جوع

معرف

اصطلاحی‌ در عرفان‌ و اخلاق‌ عرفانی‌، به‌ معنای‌ گرسنگی‌ اختیاری‌
متن
جوع‌، اصطلاحی‌ در عرفان‌ و اخلاق‌ عرفانی‌، به‌ معنای‌ گرسنگی‌ اختیاری‌. جوع‌ در لغت‌ در حالت‌ مصدری‌ به‌معنای‌ گرسنه‌ شدن‌ و در حالت‌ اسم‌ مصدری‌ به‌ معنای‌ گرسنگی‌ است‌ (بیهقی‌، ج‌ 1، ص‌ 82؛ نفیسی‌؛ فرهنگ‌ بزرگ‌ سخن‌، ذیل‌ واژه‌) و تَجوَّعَ یعنی‌ خود را به‌ عمد گرسنه‌ نگاه‌ داشت‌ (جوهری‌؛ فیروزآبادی‌، ذیل‌ واژه‌). گفته‌اند که‌ جوع‌ نخستین‌ مرتبه‌ از مراتب‌ شش‌گانه نیاز انسان‌ به‌ غذاست‌ (برای‌ اطلاع‌ از این‌ مراتب‌ رجوع کنید به ثعالبی‌، ص‌ 166).جوع‌ در نظر صوفیان‌، کم‌خوردن‌ است‌، به‌گونه‌ای‌ که‌ منجر به‌ احساس‌ گرسنگی‌ یا دست‌کم‌ نداشتن‌ احساس‌ سیری‌ شود (رجوع کنید به ابوطالب‌ مکّی‌، ج‌ 2، ص‌320؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 223؛ ابن‌عربی‌، الفتوحات‌ المکیه، سفر 4، ص‌ 259؛ نسفی‌، ص‌ 104). آنان‌ این‌ کم‌خوردن‌ را جزو شرایط‌ سلوک‌ دانسته‌ و برای‌ آن‌ نتایج‌ معنوی‌ قائل‌ شده‌اند (رجوع کنید به ادامه مقاله‌).واژه جوع‌ چند بار در قرآن‌ کریم‌ آمده‌ که‌ یکی‌ دو مورد آن‌ معنای‌ درخور توجه‌ دارد. در آیه 7 سوره غاشیه‌ و 112 سوره نحل‌، جوع‌ به‌ مثابه تنبیه‌ و عذاب‌ ناسپاسان‌ است‌ که‌ در دنیا یا آخرت‌ بدان‌ دچار می‌شوند. در آیه 155 سوره بقره‌، جوع‌، در کنار خوف‌ و نقص‌ در اموال‌ و انفس‌، به‌ منزله نوعی‌ امتحان‌ و ابتلا است‌. فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌ (ج‌1، ص‌435)، ذیل‌ این‌ آیه‌، حقیقت‌ جوع‌ را شهوت‌ غالب‌ برای‌ طعام‌ دانسته‌ و گفته‌ است‌ که‌ علت‌ جوع‌، در بافت‌ این‌ آیه‌، اشتغال‌ اصحاب‌ پیامبر اکرم‌ صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌ به‌ جهاد در راه‌ خدا و بازماندن‌ ایشان‌ از امر معاش‌ بوده‌ است‌. همچنین‌ گفته‌اند که‌ مقصود از جوع‌ در این‌ آیه‌، قحطی‌ (محلّی‌ و سیوطی‌، ج‌ 1، ص‌ 22) یا روزه ماه‌ رمضان‌ (زمخشری‌، ج‌ 1، ص‌ 207؛ فخررازی‌، ج‌ 4، ص‌170، به‌ نقل‌ از شافعی‌) است‌. ابن‌عباس‌ نیز (رجوع کنید به علی‌بن‌ ابی‌طلحه‌، ص‌ 90)، بر اساس‌ فحوای آیه‌، میان‌ جوع‌ و صبر رابطه‌ برقرار کرده‌ است‌. با در نظر گرفتن‌ این‌ نکات‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ جوع‌ در این‌ آیه‌، نزدیک‌ترین‌ معنا را به‌ جوع‌ مصطلح‌ نزد عرفا دارد.