حَمدونِ قَصّار، پیرملامتیه نیشابور در قرن سوم. برطبق کهنترین منابع، نام او حمدون، کنیهاش ابوصالح، نام پدرش احمدبنعُماره، و شهرتش قَصّار بوده است (رجوع کنید به حاکم نیشابوری، ص228؛ سلمی، 1960، ص 114؛ ابونعیم اصفهانی، ج10، ص231).در همه نسخههایخطی قدیم کشفالمحجوب گاه کنیه او ابوحمدون ذکر شده که اشتباه است (رجوع کنید به هجویری، ص 90، پانویس 9، ص 335، پانویس 7)، چنانکه در جاهای دیگر کشفالمحجوب صورت صحیح کنیه و نام او، ابوصالح حمدون، نوشته شدهاست (همان، ص191، 277). حمدون فقیه و به مذهب سُفیان ثوری* (متوفی 161)، از فقهای صوفیه، بود (سلمی، 1960؛ ابونعیم اصفهانی، همانجاها؛ هجویری، ص 191). ذَهَبی در قرن هشتم، حمدون را در حدیث از شاگردان ابومَعمَر هُذَلی (محدّث بغدادی، متوفی 236) و ابنراهَوَیه* (از عالمان و محدّثان خراسان، متوفی 238) دانسته است و نام کسانی را که از حمدون روایت کردهاند، آورده است (ج 13، ص 51)، اما هیچ یک از منابع کهن و همعصر حمدون سخنان ذهبی را ذکر نکردهاند.حمدون از شاگردان و مریدان ابوتراب نَخْشَبی*، ابوالحسن سالم (یا سلم)بن حسن باروسی* و علی نصرآبادی (هر سه از مشایخ صوفیان خراسان در قرنهای دوم و سوم) بود و طریقش با صوفیان معاصرش تفاوت داشت. او آیین ملامتی (رجوع کنید به ملامتیه*) را در خراسان گسترش داد (سلمی، 1960؛ ابونعیم اصفهانی، همانجاها). مرید و شاگرد خاص او، عبداللّهبن محمدبن مُنازل، بیشتر سخنان حمدون را نقل کرده است (رجوع کنید به سلمی، 1960، ص114ـ115، 117؛ ابونعیم اصفهانی، همانجا). اینکه در برخی منابع گفته شده حمدون قصّار، پیر عبداللّه مبارک (متوفی 181) بوده (رجوع کنید به عطار، ص 401؛ خوافی، ج1، ص355) یا عبداللّه مبارک سخنان حمدون را روایت کرده (رجوع کنید به ابنجوزی، ج 4، ص 99؛ عطار، ص 404) اشتباه است و ظاهرآ عبداللّه مبارک ــکه نزدیک به صد سال پیش از حمدون میزیسته ــ به جای عبداللّه منازل، مرید حمدون، ذکر شده است.ابوالعلاء عَفیفی، محقق مصری، بر ارتباط حمدون با فتوت* تأکید کرده (رجوع کنید به سلمی، 1369ـ1372ش، ج 2، مقدمه، ص 365) و استناد او بیشتر به حکایت دیدار و گفتگوی حمدون و نوح عیار، بزرگِ جوانمردان نیشابور، است که حمدون از او درباره جوانمردی پرسید و نوح گفت جوانمردی من آن است که از لباس خود درآیم و جامه تصوف پوشم و جوانمردی تو آن است که از جامه صوفیان در آیی (نیز رجوع کنید به هجویری، ص 278؛ عطار، ص 401ـ 402). حمدون، برخلاف بسیاری از صوفیان که کسب را ترک میکردند، به داشتن پیشه و کسب اصرار داشت چنانکه به یکی از مریدان خود، عبداللّه حجّام، گفت دوست دارم بیشتر تو را عبداللّه حجّام بنامند تا عبداللّه زاهد و عارف (سلمی، 1369ـ 1372ش، ج 2، ص 410). از شهرت حمدون به قصّار پیداست که «رختشوی» بوده است و خواجه عبداللّه انصاری (ص 121، 346،450) نیز او را حمدون گازُر ذکر کرده است. حمدون تصوف دوره خود را نمیپسندید و بیشتر به طریق گذشتگان نظر داشت (رجوع کنید به سُلَمی، 1960، ص 115ـ116؛ ابونعیم اصفهانی، همانجا). وی، برخلاف عالمان و صوفیان عصر خود، بر منبر نمیرفت و موعظه نمیکرد. اعتقاد داشت اگر گناه کبیره بر دل عارفی بگذرد، از مقام ولایت عزل میشود و در بحثهای صوفیان درباره برتریِ حضور یا غیبت، حضور را برتر میدانست (رجوع کنید به هجویری، ص 191ـ192، 335،370). از پرهیزکاری و ورع حمدون داستانهای شگفت نقل کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به انصاری، ص 122؛ عطار، ص 401). به گفته ذهبی (همانجا)، ابوعبدالرحمان سُلَمی، صوفی سده چهارم، جزوهای از حکایات حمدون فراهم کرده، اما آنچه سلمی از حمدون نقل کرده فقط سخنان او در کتاب طبقاتالصوفیة (ص 115ـ119) و رسالةالملامتیة (رجوع کنید به 1369ـ1372ش، ج 2، ص 410، 431) است. این سخن حمدون مشهور است که طریق اهل ملامت، داشتنِ «خوفِ قدریه و رجاء مُرجئه» است (رجوع کنید به سلمی، 1960، ص119؛ همو، 1369ـ1372ش، ج2، ص420). عطار (ص403) در تفسیر آن گفته است که ملامتی باید چنان رجایی داشته باشد که حتی مرجئه نیز او را ملامت کنند و چنان خوفی داشته باشد که حتی قدریان نیز او را ملامت کنند و همواره نشانه تیر ملامت باشد. هجویری (ص 277) پیروان حمدون را، که همان ملامتیان بودند، قصّاریه نامیده است. حمدون در 271 در نیشابور درگذشت (حاکم نیشابوری، ص 228؛ سلمی، 1960، ص 114؛ شعرانی، ج 1، ص 84؛ قس خوافی، همانجا، که به اشتباه مرگ او را در بصره دانسته است). به گفته سلمی (1960، همانجا)، وی در گورستان حیره نیشابور به خاک سپرده شد (نیز رجوع کنید به شعرانی، همانجا، در متن چاپی اشتباهآ حیده آمده است)؛ اما حاکم نیشابوری، که بیش از دیگران به زمان حیات حمدون نزدیک بوده، یک جا (ص 227) گفته که مدفن حمدون در جوار حیره* است و در جایی دیگر (ص 220) گفته که حمدون، همراه ابوعلی محمدبن عبدالوهاب ثقفی* (متوفی 328) و ابوالحسن بوشنجی* (متوفی 347) و عبداللّه منازل، در محله فُز (از محلههای آباد و بزرگ نیشابور قدیم) مدفون است.منابع: ابنجوزی، کتاب صفةالصفوة، حیدرآباد، دکن 1388ـ1392/ 1968ـ1972؛ ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقاتالاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت 1387/1967؛ عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، چاپ محمد سرور مولائی، تهران 1362ش؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران 1375ش؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ 1341ش؛ ذهبی؛ محمدبن حسین سلمی، کتاب طبقاتالصوفیة، چاپ یوهانس پدرسن، لیدن 1960؛ همو، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی: بخشهایی از حقائق التفسیر و رسائل دیگر، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1369ـ1372ش؛ عبدالوهاببن احمد شعرانی، الطبقاتالکبری، بیروت 1408/1988؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران 1360ش؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران 1383ش.