جوینی خاندان

معرف

از خاندانهای‌ دولتمرد ایرانی‌ در سده ششم‌ و هفتم‌
متن
جوینی‌، خاندان‌، از خاندانهای‌ دولتمرد ایرانی‌ در سده ششم‌ و هفتم‌. این‌ خاندان‌ در دولت‌ سلجوقیان‌، خوارزمشاهیان‌ و مغولان‌، در دیوان‌ و دربار مصدر امور بودند و بیشتر آنان‌ مقام‌ صاحب‌ دیوانی‌ (تصدی‌ اداره مالیه‌؛ رجوع کنید به صاحب‌ دیوان‌ * ) داشتند. برجسته‌ترین‌ افراد این‌ خاندان‌، عطاملک‌ جوینی‌، برادر کوچک‌تر او شمس‌الدین‌ محمد، و بهاءالدین‌ بودند.نَسَب‌ خاندان‌ جوینی‌ به‌ فضل‌بن‌ ربیع‌، حاجب‌ خلفای‌ عباسی‌ و وزیر هارون‌الرشید (حک: 170ـ193) و امین‌ (حک : 193ـ 198)، می‌رسد (ابن‌طقطقی‌، ص‌ 129؛ ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 1034ـ 1035؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، مقدمه قزوینی‌، ص‌ یب‌ ـ یج‌). بهاءالدین‌ محمدبن‌ علی‌، نیای‌ اعلای‌ عطاملک‌ و شمس‌الدین‌، در 588 در قصبه آزادوار جوین‌ * به‌ خدمت‌ سلطان‌ تکش‌ خوارزمشاه‌ (حک: 568 ـ596) رسید و پس‌ از سرودن‌ اشعاری‌ نغز، مقرب‌ درگاه‌ او شد. منتجب‌الدین‌ بدیع‌ کاتب‌ جوینی‌ (رجوع کنید به کاتب‌ جوینی‌ * )، دایی‌ بهاءالدین‌، نیز از دبیران‌ مقرب‌ سنجر (حک: 511 ـ552) و رئیس‌ دیوانِ انشای‌ او بود که‌ در فن‌ انشا و ترسل‌، تصانیفی‌ چون‌ رُقْیه القلم‌ و عتبه الکَتَبَهاز او به‌ جامانده‌ است‌ (عوفی‌، ج‌ 1، ص‌ 78؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ یه‌ ـ یو).شمس‌الدین‌ محمدبن‌ محمدبن‌ علی‌ جوینی‌ (جدّ عطاملک‌) مستوفی دیوانِ سلطان‌ علاءالدین‌ محمد خوارزمشاه‌ * (حک: 596 ـ617) و پسرش‌ سلطان‌ جلال‌الدین‌ خوارزمشاه‌ مَنکبَرنی‌ * (حک: 617ـ 628) بود (خواندمیر، ج‌ 3، ص‌ 104).بهاءالدین‌ محمدبن‌ محمد صاحب‌دیوان‌، پدرِ عطاملک‌ و شمس‌الدین‌، در خدمت‌ آن‌ دسته‌ از حکام‌ مغول‌ بود که‌ در فترت‌ میانِ فتوحات‌ چنگیزخان‌ و آمدن‌ هولاکو به‌ ایران‌، به‌ حکومت‌ بلادِ غربی‌ معین‌ می‌شدند. در حدود 630 جنتمور * صاحب‌دیوانی خراسان‌ و مازندران‌ را به‌ بهاءالدین‌ داد و در حدود 633 وی‌ را همراه‌ گرگوز به‌ رسالت‌ نزد اوگتای‌ قاآن‌ فرستاد. اوگتای‌ قاآن‌، بهاءالدین‌ را نواخت‌ و به‌ او پایزه‌ * و یرلیغ‌ * با آلْتَمغا (فرمان‌ ممهور به‌ مُهر سرخ‌؛ (رجوع کنید به تمغا * ) داد و صاحب‌دیوانی‌ کل‌ ممالک‌ را بدو ارزانی‌ داشت‌. بهاءالدین‌ در دوران‌ حکومت‌ گرگوز و ارغون‌ بر خراسان‌ و مازندران‌، همچنان‌ فردی‌ مورداعتماد بود (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ یح‌ ـ کا، ج‌ 2، ص‌ 244ـ 245، 250؛ اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌ 166ـ169) و ارغون‌ وی‌ را به‌ حکومت‌ عراق‌ و یزد گماشت‌. سن‌ بهاءالدین‌ در آن‌ زمان‌ به‌ شصت‌ رسیده‌ و مایل‌ به‌ کناره‌ گرفتن‌ از کارِ دیوانی‌ بود، اما امرا نپذیرفتند و ناچار وی‌ روانه عراق‌ شد و در 651، وقتی‌ به‌ اصفهان‌ رسید، درگذشت‌ (جوینی‌، 1911ـ 1937، ج‌ 2، ص‌ 256ـ 258؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 855 ـ 856؛ اقبال‌ آشتیانی‌، ص‌ 169).شاعران‌ و عالمان‌ بسیاری‌ همنشین‌ یا ستاینده جوینیان‌ و از جود و کرم‌ ایشان‌ برخوردار بودند و کتابها و اشعار خود را به‌نام‌ آنان‌ می‌نوشتند (رجوع کنید به جوینی‌،1911ـ1937، همان‌ مقدمه‌، ص‌ سد ـ ع‌). به‌ نوشته ذهبی‌ (حوادث‌ و وفیات‌ 681ـ690 ه ، ص‌ 82)، هرکس‌ کتابی‌ به‌نام‌ ایشان‌ تألیف‌ می‌کرد، هزار دینار جایزه‌ می‌گرفت‌.بیشتر افراد خاندان‌ جوینی‌ ادب‌دوست‌ و دانش‌پرور و صاحب‌ ذوق‌، و چند تن‌ از ایشان‌ نویسنده‌ بودند که‌ نمونه‌هایی‌ از نظم‌ و نثرِ استوار و نغزشان‌ باقی‌مانده‌ است‌.1) علاءالدین‌ عطاملک‌ جوینی‌. در 622 یا 633 به‌ دنیا آمد (ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 1036؛ ذهبی‌، حوادث‌ و وفیات‌ 681ـ690 ه ، ص‌ 83) و چنان‌که‌ خود در دیباچه تاریخ‌ جهانگشای (ج‌ 1، ص‌ 5 ـ6) نوشته‌ است‌، پیش‌ از بیست‌ سالگی‌ به‌ دیوان‌ راه‌ یافت‌ و از دبیرانِ خاص‌ امیر ارغون‌ شد و چند بار به‌ همراهِ او، که‌ برای‌ دادن‌ گزارش‌ مالیه ممالک‌ غربی‌ مغول‌ به‌ اردوی‌ قاآن‌ می‌رفت‌، به‌ چین‌ و مغولستان‌ سفر کرد (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ کا ـ کب‌). پس‌ از آمدنِ هولاکو به‌ ایران‌، عطاملک‌ از دبیرانِ نزدیک‌ او شد و پس‌ از آنکه‌ هولاکو الموت‌ را فتح‌ کرد، وی‌ را راضی‌ ساخت‌ که‌ کتابخانه نفیسِ اسماعیلیان‌ را بررسی‌ کند و خود به‌ خزانه اسماعیلیان‌ رفت‌ و آلات‌ نجومی رَصَدخانه‌ و کتابهای‌ ارزنده‌ را جدا و حفظ‌ کرد. در 655، هنگامی‌ که‌ هولاکو روانه بغداد شد، عطاملک‌ همراه‌ وی‌ بود و به‌ تصریح‌ خود او در تسلیه الاِخوان‌(ص‌ 60) در 657، یک‌سال‌ پس‌ از فتح‌ بغداد، هولاکو حکومت‌ بغداد را به‌ وی‌ سپرد. در دوره سلطنت‌ اباقاخان‌ (663ـ680) نیز در ظاهر به‌ نیابتِ امیر سونجاق‌آقا، حاکم‌ بغداد و سراسر عراق‌ عرب‌ بود و در آباد ساختن‌ آن‌ خِطه‌ و آسایش‌ رعایا و ایجاد قُراء و مزارع‌ و انهار کوشید. علاءالدین‌ تا یک‌ سال‌ پس‌ از جلوس‌ سلطان‌ احمد تگودار *و مجموعاً نزدیک‌ 24 سال‌، حکمران‌ بغداد بود (ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 2، ص‌ 1035؛ ذهبی‌، حوادث‌ و وفیات‌ 681ـ 690 ه ، ص‌ 81؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ کو ـ لج‌).