چَچنامه، کتابیدر تاریخسِند و فتحآنبهدستمسلمانان، کهعلیبنحامدبنابیبکر کوفیآنرا از عربیبهفارسیترجمهکردهاست. از ناممؤلفو عنواناثر ویاطلاعدقیقینداریم؛ احتمالدادهشدهاستکهتألیفشخصیبهنامخواجه امامابراهیمباشد (رجوع کنید به فتحنامه سند، 1358، ص151، مقدمه داود پوته، ص«یز»). اگر زمانتألیف چچنامه (نسخه عربی) را سده سومیا چهارمبدانیم، اینکتابرا باید کهنتریناثریدانستکهدر باره تاریخمسلماناندر شبهقاره هند تألیفشدهاست(همان، 1403، مقدمه بلوچ، ص«یه»)، ولیچوننسخه عربیآندر دستنیست، چچنامه فارسینخستینکتابدر تاریخسِند استکهبهدستما رسیدهاست(قانع، ج3، بخش1، ص9ـ10؛ بکّری، مقدمه داود پوته، ص«و»؛ آفتاباصغر، ص167).چونعلیبنحامد کوفیهنگامترجمه چچنامه در 613، 58 سالهبوده، احتمالاً حدود 555 متولد شدهاست( فتحنامه سند، 1403، ص6، مقدمه بلوچ، ص«یه»). خاندانوی، چنانکهنسبتشبهکوفینشانمیدهد، اصالتاً اهلکوفهبودند و علیبنحامد همدر آنجا بهدنیا آمد و پرورشیافت. ویاوایلعمرشرا در زادگاهشدر «فراغتو نعمت» گذراند. در دهه نخستسده هفتم، هنگامیکهحدود پنجاهسالداشت، بهسببحوادثناگوار، وطنرا ترککرد و بهسند رفتو در ابتدایفرمانرواییناصرالدینقُباچه(حک:602ـ624) در شهر اُچ، پایتختوی، سکنا گزید (همان، ص5، مقدمه بلوچ، ص«یو»؛ صفا، ج3، بخش2، ص1166). علیبنحامد نزد شرفالملکرضیالدینابوبکربنمحمد اشعری، وزیر ناصرالدینقُباچه، تقربیافتو تا ویزندهبود، در حمایتاو زندگیکرد. با درگذشتشرفالملکو بهوزارترسیدنپسرش، عینالملکفخرالدینحسیناشعری، اوضاععلیبنحامد بهسببرقابتو ستیزه حاسداندگرگونشد و با سختیمواجهگردید. از اینرو، در 613 کارهاییرا کهدر دستداشترها کرد و بهمطالعهپرداخت. ویدر اندیشه تألیفکتابیدر باره فتحسند بهدستمسلمانان، از اُچبهشهرهایاَرور و بَکَّر (بَهکَر) رفت. او با مولانا قاضیاسماعیلبنعلیبنمحمد ثقفی، از بازماندگانمحمدبنقاسمثقفی(فاتحسند، متوفیح 98)، ملاقاتکرد و ثقفیکتابیبهعربیدر باره فتحهند و بلاد سند بهعلیبنحامد نشانداد. اینکتاببهخطیکیاز اجداد ثقفیرونویسییا تألیفشدهبود. علیبنحامد اینکتابرا از عربیبهفارسیترجمهکرد و بهعینالملکفخرالدین، وزیر ناصرالدینقباچه، تقدیمنمود (رجوع کنید به فتحنامه سند، 1403، ص5ـ9، 190ـ191، مقدمه بلوچ، ص«یو»؛ قانع؛ صفا، همانجاها؛ استوری، ج1، بخش1، ص). علیبنحامد از ترجمه خود اغلببا عنوانفتحنامهیاد کردهاست(رجوع کنید به فتحنامه سند، 1403، ص7، 9، 10، 191) ولیپساز او، اینکتاببا نامچچنامه مشهور گشت،زیرا کتابمذکور با شرححالچَچ، راجایارور، کهحمله مسلمانانبهسند در عهد جانشیناناو انجامگرفت، آغاز میشود (بکّری، ص4؛ صفا، ج3، بخش2، ص1167؛ فتحنامه سند، مقدمه بلوچ، ص«یح»؛ استوری، همانجا). از چچنامه با نامهایدیگر نیز یاد شدهاست،از جملهمنهاجالمسالک، منهاجالدینو الملک، تاریخقاسمی، تاریخهند و فتحسند، تاریخسند و فتحنامه سند ( فتحنامه سند، 1403، ص5، 190، مقدمه بلوچ، ص«یح»؛ بکّری، مقدمه داود پوته، ص«و»؛ د. ایرانیکا، ذیلمادّه).ظاهراً علیبنحامد بار دیگر بهاُچرفتهتا کتابخود را بهوزیر تقدیمکند و گویا چندیدر آنجا ماندهاست. بنا بر پارهایقراین، ویبهارور بازگشتو باقیعمر را تحتحمایتقاضیانآنجا بهتألیفگذراند و در همانجا وفاتیافت( فتحنامه سند، 1403، مقدمه بلوچ، ص«یز»). سیدمحباللّهبَکَّریدر تاریخسند، بهجز چچنامه از آثار دیگر کوفی، از جملهترجمه تنقیحالاسناد فیتشریحالامصار و البلاد و تألیفکتاب الانساب، یاد کرده، اما نامکوفیرا بهاشتباهعلیبنابراهیمنوشتهاست(همانمقدمه، ص«یز ـ یح»).چچنامهبا دیباچه مترجمآغاز میشود و پساز آن، شاملاینمطالباست: گزارشیاز تاریخسند پیشاز اسلامو دودمانهایحاکمبر اینناحیه، مانند سلسله بوداییسیهَرس؛ شورشچچبنسیلائجبرهماییو دستیابیویبر تاجو تختو تداومسلسله سیلائجتا زمانفتحاسلامی(رجوع کنید به همان، ص10ـ52)؛ تاریخوالیانمسلمانثَغر هند و سند و حملاتمسلمانانبهمُکرانو سند در زمانخلفایراشدینو امویانتا روزگار ولیدبنعبدالملک(ص52ـ67)؛ شرحو تفصیللشکرکشیهایمسلمانانو فتوحمحمدبنقاسمثقفیدر سند و پیشرویاو بهنواحیشمالیهند، سرانجامِ ویو سرنوشتدو دختر داهر، پادشاهشکستخورده سند (ص68ـ190)؛ و خاتمه مترجم(ص190ـ191).مطالبمربوطبهتاریخسند پیشاز اسلام، کهربعاولکتابرا تشکیلمیدهد و چچنامه تنها منبعآنبهشمار میرود، مبتنیبر روایاتمحلیارور و احتمالاً بخشیاز تاریخشفاهیخاندانبرهماییچچبودهاست. اینبخش، تحتتأثیر تاریخنگاریهند در سدههایمیانه،متضمنپارهایمطالبعاشقانهو افسانهایاستو عمدتاً در مورد مسائلنظام طبقاتی کاستدر هند، یعنیپاکیو پلیدیدر بینخاندانهایرقیبشاهیسند، ترتیبیافتهاست( د. ایرانیکا، همانجا). بهنظر میرسد کهنویسندهدر اینبخش، با صحهگذاشتنبر حقوقو امتیازاتبرهمنها و وضعپَستطبقاتپایین، خواستهشریعتاسلامرا با ساختار اجتماعیهند، کهدر تضاد شدید با جهانبینیاسلامیاست، سازگار نشاندهد ( د. اسلام، چاپدوم، تکمله 3ـ4، ذیلمادّه). افزونبر این، در بخشفتحسند، پارهایروایاتنشاندهنده دیدگاهبرهماییدر باره حوادثاست( د. ایرانیکا، همانجا)، از جملهگزارشمنسوببهبراهمه ارور ( فتحنامه سند، 1403، ص178ـ 179) و روایترامسیهبرهمن(همان، ص135ـ136).بخشمربوطبهلشکرکشیهایمسلمانانو فتوحثقفی، کهقسمتاعظمچچنامه را شاملمیشود، مبتنیبر روایاتقدیماسلامی، بهویژهروایاتابوالحسنعلیبنمحمد مدائنی * (متوفی225 یا 215) است. روایاتمدائنیمنبعاصلیمورخانبعدی، همچونبلاذری، در باره سند بودهاست. مؤلفچچنامهاحتمالاً از آثار از میانرفته مدائنی، مانند ثغرالهند، عمّالالهند، فتحمکرانو اخبار ثقیف(رجوع کنید به ابنندیم، ص116)، بهرهگرفتهاست. چونهیچیکاز آثار مهممدائنیبرجاینماندهاست، اهمیتچچنامهبهسببگزارشجامعفتحسند و انتقالاینروایتتاریخیمهمبیشتر آشکار میگردد ( فتحنامه سند، 1403، مقدمه بلوچ، ص«یح»؛ د. ایرانیکا، ذیلمادّه). مؤلفچچنامه، بهواسطه مدائنی، از برخیراویاناولیه، مانند هُذَلی، نیز روایاتینقلکردهاست(رجوع کنید به فتحنامه سند، 1403، ص56، 58). روایتچچنامهدر باره فتحسند، در بسیاریموارد با روایاتابنقتیبه، بلاذری، یعقوبیو خلیفه بنخیاطهمخوانیدارد. با اینحال، بلاذری، خلیفهبنخیاط، طبریو ابوریحانبیرونیگاهآگاهیهاییافزونتر از چچنامه و متفاوتبا آنبهدستدادهاند (رجوع کنید به ثقفی*، محمدبنقاسم؛ قسد. ایرانیکا، همانجا). پارهایاطلاعاتچچنامه را در جایدیگر نمیتوانیافت، از جملهحضور سپاهیاناسلامیدر قَنْدابیلو فرماندهیثاغربنذُعْر بر لشکریانثغر هند در زمانعلیعلیهالسلام(رجوع کنید به فتحنامه سند، 1403، ص53ـ 55؛ نیز رجوع کنید به فتحالسند، ص73، پانویس2، ص76، پانویس1).چچنامهاز نخستینتواریخاسلامیبهگونهایدیگر نیز متمایز است، از جملهاینکهدر باره برخیروایات، کهدر منابعدیگر بهاختصار آمده، در چچنامهبهتفصیلصحبتشدهاست، مثلاً بلاذری(ص437) از مبادله نامههاییمیانحَجّاجبنیوسفو محمدبنقاسمثقفیبهاشارهسخنگفته، اما در چچنامه متنحدود بیستنامهآمدهاست( د. ایرانیکا، همانجا). بعضیاطلاعات چچنامه، مانند آغاز خلافتامامعلیعلیهالسلامدر سال38 و آغاز خلافتمعاویهدر 44 (رجوع کنید به فتحنامه سند، 1403، ص54، 56)، نادرستاستو پارهایروایاتآن، مانند سرنوشتمحمدبنقاسمثقفی، از داستانپردازیخالینیست(بکّری، مقدمه داود پوته، ص«و»؛ نیز رجوع کنید به ثقفی*، محمدبنقاسم).چچنامهمأخذ اصلیمورخانهندیـ ایرانیبرایتاریخسند پیشاز اسلامو آغاز دوره اسلامیبودهاست. سیدمحمد معصومبکّریجزء اولکتابخود، تاریخسند یا تاریخمعصومی، را عمدتاً بر اساس چچنامه نوشت(بکّری، ص4ـ31، مقدمه داود پوته، ص«کو»). احمدبنمحمد مقیمهرویدر طبقاتاکبری، عبدالباقینهاوندیدر مآثر رحیمی(رجوع کنید به همانمقدمه، ص«کز»، پانویس1) و میرعلیشیر قانعدر تحفه الکرام(ج3، بخش1، ص11ـ15) نیز مطالب چچنامه را بهاختصار نقلکردهاند.چچنامه از نمونههایبسیار لطیفنثر پارسیاست(آفتاباصغر، ص9) و اثر ترجمهاز عربیبهفارسیدر آنآشکار است، ولیاینامر بهشیوه پارسیگویی مترجمآسیبینرساندهاست. در دیباچه کتاب، لغاتو ترکیباتعربیبیشتریبهکار رفتهاست، اما متنکتاب، همچوندیگر آثار پارسیقرنششم، نثریسادهو روان، با جملههایکوتاهو استوار دارد (صفا، ج3، بخش2، ص1167). کاربرد آرایههایادبیدر اینترجمهمحدود است، بهطوریکهمعنا فدایلفظنشدهاست(آفتاباصغر؛ د. ایرانیکا، همانجاها). علیبنحامد کوفیکهدر نظمفارسیتواناییداشته، پارهایابیاتخود را در چچنامه درجکرده است(رجوع کنید به فتحنامه سند ، 1403، ص2، 5، 9، 14، 15، 19، 174، 176).چچنامه نخستینبار در 1318 ش/ 1939، بهکوششعمربنمحمد داود پوته، بر اساسنسخخطیمتعدد و برخیترجمههایانگلیسی، تصحیحو در دهلیبهچاپرسید. پساز آن، نبیبخشخانبلوچ چچنامه را با مقابلهبا دو نسخه دیگر و مراجعهبهپارهایمنابععربیو تاریخی، تصحیحو همراهبا تعلیقاتو حواشیبهزبانانگلیسی، در اسلامآباد (1403/ 1983) بهچاپرساند. چچنامهبهبرخیزبانها ترجمهو منتشر شدهاست: ترجمه انگلیسیاز میرزا قلیچ بیگفریدونبیگ(کراچیح 1318/1900)؛ ترجمه اردو از الف. رِضوی(حیدرآباد، سند، 1342 ش/1963)؛ ترجمه سندیاز مخدومامیراحمد و نبیبخشخانبلوچ(حیدرآباد، سند، 1345 ش/1966). ترجمه جدیدینیز بهعربیاز اینکتابدر دستاست(تحقیقسهیلزکّار، بیروت1412/1992). گزیدههاییاز چچنامهبهصورتجداگانهترجمهشدهاست(رجوع کنید به استوری، ج1، بخش1، ص651؛ د. ایرانیکا، ذیلمادّه، فهرستمنابع؛ د. اسلام، چاپدوم، همانجا).منابع: آفتاباصغر، تاریخنویسیفارسیدر هند و پاکستان، لاهور 1364 ش؛ ابنندیم(تهران)؛ محمدمعصومبَکَّری، تاریخسند، المعروفبهتاریخمعصومی، چاپعمربنمحمد داود پوته، بمبئی1938؛ بلاذری(لیدن)؛ ذبیحاللّهصفا، تاریخادبیاتدر ایرانو در قلمرو زبانپارسی، ج3، بخش2، تهران1378 ش؛ فتحنامه سند، المعروفبهچچنامه، [ترجمهو] تألیفعلیبنحامد کوفی، چاپعمربنمحمد داود پوته، حیدرآباد، دکن: مجلسمخطوطاتفارسیه، 1358/1939؛ همان، چاپنبیبخشخانبلوچ، اسلامآباد: اداره تاریخو ثقافت و تمدناسلامی، 1403/1983؛ همان: فتحالسند = ججنامه، نقلهالی[من] العربیه وصَنَّفَهبالفارسیه علیبنحامد کوفی، [ترجمه جدید عربی]، چاپسهیلزکّار، بیروت: دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، 1412/1992؛ غلامعلیشیربنعزتاللّهقانع، تحفه الکرام، ج3، بخش1، چاپحسام الدینراشدی، حیدرآباد، سند 1971؛EIr ., s.v. "Čač-nāma" (by D. N. MacLean); EI 2 , Suppl. , fascs. 3-4, Leiden 1981, s.v. " Čač-nāma " (by Y. Friedmann); Charles Ambrose Storey, Persian literature: a bio-bibliographical survey , vol.1, pt.1, [London] 1989.