چاه

معرف

گودالی‌ معمولاً استوانه‌ای‌ شکل‌ عمودی‌ که‌ توسط‌ انسان‌ یا طبیعت‌ از سطح‌ زمین‌ به‌ عمق‌ آن‌ احداث‌ شده‌ است‌
متن
چاه‌، گودالی‌ معمولاً استوانه‌ای‌ شکل‌ عمودی‌ که‌ توسط‌ انسان‌ یا طبیعت‌ از سطح‌ زمین‌ به‌ عمق‌ آن‌ احداث‌ شده‌ است‌.از رایج‌ترین‌ اقسام‌ آن‌ چاه‌ آب‌ است‌ که‌ به‌ منظور دسترسی‌ به‌ مخازن‌ آبهای‌ زیرزمینی‌ و بهره‌برداری‌ از آن‌ کنده‌ می‌شود. چاه‌ آب‌ بر دو نوع‌ است‌: چاه‌ دستی‌، یعنی‌ چاه‌ کم‌ عمقی‌ که‌ با استفاده‌ از وسایل‌ ابتدایی‌ و نیرو و مهارت‌ انسان‌ حفر می‌شود تا در یک‌ قشر نفوذپذیر باز شود و به‌ آب‌ برسد؛ و چاه‌ عمیق‌ که‌ با استفاده‌ از فنّاوری‌ نوین‌ و دستگاههای‌ مکانیکی‌ پیچیده‌ با عمق‌ بسیار حفر می‌شود و از چند قشر نفوذپذیر و از قشرهای‌ نفوذناپذیر آنها می‌گذرد و به‌ یک‌ مخزن‌ آب‌ محصور می‌رسد (جنیدی‌، ص‌ 73ـ74). در این‌ مقاله‌، از ابعاد فنی‌ و فرهنگی‌ چاههای‌ آب‌ در ایران‌ و نیز چاه‌ در جهان‌ اسلام‌ سخن‌ رفته‌ و سپس‌ احکام‌ فقهی‌ چاه‌ آمده‌ است‌.1) در ایران‌.فنون‌ آب‌شناسی‌ و حفر چاه‌ دستی‌. کرجی‌ (ص‌ 13) نوشته‌ است‌: «مقنی‌ای‌ که‌ نشانه‌های‌ آب‌ پنهانی‌ را بر سطح‌ زمین‌ نشناسد در کار خود ناقص‌ است‌». او در کتاب‌ خود (ص‌10ـ15، 21) نشانه‌های‌ گوناگون‌ مبتنی‌ بر دریافتهای‌ زمین‌ شناختی‌ یا پوشش‌ گیاهی‌ را برای‌ شناسایی‌ آبهای‌ پنهانی‌ توضیح‌ داده‌ است‌. فنون‌ و روشهای‌ سنّتی‌ مقنیان‌ برای‌ پی‌بردن‌ به‌ وجود آب‌ در عمق‌ زمین‌، برای‌ حفر چاههای‌ آب‌ نیز قابل‌ استفاده‌ بود. بررسی‌ خارشتر و پر آب‌ بودن‌ بافتهای‌ این‌ گیاه‌، ذوب‌ شدن‌ برفهای‌ یک‌ ناحیه‌ از بیابان‌ زودتر از برفهای‌ دیگر به‌ دلیل‌ گرمای‌ بالقوه‌ جریان‌ آبهای‌ زیرزمینی‌، مشرف‌ بودن‌ کوههای‌ بلند و برفگیر بر دره‌ها، تشخیص‌ لایه‌های‌ نفوذپذیر و نفوذناپذیر زمین‌ و حتی‌ وجود گردباد و غیره‌، جزو همین‌ فنون‌ سنّتی‌ برای‌ تشخیص‌ آب‌ و تعیین‌ محل‌ چاه‌ است‌ (پاپلی‌ یزدی‌ و لباف‌ خانیکی‌، ص‌ 98ـ99).حفر چاه‌ دستی‌ یا چاه‌ زدن‌، در همه‌ جای‌ ایران‌ از گذشته‌های‌ دور، دست‌کم‌ از دوره ایلام‌ و ماد تا به‌ امروز، تقریباً بر اساس‌ یک‌ اصل‌ کلی‌ و با روش‌ و فن‌ ساده‌ای‌ رایج‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به لمتون، ص‌ 227؛ فاضلی‌پور، ص‌ 141).ابزارهای‌ حفر چاه‌ دستی‌ بسیار ساده‌ و عبارت‌اند از: کلنگ‌ فلزی‌ یک‌ طرفه‌ با دسته چوبی‌ کوتاه‌، بیلچه فلزی‌ با دسته چوبی‌ کوتاه‌، چرخ‌، طناب‌، چراغ‌، و دم‌آهنگری‌.چرخ‌ مرکّب‌ از چهار تخته‌ چوب‌ الوارمانند، به‌ ابعاد حدود 150×25×5 سانتیمتر، است‌ که‌ در وسط‌ و دو انتهای‌ هر تخته‌ سوراخهایی‌ تعبیه‌ می‌شود. هر دو تخته‌ به‌ شکل‌ چلیپا به‌ هم‌ وصل‌ می‌شود و از سوراخ‌ میان‌ این‌ دو چلیپا محوری‌ چوبی‌ عبور می‌کند. دو سر این‌ محور بر روی‌ دو شاخه‌های‌ دو پایه چرخ‌ قرار می‌گیرد که‌ در دو سوی‌ دایره چاه‌ بر زمین‌ فرو رفته‌اند. ارتفاع‌ هر یک‌ از این‌ پایه‌ها تقریباً یک‌ متر است‌. سر دیگر چلیپاها را با دستکهایی‌ دو به‌ دو به‌ هم‌ وصل‌ می‌کنند. استحکام‌ و ثبات‌ همه این‌ اجزا را ریسمانهایی‌ تأمین‌ می‌کند که‌ به‌ صورت‌ ضربدری‌ کشیده‌ شده‌اند و تخته‌ها را به‌ هم‌ وصل‌ می‌کنند. به‌ پایین‌ یکی‌ از پایه‌های‌ چرخ‌، قلابی‌ از جنس‌ طناب‌ بسته‌ می‌شود. چرخکش‌ (رجوع کنید به ادامه مقاله‌)، برای‌ ثابت‌ کردن‌ چرخ‌ و ممانعت‌ از چرخش‌ آن‌، این‌ قلاب‌ را به‌ یکی‌ از پره‌های‌ چرخ‌ می‌اندازد (آغاسی‌ و صفی‌نژاد، ص‌ 31ـ34).یک‌ سر طناب‌ به‌ چرخ‌ و سر دیگر به‌ قلابی‌ متصل‌ می‌شود. طناب‌ معمولاً یا از جنس‌ پنبه‌ است‌ که‌ سبک‌تر و نرم‌تر و انعطاف‌پذیرتر است‌ ولی‌ در رطوبت‌ چاه‌، سنگین‌ و پوسیده‌ می‌شود، یا از جنس‌ الیاف‌ درخت‌ خرماست‌ که‌ در مقابلِ رطوبت‌ مقاوم‌ است‌. این‌ طناب‌ روی‌ چهار عدد دستکی‌ می‌پیچد که‌ در انتهای‌ چلیپاها قرار گرفته‌اند (کرجی‌، ص‌ 32).دَلو کیسه‌ای‌ است‌ پوستی‌ یا لاستیکی‌ یا از جنس‌ گونی‌ که‌ بر دهانه آن‌ چنبره‌ای‌ چوبی‌ یا فلزی‌ دوخته‌ می‌شود تا دهانه‌ را همیشه‌ باز نگهدارد. بر این‌ چنبره‌ نیز بندی‌ محکم‌ می‌دوزند تا به‌ عنوان‌ دستگیره‌ و ابزارِ آویز مورد استفاده‌ قرار گیرد.در عمقهای‌ بیشتر، که‌ نور کمتری‌ به‌ چاه‌کن‌ می‌رسد، از چراغ‌ برای‌ روشنایی‌ استفاده‌ می‌کند. دَم‌ چاه‌، که‌ در روز بیشتر است‌، چراغ‌ را خاموش‌ می‌کند. در گذشته‌ چراغهایی‌ در مجاورت‌ دم‌ چاه‌ روشن‌ می‌کردند که‌ روغن‌ آنها از موم‌ یا پیه‌ خوک‌ یا گاو یا گوسفند بود. پس‌ از اینها روغن‌ زیتون‌ یا روغن‌ سایر دانه‌های‌ روغنی‌ مناسب‌ بود، اما از نفت‌، چون‌ دم‌ بسیار تولید می‌کرد، استفاده‌ نمی‌شد (همانجا).بعضی‌ از چاهها دم‌ دارند که‌ موجب‌ آزار و حتی‌ خفگی‌ چاه‌کن‌ می‌شود. اگر دم‌ کم‌ باشد آن‌ را به‌ روشهای‌ ساده‌ بر طرف‌ می‌کنند و اگر زیاد باشد با لوله‌ و دَم‌ آهنگری‌، به‌ عمق‌ چاه‌ هوارِسانی‌ می‌کنند (رجوع کنید به ادامه مقاله‌).حداقل‌ نیروی‌ انسانی‌ لازم‌ برای‌ کندن‌ یک‌ چاه‌ دستی‌ سه‌ نفر است‌:1) چاه‌کن‌ یا کلنگ‌دار، که‌ در کندن‌ چاه‌ مجرب‌ است‌ و با کلنگ‌ و بیلچه‌ در درون‌ چاه‌ کار می‌کند و به‌تدریج‌ پایین‌ می‌رود.2) چرخکش‌ یا پاچرخ‌، کارگر پر قدرتی‌ است‌ که‌ در بالای‌ چاه‌، پشت‌ چرخ‌ می‌ایستد و با چرخاندن‌ چرخ‌، دلوِ پُر از خاک‌ را از عمق‌ چاه‌ بیرون‌ می‌کشد (رجوع کنید به مستوفی‌، ج‌ 1، ص‌ 497؛ آغاسی‌ و صفی‌نژاد، ص‌ 13).3) دلوگیر/ دلوکش‌، کارگر ساده‌ای‌ است‌ که‌ بند دلو را ازقلاب‌ طناب‌ چرخ‌ بر می‌دارد و خاک‌ آن‌ را قدری‌ دورتر از دهانه چاه‌ خالی‌ می‌کند و دوباره‌ بند را به‌ قلاب‌ طناب‌ می‌آویزد (آغاسی‌ و صفی‌نژاد، ص‌ 45). در صورت‌ غیبت‌ دلوگیر، خود چرخکش‌ این‌ کار را انجام‌ می‌دهد. دلوگیر، پس‌ از اینکه‌ دلو را از عمق‌ چاه‌ به‌ دهانه چاه‌ می‌کشد، قلاب‌ طناب‌ پایین‌ پایه چرخ‌ را به‌ یکی‌ از پرده‌های‌ چرخ‌ می‌اندازد و مانع‌ چرخش‌ آن‌ می‌شود، سپس‌ چرخ‌ را رها و دلو خاک‌ را خالی‌ می‌کند.اگر دمِ چاه‌، شدید باشد، نفر چهارمی‌ هم‌ به‌ عنوان‌ دَم‌گیر، برای‌ دمیدن‌ در دمِ آهنگری‌ و فرستادن‌ هوا به‌ عمق‌ چاه‌، در کنار کارگران‌ قرار می‌گیرد.چاه‌کن‌ پس‌ از تعیین‌ محل‌ چاه‌، به‌ مرکزیت‌ نوک‌ کلنگ‌، دایره‌ای‌ روی‌ زمین‌ می‌کشد به‌طوری‌ که‌ انتهای‌ دسته کلنگ‌، خط‌ محیطی‌ دایره چاه‌ را مشخص‌ می‌کند. قطر این‌ چاه‌ حدود یک‌ متر است‌ (آغاسی‌ و صفی‌نژاد، ص‌ 38ـ39). در روشی‌ دیگر برای‌ کشیدن‌ دایره‌، کلنگدار به‌ حالت‌ چمباتمه‌ روی‌ محل‌ چاه‌ می‌نشیند و به‌ مرکزیت‌ نوک‌ پاها و به‌ شعاع‌ دست‌ و با چرخیدن‌ به‌ دور خود، دایره‌ای‌ بر گرد خود می‌کشد و با این‌ عمل‌ دایره محیطی‌ و قطر چاه‌ را معین‌ می‌کند که‌ معمولاً یک‌ متر است‌ یعنی‌ تقریباً به‌ اندازه پهنای‌ سینه‌ به‌ اضافه طول‌ دو استخوان‌ بازوها، که‌ چاه‌کن‌ به‌ راحتی‌ در آن‌ جای‌ بگیرد و کلنگ‌ بزند (قس‌ قنات‌ قصبه گناباد ، ص‌ 107، 116). مهارت‌ چاه‌کن‌ در کندن‌ میله چاه‌ به‌طور عمودی‌ و مدور، به‌ شکل‌ استوانه‌ است‌. خاکهای‌ کنده‌ شده‌ را با بیلچه‌ به‌ درون‌ دلو می‌ریزد و بند این‌ دلو را به‌ قلاب‌ طنابی‌ که‌ از چرخ‌ بالای‌ میله چاه‌ به‌ سوی‌ ته‌ چاه‌ آویزان‌ است‌ می‌اندازد، در عمق‌ کم‌ با صدا و در عمق‌ زیاد با تکان‌ دادن‌ طناب‌، چرخکش‌ را خبر می‌کند. پس‌ از انتقال‌ دلو به‌ بالا و تخلیه‌، آن‌ را مجدداً به‌ درون‌ چاه‌ می‌فرستند. چاه‌کن‌ موقع‌ حفرِ میله چاه‌، حفره‌های‌ کوچکی‌ به‌ نام‌ پارَف‌ یا جای‌ پا در دیواره چاه‌ احداث‌ می‌کند که‌ هدف‌ از آن‌ سهولتِ پایین‌ و بالا رفتن‌ چاه‌کن‌ بدون‌ استفاده‌ از طناب‌ است‌. فاصله پارفها نزدیک‌ به‌ یک‌ متر و به‌ ترتیبی‌ است‌ که‌ تراز هر پارَف‌ در یک‌ طرف‌ میله‌، درست‌ در وسط‌ دو پارف‌ طرف‌ مقابل‌ است‌ (مستوفی‌، ج‌ 1، ص‌ 497، پانویس‌ 2؛ وولف‌ ، ص‌ 256ـ 258؛ قنات‌ قصبه گناباد ، ص‌ 107ـ 108؛ آغاسی‌ و صفی‌نژاد، ص‌ 13ـ14).مسائل‌ و مشکلات‌ حفر و نگهداری‌ چاه‌. برخی‌ از موانع‌ حفر چاه‌، برخورد با سنگ‌، سستی‌ خاک‌، فراوانی‌ آب‌ منبع‌، و آب‌ چکه زیاد است‌ (رجوع کنید به کرجی‌، ص‌ 29ـ33؛ پاپلی‌ یزدی‌ و لباف‌ خانیکی‌، ص‌ 126ـ136).دم‌ یا بخار چاه‌ نیز مانع‌ حفر آن‌ می‌شود. علت‌ بروز دم‌، گودی‌ چاه‌ و ترکیب‌ خاکی‌ است‌ که‌ دارای‌ مواد گوگردی‌ و نفتی‌ یا دارای‌ منابع‌ قیر و امثال‌ آن‌ است‌ (رجوع کنید به کرجی‌، ص‌32؛ قنات‌ قصبه گناباد، ص‌ 105ـ107). در گذشته‌، برای‌ کاهشِ دمِ اندک‌ و موقت‌ چاه‌، مقداری‌ سرکه‌، هندوانه‌ یا سیر خرد شده‌ در درون‌ چاه‌ و در کنار چاه‌کن‌ قرار می‌دادند یا با دَم‌ آهنگری‌ قوی‌ و لوله بلندی‌ از چرم‌ (به‌ اندازه‌ لوله چاه‌) در چاه‌ می‌دمیدند و دم‌ آن‌ را کاهش‌ می‌دادند (رجوع کنید به کرجی‌، ص‌ 32ـ33). امروزه‌، علاوه‌ بر این‌ روشها، از آهک‌ زنده‌ای‌ که‌ روی‌ آن‌ آب‌ ریخته‌ باشند نیز استفاده‌ می‌کنند. روشهای‌ گوناگونی‌ برای‌ هوادهی‌ به‌ عمق‌ چاه‌ معمول‌ است‌ (رجوع کنید به پاپلی‌ یزدی‌ و لباف‌ خانیکی‌، ص‌ 134ـ136؛ قنات‌ قصبه گناباد، همانجا).عمق‌ چاه‌ را ساختار زمین‌ و سطح‌ آبهای‌ زیرزمینی‌ منطقه‌ای‌ که‌ چاه‌ در آن‌ حفر می‌شود تعیین‌ می‌کند. در بیشتر زمینهای‌ آبرفتی‌ فلات‌ مرکزی‌، که‌ اکثر شهرها و روستاهای‌ ایران‌ در آن‌ قرار دارد، سطح‌ آبهای‌ زیرزمینی‌ در بهار و پاییز تغییر می‌کند ولی‌ به‌ ندرت‌ خشک‌ می‌شود. در اصفهان‌ به‌طور متوسط‌ سطح‌ آب‌ پنج‌ متر زیر زمین‌ است‌، در شیراز شانزده‌ متر و در یزد و کرمان‌ در پنجاه‌ تا شصت‌ متری‌ به‌ آب‌ می‌رسند (وولف‌، ص‌ 256؛ بازن‌ و برومبرژه، ص‌ 96)، در حالی‌که‌ در تمامی‌ نواحی‌ کناره دریای‌ خزر دسترسی‌ به‌ سفره‌های‌ آب‌ زیرزمینی‌ با کندن‌ یک‌ چاه‌ کم‌عمق‌ به‌ راحتی‌ میسر می‌شود (بازن‌ و برومبرژه‌، ص‌ 49).چاههای‌ حفر شده‌ به‌ شیوه‌های‌ سنّتی‌، معمولاً به‌ دلایل‌ گوناگون‌ ریزش‌ می‌کردند. برای‌ جلوگیری‌ از فرو ریختن‌ و پرشدن‌ چاه‌، قسمت‌ داخلی‌ چاهها را توسازی‌ می‌کردند. برای‌ این‌ منظور در مناطق‌ جنگلی‌ از کنده‌های‌ درختان‌ و آسترهای‌ چوبی‌ و در مناطق‌ دیگر از آجر یا سنگ‌ استفاده‌ می‌شد، هر چند در مناطق‌ کویری‌، به‌ علت‌ در دسترس‌ نبودن‌ این‌ مواد، امکان‌ توسازی‌ چاهها به‌ سادگی‌ فراهم‌ نمی‌شد (رجوع کنید به وولف‌، همانجا؛ کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 221). چاههای‌ حفر شده‌ در ریگزارها، بر اثر وزش‌ بادهای‌ تند، از ریگ‌ و ماسه‌ پر می‌شوند و حفر دو باره آنها ضرورت‌ می‌یابد. از همین‌ روست‌ که‌ بسیاری‌ از این‌ چاهها، با آنکه‌، قدمت‌ بسیار دارند، معمولاً به‌ نامهای‌ جدید خوانده‌ می‌شوند (رجوع کنید به باستانی‌پاریزی‌، ص‌ 402ـ 403؛ کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 222). یکی‌ از دلایل‌ لزوم‌ رعایت‌ قوانین‌ مربوط‌ به‌ حفظ‌ حریم‌ چاهها نیز همین‌ بود که‌ در صورت‌ فرو ریختن‌ چاهها یا پر شدن‌ آنها، فضای‌ کافی‌ در اطراف‌ آنها برای‌ حفر چاه‌ جانشین‌ باقی‌ بماند (رجوع کنید به پاپلی‌ یزدی‌ و لباف‌ خانیکی‌، ص‌ 140ـ 141).آب‌ بسیاری‌ از چاههای‌ حفر شده‌، به‌ویژه‌ در مناطق‌ کویری‌ و بیابانی‌، شور است‌ و از آن‌ فقط‌ برای‌ مصرف‌ احشام‌ و شستشو استفاده‌ می‌شود و گاه‌ شوری‌ آب‌ به‌ حدی‌ است‌ که‌ فقط‌ شتر می‌تواند آن‌ را بیاشامد. از این‌ روست‌ که‌ در میان‌ ساکنان‌ این‌ نواحی‌ دو عنوان‌ چاه‌ شور و چاه‌ شیرین‌ مصطلح‌ است‌ (رجوع کنید به کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 223).یکی‌ دیگر از مسائل‌ مهم‌ در باره چاههای‌ آب‌ معمولی‌، کمی‌ آب‌ آنهاست‌ که‌ در صورت‌ برداشت‌ بیش‌ از حد، آب‌ آنها گل‌آلود می‌شود یا ته‌ می‌کشد و باید مدتی‌ صبر کرد تا مجدداً مقدار کافی‌ از آب‌ در ته‌ چاه‌ جمع‌ شود (همانجا). کم‌ بودن‌ میزان‌ آب‌ این‌ چاهها باعث‌ می‌شود که‌ در خشکسالیها، امکان‌ استفاده‌ از آنها بسیار محدود گردد (همان‌، ج‌ 1، ص‌ 225).محدودیتهای‌ استفاده‌ از چاههای‌ سطحی‌ و معمولی‌ و در عین‌ حال‌ اهمیت‌ بسیار آنها در تأمین‌ آب‌ در مناطق‌ مختلف‌، موجب‌ می‌شد که‌ گاه‌ صاحبان‌ این‌ چاهها در قبال‌ آنها برای‌ خود حق‌ انتفاع‌ در نظر بگیرند. مثلاً صاحبان‌ چاههای‌ واقع‌ در مراتع‌ تربت‌ حیدریه‌، «حق‌ چاه‌» می‌گرفتند که‌ اغلب‌ یک‌ یا چند بره‌ و مقداری‌ روغن‌ بود. با این‌ حال‌، معمولاً چاههای‌ دستی‌، حتی‌ چاههای‌ واقع‌ در مراتع‌، مشمول‌ حقوق‌ و عوارض‌ مخصوص‌ نمی‌شدند (رجوع کنید به لمتون‌، همانجا).فنون‌ استخراج‌ آب‌ از چاه‌. در خانه‌هایی‌ که‌ از آب‌ چاه‌ برای‌ آشامیدن‌ و مصارف‌ بهداشتی‌ استفاده‌ می‌شود دو فن‌ برای‌ بیرون‌ کشیدن‌ آب‌ از چاه‌ وجود دارد: در ناحیه‌هایی‌ که‌ سطح‌ آبهای‌ زیرزمینی‌ آنها بالاست‌، مثل‌ نواحی‌ دریای‌ خزر، یا از یک‌ تکه‌ چوب‌ بلند که‌ یک‌ طرف‌ آن‌ به‌ شکل‌ قلاب‌ است‌ و دسته دلو به‌ آن‌ می‌افتد استفاده‌ می‌کنند، یا از یک‌ چوب‌ یا نی‌ بلند سه‌ تا چهار متری‌، که‌ به‌یک‌ سر آن‌ طنابی‌ بسته‌ شده‌ و سر دیگر این‌ طناب‌ نیز به‌دسته دلو متصل‌ است‌. از دیواره این‌ نوع‌ چاه‌ معمولاً با حلقه‌های‌ سیمانی‌ محافظت‌ می‌شود. حلقه دهانه چاه‌ حدود هشتاد تا صد سانتیمتر بلندتر از سطح‌ زمین‌ است‌ که‌ مانع‌ سقوط‌ کودکان‌ یا حیوانات‌ به‌ درون‌ چاه‌ و سرازیر شدن‌ آبهای‌ آلوده‌ به‌ آن‌ می‌گردد.فن‌ دوم‌ مربوط‌ به‌ جاهایی‌ است‌ که‌ سطح‌ آب‌ زیرزمینی‌ تا حدی‌ پایین‌ است‌. آب‌ این‌ چاهها را با استفاده‌ از چرخهایی‌ بالا می‌کشند که‌ شبیه‌ چرخ‌ چاه‌کنی‌ است‌. پره‌های‌ این‌ چرخها یا به‌ شکل‌ چلیپاست‌ یا به‌ شکل‌ استوانه‌ که‌ میله‌ای‌ از محور میانی‌ آن‌ گذشته‌ و دسته چرخ‌، با یک‌ شکستگی‌، به‌ آن‌ متصل‌ شده‌ است‌ (حاجی‌ ابراهیم‌ زرگر، ص‌ 46). در مواردی‌ که‌ استخراج‌ آب‌ از چاهها در حجمی‌ گسترده‌ و به‌ منظور آبیاری‌ مزارع‌ و احشام‌ باشد (مثلاً در بسیاری‌ از مناطق‌ نیمه جنوبی‌ ایران‌ و برای‌ آبیاری‌ صیفی‌کاریها رجوع کنید به لمتون‌، همانجا)، استفاده‌ از نیروی‌ انسانی‌ کافی‌ نیست‌ و بدین‌ منظور از چرخهای‌ مخصوص‌ و نیروی‌ حیواناتی‌ چون‌ گاو و بعضاً اسب‌ و قاطر و در پاره‌ای‌ از مناطق‌ شتر استفاده‌ می‌شود. این‌ چرخها یا از نوع‌ گاوگرد/ دولاب‌ یا از نوع‌ گاو چاه‌ هستند. در نوع‌ اول‌ گاو یا قاطر، با چشم‌ بسته‌، به‌ گرد چاه‌ می‌گردد و اهرمی‌ چوبی‌ را که‌ یک‌ سر آن‌ به‌ این‌ حیوان‌ وصل‌ شده‌ و سر دیگر آن‌ به‌ محور یک‌ چرخ‌ افقی‌ متصل‌ است‌ با خود می‌گرداند و دنده‌های‌ چرخ‌ افقی‌ با دنده‌های‌ یک‌ چرخ‌ عمودی‌ درگیر می‌شود و آن‌ را به‌ حرکت‌ در می‌آورد. تعدادی‌ کوزه‌ به‌ فاصله‌های‌ معین‌ به‌ دو رشته‌ طناب‌ موازی‌ هم‌، که‌ طول‌ آنها به‌ اندازه عمق‌ چاه‌ است‌، بسته‌ شده‌ است‌. این‌ دو رشته‌ طناب‌ به‌ طور آزاد بر محیط‌ چرخ‌ عمودی‌ تکیه‌ دارند و با چرخ‌ آن‌ کوزه‌ها را به‌ عمق‌ چاه‌ می‌رسانند و پر می‌کنند و به‌ دهانه چاه‌ می‌آورند و در چاله‌ای‌ خالی‌ می‌کنند. این‌ نوع‌ گاوگردها در کرمان‌ فراوان‌ بوده‌ و هنوز هم‌ نمونه‌ای‌ از آن‌ در خانه‌ معروف‌ به‌ هرندی‌ باقی‌ است‌ (رجوع کنید به هاشمی‌، ص‌ 18؛ نیز رجوع کنید به تصویر). در نوع‌ دوم‌ در کناره چاه‌ دو ستون‌ بلند ساخته‌ می‌شد. به‌ بالای‌ این‌ دو ستون‌، دو سر محور استوانه‌ای‌ و به‌ پایین‌ آن‌ نیز دو سر محور استوانه‌ای‌ با قطر کمتر وصل‌ شده‌ است‌. یک‌ رشته‌ طناب‌ از بالای‌ چرخ‌ بالایی‌ می‌گذرد و به‌ بند چنبره دهانه‌ گشاد، یک‌ مشکِ بزرگِ ساخته‌ شده‌ از پوست‌ گاو وصل‌ می‌شود. از روی‌ استوانه پایین‌ نیز طنابی‌ می‌گذرد و به‌ یک‌ طرف‌ دهانه تنگ‌ و پایین‌ مشک‌ وصل‌ می‌شود. در کناره چاه‌، معبری‌ شیب‌دار به‌ طولِ عمقِ چاه‌، کنده‌ می‌شود که‌ از دهانه چاه‌ شروع‌ می‌گردد و رو به‌ پایین‌ می‌رود. دو سر این‌ دو رشته‌ طناب‌ را به‌ حیوانی‌ وصل‌ می‌کنند که‌ در این‌ مسیر حرکت‌ می‌کند و پایین‌ و بالا می‌رود. هر بار که‌ حیوان‌ بالا می‌آید و به‌ لبه چاه‌ می‌رسد، مشک‌ به‌ ته‌ چاه‌ می‌رود و پر می‌شود. هر بار که‌ حیوان‌ به‌ طرف‌ پایین‌ می‌رود، مشک‌ پر شده‌ را از عمق‌ چاه‌ به‌ بالا می‌آورد تا به‌ دهانه چاه‌ برسد. طناب‌ بالا دهانه گشاد مشک‌ را آن‌قدر بالا می‌برد تا دهانه پایین‌ به‌ لبه چاله‌ برسد و باز شود و آب‌ مشک‌ از آنجا تخلیه‌ گردد. این‌ حرکت‌ مرتباً تکرار می‌شود (رجوع کنید به وولف‌، ص‌ 257؛ لمتون‌، ص‌ 227ـ 228؛ هاشمی‌، ص‌ 18؛ کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 220ـ 221؛ شاه‌حسینی‌، ص‌ 86).برای‌ خارج‌ کردن‌ آب‌ از چاه‌ و گاهی‌ برای‌ پر کردن‌ حوض‌ خانه‌ها از تلمبه‌های‌ دستی‌ و نیز در برخی‌ مناطق‌ از نیروی‌ باد استفاده‌ می‌شود که‌ نمونه آن‌ در منطقه دلیجان‌ در کنار جاده تهران‌ ـ اصفهان‌ و همین‌ طور در مناطق‌ کویری‌ و بادخیز استان‌ سمنان‌ دیده‌ می‌شود(رجوع کنید به کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 221؛ شاه‌حسینی‌، همانجا).چاههای‌ خانه‌های‌ روستاها و حتی‌ قلعه‌ها، در موقع‌ هجوم‌ دشمن‌، محل‌ امنی‌ برای‌ پنهان‌ کردن‌ اشیای‌ با ارزش‌ بوده‌ است‌ (حاجی‌ ابراهیم‌ زرگر، ص‌ 160).چاه‌ عمیق‌. چاهی‌ است‌ که‌ با دستگاههای‌ مکانیکی‌ حفر می‌شود و عموماً قسمت‌ آبده‌ آن‌ بیش‌ از پنجاه‌ متر عمق‌ دارد و ممکن‌ است‌ از چندین‌ لایه آبدار بگذرد (کردوانی‌، ج‌1، ص‌226).این‌ نوع‌ چاهها در ایران‌، بعد از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ ابتدا در شهرها و سپس‌ برای‌ مصارف‌ کشاورزی‌ و باغهای‌ مجاور شهرها احداث‌ شد. مثلاً، در 1320 ش‌ برای‌ جبران‌ بی‌ آبی‌ تهران‌، حدود دوازده‌ حلقه‌ چاه‌ عمیق‌ در تهران‌ حفر شد (جنیدی‌، ص‌ 75؛ کردوانی‌، همانجا).استفاده‌ از این‌ فن‌ برای‌ تأمین‌ آب‌ مزارع‌ و روستاها از 1340 ش‌ به‌ بعد به‌ صورت‌ تصاعدی‌ رواج‌ یافت‌ و در نیمه دوم‌ دهه 1350 ش‌ به‌اوج‌ خود رسید (کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 226 ـ227). دلیل‌ حفر این‌ چاهها در ایران‌ عبارت‌اند از: استفاده بیشتر از آبهای‌ زیرزمینی‌ که‌ به‌ وسیله قنات‌ امکان‌پذیر نیست‌؛ سرعت‌ دستگاههای‌ حفاری‌؛ ضرورت‌ افزایش‌ سطح‌ زیر کشت‌ و رایج‌ شدن‌ کشتهای‌ جدید که‌ احتیاج‌ به‌ آب‌ بیشتری‌ دارد (رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 227). با این‌ حال‌، حفر چاههای‌ عمیق‌ و نیمه‌ عمیق‌، در عین‌ فراهم‌ ساختن‌ امکانات‌ بهتر برای‌ استحصال‌ آب‌، مشکلات‌ بسیاری‌ برای‌ مصرف‌کنندگان‌ آب‌ چاههای‌ سطحی‌ و دستی‌، به‌ خصوص‌ برای‌ قناتها، پدید آورده‌ است‌ (برای‌ آگاهی‌ بیشتر رجوع کنید به بهنیا، ص‌ 50؛ کردوانی‌، ج‌ 1، ص‌ 231ـ237؛ نیشابوری‌، ص‌ 741ـ742؛ نیز رجوع کنید به قنات‌*).منابع‌: علاوه‌ بر مشاهدات‌ مؤلف‌؛ عبدالوحید آغاسی‌ و جواد صفی‌نژاد، واژه‌نامه‌ قنات‌، یزد 1379 ش‌؛ محمدابراهیم‌ باستانی‌پاریزی‌، درشهرنی‌ سواران‌، تهران‌ 1377 ش‌؛ عبدالکریم‌ بهنیا، قنات‌سازی‌ و قنات‌داری‌ ، تهران‌ 1367 ش‌؛ محمدحسین‌ پاپلی‌یزدی‌ و مجید لباف‌خانیکی‌، قنات‌های‌ تفت‌، تهران‌: سازمان‌ میراث‌ فرهنگی‌ کشور، پژوهشکده‌ مردم‌شناسی‌، 1382ش‌؛ محمدجواد جنیدی‌، آب‌شناسی‌: هیدرولوژی، تهران‌ 1335 ش‌؛ اکبر حاجی‌ابراهیم‌ زرگر، درآمدی‌ بر شناخت‌ معماری‌ روستایی‌ ایران‌، تهران‌ 1384 ش‌؛ علیرضا شاه‌حسینی‌، عشایر ایل ‌سنگسری‌ ( مهدیشهر ) : از کرانه‌های‌ کویر تا بلندای‌ البرز، سمنان‌ 1384 ش‌؛ طوبی‌ فاضلی‌پور، تاریخ‌ کشاورزی‌ در دوران‌ ساسانیان، تهران‌ 1380 ش‌؛ قنات‌ قصبه گناباد: یک‌ اسطوره‌، تألیف‌ محمدحسین‌ پاپلی‌یزدی‌ و دیگران‌،[مشهد]: شرکت‌ سهامی‌ آب‌ منطقه‌ای‌ خراسان‌، 1379 ش‌؛ محمدبن‌ حسین‌ کرجی‌، کتاب‌ انباط‌ المیاه‌ الخفیه، حیدرآباد، دکن‌ 1359؛ پرویز کردوانی‌، منابع‌ و مسائل‌ آب‌ در ایران‌، ج‌ 1، تهران‌ 1383 ش‌؛ عبداللّه‌ مستوفی‌، شرح‌ زندگانی‌ من‌، یا، تاریخ‌ اجتماعی‌ و اداری‌ دوره قاجار، تهران‌ 1377 ش‌؛ اصغر نیشابوری‌، «در دفاع‌ از حرمت‌ قنات‌»، یغما، سال‌ 29، ش‌ 12(اسفند 1355)؛ محمد هاشمی‌، «احداث‌ قنوات‌ کاریزهای‌ کرمان‌»، مجله مردم‌شناسی، سال‌ 1، ش‌ 1 (آبان‌ 1335)؛Marcel Bazin and Christian Bromberger, Gilan et Azarbayjan oriental: cartes et documents ethnographiques , Paris 1982; Ann Katharine Swynford Lambton, Landlord and peasant in Persia: a study of land tenure and land revenue administration , London 1953; Hans B. Wulff, The traditional crafts of Persia , Cambridge, Mass. 1966.چاه‌ در ادبیات‌ و فرهنگ‌ عامیانه ایران‌. مضمونهای‌ مختلف‌ در باره چاه‌ به‌ طور کلی‌ یا در باره چاههای‌ خاص‌ (رجوع کنید به ادامه مقاله‌) با بسامدی‌ بالا هم‌ در ادبیات‌ مکتوب‌ فارسی‌ (دست‌ کم‌ از عصر رودکی‌ به‌ بعد) و هم‌ در فرهنگ‌ عامیانه‌ و ادبیات‌ شفاهی‌ ایرانیان‌ انعکاس‌ یافته‌ است‌ و فرهنگ‌نویسان‌، انبوهی‌ از ترکیبات‌، کنایات‌، امثال‌ و تعبیرات‌ گوناگون‌ را در این‌باره‌ ضبط‌ کرده‌اند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به دهخدا، 1377 ش‌، ذیل‌ واژه‌؛ همو، 1352 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 606ـ607). مضمونهای‌ اصلی‌ مربوط‌ به‌ چاه‌ در ادبیات‌ فارسی‌ بیشتر در باره چاههایی‌ خاص‌ است‌ که‌ اشاره‌ به‌ آنها یا در زمینه‌ای‌ فراهم‌ آمده‌ از روایات‌ مندرج‌ در تفاسیر و قصه‌های‌ دینی‌ اسلامی‌ صورت‌ گرفته‌ یا ناظر به‌ برخی‌ رویدادهای‌ تاریخی‌ و باورها و افسانه‌های‌ تنیده‌ بر حول‌ آنهاست‌. مشهورترین‌ نمونه‌های‌ این‌ چاهها عبارت‌اند از: چاه‌ بابِل‌ که‌ گفته‌اند هاروت‌ و ماروت‌ به‌ امر پروردگار در آن‌ به‌ صورت‌ واژگون‌ زندانی‌ شده‌اند(رجوع کنید به قزوینی‌، 1404، ص‌ 304ـ 305؛ مولوی‌، ج‌ 2، دفتر 3، ص‌ 45ـ47؛ نیز رجوع کنید به هاروت‌ و ماروت‌*)؛ چاه‌ بیژن‌ در توران‌زمین‌ که‌ افراسیاب‌ بیژن‌ *را در آن‌ زندانی‌ ساخت‌ (رجوع کنید به فردوسی‌،ج‌ 5، ص‌ 32ـ33؛ منوچهری‌، ص‌ 62؛ سنایی‌، 1380 ش‌، ص‌ 505؛ سعدی‌، ص‌ 179)؛ چاه‌ دَجّال‌ یا چاه‌ اصفهان‌ که‌ گفته‌ می‌شود در آخر زمان‌ دجّال‌ از آنجا خروج‌ می‌کند (رجوع کنید به دجّال*)؛ چاه‌ رستم‌ که‌ به‌ کید برادرش‌، شَغاد، در آن‌ افتاد (رجوع کنید به فردوسی‌، ج‌ 6، ص‌ 329ـ331)؛ چاه‌ زمزم‌*؛ چاه‌ مقنّع‌ یا چاه‌ نَخْشَب‌ در ترکستان‌، که‌ مقنّعِ خراسانی‌ *ماهِ معروف‌ خود را از درون‌ آن‌ برمی‌آورد و به‌ آسمان‌ می‌فرستاد (رجوع کنید به فرخی‌ سیستانی‌،ص 201)؛ چاه‌ وَیل‌ *در دوزخ‌؛و چاه‌ یوسف‌ یا چاه‌ کنعان‌، که‌ برادران‌ یوسف‌* او را در آن‌ افکندند (رجوع کنید به سنایی‌، 1380 ش‌، ص‌ 32؛ انوری‌، ج‌ 1، ص‌ 85؛ حافظ‌، ص‌ 18، 190؛ برای‌ همه موارد پیشگفته‌ رجوع کنید به یاحقی‌، ذیل‌ همین‌ واژه‌ها).چاه‌ در قصه‌های‌ فارسی‌ ــ مانند قصه‌های‌ دیگر زبانها ــ معمولاً عنصری‌ مکانی‌ همچون‌ سردابها، مغاره‌ها و نظایر آنهاست‌ که‌ بسته‌ و محصور بودن‌ آن‌ همچون‌ یک‌ زندان‌ و به‌ ویژه‌ تاریک‌ بودن‌ آن‌ به‌ نوعی‌ نمادی‌ از مکانِ گذار، تصفیه‌، انزوا، بازسازی‌ و کمال‌یابی‌ یا اختفا و ظهور مجدد است‌ (رجوع کنید به لوفلر ـ دلاشو، ص‌ 105؛ برای‌ نمونه‌هایی‌ از حضور عنصر چاه‌ در قصه‌های‌ فارسی‌ رجوع کنید به راحهالارواح‌ فی‌ سرور المفراح‌، ص‌ 36، 109، 209 ـ 211؛ ظهیری‌ سمرقندی‌، ص‌ 283، 287؛ کلیله‌ و دمنه‌، ص‌ 56؛ طوطی‌نامه‌ ، ص‌ 113؛ نیز رجوع کنید به درویشیان‌ و خندان‌، ج‌ 4، ص‌ 273ـ275، ج‌ 6، ص‌ 175ـ183). داستان‌ راز گفتن‌ با چاه‌ در ادبیات‌ فارسی‌، به‌ ویژه‌ در باره دو شخصیت‌، اشتهار یافته‌ است‌: یکی‌ ندیم‌ یا سرتراش‌ مخصوص‌ اسکندر ذوالقرنین‌ که‌ راز دراز بودن‌ گوشهای‌ اسکندر را، به‌ توصیه طبیبی‌، در چاهی‌ فریاد می‌کند تا از رنج‌ نگهداری‌ رازی‌ گران‌ رهایی‌ یابد (رجوع کنید به نظامی‌، ص‌ 1356ـ 1358؛ سنایی‌، 1329 ش‌، ص‌ 484ـ 485)؛ دیگر، راز گفتن‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ با چاه‌ از دردهای‌ نهان‌ خود (رجوع کنید به سنایی‌، 1329 ش‌، ص‌ 249؛ عطار، ص‌ 36؛ مولوی‌، همانجا، نیز برای‌ تفصیل‌ رجوع کنید به سیدیونسی‌، ص‌ 535 ـ 558؛ قس‌ مدرسی‌ طباطبائی‌، دفتر 1، ص‌ 127). مضمون‌ بیشتر این‌ قصه‌ها با باورهای‌ عامیانه‌ و گاه‌ با باورهای‌ عامیانه دینی‌ مردم‌ پیوند خورده‌ است‌. از مضمونِ کهنِ فرو شدن‌ قهرمان‌ در بنِ چاه‌ و انتظار برای‌ برآمدنِ دوباره او در ایران‌ دوره اسلامی‌ نیز نمونه‌هایی‌ در دست‌ است‌. برخی‌ عوام‌ سمرقند بر آن‌ بوده‌اند که‌ قُثَم‌بن‌ عباس‌، پسر عموی‌ پیامبر هنوز زنده‌ است‌ و از چاهی‌ که‌ در مدفن‌ او ــ مزارِ شاهِ زنده‌ ــ واقع‌ است‌ مجدداً ظهور خواهد کرد (رجوع کنید به سمرقندی‌، ص‌ 56؛ باستانی‌ پاریزی‌، 1377 ش‌، ص‌ 70؛ همو، 1381 ش‌، ص‌ 412، پانویس‌ 1)، هر چند که‌ به‌ گزارش‌ منابع‌ تاریخی‌، وی‌ در جریان‌ فتوحات‌ مسلمانان‌ در عهد معاویه‌ در آن‌ منطقه‌ درگذشت‌ (رجوع کنید به یعقوبی‌،ج‌ 2، ص237؛ نیز رجوع کنید به خواندمیر،ج ‌2، ص‌ 122). برخی‌ نویسندگان‌، به‌ شیعیان‌ نسبت‌ داده‌اند که‌ به‌ اعتقاد آنها امام‌ زمان‌ از چاه‌ یا سردابی‌ در سامرا خارج‌ می‌شود (رجوع کنید به دولتشاه‌ سمرقندی‌، ص‌ 66؛ خواندمیر، ج‌ 2، ص‌ 101؛ درباره منشأ این‌ نسبت‌ به‌ شیعیان‌ رجوع کنید به خرسان‌، ص‌ 18ـ27). چاههایی‌ نیز به‌ نام‌ امام‌ زمان‌ در نقاطی‌ از ایران‌، از جمله‌ در محوطه مسجد جمکران‌*و مسجد بازارشاه‌ در کرمان‌ و مسجدجامع‌ اردکان‌ وجود دارد که‌ مردم‌ برای‌ برآورده‌ شدن‌ حاجات‌ خود عریضه‌هایی‌ می‌نگارند و در این‌ چاهها می‌افکنند (رجوع کنید به باستانی‌ پاریزی‌، 1377 ش‌، ص‌ 83 ـ84؛ طباطبائی‌ اردکانی‌، ص‌ 438). از دیگر چاههای‌ منسوب‌ به‌ اولیا در ایران‌، چاه‌ مرتضی‌علی‌/ چاه‌ مرتاض‌ علی‌ در شمال‌شرق‌ شهر شیراز است‌ که‌ عوام‌برای‌ حصول‌ حاجات‌ خود چهل‌ شب‌ جمعه‌ یا شنبه‌ به‌ زیارت‌ آن‌ می‌روند. بنای‌ احداث‌ شده‌ بر سر این‌ چاه‌ نیز در ردیف‌ آثار ملی‌ ایران‌ به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌ (رجوع کنید به بهاری‌، ص‌ 60ـ63؛ قس‌ هدایت‌، ص‌ 120). چاههای‌ بسیاری‌ هم‌ هستند که‌ بی‌آنکه‌ از لحاظ‌ انتسابهای‌ دینی‌ و مذهبی‌ مقدّس‌ به‌ شمار آیند نزد عوام‌ حائز خواص‌ فوق‌ طبیعی‌ پنداشته‌ شده‌ و برای‌ شفاخواهی‌، برکت‌خواهی‌، باران‌ خواهی‌، طلب‌ فرزند یا حاجات‌ دیگر مورد التجا قرار می‌گیرند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به قزوینی‌، 1361ش‌، ص‌186ـ 188؛ جعفری‌، ص‌152؛ پیشاوری‌، ص‌ 121ـ122؛ ماسه‌، ج‌ 1، ص‌ 176؛ هدایت‌، ص‌ 112، 115؛ شکورزاده‌، ص‌ 86؛ رابینو، ص‌ 36ـ 38).ژرف‌ و شگرف‌ بودن‌ برخی‌ دیگر از چاهها نیز مایه‌ای‌ برای‌ پدید آمدن‌ پاره‌ای‌ باورهای‌ عامیانه‌ در باره آنها بوده‌ است‌. علاوه‌ بر مآخذ فارسی‌ (رجوع کنید به قزوینی‌، 1361 ش‌، ص‌ 187ـ 188؛ ابوالمؤید بلخی‌، ص‌ 437؛ طوسی‌، ص‌ 58 ـ61؛ پیشاوری‌، ص‌ 119ـ121؛ شهری‌باف‌، ج‌ 1، ص‌ 159)، سیاحان‌ اروپایی‌ نیز به‌ طور اغراق‌آمیزی‌ از چاههایی‌ در ایران‌ یاد کرده‌اند که‌ هیچ‌ کس‌ از عمق‌ و انتهای‌ آنها اطلاع‌ ندارد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ماسه‌، ج‌ 1، ص‌ 236ـ237). به‌ گزارش‌ دلاواله‌ (ص‌ 746) مردم‌ سلطانیه‌ عقیده‌ داشتند آب‌ چاه‌ حفر شده‌ در مسجد این‌ شهر، مستقیماً از مکه‌ از طریق‌ راهی‌ زیر زمینی‌ به‌ این‌ شهر می‌رسد (برای‌ اعتقادی‌ مشابه‌ در باره چاهی‌ در زیرزمین‌ مسجد جمعه کاشان‌ رجوع کنید به هدایت‌، ص‌ 115؛ ماسه‌، ج‌ 1، ص‌ 236). ظاهراً این‌ قبیل‌ چاهها به‌ مجراهای‌ طبیعی‌ زیرزمینی‌ متصل‌ بوده‌اند و طبعاً امکان‌ دستیابی‌ به‌ انتهای‌ بسیاری‌ از آنها امکان‌پذیر نبوده‌ است‌. این‌ چاهها به‌ ویژه‌ به‌ سبب‌ استفاده‌ای‌ که‌ از آنها برای‌ شکنجه‌، ترساندن‌ و حتی‌ اعدام‌ مجرمان‌ به‌ عمل‌ می‌آمد مورد توجه‌ مردم‌ بوده‌اند (برای‌ گزارشهایی‌ از فروافکندن‌ محکومان‌ به‌ مرگ‌، به‌ویژه‌ زنانِ بدکار، در چاههای‌ بی‌بُن‌ رجوع کنید به سایکس‌، ص‌ 322؛ ماسه‌، ج‌ 1، ص‌ 236؛ برای‌ نمونه‌ای‌ در تهران‌ در اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌ شمسی‌ رجوع کنید به شهری‌باف‌، ج‌ 1، ص‌ 122؛ همچنین‌ رجوع کنید به ویلز، ص‌ 320ـ321؛ رجوع کنید به آلمانی، ج‌ 1، ص‌ 441).استفاده‌ از برخی‌ چاهها به‌ عنوان‌ زندان‌ نیز نام‌ آنها را در حافظه ادبی‌ ایرانیان‌ ثبت‌ کرده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به جعفری‌، ص‌ 108؛ راحه الارواح‌ فی‌ سرور المفراح، ص‌ 109؛ باستانی‌ پاریزی‌، 1377 ش‌، ص‌ 77ـ 78، پانویس‌ 3).منابع‌: هانری‌ رنه‌ د آلمانی‌، از خراسان‌ تا بختیاری‌، ترجمه غلامرضا سمیعی‌، تهران‌1378 ش‌؛ ابوالمؤید بلخی‌، عجایب‌ الدنیا، چاپ‌ ل‌.پ‌. سمینووا، مسکو 1993؛ محمدبن‌ محمد (علی‌) انوری‌، دیوان‌، چاپ‌ محمدتقی‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، در شهر نی‌سواران‌، تهران‌ 1377 ش‌؛ همو، کلاه‌ گوشه نوشین‌ روانِمُغ، تهران‌ 1381 ش‌؛ فخری‌ بهاری‌، «آثار ناشناخته ایران‌: چاه‌ مرتضی‌علی‌ در شیراز»، هنر و مردم‌، ش‌ 143 (شهریور 1353)؛ پیشاوری‌، نگارستان‌ عجائب‌ و غرائب، تهران‌ [?1341 ش]‌؛ جعفربن‌ محمد جعفری‌، تاریخ‌ یزد، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1343 ش‌؛ شمس‌الدین‌ محمد حافظ‌، دیوان‌، چاپ‌ محمد قزوینی‌ و قاسم‌ غنی‌، تهران‌ 1369 ش‌؛ محمدمهدی‌ خرسان‌، «فریه السرداب‌»، الانتظار، سال‌ 1، ش‌ 1 (جمادی‌الاولی‌ 1426)؛ خواندمیر؛ علی‌اشرف‌ درویشیان‌ و رضا خندان‌، فرهنگ‌ افسانه‌های‌ مردم‌ ایران‌، تهران‌ 1378 ش‌ ـ ؛ پیترو دلاواله‌، سفرنامه‌ی‌ پیترو دلاواله‌، ترجمه محمود بهفروزی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکره الشعراء، چاپ‌ ادوارد براون‌، تهران‌ 1382 ش‌؛ علی‌اکبر دهخدا، امثال‌ و حکم‌ ، تهران‌ 1352 ش‌؛ همو، لغت‌نامه، زیرنظر محمد معین‌ و جعفر شهیدی‌، تهران‌ 1377 ش‌؛ راحه الارواح‌ فی‌ سرور المفراح‌ ( بختیارنامه‌ )، تحریر شمس‌الدین‌ محمد دقایقی‌ مروزی‌، چاپ‌ ذبیح‌اللّه‌ صفا، تهران‌: دانشگاه‌ تهران‌، 1345 ش‌؛ مصلح‌بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، بوستان‌ سعدی‌: سعدی‌نامه، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ محمدبن‌ عبدالجلیل‌ سمرقندی‌، قندیه، در قندیه‌ و سمریه‌، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1367 ش‌؛ مجدودبن‌ آدم‌ سنایی‌، دیوان، چاپ‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ همو، کتاب‌ حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه»، چاپ‌ محمدتقی‌ مدرس‌ رضوی‌، [تهران‌ ? 1329 ش‌]؛ سید یونسی‌، «راز در چاه‌ گفتن‌»، نشریه دانشکده‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تبریز، سال‌ 14، ش‌ 4 (زمستان‌ 1341)؛ ابراهیم‌ شکورزاده‌، عقاید و رسوم‌ مردم‌ خراسان، تهران‌ 1363 ش‌؛ جعفر شهری‌باف‌، طهران‌ قدیم‌ ، تهران‌ 1381 ش‌؛ محمود طباطبائی‌ اردکانی‌، فرهنگ‌ عامه اردکان، تهران‌ 1381 ش‌؛ محمدبن‌ محمود طوسی‌، عجایب‌نامه‌: عجائب‌ المخلوقات‌ و غرائب‌ الموجودات، تهران‌ 1375 ش‌؛ طوطی‌نامه‌: جواهرالاسمار، [تحریر] عمادبن‌ محمد ثغری‌، چاپ‌ شمس‌الدین‌ آل‌احمد، تهران‌ 1352 ش‌؛ محمدبن‌ علی‌ ظهیری‌ سمرقندی‌، سندباذنامه، چاپ‌ احمد آتش‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ محمدبن‌ ابراهیم‌ عطار، منطق‌الطیر، چاپ‌ محمدجواد مشکور، تبریز [? 1337 ش‌]؛ علی‌بن‌ جولوغ‌ فرخی‌ سیستانی‌، دیوان‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1335 ش‌؛ ابوالقاسم‌ فردوسی‌، شاهنامه فردوسی‌، چاپ‌ برتلس‌ و دیگران‌، مسکو 1963ـ1971؛ زکریابن‌ محمد قزوینی‌، آثار البلاد و اخبارالعباد، بیروت‌ 1404/1984؛ همو، عجایب‌ المخلوقات‌ و غرائب‌ الموجودات‌ (تحریر فارسی‌)، چاپ‌ نصراللّه‌ سبوحی‌،[تهران] 1361 ش‌؛ کلیله‌ و دمنه‌، ترجمه کلیله‌ و دمنه، انشای‌ ابوالمعالی‌ نصراللّه‌ منشی‌، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1343 ش‌؛ مارگریت‌ لوفلر ـ دلاشو، زبان‌ رمزی‌ قصه‌های‌ پریوار ، ترجمه جلال‌ ستاری‌، تهران‌ 1376 ش‌؛ حسین‌ مدرسی‌ طباطبائی‌، میراث‌ مکتوب‌ شیعه‌ از سه‌ قرن‌ نخستین‌ هجری‌ ، دفتر 1، ترجمه علی‌ قرائی‌ و رسول‌ جعفریان‌، قم‌ 1383 ش‌؛ احمدبن‌ قوص‌ منوچهری‌، دیوان‌، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1347 ش‌؛ جلال‌الدین‌ محمدبن‌ محمد مولوی‌، کتاب‌ مثنوی‌ معنوی‌، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، تهران‌: انتشارات‌ مولی‌، [بی‌تا.]؛ الیاس‌بن‌ یوسف‌ نظامی‌، کلیات‌ خمسه حکیم‌ نظامی‌ گنجوی‌، مقدمه‌ و شرح‌حال‌ از شبلی‌ نعمانی‌، چاپ‌ م‌. درویش‌، تهران‌ 1366 ش‌؛ چارلز جیمز ویلز، ایران‌ در یک‌ قرن‌ پیش‌: سفرنامه دکتر ویلز، ترجمه غلامحسین‌ قراگوزلو، [تهران‌] 1368 ش‌؛ صادق‌ هدایت‌، نیرنگستان، تهران‌ 1342 ش‌؛ محمدجعفر یاحقی‌، فرهنگ‌ اساطیر و اشارات‌ داستانی‌ در ادبیات‌ فارسی‌، تهران‌ 1369 ش‌؛ یعقوبی‌، تاریخ‌ ؛Henri Masse, Croyances et coutumes persanes, suivies de contes et chansons populaires , Paris 1938; Hyacinth Louis Rabino, Les provinces caspiennes de la Perse: Le Guilan , Paris 1917; Percy Molesworth Sykes, Ten thousand miles in Persia or eight years in Iran , New York 1902.2) در جهان‌ اسلام‌ . در مناطقی‌ از جهان‌ اسلام‌، به‌ویژه‌ در شبه‌جزیره عربستان‌ و نواحی‌ صحرایی افریقای‌ مسلمان‌ که‌ به‌ علت‌ کمبود منابع‌ آبهای‌ سطحی‌ و پایین‌ بودنِ میزان‌ نزولات‌ جوّی‌، حیات‌ به‌ منابعِ آبهای‌ زیرزمینی‌ وابسته‌ است‌، حفر چاه‌ مهم‌ترین‌ شیوه دسترسی‌ به‌ آب‌ مصرفی‌ به‌ شمار می‌آید. اهمیت‌ این‌ شیوه استحصالِ آب‌ در زندگی‌ اعرابِ این‌ نواحی‌ را می‌توان‌ از انبوه‌ واژه‌ها و اصطلاحاتی‌ دریافت‌ که‌ در زبان‌ عربی‌ برای‌ نامیدن‌ انواع‌ چاهها، روشها و وسایل‌ حفر، نگهداری‌، تعمیرِ و لای‌روبی‌ و آب‌کشی‌ از آنها وضع‌ شده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به زَبیدی‌، ذیل‌ «بود»، «جبب‌»، «طوی‌»، «قلب‌»، «کظم‌»، «نقر»؛ د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ r.I-III" Bi ")، به‌ طوری‌ که‌ صرف‌نظر از تک‌نگاریهای‌ نویسندگان‌ عرب‌ در باره چاهها، کتابهای‌ لغت‌ عربی‌ مهم‌ترین‌ منبعِ پژوهش‌ در باره چاه‌ و اهمیت‌ آن‌ در حیات‌ و فرهنگ‌ اعراب‌ به‌ شمار می‌روند (برای‌ نمونه‌، جوادعلی‌ عمده مطالب‌ مربوط‌ به‌ چاه‌ در شبه‌جزیره عصرِ جاهلی‌ و صدراسلام‌ را براساس‌ تاج‌العروس‌ زبیدی‌ نگاشته‌ است‌ رجوع کنید به ج‌ 7، ص‌ 183ـ 191). همچنین‌ از جمله آثار نویسندگان‌ مسلمان‌ در باره چاهها، تشخیص‌ محلِ آبهای‌ زیرزمینی‌، حفر چاه‌، آب‌کشی‌ از آنها و موضوعات‌ مرتبط‌ می‌توان‌ بدینها اشاره‌ کرد: کتاب‌البئر محمدبن‌ زیاد ابن‌اعرابی‌ (متوفی‌ 231)، کتاب‌الصخره و البئر ابوعبداللّه‌ جعفربن‌ محمدعلوی‌ (رجوع کنید به بغدادی‌، ج‌ 2، ستون‌ 307)، اخبار الاحبار باخبار الا´بار محمدبن‌ احمد یوره‌ الدیمانی‌ و نیز آثار دیگری‌ از این‌ دست‌ که‌ نویسندگان‌ دیگری‌ چون‌ اصمعی‌، ابوزید انصاری‌، سعدان‌بن‌ مبارک‌، ابوعبیده‌ معمربن‌ مثنی‌ و زمخشری‌ پدید آورده‌اند (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 60ـ61؛ بنعبداللّه‌، ج‌ 3، ص‌ 179ـ181؛ بغداد عبدالمنعم‌، ص‌ 109ـ 145، در باره چاهها، یک‌ اصطلاح‌شناسی دقیق‌ و تفصیلی‌ براساس‌ کتاب‌البئر ابن‌اعرابی‌ فراهم‌ آورده‌ است‌).حضور و اهمیت‌ مضمونهای‌ راجع‌ به‌ چاهها در ذهن‌ و زبان‌ اعراب‌، در شمار قابل‌ توجهی‌ از اشارات‌ و تلمیحات‌ و تشبیهات‌ و استعارات‌ و کنایات‌ شاعران‌ عرب‌ جلوه‌گر شده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌، تشبیه‌ نقض‌ عهد قوم‌ به‌ قطع‌ طناب‌ دلو چاه‌ در شعر اوس‌بن‌ حارثه‌ رجوع کنید به بنعبداللّه‌، ج‌ 3، ص‌ 165؛ تشبیه‌ تیر در بلندی‌ به‌ طناب‌ دلو چاه‌ در شعر زُهَیر رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 168؛ برای‌ نمونه‌های‌ دیگر رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 164ـ169 و ارجاعات‌). حفر چاه‌ به‌ویژه‌ برای‌ آبرسانی‌ به‌ حجاج‌ (سقایت‌)، پرآب‌ بودن‌ چاهها و نیز شیرین‌ بودن‌ آب‌ آنها در کنار ذم‌ و عیب‌جویی‌ از چاههای‌ گروههای‌ رقیب‌، از مضمونهای‌ رایج‌ در بسیاری‌ از رَجَزهای‌ عربی‌ بوده‌ است‌ که‌ در منافسات‌ و مفاخرات‌ آنان‌ بر یکدیگر، در این‌ باب‌ سروده‌ می‌شد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌هشام‌، ج‌ 1، ص‌ 102ـ104؛ نیز رجوع کنید به بنعبداللّه‌، ج‌ 3، ص‌ 163، 166، 169ـ170، ج‌ 4، ص‌ 46ـ47).قبایل‌، طوایف‌ و نیز خاندانهای‌ مختلف‌ شبه‌جزیره‌، معمولاً ترجیح‌ می‌دادند که‌ چاههای‌ آب‌ مختص‌ به‌ خود داشته‌ باشند، زیرا در بیشتر نواحی‌، زندگی‌ اعراب‌ و کشاورزی‌ مختصر آنها سخت‌ به‌ آب‌کشی‌ از چاهها وابسته‌ بود (عمری‌، ص‌ 101) و در محافظت‌ از چاههای‌ خودی‌ در بسیاری‌ موارد به‌ جنگها و درگیریهای‌ خونین‌ می‌انجامید (صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 346ـ 347)، برخی‌ بر چاههای‌ اختصاصی‌ خود قفل‌ می‌زدند یا با نهادن‌ سنگی‌ بر در چاه‌ و پوشاندن‌ آن‌ با خاک‌، آن‌ را از انظار پنهان‌ می‌داشتند (جوادعلی‌، ج‌ 7، ص‌ 193، 195). در چنین‌ اوضاعی‌ حفر چاه‌ و فروش‌ آب‌ آن‌ درآمد مناسبی‌ برای‌ مالک‌ آن‌ فراهم‌ می‌ساخت‌ چنان‌ که‌ قول‌ معروف‌ اعراب‌ که‌ التمر فی‌البئر (خرما در چاه‌ است‌ ((«نونْ تو آبه‌») یادگار همان‌ روزگار است‌ (رجوع کنید به بنعبداللّه‌، ج‌ 3، ص‌ 169؛ برای‌ نمونه‌، در صدر اسلام‌، صاحب‌ چاه‌ رومه‌ در مدینه‌، هر مشک‌ آب‌ را به‌ یک‌ مُدّ طعام‌ می‌فروخت‌؛ یاقوت‌ حموی‌، ذیل‌ «بیر رومه»؛ صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 156). کسی‌ که‌ چاهی‌ حفر می‌کرد می‌توانست‌ آب‌ آن‌ را بفروشد یا به‌ رایگان‌ در اختیار همگان‌ قرار دهد. برخی‌ چاهها در تملک‌ افراد سرشناس‌ و برخی‌ دیگر مشاعاً در اختیار خاندانهای‌ مختلف‌ یا تقسیماتِ بزرگ‌تری‌ از قبایل‌ یا اقلیتهای‌ دینی‌ یا قومی‌ ــ از جمله‌ یهودیان‌ ــ بود. مالک‌ یا حفر کننده برخی‌ چاههای‌ قدیمی‌ نیز شناخته‌ شده‌ نبود و در این‌ صورت‌ معمولاً کسی‌ که‌ آن‌ را لای‌روبی‌ و احیا می‌کرد می‌توانست‌ بر آن‌ ادعای‌ مالکیت‌ داشته‌ باشد (رجوع کنید به صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 152ـ153؛ جوادعلی‌، ج‌ 5، ص‌ 76؛ بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 98) ولی‌ به‌ طور کلی‌ این‌گونه‌ قواعد برای‌ پیشگیری‌ از جنگها و نزاعهای‌ اعراب‌ جاهلی‌ بر سر چاههای‌ آب‌ کفایت‌ نمی‌کرد و تنها زمانی‌ که‌ دولت‌ اسلامی‌ بر سراسر شبه‌جزیره‌ غلبه‌ یافت‌ و برای‌ هر قبیله‌، چراگاه‌ و آبی‌ معین‌ شد، تا حد زیادی‌ از این‌ منازعات‌ کاسته‌ شد (صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 347). در دوره اسلامی‌، صرف‌نظر از فتواهای‌ منطبق‌ بر مذاهب‌ و نیز جغرافیاهای‌ فرهنگی‌ مختلف‌، عموماً مالکیت‌ چاهها به‌ سه‌ دسته عمده‌ تقسیم‌ شده‌ است‌: 1) چاههای‌ عام‌المنفعه‌ که‌ چه‌ در زمینهای‌ خصوصی‌ واقع‌ باشند چه‌ در زمینهای‌ موات‌، استفاده‌ از آنها برای‌ همگان‌ مجاز است‌. 2) چاههای‌ حفر شده‌ در زمینهای‌ موات‌، که‌ مالک‌ یا حفر کننده آن‌ نمی‌تواند دیگران‌ را از استفاده‌ از آب‌ آن‌ منع‌ کند هر چند خود او در استفاده‌ از این‌ آب‌، اولویت‌ دارد. 3) چاههای‌ حفر شده‌ در زمینهای‌ خصوصی‌ که‌ کلاً در اختیار مالک‌ است‌ (رجوع کنید به ماوردی‌، ص‌ 182؛ بنعبداللّه‌، ج‌ 3، ص‌ 177). بدین‌ ترتیب‌، در عین‌ حال‌ که‌ اسلام‌، مالکیت‌ خصوصی‌ بر آب‌ چاهها را به‌ رسمیت‌ شناخته‌، از امکان‌ سوء استفاده‌ از این‌ حق‌ مالکیت‌ نیز به‌نحو چشمگیری‌ کاسته‌ است‌. در برخی‌ نواحی‌، برحسب‌ اوضاع‌ فرهنگی‌ ـ اجتماعی‌ و اقلیمی‌ مختلف‌، راهکارهای‌ تقسیم‌ مالکیت‌ بر چاهها تفصیل‌ بیشتری‌ یافته‌ است‌، مثلاً به‌ گزارش‌ فیلبی‌ (رجوع کنید به د. اسلام‌، ذیل‌ "r.II Bi" ) مالکیت‌ چاه‌ بسیار بزرگ‌ الحَدَّاجْ در تیماء *عربستان‌ به‌ حدود سی‌ سهم‌ تقسیم‌ شده‌ بود.با توجه‌ به‌ کمبود آب‌ و دشواریهای‌ حفر چاه‌ به‌ویژه‌ با افزایش‌ جمعیت‌ در آغاز دوران‌ شکوفایی‌ دولت‌ اسلامی‌ در شبه‌جزیره عربستان‌، بهای‌ آب‌ چاههای‌ شیرین‌ در این‌ نواحی‌ بسیار بالا بود، مثلاً چاه‌ جشم‌ در رانونا، که‌ متعلق‌ به‌ مردی‌ از غسانیان‌ بود، در عصر خلافت‌ عمر به‌ سی‌ هزار درهم‌ خریداری‌ شد (بکری‌، ج‌ 2، ص‌ 383)، از همین‌رو برخی‌ از صحابه ثروتمند بر آن‌ شدند که‌ چاههایی‌ حفر کنند یا بخرند و آنها را به‌ عنوان‌ صدقه‌ در اختیار عموم‌ قرار دهند چنان‌ که‌ عثمان‌، چاه‌ رومه‌ را به‌ مبلغ‌ بین‌ بیست‌ تا چهل‌ هزار درهم‌ ( ابن‌کثیر، ج‌ 7، ص‌ 187؛ یاقوت‌ حموی‌، همانجا) و ابوطلحه انصاری‌ چاه‌ حاء (بکری‌، ج‌ 2، ص‌ 413؛ صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 156) را خریدند و وقف‌ کردند. خرده‌ فرهنگِ سقایتِ حجاج‌، که‌ پیش‌ از اسلام‌ در مکه‌ جریان‌ داشت‌، پشتوانه‌ای‌ برای‌ سنّتِ وقف‌ و صدقه‌ قرار دادن‌ چاههای‌ آب‌ بوده‌ است‌ که‌ منافسات‌ خاندانهای‌ عرب‌ صدر اسلام‌ را به‌ قالب‌ ارزشهای‌ اخلاقی‌ و انسانی‌ مبتنی‌ بر تعالیمِ اسلامی‌ دگرگون‌ ساخت‌. در اخبار وارده‌ در باره مجموعه چاههایی‌ که‌ پس‌ از اسلام‌ در مکه‌ و مدینه‌ حفر شدند (رجوع کنید به ازرقی‌،ج‌ 2، ص‌ 224ـ227؛ ابن‌شبه‌ نمیری‌، ج‌ 1، ص‌ 169ـ 173)، در باره فروش‌ یا مالکیت‌ خصوصی‌ آنها اطلاع‌ چندانی‌ نیامده‌ و ظاهراً استفاده‌ از آنها مشاع‌ و رایگان‌ بوده‌ است‌ (صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 152ـ153؛ برای‌ برخی‌ دیگر از چاههای‌ قدیمی‌ مدینه‌ که‌ در دوره اسلامی‌ وقف‌ عام‌ شدند رجوع کنید به بن عبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 109ـ112). علاوه‌ بر شمار بسیار زیاد چاههایی‌ که‌ به‌ نام‌ خلفا حفر شده‌، از جمله‌ چاه‌ عثمان‌، چاه‌علی‌، چاه‌ مروان‌، چاه‌ مهدی‌، چاه‌ مخلوع‌ (یعنی‌ امین‌)، چاه‌ واثق‌ و... (رجوع کنید به ابن‌بطوطه‌، ج‌ 1، ص‌ 143؛ عبدری‌، ص‌ 167؛ صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 232)، تداوم‌ و گسترش‌ این‌ سنّت‌ در تلاش‌ حاکمان‌ یا اشراف‌ مسلمان‌ در حفر چاههای‌ آب‌ بر سر راههای‌ ارتباطی‌ به‌ویژه‌ مسیرهای‌ مختلفِ کاروانهای‌ حجاج‌ جلوه‌گر شده‌ است‌؛ مثلاً عمربن‌ عبدالعزیز بین‌ راه‌ مکه‌ و مدینه‌ (صالح‌ احمد علی‌، ص‌ 142) و زُبَیده‌ همسر هارون‌الرشید در مسیر میان‌ بغداد و مکه‌ (ابن‌جبیر، ص‌ 165؛ بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 137؛ برای‌ فعالیت‌ مشابه‌ برخی‌ دیگر از خلفا رجوع کنید به همان‌، ج‌ 4، ص 160ـ161) چاههایی‌ حفر و وقف‌ کردند. در ادوار متأخرتر، سلاطین‌ و امرای‌ مملوکی‌ نیز به‌ حفر چاهها و تعمیر و نگهداری‌ از آنها به‌ویژه‌ در مسیر قاهره‌ به‌ مکه‌ علاقه‌مند بودند چنان‌ که‌ امیر شاهین‌ الطویل‌ با گروهی‌ از مهندسان‌ و کارگران‌ و ادوات‌ و ابزارها در 884 مأموریت‌ یافت‌ در مکانهای‌ مناسب‌ این‌ مسیر به‌ حفر و لای‌روبی‌ چاههای‌ آب‌ اقدام‌ کند (بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 181ـ182)؛ سلاطین‌ مغرب‌، از جمله‌ مولی‌ رشیدبن‌ سلطان‌ مولی‌ شریف‌ علوی‌ حسنی‌، نیز در این‌باره‌ اقدامات‌ مشابهی‌ کردند (رجوع کنید به قادری‌، ج‌ 2، ص‌ 192؛ بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 189ـ 190؛ برای‌ اطلاع‌ از حفر چاههای‌ عام‌المنفعه‌ در مسیرهای‌ ارتباطی‌ یا سرزمینهای‌ دیگر رجوع کنید به متز، ج‌ 2، ص‌ 455؛ در مراکش‌ رجوع کنید به بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 257؛ در هند به‌ حمایت‌ فیروزشاه‌ تغلق‌ و نیز غازی‌ میان‌/ سالار محمود رجوع کنید به د. اسلام‌، ذیل‌ "Ghazi Miyan" ). حفر چاه‌ بر سر راههای‌ ارتباطی‌ تابع‌ متغیرهای‌ متعدد بود ولی‌ در صورتِ امکان‌ فاصله‌های‌ مکانی‌ای‌ که‌ طول‌ یک‌ واحد از سفر را شامل‌ می‌شد، معیار فاصله معمول‌ در حفر این‌ رشته‌ از چاهها قرار می‌گرفت‌. مثلاً در مسیر بین‌ مغرب‌ و موریتانی‌، تقریباً در هر بیست‌ تا چهل‌ کیلومتر یک‌ چاه‌ حفر شده‌ است‌، یعنی‌ مطابق‌ با فاصله‌هایی‌ که‌ ادریسی‌ (ج‌ 1، ص‌ 296ـ303) و مورخان‌ دیگر در باره شهرهای‌ جدیدِ شمال‌ مغرب‌ ذکر کرده‌اند (بنعبداللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 113). این‌ نکته‌ از این‌ لحاظ‌ نیز در خور توجه‌ است‌ که‌ گاه‌ آبادیها یا شهرهایی‌ صرفاً به‌ سبب‌ تجمع‌ گروههای‌ انسانی‌ برای‌ استفاده‌ از آب‌ یک‌ چاه‌ شکل‌ گرفته‌اند و با خشک‌ یا آلوده‌ شدن‌ آبِ آن‌ چاههای آبادی‌ ساز، متروک‌ و ویران‌ گردیده‌اند (رجوع کنید به جواد علی‌، ج‌ 7، ص‌ 182).چاههای‌ آب‌ شیرین‌ خانگی‌، یکی‌ از عناصر تشکیل‌ دهنده الگوی‌ سکونت‌ در بخشهایی‌ از سرزمینهای‌ اسلامی‌ بوده‌اند که‌ در آنها با حفر چاههای‌ کم‌ عمق‌، دستیابی‌ به‌ آبهای‌ زیرزمینی‌ امکان‌پذیر می‌شد. در این‌ نواحی‌، هر یک‌ از خانواده‌های‌ متوسط‌ و بالاتر در خانه‌های‌ خود چاه‌ آب‌ اختصاصی‌ داشتند (رجوع کنید به ابن‌جبیر، ص‌ 201؛ احسن‌، ص‌ 187؛ طعمه‌، ص‌ 409؛ احمد امین‌، ذیل‌ «البیر»). اما در مناطقی‌ که‌ سطح‌ آب‌ زیرزمینی‌ بسیار پایین‌ یا آب‌ منطقه‌ شور یا ناگوارا بود چنین‌ امکانی‌ برای‌ همه خانه‌ها فراهم‌ نبود (احسن‌، همانجا) و فقط‌ اعیان‌ و اشراف‌ می‌توانستند در منازل‌ خود چاه‌ آب‌ اختصاصی‌ داشته‌ باشند، مانندِ چاه‌ خانه زهیربن‌ ابی‌امیهبن‌ مُغیره‌ و چاه‌خانه اَوقَص‌ در اجیادالصغیر در کنار کوه‌ ابوقُبَیس‌ مکه‌ (رجوع کنید به ازرقی‌، ج‌ 2، ص‌ 224؛ صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 630). از چاههای‌ خانگی‌ علاوه‌ بر شرب‌ و شستشو، برای‌ خنک‌ کردن‌ میوه‌ها و سبزیجات‌ نیز استفاده‌ می‌شد؛ آنها را با دلو در داخل‌ چاه‌ می‌آویختند (طعمه‌، ص‌ 410). وجود چاه‌ در داخل‌ قلعه‌ها و به‌ویژه‌ در خانه‌های‌ مردم‌، امکان‌ مقاومت‌ در برابر محاصره‌های‌ طولانی‌ را نیز فراهم‌ می‌ساخت‌ و در جنگهای‌ قلعه‌ای‌ امتیاز دفاعی‌ به‌ حساب‌ می‌آمد (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 409). در مراکز تجمع‌، چون‌ رباطها، مساجد و زیارتگاهها، نیز چاه‌ آب‌ از عناصرِ ساختاری‌ تلقی‌ می‌شد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ادیب‌الملک‌، ص‌ 81، 195؛ برای‌ چاههای‌ معروف‌ آب‌ در مسجدالاقصی‌، چاه‌ اسود، چاه‌ خضر، چاه‌ ایوب‌، چاه‌ زیتونه‌، چاه‌ قایتْبای‌ و غیره‌ رجوع کنید به بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 166ـ167؛ برای‌ نمونه‌های‌ چاههایی‌ که‌ در کنار مساجد حفر شده‌اند یا برعکس‌، مساجدِ بنا شده‌ در کنار چاهها رجوع کنید به ازرقی‌، ج‌ 2، ص‌ 215ـ217، 225؛ ناصرخسرو، ص‌ 102؛ صالح‌ احمدعلی‌، ص‌ 245، 634؛ بنعبداللّه‌، ج‌ 4، ص‌ 114).همچون‌ دیگر فرهنگها، در فرهنگهای‌ اسلامی مناطقِ مختلف‌ نیز چاهها موضوع‌ باورهای‌ عامیانه متنوعی‌ بوده‌اند (برای‌ نمونه‌های‌ سوگند خوردن‌ به‌ چاه‌ و نیز قربانی‌ کردن‌ برای‌ چاه‌ رجوع کنید به وسترمارک‌، ص‌ 9، 65) و به‌ بسیاری‌ از آنها، تاریخچه‌، حوادث‌ و خواص‌ شگفت‌آوری‌ نسبت‌ داده‌اند و به‌ علل‌ مختلف‌، آنها را متبرک‌ دانسته‌اند (برای‌ انبوهی‌ از نمونه‌ها رجوع کنید به طوسی‌، ص‌ 58 ـ61؛ زهری‌، ص‌40ـ41، 43ـ44، 57، 71ـ72، 103؛ قزوینی‌، ص‌ 185ـ 188؛ ادیب‌الملک‌، ص‌ 157؛ جوادعلی‌، ج‌ 7، ص‌ 193ـ194). یک‌ نمونه معروف‌ از این‌ چاهها بئر یوسف‌ در قلعه جبل‌ در مصر است‌ که‌ به‌ زعم‌ عوام‌ همان‌ چاهی‌ است‌ که‌ حضرت‌ یوسف‌ در آن‌ گرفتار آمده‌ بود و به‌ویژه‌ در دفعِ سترونی‌ نافع‌ است‌ (رجوع کنید به احمد امین‌، همانجا). احمد امین‌ (همانجا) این‌ چاه‌ را با قید احتمال‌ به‌ یوسف‌ ایوب‌، صلاح‌الدین‌ ایوبی‌، منسوب‌ دانسته‌ و رشیدرضا (رجوع کنید به ص‌ 499ـ500) باور عامیانه مصریان‌ به‌ شفابخشی‌ این‌ چاه‌ را نکوهیده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ای‌ دیگر درباره بئرالکلب‌ که‌ آب‌ آن‌ به‌ گمان‌ عوام‌، بیماری‌ هاری‌ را شفا می‌داد رجوع کنید به قزوینی‌، ص‌ 188؛ برای‌ باور به‌ شفابخشی آب‌ چاه‌ زمزم‌ رجوع کنید به زمزم‌*؛ قزوینی‌، ص‌ 187).چاه‌ در ذهن‌ و زبانِ سامی‌ و از جمله‌ عربی‌، عنصری‌ مؤنث‌ محسوب‌ می‌شد ( د. اسلام‌، ذیل‌ "r "Bi ) و در علم‌ الرؤیای‌ دوره اسلامی‌، در کنار تعابیر متنوعی‌ که‌ در قبالِ به‌ خواب‌ دیدن‌ چاه‌ و اجزای‌ آن‌ ذکر شده‌ (رجوع کنید به ابن‌سیرین‌، ص‌ 347ـ 348)؛ مضمونهای‌ راجع‌ به‌ عنصر زنانگی‌ و بارداری‌ از تکرر قابل‌ توجهی‌ برخوردار است‌ (رجوع کنید به نابلسی‌، ص‌ 85 ـ86).منابع‌: ابن‌بطوطه‌، رحله ابن‌بطوطه‌، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ عریان‌، بیروت‌ 1407/1987؛ ابن‌جبیر، رحله ابن‌جبیر، بیروت‌ 1986؛ ابن‌سیرین‌، تفسیرالاحلام‌ الکبیر، بیروت‌ 1409/ 1988؛ ابن‌شبه‌ نمیری‌، تاریخ‌ المدینه المنوره: اخبار المدینه النبویه، چاپ‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، بیروت‌ 1410/1990؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، بیروت‌ 1411/1990؛ ابن‌ندیم‌ (تهران‌)؛ ابن‌هشام‌، السیره النبویه، چاپ‌ سهیل‌ زکار، بیروت‌ 1412/1992؛ احمد امین‌، قاموس‌ العادات‌ و التقالید و التعابیر المصریه، قاهره‌ 1953؛ محمدبن‌ محمد ادریسی‌، کتاب‌ نزهه المشتاق‌ فی‌ اختراق‌ الا´فاق، بیروت‌ 1409/1989؛ عبدالعلی‌ ادیب‌الملک‌، سفرنامه ادیب‌الملک‌ به‌ عتبات( دلیل‌ الزایرین‌ )، چاپ‌ مسعود گلزاری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ محمدبن‌ عبداللّه‌ ازرقی‌، اخبار مکه و ماجاء فیها من‌ الا´ثار، چاپ‌ رشدی‌ صالح‌ ملحس‌، بیروت‌ 1403/ 1983؛ چاپ‌ افست‌ قم‌ 1369 ش‌؛ بغداد عبدالمنعم‌، « کتاب‌ البئر لابن‌ الاعرابی‌ و المصطلح‌ الهندسی‌»، مجله معهد المخطوطات العربیه، ج‌ 41، ش‌ 2 (صفر 1418)؛ اسماعیل‌ بغدادی‌، ایضاح‌ المکنون‌، ج‌ 2، در حاجی‌خلیفه‌، ج‌ 4؛ عبداللّه‌بن‌ عبدالعزیز بکری‌، معجم‌ ما استعجم‌ فی‌ اسماء البلاد و المواضع‌، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، بیروت‌ 1403/1983؛ محمد بنعبداللّه‌، الماء فی‌ الفکر الاسلامی‌ و الادب‌ العربی‌، مغرب‌ 1417/1996؛ جوادعلی‌، المفصَّل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌ 1976ـ 1978؛ محمد رشید رضا، «البدع‌ و الخرافات‌ و التقالید و العادات‌»، المنار، ش‌ 21 (جمادی‌الا´خره‌ 1318)؛ محمدبن‌ محمدزبیدی‌، تاج‌ العروس‌ من‌ جواهرالقاموس، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ 1414/ 1994؛ محمدبن‌ ابی‌بکر زهری‌، کتاب‌ الجغرافیه، چاپ‌ محمد حاج‌صادق‌، قاهره‌ [بی‌تا.]؛ صالح‌ احمدعلی‌، الحجاز فی‌ صدرالاسلام‌: دراسات‌ فی‌ احواله‌ العمرانیه و الاداریه، بیروت‌ 1410/ 1990؛ سلمان‌ هادی‌ طعمه‌، کربلاء فی‌الذاکره، بغداد 1988؛ محمدبن‌ محمود طوسی‌، عجایب‌نامه‌: عجائب‌ المخلوقات‌ و غرائب‌ الموجودات‌، تهران‌ 1375 ش‌؛ محمدبن‌ محمد عبدری‌، رحله العبدری‌ المسماه الرحله المغربیه، چاپ‌ محمد فاسی‌، رباط‌ 1968؛ عبدالعزیز عمری‌، الحرف‌ و الصناعات‌ فی‌ الحجاز فی‌ عصر الرسول‌ صلی‌اللّه‌علیه‌وسلم‌، [قطر] 1985؛ محمدبن‌ طیب‌ قادری‌، نشرالمثانی‌ لاهل‌ القرن‌ الحادی‌عشر و الثانی‌، چاپ‌ محمد حجی‌ و احمد توفیق‌،رباط‌ 1397ـ1407/ 1977ـ1986؛ زکریا بن‌ محمد قزوینی‌، عجایب‌ المخلوقات‌ و غرائب‌ الموجودات‌(تحریر فارسی‌)، چاپ‌ نصراللّه‌ سبوحی‌، [تهران] 1361 ش‌؛ علی‌بن‌ محمد ماوردی‌، الاحکام‌ السلطانیه فی‌ الولایات‌ الدینیه، قاهره‌ 1393/1973؛ آدام‌ متز، تمدن‌ اسلامی‌ در قرن‌ چهارم‌ هجری‌، یا، رنسانس‌ اسلامی، ترجمه علیرضا ذکاوتی‌ قراگزلو، تهران‌ 1364 ش‌؛ عبدالغنی‌بن‌ اسماعیل‌ نابلسی‌، تعطیرالانام‌ فی‌ تعبیرالمنام‌، چاپ‌ معروف‌ زریق‌، بیروت‌ 1411 / 1991؛ ناصرخسرو، سفرنامه ناصر خسرو قبادیانی، چاپ‌ احمد ابراهیمی‌، تهران‌ [بی‌تا.]؛ یاقوت حموی‌؛Muhammad Manazir Ahsan, Social life under the Abbasids, London 1979; EI 2, s.vv. "Bi r.I: ancient Arabia" (by J. Kraemer), "ibid.II: Modern Arabia" (by G. Rentz), "ibid.III: the Maghrib" (by J. Despois), "Ghazi Miyan" (by K.A. Nizami); Edward Westermarck, Pagan Survivals in Mohammedan civilisation , Amsterdam 1973.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده