جوهر صِقِلّی، شهرت جوهربن عبداللّه، سردار بزرگ فاطمیان و فاتح مصر. او در خانوادهای مسلمان در جزیره سیسیل (صِقِلّیه) بهدنیا آمد (رجوع کنید به علی ابراهیم حسن، ص 17، 21ـ22؛ لقبال، ص 483) و بههمین دلیل به جوهر سیسیلی (صِقِلّی) مشهور شد (رجوع کنید به مقریزی، 1411، ج 3، ص 83؛ ابنایاس، ج 1، قسم 1، ص 184ـ189). در باره نژاد جوهر میان مورخاناختلافنظر وجود دارد،چنانکه او را مغربی(رجوع کنید به النجومالزاهره، ص 101)، یونانی (دشراوی، ص 343)، صَقْلابی/ اسلاوی (ابنقلانسی، ص 3ـ4؛ لئوی آفریقایی، ج 2، ص 203) و ارمنی (ابنکثیر، ج 11، ص310) دانستهاند، اما بیشتر مورخان او را رومیالاصل شمردهاند (رجوع کنید به قضاعی، ص 564؛ النجومالزاهره، همانجا؛ ابن حماد، ص 40؛ ابناثیر، ج 8، ص 590).تاریخ ولادت او را بین سالهای 298 تا 300 (علیابراهیم حسن، ص 21)، 305 تا 307 (مقریزی، 1367، ص 154) و 312 (همو، 1411، ج 3، ص 84) ذکر کردهاند. در باره کودکی و نوجوانی جوهر اطلاعی در دست نیست، جز آنکه به عنوان غلام فروخته شد. با این حال پیشکش شدنش به خلیفه فاطمی،منصور باللّه *(حک: 334ـ341)، حاکی از امتیازات اوست (رجوع کنید به قضاعی، ص 564؛ ابنحماد، همانجا؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 84؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 83). تواناییها و شایستگیهای جوهر سبب ترقی سریع او در دربار منصور گردید، چنانکه به عنوان دبیرِ (کاتب) دربار فاطمی، در نبردهای خلیفه شرکت میکرد (رجوع کنید به جوذری عزیزی، ص 48ـ51؛ دشراوی، همانجا). جوهر از معدود کسانی بود که خلیفه نام ولیعهدش، معز، را محرمانه با وی در میان گذاشت و او را به خدمت معز درآورد. معز وی را دبیر مخصوص خود و ملقب به کاتب و مکنّا به ابوالحسین کرد (قس ابناثیر، همانجا، که کنیهاش را ابوالحسن ذکر میکند) و به مقامش در میان دیگر خدمتگزاران دربار افزود (رجوع کنید به مقریزی، 1411، همانجا؛ جوذری عزیزی، ص 40؛ ادریس عمادالدین قرشی، همانجا). جوهر، یکی از نزدیکترین افراد معزلدیناللّه (حک: 341ـ 365) شد و معز میان او و جوذر *، پیمان برادری بست (ادریس عمادالدین قرشی، همانجا) و جوهر در 345 (مقریزی، 1411، همانجا؛ ابنابیدینار، ص 63) و به روایتی در 347 (ابناثیر، ج 8، ص 524؛ مقریزی، 1970، ج 1، ص 377)، بیآنکه به او عنوان وزیر داده شود، به مقام وزارت معز رسید و اداره امور دولت فاطمیان را بهعهده گرفت.در 347، معز به قصد تسلط بر سراسر مغرب میانه و دور، درهم شکستن مقاومت بربرها، سرکوب مخالفان دولت فاطمی و هواداران دولت اموی اندلس (رجوع کنید به ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 80) سپاه بزرگی تجهیز کرد (تعداد آن را بیست هزار نفر بر شمردهاند) و فرماندهی آن را به جوهر سپرد (رجوع کنید به ابن ابیزرع، ص 89؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 84 ـ 85).جوهر و سپاهیانش در دوم جمادیالاولی 347، به شهر تاهرت رسیدند. وی پس از فتح تاهرت، سِجلماسه و تمام شهرهای اطراف آن را به تصرف در آورد و فتوحات خود را به دیگر شهرهای مغرب دور تا اقیانوس اطلس (بحرالمحیط) گسترش داد (رجوع کنید به کتاب العیون و الحدائق، ج 4، قسم 2، ص 494ـ 495؛ ابناثیر، ج 8، ص 524 ـ 525؛ ابن ابیزرع، ص 90)، سپس در 348، راهی شهر فاس شد و پس از جنگهای شدید و یازده ماه محاصره، اینشهر را در 20 رمضان 348 فتح کرد و حاکم فاس را به اسارت در آورد. با فتح فاس و تصرف سراسر مغرب دور، بهجز دو شهر طَنْجه و سَبْته که همچنان در اختیار امویان اندلس ماند، مأموریت جوهر به پایان رسید و او بههمراه حاکمان اسیر سجلماسه و فاس و تعدادی از فرزندان سران و کارگزاران شهرهای مغرب دور بهعنوان گروگان، در 18 شوال 348 به منصوریه (مهدیه)بازگشت و از او به گرمی استقبال شد(رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 525؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 86؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 83 ـ84، 87 ـ89، 91، 109؛ قس ابنعذاری، ج 1، ص 222؛ ابنابیزرع، ص90، 100؛ برای تفاوت گزارشها در خصوص طول مدت فتح افریقیه رجوع کنید به ابنعذاری،همانجا؛ ابنابیزرع، ص90؛ مقریزی، 1367، ص 135؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 91). ابنهانی اندلسی*(متوفی 362)، شاعر مشهور دربار معز فاطمی، بهمناسبت بازگشت پیروزمندانه جوهر، اشعاری در ستایش او سرود (ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 97).آشفتگی اوضاع مصر، غلبه رومیان بر ثغور و شهرهایی چون طرطوس، انطاکیه، اَذَنه، عین زَرْبَه و مِصّیصه، و نیز تسلط آلبویه برخلافت عباسی، ضعف مطیعللّه (خلیفه عباسی،حک: 334ـ363)، معز را برای الحاق مصر به قلمرو فاطمیان مصمم ساخت (رجوع کنید به ابن خلّکان، ج 1، ص 376؛ صفدی، ج 11، ص 224؛ ابنخلدون، ج 4، ص 61؛ ادریس عماد الدین قرشی، ج 6، ص 136ـ137؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 72؛ محمد جمالالدین سرور، ص 66). معز در 357 جوهر را با سپاهی روانه مغرب دور کرد تا ضمن سرکوب مخالفان و گرفتن خراج و اصلاح امور آن سامان، نیروهای بربر قبایل کتامه را بسیج کند و آنان را برای حمله به مصر، به افریقیه بیاورد. جوهر این مأموریت را نیز با موفقیت کامل انجام داد و ضمن گرفتن پانصد هزار دینار مالیات، با لشکری انبوه از بربرها و قبایل کتامه، در 17 و به روایتی 27 محرّم 358 به منصوریه بازگشت(رجوع کنید به ابنخلّکان،ج 5، ص 225ـ226؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 86 ـ87؛ دشراوی، ص 378؛ قس ابنابیدینار، ص 64، که تاریخ این مأموریت را سالهای 355 تا 358 دانسته است). پس از تمهیدات و مشورتهای لازم، لشکر فاطمیان به سرکردگی جوهر آماده تصرف مصر گردید. این سپاه عظیم، با بیش از صد هزار جنگجو و 200 ، 1 صندوق اموال، در 14 ربیعالاول 358 از منصوریه خارج شد و در شهر رقّاده، نزدیک قیروان، اردو زد (رجوع کنید به مقریزی، 1411، ج 3، ص 87؛ ادریس عماد الدین قرشی، ج 6، ص 137؛ قس ابنابیدینار، همانجا، که روز 4 ربیعالاول را ذکر کرده و لئوی آفریقایی، ج 1، ص 42ـ43، که تعداد سپاه جوهر را هشتاد هزار تن دانسته است). جوهر، پس از ده روز اقامت در رقّاده و شنیدن آخرین فرمانهای معز، به قصد فتح مصر حرکت کرد. در مراسم باشکوه بدرقه جوهر، خلیفه فاطمی دستور داد تمام سران و درباریان و امرا و حتی ولیعهد پیاده در رکاب جوهر حرکت کنند تا بدینترتیب میزان ارادت و علاقه خود را به جوهر نشان دهد ( النجومالزاهره، ص 106؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 87 ـ 88؛ قس ادریس عماد الدین قرشی، ج 6، ص 139). چگونگی این مراسم و شکوه و جلال آن در یکی از قصاید ابن هانی اندلسی وصف شده است(رجوع کنید به النجومالزاهره، ص 102؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 88).درحالی که مصر دچار گرانی و اغتشاش و ناامنی و شیوع بیماری وبا شده بود، جوهر با سپاه انبوهش در روستای تَرُوجَه، نزدیک اسکندریه، اردو زد (رجوع کنید به ابنخلّکان، همانجا؛ ذهبی، 1409، حوادث و وفیات 381ـ400 ه، ص 31؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 30، 71ـ 72). ورود سپاه فاطمیان باعث هراس مصریان و اختلافنظر میان آنان شد. مصریان که توان ایستادگی در مقابل سپاه فاطمی را نداشتند، تصمیم به درخواست اماننامه و صلح با جوهرگرفتند (رجوع کنید به انطاکی، ص130؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 16، ص 468؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 145). آنگاه ابنفراتِ وزیر و اعیان مصر هیئتی به سرپرستی یکی از اشراف به نام ابوجعفر مُسلمبن عبداللّه حسینی، که از سادات علوی بود، برای صلح نزد جوهر فرستادند (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 1، ص 377). جوهر از هیئت صلح استقبال کرد و تمام درخواستهایشان را پذیرفت و اماننامهای با حضور اعضای هیئت نوشت و به شریف ابوجعفر داد (رجوع کنید به همانجا؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 94ـ 95؛ برای اطلاع از متن کامل امان نامه رجوع کنید به مقریزی، 1367، ص 148ـ153؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 146ـ150).اخشیدیان و کافوریان، که با صلح با جوهر مخالف بودند، تصمیم به مقابله گرفتند. چون جوهر از نقض صلحِ این گروه آگاه شد، جعفربن فلاح کتامی را، که از برجستهترین سرداران خود بود، با گروهی به جیزه فرستاد که آنان در جنگی شورشیان را شکست دادند (رجوع کنید به انطاکی، ص 131ـ132؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 377ـ 378؛ مقریزی، 1367، ص 155ـ156؛ همو، 1411، ج 1، ص540، ج 3، ص 45، 51، 95ـ96). پس از شکست اخشیدیان، مردم مصر با وساطت شریف ابوجعفر، تقاضای تجدید قرارداد صلح و صدور اماننامه نمودند، که جوهر پذیرفت (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 1، ص 378؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 152ـ153). جوهر در 17 شعبان 358 وارد فسطاط شد (رجوع کنید به کندی، ص 315؛ النجوم الزاهره، ص 21ـ22؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 379؛ مقریزی، 1367، ص 157ـ 158، 162؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 154 و پانویس 3؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 31؛ قس دواداری، ج 6، ص 121؛ ابنایاس،ج 1، قسم 1، ص 184). وی در همان شب اول اقامتش پایههای کاخ سلطنتی و شهر منصوریه (که وقتی معزلدیناللّه در 362 به مصر رفت، آن را قاهره نامید) و دیوار شهر را پیریزی و جای هر قبیله را تعیین کرد (رجوع کنید به انطاکی، ص 133؛ یاقوت