حمزة بن علی زوزَنی، مؤسس و داعی بزرگ مذهب دروزی در قرن پنجم. وی در ۲۳ ربیع الاول ۳۷۵، در زوزَن*، منطقه ای بین نیشابور و هرات، به دنیا آمد (انوریاسین و همکاران، ص ۱۶۷؛ بدوی، ج ۲، ص ۵۹۹). مدتی در کار نمدمالی بود (رجوع کنید به زرکلی، ج ۲، ص ۲۷۸؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «حمزه بن علی»). او ابتدا در جندیشاپور درس خواند و علوم دینی را فراگرفت (علم الدین، ص ۵۰۹؛ عسراوی، ص ۶۶). در حدود ۴۰۵ وارد قاهره شد و در زمره داعیان ایرانی، در مجالس حکمت تأویلی که در دارالحکمه قاهره برپا بود، شرکت کرد و به الحاکم بامراللّه*، ششمین خلیفه فاطمی، نزدیک شد و نزد او به مقام رفیعی رسید (رجوع کنید به غالب، ص ۲۴۱؛ انوریاسین و همکاران؛ عسراوی، همانجاها).بنابه گزارش حمیدالدین کرمانی در رساله مباسم البشارات (ص ۵۵ـ۵۶)، قاهره (مقرّ خلافت الحاکم بامراللّه) در سال ۴۰۸ وضع آشفته ای داشته و سبب آن ظهور دعوت جدیدی بوده دایر بر اینکه الحاکم ناسوتِ الوهیت است و خدا درصورت او ظاهر شده است. داعیان معروف این دعوت و مذهب تازه سه تن بودند : حمزة بن علی، حسن فَرغانی معروف به اَخرَم، و محمدبن اسماعیل دَرَزی* (محمد کامل حسین، ص ۷۵). مرکز فعالیت آنان مسجد رَیدان بود (انوریاسین و همکاران، ص ۱۶۸) در باغی به همین نام در خارج از قاهره (رجوع کنید به مَقریزی، ج ۳، ص ۲۳ـ۲۴).حمزه با داعیان دیگر قرار گذاشته بود که بدون اجازه او، اسرار و عقاید مذهب جدید را آشکار نکنند. اما بعد از اینکه درزی مناسبات خود را با الحاکم تقویت کرد، الحاکم اداره برخی امور را به او واگذار کرد و درباریان را به تبعیت از وی وادار نمود و درزی با نوشتن نامه هایی به داعیان رسمی حکومت (مانند جتکین، داعی الدعات اسماعیلی؛ و عبدالرحیم بن الیاس، ولیعهد و والی شام) بر آن شد که خود را رهبر نهضت مذهبی جدید معرفی کند؛ ازاین رو، پیش از موعد مقرر و بدون اجازه حمزه، دعوت جدید را در سال ۴۰۷ آشکار نمود (رجوع کنید به انطاکی، ص۳۳۸ـ ۳۳۹؛ محمد کامل حسین، ص ۷۶، ۷۸؛ انوریاسین و همکاران، ص۱۷۰ـ۱۷۱؛ غالب، ص۲۴۲). این اعلان باعث اختلاف حمزه با درزی و رقابت آن دو در امر رهبری دعوت تازه شد. درزی برخی یاران حمزه را به خود جذب کرد و خود را سیدالهادیین و سیف الایمان خواند و خویش را برتر از حمزه شمرد (رجوع کنید به محمد کامل حسین، ص ۷۶ـ۷۷؛ انوریاسین و همکاران، ص ۱۷۱؛ خطیب، ص ۱۰۲). در اثنای رقابت شدید حمزه و درزی، در سال ۴۰۸ روزی درزی و جمعی از یارانش عازم قصر الحاکم بودند که مردم به آنان هجوم بردند و حدود چهل تن از آنان را کشتند، اما بقیه گریختند. روز بعد شورشیان به مقرّ حمزه در مسجد ریدان حمله کردند و اگر الحاکم آنان را منع نکرده بود، حمزه با دوازده تن از پیروانش به قتل می رسید. درباره اینکه درزی در شورش سال ۴۰۸ کشته شد یا مخفی گردید و در سال ۴۱۰ درگذشت، اختلاف نظر هست (رجوع کنید به محمد کامل حسین، ص۸۰؛ غالب، ص ۲۴۸).پس از اینکه درزی به کلی از صحنه غایب شد و اخرم نیز در ۴۰۸، مدت کوتاهی پس از اعلان دعوت جدید، به قتل رسید، تمام مسئولیتِ دعوت جدید بر عهده حمزه قرار گرفت. او به خود القابی چون هادی المستجیبین، امام الزمان، قائم الزمان، و المنتقم من المشرکین بسیف مولانا داد و شروع به نگارش رسائلی با محتوای عقاید و آموزه های دعوت جدید کرد. همچنین به مخالفان خود، به منظور ابلاغ دعوت جدید، نامه نوشت، از جمله در ربیع الاول ۴۰۹ در نامه ای، از قاضی القضات، احمدبن محمدبن عوام، خواست که تمام امور شرعی و قضایی موحدان (پیروان دعوت جدید) را به وی واگذارد، اما قاضی نامه را مشتمل بر مضامین کفرآمیز دانست و مردم را به قتلِ آورندگانِ نامه تحریک کرد (انطاکی، ص۳۴۳ـ۳۴۴؛ محمدکامل حسین، همانجا؛ بدوی، ج۲، ص ۵۹۹ ـ ۶۰۰). حمزه در رساله الغایة و النصیحة (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۹۴) به این واقعه اشاره کرده است. پس از آن، حمزه مقرّ سرّی خود را مسجد تبر، در خارج قاهره، قرار داد. مخالفان او به آنجا نیز حمله کردند و درِ مسجد را آتش زدند، اما چون حمزه در داخل مسجد پناهگاه امنی با در سنگیِ محکمی برای خود ساخته بود، مهاجمان نتوانستند به او و یارانش دست یابند.الحاکم مدتی حمزه را در قصر خود سکونت داد تا اینکه بعد از فرونشستن فتنه، حمزه دوباره به پناهگاه خود در مسجد تبر بازگشت. این بار تعداد پیروان او به صد هزار تن رسید. حمزه به دعوت خود نظم جدیدی داد و، به تبع نظام اسماعیلی، داعیانی به جاهای دیگر فرستاد و برای خود و یارانش صفات و القابی برگزید. سپس شروع به ارسال نامه به پادشاهان، امیران و بزرگان علم و دین کرد و از آنان دعوت کرد که به مذهب او وارد شوند. فعالیت وی، به ویژه در شام، مؤثر بود. حمزه تا شوال ۴۱۱ با الحاکم مکاتبه داشت، اما در پیِ غیبت الحاکم در ۴۱۱، حمزه نیز در همان سال غایب شد (محمد کامل حسین، ص ۸۲ ـ۸۳؛ غالب، ص ۲۴۹ـ۲۵۱؛ انوریاسین و همکاران، ص ۱۷۸؛ بدوی، ج ۲، ص ۶۰۲). حمزه در رساله الاعذار و الانذار (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۲۴۷ـ۲۴۸)، که بدون تاریخ است، خود را امام خوانده و گفته است که به زودی غایب خواهد شد، اما بعد از مدت کوتاهی برخواهد گشت. او غیبت خود را امتحانی برای پیروان خود خوانده است.به نوشته یحیی بن سعید انطاکی (متوفی ۴۵۸؛ ص ۳۷۲)، بعد از غیبت الحاکم، حمزه فرار کرد و سپس به قتل رسید. همچنین گفته شده است که حمزه سه سال در مصر مخفی بود و در این مدت رساله های بسیاری نوشت و برای یاران خود فرستاد، از جمله رسالة الغیبة را به دست یکی از داعیان، از اسکندریه به شام فرستاد و در سال ۴۱۸ نیز رساله ای برای بهاءالدین علی بن احمد سُمّوقی معروف به مُقتنی* (یکی از داعیانی که رهبری دعوت را بعد از حمزه به دست گرفت) فرستاد مبنی بر از سرگیریِ نشر و ترویج دعوت (رجوع کنید به غالب، ص ۲۵۱؛ علم الدین، ص۵۱۰؛ انوریاسین و همکاران، ص ۱۷۹). به هر حال، روشن نیست که حمزه کی و چگونه درگذشت، اما ظاهرآ بهاءالدین مقتنی مکان اختفای حمزه را می دانسته، با او ارتباط داشته و تا ۴۳۰ انتظار بازگشت او را می کشیده است (رجوع کنید به محمد کامل حسین، ص۸۳؛ ابوعزالدین، ص ۱۰۶؛ دفتری، ص۱۹۷). پس از غیبت حمزه، آزار و شکنجه و دستگیری پیروانش آغاز گردید (انطاکی، همانجا؛ محمد کامل حسین؛ ابوعزالدین، همانجاها).عقاید حمزه که در رساله ها و مکتوباتش (رجوع کنید به ادامه مقاله) بیان شده، در واقع، بخش عمده ای از اعتقادات و باورهای دینی دروزیان است. وی معتقد به توحید معبود بود و در این باره در رسالة البلاغ و النهایة فی التوحید (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۷۵) گفته است معبودی جز مولای سبحان وجود ندارد، او نه شبیهی در میان موجودات جسمانی دارد، نه ضدی در میان موجودات جرمانی، و نه مانند و نظیری در بین موجودات روحانی. با وجود این، عقیده توحید حمزه با عقیده عموم مسلمانان در این موضوع متفاوت است، زیرا او بر آن بود که این معبود یگانه به صورت و هیئت ناسوتی و انسانی درمی آید تا ما به واسطه صورت انسانی و مرئی که برای ما آشناست، او را بشناسیم وگرنه نمی توانیم به حقیقت لاهوتی او معرفت پیدا کنیم. بنابه گفته وی در رسالة الغیبة (رجوع کنید به همان، ص ۲۵۰)، خدا ناسوتِ صورتش را برای ما ظاهر کرد تا برای صورتها مأنوس و آشنا، و به فهم بشر نزدیک باشد (نیز رجوع کنید به ابوعزالدین، ص ۱۱۲ـ۱۱۳). همچنین او در السیرة المستقیمة (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۱۲۵) نوشته است که خدای معبود به سبب ظهورش درصورت مرئیِ ناسوتی و مباشرتش در بشریت، به ما لطف و نیکی ارزانی داشت. به اعتقاد حمزه و دروزیان، در زمان آنان ظهور خدای معبود در صورت انسانیِ الحاکم بامراللّه بوده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۲۴ـ۱۲۵؛ محمد کامل حسین، ص ۱۰۶ـ۱۰۷؛ دفتری، ص ۱۹۸؛ ابوعزالدین، همانجا).حمزه و دروزیان آموزه مراتب یا حدود روحانی و جسمانی را ــکه برگرفته از نظریه صدور نوافلاطونیان است ــ از فاطمیان گرفتند و از آن تفسیرهایی جدید کردند. حمزه در رساله سبب الاسباب (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۱۴۶) می گوید معبود، او را که عقل کلی و امام اعظم است، از نور خود ابداع کرده است، پیش از آنکه مکان و امکان و انس و جنی باشد (نیز رجوع کنید به همان، ص ۲۴۲ـ۲۴۳).از دیگر عقاید و اَعمالِ حمزه، نسخ و نقض همه شرایع و اِسقاطِ تکالیف شرعی است. وی در رساله النقض الخفی (رجوع کنید به همان، ص ۴۹ـ۶۳) درصدد از بین بردن ظاهر و گرویدن به باطن و ابطال تمام فرایض ظاهری و عبادات عملی است. از نظر او، فریضه موحدان عبارت است از معرفت معبود و تنزیه او از همه اسماء و صفات و نیز معرفت امام قائم الزمان که خود حمزه است و تشخیص او از سایر حدود و همچنین لزوم اطاعت تام از او. سپس شناخت حدود دیگر با نامها و القاب و مراتبشان و وجوب اطاعت از آنان. به عقیده حمزه، اگر انسان به این تکالیف توحیدی عمل کند، موحد می شود و فرایض و تکالیف دیگر، از جمله شهادتین، نماز، زکات، روزه، حج، جهاد و ولایت، بر او واجب نیست (نیز رجوع کنید به محمد کامل حسین، ص ۱۲۱). حمزه به جایِ همه فرایض نسخ شده، هفت خصلت را برای موحدان واجب دانسته است که عبارت اند: از صدق گفتار؛ مراعات برادران؛ ترک همه شرایع؛ برائت از ابلیسها و بیزاری از طغیان؛ توحید یا یگانه دانستن مولا در هر عصر و زمان؛ رضادادن به افعال مولا، هرچه باشد؛ و تسلیم امر مولا بودن در پیدا و پنهان (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۶۶؛ برای آگاهی بیشتر درباره عقاید حمزة بن علی رجوع کنید به دروزیان*).رساله ها و نامه های باقی مانده از حمزه، همراه با نوشته های بهاءالدین سُمّوقی و اسماعیل بن محمد تمیمی*، در مجموعه ای ــکه رسائل الحکمة و گاه الحکمة الشریفة خوانده می شودــ گردآوری شده است. این مجموعه در شش جزء ترتیب یافته است (رسائل الحکمة، مقدمه، ص۱۰ـ۱۱؛ دفتری، همانجا). آنچه حمزه نوشته، یا احتمال داده شده که مکتوب اوست، عبارت اند از: ۱) النقض الخفی، که آن را در سال ۴۰۸ نوشته و در آن همه شرایع پیشین را نقض کرده و به باطن محض گرویده، و از عقیده توحید و الوهیتِ حاکم و امامت خود دفاع کرده است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۴۹). ۲) بدءالتوحید لِدعوة الحق، که در آن درباره اسقاط فرایض و نیز خصلتهای واجب بر موحدان، سخن گفته است. تاریخِ نگارش این رساله نیز ۴۰۸ است (رجوع کنید به همان، ص ۶۴). ۳) میثاق النساء، که تاریخ ندارد و درباره عهد و پیمانهایی است که زنان برای حفظ عفاف و مکارم اخلاقشان باید بدانها متعهد و ملتزم باشند (رجوع کنید به همان، ص ۶۹). ۴) البلاغ و النهایة فی التوحید، درباره قیامت و ثواب و عقاب، که در ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به همان، ص ۷۳؛ قس محمد کامل حسین، ص۹۴؛ بدوی، ج۲، ص:۵۲۱ سال ۴۰۹). ۵) الغایة و النصیحة، که احتمالا در سال ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۸۳؛ قس محمد کامل حسین؛ بدوی، همانجاها؛ که تاریخ آن را ۴۰۹ ثبت کرده اند). حمزه در این رساله درباره اختلافش با درزی و دیگران سخن گفته است. ۶) کتاب فیه حقائق ما یظهر قُدّام مولانا الحاکم من الهزل، که بدون تاریخ است، اما ظاهراً پیش از ۴۱۱ (سال اختفای الحاکم) نوشته شده است. در این نوشته، تمام افعال و حرکات روزانه الحاکم دارای معانی و تأویلات توحیدی تلقی گردیده است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص۹۷ـ ۱۱۰). ۷) السیرة المستقیمة، درباره ادوار کبرا و صغرا و حدود، که در ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۱۱؛ قس محمد کامل حسین، ص ۹۵؛ بدوی، ج ۲، ص ۵۲۲، که تاریخ آن را ۴۰۹ ذکر کرده اند). ۸) کشف الحقائق، درباره تفاوت حدود از نظر فاطمیان و داعیان جدید و نیز درخصوص لاهوت معبود و ناسوت او. این رساله در سال ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص۱۳۰؛ قس محمد کامل حسین، همانجا، که تاریخ آن را ۴۰۹ نوشته است). ۹) سبب الاسباب، که بدون تاریخ است و در آن از داعیان و مراتب آنان و نیز تأویل بسم اللّه الرحمن الرحیم سخن رفته است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۱۴۶). ۱۰) رسالة الدامغة للفاسق. ۱۱) الرد علی النُصَیْری لَعَنَهُ المولی فی کل کَوْرٍ و دَوْرٍ، که بدون تاریخ است و از مهم ترین آثاری است که در آن درباره اعتقاد فرقه هایی مانند نُصَیریه به اباحت و اشتراک در اموال ــکه برخلاف عقیده دروزیان است ــ اطلاعاتی آمده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۶۳). ۱۲) رسالة الرضی و التسلیم الی کافّة الموحدین، که در آن الوهیت الحاکم (به عنوان محور دعوت جدید) با سلسله تأویلاتی اثبات گردیده و به مخالفتهای درزی و دیگران با حمزه اشاره شده است. این رساله در ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۷۵؛ قس محمد کامل حسین، همانجا: سال ۴۰۸؛ بدوی، ج ۲، ص :۵۲۳ سال ۴۰۹). ۱۳) رسالة التنزیه الی جماعة الموحدین، که همانند رساله کشف الحقائق، درباره حدود و مراتب آنها و تفاوت دیدگاه حمزه با فاطمیان درباره حدود است. این رساله در ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۱۸۵؛ قس محمد کامل حسین؛ بدوی، همانجاها، که تاریخ نگارش آن را ۴۰۹ ذکر کرده اند). ۱۴) الصبحة الکائنة، که در آن حمزه از شورش مردم مصر برضد داعیان دعوت جدید و از نحوه فرار و پناه بردنش به مخفیگاه سخن گفته است. تاریخ این رساله ۴۱۰ است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۲۰۲؛ قس محمد کامل حسین، ص :۹۶ سال ۴۰۸؛ بدوی، ج ۲، ص ۵۲۴: سال ۴۰۹). ۱۵) سِجِلُّ المجتبی، در تعیین مرتبه اسماعیل بن محمد تمیمی. این رساله از لحاظ بیان برخی حوادث تاریخی آن دوره اهمیت دارد (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۲۰۶). ۱۶) تقلید الرضی و سفیر القدرة، در تعیین مرتبه محمدبن وَهْب قرشی، این رساله در سال ۴۱۰ نوشته شده است (رجوع کنید به همان، ص ۲۰۸؛ قس بدوی، همانجا: سال ۴۰۹). ۱۷) تقلیدالمقتنی، در تعیین مرتبه المقتنی، تاریخ نگارش آن، سال ۴۱۱ است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص۲۱۳؛ قس بدوی، ج ۲، ص :۵۲۵ سال ۴۱۰). ۱۸) رسالة حمزة الی اهل الکدیة البیضاء. ۱۹) رسالة حمزه الی الموحدین من اهل اَنْصِناء، که در آن پیروان خود را در شهر انصنا (در مصر) به صبر و تسلیم در برابر قضای الهی دعوت کرده است. تاریخ نگارش این رساله ۴۱۱ است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۲۱۹؛ قس محمد کامل حسین؛ بدوی، همانجاها: سال ۴۱۰). ۲۰) رسالة الی ولیِّ العهد عبدالرحیم بن الیاس، که در آن حمزه، عبدالرحیم بن الیاس را به اعتراف به الوهیت الحاکم فرا خوانده است (رجوع کنید به رسائل الحکمة، ص ۲۲۳). ۲۱) رسالة الی خماربن جیش سلیمانی عکّاوی، که در آن حمزه وی را از ادعای برادر الحاکم بودن برحذر داشته است (رجوع کنید به همان، ص ۲۲۵). ۲۲) رسالة الی قاضی القضاة احمدبن عوام. در این نامه حمزه از قاضی می خواهد که خود را از این منصب خلع کند، زیرا احکامی که صادر می کند، به سبب بی اعتقادی اش به الوهیت الحاکم، بی ارزش است (رجوع کنید به همان، ص ۲۲۷). ۲۲) رسالة التحذیر و التنبیه، که در آن حمزه درباره جایگاه و مرتبه خود و اینکه او امام و ناطق حقیقی است که خداوند او را قبل از خلق آسمانها و زمین آفریده، سخن گفته است (رجوع کنید به همان، ص ۲۴۲). ۲۴) رسالة الأَعذار و الإنذار، که در آن از ضرورت تمسک به عقیده توحید و شناخت حدود و پاداش حمزه به پیروان خویش سخن رفته است (رجوع کنید به همان، ص ۲۴۶). ۲۵) رسالة الغیبة، که حمزه آن را پس از گذشت چند ماه از غیبت الحاکم، برای ابویَعْلی (از مشایخ آل بستان در سرزمین شام) فرستاد. تاریخ نگارش آن سال ۴۱۱ است (رجوع کنید به همان، ص۲۵۰).به نظر عبدالرحمان بدوی (ج ۲، ص ۵۴۹)، در رسائل الحکمة رساله های شماره ۵ تا ۱۴ در جزء اول، ۱۵ تا ۳۵ در جزء دوم، و ۴۴ در جزء سوم از مکتوبات حمزه اند، اما محمد کامل حسین (ص ۹۴ـ۹۸) رساله شماره ۵ (میثاقُ ولیّالزمان) از جزء اول و شماره ۱۸ (رسالة النساء الکبیرة) و شماره ۲۵ (شرطُالامام صاحب الکشف) و شماره های ۲۹ تا ۳۲ (المناجاة مناجاة: ولیّ الحق، الدعاءُ المستجابُ، التقدیس دعاء السادقین ]الصادقین[ و ذکرُ معرفةِ الامام) و رساله ۳۵ (رسالةُ الغیبة) را از جزء دوم و رساله ۴۴ (رسالةُ بنی ابی حِمار) را از جزء سوم، جزو آثار حمزه ذکر نکرده است. همچنین رساله های دیگری، که در مجموعه رسائل الحکمة موجود نیست، از تألیفات حمزه شمرده شده است (رجوع کنید به انوریاسین و همکاران، ص ۱۶۶).منابع: یحیی بن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصلة تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس ۱۹۹۰؛ انوریاسین، وانل سید، و بهاءالدین سیف اللّه، بین العقل و النبی، پاریس ۱۹۸۱؛ عبدالرحمان بدوی، مذاهب الاسلامیین، بیروت ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳؛ محمداحمد خطیب، عقیدة الدروز: عرضٌ و نقض، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛ رسائل الحکمة، لحمزة بن علی، اسماعیل تمیمی، و بهاءالدین سموقی، دیار عقل، لبنان: دارلاجل المعرفة، ۱۹۸۶؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۹۹؛ نجیب عسراوی، المذهب التوحیدی الدرزی، برزیل ۱۹۹۰؛ سلیمان سلیم علم الدین، تَذَکَّر یا مروان : المدارس الفکریة و التیارات السیاسیة و دعوة التوحید الدرزیّة، بیروت ۱۹۹۸؛ مصطفی غالب، الحرکات الباطنیة فی الاسلام، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ احمدبن عبداللّه کرمانی، رسالة مباسم البشارات بالامام الحاکم بامراللّه، در محمد کامل حسین، طائفة الدروز: تاریخها و عقائدها، قاهره ۱۹۶۲؛ محمد کامل حسین، همان؛ احمدبن علی مَقریزی، کتاب الخطط المقریزیة، ج ۳، مصر ۱۳۲۵؛Nejla M. Abu-Izzeddin, The Druzes: a new study of their history, Faith and society, Leiden ۱۹۸۴; Farhad Daftary, The Isma Ilis: their history and doctrines, Cambridge ۱۹۹۲; EI۲, s.v. "Hamza b. `ALi " (by W. Madelung).