چانْغِری، شهری در شمال آناطولی مرکزی. نام آن در ترکی قدیم کانَغْری، کانقری و در ترکی عامیانه چانگیری یا چِنگیری است. در عهد باستان گانگارا نامیده میشد (در منابع عربی: خَنْجَره یا جَنْجَره). این شهر در پیوستگاه رودهای تاتلیچای و آجیچای، [هر دو از] ریزابههای رود قزلایرماق، در ارتفاع 730 متری از سطح دریا و از 1312 ش/1933 در مسیر راهآهن آنکاراـ زونغولداق(در 174 کیلومتری آنکارا) واقع است. چانغری در گذشته مرکز سنجقی (لوا) از ایالت آناطولی بود. پس از تنظیمات، مرکز سنجقی از ولایت قسطمونی شد. در زمان جمهوری ترک [1302 ش/1923]، مرکز ولایتی (ایل) با سه قضا (چانغری، چِرکش و ایلغاز/ کوچ حصار) گردید.این شهر در عهد باستان دژی مستحکم به شمار میآمد و رومیان شرقی از آن به عنوان تبعیدگاه استفاده میکردند و پس از آن، به سبب دژ تسخیرناپذیری که داشت، در جنگ با عربها [در آغاز دوره اسلامی] و [سپس] ترکها اهمیت پیدا کرد. بارها در حمله امویان[حک: 41ـ132] به رومیان شرقی، از جمله حمله سال 93 (طبری، سلسله 2، ص 1236؛ ابناثیر، ج 4، ص 578؛ یعقوبی، ج 2، ص 292، نام شهر چانغری را حصنالحدید ذکر کرده است) و 109 (یعقوبی، ج 2، ص 329) و 114(ابنعبری، ج 2، ص 125؛ نیزرجوع کنید به طبری، سلسله 2، ص 1561؛ تئوفانس ، ذیل وقایع 6224)، تا خنجره (چانغری) پیشروی کردند. وقتی رومیان شرقی، در پی شکست ملازگرد در 463/ 1071، ایالتهای خود را در مرزهای شرقی ترک کردند، سلجوقیان و دانشمندیه *سرزمینهای بازمانده را بین خود تقسیم نمودند. سلجوقیان پس از توقف کوتاهی در ازنیق، در قونیه مستقر و دانشمندیه در نیمه شمالی آسیای صغیر، از آماسیه تا قسطمونی، پراکنده شدند. در بین فتوحات اولیه دانشمندیه در 468/ 1075ـ1076، از چانغری نیز نامبرده شده است (توقادی، ج 2، ص 286 به بعد؛ مورتمان، ص 470، به نقل از هزار فن در تنقیحالتواریخ ). در 494/1101، ارتش صلیبیان از قسطنطنیه به سوی سرزمینهای دانشمندیه حرکت کرد تا بوهموند ، شاه انطاکیه، را که دانشمندیه در مَلَطیه اسیر و در نیکسار زندانی کرده بودند، آزاد کند. این ارتش آنکارا را فتح و سپس بهسوی چانغری پیشروی کرد، ولی شکست خورد. اندک زمانی بعد اتحاد سلجوقیان و دانشمندیه این ارتش را کاملاً منهدم کرد (آلبر اکسی، VIII, I، فصل 8؛ ابناثیر، ج 10، ص 345؛ قس مورتمان، ص 476؛ شلاندون، ج 1، ص 224 به بعد). امپراتور یوحنای دوم، از سلسله کومننوس، در 529/1134، پس از حمله بیثمر سال قبلش، به کمک سلاحهای سنگینی که در محاصره به کار برد، بر چانغری غلبه کرد (رجوع کنید به ( وقایعنگاری نیکتاس )، ج 1، فصل 6 و به خصوص ژان پرودروموس؛ نیز رجوع کنید به شلاندون، ج 2، ص 84 به بعد)، ولی اندکی پس از رفتن امپراتور، دانشمندیه دژ را پس گرفتند و دیگر به دست رومیان شرقی نیفتاد.چانغری سپس در دست سلجوقیان قونیه بود (رجوع کنید به شلاندون، جاهای متعدد). پس از انهدام سلجوقیان روم (آناطولی)، چانغری بخشی از سرزمینهای چَندَراوغلو در قسطمونی شد. پس از اینکه سلطان مراد اول عثمانی شهر را به طور موقت ضمیمه قلمرو خود کرد (استرآبادی، ص 387)، بایزید اول، در 795 (نشری، ج 1، ص 320) یا در 797 (عاشق پاشازاده، ص 72) [یا در 798](سعدالدین افندی، ج 1، ص 149ـ150) آن را، به انضمام بخش عظیمی از متصرفات چَنَدراوغلو، از دست آنان خارج کرد، ولی در 803 تیمور این متصرفات را بازگرداند و بالاخره در 822، محمد اول آنها را ضمیمه قلمرو عثمانی کرد (عاشق پاشازاده، ص 80 ـ89؛ لونکلاویوس، ستون 475؛ اظهارات هامرـ پورگشتال ( ج 1، ص 70 ) ناشی از سوءبرداشت است). در دوران صلح و آرامشی که در پی سلطه عثمانیها پیش آمد، چانغری اهمیت خود را از دست داد و جنبه فرعی پیدا کرد و مورخان به ندرت به آن اشاره کردهاند، اما اولیا چلبی (ج 3، ص 250) و حاجیخلیفه (ص 645) شهر را با دقت و ذکر جزئیات وصف کردهاند. در بین سیاحان اروپایی، نخستینبار درنشوام (ص 196) در 961ـ 963/1553ـ 1555 از آن نام برده است. نزدیک به سیصد سال بعد، اینزورت آنجا را دیده و وصف کرده است. مسافران روسی و آلمانی به آسیای صغیر نیز از آنجا دیدن و گاه آن را وصف کردهاند.در پی حملههای عربها، دانشمندیه، رومیان شرقی و جنگهای صلیبی، از قلعه مستحکم آن ویرانهای بیش باقینمانده است. تنها بنای تاریخی برجا مانده آن، مقبره قراتکین است که شهر را برای اولین امیر دانشمندیه فتح کرد و اکنون به عنوان پیر مورد احترام است. هنوز سازوکار آبانبارهای واقع در تپه قلعه، که قدمت آنها به دوره پیش از تاریخ میرسد و اولیا چلبی (همانجا) و حاجیخلیفه، جزئیات آن را وصف کردهاند، به دقت بررسی نشده است. همین امر در باره «تاش مسجد» و رواق درویشان مولوی، و کتیبههای آن نیز صدق میکند که بر اساس آنچه اینزورت نقل کرده، قدمت آنها به عصر خلفای دوره اسلامی میرسد. تاریخ بعضی از مساجد احتمالاً به دوره امپراتوری روم شرقی میرسد (رجوع کنید به کوئینه، 1894). مسجد اصلی آن را سلیمان اول در 996 ساخته است.معادن عظیم نمک مَغاره، در فاصله دو ساعتی جنوبشرقی چانغری (همان، ج 4، ص 427؛ مارکر، 1899)، در دوره روم شرقی نیز مشهور بوده است(دوکانژ، به نقل از نیکولاوس میرپسوس، زنده در پایان قرن هفتم/ سیزدهم). این نمک هنوز هم به شیوه ابتدایی استخراج میشود (از سههزار تا پنجهزار تُن در سال). به زمینلرزههای بزرگی که بارها شهر را لرزانده (و آخرین آن در 1323 ش/ فوریه 1944 روی داده) در سدههای میانه نیز اشاره شده است. قزوینی در کتاب آثارالبلاد (ص 368) گزارش زمینلرزهای را داده که در 442/ اوت 1050، شهر چانغری را ویران کرد.به نوشته تکسیه، چانغری در قرن سیزدهم/ اواسط قرن نوزدهم، حدود 000 ، 16 تن جمعیت داشت که بیشتر آنان مسلمان بودند و بیش از چهل خانوار یونانی نداشت. در 1255/ 1839 چیاچف تعداد خانههای شهر را 800 ، 1 باب تخمینزده است که چهل خانوار آن مسیحی بودند. کوئینه ساکنان شهر را در آخر قرن سیزدهم/ نوزدهم، 632 ، 15 تن گزارش کرده است که 780 تن از آنان مسیحی و 472 تن از آنان ارمنی بودهاند. سالنامه قسطمونی جمعیت شهر را 200 ، 11 تن، لئونارد (1321/1903) 000 ، 25 تن در پنجهزار خانه و مورتمان حدود 000 ،30 تن در پنجهزار خانه، که 150 خانوار یونانی و پنجاه خانوار ارمنی آنان بعد از جنگ جهانی اول مهاجرت کردند، گزارش دادهاند. در سرشماری 1370 ش/ 1950، جمعیت شهر 161 ، 14 تن، جمعیت قضا 402 ، 73 تن و جمعیت ولایت 289 ، 218 تن بوده است.منابع: [ابناثیر؛ عزیزبن اردشیر استرآبادی، بزم و رزم، با مقدمه ترکی محمدفؤاد کوپریلی، استانبول 1928]؛ اولیا چلبی؛ حسنبن علی توقادی، تاریخ آل دانشمند، در حسین حسامالدین، آماسیه تاریخی، استانبول 1322؛ مصطفیبن عبداللّه حاجیخلیفه، جهاننما،چاپ ابراهیم متفرقه، استانبول 1145/1732؛ [محمدبن حسنجان سعدالدین افندی، تاج التواریخ، استانبول 1279ـ 1280 ]؛ طبری، تاریخ (لیدن)؛ [درویش احمد عاشق پاشازاده، عاشق پاشازاده تاریخی، چاپ عالی بیگ، استانبول 1332 ]؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثارالبلاد و اخبار العباد، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ [یعقوبی، تاریخ]؛W. F. Ainsworth, Travels and researches in Asia Minor , London 1842, vol.1 109 ff.; Albert d'Aix, Historia Hierosolymitana ; Chalandon, Les comnenes ; V. Cuinet, La Turquie d'Asie, Paris 1894, vol.4, 551 ff.; Dernschwam, Tagebuch einer Reise nach Konstantinopel und Kleinasien , ed. Babinger, Munich 1923; Charles du Fresne Du Cange, Glossarium ad scriptores mediæ et infimæ græcitatis; V. Flottwell, "Aus dem Stromgebiet des Qyzyl-Yrmaq (Halys)", in Petermanns Mitteilungen , Suppl. no.114 (1895), 38 f. and 50 (با نقشهای از خرابههای دژ) ; Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches, Pest 1828-1835; Ibn ـ Ibri, Ketābā de Maktebānūt Zabne, ed. Bruns and Kirsch, Leipzig 1789; IA .s.v.Ç " ankiri" (by J. H. Mordtmann-[Besim Darkot]; R. Leonhard, Paphlagonia , Berlin 1915, 66 and 120 (with illustrations); G.Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930,158; Leunclavius, Historiae Musulmanae Turcorum , Frankfurt 1591; G. Marcker, in Zeitschrift der Ges. f. Erdkunde , 34 (1899), 368 f. and 373; A. D. Mordtmann, "Die Dynastie der Danischmende", ZDMG, vol.30 )1876); ]Mehmed Neşri, Kitâb-( Cihan-numâ= Neşri tarihi, ed. Faik Re şit Unat and Mehmed A. Koymen, Ankara 1995;[ August Friedrich von Pauly, Paulys Realencyclopadie der classischen Altertumswissenschaft , ed. G. Wissowa, W. Kroll, and K. Mittelhaus, Stuttgart 1894-1970, vol.7, 707 and 1258; W. Ramsay, The historical geography of Asia Minor, London 1890-258; Ritter, Erdkunde ,vol.18, 353 ff; Ch.Texier, Asie Mineure, 617; Theophanes, Chronographia ;نیز رجوع کنید به سالنامه های ولایت قسطمونی از 1286/ 1869ـ1870.