در این‌ سالها و در زمانه‌ای‌ پرآشوب‌ و در دستگاه‌ ایلخانان‌، که‌ رقابت‌ میان‌ امیران‌ و اعیان‌ و دیوانیان‌ در آن‌ شدید بود، عطاملک‌ و برادرش‌ شمس‌الدین‌، دشمنان‌ و بدخواهان‌ بسیاری‌ داشتند، چنان‌که‌ علاءالدین‌ حکایت‌ سوءقصد و آزار شحنه مغولی‌ بغداد و نایب‌ او، و نیز سعایتِ نقیب‌النقبا تاج‌الدین‌ علی‌بن‌ محمد حسنی‌ علوی‌ معروف‌ به‌ ابن‌طَقطَقی‌، پدرِ ابن‌طقطقی‌ مؤلف‌ کتاب‌ الفخری‌ ، را بازگفته‌ است‌، اما سرسخت‌ترین‌ بدخواه‌ او و برادرش‌، مجدالملک‌ یزدی‌ بود که‌ از 679 ایلخان‌، او را به‌مقام‌ اِشراف‌ ممالک‌ (ناظر مالیه مملکتی‌) نایل‌ کرد. علاءالدین‌ شرحِ مصائبِ خود را در دو دفتر نگاشته‌ است‌ که‌ اولی‌ تسلیه الاِخوان‌ نام‌ دارد و دومی‌ متمم‌ آن‌ است‌. سرانجام‌، مجدالملک‌ به‌ تصرف‌ در اموال‌ دیوان‌ و نیز تبانی‌ با ارغون‌، که‌ مدعی‌ سلطنت‌ بود، متهم‌ و محکوم‌ به‌ مرگ‌ شد. مجدالملک‌ را در جمادی‌الاولی‌ 681 قطعه‌ قطعه‌ کردند و یاران‌ او را در بغداد و اطراف‌ آن‌ به‌ قتل‌ رساندند. عطاملک‌ نیز در همان‌ سال‌، به‌ سبب‌ مصائبی‌ که‌ به‌ او رسیده‌ بود، در مغان‌ درگذشت‌. جسد او را به‌ تبریز بردند و در گورستانِ چَرَنداب‌ دفن‌ کردند. تگودار، خواجه‌هارون‌ (پسر شمس‌الدین‌) را به‌ جای‌ او به‌ حکومت‌ بغداد فرستاد (رجوع کنید به جوینی‌، 1361 ش‌، ص‌ 95ـ136؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1117، 1126ـ1129؛ وصّاف‌الحضره‌، ص‌ 92ـ 108؛ جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ لج‌ ـ س‌؛ قس‌ ابن‌فوطی‌، همانجا، که‌ محل‌ درگذشت‌ عطاملک‌ را ارّان‌ ذکر کرده‌ است‌). به‌گفته ابن‌فوطی‌ (همانجا)، عطاملک‌ جوینی‌ دارای‌ رسائل‌ و اشعار و حِکم‌ و امثال‌ بود و اجازه روایت‌ تمام‌ مصنفات‌ خود را به‌ وی‌ داده‌ و در 677 در قلعه تبریز اشعار خود را بر او املا کرده‌ بود. علاءالدین‌ عطامک‌ و شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌، گرایشهای‌ شیعی‌ داشتند (جعفریان‌، ص‌ 25).2 ) شمس‌الدین‌ محمدبن‌ محمد جوینی‌. معروف‌ به‌ صاحب‌دیوان‌، برادر کوچک‌تر خواجه ‌عطاملک‌ بود(شبانکاره‌ای‌، ص‌ 264). در منابع‌، شرح‌حال‌ او به‌اختصار آمده‌ و عطاملک‌ نیز در تاریخ‌ جهانگشای‌ از او یادی‌ نکرده‌ است‌. شمس‌الدین‌ از اواخرِ عهدِ هولاکو تا مرگ‌ سلطان‌احمد تگودار (جمادی‌الاولی‌ 683)، صاحب‌ دیوان‌ و وزیر اعظمِ ایلخان‌ بود (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ س‌). حمداللّه‌ مستوفی‌ مدت‌ صاحب‌ دیوانی‌ و وزارت‌ او را 29 سال‌ نوشته‌ است‌ (ص‌ 595). وی‌ در دوره جانشینان‌ هولاکو (اباقا و تگودار) صاحب‌دیوان‌ بود و در این‌ سالها مناصب‌ و مأموریتهای‌ دیگر هم‌ یافت‌، چنان‌ که‌ به‌ تصریح‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (ج‌ 2، ص‌ 1104ـ1105)، اباقا در ربیع‌الاول‌ 676 که‌ معین‌الدین‌ پروانه‌ در روم‌ کشته‌ شد، شمس‌الدین‌ را برای‌ دلجویی‌ از رعایا و سرکوب‌ دشمنان‌ و گرفتن‌ مملکت‌ روم‌ فرستاد و صاحب‌ در آنجا شهرهای‌ خراب‌ را آباد کرد. در راه‌ بازگشتن‌ از روم‌ نیز در دربند و کوه‌ البرز، اقوام‌ لِگزستان‌ [ خقوم‌لَق‌ ] را مطیع‌ ساخت‌.شمس‌الدین‌ جوینی‌ در رقابت‌ تگودار و ارغون‌ بر سرِ جانشینی اباقاخان‌، کوشید تا تگودار را، که‌ مسلمان‌ شده‌ بود، به‌ حکومت‌ برساند. پس‌ از تگودار که‌ ارغون‌ به‌ ایلخانی‌ نشست‌، شمس‌الدین‌ به‌ اصفهان‌ گریخت‌ و اندیشید که‌ از راهِ شیراز به‌ هرمز و هند برود و باقی‌ عمر را در آن‌ دیار بگذراند، اما به‌ ملاحظه حالِ خاندان‌ و متعلقان‌ خود و با اطمینانِ به‌ یرلیغِ ایلخان‌، به‌ اردوی‌ ارغون‌ شتافت‌ و در سرای‌ امیر بوقا * اقامت‌ کرد. ارغون‌ ابتدا او را نواخت‌، اما به‌ القای‌ امیر بوقا و دیگر بدخواهانِ شمس‌الدین‌، که‌ می‌گفتند صاحب‌دیوان‌، پدر ارغون‌ (اباقا) را با خوراندن‌ زهر کشته‌ است‌، امر به‌ محاکمه او داد. سرانجام‌، قرار شد که‌ شمس‌الدین‌ با دادن‌ فدیه‌ جان‌ خود را بخرد، اما چون‌ نتوانست‌، ارغون‌ حکم‌ به‌ قتل‌ او داد و وی‌ را در 4 شعبان‌ 683 بر دروازه اهر کشتند (همان‌، ج‌ 2، ص‌ 1156ـ 1160؛ عقیلی‌، ص‌ 351).تقریباً همه مورخان‌، شمس‌الدین‌ را به‌ جود و احسان‌ و حُسنِ تدبیر و عمارتْدوستی‌ ستوده‌اند (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1049؛ وصّاف‌الحضره‌، ص‌ 55؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 593؛ شبانکاره‌ای‌، ص‌ 264، 266؛ عقیلی‌، ص‌ 276). از شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌ اشعاری‌ باقی‌مانده‌ که‌ از آن‌ جمله‌ ابیاتی‌ است‌ که‌ در آستانه مرگ‌، در حسب‌ حالِ خود سروده‌ (رجوع کنید به عقیلی‌، ص‌ 278ـ279) و قطعه‌ای‌ است‌ که‌ در طلبِ آمدن‌ شمس‌الدین‌ کَرْت (مَلِکِ هرات‌) به‌ دربارِ اباقاخان‌ نوشته‌ است‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1106).شمس‌الدین‌ املاک‌ بسیار و ثروت‌ فراوان‌ گرد آورد، چنان‌ که‌ به‌ نوشته وصّاف‌الحضره‌، درآمد املاکِ او در سال‌، 360 تومان‌ بود (ص‌ 56؛ قس‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1158؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، همانجا؛ عقیلی‌، ص‌ 276). رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (ج‌ 2، ص‌ 1489ـ1492) از تبانی‌ شمس‌الدین‌ با پیشه‌ورانِ وامخواهِ دیوان‌ ــ که‌ با دادن‌ رشوه‌ به‌ خاتونان‌ و امرا، رسید گرفته‌ بودند که‌ سلاح‌ به‌ خزانه‌ تحویل‌ داده‌اند ــ یاد کرده‌ است‌.فرزندانِ شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌. شمس‌الدین‌ جوینی‌ فرزندان‌ متعددی‌ داشت‌ که‌ از آن‌ میان‌، بهاءالدین‌ محمد و شرف‌الدین‌ هارون‌، هر دو، در پی آموختنِ علم‌ و ادب‌ بودند. هارون‌ باهوش‌ و با ذکاوت‌ بود و طبعی‌ لطیف‌ و نظم‌ و نثری‌ نیکو داشت‌. وی‌ صفی‌الدین‌ عبدالمؤمن‌، موسیقیدانِ معاصرش‌، را ملازم‌ خود ساخت‌ و نزد او شاگردی‌ کرد و صفی‌الدین‌ نیز رساله شرفی‌ را در فنون‌ موسیقی‌ به‌نام‌ وی‌ نوشت‌ (وصّاف‌الحضره‌، ص‌60ـ61). هارون‌ از افاضل‌ عصرِ خود به‌شمار می‌آمد و با رابعه‌، معروف‌ به‌ سیده‌ نبویه‌، نواده مستعصم‌ عباسی‌، ازدواج‌ کرد و از او چند فرزند داشت‌. وی‌ به‌ سعایتِ فخرالدین‌ مستوفی‌ (عموزاده حمداللّه‌ مستوفی‌) در جمادی‌الا´خره 685 به‌ فرمان‌ ارغون‌ کشته‌ شد و سیده‌ نبویه‌ نیز در همان‌ روز وفات‌ یافت‌ (همان‌، ص‌ 65؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 597).بهاءالدین‌ محمد نیز در زمان‌ پدرش‌ به‌ حکم‌ ایلخان‌ اباقا، حاکم‌ اصفهان‌ و تومانات‌ عراق‌ و یزد شد. وی‌ پرخشم‌ و سخت‌کُش‌ و بی‌رحم‌ و کم‌عفو بود و در عهد او مردم‌ اصفهان‌ همواره‌ در وحشت‌ و اضطراب‌ به‌سر می‌بردند، اما او توانست‌ دستِ اشرار را کوتاه‌ کند و بدین‌ ترتیب‌، اصفهانیان‌ امن‌ و فراغتی‌ یافتند. بهاءالدین‌ محمد به‌ فضل‌ و ادب‌شناسی برادرش‌، هارون‌، حَسَد می‌برد. او در شعبان‌ 678 و در زمانِ حیات‌ پدرش‌ درگذشت‌ (وصّاف‌الحضره‌، ص‌60ـ66).در 688، ارغون‌ فرمان‌ داد که‌ همه فرزندانِ صاحب‌دیوان‌ را به‌ یاسا برسانند. به‌ این‌ ترتیب‌، چهار تن‌ از پسران‌ شمس‌الدین‌ (یحیی‌، فرج‌اللّه‌، مسعود و اتابک‌) را در تبریز به‌ قتل‌ رساندند و از نوادگانش‌ علی‌ را در اصفهان‌ کشتند. محمود، از مرگ‌ نجات‌ یافت‌، اما از ترس‌، به‌ بیماری‌ خفقان‌ مبتلا شد و پس‌ از چند سال‌ درگذشت‌؛ فقط‌ زکریا، که‌ در آن‌ هنگامه‌ در اَبخاز بود، خلاص‌ یافت‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1174ـ 1175). فرزندان‌ شمس‌الدین‌ محمد جوینی‌ حامی‌ علما، فضلا و هنرمندان‌ بودند (اصفهانیان‌، ص‌ 18).فرزندان‌ علاءالدین‌ عطاملک‌ جوینی‌. منصور، پسر علاءالدین‌ عطاملک‌ جوینی‌، را در همان‌ سالِ قتل‌ شمس‌الدین‌ محمد، از حِلّه‌ آوردند و بر سرِ جسرِ بغداد کشتند. در 692، که‌ وصّاف ‌الحضره‌ مؤلف‌ تاریخ‌ وصّاف‌ به‌ تبریز رسید، مقبره‌های‌ علاءالدین‌ عطاملک‌ و برادرش‌ شمس‌ الدین‌ و هفت‌ پسر ایشان‌ را در گورستانِ چَرَنداب‌ زیارت‌ کرد. وی‌ شرحی‌ دلسوز و مؤثر از پایان کارِ آنان‌ نوشته‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 141ـ143؛ نیز رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌ اللّه‌، ج‌ 2، ص‌1160، 1173ـ 1175).یکی‌ از دخترانِ عطاملک‌ در 671 با صوفی زاهد، شیخ‌صدرالدین‌ ابوالمجامع‌ ابراهیم‌بن‌ شیخ‌ سعدالدین‌ محمدبن‌ المؤید حَمُّویه‌ جوینی شافعی‌، ازدواج‌ کرد (جوینی‌، 1911ـ1937، ج‌ 1، همان‌ مقدمه‌، ص‌ سب‌ ـ سج‌).منابع‌: ابن‌طقطقی‌، الفخری‌ فی‌ الا´داب‌ السلطانیه و الدول‌ الاسلامیه، چاپ‌ محمود توفیق‌ کتبی‌، مصر 1340؛ ابن‌فُوَطی‌، تلخیص‌ مجمع‌الا´داب‌ فی‌ معجم‌ الالقاب، ج‌ 4، قسم‌ 2، چاپ‌ مصطفی‌ جواد، [دمشق‌ 1963]؛ داوود اصفهانیان‌، «خاندان‌ جوینی‌ در دستگاه‌ ایلخانان‌»، نشریه دانشکده ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تبریز، سال‌ 33، ش‌ 1 (بهار 1369)؛ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تاریخ‌ مغول‌: از حمله چنگیز تا تشکیل‌ دولت‌ تیموری‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ رسول‌ جعفریان‌، «پیشینه تشیع‌ در اصفهان‌»، وقف‌: میراث‌ جاویدان‌ ، سال‌ 5، ش‌ 3 و 4 (پاییز و زمستان‌ 1376)؛ عطاملک‌بن‌ محمد جوینی‌، تسلیه الاخوان‌، چاپ‌ عباس‌ ماهیار، تهران‌ 1361 ش‌؛ همو، کتاب‌ تاریخ‌ جهانگشای‌، چاپ‌ محمدبن‌ عبدالوهاب‌ قزوینی‌، لیدن‌ 1911ـ1937، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی‌تا.]؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده؛ خواندمیر؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، تاریخ‌ الاسلام و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام‌، چاپ‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، حوادث‌ و وفیات‌ 681 ـ690 ه، بیروت‌ 1421/2000؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌؛ محمدبن‌ علی‌ شبانکاره‌ای‌، مجمع‌الانساب‌، چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ حاجی‌بن‌ نظام‌ عقیلی‌، آثارالوزراء، چاپ‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ عوفی‌؛ عبداللّه‌بن‌ فضل‌اللّه‌ وصّاف‌الحضره‌، تاریخ‌ وصّاف‌، چاپ‌ سنگی‌ بمبئی‌ 1269.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده