جوهری، علی بن جَعد، کنیهاش ابوالحسن، عالم و محدّث بغدادی قرن دوم و سوم. وی غلام امسلمه، همسر ابوالعباس سفاح، نخستین خلیفه عباسی، بود (ابنسعد، ج 7، ص 338؛ ابن قتیبه، ص 525) و به سبب اشتغال به جواهر فروشی به جوهری مشهور شد (خطیب بغدادی، ج 13، ص 282؛ سمعانی، 1408، ج 2، ص 125). در باره تاریخ ولادت وی اتفاق نظر وجود ندارد؛ خطیب بغدادی (ج 13، ص 289) سال ولادت وی را 133، برخی 134 (رجوع کنید به ابنعدی، ج 6، ص 364؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج10، ص460) و بعضی 136(ابنسعد؛ ابنقتیبه، همانجاها؛ ابنحبّان، ج 8، ص 466) ذکر کردهاند. علیبن جعد ثروتمند (ذهبی، 1374، ج 1، ص 400) و در کار خویش صاحب نام بود و مأمون عباسی از او و چند تن دیگر جواهر، میخرید (خطیب بغدادی، ج 13، ص 282). جوهری، بهرغم ثروت بسیار، اهل زهد و ورع و عبادت بود (رجوع کنید به همان، ج 13، ص 282، 288). ابنقتیبه (ص 624؛ نیز رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، 1415، ج 1، ص 689) او را از رجال شیعه دانسته است. شرفالدین (ص 156) وی را در زمره آن دسته از محدّثان شیعه بهشمار آورده است که مشایخ اهلِ سنّت از آنان حدیث نقل کردهاند. احادیثی در باره فضائل اهلبیت، خاصه امام علی علیهالسلام، نیز از وی نقل شده است (رجوع کنید به حسکانی، ج 1، ص 283، 452، ج 2، ص 268؛ ابنشهر آشوب، ج1، ص220، 251، 298، ج2، ص14، 73، 83، 126، 220، 286، ج 3، ص130)؛ اما نقل چنین احادیثی دلیل بر تشیع او نیست، زیرا مشایخ بزرگ اهل سنّت نیز در باره فضائل اهلبیت علیهمالسلام احادیث فراوانی نقل کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به شرفالدین، ص 254ـ256). ممکن است نقد و طعن وی بر برخی صحابه سبب شیعه قلمداد کردن او شده باشد (رجوع کنید به مدرس تبریزی، ج 1، ص 422؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).علیبن جعد در دوره اتباع تابعین میزیست و، همچون شافعی، در طبقه نُهمِ محدّثان قرار دارد (ابنحجر عسقلانی، همانجا). وی برای استماع حدیث، به بصره و کوفه و مکه و مدینه سفر کرد و از مشایخ بزرگ احادیث بسیار شنید و کتابت کرد و خود حلقه اتصال میان مشایخ بزرگ حدیث و محدّثان دورههای بعد شد (رجوع کنید به ذهبی،1401ـ1409، ج 7، ص 235). برخی از مشایخ وی در حدیث عبارت بودهاند از: مقاتلبن سلیمان (متوفی 150)، مفسر معروف قرآن؛ شعبه بن حجاج (متوفی 160)، سفیانبن سعید ثوری (متوفی 161)؛ مالکبن اَنَس(متوفی 179)؛ سفیانبن عُیینه (متوفی 198) و قاضی ابویوسف (متوفی 182؛ ابنسعد، ج 7، ص 339؛خطیب بغدادی، ج13، ص 281، 283ـ284؛ ابنخلّکان، ج 5، ص255، ج 6، ص 379؛ اعظمی، ج 1، ص270)، شاید بهسبب روایت جوهری از ابویوسف، وی پیرو ابوحنیفه دانسته شده است (ابنابیالوفا، ج 2، ص 549).مهمترین شاگردان جوهری نیز این اشخاص بودند: یحییبن مَعین (متوفی 233)، احمدبن حنبل (متوفی 241)، که احادیث اندکی از جوهری نقل کرده است، بخاری (متوفی 256)، ابو داوود سجستانی (متوفی 275)، ابوالقاسم بَغَوی (متوفی 317)، که مسند جوهری را گرد آورده است، ابوحاتِم رازی (متوفی 277) و ابوزُرعه رازی (متوفی 264؛ ابنابیحاتم، ج 6، ص 171؛ خطیب بغدادی، ج 13، ص 281ـ283؛ ذهبی،1401ـ 1409، ج10، ص460ـ461).