در احادیث‌ شیعه‌ و سنّی‌، جوع‌ در اغلب‌ موارد معنای‌ مثبت‌ یا ممدوحی‌ ندارد و تلویحاً به‌ صبر بر گرسنگی‌ توصیه‌ شده‌ است‌، زیرا هرکس‌ در دنیا گرسنه‌تر باشد در قیامت‌ سیرتر خواهد بود و بالعکس‌ (ابن‌ماجه‌، ج‌ 2، ص‌ 1111؛ حسن‌بن‌ فضل‌ طبرسی‌، ص‌ 149). گرچه‌ در اینجا سخن‌ از گرسنگی‌ عمدی‌ و اختیاری‌ نیست‌ بلکه‌ حالت‌ انفعالی محرومیت‌ از غذا مورد نظر است‌، اما در روایتی‌ آمده‌ است‌ که‌ حضرت‌ عیسی‌ علیه‌السلام‌ فرمود گرسنگی‌ نانخورش‌ من‌ است‌ (حسن‌بن‌ فضل‌ طبرسی‌، ص‌ 448) و این‌ سخن‌ به‌ معنای‌ موردنظر صوفیان‌ از جوع‌ نزدیک‌ است‌ (رجوع کنید به ادامه مقاله‌). امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ نیز در خطبه یکصدوشصتم‌ نهج‌البلاغه‌، هنگامی‌ که‌ از زهد انبیا سخن‌ می‌گوید، به‌ حضرت‌ موسی‌ و داوود و عیسی‌ و پیامبر اکرم‌ علیهم‌ السلام‌ و گرسنگی‌ ایشان‌ اشاره‌ می‌کند. سخن‌ امام‌ در این‌ خطبه‌ به‌گونه‌ای‌ است‌ که‌ متضمن‌ هر دو معنای‌ اختیاری‌ و غیراختیاری‌ از گرسنگی‌ است‌.واژه جوع‌ به‌تدریج‌ در میان‌ صوفیان‌ متقدم‌ و متون‌ اولیه تصوف‌ به‌ معنای‌ گرسنگی‌ اختیاری‌ به‌کار رفت‌ و اهمیت‌ سلوکی‌ یافت‌. در همین‌ زمینه‌ در کتب‌ عرفانی‌ احادیث‌ بسیاری‌ نقل‌ شده‌ که‌ در آنها جوع‌ معنای‌ مثبتی‌ دارد و به‌ جای‌ این‌ توصیه‌ که‌ از جوع‌ به‌ خداوند پناه‌ ببرید، سفارش‌ شده‌ است‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ خدا، به‌ جوع‌ پناه‌ ببرید، چنان‌که‌ از پیامبر اسلام‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ پیوسته‌ با گرسنگی‌ درِ بهشت‌ را بکوبید (ابوطالب‌ مکّی‌، ج‌ 2، ص‌ 332؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 215؛ عین‌القضاه، ج‌ 2، ص‌ 107). به‌نظر می‌رسد که‌ صوفیه‌ جوع‌ را به‌معنای‌ صوم‌ (روزه‌) نزدیک‌ دانسته‌ یا آن‌ را ذیل‌ صوم‌ آورده‌ (رجوع کنید به ابوطالب‌ مکّی‌،ج‌ 2، ص‌ 332؛ هجویری، ص‌ 414؛ سهروردی‌، ص‌ 327ـ329) و بر همین‌ اساس‌، گرسنگی‌ را سیره انبیا دانسته‌اند که‌ از نظر شرع‌ و عقل‌ نیکو و در همه ملل‌ (ادیان‌) ستوده‌ است‌ (رجوع کنید به هجویری‌، همانجا؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 214). به‌ این‌ معنا احادیثی‌ که‌ عرفا از پیامبر، در توصیه‌ به‌ جوع‌، نقل‌ کرده‌اند (رجوع کنید به ابوطالب‌ مکّی‌، ج‌ 2، ص‌ 325ـ 327؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 213ـ 218؛ سهروردی‌، همانجا) با دیگر احادیث‌ آن‌ حضرت‌ در اجتناب‌ از جوع‌ سازگار است‌.صوفیان‌ جوع‌ را جزو آداب‌ (ابونصر سرّاج‌، ص‌ 202) یا ارکان‌ مجاهدت‌ (قشیری‌، ص‌ 141) دانسته‌اند. شقیق‌ بلخی‌ (متوفی‌ 194) در رساله آداب‌العبادات‌(ص‌ 108ـ110) زهد را، که اولین‌ منزل‌ از منازل‌ چهارگانه اهل‌ صدق‌ است‌، جوع‌ معنا کرده‌ و شیوه خوردن‌ طعامِ متناسب‌ با جوع‌ را توضیح‌ داده‌ است‌. به‌ اعتقاد وی‌، گرسنگی‌ مدخل‌ زهد و شیوه عملی‌ جای‌ گرفتن‌ معنویت‌ زهد در دل‌ سالک‌ است‌. سُلَمی‌ (ج‌ 1، ص‌ 368) نیز شُکر بر جوع‌ را از آداب‌ صوفیه‌ دانسته‌ است‌. غزالی‌ (ج‌ 3، ص‌ 171، 205، 212) به‌ موضوع‌ جوع‌ در برابر سیری‌ و پرخوری‌ (شِبَع‌) پرداخته‌ و از سهل‌ تستری‌ نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ اَبدال‌ با چهار چیز ابدال‌ می‌شوند: دوری‌ از خلق‌ (خلوت‌ *یا عزلت*)، خاموشی‌ (صَمْت‌*)، گرسنگی‌ (جوع‌) و شب‌زنده‌داری‌ (سَهَر). ابن‌عربی‌ نیز همین‌ چهار رکن‌ را تحت‌ عنوان‌ اعمال‌ ظاهری‌ آورده‌ است‌ (اعمال‌ باطنی‌ از نظر او عبارت‌اند از: صدق‌، توکل‌، صبر، عزیمت‌ و یقین‌) که‌ از این‌ میان‌ جوع‌ و عزلت‌، فعلی‌اند و سهر و صمت‌، انفعالی‌ ( الفتوحات‌المکیه، سفر 4، ص‌ 253ـ 254؛ همو، ده‌ رساله‌، ص‌ 15ـ17). وی‌ توضیح‌ داده‌ همان‌گونه‌ که‌ خلوت‌ متضمن‌ خاموشی‌ است‌، گرسنگی‌ متضمن‌ و مستعد بیداری‌ و شب‌زنده‌داری‌ است‌. نسفی‌ (ص‌ 95) این‌ چهار رکن‌ را در کنار دو شرط‌ دیگر (تَرک‌ و صلح‌)، شرایط‌ شش‌گانه سلوک‌ دانسته‌ است‌.در نوشته‌های‌ صوفیانه‌ سخنان‌ بسیاری‌ در اهمیت‌ و فضیلت‌ جوع‌ آمده‌ است‌. گفته‌ شده‌ است‌ که‌ جوع‌ سرّی‌ از اسرار الاهی‌ است‌. خداوند جهل‌ و معصیت‌ را در سیری‌ و علم‌ و حکمت‌ را در گرسنگی‌ قرار داد. همچنین‌ گفته‌اند: جوع‌ نور است‌ و سیری‌ نار، کلید دنیا سیری‌ و کلید آخرت‌ گرسنگی‌ است‌ و عزت‌ در گرسنگی‌ و ذلت‌ در سیری‌ است‌ (ابونصر سرّاج‌، ص‌ 202؛ قشیری‌، ص‌ 141ـ143؛ ابوطالب‌ مکی‌، ج‌ 2، ص‌ 332؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 213ـ216).حد جوع‌ و شرایط‌ آن‌ به‌ بیانهای‌ گوناگون‌ آمده‌ است‌. برخی‌ حد اولیه جوع‌ را از نظر زمانی‌، یک‌ شبانه‌روز و حداکثر آن‌ را سه‌ شبانه‌روز دانسته‌اند. برخی‌ نیز حد جوع‌ را برحسب‌ کیفیت‌ گرسنگی‌ تعیین‌ کرده‌ و گفته‌اند حد جوع‌ آن‌ است‌ که‌ نفس‌ انسان‌ در کنار نان‌، خورش‌طلب‌ نکند یا میان‌ نان‌ و خوراکی دیگر (لذیذتر از نان‌) تمیز و تفاوت‌ قائل‌ نشود و اگر چنین‌ نباشد، شخص‌ واقعاً گرسنه‌ (جایع‌) نیست‌ (ابوطالب‌ مکّی‌، ج‌ 2، ص‌320). از جهتی‌ دیگر، حد جوع‌ تا جایی‌ است‌ که‌ حیات‌ و عقل‌ شخص‌ زایل‌ نشود و قوّت‌ او به‌ حدی‌ باشد که‌ بتواند فرائض‌ و عبادات‌ خویش‌ را به‌جا آورد ولو نماز را نشسته‌ بخواند (همانجا؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 223؛ ابن‌عربی‌، ده‌ رساله‌ ، ص‌ 16). به‌این‌ ترتیب‌، حد جوع‌، باتوجه‌ به‌ اختلاف‌ احوال‌ انسانها، متفاوت‌ است‌. غزالی‌ (ج‌ 3، ص‌ 223ـ231) شیوه کاستن‌ تدریجی‌ از طعام‌ و احکام‌ و شرایط‌ آن‌ را به‌ تفصیل‌ شرح‌ داده‌ است‌. به‌گفته وی‌، مرید در خوردن‌ چهار وظیفه‌ دارد که‌ اولین‌ وظیفه‌ این‌ است‌ که‌ جز حلال‌ نخورد و سه‌ وظیفه دیگر به‌ مقدار خوردن‌، فواصل‌ و اوقات‌ خوردن‌، و در نهایت‌ به‌ نوع‌ خوردنیها مربوط‌ می‌شود. وی‌ در آداب‌ خوردن‌ به‌ فضیلت‌ میانه‌روی‌ اشاره‌ کرده‌ است‌. میانه‌روی‌ برای‌ طبعی‌ است‌ که‌ به‌ اعتدال‌ در آمده‌ باشد، حال‌ آنکه‌ سالکِ مبتدی‌، که‌ طبعش‌ به‌ افراط‌ و سرکشی‌ و آرزوها و امیال‌ متمایل‌ است‌، باید جوع‌ پیشه‌ کند تا طبعش‌ معتدل‌ شود (رجوع کنید به همان‌، ج‌ 3، ص‌ 231ـ234). به‌ اعتقاد غزالی‌ (ج‌ 3، ص‌ 234)، شیوه منتهیان‌ در خوردن‌، میانه‌روی‌ است‌ و خود ایشان‌ تشخیص‌ می‌دهند که‌ میانه‌رویشان‌ در چیست‌، به‌ همین‌ سبب‌ خوردن‌ نزد ایشان‌، همچون‌ انبیا و اولیا، نه‌ حد معینی‌ دارد نه‌ وقت‌ معینی‌؛ جوع‌ تابع‌ وقت‌ و حال‌ ایشان‌ است‌، و نشانه‌ای‌ میان‌ ایشان‌ و خدا سخت‌گیری‌ یا آسان‌گیری‌ را در این‌ خصوص‌ تعیین‌ می‌کند. به‌گفته نسفی‌ (ص‌ 104)، کم‌خوردن‌ هر کسی‌ به‌ حسب‌ خود اوست‌ و حد جوع‌ را شیخ‌ برای‌ سالک‌ تعیین‌ می‌کند.در کنار این‌ موارد، روایتهای‌ سخت‌گیرانه‌تری‌ در باره جوع‌ از برخی‌ صوفیان‌ نقل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به ابوطالب‌ مکّی‌، ج‌ 2، ص‌ 323؛ قشیری‌، ص‌ 141ـ142؛ غزالی‌، ج‌ 3، ص‌ 216). سهل‌ تستری‌، گاه‌ تا بیست‌ روز چیزی‌ نمی‌خورده‌ و در ماه‌ رمضان‌ تنها با آب‌ افطار می‌کرده‌ است‌ (قشیری‌، ص‌ 141؛ غزالی‌، همانجا). هجویری‌ نیز (ص‌ 421) گفته‌ است‌ برخی‌ محققان‌ برآن‌اند که‌ جوعِ راستین‌، هر چهل‌ روز یک‌ بار خوردن‌ است‌. ابونصر سرّاج‌ (ص‌ 417ـ 418) به‌ برخی‌ بدفهمیهای‌ سالکان‌ مبتدی‌ از چنین‌ سخنانی‌ اشاره‌ کرده‌ است‌(رجوع کنید به ادامه مقاله‌). از نظر ابن‌عربی‌ ( الفتوحات‌المکیه، سفر 13، ص‌ 637)، جوع‌ «حلیه اهل‌اللّه‌» و یکی‌ از مرگهای‌ چهارگانه‌، یعنی‌ مرگ‌ سفید (موت‌ ابیض‌)، است‌ و حد آن‌ به‌ اندازه روزه یک‌ روز یا حداکثر تا هنگام‌ سحرِ روز بعد است‌. این‌ جوع‌، مشروع‌ و اختیاری‌ است‌ (همان‌، سفر 13، ص‌640ـ 641) و به‌ اعتقاد او، بیرون‌ از این‌ حد، مشروع‌ نیست‌. اگر خدا حد جوع‌ را این‌گونه‌ مشخص‌ کرده‌، نهایت‌ بی‌ادبی‌ است‌ که‌ انسان‌ گمان‌ کند به‌ فواید و مصالح‌ آن‌ از خدا داناتر است‌ و بیرون‌ از حد به‌ دنبال‌ جوع‌ باشد، اما اگر حال‌ و واردی‌ قلبی‌ به‌نحوی‌ مانع‌ طعام‌ خوردن‌ انسان‌ شود و نتیجه نیکویی‌ در پی‌ داشته‌ باشد، چنین‌ جوعی‌ مطلوب‌ است‌ وگرنه‌ نوعی‌ بیماری‌ است‌ که‌ باید درمان‌ شود (همان‌، سفر 13، ص‌ 637ـ639).از نظر صوفیان‌، فواید و آثار جوع‌ بیشتر متوجه‌ کاستن‌ از شهوات‌ و فزون‌خواهی‌ و امیال‌ نفسانی‌ است‌. چنان‌که‌ گفته‌ شده‌، زمینه طاعت‌ در گرسنگی‌ است‌ و زمینه معصیت‌ در سیری‌. اگر سیرخوردن‌ به‌ منزله آباد کردن‌ بطن‌ (شکم‌) است‌، گرسنگی‌ عبارت‌ است‌ از آباد کردن‌ باطن‌. جوع‌، نفس‌ را خاضع‌ و قلب‌ را خاشع‌ می‌کند، و یکی‌ از ثمره‌های‌ گرسنگی‌، مشاهدت‌ است‌ (هجویری‌، ص‌ 419ـ421). غزالی‌ (ج‌ 3، ص‌ 217ـ222) ده‌ وجه‌ برای‌ حکمت‌ جوع‌ می‌آورد که‌ عبارت‌اند از: بصیرت‌ فکر؛ رقت‌ قلب‌، که‌ بر اثر آن‌ سالک‌ لذت‌ مناجات‌ را دریابد و از ذکر اثر پذیرد؛ شکستگی‌ و خواری‌ نفس‌ و زایل‌ شدن‌ سرکشی‌ و سرمستی‌، که‌ موجب‌ غفلت‌ و طغیان‌ نفس‌ است‌؛ فراموش‌ نکردن‌ اهل‌ بلا و عذاب‌ و بلای‌ خدا، زیرا انسانِ سیر گرسنگی‌ و گرسنگان‌ را فراموش‌ می‌کند؛ تضعیف‌ شهوت‌ و قوّت‌، که‌ سرمنشأ همه‌ معصیتهاست‌؛ دفع‌ خواب‌ و دوام‌ بیداری‌ تا سالک‌ از تهجّد و عبادت‌ باز نماند؛ آسان‌تر شدن‌ مداومت‌ و مراقبت‌ بر عبادت‌، زیرا رفع‌ گرسنگی‌ مستلزم‌ صرف‌ وقت‌ و عمر است‌، حال‌ آنکه‌ وقت‌ و عمر سرمایه‌ای‌ است‌ که‌ سالک‌ با آن‌ تجارت‌ معنوی‌ می‌کند و در نتیجه‌، اوقاتی‌ را که‌ باید صرف‌ خریدن‌ و شستن‌ و پختن‌ کند صرف‌ عبادت‌ می‌کند؛ سلامتی‌ جسم‌ و دوری‌ از بیماریها؛ کم‌هزینه‌ شدن‌ (خفّه المؤونه)، زیرا کسی‌ که‌ کمتر می‌خورد نیاز کمتری‌ به‌ مال‌ و مال‌اندوزی‌ دارد و حرص‌ او به‌ دنیا کمتر می‌شود؛ و توانایی‌ ایثار و صدقه‌ دادن‌ از آنچه‌ افزون‌ بر نیازِ اندک‌ است‌. از نظر ابن‌عربی‌ نیز حکمت‌ جوع‌ در کاستن‌ از فزون‌خواهی‌ طبع‌ و سبک‌ کردن‌ نیازها و در مراحل‌ عالی‌، طلبِ صفتِ بی‌نیازی‌ حق‌ است‌ ( الفتوحات‌ المکیه، سفر 13، ص‌ 638). وی‌ برای‌ جوع‌ احوال‌ و مقاماتی‌ قائل‌ است‌: احوالِ جوعِ سالکان‌، خشوع‌ و فروتنی‌ و بیچارگی‌ و خواری‌ و درویشی‌ و سکون‌ جوارح‌، و احوال‌ جوع‌ محققان‌ رقت‌ و صفا و مؤانست‌ و نیستی‌ و پاک‌ شدن‌ از اوصاف‌ بشری‌ است‌، اما مقام‌ جوع‌، مقام‌ صمدانی‌ (بی‌نیازی‌ از خلق‌) است‌ که‌ اسرار و تجلیات‌ بسیاری‌ در آن‌ مندرج‌ است‌ (همو، ده‌ رساله‌ ، ص‌ 16).حکمت‌ جوع‌ نزد صوفیه‌ تبیینی‌ روان‌شناختی‌ و جسمانی‌ متناسب‌ با طب‌ قدیم‌ دارد. نزد شقیق‌، محروم‌ ماندن‌ شخص‌ از بر آوردن‌ نیازهای‌ ضروری‌، مانند خوردن‌، سبب‌ می‌شود که‌ روح‌ او فراغت‌ لازم‌ را برای‌ پرداختن‌ به‌ شهوات‌ غیرضروری‌ یا آرزوهای‌ بیهوده‌ نیابد. سهل‌ تستری‌ نیز معتقد است‌ که‌ اگر نفس‌ را به‌ تحمل‌ گرسنگی‌ وا دارند خون‌ کاهش‌ می‌یابد و اندیشه بد از دل‌ بیرون‌ می‌رود (رجوع کنید به نویا، ص‌ 185، 187). غزالی‌ نیز در تبیینی‌ کاملاً جسمانی‌ همین‌ نکته‌ را بسط‌ داده‌ و گفته‌ است‌ که‌ گرسنگی‌، خونِ دل‌ را کم‌ و نورانی‌ و چربی‌ قلب‌ را آب‌ می‌کند و به‌ این‌ نحو قلب‌ رقیق‌ می‌گردد و این‌ رقت‌، کلید مکاشفه‌ است‌. از سوی‌ دیگر، اگر خونِ قلب‌ کم‌ شود راه‌ دشمن‌ تنگ‌ می‌شود، زیرا مجاری‌ قلب‌ (رگها) انباشته‌ از شهوات‌ است‌. وی‌ همچنین‌ جوع‌ را مایه حدّت‌ ذهن‌ می‌داند زیرا معتقد است‌ سیری‌، مانند مستی‌، بخار بسیار به‌ دِماغ‌ می‌رساند (ج‌ 3، ص‌ 205، 217).تأکید بر فواید و کارکردهای‌ طریقتی‌ جوع‌، به‌ منزله راهی‌ برای‌ وصول‌ به‌ احوال‌ عرفانی‌ یا تهذیب‌ و تزکیه نفس‌، آفاتی‌ در میان‌ پیروان‌ ناآزموده صوفیان‌ پدید آورد و انتقاد برخی‌ صوفیان‌ را از این‌ شیوه‌ بر انگیخت‌. ابونصر سرّاج‌ فصلی‌ از اللّمع‌ (ص‌ 417ـ 418) را به‌ ذکر خطاها و بدفهمیهای‌ سالکان‌ مبتدی‌ اختصاص‌ داده‌ است‌. حارث‌ محاسبی‌ در انتقاد از جوعِ طریقتی‌، جوعی‌ را که‌ شخص‌ بر خود تحمیل‌ می‌کند (جوع‌التکلّف‌) از جوعی‌ که‌ خدا برای‌ انسان‌ پیش‌ می‌آورد (جوع‌المنع‌)، تفکیک‌ کرده‌ و نوع‌ اول‌ را مذموم‌ دانسته‌ است‌. وی‌ با انتقاد از کسانی‌ که‌ جوع‌ را روش‌ یا وسیله‌ای‌ برای‌ نیل‌ به‌ زهد یا احوال‌ می‌دانند، گفته‌ است‌ خشوعِ حاصل‌ از چنین‌ جوعی‌، تصنعی‌ است‌ و با رفع‌ این‌ جوع‌، آن‌ خشوع‌ هم‌ زایل‌ می‌گردد و این‌ امر نشانه اصالت‌ نداشتن‌ آن‌ است‌. وی‌ در برابر پرهیز دادن‌ از جوع‌ خود خواسته‌، جوع‌المنع‌ را توصیه‌ کرده‌ که‌ همان‌ صبر بر جوعِ خدا خواسته‌ است‌، زیرا بنا بر حدیثی‌، کسی‌ که‌ با شکر غذا می‌خورد برابر است‌ با کسی‌ که‌ با صبر جوع‌ را تحمل‌ می‌کند (رجوع کنید به نویا، ص‌ 188). این‌ تلقی‌، کاملاً مخالف‌ با تلقی‌ هجویری‌ است‌. او جوع‌ اضطراری‌ یا جوع‌المنع‌ را جوع‌ ندانسته‌، زیرا در این‌ حالت‌ شخص‌ طالب‌ طعام‌ است‌ در حالی‌که‌ صاحب‌ درجه جوع‌، تارک‌ طعام‌ است‌ (هجویری‌، ص‌420). از نظر ابن‌عربی‌ ( الفتوحات‌ المکیه، سفر 13، ص‌ 638ـ639؛ همو، ده‌ رساله‌، ص‌ 15) جوع‌ بر دو نوع‌ است‌: جوع‌ سالکان‌ و جوع‌ محققان‌ (اکابر). جوع‌ سالکان‌، جوع‌ اختیاری‌ است‌ که‌ حد آن‌ روزه شرعی‌ است‌، اما جوع‌ محققان‌ و اکابر جوع‌ اضطراری‌ است‌. مراد ابن‌عربی‌ از جوع‌ اضطراری‌ مقامی‌ است‌ که‌ محققان‌ بدان‌ می‌رسند و آن‌ ملکه‌ای‌ نفسانی‌ است‌ که‌ چه‌ در سیری‌ و چه‌ در گرسنگی‌ از ایشان‌ زایل‌ نمی‌شود. محققان‌ هیچگاه‌ به‌ تکلف‌ به‌ گرسنگی‌ روی‌ نمی‌آورند، اگر در مقام‌ انس‌ باشند غذایشان‌ اندک‌ است‌ و اگر در مقام‌ هیبت‌ باشند خوراکشان‌ بسیار است‌.ابن‌عربی‌ ( الفتوحات‌ المکیه، سفر 13، ص‌ 643ـ644)، پس‌ از فصل‌ شناخت‌ جوعِ مطلوب‌، بابی‌ را به‌ ترک‌ جوع‌ اختصاص‌ داده‌ است‌. مقصود از ترک‌ جوع‌ نیز سیرخوردن‌ نیست‌، بلکه‌ به‌جای‌ آوردن‌ حق‌ نفس‌ از غذایی‌ است‌ که‌ خدا صلاح‌ مزاج‌ و قوام‌ بنیه انسان‌ را در آن‌ دانسته‌، کمااینکه‌ پیامبر اکرم‌ صلی‌اللّه‌ علیه‌وآله‌وسلم‌ نیز از جوع‌ به‌ خدا پناه‌ برده‌ است‌. به‌ این‌ معنا، ترکِ جوع‌، عبادت‌ و راهی‌ به‌ سوی‌ خداست‌.منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ ابن‌عربی‌، ده‌ رساله مترجَم‌، چاپ‌ نجیب‌ مایل‌ هروی‌، رساله 1: حلیه الابدال، ترجمان‌ ناشناس‌، تهران‌ 1367 ش‌؛ همو، الفتوحات‌ المکیه، چاپ‌ عثمان‌ یحیی‌، قاهره‌، سفر 4، 1412/1992، سفر 13،1410/1990؛ ابن‌ماجه‌، سنن‌ ابن‌ماجه، استانبول‌ 1401/ 1981؛ ابوطالب‌ مکّی‌، قوت‌ القلوب، چاپ‌ سعید نسیب‌ مکارم‌، بیروت‌ 1995؛ ابونصر سرّاج‌، کتاب‌ اللمع‌ فی‌ التصوف‌، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، لیدن‌ 1914، چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی‌تا.]؛ محمدحسن‌ بکائی‌، الدلیل‌ الی‌ فقه‌ اللغه و سرالعربیه للثعالبی‌، مشهد 1407؛ احمدبن‌ علی‌ بیهقی‌، تاج‌ المصادر، چاپ‌ هادی‌ عالم‌زاده‌، تهران‌ 1366ـ1375 ش‌؛ اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌: تاج‌ اللغه و صحاح‌ العربیه، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌ [بی‌تا.]، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1368 ش‌؛ زمخشری‌؛ محمدبن‌ حسین‌ سلمی‌، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن‌ سلمی‌: بخشهایی‌ از حقائق‌التفسیر و رسائل‌ دیگر، چاپ‌ نصراللّه‌ پورجوادی‌، 3 : کتاب‌ جوامع‌ آداب‌ الصوفیه‌، چاپ‌ اتان‌ کولبرگ‌، تهران‌ 1369ـ 1372 ش‌؛ عمربن‌ محمد سهروردی‌، کتاب‌عوارف‌ المعارف، بیروت‌ 1403/1983؛ شقیق‌بن‌ ابراهیم‌ شقیق‌ بلخی‌، «رساله آداب‌ العبادات‌ شقیق‌ بلخی‌»، چاپ‌ پل‌ نویا، ترجمه نصراللّه‌ پورجوادی‌، در معارف‌ ، دوره 4، ش‌ 1 (فروردین‌ ـ تیر 1366)؛ حسن‌بن‌ فضل‌ طبرسی‌، مکارم‌ الاخلاق‌ ، قم‌ 1392/1972؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌؛ علی‌ بن‌ ابی‌طالب‌(ع‌)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ علی‌بن‌ ابی‌طلحه‌، صحیفه علی‌بن‌ ابی‌طلحه عن‌ ابن‌عباس‌ فی‌ تفسیر القرآن‌ الکریم‌، چاپ‌ راشد عبدالمنعم‌ رجال‌، قاهره‌ 1411/1991؛ عبداللّه‌بن‌ محمد عین‌القضاه، نامه‌های‌ عین‌القضات‌ همدانی، ج‌ 2، چاپ‌ علینقی‌ منزوی‌ و عفیف‌ عسیران‌، تهران‌ 1350 ش‌؛ محمدبن‌ محمد غزالی‌، احیاء علوم ‌الدین، بیروت‌ 1412/1992؛ محمدبن‌عمر فخررازی‌، التفسیر الکبیر، قاهره‌ [بی‌تا.]،چاپ‌ افست‌ تهران‌ [بی‌تا.]؛ فرهنگ‌ بزرگ‌ سخن‌ ، به‌ سرپرستی‌ حسن‌ انوری‌، تهران‌: سخن‌، 1381 ش‌؛ محمدبن‌ یعقوب‌ فیروزآبادی‌، القاموس‌ المحیط‌، بیروت‌ 1412/1991؛ عبدالکریم‌بن‌ هوازن‌ قشیری‌، الرساله القشیریه، چاپ‌ معروف‌ زریق‌ و علی‌ عبدالحمید بلطه‌جی‌، بیروت‌ 1408/ 1988؛ محمدبن‌ احمد محلّی‌ و عبدالرحمان‌بن‌ ابی‌بکر سیوطی‌، تفسیر القرآن‌ العظیم‌ [معروف‌ به‌ تفسیر الجلالین‌]، استانبول‌:دارالدعوه، [بی‌تا.]؛ عزیزالدین‌بن‌ محمد نسفی‌، مجموعه‌ رسائل‌ مشهور به‌ کتاب‌ الانسان‌ الکامل‌، چاپ‌ ماریژان‌ موله‌، تهران‌ 1341 ش‌؛ علی‌اکبر نفیسی‌، فرهنگ‌ نفیسی‌، تهران‌ 1355 ش‌؛ پل‌ نویا، تفسیر قرآنی‌ و زبان‌ عرفانی، ترجمه اسماعیل‌ سعادت‌، تهران‌ 1373ش‌؛ علی‌بن‌ عثمان‌ هجویری‌، کشف‌المحجوب‌، چاپ‌ و.ژوکوفسکی‌، لنینگراد 1926، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1358 ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده