چادرچی، کامل، سیاستمدار و روزنامهنگار عراقی. وی در 1315 در بغداد به دنیا آمد. پدرش، رفعت چادرچی، از شخصیتهای برجسته عثمانی بود و چندین بار شهردار بغداد شد. کامل دوره دبیرستان را در 1292 ش به پایان رساند و با رسیدن به سن قانونی به ارتش پیوست (رجوع کنید به فائق بطی، ص 111؛ محمود شبیب، ص 57). او با پدرش در انقلاب 1920 عراق*، معروف به ثورهالعشرین، شرکت کرد و از اینرو انگلیسیها خانواده اورا به استانبول تبعید کردند. وی در 1300 ش وارد دانشکده پزشکی استانبول شد، اما آن را رها کرد و به بغداد بازگشت. در آنجا به دانشکده حقوق رفت و در 1304 ش فارغالتحصیل گردید. پس از آن به مشاغل سیاسی و اداری روی آورد و ابتدا منشی استاندار بغداد، در 1305 ش معاون وزیر دارایی و در 1306 ش نماینده مجلس شد (فائق بطی، ص 112؛ مطبعی، ج 1، ص170)، سپس به حزب اَلْشَعْب به ریاست یاسین هاشمی *پیوست. این حزب در 1304 ش در مخالفت با دولت حاکم و بهویژه حزب تقدّم ایجاد شد. یاسین هاشمی در تمام کارهای حزب به او تکیه میکرد و هنگامی که در 1309 ش حزب اَلاءِخاءُالْوَطَنی را بنیان نهاد، چادرچی سرپرست امور مطبوعات حزب شد (عبدالغنی ملاح، ص 94؛ مطبعی، همانجا؛ محمود شبیب، ص 56). روزنامه حزب نیز به نام اَلاءِخاءُالْوَطَنی در 1310 ش منتشر شد، اما به دنبال چاپ مقالهای در باره نفت و اصلاح قانون اساسی، به دستور ملک فیصل، پادشاه عراق، به مدت چهار ماه توقیف شد (عبدالامیرهادی عکّام، ص 419، 482).انعقاد عهدنامه 1309 ش/1930 مبنی بر اتحاد عراق و بریتانیا، باعث ایجاد اختلاف در میان شخصیتهای سیاسی عراق گردید. جناحِ نوری سعید *، موافق و ملیگرایان، مخالف آن بودند. در این وضع، حزب الاءخاءالوطنی و حزب ملی عراق (الحزبالوطنیالعراقی) در بیانیهای خواستار اصلاح عهدنامه 1930 و انحلال مجلس عراق شدند. این بیانیه را رشیدعالی گیلانی *، که یکی از اعضای حزب الاخاءُ الْوطنی بود، امضا کرد. پس از مدتی رشیدعالی گیلانی با موافقت حزب وزیر دربار شد، چادرچی با این امر مخالفت کرد، زیرا فعالیت حزبی را منافی تصدی هرگونه سمتی در نظام حاکم میدانست. به دنبال آن، رشیدعالی گیلانی به نخستوزیری رسید و دولت او تصریح کرد که احترام به عهدنامههای بینالمللی، از جمله عهدنامه 1930، را در دستور کار خود قرار داده است. به همین دلیل، چادرچی در 1312 ش از حزب اَلاءخاءالوَطَنی استعفا کرد و به جَماعَةُالاهالی پیوست (حسنی، 1980، ص 107؛ فاضل براک، ص 66؛ عبدالجبار عبدمصطفی، ص 106؛ فاضل حسین، 1963، ص 9ـ10).جماعه الاهالی جمعیتی سیاسی ـ ملی بود که روزنامه الاهالی را منتشر میکردند. هدف این گروه مبارزه با استعمار انگلستان و برپایی دولتی ملی بود که به آزادی و مردم سالاری پایبند باشد. روزنامه الاهالی، به دلیل مخالفتهایش با دولت، بارها تعطیل شد. در پی آخرین توقیف، چادرچی مجوز نشر روزنامه صوت الاهالی را گرفت که از اسفند 1313/ مارس 1934 منتشر شد (فؤادحسین وکیل، ص 102؛ اسماعیلاحمد یاغی، ص 18؛ فاضل حسین، 1963، ص 15). جماعه الاهالی، با استفاده از این روزنامه، در 1325 ش/ 1946 زمینه را برای تشکیل حزب دموکراتیک ملی (الحزب الوطنی الدمقراطی) به ریاست کامل چادرچی فراهم کرد (مطبعی، همانجا).با تلاش چادرچی، جمعیت مبارزه با بیسوادی (جمعیه السَعی لِمُکافَحَه الْاُمّیه) تشکیل شد. این جمعیت در میان روشنفکران جوان و کسانی که اندیشههای ملیگرایانه داشتند نفوذ کرد. این جمعیت برنامههای خود را در سه محور تعریف کرد: ایجاد ارتباط با جوانان و روشنفکران و کارمندان، که مسئولیت آن به عهده چادرچی و دیگران بود؛ تماس با گروه خاصی از اعضای حزب وطنی عراقی؛ و تماس با شاخه نظامی آن. جمعیت با گسترش شاخه نظامی خود، کوشید تا با جذب نظامیان، در حکومت نفوذ کند. آنها موفق شدند بَکر صِدقی را با خود همراه کنند. او در 1315 ش/1936 با کودتایی کابینه یاسین هاشمی را ساقط کرد و در کابینهای که نخستوزیر حکمت سلیمان در 1315/ اکتبر 1936 تشکیل داد، کامل چادرچی وزیر اقتصاد و ترابری شد. سران جمعیت امیدوار بودند با شرکت در کابینه به اهداف سیاسی خود برسند (مطبعی، همانجا؛ فؤادحسین وکیل، ص 14، 149؛ فائق بطی، ص 115؛ علیکریم سعید، ص 17). پس از مدتی، بکر صدقی به تکروی و استبداد روی آورد و کامل چادرچی و برخی دیگر از همفکرانش در 3 مرداد 1316/ 24 ژوئیه 1937 استعفا کردند. با این تجربه، چادرچی و حزبش، نسبت به جنبشهای نظامی و دخالت ارتش در امور سیاسی و استفاده از خشونت به عنوان راهی برای پیشرفت اجتماعی بیاعتقاد شدند. او و برخی دیگر از اعضای حزب دموکراتیک ملی به صراحت، با مشارکت عشایر و زمینداران بزرگ حزب ملی عراق (الحزبالوطنیالعراقی) در حکومت مخالفت کردند.چادرچی پس از استعفا، بهسبب تهدید شدن از سوی مأموران بکرصدقی، از عراق به قبرس رفت (حسنی، 1400، ج 3، ص 172؛ بزّاز، ص 251؛ کمالمظهر احمد، ص 124؛ عادل غفوری خلیل، ص 82؛ عبدالغنی ملاح، ص 11، 103، 135، 137).پس از پایان جنگ جهانی دوم، دولت جدید در عراق اجازه ایجاد احزاب سیاسی را صادر کرد. در این شرایط، کامل چادرچی و یارانش در 1325 ش/1946، حزب دموکراتیک ملی (الحزبالوطنی الدمقراطی) را تأسیس کردند و چادرچی رئیس هیئت مرکزی حزب شد. اعضای حزب همان اعضای جماعه الاهالی و سیاست آنها نیز ادامه سیاست گذشته بود. روزنامه صوت الاهالی، ترجمان (ارگان) حزب جدید شد و در آن مقالههای بسیاری در باره مسئله فلسطین، درخواست خروج نیروهای نظامی بیگانه از کشورهای اسلامی و عقبنشینی روسها از ایران به چاپ رسید. حزب تأکید کرد که حزبی میهنی، دموکرات و اصلاحطلب، با دیدگاههای غیر کمونیستی است (فاضل حسین، 1963، ص30ـ31؛ عانی، ج 1، ص 364؛ محمود شبیب، ص 31ـ49؛ جعفری، ص 145).چادرچی در زمان کابینه اَرشَد عُمَری، بهسبب مقالاتی که در روزنامه صوت الاهالی مینوشت، محاکمه و مدتی زندانی شد و انتشار روزنامهاش متوقف گردید، اما با تشکیل کابینه جدید به ریاست نوری سعید در مهر 1325/ اکتبر 1946 انتشار روزنامه صوت الاهالی نیز از سرگرفته شد. با بروز اختلاف میان حزب دموکراتیک ملی و دولت نوری سعید، چادرچی پس از انتشار مطالبی در مورد عهدنامه عراق و ترکیه در 1326 ش/ 1947 محاکمه شد، ولی در دادگاه تجدیدنظر، تبرئه گشت (جعفری، ص 11؛ فاضل حسین، 1404، ص 65 به بعد؛ کُبَّه، 224؛ فائق بطی، 122).چادرچی و حزبش در مسئله اشغال فلسطین موضعگیری شدیدی کردند. این موضعگیریها در 1325 ش/1946 به تشکیل «کمیسیون احزاب عراق برای دفاع از فلسطین» انجامید که در برگیرنده پنج حزب، از جمله حزب کامل چادرچی، بود. وی با توجه به شناخت و تجربههایش در روزنامهنگاری، از 1325ـ1329 ش/ 1946 تا 1950 به سِمَت رئیس اتحادیه مطبوعات عراق انتخاب شد (کبّه، ص130ـ149؛ فائق بطی، ص 121). چادرچی به دلیل مواضع اعتراضآمیز و مخالفت با سیاستهای دولت و چاپ مقالههایی در انتقاد از مجلس نمایندگان، بارها به دادگاه احضار شد، تا جایی که روزنامه صوت الاهالی توقیف گشت، اما او در 1328 ش/ 1949 روزنامه دیگری به نام صَدَی الْاَهالی (پژواک مردم) را منتشر کرد. به دنبال انتقادهای گسترده حزب دموکراتیک ملی از دولت وقت و بازتاب آن در روزنامه صَدَی اَلْاَهالی سرانجام دولت نوری سعید در 1333 ش/ 1954 پروانه حزب مذکور را لغو کرد (رجوع کنید به فاضل حسین، 1963، ص 231ـ266، 359).فشارهای دولت عراق به احزاب باعث شد که حتی مدتی چادرچی مسئله متوقف کردن فعالیتهای حزبی را مطرح نماید. وی پس از آرامتر شدن اوضاع، برای تشکیل حزب کنگره ملی (المؤتمرالوطنی) در 26 خرداد 1335/ 16 ژوئن 1956 درخواست مجوز کرد، ولی نتوانست مجوز بگیرد.در 1335 ش/1956، در جریان بحران سوئز *، که منجر به تجاوز نظامی فرانسه و انگلستان و اسرائیل به مصر شد، چادرچی که در قاهره حضور داشت و برخی دیگر از سیاستمداران، در اعتراض به پشتیبانی نکردن دولت عراق از مصر و صدور نفت از طریق بندر حیفا، به رئیس مجلس اعیان عراق و رئیس مجلس نمایندگان نامه نوشتند. چادرچی را هنگام بازگشت به عراق دستگیر و به سه سال زندان با اعمال شاقه محکوم کردند. وی در 1337 ش/1958 از زندان آزاد شد (فاضل حسین، 1963، ص 385؛ حسنی، 1385، ج 1، ص 118ـ121).چادرچی در زندان نیز به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و در بهمن 1335/ فوریه 1957 با گروهی از احزاب و افراد سیاسی دیگر، جبهه اتحاد ملی (جبهه الاتحاد الوطنی) را تشکیل داد. این جبهه در بیانیهای خواستار برکناری دولت، انحلال مجلس نمایندگان، خارج شدن عراق از پیمان بغداد، مقاومت در برابر دخالتهای استعمار، دادن آزادیهای قانونی، لغو حکومت نظامی و آزادی زندانیان سیاسی شد. این فعالیتها زمینه را برای کودتای 1337 ش/ 1958 افسران آزاد آماده کرد (جبوری، ص 236؛ فائق بطی، ص 124؛ فاضل حسین، 1404، ص 368؛ عبدالجبار عبدمصطفی، ص 121، 256ـ 258، 266ـ 268).در پی کودتای عبدالکریم قاسم در 1337 ش/1958، برخی از اعضای حزب دموکراتیک ملی در نخستین دولت کودتا شرکت کردند و حزب او اجازه یافت فعالیتهای خود را از سر بگیرد. عبدالکریم قاسم کوشید با حضور چادرچی در کابینهاش، او را به خود نزدیک کند؛ ازاینرو، یک ماه پس از به دست گرفتن قدرت، به چادرچی پیشنهاد کرد که او را به جای عبدالسلام عارف، به معاونت نخستوزیری منصوب کند، اما چادرچی این پیشنهاد را رد کرد. کمی پس از آن، به دلیل بیماری قلبی، از ریاست حزب استعفا کرد و برای معالجه از کشور خارج شد. او پس از بازگشت، فعالیتهای سیاسی خود را از سر گرفت و در مقالاتش به انتقاد از سیاستهای دولت و سردرگمی آن و اوضاع سیاسی کشور پرداخت. با تغییر نظام از پادشاهی به جمهوری، وی کوشید تشکیلات حزب خود را بازسازی کند، اما در 12 بهمن 1346/ اول فوریه 1968 درگذشت (فائق بطی، ص 125ـ126؛ فاضل حسین، 1404، ص 94ـ96؛ دلیمی، ص 286).منابع: اسماعیل احمدیاغی، حرکه رشید عالی الکیلانی، بیروت 1974؛ عبدالرحمان بزّاز، العراق من الاحتلال حتی الاستقلال، بغداد 1967؛ ابراهیم جبوری، سنوات من تاریخالعراق ، بغداد: مکتبه العالمیه،[بیتا.]؛ محمد حمدی جعفری، بریطانیا و العراق حقبه منالصراع: 1914ـ 1958، بغداد 2000؛ عبدالرزاق حسنی، تاریخ الاحزاب السیاسیه العراقیه: 1918ـ 1958، بیروت 1980؛ همو، تاریخالعراق السیاسیالحدیث، صیدا 1377/1957، چاپ افست بیروت 1400/ 1980؛ همو، تاریخالوزارات العراقیه، صیدا، ج 1، 1385/1965؛ محمد دلیمی، کامل الجادرجی و دوره فیالسیاسه العراقیه، بیروت 1999؛ عادل غفوری خلیل، أحزاب المعارضه العلنیه فیالعراق: 1946ـ 1954 ، بغداد 1404/1984؛ خالد عبدالمنعم عانی، موسوعه العراق الحدیث، بغداد 1977؛ عبدالامیر هادی عکّام، الحرکه الوطنیه فیالعراق:1921ـ1933 ، نجف 1975؛ عبدالجبار عبدمصطفی، تجربه العمل الجبهوی فی العراق: بین 1921ـ 1958، بغداد 1978؛ عبدالغنی ملاح، تاریخ الحرکه الدیمقراطیه فیالعراق، بیروت 1980؛ علیکریم سعید، عراق 8 شباط 1963 من حوار المفاهیم إلی حوارالدم: مراجعات فی ذاکره طالبالشبیب ، بیروت 1999؛ فاضل براک، دورالجیش العراقی فی حکومه الدفاع الوطنی و الحرب مع بریطانیا: سنه 1941، بغداد [1979 ]؛ فاضل حسین، تاریخالحزب الوطنی الدّمقراطی: 1946ـ 1958، بغداد 1963؛ همو، الفکر السیاسی فیالعراق المعاصر: 1914ـ 1958، بغداد 1404/ 1984؛ فائق بطی، اعلام فی صحافه العراق، [بغداد]: دارالساعه، 1971؛ فؤاد حسین وکیل، جماعه الاهالی فیالعراق: 1932ـ1937 ، بغداد 1979؛ محمدمهدی کبّه، مذکَّراتی فی صمیم الاحداث: 1918ـ 1958، بیروت 1965؛ کمالمظهر احمد، صفحات من تاریخالعراق المعاصر، بغداد 1987؛ محمود شبیب، قضایا ملتهبه فیالسیاسه العراقیه: 1950ـ 1958، بغداد [1984]؛ حمید مطبعی، موسوعه اعلام العراق فیالقرن العشرین، بغداد 1995ـ 1998.