جوهری در زمره محدّثانی است که در باره خلقِ قرآن،امتحان شدند(رجوع کنید به محنت*). او نخست منکرِ مخلوق بودنِ قرآن شده بود (بخاری، ج 2، ص 243ـ244)، اما پس از تهدید به حبس و قتل، این رأی را پذیرفت (رجوع کنید به ابنکثیر، ج 10، ص299ـ300). شاید به همین دلیل او به جَهمی بودن متهم شده است (رجوع کنید به ذهبی، 1401ـ1409، ج10، ص 466؛ نیز رجوع کنید به جهمیه *). همچنین گفته شده که سبب این اتهام، جهمی بودن پسرش، حسن، بوده که منصب قضای بغداد را برعهده داشته است (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 13، ص 284).در باره تاریخ درگذشت علیبن جعد اختلافنظر وجود دارد؛ وفات وی را عمدتاً در اواخر رجب 230 (رجوع کنید به بخاری، ج 2، ص 329؛ ابنحبّان؛ ابنعدی، همانجاها؛ قس ابن جوزی، ج 11، ص 161: 232 و 234) و در 96 سالگی (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 13، ص 289) دانستهاند. ابنسعد (همانجا) هم همین تاریخ را یاد کرده، اما اشکال در این است که خود ابنسعد، به گفته غالب مورخان، یک ماه پیش از این تاریخ از دنیا رفته است (رجوع کنید به همان، ج 1، مقدمه احسان عباس، ص 8).مورخان و رجالنویسان در باره وثاقت علیبن جعد وحدتِ نظر ندارند (رجوع کنید به سزگین،ج 1، جزء 1، ص 198)؛ برخی وی را حافظ حدیث و ثقه دانستهاند (رجوع کنید به ابن حبّان، همانجا؛ حاکم نیشابوری و دارقطنی، ص 247؛ خطیب بغدادی، ج 13، ص 283، 287ـ 288؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا) و در مقابل، عدهای، از جمله احمدبن حنبل وی را، به سبب داشتن برخی عقاید، جرح و قدح کردهاند و نقلِ حدیث از او را به کلی منع نمودهاند (ابنعدی، ج 5، ص 214؛ خطیب بغدادی، ج 13، ص 285ـ287)، بهطوری که شماری از مشایخ، نظیر مسلم، از او هیچ روایت نکردهاند (ذهبی، 1413، ج 2، ص 36)، برخی نیز او را منحرف از حق دانستهاند (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، 1404، ج 7، ص 256).با ملاحظه آرای رجالنویسان، اسباب جرح و قدح علیبن جعد را در چهار مورد میتوان خلاصه کرد: 1) طعن وی در حق برخی از اصحاب (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 13، ص 285ـ286؛ عقیلی، سفر 3، ص 224ـ226)، که موجب شده است شماری از مشایخ حدیث کتابت یا نقل حدیث از جوهری را نهی کنند. 2) داشتن تمایلات شیعی، که احمدبن حنبل را به طعن و نقد وی واداشته است (ابنحجر عسقلانی، 1418، ص 429). 3) مخالفت با عقاید اهل سنّت، از جمله انکار نکردنِ مخلوق بودن قرآن، چنانکه از او نقل کردهاند که گفته است«معتقدان به خلق قرآن را نکوهش نخواهم کرد» (رجوع کنید به عقیلی، سفر 3، ص226؛ ذهبی، 1413، همانجا؛ نیز رجوع کنید به بخش قبلی مقاله). 4) اضطراب جوهری در نقل پارهای احادیث از شُعبه، بدین معنا که وی برخی احادیث را به گونههای مختلف نقل کرده است (مغلطایبن قلیج،ج 9، ص 285). در مقابل، ابن ابیحاتم (ج 6، ص 178) از پدرش، ابوحاتم، نقل کرده که جوهری در صحت نقل و تغییر ندادن الفاظ حدیث (ضبط) کم مانند بوده است. ابنصلاح (ص 361) نیز وی را در ردیف مالکبن انس و از محدّثانی بهشمار آورده است که استثنائاً میتوان از آنان حدیث نقل کرد.