حموی، ذیل «القاهره»؛ دواداری، ج 6، ص 139؛ ابنتغری بردی، ج 4، ص 31، 34، 37، 41ـ42؛ ابنایاس، ج 1، قسم 1، ص 188ـ189؛ ابنظهیره، ص 126، 180ـ 181؛ قس مقریزی، 1970، ج 1، ص 361، که آغاز بنای شهر قاهره را 24 جمادیالا´خره 359 ذکر کرده است). جوهر نشانههای تسلط عباسیان، چون خطبه و سکه و لباس سیاه، را از بین برد (ابنخلّکان، ج 1، ص 379؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 155) و در اولین روز اقامتش، مبالغ زیادی از طرف معز به نیازمندان صدقه داد و ابنفرات را در مقام وزارت ابقا کرد. همچنین در نخستین جمعه اقامتش (20 شعبان 358)، بههمراه ابنفرات به مسجد عتیق (مسجد عمروبن عاص) رفت و خطیب برای اولین بار بر اهل بیت درود فرستاد و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند (رجوع کنید به قضاعی، ص 564؛ ابنخلدون، ج 4، ص 61؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 155ـ156). جوهر همچنین دستور داد تا جمله «حی علی خیر العمل» در اذان ذکر گردد و به هنگام خواندن سورهها در نماز، آیه «بسماللّه الرحمنالرحیم» بلند خوانده شود (رجوع کنید به ابنحماد، ص 41؛ ابنخلّکان، همانجا).با استقرار حکومت فاطمیان در مصر، جوهر در نامهای به معز، مژده فتح مصر را داد و خلیفه را به آمدن به مصر تشویق کرد (رجوع کنید به النجوم الزاهره، ص 103؛ ابنایاس، ج 1، قسم 1، ص 186). جوهر در 12 یا به قولی 18 محرّم 359، سپاه بزرگی به سرداری جعفربن فلاح کتامی، راهی شام کرد تا علاوه بر سرکوب بقایای اخشیدیان مخالف، دمشق را فتح کند و به قلمرو فاطمیان ملحق سازد. جعفربن فلاح در 7 ربیعالا´خر 359 در شهر رَمْله با حسن بن عبیداللّهبن طُغْج (سرکرده اخشیدیان) و جعفر قرمطی (رهبر قرمطیان همپیمان با اخشیدیان) جنگید و آنان را شکست داد (رجوع کنید به انطاکی،ص 143؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 51؛ قس ابناثیر، ج 8، ص 591؛ مقریزی، 1367، ص 168ـ169، 173، 248؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 168ـ169). جعفربن فلاح، پس از فتح رمله، عازم دمشق شد و پس از جنگهای متعدد، موفق به تصرف این شهر گردید (رجوع کنید به مقریزی، 1367، ص 172ـ 176؛ قس ابناثیر، همانجا).جوهر در 4 یا 14 رمضان 359 شروع به ساخت مسجدجامع قاهره کرد، که ظاهراً همان مسجدالازهر فعلی است. ساخت این بنا در 361 به پایان رسید و او نخستین نماز جمعه را در آن بهجا آورد (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 1، ص380؛ مقریزی، 1970، ج 1، ص 362؛ ابن تغری بردی، ج 4، ص 32؛ قس مقریزی، 1970، ج 2، ص 273؛ ابنایاس، ج 1، قسم 1، ص 189، 195). وی در 17 محرّم 360 نیز ساخت شهر قاهره را به پایان رساند (رجوع کنید به ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 192؛ نیز رجوع کنید به محمد عبداللّه عنان، ص 24).در اواخر 360، قرمطیان با سپاهی به سرکردگی حسن أعصم *در نبردی سهمگین فاطمیان را شکست دادند و وارد دمشق شدند (رجوع کنید به قضاعی، ص 565؛ ابنقلانسی، ص 1ـ2؛ النجوم الزاهره، ص 104؛ دواداری، ج 6، ص 134ـ135؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 56 ـ 58؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 181ـ183). در 361، قرامطه که تا نزدیکی قاهره، پیش رفته بودند با سپاهیان جوهر درگیر شدند و شکست خوردند (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 615؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 296؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 183ـ184).در پی دعوتهای مکرر جوهر و گزارشهای نگرانکننده او در مورد خطر قرمطیان برای مصر، معزلدیناللّه به مصر رفت و در 362 وارد قاهره شد(رجوع کنید به قضاعی، ص 566؛ انطاکی، ص 457؛ همدانی، ص 429؛ ابنخلّکان، ج 5، ص 227؛ دواداری، ج 6، ص 144؛ نیز رجوع کنید به معزلدیناللّه *). با استقرار معز در قاهره، حکومت مستقل جوهر بر مصر و شام، که بیش از چهار سال به طول انجامیده بود، به پایان رسید و جوهر تمام امور را به خلیفه واگذار کرد و در منزل خود به انزوا گرایید. این امر ظاهراً چیزی از شأن و منزلت وی نکاست و او همچنان از جایگاه والا و احترام برخوردار بود (رجوع کنید به قضاعی، ص 567؛ ابن قلانسی، ص 27ـ 28؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 376، 380؛ نیز رجوع کنید به مقریزی، 1367، ص 185، 196). اگر چه دلایل کنار گذاشتن وی از اداره امور مصر ذکر نشده است، به نظر میرسد نگرانی خلیفه از نفوذ و قدرت جوهر، او را بر آن داشت تا از قدرت جوهر بکاهد و وی را فقط بهعنوان مشاور در کنار خود نگه دارد (محمد جمالالدین سرور، ص 75؛ لقبال، ص 484؛ در باره تاریخ عزل جوهر از اداره امور دیوانها و اِشراف بر خراج کشور رجوع کنید به ابنمیسّر، ص 163؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 109؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 376، ج 5، ص 228؛ یافعی، ج 2، ص 309). در 365، خلیفه جدید، عزیزباللّه*(حک: 365ـ386)، به توصیه ابنکلّس *وزیر، جوهر را پس از دو تا سه سال انزوا، در رأس سپاهی بیست هزار نفری عازم سرکوب ابومنصور اَلْفْتکین *ــ که در شام قیام و دمشق را تصرف کرده بود ــ نمود. جوهر در رمله (در شام) اماننامه خلیفه فاطمی و هدایای وی را به الفتکین عرضه داشت که پذیرفته نشد و ناگزیر جنگ درگرفت. جوهر در 22 ذیقعده 365 به حومه دمشق رسید و پس از دو ماه نبرد، شهر را محاصره کرد. سرمای هوا و عواملی چون کمبود علوفه و اختلافنظر میان سرانسپاه و نیز خبرِ رسیدن حسن أعصم قرمطی برای یاری الفتکین، جوهر را به ترک محاصره دمشق واداشت (رجوع کنید به همدانی، ص446؛ ابن قلانسی، ص 28ـ31؛ دواداری، ج3، ص 175ـ 179). سپاه پنجاه هزار نفری الفتکین و قرمطیان همپیمانش به تعقیب لشکریان جوهر پرداختند و در رمله، پس از درگیریهای زیاد، جوهر را شکست دادند. او ناگزیر در عسقلان متحصنگردید، اما به محاصره الفتکین و قرمطیان در آمد. پس از چندین ماه محاصره،جوهر ناگزیر به مصالحه با الفتکین و حرکت به سوی مصر شد (رجوع کنید به انطاکی، ص179ـ180؛ همدانی، ص446 ـ 447؛ ابنقلانسی، ص 31ـ33؛ مقریزی، 1411، ج 1، ص 135ـ 136، ج 3، ص 109 ـ 110). این شکست سبب نارضایتی عزیزباللّه و انزوای دوباره جوهر شد (انطاکی، ص 180).از زندگی جوهر در سالهای 368 تا 381 اطلاعات پراکندهای در دست است (رجوع کنید به ابناثیر، ج 9، ص 90؛ النجومالزاهره، ص 105ـ106؛ ذهبی، 1984، ج 3، ص 18؛ مقریزی، 1970، ج 1، ص 379). وی در 381 در قاهره درگذشت و عزیزباللّه بر او نماز گزارد (مقریزی، 1411، ج 3، ص 111؛ قس النجوم الزاهره، ص 106؛ ابنعساکر، ج 11، ص 339؛ مقریزی، 1970، ج 1، ص 379). او را در قبرستان القَرافهالکبری (علیابراهیم حسن، ص 123) در حومه قاهره دفن کردند و شاعران مراثی بسیاری برایش سرودند (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 1، ص 376؛ مقریزی، 1411، همانجا).جوهر به القابی چون قائد، کاتب، قائدالجیوش، امیرکبیر، فاتح مصر و مولای امیرالمؤمنین و عبد امیرالمؤمنین ملقب بود (رجوع کنید به جوذری عزیزی، ص 51، 135؛ ابنقلانسی، ص 4؛ ابناثیر،ج 9، ص 90؛ ابنخلّکان،ج 1، ص 375؛ ذهبی، 1401ـ1409، ج 16، ص 467). وی سه پسر به نامهای حسن، حسین و جعفر داشت. حسن در 360 در مغرب درگذشت (مقریزی، 1411، همانجا). حسین پس از مرگ پدر، مورد تفقد خلیفه قرار گرفت و خلیفه همان مقام جوهر را به او تفویض کرد و به او لقب قائدالقُوّاد (سپهسالار) داد( النجومالزاهره، ص 56؛ ابنکثیر، همانجا؛ مقریزی، 1970، ج 1، ص 379). خلیفه ارثیه هنگفت جوهر را ــ که ابن ایاس بخشی از آن را ششصد میلیون دینار طلا و چهار میلیون درهم ذکر کرده است (ج 1، قسم 1، ص 193) ــ به حسین سپرد و از آن چیزی برنداشت (مقریزی، 1970، ج 2، ص 14)؛ اما حاکم بامراللّه *(حک: 386ـ411) فاطمی در 401 او را، بههمراه فرزندان و شوهر خواهرش، به قتل رساند (رجوع کنید به انطاکی، ص 286ـ 288؛ ابنخلّکان، ج 1، ص380؛ مقریزی، 1411، ج 3، ص 33ـ34). در باره جعفر نیز آوردهاند که پدرش او را بههمراه اسیران نبرد رمله از قاهره به افریقیه فرستاد (رجوع کنید به مقریزی، 1411، همانجا).جوهر را دبیری توانا، سیاستمداری عاقل، با عزم و اراده قوی، با کیاست، عادل و شجاع و مدبر، دارای همت عالی و فرمانی نافذ و با حرمت و حشمت وصف کرده و گفتهاند که با مردم نیکرفتاری میکرد (رجوع کنید به کندی، ص 315؛ ابن قلانسی، ص 33؛ ذهبی، 1401ـ 1409، ج 16، ص 467؛ صفدی، ج 11، ص 224؛ مقریزی، 1970، ج 1، ص 379؛ ابن تغری بردی، ج 4، ص 33؛ ابنایاس، ج 1، قسم 1، ص 189؛ ابنعماد، ج 3، ص 98؛ ابن ابیدینار، ص 63). او در زمان حکومتش بر مصر، هفتهای یک روز مجلس دادخواهی (مظالم)، با حضور وزیر و قاضی و فقها، برپا میداشت و به شکایت مردم رسیدگی میکرد (رجوع کنید به ابنخلّکان، ج 1، ص 379). ابنزولاق*، مورخ مشهور مصری و معاصر جوهر، کتابی به نام سیره القائد جوهر نوشت (رجوع کنید به مقریزی، 1411، ج 3، ص 286؛ قس ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 137) که اثری از آن در دست نیست.منابع: ابنابیدینار، المؤنس فی اخبار افریقیا و تونس، چاپ محمد شمام، تونس 1387؛ ابن ابی زرع، الانیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینه فاس، رباط 1972؛ ابناثیر؛ ابنایاس، بدائع الزهور فی وقائع الدهور، چاپ محمد مصطفی، قاهره 1402 ـ 1404/ 1982ـ1984؛ ابنتغری بردی، النجومالزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره [? 1383]ـ1399/ [? 1963]ـ1972؛ ابنحماد، اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم، الجزائر 1346/ 1927؛ ابنخلدون؛ ابنخلّکان؛ ابنظهیره، الفضائل الباهره فی محاسن مصر و القاهره، چاپ مصطفی سقا و کامل مهندس، [قاهره] 1969؛ ابنعذاری، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، ج 1، چاپ ژ.س. کولن و ا. لوی ـ پرووانسال، بیروت 1400/1980؛ ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ ابنعماد؛ ابن قلانسی، تاریخ دمشق، چاپ سهیل زکار، دمشق 1403/1983؛ ابنکثیر، البدایه و النهایه فی التاریخ، [قاهره]1351ـ 1358؛ ابنمیسّر، المنتقی من اخبار مصر، انتقاه تقیالدین احمدبن علی مقریزی، چاپ ایمن فؤاد سید، قاهره [?1981]؛ ادریس عمادالدین قرشی، عیون الاخبار و فنون الا´ثار فی فضائل الائمه الاطهار، ج 6، چاپ مصطفی غالب، بیروت 1416/1996؛ یحییبن سعید انطاکی، تاریخ الانطاکی، المعروف بصله تاریخ اوتیخا، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، طرابلس 1990؛ منصور جوذری عزیزی، سیره الاستاذ جوذر، چاپ محمدکامل حسین و محمد عبدالهادی شعیره، قاهره 1954؛ فرحات دشراوی، الخلافه الفاطمیه بالمغرب: 296ـ 365 ه /909ـ 975 م، التاریخ السیاسی و المؤسسات، نقله الی العربیه حمادی ساحلی، بیروت 1994؛ ابوبکربن عبداللّه دواداری، کنزالدرّر و جامعالغرر، ج 3، چاپ محمد سعید جمالالدین، قاهره 1402/1981، ج 6، چاپ صلاحالدین منجد، قاهره 1380/1961؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 381ـ400 ه، بیروت 1409/ 1988؛ همو، سیر اعلام النبلاء، چاپ شعیب أرنووط و دیگران، بیروت 1401ـ1409/ 1981ـ 1988؛ صفدی؛ علیابراهیم حسن، تاریخ جوهر الصقلی: قائدالمعزلدین الله الفاطمی، قاهره 1352/1933؛ نعمانبن محمد قاضی نعمان، کتاب المجالس و المسایرات ، چاپ حبیب فقی، ابراهیم شبوح، و محمد یعلاوی، تونس 1978؛ محمدبن سلامه قضاعی، تاریخ القضاعی: کتاب عیون المعارف و فنون اخبار الخلائف، چاپ جمیل عبداللّه محمد مصری، ریاض 1415/ 1995؛ کتابالعیون و الحدائق فی اخبار الحقائق، ج 4، قسم 2، چاپ عمر سعیدی، دمشق: المعهد الفرنسی بدمشق للدراسات العربیه، 1973؛ محمدبن یوسف کندی، ولاه مصر، چاپ حسین نصّار، بیروت 1379/ 1959؛ موسی لقبال، دور کتامه فی تاریخ الخلافه الفاطمیه، الجزائر 1979؛ لئوی آفریقایی، وصف افریقیا، ترجمه عنالفرنسیه محمد حجی و محمد اخضر، بیروت 1983؛ محمد جمالالدین سرور، الدوله الفاطمیه فی مصر، [قاهره] 1399/1979؛ محمد عبداللّه عنان، مصرالاسلامیه و تاریخ الخطط المصریه، قاهره 1388/ 1969؛احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا باخبار الائمه الفاطمیین الخلفا، چاپ جمالالدین شیال، قاهره 1367/1948؛ همو، کتاب المقفّیالکبیر، چاپ محمد یعلاوی، بیروت 1411/1991؛ همو، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بولاق 1270،چاپ افست بغداد [1970]؛ النجوم الزاهره فی حُلَی حضره القاهره، القسمالخاص بالقاهره من کتاب المُغرب فی حُلَی المَغرب، تألیف عبداللّهبن ابراهیم حجاری و دیگران، چاپ حسین نصّار، [قاهره]1970؛ محمدبن عبدالملک همدانی، تکمله تاریخ الطبری، در ذیول تاریخالطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره: داراالمعارف، [ 1977]؛ عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان، بیروت 1417/1997؛ یاقوت حموی.