کرده است: نباید هنگام مناسک حج از کره روغن بگیرند و کشک بسازند و شیر بیندوزند. بین زن شیرده و شیرخوارش مانع نشوند تا شیرخوار خود آن را رها کند. مو و ناخن کوتاه نکنند و خیمه‌ای از مو و پشم و کرک بر پا نسازند. گوشت نخورند و روغن استعمال نکنند و جز جامه نو نپوشند و با کفش و جامه‌های خودشان طواف به جا نیاورند و برای بزرگداشت کعبه پا بر زمین مسجد نگذارند و از درِ خانه‌ها داخل نشوند و برای وقوف به عرفات نروند. در مزدلفه وقوف کنند و از آنجا مناسک را به جای آورند و زمان کوچیدن در خیمه‌های چرمی سرخ ساکن شوند. یعقوبی (همانجا) نیز روایت ابن‌حبیب را، با اندکی اختلاف، نقل کرده و افزوده است که تماسی با زنان نداشته باشند و خود را خوشبو نسازند و در ایام حج جامه‌ای از کرک و پشم و مو نپوشند (نیز رجوع کنید به ابن‌حبیب، 1405، ص 127ـ128؛ بیهقی، ج 1، ص 36). همچنین گفته شده است که اهل حمس، برخلاف اهل حِله، در جامه‌های خود طواف می‌کردند و پس از طواف آن را نگاه می‌داشتند؛ مو و پشم نمی‌رشتند و نمی‌بافتند؛ از گیاهان حرم نمی‌خوردند؛ در ماههای حرام به پناهجویان، پناه نمی‌دادند و بر کسی ستم نمی‌کردند؛ برای تأمین نیازهای خود از پشت خانه‌های خود به پشت بام می‌رفتند و از آنجا وارد خانه‌هایشان می‌شدند؛ عبور کردن از زیر درگاه درِ خانه را حرام می‌دانستند و امور دیگری را نیز که عرب حرام نمی‌دانست حرام می‌شمردند (رجوع کنید به جوادعلی، ج 6، ص 357ـ362).اهل حِله، یعنی قبایلی که اهل حرم و ساکن آن نبودند، در ایام حج نمی‌بایست از طعامی که با خود از حِل (خارج حرم) آورده بودند می‌خوردند. نخستین طواف خود را می‌بایست در جامه اهل حمس به جای می‌آوردند و اگر نمی‌یافتند، برهنه طواف می‌کردند و اگر مرد و زنی کراهت می‌ورزیدند و نمی‌خواستند برهنه طواف کنند، مُجاز بودند با جامه‌ای که از حل همراه خود آورده طواف کنند و پس از طواف آن را از تن بیرون آورند و دیگر نه او و نه هیچ کس دیگر به آن دست نزند. به چنین جامه‌ای، لَقی (پس‌مانده) می‌گفتند (ابن‌اسحاق، ص 102؛ ابن‌هشام، ج 1، ص 202ـ203؛ ازرقی، ص 121). ابن‌حبیب (1361، ص 180ـ 181) آداب اهل حِله را در زمان مناسک حج چنین برشمرده است: شکار را حرام می‌دانستند، صله رحم به جا می‌آوردند، ثروتمندان اموال خود یا بیشتر آن را می‌بخشیدند. نیازمندان از کره روغن می‌گرفتند و به قدر نیاز، پشم و مو می‌چیدند و فقط لباسی را که با آن مناسک حج به جای آورده بودند می‌پوشیدند و جامه تازه به تن نمی‌کردند و از درِ خانه و درگاه آن داخل نمی‌شدند و تا زمانی که در احرام بودند زیرسایه نمی‌رفتند، روغن استعمال می‌کردند، گوشت می‌خوردند و پس از انجام مناسک و ورودشان به مکه همه کفش و جامه خود را صدقه می‌دادند و برای پاک نگهداشتن کعبه، با جامه تازه‌ای که از اهل حمس کرایه می‌گرفتند طواف می‌کردند. کفش نمی‌پوشیدند و اگر جامه اهل حمس را به دست نمی‌آوردند برهنه طواف می‌کردند. هر مردی از اهل حله را مردی حرمی (اهل حرم) از اهل حمس بود که جامه‌اش را برای طواف، اجاره یا عاریه می‌گرفت وگرنه برهنه طواف می‌کرد یا هنگام بازگشت به خانه کعبه جامه‌ای کرایه می‌کرد، زیرا تا زمانی که آهنگ حج می‌کردند جز گوشت حق خرید و فروش چیز دیگری نداشتند تا به منازل خود بازگردند. رسول خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم حرمیِ عیاض‌بن حمار مجاشعی بود که چون به مکه می‌آمد در جامه آن حضرت طواف می‌کرد (نیز رجوع کنید به یعقوبی، ج 1، ص 257؛ مقدسی، ج 2، ص 577؛ جوادعلی، همانجا).به نوشته ابن‌حبیب (1361، ص 181)، آداب حج اهل طلس بین آداب حمس و حله بود: درباره زمان احرام، آداب اهل حله را رعایت می‌کردند و درباره جامه احرام و ورود به خانه کعبه، آداب اهل حمس را. گرد کعبه برهنه طواف نمی‌کردند و جامه‌ای عاریه نمی‌گرفتند و از درِ خانه‌ها وارد می‌شدند. دخترانشان را زنده به گور نمی‌کردند. با اهل حله، در عرفات وقوف می‌کردند و به آداب آنان رفتار می‌کردند.درباره اینکه کدام قبایل از حمس و کدام از حله و طلس بودند، در منابع اختلاف هست. ابن‌اسحاق (ص 101ـ102) علاوه بر قریش، که مبدِع این رسم بودند، کنانة و خزاعه را از حمس دانسته است. خلیل‌بن احمد (همانجا) علاوه بر قریش، در تعبیری عام، احماس‌العرب یعنی قبایلی را که از سوی مادر به قریش منسوب بودند و در امر دین خود سخت‌گیر و از شجاعان عرب بودند و نیز تیره‌هایی از قیس را، بدون ذکر نام، در زمره حمس ذکر کرده است. ابن‌سعد (ج 1، ص 72) به روایتی قبایل هم‌پیمان قریش را نیز از حمس برشمرده است. ابن‌حبیب (1361، ص 178)، افزون بر همه خاندانهای قریش، خزاعه را به دلیل سکونتشان در مکه و همسایگی با قریش و هر قبیله‌ای را که به واسطه مادر منسوب به قریش بود و هر قبیله عرب مقیم مکه را، بدون ذکر نام آنها، از حمس دانسته است. برخی منابع، قبیله بنی‌عامربن صعصعة‌بن معاویة‌بن بکربن هوازن را نیز از حمس دانسته‌اند (رجوع کنید به ابن‌هشام، ج 1، ص 200؛ ابن‌منظور، همانجا)، اما یعقوبی (همانجا) این قبیله را از حله دانسته است (برای اطلاع از برخی اقوال درباره انتساب دیگر قبایل به حمس یا حله رجوع کنید به ابن‌حبیب، 1361؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌منظور، همانجاها؛ جوادعلی، ج 6، ص 363ـ366). به گفته جوادعلی (ج 6، ص 364ـ366) الحمس ساکنان محدوده حرم و سرپرست و عهده‌دار امور کعبه‌اند که از «متحمسین» ــکه داخلِ حمس شدند و در منابع، أحامس هم نامیده شده‌اندــ متمایزند. از این‌رو، حمس لقب قریش بود و دیگر قبایل، أحامس یا متحمس بودند، یعنی داخل‌شده در حمس.آداب مذکور در برگزاری مراسم حج میان اعراب رواج داشت و پس از بعثت حضرت محمد صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم و غلبه کامل اسلام بر جزیرة‌العرب در سال دهم هجرت و در حجة‌الوداع بود که با نزول آیاتی از قرآن، احکام حج اسلامی تشریع و رسوم حمس ملغا گردید. مفسران، آیات 189 و 199 سوره بقره و آیه 28 سوره اعراف را ناظر به انتقاد قرآن از رسم حمس و دالّ بر لغو آن دانسته‌اند (رجوع کنید به طبری؛ طباطبائی، ذیل «آیات»).همچنین گفته‌اند پس از نزول آیات برائت در سال نهم هجرت بود که برگزاری حج به رسم مشرکان و برهنه طواف کردن کعبه، رسماً ملغا گردید (رجوع کنید به ازرقی، ص 119؛ مسلم‌بن حجاج، ج 1، ص 982).منابع: ابن‌اثیر، النهایة فی غریب‌الحدیث و الاثر، چاپ طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره 1383ـ1385/1963ـ1965، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌اسحاق، کتاب السیروالمغازی، چاپ سهیل زکار، ]بی‌جا[: دارالفکر، 1398/1978، چاپ افست قم 1368ش؛ ابن‌حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن 1361/1942، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ همو، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت 1405/1985؛ ابن‌سعد (بیروت)؛ ابن‌منظور؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، چاپ سهیل زکار، بیروت 1412/1992؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، کتاب اخبار مکة شَرَّفَهااللّه تعالی و ما جاء فیها من الآثار، روایة اسحاق‌بن احمد خزاعی، در اخبار مکة‌المشرفة، ج 1، گوتینگن 1275؛ احمدبن حسین بیهقی، دلائل النبوة، چاپ عبدالمعطی قلعجی، بیروت 1405/1985؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ‌العرب قبل الاسلام، بیروت 1976ـ1978؛ خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاج‌العروس من جواهرالقاموس، ج 15، چاپ ترزی و دیگران، کویت 1395/1975، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ طباطبائی؛ طبری، جامع؛ مسلم‌بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول 1413/1992؛ مطهربن طاهر مقدسی، کتاب‌البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس 1899ـ1919، چاپ افست تهران 1962؛ یعقوبی، تاریخ؛M. J. Kister, "Mecca and Tamim: aspects of their relations", Journal of the economic and social history of the Orient, VIII (1965), repr. in M. J. Kister, Studies in Jahiliyya and early Islam, London 1980.
نظر شما
مولفان
گروه
تاریخ اجتماعی ,
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده