جیوه، عنصر فلزی معروف، با علامت شیمیایی Hg، به رنگ سفید نقرهای، که در دمای معمولی مایع است. درگذشته، جیوه در کیمیاگری اهمیت بسیار داشته است و امروزه مصارف صنعتی متعددی دارد.واژه جیوه در زبان اوستایی به صورتهای jivya و jvaya-، jiva-، jva-، به معنای زنده، با روح و جاندار بهکار رفته (بارتولومه، ستون 609ـ610) و معرّب آن زِئْبَق، زِیبَق و زاووق است (عنیسی، ص 32). در فارسی، سیماب هم برای آن بهکار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به جوهری نیشابوری، ص 296).جیوه در 25 مادّه کانی وجود دارد، ولی یگانه کانی مهم آن سولفور طبیعی جیوه به نام شَنْگَرف *(در دیوسکوریدس، ص 417: منیون و قناباری [معرّب واژه یونانی k(vva(ap( ( ([ ؛ پلینیوس/ پلینیاکبر، ج 9، کتاب 33، ص 85: مینیوم؛ ابوریحان بیرونی، 1374 ش، ص 379: زُنْجُفْر؛ همو، 1370 ش، ص 317: زُنْجُرْف )، با علامت شیمیایی HgS ، است که بیش از 85% آن جیوه است (شارپ، ذیل "mercury" ؛ زاوش، ص 265). یونانیان، رومیان، هندیان، مصریان و چینیهای باستان، جیوه (پلینیوس، ج 9، کتاب 33، ص 75، 77؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل " "Zibak؛ زاوش، همانجا) و نیز همبسته (آلیاژ)های آن، به نام مَلْغَمِه، را میشناختند (رازی،1371 ش، با ضبط ملقمه، ص 48، نیز با ضبط ملغمه، ص 95، 101، 107؛ نیز رجوع کنید به خوارزمی، ص 265). بهسبب اهمیت جیوه در کیمیاگری و نیز به سبب اینکه آن را از مهمترین ارکان سنگ فلاسفه (اکسیر اعظم رجوع کنید به کیمیا *) میدانستند (برای نمونه رجوع کنید به جابربن حیان، 1967 الف ، ص 181ـ182)، اسمهای فراوانی به آن داده شده و انصاری شیرازی (ص 213ـ214) همه آنها را درج کرده است. برای جیوه در کانیشناسی نیز نقش بسیار مهمی قائل بودند (رجوع کنید به ادامه مقاله). در قدیم، منابع جیوه را در حدود پارس، ولایت فرغانه، اندلس (بکران، ص100؛ حمداللّه مستوفی، ص 206) و شیز (یاقوت حموی، ذیل «شیز»؛ ابنبیطار، ج 2، ص 177 با ضبط شیر، به نقل از طبری) میشناختند.آرای دانشمندان یونانی در باره جیوه، بر اطلاعات دانشمندان دوره اسلامی در باره این مادّه تأثیر بسیاری داشته است. ارسطو جیوه را نقرهای میدانسته که آفتی در آن وارد شده است (ص 123). بلینوس *، در سِرّالخلیقه (یا کتاب العلل؛ ص 243ـ 245) چگونگی تکوّن جیوه را در معدن شرح داده است. او تکوّن جیوه را بر اثر مسدود شدن آن در معدن و بارها بخار شدنِ آن بر اثر گرما و سپس سرد شدن و پایین آمدن آن به صورت مایع دانسته است. به گفته او (ص 244، 249)، جیوه بهسبب گرمی و نرمیاش میتواند گوگرد را در خود حل کند. ظاهر آن نرم و سفید و باطنش خشک و سرخ است و اصل همه «اجسادِ» (در زبان کیمیاگران به معنای هفت فلز نقره، طلا، آهن، قلع، سرب، مس، خارصینی رجوع کنید به ادامه مقاله) مذاب، جیوه است (همان، ص 245ـ246). طبیعت اجساد در حالت اعتدال زَر است که بر اثر عارضهای، از طلا بودن تنزل مییابند و در صورت رفع عارضه و بازگشت به حالت تعادل، باز طلا میشوند و جیوه نقش اساسی در بازگشت به این حالت تعادل دارد (همان، ص248ـ249). بلینوس (ص263) پیدایش جیوه را ناشی از تأثیرات سیاره عطارد میدانست. نویسندگان بعدی نیز جیوه را با عطارد مرتبط دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به شهمردانبن ابیالخیر، ص 562). تأثیر این نگرش منجر به این شد که بعدها در زبانهای اروپایی واژگان mercury (در انگلیسی) و mercure (در فرانسوی) در هر دو معنی جیوه و عطارد تا به امروز به کار روند.آرای جابربن حیان *در کیمیاگری بسیار تحت تأثیر عقاید بلینوس بوده (سزگین، ج 4، ص 86)، از جمله در نظریه وجود ارتباط میان سیارات و فلزات و تشکیل فلزات براساس گوگرد و جیوه، به بلینوس استناد کرده است (همان، ج 4، ص 165). جابر به وجود «دخان ارضی» و «بخار آبی» معتقد بود و این که نتیجه چِگالش این بخارها درون زمین، تکوّن گوگرد و جیوه است و اجتماع این دو، معدنها را تشکیل میدهد و تفاوتهای معادن بهسبب تفاوت میان نسبت گوگرد و جیوه است (شکیل، ص 104). بنابه اهمیت جیوه، تعدادی از آثار جابر به این فلز اختصاص دارد، از جمله کتابالزیبق، کتاب المَلانِم البَرّانیه، کتاب الاکلیل، کتابالمنافع، و کتابالتدابیر (سزگین، ج 4، ص 234، 241ـ242، 245؛ برای اطلاع از دیگر کتابهای جابر که در آنها به جیوه هم پرداخته است رجوع کنید به همان، ج 4، بخش مربوط به آثار جابر). جابر در دو رساله خود، کتاب الزیبق الشرقی (ص180ـ186) و کتاب الزیبق الغربی (ص 187ـ193)، با بیان رمزی معمول در نوشتههای کیمیاگران، خواص فلسفی جیوه را ذکر کرده و جیوه شرقی را روح و جیوه غربی را نفس و آب الاهی و آب حیات دانسته است که مرده را زنده میکند. بهزعم سزگین، این دو نام تمثیلگونه برای عناصر دیگر به کار رفته است (رجوع کنید به سزگین، ج 4، ص 250).رازی (متوفی 313؛ 1343 ش، ص 2؛ همان، ترجمه فارسی، ص 24، 48) عَقاقیر (داروها) را به سه نوعِ بَرّانی (خاکی)، نباتی و حیوانی تقسیم کرده، که خاکی از جمله شامل «ارواح» و «اجساد» است و جیوه را، همچون نشادر و زرنیخ و گوگرد، از ارواح بهشمار آورده است (نیز رجوع کنید به شهمردانبن ابیالخیر، ص 255ـ256) و جیوه و گوگرد را مقدّم بر همه ارواح دانسته است (1343 ش، ص 6). در کیمیا، اجساد (فلزات) در برابر آتش نابود نمیشوند و مقاوماند و ارواح به محض برخورد با آتش «پرواز» میکنند (همان، ص 13؛ خوارزمی، ص 259)، همچنین ارواح وسیلهای برای تبدیل فلزی به فلز دیگرند ( د. اسلام ، همانجا). جیوه همچون نُشادُر *پروازکننده است، بدون اینکه بسوزد (رازی، 1343 ش، همانجا؛ همان، ترجمه فارسی، ص 48). دیگران نیز به اهمیت جیوه اشاره کردهاند، از جمله جیوه را مادر همه فلزات و گوگرد را پدر آنها دانستهاند (برای نمونه رجوع کنید به خازنی، ص 51). به نوشته زکریا قزوینی (متوفی 682؛ ص 189ـ190) اجساد سبعه (طلا، نقره، مس، قلع، آهن، سرب و خارصینی) همگی از ترکیب جیوه و گوگرد حاصل شدهاند و تفاوت آنها به دلیل تفاوت در نسبت جیوه و گوگرد موجود در آنهاست.از خواص مهم جیوه، که از قدیم میشناختند، آن است که جز طلا، که در جیوه فرو میرود، همه فلزات بر سطح آن شناور میمانند و در گذشته، از این خاصیت برای تشخیص طلا استفاده میکردند (رجوع کنید به ارسطو، همانجا؛ ابوریحان بیرونی، 1374 ش، ص 381). برای زراندود کردن اشیا نیز ابتدا لایهای از جیوه بر آن میمالیدند (پلینیوس، ج 9، کتاب33، ص 77؛ جوهری نیشابوری، ص 297ـ 298). همچنین از سمّی بودن جیوه و بخار آن و تأثیر سوء آنها بر سلامت انسان آگاه بودند (رجوع کنید به ارسطو؛ دیوسکوریدس، همانجاها؛ رازی، 1408، ص 369؛ ابنسینا، ج 1، کتاب 2، ص 493ـ494؛ ابوریحان بیرونی، 1374 ش، ص380) و از جیوه برای دفع حشرات و جانوران موذی، از قبیل شپش و موش، استفاده میکردند (رجوع کنید به ارسطو، همانجا؛ رازی، 1374ـ1390، ج20، ص 598، به نقل از خوزی؛ حکیم میسری، ص 209؛ ابنسینا، همانجا؛ حکیم مؤمن، ص 141) و برای درمان عوارض زیانمند آن، توصیههایی میکردند، از جمله نوشیدن شیر به مقدار زیاد و قی کردن، نوشیدن شراب با پونه کوهی یا زوفا، خوردن تخمهای لینتآور، و سُداب (دیوسکوریدس، همانجا؛ رازی، 1374ـ1390؛ همو، 1408، همانجاها). در عین حال، برای درمان برخی بیماریها آن را بهکار میبردند، از جمله برای گَری، جَرَب، حَکّه، آتشک، قولنج و ایلاؤس (نوعی قولنج)، درد مفاصل ناشی از سرما (رازی، 1374ـ1390، همانجا، به نقل از بولس و خوزی؛ ابنبیطار، ج 2، ص 178، به نقل از ماسرجویه؛ ابنفضلاللّه عمری، سفر 22، ص 206، به نقل از ماسرجویه؛ حکیم مؤمن، همانجا؛ انطاکی، ص261) و سفلیس (رجوع کنید به شلیمر، ص 318).در برخی اشعار فارسی در باره جیوه و خواص آن مطالبی آمده است (برای نمونه رجوع کنید به زاوش، ص 268ـ269). همچنین عقاید عامیانهای در باره جیوه وجود داشته است (رجوع کنید به شاملو، ذیل مادّه).منابع: ابنبیطار؛ ابنسینا؛ ابنفضلاللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، سفر 22، چاپ عکسی از نسخه خطی کتابخانه طوپقاپیسرای استانبول، مجموعه روان کوشکی، ش 1668، مجموعه احمد ثالث، ش 2797/14، چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت 1409/1989؛ ابوریحان بیرونی، الجماهر فیالجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران 1374 ش؛ همو، کتاب الصیدنه فیالطب، چاپ عباس زریاب، تهران 1370 ش؛ ارسطو، کتاب الاحجار لارسطاطالیس، ترجمه ابنسرافیون، درAristoteles, Das Steinbuch des Aristoteles , ed. 8 tr. JuliusRuska, Heideberg 1912;علیبن حسین انصاری شیرازی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، چاپ محمدتقی میر، تهران 1371 ش؛ داوودبن عمرانطاکی، تذکره اولیالالباب و الجامع للعجب العجاب، چاپ علیشیری، بیروت 1411/1991؛ محمدبن نجیب بکران، جهاننامه ، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1342 ش؛ بلینوس، سرّالخلیقه و صنعه الطبیعه: کتابالعلل ، چاپ اورسولا وایسر، حلب 1979؛ جابربن حیان، کتابالزیبق الشرقی، در رسائل مهمّه فیالعلوم الکیمیاویه و الصنعیه، چاپ برتلو، پاریس 1893، چاپ افست اوسنابروک 1967 الف ؛ همو، کتاب الزیبق الغربی، در همان منبع،1967 ب ؛ محمدبن ابیالبرکات جوهری نیشابوری، جواهرنامه نظامی، چاپ ایرج فشار، با همکاری محمدرسول دریاگشت، تهران 1383 ش؛ حکیم مؤمن؛ حکیم میسری، دانشنامه در علم پزشکی، چاپ برات زنجانی، تهران 1366 ش؛ حمداللّه مستوفی؛ عبدالرحمان خازنی، ترجمه میزان الحکمه، چاپ مدرسرضوی، تهران 1346ش؛ محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیحالعلوم ، چاپ فانفلوتن، لیدن 1895، چاپ افست 1968؛ دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم ، ترجمه اِصْطِفَنبن بَسیل و اصلاح حنینبن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس ترس، تطوان 1952؛ محمدبن زکریا رازی، کتابالاسرار و سرّالاسرار، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران 1343 ش؛ همان، ترجمه فارسی: کتاب الاسرار، یا، رازهای صنعت کیمیا، ترجمه و چاپ حسنعلی شیبانی، تهران 1371 ش؛ همو، کتاب الحاوی فیالطب، حیدرآباد دکن 1374ـ1390/1955ـ1971؛ همو، المنصوری فیالطب، چاپ حازمبکریصدیقی، کویت1408/1987؛ محمدزاوش، کانیشناسی در ایران قدیم ، تهران 1375 ش؛ دیوید ویلیام آرتور شارپ، فرهنگ شیمی، ترجمه عیسی یاوری، تهران 1375 ش؛ احمد شاملو، کتاب کوچه، حرف ج، تهران 1381 ش؛ علی جمعان شکیل، الکیمیاء فی الحضاره الاسلامیه،قاهره 1409/1989؛شهمردانبن ابیالخیر، نزهتنامه علائی،چاپ فرهنگ جهانپور، تهران1362ش؛ طوبیا عنیسی، تفسیر الالفاظ الدخیله فیاللغه العربیه، قاهره 1964ـ 1965؛ زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات (تحریر فارسی)، چاپ نصراللّه سبوحی، [تهران] 1361 ش؛ یاقوت حموی؛Christian Bartholomae, Altiranisches Worterbuch , Strasburg 1904, repr. Berlin 1961; EI 2, s.v. "Zibak" (by O. Kahl); Plinius, Natural history , with an English translation, vol.9, tr. H.Rackham, Cambridge, Mass. 1968; J.L.Schlimmer, Terminologie medico-pharmaceutique et anthropologique: francaise-persane, litho. ed. Tehran 1874, typo. repr. Tehran 1970; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Leiden 1967- .