جوهری مجموعه احادیثی را از شعبه و دیگران نقل کرده که حاوی احادیث فقهی و اعتقادی و تاریخی است. شاگردش، ابوالقاسم بغوی *، آنها را گردآوری کرده است، که با نامهای گوناگونی چون جعدیات(ذهبی، 1374، ج2، ص 738)، فوائد علیبن الجعد(ابنحجر عسقلانی، 1413ـ1415،ج 1، ص 224)، مسند ابنالجعد (سزگین، همانجا) و حدیث علیبن الجعد الجوهری (ابنحجر عسقلانی، 1413ـ1415، ج 2، ص 282) و کتاب علیبن جعد(یاقوت حموی، ج 3، ص 385) شناخته میشود. شواهد تاریخی نشان میدهد که این کتاب از همان آغاز میان محدّثان، کتابی شناخته شده بوده و نسخههای متعددی از آن کتابت شده است (رجوع کنید به سمعانی، 1395، ج 2، ص 91؛ یاقوت حموی، همانجا). کتاب مذکور، نخستینبار، به عنوان رساله دکتری عبدالمهدیبن عبدالهادی، در 1405 در کویت به چاپ رسید و بار دوم عامر احمد حیدر، مسند ابنجعد را در 1410/1990 در بیروت به چاپ رساند. کتاب دیگری هم با نام الحدیث یا حکایات شعبه، به علیبن جعد نسبت داده شده است (سزگین، همانجا).منابع: ابنابیالوفا، الجواهر المضیه فی طبقات الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض 1413/1993؛ ابنابیحاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ1373/ 1952 ـ 1953، چاپ افست بیروت [بیتا.]؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنحبّان، کتاب الثقات، حیدر آباد، دکن 1393ـ1403/ 1973ـ1983، چاپ افست بیروت [بیتا.]؛ ابنحجر عسقلانی، تقریب التهذیب، چاپ مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1415/1995؛ همو، کتاب تهذیب التهذیب، [بیروت ] 1404/1984؛ همو، المجمع المؤسس للمعجم المفهرس، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت 1413ـ1415/ 1992ـ1994؛ همو، هدی الساری: مقدمه فتح الباری، چاپ عبدالعزیزبن عبداللّهبن باز و محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت 1418/1997؛ ابنخلّکان؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف 1956؛ ابنصلاح، مقدمه ابنالصلاح ومحاسن الاصطلاح، چاپ عائشه عبدالرحمان (بنتالشاطی)، قاهره 1974؛ ابنعدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، چاپ سهیل زکار، بیروت 1409/1988؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ محمدمصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ریاض 1401/1981؛ محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الصغیر، چاپ محمود ابراهیم زاید، بیروت 1406/1986؛ عبید اللّه بن عبداللّه حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، چاپ محمدباقر محمودی، تهران 1411 /1990؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری و علیبن عمر دارقطنی، سؤالات الحاکم نیسابوری للدّارقطنی فی الجرح و التعدیل، چاپ موفقبن عبداللّه بن عبدالقادر، ریاض 1404/1984؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/1981ـ 1988؛ همو، الکاشف فی معرفه منله روایه فی الکتب السته، چاپ محمد عوامه و احمد محمد نمر خطیب، جده 1413/1992؛ همو، کتاب تذکره الحفاظ، چاپ عبدالرحمانبن یحیی معلمی، [مکه 1374]؛ فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ج 1، جزء 1، نقله الی العربیه محمود فهمی حجازی، ریاض 1403/1983؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبداللّه عمر بارودی، بیروت 1408/1988؛ همو، التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجیسالم، بغداد 1395/1975؛ عبدالحسین شرف الدین، المراجعات، چاپ حسین راضی، بیروت 1402/1982؛ محمدبن عمرو عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت 1404/1984؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانه الادب، تهران 1369 ش؛ مغلطایبن قلیج، اکمال تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ عادلبن محمد و اسامهبن ابراهیم، قاهره 1422/2001؛ یاقوت حموی.