چاووش (چاوش)، منصبی نظامی و اداری با وظایفی متنوع. چاووش از واژه ترکی چاو یا چو به معانی اعلان و خطاب (برهان، ج 2، ص 617؛ ذیل واژه و پانویس)، لابه و زاری کردن (اسدی طوسی، 1336 ش، ص 169) و نیز آواز بلند برخی پرندگان و حیوانات (رجوع کنید به رودکی، ص 53) گرفته شده است. چاو به معنای جاه و مقام و شهرت نیز آمده و گفته شده است که چون چاووشان از میان نجبا و اشراف انتخاب میشدند، به این نام خوانده شدهاند ( د.ا.د. ترک ، ذیل واژه). احتمال دارد که این کلمه از اصل چینی چو ـ پی ـ شه باشد (همانجا) یا از طریق پِچِنِگها *و سلجوقیان وارد زبان ترکی شده باشد ( د. اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه). محمود کاشغری (ج 1، ص 307) آن را به صورت جَقُش، بهعنوان منصبی نظامی، به کار برده است. به هر حال، این کلمه از زبان ترکی، احتمالاً در دوره غزنوی (قرن چهارم ـ ششم) و سلجوقی (قرن پنجم ـ ششم) وارد فارسی شده و به صورت چاووش و چاوش در متون نظم و نثر فارسی، به معانی متعدد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، به کار رفته است. در عربی نیز به صورت شاویش، شاوش و جاویش، و در جمع شاویشیه و جاویشیه، با معانی متعدد، و عمدتاً در متون دوره ممالیک، ایوبیان و عثمانیان (به طور کلی از اواخر قرن ششم تا اواسط قرن چهاردهم) استفاده شده است (رجوع کنید به ادامه مقاله). این کلمه از طریق عثمانی به بسیاری از زبانها و لهجههای کشورهای اروپایی تحت سیطره عثمانیان راه یافت ( د.ا.د.ترک، همانجا؛ دورفر، ج 3، ص 37ـ 38).منصب چاووش ظاهراً پیش از اسلام در میان ترکان و حتی ایرانیان وجود داشته است ( د.ا. د.ترک، همانجا). مسعودی (ج 1، ص 288) از منصبی با عنوان «خرّمباش» در دربار ساسانیان نام برده که بسیاری از وظایفش بعدها برعهده جارچیها و نیز چاووشان نهاده شده است.با بررسی منابع دورههای گوناگون اسلامی، وظایف چاووشان را میتوان به دو دسته نظامی و اداری تقسیم کرد. محمود کاشغری (همانجا) آن را منصبی نظامی دانسته که به آرایش سپاهیان به هنگام نبرد و مرتب ساختن صفوف میپرداخته و لشکریان را از ظلم به دیگران باز میداشته است. هرچند حضور چاووشان در دربار و در میان سپاه در منابع دوره سلجوقی و خوارزمشاهی (حک: 470ـ 628) گزارش شده است (برای نمونه رجوع کنید به نظامالملک، ص180؛ نسوی، ص 152، 165؛ ابنبیبی، ج 1، ص 727؛ آقسرایی، ص 89)، به نظر میرسد چاووشان نظامی از دوره ایوبیان و بهویژه در نبردهای صلاحالدین (حک: 564 ـ589) با صلیبیان و افزایش فراوان لشکریان وی، اهمیت بسیاری یافتند و وظایف متنوعی به آنان واگذار شد. چاووشان در صحنههای نبرد یا به هنگام حرکت لشکر اغلب در کنار فرمانده سپاه میایستادند و فراخواندن لشکر، رساندن فرمان سلطان یا فرمانده به سربازان با صدای بلند، تشویق سربازان به نبرد با بیان جملات و عبارات مشوق، اعلان دستور حرکت یا توقف سپاه و دعوت گروهی از سربازان از یک جناح لشکر به جناحی دیگر، برخی از مهمترین وظایف آنان بود (رجوع کنید به ابنشداد، ص 178، 185، 197؛ ابنواصل، ج 2، ص 295؛ قلقشندی، ج 4، ص 239). گزارشی از فعالیت اداری و دیوانی چاووشان در دورههای ایوبی و ممالیک در دست نیست، اما در دورههای بعد، بهویژه در دوره صفوی (ح 906ـ 1135) و عثمانی، هرچند چاووشان در میان لشکریان حضور داشتند و بسیاری از وظایف مذکور را انجام میدادند (برای مثال رجوع کنید به روملو، ج 2، ص 761؛ هامرـ پورگشتال، ج 3، ص 481؛ شوکت، ص 90)، به نظر میرسد نقش اداری و دیوانی آنان برجستهتر گردیده و وظایف متنوعی در دیوان و دربار به آنان محول شده بود. چاووشان در مراسم و تشریفات رسمی، از قبیل بارعام، استقبال و پذیرایی از سفیران و مهمانان خارجی، شرفیابی وزرا و خارجیان به حضور سلطان، سان دیدن از لشکریان و انتقال سلطان از مکانی به مکان دیگر حضور داشتند.وظایف دیگری نیز برعهده آنان بود، از جمله اعلان نشستن سلطان بر تخت، معرفی مهمانان و سفیران خارجی و صاحبمنصبان نظامی و اداری، حفظ نظم و برقراری امنیت در مجلس و دعوت همگان به سکوت، محافظت از سلطان، تقدیم هدایای وی به مهمانان یا سلاطین دیگر و آگاه کردن یا دور کردن افراد از مسیر عبور سلطان با جارزدن (ابنتغری بردی، ج 12، ص 83؛ نصیری، ص 165؛ ابنکنّان، ص 66، 93، 206؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 6، 440، 442؛ شوکت، ص 91ـ93، 96، 122ـ123، 129؛ دورفر، ج 3، ص 35ـ36). وظیفه چاووش در مراسم و تشریفات، شبیه نقش یساوُل (مأمور تشریفات در دوره صفوی) و ایشیک آغاسی *(رئیس تشریفات در دوره صفوی و قاجار) دانسته شده است (استرآبادی، ص 139ـ140؛ نیز رجوع کنید به اوته، ص 296، 303؛ دورفر، ج 3، ص 36). به این چاووشان در عثمانی، آلای چاووشی (چاووش تشریفات بزرگ) میگفتند (هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 503).علاوه بر این، در دوره صفوی و عثمانی چاووشان را بهعنوان سفیر، مأمور رساندن پیامها، نامهها یا هدایای سلاطین میکردند (اسکندرمنشی، ج 1، ص 104، ج 2، ص 655، 720؛ منشی قمی، ج 2، ص 984؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 297، 398، 498). وظیفه چاووشان در این زمینه همانند ایلچیان بود، هرچند که ظاهراً ایلچی را برای مأموریتها و سفارتهای مهمتر و رسمیتر میفرستادند (رجوع کنید به عالم آرای صفوی ، ص160).علاوه بر وظایف مذکور، گاه ممکن بود مأموریتهای ویژهای به چاووشان داده شود، از قبیل اجرای حکم اعدام یا نظارت بر اجرای آن، تنبیه متخلفان، نظارت بر مأموران انتظامی و گردش در بازار، محافظت از شهر، جبایت (گردآوری) اموال و شناسایی مقتول (رجوع کنید به نظامالملک، همانجا؛ کیلانی، ص 41؛ محمد معصوم، ص 68؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 71، 444ـ 445، ج 6، ص 418). با کاروانها و قافله حجاج نیز چاووشانی همراه میشدند که به آنان گاه چوبدار میگفتند و وظیفهشان راهنمایی قافله و آگاهاندن آن از خطر و نیز اعلان خبر حرکت یا توقف قافله بود (دواداری، ج 9، ص 367؛ استرآبادی، ص140؛ افوشتهیی، ص180؛ روزنامه وقایع اتفاقیه، ص 2؛ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به چاووشخوانی *). هنگام عبور موکب سلطان، چاووشان در جلوی آن حرکت میکردند و با سر دادن ندای «دور باش»، مردم را از حرکت وی آگاه میکردند و آنان را از مسیر سلطان دور مینمودند؛ از اینرو، دور باش در بسیاری از منابع و متون نظم و نثر فارسی، معادل چاووش گرفته شده است (برای نمونه رجوع کنید به خاقانی، ص 857، 925؛ عوفی، ج 1، ص 114؛ جوینی، ج 1، ص 5؛ مافروخی، ص 52؛ برهان، ذیل «دورباش»).در باره سازمان و تشکیلات چاووشان، اطلاع اندکی وجود دارد. رئیس چاووشان را چاووشباشی، باشچاووش یا مقدّمِ چاووشان مینامیدند. وی تحت فرمان مستقیم حاکم یا سلطان، به مسئولیتهای خود میپرداخت (نسوی، ص 165؛ اسکندرمنشی، ج 2، ص 654؛ د. اسلام ، همانجا). اشخاص برای رسیدن به منصب چاووشباشی، علاوه بر شجاع بودن، میبایست در برقراری نظم و امنیت نیز لیاقت کافی میداشتند (هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 440؛ دزی، ذیل «جَاوِیش»). چاووشباشی در عثمانی، نیابت وزیراعظم را، به خصوص در دیوان عدالت، برعهده داشت ( د. اسلام، همانجا).در منابع، تعداد چاووشان را از 4 تا 630 نفر برشمردهاند؛ شمار آنان باتوجه به تعداد سپاهیان و نیز مسئولیتهایی که در امور نظامی و دیوانی بر عهده آنان گذاشته میشد، متغیر بود (رجوع کنید به هامر ـ پورگشتال، ج 6، ص 260، 317؛ دزی؛ دورفر، همانجاها). گاه کثرت چاووشان موجب میشد که افرادی برای جاسوسی یا انجام دادن مأموریتهایی همچون ترور، وارد گروه آنان شوند (رجوع کنید به نسوی، همانجا).در مقطعی از دوره عثمانی، ظاهراً تقاضای مردم برای عضویت در گروه چاووشان کاهش یافته و تعداد آنان به حداقل خود رسیده بود (هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص 474). با این حال، در دوره مصطفای دوم (حک:1106ـ 1115)، مقرر گردید که تعداد چاووشان دیوان نباید از پنجاه نفر بیشتر گردد (همان، ج 6، ص 624). گاه ممکن بود فردی هفت تا ده سال در شغل چاووشی باقی بماند (همان، ج 3، ص 474). گاه نیز این منصب در یک خاندان، موروثی میشد (همان، ج 1، ص 495؛ برای آگاهی بیشتر در باره سازمان و تشکیلات چاووشان در دوره عثمانی رجوع کنید به د.ا.د.ترک، همانجا؛ نیز رجوع کنید به شوکت، همانجاها). چاووش در صورت نشان دادن شایستگی میتوانست تا مقام امارت شهر نیز پیشرفت کند (اسکندرمنشی، ج 2، ص 769).پوشش و هیئت چاووشان به هنگام انجام دادن مأموریت میبایست به گونهای بود که در میان دیگران بهراحتی شناخته شوند. این گروه برای اینکه در نظر مردم مهیب و با صلابت جلوه کنند، اغلب لباس سیاه میپوشیدند؛ اصطلاح سیهپوش/ سیاهپوش، که در منابع فراوان به کار رفته است، به چاووشانی اشاره دارد که در مراسم و تشریفات و نیز به هنگام عبور موکب سلطان، وی را همراهی میکردند (رجوع کنید به اسدی طوسی، 1354 ش، ص 205، 208، 226؛ شاد؛ برهان، ذیل «سیاهپوش»، «سیهپوش»). مشخصه چاووشان در دوره ممالیک، گلولهای طلایی بود که با نخ به کلاه مخصوص خود میبستند. به نظر عرینی (ص 227، پانویس 1)، این رسم از خوارزمیان ــ که تعدادشان در سپاه ممالیک فراوان بود ــ گرفته شده بود (برای آگاهی بیشتر در باره نحوه پوشش چاووشان عثمانی رجوع کنید به شوکت، همانجاها).از میزان درآمد و دستمزد چاووشان اطلاعی در دست نیست. در دوره عثمانی، چاووشهای دیوان از خزانه حقوق دریافت میکردند یا به آنان «زعامت*» یا «ارپه لیق» تعلق میگرفت (د. اسلام، همانجا). به علاوه، درصورت موفقیتآمیز بودن مأموریت، گاه هدایای نقدی یا جنسی به آنان داده میشد (حسینیاسترآبادی، ص 195؛ هامر ـ پورگشتال، ج 6، ص 253ـ254).در آغاز قرن سیزدهم، در عثمانی منصبهای چاووش و چاووشوکیلی در سوارهنظام و نیروی دریایی به کار میرفت و با تجدید سازمان ارتش در 1241، چاووش معادل گروهبان شد ( د. اسلام، همانجا) که تا امروز نیز همین معنی را حفظ کرده است. امروزه چاووش به معنای گماشته، پادو، نگهبان، دربان و استوار (در مصر) بهکار میرود (رجوع کنید به آذرنوش، ذیل «شاوش»، «شاوِیش»). در ایران دوره قاجار،به افسر نگهبان و مسئول امور داخلی سربازخانه، چاووشباشی میگفتند (رجوع کنید به مدرسی و همکاران، ص 208).در بعضی از فرقهها و طریقتها مانند یزیدیه و رفاعیه، عنوان چاووش برابر درجهای از سلسله مراتب فرقه بوده است. در تشکیلات اصناف نیز چاووشهایی وجود داشتهاند که مأموریتشان اجرای تصمیمات شورای صنفی بوده است ( د. اسلام، همانجا).منابع: آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران 1379 ش؛ محمودبنمحمد آقسرایی، مسامره الاخبار و مسایره الاخیار، چاپ عثمان توران، آنکارا 1944؛ ابنبیبی، الاوامر العلائیه فی الامور العلائیه، ج 1، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه ایاصوفیه، ش 2985، چاپ عدنان صادق ارزی، آنکارا 1956؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره [? 1383]ـ 1392/ [? 1963]ـ 1972؛ ابنشداد، النوادر السلطانیه و المحاسن الیوسفیه، او، سیره صلاحالدین، چاپ جمالالدین شیال،[مصر] 1964؛ ابنکنّان، حدائق الیاسمین فی ذکر قوانین الخلفاء و السلاطین، چاپ عباس صباغ، بیروت 1412/1991؛ ابن واصل، مفرّج الکروب فی اخبار بنی ایوب، ج 2، چاپ جمالالدین شیال،[قاهره 1377/1957]؛ محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، سنگلاخ:فرهنگ ترکی به فارسی از سده دوازدهم هجری، چاپ روشن خیاوی، تهران 1374 ش؛ علیبن احمد اسدی طوسی، گرشاسبنامه، چاپ حبیب یغمائی، تهران 1354 ش؛ همو، لغت فرس، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1336 ش؛ اسکندر منشی؛ محمودبن هدایتاللّه افوشتهیی، نقاوه الا´ثار فی ذکر الاخیار: در تاریخ صفویه، چاپ احسان اشراقی، تهران 1373 ش؛ ژان اوته، سفرنامه ژان اوتر: عصر نادرشاه، ترجمه علی اقبالی، تهران 1363 ش؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع ، چاپ محمدمعین، تهران 1361 ش؛ جوینی؛ حسینبن مرتضی حسینی استرآبادی، تاریخ سلطانی: از شیخصفی تا شاه صفی، چاپ احسان اشراقی، تهران 1364 ش؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1357 ش؛ ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرر و جامع الغرر ، ج 9، چاپ اولریش هارمان، قاهره 1391/1971؛ جعفربن محمد رودکی، دیوان ، چاپ جعفر شعار، تهران 1378 ش؛ روزنامه وقایع اتفاقیه ، ش 163، 16 جمادیالثانیه 1270؛ حسن روملو، احسن التواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1384 ش؛ محمدپادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ محمود شوکت، التشکیلات و الازیاء العسکریه العثمانیه منذ بدایه تشکیل الجیش العثمانی حتی سنه 1825 م، ترجمه عن الترکیه یوسف جمیل نعیسه و محمود عامر، دمشق 1988؛ عالمآرای صفوی، چاپ یداللّه شکری، تهران: اطلاعات، 1363 ش؛ سیدالباز عرینی، الممالیک، بیروت [? 1386/ 1967]؛ عوفی؛ قلقشندی؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات الترک، [استانبول] 1333ـ1335؛ ابراهیم کیلانی، «مصطلحات تاریخیه مستعمله فی العصور الثلاثه الایوبی و المملوکی و العثمانی»، التراث العربی، ش 49 (ربیعالا´خر 1413)؛ مُفَضَّلبن سعد مافرّوخی، ترجمه محاسن اصفهان، به قلم حسینبن محمدبن ابیرضا آوی، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1328 ش؛ محمد معصوم، خلاصه السیر: تاریخ روزگار شاهصفی صفوی ، تهران 1368 ش؛ یحیی مدرسی، حسین سامعی، و زهرا صفوی مبرهن، فرهنگ اصطلاحات دوره قاجار: قشون و نظمیه، تهران 1380 ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصه التواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363 ش؛ محمدبن احمد نسوی، سیرتجلالالدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365 ش؛ محمدابراهیمبن زینالعابدین نصیری، دستور شهریاران: سالهای 1105 تا 1110 ه .ق پادشاهی شاهسلطان حسین صفوی، چاپ محمدنادر نصیری مقدّم، تهران 1373 ش؛ حسینبن علی نظامالملک، سیاستنامه، چاپ محمد قزوینی و مرتضی مدرس چهاردهی، تهران 1344 ش؛Gerhard Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975; Reinhart Pieter Anne Dozy, Supplement aux dictionnaires arabes, Leiden 1881, repr. Beirut 1981; EI 2, s.v. "Cāūsh" (by R. Mantran); Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches , Graz 1963; TDVIA , s.v. "Çavuş" (by Orhan F. Koprulu).