جهشیاری ابوعبدالله محمدبن عبدوس

معرف

مورخ‌ اَخباری‌، کاتب‌ و دولتمرد در اواسط‌ دوره‌ عباسیان‌ (حک: 132ـ656)
متن
جَهْشِیاری‌، ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عَبدوس‌، مورخ‌ اَخباری‌، کاتب‌ و دولتمرد در اواسط‌ دوره‌ عباسیان‌ (حک: 132ـ656). به‌ جهشیاری‌ نسبت‌ کوفی‌ داده‌اند (رجوع کنید به همدانی‌، ج‌ 1، ص‌ 92؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 7، ص‌ 25)، از این‌ نسبت‌ برمی‌آید که‌ خاندان‌ وی‌ در اصل‌ اهل‌ کوفه‌ بوده‌اند. به‌ گفته‌ صفدی‌، شهرت‌ او به‌ جهشیاری‌ از آن‌روست‌ که‌ پدرش‌، در خدمت‌ ابوالحسن‌ علی‌بن‌ جهشیار، سردار و حاجب‌ موفّق‌ عباسی‌ و از یاران‌ خاص‌ وی‌، بود (ج‌ 3، ص‌ 205؛ در باره‌ علی‌بن‌ جهشیار رجوع کنید به طبری‌، ج‌9، ص‌336ـ 338، 358ـ360، 585، ج‌10، ص‌21؛ تنوخی‌، 1391ـ1393، ج‌ 1، ص‌ 349). او به‌ اعتبار پدرش‌، به‌ ابن‌ عبدوس‌ نیز شهرت‌ داشته‌ است‌ (رجوع کنید به صولی‌، ص‌ 84، 144؛ مسعودی‌، ج‌ 5، ص‌ 194؛ تنوخی‌، 1391ـ 1393، ج‌ 4، ص‌34؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 2، ص‌ 156).جهشیاری‌ در بغداد نشو و نما یافت‌ (زرکلی‌، ج‌ 6، ص‌ 256؛ نیز رجوع کنید به کحّاله‌، ج‌ 10، ص‌ 275). پدرش‌ با حکم‌ علی‌بن‌ عیسی‌ (متوفی‌ 334)، وزیر عباسی‌، در دستگاه‌ دولت‌ ریاستی‌ داشت‌ و حاجب‌ وزیر نیز بود (تنوخی‌، 1391ـ1393، ج‌ 8، ص‌ 87). بعدها جهشیاری‌ جانشین‌ پدر و حاجب‌ علی‌بن‌ عیسی‌ شد (صفدی‌، همانجا). وقتی‌ حامدبن‌ عباس‌ *به‌ وزارت‌ مقتدر (از 306 تا 311) رسید و علی‌بن‌ عیسی‌ در مقام‌ نایب‌ و جانشین‌ وی‌ زمام‌ امور را به‌ دست‌ گرفت‌، جهشیاری‌ همچنان‌ مقام‌ حاجبی‌ داشت‌ و با حامدبن‌ عباس‌، به‌دلیل‌ بد زبانی‌ و هرزه‌گویی‌اش‌، بی‌پروا سخن‌ گفت‌ (رجوع کنید به تنوخی‌، 1391ـ1393، ج‌ 4، ص‌ 34، ج‌ 8، ص‌ 87). در 316 که‌ مقتدر ابوعلی‌ ابن‌مُقله‌ *را، به‌ توصیه‌ نصر حاجب‌، به‌ وزارت‌ برگزید (مسکویه‌، ج‌ 1، ص‌ 184ـ 185) جهشیاری‌ از یاران‌ نزدیک‌ ابن‌مقله‌ بود (ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 214) و گویا در تصدی‌ وزارت‌ وی‌ را یاری‌ کرد ( د. اسلام‌، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ مادّه‌). در این‌ زمان‌، قرمطیان‌ به‌ شورش‌ و فساد سر بر آورده‌ بودند؛ از این‌رو، در 317 که‌ جهشیاری‌ امارت‌ حجاج‌ عراقی‌ را برعهده‌ گرفت‌، به‌سبب‌ ناامن‌ بودن‌ مسیر معمول‌، از راه‌ شام‌ به‌ مکه‌ رفت‌. وی‌ پوشش‌ خانه‌ کعبه‌ را با خود داشت‌ (ابن‌اثیر، همانجا). با برکناری‌ و تبعید و مصادره‌ اموال‌ ابن‌مقله‌ در جمادی‌الاولی‌ 318 (همدانی‌، ج‌ 1، ص‌ 67؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 5، ص‌ 114)، ظاهراً جهشیاری‌ نیز از مقام‌ خود عزل‌ شد.ابن‌مقله‌ در 320، در آغاز خلافت‌ قاهر، بار دیگر به‌ وزارت‌ رسید (ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 245). وی‌ در 321 عزل‌ و ابوجعفر محمدبن‌ قاسم‌ وزیر شد. جهشیاری‌ نیز به‌ اتهام‌ ارسال‌ یادداشتهای‌ ابن‌مقله‌ به‌ برادر وی‌، ابوعبداللّه‌، دستگیر شد. از جهشیاری‌ و ابوعبداللّه‌، که‌ او نیز دستگیر شده‌ بود، برای‌ یافتن‌ مخفیگاه‌ ابن‌مقله‌ بازجویی‌ کردند، اما خبری‌ نیافتند و آنان‌ را، چون‌ از بزرگان‌ دستگاه‌ خلافت‌ بودند، با تسامح‌ آزاد کردند (مسکویه‌، ج‌ 1، ص‌ 269).در شوال‌ 322 که‌ ابن‌مقله‌ در نوبت‌ سوم‌ وزارتش‌، شَلمغانی‌ *، از مدعیان‌ نیابت‌ خاصه‌ امام‌ عصر عجل‌اللّه‌ فرجه‌الشریف‌، را دستگیر کرد،جهشیاری‌ نیز، ظاهراً متهم‌ به‌ پیروی‌ و جانبداری‌ از شلمغانی‌ گردید (رجوع کنید به ابن‌خلّکان‌، ج‌ 2، ص‌ 156 به‌ نقل‌ از ابن‌اثیر؛ قس‌ ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 290ـ291، که‌ از احمدبن‌ محمدبن‌ عبدوس‌ یا ابن‌عبدوس‌ نام‌ برده‌ است‌). جهشیاری‌ در رجب‌ 324، به‌ دستور ابوجعفر کَرْخی‌، وزیر خلیفه‌ راضی‌، دستگیر و سرانجام‌ با پرداخت‌ هشتاد هزار دینار آزاد گردید (رجوع کنید به صولی‌، ص‌ 5، 61، 84؛ قس‌ همدانی‌، ج‌ 1، ص‌ 98؛ ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 328). در اواخر 328، در زمان‌ وزارت‌ سلیمان‌بن‌ حسن‌بن‌ مخلد، جهشیاری‌ را دستگیر کردند، زیرا یکی‌ از غلامانش‌ در شمار یاران‌ خاندان‌ بریدی‌*بود (همان‌، ص‌ 144). جهشیاری‌ که‌ در بغداد مخفی‌ شده‌ بود، در 331 در آنجا درگذشت‌ و پس‌ از آن‌، اولاد و اطرافیانش‌ پنهان‌ شدند (ابن‌اثیر، ج‌ 8، ص‌ 405؛ ذهبی‌، 1424، ج‌ 7، ص‌ 624؛ صفدی‌، همانجا).به‌ نظر می‌رسد که‌ جهشیاری‌ به‌ امور عمرانی‌ توجه‌ می‌کرده‌ است‌. به‌ نوشته‌ رشاطی‌، وی‌ در 290 در تأسیس‌ شهر وَهْران‌ مشارکت‌ کرد (رجوع کنید به ابن‌خلّکان‌، ج‌ 4، ص‌ 386). وی‌ افزون‌ بر آنکه‌ در دستگاه‌ دولتی‌ صاحب‌ مقام‌ بود، مردی‌ فاضل‌ بود و در علوم‌ و فنون‌ گوناگون‌ دست‌ داشت‌ (صفدی‌، همانجا؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌ 3، ص‌ 279).جهشیاری‌ آثاری‌ تألیف‌ کرده‌ است‌. کتاب‌ الوزراء و الکُتّاب‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 141)، وی‌ را به‌ عنوان‌ مشهورترین‌ مؤلف‌ تاریخ‌ وزرا در اسلام‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌ (جهشیاری‌، چاپ‌ سقا، ص‌ «ه »). نام‌ این‌ کتاب‌ را أَخبارالوزراء و الکتاب‌ (تنوخی‌، 1398، ج‌ 4، ص‌ 418)، اخبارالوزراء (ابن‌خلّکان‌، ج‌ 3، ص‌ 186، 231)، تاریخ‌ الوزراء (همان‌، ج‌ 7، ص‌ 25)، سیرالوزراء (ذهبی‌، 1401ـ1409، ج‌ 10، ص‌ 199)، الوزراء (ابن‌ندیم‌، ص‌ 15، 363؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 3، ص‌ 476) و تاریخ‌ (ابن‌طاووس‌، 1363 ش‌، ص‌ 133، 136) نیز ضبط‌ کرده‌اند. الوزراء و الکتّاب‌ در اصل‌ چند مجلد بود (ابن‌طاووس‌، 1363 ش‌، ص‌ 138 حکایتی‌ از مجلد چهارم‌ کتاب‌، در باره‌ مناسبات‌ معتصم‌ با حسن‌بن‌ سهل‌، آورده‌ است‌) و به‌ گفته‌ صابی‌ (ص‌ 4) با شرح‌ حال‌ عباس‌بن‌ حسن‌ جَرجَرائی‌ (متوفی‌ 296)، نخستین‌ وزیر المقتدر، پایان‌ یافته‌ است‌.آنچه‌ از این‌ کتاب‌ باقی‌مانده‌، بخش‌ نخست‌ آن‌ است‌ که‌ تا اوایل‌ خلافت‌ مأمون‌ (حک: 198ـ 218) را در بر می‌گیرد. کتاب‌ با مقدمه‌ای‌ آغاز می‌شود که‌ در باره‌ این‌ مطالب‌ است‌: وضع‌ کردن‌ کتابت‌، آغاز نگارش‌ عربی‌، طبقات‌ مردم‌ و دبیران‌، تأسیس‌ دیوانها، نامه‌های‌ پادشاهان‌ ایران‌ به‌ کارگزاران‌ خود، دیوانها و دبیران‌ ایرانی‌ و پایگاه‌ دبیران‌، اختلاف‌ طبقات‌ بر اساس‌ پوشاک‌، نظام‌ مالیاتی‌ ساسانیان‌، نمونه‌ای‌ از رهنمودهای‌ پادشاهان‌ ایران‌ به‌ دبیران‌ و وزیران‌ خویش‌ و سفارشهای‌ ارسطو به‌ اسکندر. پس‌ از آن‌، جهشیاری‌ از کاتبان‌ پیامبر اکرم‌ صلی ‌اللّه ‌علیه ‌وآله‌وسلم‌ و خلفای‌ نخست‌ نام‌ برده‌ است‌. همچنین‌ از تأسیس‌ دیوانها و تعیین‌ زمان‌ هجرت‌ به‌ عنوان‌ مبدأ تاریخ‌ اسلامی‌ یاد کرده‌ و در همان‌ حال‌، ضمن‌ روایتی‌ که‌ آن‌ را شاذ دانسته‌، نقل‌ نموده‌ است‌ که‌ پیامبر اکرم‌ پس‌ از ورود به‌ مدینه‌ در 12 ربیع‌الاولِ 14 بعثت‌ دستور به‌ وضع‌ تاریخ‌ داد. سپس‌ به‌ دوره‌ خلفای‌ اموی‌ (حک: 41ـ132) و شرح‌ حال‌ کاتبان‌ و مشاوران‌ خلفا به‌ ترتیب‌ تاریخی‌ پرداخته‌ است‌. مؤلف‌ در ذکر خلفای‌ عباسی‌ از سفّاح‌(حک: 132ـ136) تا مأمون‌، در کنار کاتبان‌، از وزیران‌ خلفا نیز یاد کرده‌ است‌. این‌ امر تأییدی‌ بر این‌ دیدگاه‌ است‌ که‌ منصب‌ وزارت‌ در اسلام‌ عملاً در عصر عباسیان‌ پدید آمده‌ است‌. الوزراء والکُتّاب‌ با ذکر رویدادهای‌ دوران‌ اقامت‌ مأمون‌ در مرو و وزارت‌ فضل‌بن‌ سهل‌ خاتمه‌ می‌یابد. مفصّل‌ترین‌ فصل‌ در باب‌ خلفای‌ اموی‌، به‌ دوره‌ عبدالملک‌بن‌ مروان‌ (حک: 65ـ86)، و در باب‌ خلفای‌ عباسی‌ به‌ دوره‌ هارون‌الرشید (حک: 170ـ193) اختصاص‌ دارد. این‌ کتاب‌، افزون‌ بر یاد کرد دبیران‌ و وزیران‌، مشتمل‌ بر مطالب‌ و نکته‌های‌ نایاب‌ تاریخی‌ و زندگی‌ درباری‌ است‌. شاید سودمندترین‌ بخش‌ کتاب‌ پرده‌ برداشتن‌ از پاره‌ای‌ مظاهر تمدن‌ ایرانی‌ باشد، به‌ ویژه‌ سازمان‌ اداری‌، جمع‌آوری‌ خراج‌، تأسیس‌ دیوانها و روشهای‌ سیاسی‌ که‌ خلفای‌ عباسی‌، از سفّاح‌ تا واثق‌ (حک: 227ـ232)، آنها را از ایرانیان‌ اقتباس‌ کردند. الوزراء و الکتّاب‌ همچنین‌ زمینه‌ تازه‌ای‌ برای‌ تحقیق‌ بسیاری‌ از مسائل‌ ادبی‌ فراهم‌ ساخته‌ است‌ (جهشیاری‌، مقدمه‌ سقا، ص‌ رـ ش‌).وی‌ در الوزراء و الکتّاب‌ از پاره‌ای‌ منابع‌ شفاهی‌ و مکتوب‌ خود نام‌ برده‌ و به‌ سبب‌ حضور در دستگاه‌ دیوانی‌، به‌ مطالب‌ ارزشمندی‌ دسترسی‌ داشته‌ که‌ برخی‌ از آنها را از کاتبانی‌ چون‌ محمدبن‌ حسن‌ انباری‌ گرفته‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌عساکر، ج‌ 61، ص‌ 454). برخی‌ از دیگر مؤلفان‌ و راویانی‌ که‌ وی‌ از آنها مطالبی‌ نقل‌ کرده‌ است‌، عبارت‌اند از: محمدبن‌ عمر واقدی‌، عبدالواحدبن‌ محمد، ابوالفرج‌ محمدبن‌ جعفربن‌ حفص‌، علی‌بن‌ ابی‌عَون‌ (رجوع کنید به جهشیاری‌، چاپ‌ صاوی‌، ص‌ 1، 153، 178، 220)، محمدبن‌ مَخْلَد مدائنی‌، عبداللّه‌بن‌ مُعَلَّی‌بن‌ ایوب‌، حسین‌بن‌ علی‌ باقطائی‌، سلیمان‌ برقی‌، علی‌بن‌ عیسی‌ وزیر، وَهْب‌بن‌ سلیمان‌بن‌ وَهْب‌، ابن‌ ابی‌العلاء کاتب‌ و نصربن‌ فتح‌ (همان‌، چاپ‌ عواد، ص‌ 42، 59، 64، 72، 76، 82، 85). برخی‌ منابع‌ مکتوب‌ نیز، که‌ او از آنها نام‌ برده‌، به‌ این‌ قرار است‌: عهد سابوربن‌ اردشیر، کتاب‌ اردشیر، الخلفاء اثر حارث‌بن‌ ابی‌اُسامه‌، البیان‌ و التبیین‌ اثر جاحظ‌، طبقات‌الشعراء و الوزراء اثر محمدبن‌ داودبن‌ الجرّاح‌، کتاب‌ فی‌ اخبار خلفاء بنی‌العباس‌ اثر ابوالفضل‌ محمدبن‌ احمدبن‌ عبدالحمید کاتب‌ (رجوع کنید به همان‌، چاپ‌ صاوی‌، ص‌ 4، 6، 98، 127، 165، 191ـ192، 200، 227) و دفتر شعر ابراهیم‌بن‌ عباس‌ صولی‌ (همان‌، چاپ‌ عواد، ص‌ 79). با مقایسه‌ متن‌ الوزراء و الکتّاب با منابع‌ دیگر، بعضی‌ دیگر از مآخذ جهشیاری‌ مشخص‌ می‌شود، از جمله‌ کتاب‌ الورقه‌ ابن‌جراح‌، که‌ جهشیاری‌ مطالب‌ بسیاری‌ از آن‌ نقل‌ کرده‌ است‌ (همان‌، مقدمه‌ سقا، ص‌ ذ).از الوزراء و الکتّاب‌، به‌ مثابه‌ متن‌ کهن‌ و معتبر تاریخی‌، از سده‌ چهارم‌ به‌ بعد استفاده‌ می‌شده‌ است‌ و مورخان‌ و نویسندگان‌ بسیاری‌ از آن‌ نقل‌ کرده‌اند، از جمله‌ ابن‌ندیم‌ در الفهرست‌ (ص‌ 15)، محسّن‌بن‌ علی‌ تَنوخی‌ در الفرج‌ بعدالشده‌ (ج‌ 1، ص‌ 102ـ105، 237ـ 238، و جاهای‌ دیگر) و نِشْوار المُحاضره‌ (ج‌ 8، ص‌ 87)، ثعالبی‌ در الکنایه‌ و التعریض‌ (ص‌ 172)، ابن‌عساکر در تاریخ‌ مدینه‌ دمشق‌ (ج‌ 1، ص‌ 253، ج‌ 60، ص‌ 455، ج‌ 61، ص‌ 454)، ابن ‌ظافر اَزْدی‌ در بدائع‌ البدائه (رجوع کنید به جهشیاری‌، چاپ‌ عواد، ص‌ 45ـ 48)، یاقوت‌ حموی‌ در معجم‌الادباء (ج‌ 1، ص‌ 85 ـ86، 283ـ284، و جاهای‌ دیگر) و معجم‌البلدان‌ (ج‌ 4، ص‌ 381، و جاهای‌ دیگر)، ابن‌نجار در ذیل‌ تاریخ‌ بغداد (ج‌ 16، ص‌ 21، ج‌ 17، ص‌ 38)، ابن‌عَدیم‌ در بغیه‌الطّلب‌ فی‌ تاریخ‌ حلب‌ (ج‌ 3، ص‌ 1276ـ1277، و جاهای‌ دیگر)، ابن‌طاووس‌ در فرج‌المهموم‌ (ص‌ 133، 136، 138ـ 141) و مُهَج‌الدعوات‌ (ص‌ 276)، ابن‌خلّکان‌ در وفیات‌ الاعیان‌ (ج‌ 3، ص‌ 186، 231، 476، و جاهای‌ دیگر)، ذهبی‌ در سیر اعلام‌ النبلاء (ج‌ 10، ص‌ 199، ج‌ 13، ص‌ 128) و ابن‌دمیاطی‌ در المُستَفاد من‌ ذیل‌ تاریخ‌ بغداد (ج‌ 21، ص‌ 115). ابن‌ طقطقی‌' نیز در الفخری‌ مطالب‌ بسیاری‌ از جهشیاری‌ نقل‌ کرده‌، اما نام‌ وی‌ را ذکر نکرده‌، در حالی‌ که‌ در تألیف‌ و تدوین‌ کتاب‌ خود از او پیروی‌ و اقتباس‌ نموده‌ است‌ (جهشیاری‌، مقدمه‌ صاوی‌، ص‌ «ی‌»). هلال‌بن‌ مُحَسِّن‌ صابی‌ نیز هنگام‌ تألیف‌ تحفه‌الامراء، کتاب‌ الوزراء و الکُتّاب‌ جهشیاری‌ را در اختیار داشته‌ است‌ (رجوع کنید به صابی‌، ص‌ 4).از زمان‌ وزارت‌ فضل‌بن‌ سهل‌ (که‌ بخش‌ باقی‌مانده‌ کتاب‌ با آن‌ پایان‌ می‌یابد) تا مرگ‌ عباس‌ بن‌ حسن‌ جرجرائی‌ (که‌ الوزراء و الکتّاب‌ تا شرح‌ حال‌ وی‌ را در برمی‌گرفته‌ است‌)، حدود 28 تن‌ به‌ وزارت‌ رسیدند و به‌ احتمال‌ بسیار، جهشیاری‌ تاریخ‌ و شرح‌ حال‌ آنان‌ و نیز کاتبان‌ بزرگی‌ که‌ عنوان‌ وزیر نیافتند را نوشته‌ است‌، خصوصاً که‌ وی‌ بیشتر رویدادهای‌ این‌ مدت‌ را دیده‌ و شنیده‌ است‌؛ از این‌ رو، گمان‌ می‌رود که‌ بخش‌ از میان‌ رفته‌ الوزراء و الکُتّاب‌، بیش‌ از بخش‌ باقیمانده‌ یا دست‌ کم‌ با آن‌ برابر بوده‌ است‌ (جهشیاری‌، مقدمه‌ سقا، ص‌ «ق‌»؛ نیز رجوع کنید به همان‌، چاپ‌ عواد، ص‌ 10ـ11). بسیاری‌ از نقل‌قولهای‌ منابع‌ پیش‌گفته‌، در چاپهای‌ موجود دیده‌ نمی‌شود، که‌ در واقع‌ پاره‌هایی‌ از بخش‌ از میان‌ رفته‌ کتاب‌ است‌. میخائیل‌ عوّاد در 1322 ش‌/1943، روایاتی‌ از بخش‌ مفقود الوزراء و الکُتّاب‌ را، که‌ در کتابهای‌ گوناگون‌ پراکنده‌ است‌، استخراج‌ و در مجله‌ المجمع‌ العلمی‌ العربی‌ دمشق‌ (ج‌ 18، ش‌ 7 و 8، ص‌ 318ـ332، ش‌ 9 و 10، 435ـ442) منتشر کرد. پس‌ از آن‌ نیز یافته‌های‌ جدید خود را بر آن‌ افزود و در کتابی‌ با عنوان‌ نصوص‌ ضائعه‌ من‌ کتاب‌ الوزراء و الکتّاب به‌ چاپ‌ رساند (بیروت‌ 1343 ش‌/1964). سوردل، مستشرق‌ فرانسوی‌ معاصر، نیز قطعه‌هایی‌ از دو نسخه‌ خطی‌ گرد آورد و بر اساس‌ آن‌ مطالبی‌ نو در باره‌ بخش‌ دوم‌ کتاب‌ نوشت‌ (سزگین‌، ج‌ 1، جزء 2، ص‌ 176).نخستین‌بار هانس‌ فون‌مژیک‌، خاورشناس‌ آلمانی‌، الوزراء و الکتّاب‌ را از روی‌ تک‌ نسخه‌ خطی‌ آن‌ در کتابخانه‌ ملی‌ وین‌، به‌ صورت‌ عکسی‌ همراه‌ با مقدمه‌ای‌ به‌ آلمانی‌ در لایپزیگ‌ (1305 ش‌/1926) به‌ چاپ‌ رساند (سرکیس‌، ج‌ 1، ص‌ 718). بعدها، مصطفی‌ سقا و ابراهیم‌ اَبیاری‌ و عبدالحفیظ‌ شَلبی‌ این‌ کتاب‌ را تصحیح‌ و با زیرنویسها و فهرستهای‌ گوناگون‌ منتشر کردند. کمی‌ بعد، عبداللّه‌ اسماعیل‌ صاوی‌ چاپ‌ جدیدی‌ از این‌ کتاب‌ عرضه‌ کرد و پاره‌ای‌ اشتباهات‌ چاپ‌ پیشین‌ را تصحیح‌ نمود (رجوع کنید به منابع‌). سوردل‌، با توجه‌ به‌ فصل‌ راجع‌ به‌ هارون‌الرشید، مقاله‌ای‌ در باره‌ ارزش‌ ادبی‌ و اَسنادی‌ کتاب‌ نوشت‌. لاتس رساله‌ دانشگاهی‌ خود را به‌ الوزرا و الکُتّاب‌ اختصاص‌ داد و بخش‌ نخست‌ کتاب‌ و فصلِ راجع‌ به‌ دوره‌ اموی‌ را به‌ آلمانی‌ ترجمه‌ کرد (سزگین‌؛ د. اسلام‌، همانجاها). ابوالفضل‌ طباطبائی‌ این‌ کتاب‌ را با عنوان‌ کتاب‌الوزراء و الکُتّاب‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ و در 1348 ش‌ در تهران‌ انتشار داد.جهشیاری‌ کتابهای‌ دیگری‌ نیز تألیف‌ کرده‌ بوده‌ است‌ که‌ از میان‌ رفته‌اند، از جمله‌ میزان‌ الشعر و الاشتمال‌ علی‌ انواع‌العروض‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 141). به‌ نوشته‌ محمدبن‌ اسحاق‌، جهشیاری‌ کتابی‌ تألیف‌ کرده‌ بوده‌ که‌ گزیده‌ هزار داستان‌ از داستانهای‌ عربی‌ و ایرانی‌ و یونانی‌ (رومی‌) و غیره‌، و هر جزء آن‌ مستقل‌ بوده‌ است‌. جهشیاری‌ داستان‌سرایان‌ را نیز گرد آورده‌ و بهترین‌ داستانهایی‌ که‌ می‌دانستند از آنان‌ برگرفته‌ و از کتابهایی‌ که‌ در باره‌ داستانها و افسانه‌ها نوشته‌ شده‌ بود، مطالبی‌ برگزیده‌ بود و بدین‌ ترتیب‌، 480 قصه‌ فراهم‌ آورده‌ بود که‌ هر یک‌ داستانی‌ تمام‌ و مجموعاً حدود پنجاه‌ برگ‌ بود. پیش‌ از آنکه‌ شماره‌ داستانها به‌ هزار برسد، وی‌ درگذشت‌. ابن‌اسحاق‌ بخشهایی‌ از این‌ کتاب‌ را به‌ خط‌ ابوطیب‌، برادر شافعی‌، دیده‌ بوده‌ است‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 363ـ364؛ صفدی‌، ج‌ 3، ص‌ 205).جهشیاری‌ اخبار مقتدر باللّه‌، خلیفه‌ عباسی‌، را نیز در چند هزار برگ‌ (به‌ گفته‌ برخی‌ از آگاهان‌، در هزار برگ‌) نوشته‌ بود که‌ چند جزء کوچک‌ آن‌ به‌ دست‌ مسعودی‌ رسید (مسعودی‌، ج‌ 5، ص‌ 193ـ194).منابع‌: ابن‌اثیر؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، النجوم‌ الزاهره‌ فی‌ ملوک‌ مصر و القاهره، قاهره‌ [? 1383] 1392/ [? 1963]-1972؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌دمیاطی‌، المستفاد من‌ ذیل‌ تاریخ‌ بغداد، در احمدبن‌ علی‌ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد، او، مدینه‌ السلام، چاپ‌ مصطفی‌ عبدالقادر عطا، ج‌ 21ـ22، بیروت‌ 1417/1997؛ ابن‌طاووس‌، فرج‌ المهموم‌ فی‌ تاریخ‌ علماء النجوم‌ ، نجف‌ 1368، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1363 ش‌؛ همو، مهج‌ الدعوات‌ و منهج‌ العبادات‌، بیروت‌ 1399/1979؛ ابن‌عدیم‌، بغیه‌ الطلب‌ فی‌ تاریخ‌ حلب‌، چاپ‌ سهیل‌ زکار، بیروت‌ [? 1408/1988]؛ ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینه دمشق‌،چاپ‌ علی‌ شیری‌،بیروت‌ 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ ابن‌نجار، ذیل‌ تاریخ‌ بغداد، در احمدبن‌ علی‌ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد، او، مدینه‌السلام‌، چاپ‌ مصطفی‌ عبدالقادر عطا، ج‌ 16ـ20، بیروت‌ 1417/1997؛ ابن‌ندیم‌ (تهران‌)؛ محسن‌بن‌ علی‌ تنوخی‌، کتاب‌ الفرج‌ بعدالشده‌، چاپ‌ عبود شالجی‌، بیروت‌ 1398/1978؛ همو، نشوار المحاضره‌ و اخبار المذاکره‌، چاپ‌ عبود شالجی‌، بیروت‌ 1391ـ1393/ 1971ـ1973؛ عبدالملک‌بن‌ ثعالبی‌، الکنایه‌ و التعریض‌، چاپ‌ عائشه‌ حسین‌ فرید، [قاهره‌] 1998؛ محمدبن‌ عبدوس‌ جهشیاری‌، کتاب‌ الوزراء و الکتاب‌، چاپ‌ عبداللّه‌ اسماعیل‌ صاوی‌، قاهره‌ 1357/1938؛ همان‌، چاپ‌ مصطفی‌ سقا، ابراهیم‌ ابیاری‌، و عبدالحفیظ‌ شلبی‌، قاهره‌ 1357/1938؛ همان‌: نصوص‌ ضائعه‌ من‌ کتاب‌ الوزراء و الکتاب‌، چاپ‌ میخائیل‌ عواد، بیروت‌ 1384/1964؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، تاریخ‌ الاسلام‌ و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام‌، چاپ‌ بشار عواد معروف‌، بیروت‌ 1424/2003؛ همو، سیر اعلام‌ النبلاء، چاپ‌ شعیب‌ أرنؤوط‌ و دیگران‌، بیروت‌ 1401ـ1409/ 1981ـ1988؛ خیرالدین‌ زرکلی‌، الاعلام، بیروت‌ 1984؛ یوسف‌ الیان‌ سرکیس‌، معجم‌ المطبوعات‌ العربیه‌ و المعربه، قاهره‌ 1346/1928، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1410؛ فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ التراث‌ العربی‌ ، ج‌ 1، جزء 2، نقله‌ الی‌ العربیه‌ محمود فهمی‌ مجازی‌، ریاض‌ 1403/1983؛ هلال‌بن‌ محسن‌ صابی‌، الوزراء، او، تحفه‌الامراء فی‌ تاریخ‌ الوزراء، چاپ‌ عبدالستار احمد فراج‌، [قاهره] 1958؛ صفدی‌؛ محمدبن‌ یحیی‌ صولی‌، اخبار الراضی‌ باللّه‌ و المتقی‌ لله، چاپ‌ هیورشادن‌، بیروت‌ 1399/1979؛طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛ عمررضا کحاله‌، معجم‌المؤلفین، دمشق‌ 1957ـ1961، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ [بی‌تا.]؛ مسعودی‌، مروج‌ (بیروت‌)؛ مسکویه‌؛ محمدبن‌ عبدالملک‌ همدانی‌، تکمله‌ تاریخ‌الطبری‌، ج‌ 1، چاپ‌ البرت‌ یوسف‌ کنعان‌، بیروت‌ 1961؛ یاقوت‌ حموی‌، کتاب‌ معجم‌البلدان، چاپ‌ فردیناندو وستنفلد، لایپزیگ‌ 1866ـ1873، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1965؛ همو، معجم‌الادباء، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1993؛EI 2, s.v. "A l-Djahshiyari" (by D. Sourdel).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده