حلوا، عنوان عمومی دستهای از خوراکهای روزانه و آیینی در جهان اسلام که معمولا از ترکیب سه دسته غذایی ــمادّه نشاستهای، قند و چربی ــ تهیه میشود. واژه حلوا تقریبآ به صورت یکسان در هر چهار زبان اصلی جهان اسلام (عربی، فارسی، اردو، ترکی) به کار میرود (رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ ابنمنظور؛ دهخدا، ذیل واژه؛ عنایتاللّه، ص 152ـ 16؛ د.ترک، ذیل واژه؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل 2"."Matba kh).سه دسته اصلیِ مواد اولیه حلوا در جهان اسلام، از تنوع گستردهای برخوردار است: مادّه نشاستهایِ حلواها شامل انواع آرد است، از جمله آرد گندم، برنج، نخود، کنجد (ارده) یا آرد جوانه گندم و عدس و نخود و باقلا (رجوع کنید به بسحاقأطعمه، ص 26؛ طباطبائیاردکانی، ص 397؛ وکیلیان، ج 1، ص 198)؛ چربی شامل انواع روغنهای حیوانی و گیاهی یا شیر (رجوع کنید به بسحاقأطعمه، ص 67ـ68؛ نسخه شاهجهانی، ص 112ـ113؛ طباطبائیاردکانی، همانجا)؛ و مادّه قندی شامل گَرد قند، شکر، نبات، صمغهای شیرین، شیره انگور، خرما، عسل و جز آنهاست (رجوع کنید به ابونصری هروی، ص 258ـ259؛ بسحاقأطعمه، ص 101، 107، 130؛ وکیلیان، همانجا؛ مظلومزاده، ص 203). غیر از این مواد اصلی، در بسیاری از انواع حلواها از مواد تکمیلکننده نیز استفاده میشود، از جمله هویج، کدو، مغز میوههای گوناگون چون پسته، فندق، گردو و زردآلو (رجوع کنید به آشپزباشی، ص 48؛ بسحاق أطعمه، ص110ـ111، 113)، انواع افزودنیهای طعمدهنده، معطرکننده و رنگدهنده، مانند زیره، گل بابونه، رازیانه، تخم گشنیز، زنجبیل، دارچین و بهویژه گلاب و زعفران (رجوع کنید به طباطبائیاردکانی، ص 398؛ مظلومزاده، همانجا؛ حجازی و یاراحمدی، ص110).مراحل اصلی پخت حلوا عبارت است از: تفت دادن آرد با حرارت ملایم؛ تهیه شیره یا شربتِ حلوا، که ترکیبی از آب یا شیر و مادّه قندی با غلظتهای متفاوت است؛ مخلوط کردن آردِ تفت داده با این شیره و به دست آوردن خمیری یکدست؛ افزودن ادویه و مواد معطر و رنگدهنده؛ و تزیین حلوای آماده شده با خلال مغز میوه، بهویژه خلال پسته و بادام (رجوع کنید به آشپزباشی، ص 47ـ49؛ باتمانقلیچ، ص 152؛ دریابندری، ج 2، ص 1558ـ 1560).مصرفِ حلوا هم به صورت روزانه و هم در موقعیتهای آیینی، تنوع بسیار چشمگیری از این خوراک در جهان اسلام پدید آورده است. علیاکبرخان آشپزباشی (همانجا) دوازدهگونه حلوای رایج در ایران دوره قاجاری را معرفی کرده است که بسیاری از آنها در ادوار پیشین نیز معمول بودهاند (رجوع کنید به بسحاقأطعمه، ص 24ـ26، 35ـ36). امروزه نیز دهها گونه حلوا در بخشهای گوناگون جهان اسلام طبخ و مصرف میشود (برای نمونه در ایران رجوع کنید به دریابندری، ج 2، ص 1557ـ1565؛ مظلومزاده، ص 203ـ218؛ در سرزمینهای عربی رجوع کنید به شیزری، ص40ـ 41؛ طعمه، ص 306؛ جمیل، ص110ـ111؛ جمال، ص 267؛ در مغرب و اندلس رجوع کنید به ابنرزین تجیبی، ص 244ـ 247؛ در هند و پاکستان رجوع کنید به نسخه شاهجهانی، ص110ـ121؛ عنایتاللّه، همانجا؛ دریابندری، ج 2، ص1570ـ1571؛ در ترکیه رجوع کنید به د.ترک، همانجا). یافتن منشأ زمانی و مکانی برای ابداع اینگونه گسترده از خوراک میسر نیست، اما معلوم است که طبخ و مصرف انواع حلوا در ایرانِ پیش از اسلام رایج بوده است (رجوع کنید به د. ایرانیکا، ذیل واژه). همین قول را درباره دیگر سرزمینهای اسلامی نیز میتوان پذیرفت، همچنان که فرایند تبادل و اخذ و اقتباس در سنّت حلواپزی نیز در میان ملتها پذیرفتنی است، از جمله گفته شده است فالوده* ــ که به قولی آن را سیّدِحلواها میخواندند (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج 8، ص210)ــ از سنّتِ آشپزی ایرانی به سفره عربیِ پیش از دورانِ اسلامی راه یافته است (بهائی، ج 2، ص 393).عربها سفره را بدون حلوا ناقص میدانستند (رجوع کنید به بهائی، همانجا). حلوا از پربسامدترین خوراکهای ذکر شده در متون عربیِ دوره اسلامی است. این خوراک مورد علاقه پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و اهل بیت علیهمالسلام نیز بوده است (رجوع کنید به ابنسعد، ج 8، ص 83؛ ذهبی، سیراعلامالنبلاء، ج 12، ص90؛ حرّعاملی، ج 25، ص 72ـ73). ظاهراً پیامبر حلوایی به نام مَجیع را، که با خرما و شیر تهیه میشد، بسیار خوش میداشت (رجوع کنید به ثعالبی، ص 171) و خود در جشن عروسی حضرت فاطمه سلاماللّه علیها حلوای خَبیص تهیه کرد (رجوع کنید به مجلسی، ج 43، ص 106، به نقل از خرایج راوندی). حلوا روزانه و به مقدار زیاد در دستگاه خلفا طبخ میشد، بهویژه آنکه برخی خلفا، از جمله مکتفی و مقتدر سخت به آن علاقه داشتند (رجوع کنید به مسعودی، ج8،ص226؛ ابنجوزی، 1412، ج13، ص69). در آشپزخانه برخی دولتمردان دوره خلفا، از جمله ابوالحسنبن فرات (متوفی313)، نیز عدهای پیوسته مشغول طبخ حلوا بودند (رجوع کنید به صابی، ص216). در ادوار متأخرتر، بیشاز همه این سنّت در آشپزخانههای دستگاه سلاطین عثمانی تداوم یافت و حلواجیان در حلواخانههای مطبخهای سلاطین عثمانی، در مقیاسهای بزرگ به طبخ انواع حلوا میپرداختند (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا).علاوه بر مصرف روزانه، طبیبان نیز مصرف حلواهای گوناگون را توصیه میکردند، بهویژه برای جبران کمبود حرارتِ داخلی بدن و طبعِ سردِ افراد (رجوع کنید به اخوینیبخاری، ص 508؛ جرجانی، کتاب 3، بخش 2، ص 59؛ برای اطلاع بیشتر درباره کاربردهای حلوا در طب سنّتی رجوع کنید به همان، کتاب 3، بخش 2، ص50، 78؛ نیز رجوع کنید به حکیم مؤمن، ص 338ـ339، که انواع حلواها و خواص طبی و صِحّی هریک را برشمرده است). حلوا، به سبب نیروزا بودن، از خوراکهای همیشگی سفره افطار مسلمانان است (رجوع کنید به جمال، همانجا؛ جمیل، ص 109ـ111؛ وکیلیان، ج 1، ص 187ـ189). در استحباب افطار با حلوا احادیثی نیز وارد شده است (برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج10، ص 156ـ158). نوع خاصی از حلوا، به نام کاچی، معمولا برای جبران ضعفِ قوای بدنی به مادرانِ تازهزا توصیه میشده است (رجوع کنید به آشپزباشی، ص 82؛ مظلومزاده، ص 218).مصرف حلوا از ابتدا جنبه عرفی و صِحّی داشته و بهتدریج جنبه آیینی و شعائری پیدا کرده است. مشخصترین وجه مصرف آیینیِ حلواها در مراسم مختلفِ گذار ــ تولد، ازدواج و مرگ ــ مشاهده میشود (رجوع کنید به اسدیان خرمآبادی، ص 122، 124ـ125، 127، 129؛ مظلومزاده، ص 204). رسم تعارف حلوا در مراسمِ خاکسپاری و مجالس ترحیم در نزد بسیاری از اقوام مسلمان رایج است (رجوع کنید به ترحیم، مجلس*)، چنانکه «برخاستن بوی حلوای کسی» یا «خوردنِ حلوای کسی» کنایه از نزدیک شدن زمان مرگ او یا مرگ و پایان کار اوست (رجوع کنید به بسحاقأطعمه، ص 41، 119؛ دهخدا، همانجا؛ برای برخی باورهای عامیانه درباره کارگشایی حلوا برای مرده رجوع کنید به هدایت، ص 69ـ70؛ مظلومزاده، ص 213ـ214). در عزاداریهای مذهبی، بهویژه در محرّم و رمضان، طبخ حلوا و خیرات کردن آن بسیار معمول است (رجوع کنید به آلمانی، ج 2، ص 758؛ شهریباف، 1381ش، ج2، ص43ـ44؛ مظلومزاده، ص204، 213؛ وکیلیان، ج 1، ص 99).حلوا از اجزای ثابت بیشتر سفرههای نذری هم هست (رجوع کنید به آقاجمال خوانساری، ص 24ـ25؛ شکورزاده، ص 36ـ37؛ شریعتزاده، ج 2، ص390، 417ـ418)، که تهیه آن گاه به صورت دسته جمعی انجام میشود (برای نمونه در افغانستان رجوع کنید به فرهنگ، ص 328ـ329). وقف مبالغی برای اِطعامِ طلاب و مسافران و واردان به مدارس علمیه با نان و حلوا بهطور دائم یا در برخی ایامِ سال در ادوار گوناگون مرسوم بوده است (رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 203؛ سپنتا، ص 162، 165). از اطعام نمازگزاران و مستمعانِ وعظهای دینی با نان و حلوا نیز گزارشهای بسیاری هست (برای نمونه رجوع کنید به مَقریزی، ج 2، ص 445؛ ابنبطوطه، ج 1، ص 223).صوفیان علاقه وافری به حلوا داشتند (رجوع کنید به ابنجوزی، 1426، ص 28ـ29؛ عنصرالمعالی، ص 257؛ مولوی، کلیات شمس، ج 1، غزل 225) و بهویژه در خانقاهها و زاویهها، تهیه حلوا و اطعام صوفیان و نیز واردان با آن معمول بود (رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 241ـ242، 294، 297، 299؛ مقریزی، ج 2، ص 417، 423، 425). در میان اهل فتوت، حلوا غذایی مبارک و تحفهای تلقی میشد که جبرئیل از بهشت برای آدم علیهالسلام آورده بود (رجوع کنید به فتوّتنامهها و رسائل خاکساریّه، ص 120). قلندران، حلوا را نماد تواضع و خلقخوش میدانستند و در مراسم تشرفِ خود، حلوایی به نام جَفْنَه/ خفیه بر سر سفره مینهادند که گاه از شهری به شهر دیگر فرستاده میشد (رجوع کنید به کاشفی، ص 128ـ130؛ فتوّتنامهها و رسائل خاکساریّه، ص 129، 135، پانویس 3؛ چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، ص 284ـ285). ضیافتهای حلوای صوفیان و اهل فتوت در قلمرو عثمانی، بهویژه در قونیه، بسیار معروف بود (د.اسلام، همانجا؛ شیمل، ص 145) و در این میان، حلوای مقدّس بکتاشیان و آیین حلواپزیِ دستهجمعی (حلوا صحبتلری) شهرت بسیار داشت (رجوع کنید به د.ترک، همانجا؛ شیمل، ص 429، یادداشت 57). ضیافت حلوا در عثمانی در اواسط بهار که بیشتر رسمی صوفیانه بود، در برخی دورهها باشکوه بسیار و با حمایت دربار برگزار میگردید، چنانکه در دوره حکومت احمد سوم (1115ـ1143) این ضیافت با حضور شاعران، نویسندگان، نوازندگان، خوانندگان و جز آنها، بین یک هفته تا ده و گاه سی روز به طول میانجامید (رجوع کنید به د. اسلام، همانجا) و حتی نوعی قصیده ویژه این نوع ضیافت در ادبیات ترکی عثمانی رایج بوده است (رجوع کنید به همان، ذیل "Kasida.3"). این علاقه صوفیانِ تُرک به حلوا، تا حدی بسامد زیادِ ذکر حلوا در اشعار مولوی (برای نمونه رجوع کنید به مثنوی، ج 1، دفتر2، ابیات 392ـ396، ج 3، دفتر5، ابیات 1662ـ1663؛ همو، کلیات شمس، ج 1، غزلهای 106، 125، 225، ج2، غزل 589؛ ج3، غزلهای 1227، 1372) را توجیه میکند (برای نگارهای از مولوی در حال پخش کردن حلوا در میان مریدان رجوع کنید به شیمل، ص 301).حلوا همواره از مهمترین خوراکهای جشنی جهان اسلام بوده و اطعام با آن تقریباً در همه جشنها و اعیاد دینی و غیردینی در سرزمینهای اسلامی رواج داشته است (برای نمونه رجوع کنید به مقریزی، ج 1، ص490، 492؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص97ـ 99؛ جبرتی، ج 3، ص 613؛ طعمه، ص 306؛ وکیلیان، ج 1، ص31). گاه خلفا و امیران و صاحبمنصبان دولتی در این اعیاد، بهویژه در عید فطر و قربان، سفرههای رنگین شامل حلواهای گوناگون تدارک میدیدند (رجوع کنید به مقریزی، ج 1، ص 387ـ 388).هدیه دادن حلوا در اعیاد، بهویژه در نوروز، رسمی رایج بود (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 184؛ ابناثیر، ج 7، ص 54). هدیه دادنِ حلوا، گاه محملی برای تطمیع (رجوع کنید به زمخشری، ج 5، ص 364) و حتی اغفال و مسموم کردن افراد نیز قرار میگرفت (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج 1، ص 906؛ ذهبی، تاریخالاسلام، حوادث و وفیات 351ـ380ه ، ص 525، حوادث و وفیات 561ـ570ه ، ص 298). تعارف کردن حلوا در مواقعی که خبری خوش میرسید یا خطری رفع میشد (رجوع کنید به بسحاقأطعمه، ص 48؛ سنگر، ص 41) یا کدورتی به آشتی بدل میگردید (سعدی، ص 531) نیز معمول بود.علاوه بر تولید و مصرف خانگی، برخی انواع رایجتر حلوا، بهویژه حلوای ارده، به صورت انبوه در کارگاههای حلواپزی تهیه و در دکانهای حلوایی در بازارها عرضه میشده (رجوع کنید به مظلومزاده، ص 207؛ طباطبائیاردکانی، ص 396ـ397) و کارگاهها و دکانهای حلوایی و صنف حلواگران/ حلواپزان/ حلواجیان و حلوافروشان، از قدیمترین اصناف بازارهای اسلامی بودهاند، چنانکه در متون گوناگون، در ذکر ویژگیهای شهرها، معمولا به نیکویی حلواهای رایج در آنها اشاره میشده است (رجوع کنید به مقدسی، ص 357، 392، 402، و جاهای دیگر؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل"Ghidha. IV.5"؛ نیز برای ذکری از حلواپزان و دکانهای حلوایی رجوع کنید به سنایی، ص 22؛ محمدبن منوّر، بخش 1، ص 64، 67ـ68؛ سعدی، ص 367، 544؛ برای وصف دکان حلوایی در تهران قدیم رجوع کنید به شهریباف، 1367ـ1368ش، ج 3، ص 734ـ735؛ در مینابازار هند رجوع کنید به ابریشمی، ص 220، به نقل از صبایی دهلوی؛ در کشورهای عربی رجوع کنید به مقریزی، ج 2، ص 99ـ100؛ کیک و شیخو، ص 833ـ834؛ جمال، ص 266). در متون حسبه، حلواپزان به نظافت دکان و دور داشتن مگسها از ظروف حلوا و پرهیز از تقلب در کارِ تهیه و طبخ حلوا سفارش شدهاند (رجوع کنید به شیزری، ص 40ـ41؛ ابناخوه، ص 183؛ برای گزارشی از قیمتِ حلوا رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص 323). علاوه بر حلوافروشانِ مستقر در بازار، حلوافروشان دورهگرد نیز همواره در شهرهای جهان اسلام حضور داشتهاند (رجوع کنید به شهریباف، 1381ش، ج 3، ص 155ـ156؛ همو، 1367ـ1368ش، ج 3، ص 736ـ742).برخی حلواگران یا خاندانهای صاحب این پیشه در این کار شهرتی حاصل میکردند (رجوع کنید به جمال، ص 266ـ267؛ احمدامین، ذیل «کنافة»؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل"Khalid Diya") و بسیاری از معاریف فرهنگ و تمدن اسلامی نیز پیشه حلواگری یا شهرت حلوایی داشتند (برای نمونههای متعدد از علما، ادبا، مشایخ صوفیه و نیز دولتمردان رجوع کنید به سمعانی، ج2، ص248ـ249؛ ذهبی، سیراعلامالنبلاء، ج18، ص126، 177؛ آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم 4، ص 1196، 1224، 1302؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Baki Billah"، "Malamatiyya.3"، "Hamza Pasha").منابع: علیاکبربن مهدی آشپزباشی، سفره اطعمه، چاپ عکسی تهران 1353ش؛ آقابزرگ طهرانی؛ محمدبن حسینآقا جمال خوانساری، عقاید النساء مشهور به کلثوم ننه، در عقاید النساء و مرآت البلهاء : دو رساله انتقادی در فرهنگ توده، چاپ محمود کتیرائی، تهران : طهوری، 1349ش؛ هانری رنه د آلمانی، از خراسان تا بختیاری، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران 1378ش؛ محمدحسن ابریشمی، زعفران ایران : شناخت تاریخی و فرهنگی و کشاورزی، مشهد 1376ش؛ ابناثیر؛ ابناخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، مصر 1976؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?] 1383[ـ1392/ ?] 1963[ـ1972؛ ابنجوزی، آدابالحسن البصری و زهد و مواعظه، چاپ سلیمان حرش، بیروت 1426/2005؛ همو، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنرزین تجیبی، فضالةالخوان فی طیبات الطعام والالوان: صورة من فن الطبخ فی الاندلس و المغرب فی بدایة عصر بنیمرین، چاپ محمدبن شقرون، بیروت 1984؛ ابنسعد (قاهره)؛ ابنمنظور؛ قاسمبن یوسف ابونصری هروی، ارشاد الزراعه، چاپ محمد مشیری، تهران 1346ش؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت 1387/1967؛ احمدامین، قاموس العادات و التقالید و التعابیر المصریة، قاهره 1953؛ اخوینی بخاری؛ محمد اسدیان خرمآبادی، آیینهای گذر در ایران: بررسی تطبیقی آیینهای ایرانی در حوزههای فرهنگی و جغرافیایی، تهران 1384ش؛ احمدبن حلّاج بسحاق أطعمه، کلیّات بُسحق اطعمه شیرازی، چاپ منصور رستگار فسایی، تهران 1382ش؛ علیبن عبداللّه بهائی، مطالع البُدُر فی منازل السُرور، قاهره 1426/2006؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، کتاب فقهاللغة و اسرار العربیة، بیروت ] 1318[؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار، بیروت: دارالجیل، ]بیتا.[؛ اسماعیلبن حسن جرجانی، کتاب ذخیره خوارزمشاهی، چاپ محمدرضا محرری، تهران 1380ش ـ ؛ محمدعبدالهادی جمال، الحرف و المهن و الانشطة التجاریة القدیمة فی الکویت، کویت 2003؛ نینا جمیل، الطعام فی الثقافة العربیة، لندن 1994؛ چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، چاپ مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران: نشر چشمه، 1381ش؛ شبنم حجازی و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی: تغییرات و پیامدهای فرهنگی آن، تهران 1382ش؛ حرّعاملی؛محمدمؤمنبن محمد زمان حکیممؤمن، تحفه حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران 1277، چاپ افست 1378؛ خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ نجف دریابندری، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، تهران 1379ش؛ دهخدا؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 351ـ380ه ، بیروت 1409/1989، حوادث و وفیات 561ـ570ه ، 1417/1996؛ همو، سیراعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ 1409/1981ـ1988؛ محمودبن عمر زمخشری، ربیعالابرار و نصوص الاخبار، چاپ سلیم نعیمی، بغداد ]بیتا.[، چاپ افست قم 1410؛ عبدالحسین سپنتا، تاریخچه اوقاف اصفهان، اصفهان 1346ش؛ مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، چاپ بهاءالدین خرمشاهی، تهران 1379ش؛ سمعانی؛ مجدودبن آدم سنایی، دیوان، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ش؛ علیاصغر شریعتزاده، فرهنگ مردم شاهرود، تهران 1371ش؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1336ش؛ جعفر شهریباف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران 1367ـ1368ش؛ همو، طهران قدیم، تهران 1381ش؛ عبدالرحمانبن نصر شیزری، کتاب نهایةالرتبة فی طلب الحسبة، چاپ سیدبازعرینی، بیروت 1401/1981؛ هلالبن مُحَسِّن صابی، الوزراء، او، تحفة الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره [1958؛ محمود طباطبائیاردکانی، فرهنگ عامه اردکان، تهران 1381ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ سلمان هادی طعمه، کربلاء فی ذاکرة، بغداد 1988؛ حفیظ عنایتاللّه، کهاناپکانا، کراچی: تاج کمپنی لمیتد، ]بیتا.[؛ کیکاوسبن اسکندر عنصر المعالی، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1352ش؛ فتوّتنامهها و رسائل خاکساریّه : سیرساله، چاپ مهران افشاری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1382ش؛ محمدحسین فرهنگ، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم 1380ش؛ حسینبن علی کاشفی، فتوتنامه سلطانی، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1350ش؛ پطرس کیک و لویس شیخو، «الحلواء»، المشرق، ش 17 (ایلول 1903)؛ مجلسی؛ محمدبن منوّر، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، چاپ محمدرضا شفیعیکدکنی، تهران 1366ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ محمدمهدی مظلومزاده، آشپزی در فرهنگ مردم کازرون، تهران 1383ش؛ مقدسی؛ احمدبن علی مَقریزی، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، المعروف بالخطط المقریزیة، بولاق 1270، چاپ افست بغداد ] 1970[؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، ]بیتا.[؛ همو، کلیات شمس، یا، دیوان کبیر، چاپ بدیعالزمان فروزانفر، تهران 1355ش؛ نسخه شاه جهانی، چاپ سید محمد فضلاللّه صاحب، مدرس 1956؛ احمد وکیلیان، رمضان در فرهنگ مردم، ج 1، تهران 1370ش؛ صادق هدایت، نیرنگستان، تهران 1342ش؛ یاقوت حموی؛Najmieh K. Batmanglij, A taste of Persia: an introduction to Persian cooking, London 1999; EIr., s.v. "Halwa" (by Etrat Elahi); EI2, s.vv. "Baki Billah" (by A. S. Bazmee Ansari), "Ghidha" (by M. Rodinson), "Hamza Pasha" (by J. H. Mordtmann - [E. Kuran]), "Kasida. 3: in Turkish" (by Abdulkadir Karahan), "Khalid Diya" (by Fahir Iz), "Malamatiyya. 3: in Ottoman Turkey" (by C. H. Imber), "Matbakh. 2: in Ottoman Turkey" (by Halil Inalcik); Satya Prakash Sangar, Food and drinks in Mughal India, New Dehli 1999 Annemarie Schimmel The triumphal sun: a study of the works of Jalalodin Rumi, London 1978; TA, s.v. "Helva".