جَهْضَمی، حَمّاد بن اسحاق، نیز مشهور به اَزْدی، کنیهاش ابواسماعیل، محدّث، فقیه و قاضی مالکی قرن سوم. او در 197 یا 199 در بصره به دنیا آمد (خطیب بغدادی، ج 8، ص 159؛ ابنجوزی، ج 12، ص 213). نزد احمدبن مُعذَّل (متوفی ح 240) فقه آموخت و بعد از مدتی در بغداد عهدهدار امر قضا و افتا شد (خطیب بغدادی، همانجا؛ ابنفرحون، ص 178).حمّاد در استماع حدیث، شاگرد کسانی چون مُسْلمبن ابراهیم فَراهیدی (متوفی222)، عبداللّهقَعْنبی (متوفی221)، اسماعیلبن اَبی اُوَیس (متوفی 226)، ابومُصعَب زُهری (متوفی 235) و اسحاقبن محمد فَرْوی (متوفی 226) بود (خطیب بغدادی، همانجا؛ قاضیعیاض، ج4، ص 294؛ ذهبی، ج 13، ص 16). به نقل وَکیع (ص 667)، وی احادیث بسیاری از بر کرد. برخی چون فرزندش ابراهیم، یحییبن اَکْثَم تَمیمی (قاضی بصره، متوفی 242)، محمدبن جعفر خَرائطی (متوفی 327) و حسینبن اسماعیل مَحاملی (متوفی 330) از او حدیث شنیدند (خطیب بغدادی، ج 14، ص 191؛ ذهبی، همانجا؛ علیمی حنبلی، ج 1، ص190). خطیب بغدادی (همانجا) او را ثقه دانسته است.حمّاد نزد خلفای عباسی از جایگاه خاصی برخوردار بود و نزد ابواحمدبن متوکل، معروف به موفق (برادر معتز)، از خاصان به شمار میرفت (قاضیعیاض، همانجا). وی در منازعه سال 251 کوشید میان موالی (که از موفق پشتیبانی میکردند) و ابنطاهر محمدبن عبداللّه (امیربغداد و کاتب قبلی معتز عباسی) صلح برقرار کند و نامههایی هم میان ابنطاهر و موفق رد و بدل کرد (طبری، ج 9، ص 336). هنگام کنارهگیری معتز (حک: 252ـ 255) از خلافت، حمّادبن اسحاق از کسانی بود که به خلع او شهادت داد (همان، ج 9، ص 336، 392) اما در همین سال محمدبن واثق، ملقب به المهتدی باللّه (حک: 255ـ256)، حکومت را در دست گرفت و حمّاد را به سبب مکاتبهای که در سفر مکه با موفق کرده بود، مجازات کرد. به فرمان وی، حمّاد را به نشانه تحقیر سوار استر کردند و در سامرا (مرکز خلافت) چرخاندند و سپس او را به اهواز تبعید کردند (قاضیعیاض؛ وکیع، همانجاها).حمّاد در 267 یا 269 یا 270 در شوش درگذشت (قاضیعیاض، همانجا؛ صفدی، ج 13، ص 151). او را دارای آثار بسیار در علوم گوناگون دانستهاند ولی از آثار او صرفاً به المُهادنه و الرَّدعلی الشافعی اشاره کردهاند (خطیب بغدادی؛ قاضیعیاض، همانجاها).حمّاد دو پسر داشت: ابراهیم و محمد. ابراهیم (کنیهاش ابواسحاق) در 240 یا 241 بهدنیا آمد و نزد عمویش، اسماعیل، فقه خواند. وی علاوه بر پدرش، از کسانی چون محمدبن یحیی خِشی/ خُشَنی، ابوداوود سجستانی (متوفی 275) و زیدبن اَخْرم/ اَخْزم (متوفی 257) حدیث شنید. دو تن از فرزندان ابراهیم، یکی احمد (کنیهاش ابوعثمان، قاضیمصر، متوفی 329) و دیگری علی (کنیهاش ابوالحسن، قاضی اهواز، متوفی 356) و افرادی چون ابوبکر ابهری (متوفی 375) و ابوالحسن دارَقُطْنی (متوفی 385) و ابواسحاق دینوَری (زنده در 392) از او روایت کردهاند (خطیب بغدادی، ج 4، ص 15، ج 11، ص339؛ قاضی عیاض، ج5، ص13ـ14، 264ـ 265؛ ابنفرحون، ص 141؛ برای راویان دیگر رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 3، ص 87، ج 5، ص 81، ج 7، ص 132، ج10، ص 368، ج 12، ص 256). هارون، فرزند دیگر ابراهیم، قاضی مصر بود و در 328 درگذشت (خطیب بغدادی، ج 14، ص30؛ قاضی عیاض، ج 5، ص 263ـ 264). قاضیعیاض در یک جا (ج 4، ص 295)، به اشتباه، هارون را فرزند حمّاد دانسته است.دارقطنی و بسیاری دیگر (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 6، ص 61؛ ابنفرحون، همانجا) ابراهیم را ثقه، فاضل و صدوق دانسته و گفتهاند که او بسیار زاهد و دائمالذکر بود. وی در 323 درگذشت و کنار قبر عمویش، اسماعیل، دفن شد (قاضیعیاض، ج 5، ص 14ـ 15). ابنندیم (ص 425) او را صاحب کتابهای الجَنائز، الجهاد، و دَلائلالنبوه دانسته است.محمد، پسر دیگر حمّاد، را جوانی پاکدامن، مورد اعتماد موفقِ عباسی و صاحب منصب قضا در بصره معرفی کردهاند. او در 276 از دنیا رفت (خطیببغدادی، ج2، ص272؛ قاضی عیاض، ج 4، ص 295).منابع: ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنفرحون، الدیباج المُذهَّب فی معرفه اعیان علماء المَذهَب، چاپ مأمونبن محییالدین جنان، بیروت 1417/1996؛ ابنندیم (تهران)؛ خطیب بغدادی؛ ذهبی؛ صفدی؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ مجیرالدین عبدالرحمانبن محمد علیمی حنبلی، المنهج الاحمد فی تراجم اصحاب الامام احمد، ج 1، چاپ محمود أرناؤوط، بیروت 1997؛ عیاض بن موسی قاضی عیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفه اعلام مذهب مالک، ج 4، چاپ عبدالقادر صحراوی، مغرب 1403/1983،ج 5،چاپ محمدبن شریفه، مغرب [بیتا.]؛ محمد بن خلف وکیع، اخبارالقضاه، چاپ سعید محمد لحام، بیروت 1422/2001.