جور/ گور، شهری قدیمی در کوره (ولایت یا استان) اردشیرخُرَّه در فارس در سه کیلومتری شمالغربی شهر کنونی فیروزآباد و 120 کیلومتری جنوب شیراز، که ویرانههایی از آن باقی است.به نوشته ابنبلخی (ص 137)، جور در روزگار کیانیان شهری بزرگ بوده و حصاری عظیم داشته است که ذوالقرنین [ اسکندر]، در حمله به پارس، چون نتوانست آن را بگشاید، آب رود بُرازه را بر آن بست و چون گور در گودی قرار داشت و اطراف آن را کوهها احاطه کرده بودند، شهر در آب غرق و دریاچهای در آن تشکیل شد. بعضی از منابع جغرافیایی و تاریخی جور را یکی از رستاقهای کوره اردشیرخُرّه یا اولین شهر ساخته شده در این کوره و مرکز آن ذکر کردهاند (رجوع کنید به ابنفقیه، ص 201؛ ابنرسته، ص 97، 106؛ ابنحوقل، ص 264، 267؛ ابنخرداذبه، ص 44؛ اصطخری، ص 121؛ ابنبلخی، ص60، 132؛ یاقوت حموی، ذیل «اردشیرخُرَّه»)، ولی برخی دیگر، از جمله دینَوَری (متوفی 282؛ ص 45) و طبری (متوفی 310؛ ج 2، ص 41)، اردشیرخرّه را یکی از شهرهایی برشمردهاند که اردشیر (حک: 226ـ241 میلادی) ساخته است و آن را با جور یکی دانستهاند. کریستن سن (ص 94) و پورداود (اوستا، ج 2، ص 311، توضیحات) نیز جور (گور) را اسم اردشیرخُرَّه میدانند. در فقره 44 رساله شهرستانهای ایران (مقدمه تفضلی، ص 332، 336) ــ که احتمالاً در اواخر دوره ساسانی تدوین اولیه و در قرن سوم/ نهم تدوین نهایی شده ــ آمده است:«شهرستان گور [یا] اردشیر خُرّه را اردشیر بابکان ساخت». فردوسی نیز از چگونگی ساخته شدن شهر گور، نامگذاری آن، کاخها و باغها و چشمههای آن و از ساخته شدن آتشکدهای در آن سخن گفته است (رجوع کنید به ج 7، ص 136، بیت 438ـ 448). به استناد همین مدارک و نیز شاهنامه (ج 7، ص 191، بیت 641ـ642)، جور یا اردشیرخرّه به فرمان اردشیر بنیان گذاشته شده است. اردشیر، که برای دفاع در برابر اردوان و مقابله با پارتها به شهری مستحکم نیاز داشت، در نیمه اول سده سوم میلادی در کوره اردشیر خرّه،در خروجی گردنه و در محل آبگیر یا دریاچه، دستور سوراخ کردن کوه و زهکشی آب دریاچه را داد و شهر جور را بنا کرد (ابنفقیه، ص 198؛ ابنقتیبه، ص 654؛ اصطخری، ص 124؛ ابنحوقل، ص 278؛ ابنبلخی، ص 137). ابنبلخی (همانجا) توضیح مفصّلی در باره چگونگی ساخت آن داده است. اردشیر طرح این شهر را ــ که طبق سنّت شهرسازی پارتی، مدور است ــ از طرح دایرهوار دارابگرد/ دارابجرد، اقتباس کرد و مرکز فرمانروایی شاهان ایران را از اصطخر به جور منتقل و آنجا را مقر خود نمود (ابنحوقل، ص 277؛ اصطخری، ص 123؛ اشمیت، ص 40؛ گیرشمن، 1962، همانجا؛ همو، 1951، ص 244). او فتوحات بعدی خود را از جور آغاز کرد و با غنایم بسیار به این شهر بازگشت. اردشیر پس از کشتن اردوان، شاهنشاه شد و پس از فتوحات بسیار، از مرو به پارس بازگشت و در شهر جور اقامت گزید و چهاردهسال و ده ماه در آنجا پادشاهی کرد (طبری، ج 2، ص 38، 42).پس از اردشیر، اهمیت جور تحتالشعاع اقامتگاههای جانشینان او قرار گرفت (مانند بیشاپور، ایوان کرخه و مخصوصاً تیسفون؛ هوف، ص 95). فردوسی در شاهنامه نام جور را در زمان پادشاهی اردشیر (ج 7، ص 136، بیت 440، 444، 448، ص 138، بیت 475، ص 149، بیت 685، ص 150، بیت 768، 772، ص 136، بیت 641)، پادشاهی قباد (ج 8، ص 47، بیت 302) و پادشاهی خسروپرویز (ج 9، ص 70، بیت 1024، ص 71، بیت 1038، ص 242، بیت 3887) به صورت گور، اردشیر خوره و خوره اردشیر آورده است.در 430 میلادی، مسیحیت از جنوب به شهرهای اردشیرخرّه و دارابگرد نفوذ کرده بود و قبل از 544 میلادی اردشیرخرّه یکی از شهرهای اسقفنشین محسوب میشد(مارکوارت، ص 27).فتح جور به دست مسلمانان. به نوشته طبری (ج 4، ص 94)، در سال 17 عمر، خلیفه دوم، برای پیشروی لشکریان اسلام در فارس، پرچم سالاری اردشیرخرّه و شاپور را به سُلَمی، از سرداران مسلمانان، داد. ابنقتیبه به فتح جور در زمان عثمان (حک:23ـ 35) اشاره کرده است (ص 194). در نبرد طولانی سالهای 25 و 28ـ29، عبداللّهبن عامر، حاکم بصره، برای سرکوبی شورش مردم فارس به آنجا لشکر کشید و اصطخر را گرفت (بلاذری، ص 548؛ قدامه بن جعفر، ص 389؛ تاریخ سیستان، ص 78ـ80؛ نیز رجوع کنید به زرینکوب، ص 23). در حمله او به شهر جور، مردم این شهر سرسختانه مقاومت میکردند، به طوری که نفوذ به شهر ممکن نمیشد تا اینکه سگی از مدخلی مخفی وارد شهر شد و مسلمانان آنجا را شکافتند و از آن راه وارد شهر شدند (بلاذری، همانجا؛ قزوینی، ص 121ـ122) و به این ترتیب شهر اردشیر اول ــ که هزاران خانه، دکان، سربازخانه و بناهای دولتی داشت ــ گشوده شد (اشمیت، ص 42). به نوشته مایلز (ص 372)، در حفاریهای اصطخر، سکههای محلی، که به تاریخ 161 ضرب شده، در کوره المهدیه پیدا شده است. او کوره المهدیه را همان شهر جور، معروف به فیروزآباد (متفاوت با شهر فیروزآباد کنونی)، دانسته است (همانجا). در زمان دیالمه فارس (320ـ ح 447)، ضرابخانه اردشیر خرّه یکی از پنجاه ضرابخانه این سلسله بود (همان، ص 375). گفته شده که ابنمقفع در شهر جور به دنیا آمده است (جهشیاری، ص 109). پس از اسلامی شدن ناحیه فارس، شیراز به جای اردشیرخرّه (جور) کرسینشین فارس شد و عضدالدوله دیلمی (حک: 338ـ372)، از سلاطین آلبویه، پس از شیراز بیش از همه به جور، که احتمالاً مرکز املاک شاهی بود، توجه داشت. او غالباً در این شهر اقامت میکرد و چون گور معنای گورستان را تداعی میکرد و آن را خوش یمن نمیدانستند، این شهر را فیروزآباد نامید، به سبب بناهایی که فیروز اول (حک:459ـ484 میلادی)، به این شهر افزوده بود (فرصت شیرازی، ص 111، 113؛ اوستا، ج 2، ص 311، توضیحات پورداود؛ بوسه، ص 282؛ مصطفوی، ص 98). در اوایل دوره آلبویه، شیراز در حکم پایتخت اداری و اقامتگاه اصلی شاه بود و جور (فیروزآباد) اقامتگاه دیگر وی به شمار میرفت (بوسه،همانجا) و جامع و بیمارستان داشت (ابنبلخی، ص 139). بهرامبن مافِنه، وزیر عمادالدین ابوکالیجار (حک: 415ـ440)، کتابخانهای در این شهر ساخته بود که هفت هزار جلد کتاب داشت و گفتهاند نظیر آن در جایی نبود (همانجا؛ بوسه، ص 301). ابنبلخی (همانجا) مردم فیروزآباد [جور] را «متمیز و بکار آمده و بصلاح موسوم» وصف کرده است.از بناها و استحکامات دوره اسلامی آنجاست: بنای امامزاده جعفر، قدیمتر از دوره ایلخانی، با سنگ قبر و کتیبههایی به خط کوفی؛ سنگ قبری با تاریخ 742، در مشرق همینبنا؛ امامزاده حیدر سلمان؛ بنای معروف به آشپزخانه و ویرانههای مسجد کوچکی متعلق به قرن چهارم تا ششم، در پشت کاخ ـ آتشکده، روی استحکامات تل خضر گورستانی با سنگ قبرهای قدیمیتر از قرن هفتم یا هشتم؛ و زیارتگاه کوچکی با محرابی سنگی متعلق به قرن هفتم یا هشتم (هوف، ص 97). در منابع، از علت و تاریخ دقیق متروک شدن جور (فیروزآباد قدیم) و کوچ مردم آن به فیروزآباد جدید اطلاعی نیامده است.در حدود 348، شهر جور نسبتاً بزرگ بود و حصاری از گِل، خندقی در پیرامون و چهار دروازه داشت: دروازه مهر در مشرق، دروازه بهرام در مغرب، دروازه هرمز در شمال و دروازه اردشیر در جنوب (ابنحوقل، ص 278). مؤلف حدودالعالم نیز از باروی محکمِ پیرامون آن سخن گفته است (ص 131). اصطخری (ص 116) آن را حصاری بیرَبَض وصف کرده و از دیوار گِلی و چهار دروازه آن سخن گفته است (ص 124). چند تن از مؤلفان سدههای چهارم و ششم از بنای معظمی در میان شهر، که به دستور اردشیر ساخته شده بود، سخن گفتهاند (رجوع کنید به اصطخری؛ ابنحوقل، همانجاها؛ ابنبلخی، ص 137). در عربی این بنا را طِربال میخواندند و به فارسی آن را اَیوان و کِیاخرّه (اصطخری، همانجا)، ایران گرده (ابن بلخی، همانجا) و ایران کناخرّه (ابنحوقل، ص 278ـ279) میگفتند. در میان آن گنبدی عظیم بود که کیرمان نامیده میشد. طول چهار دیوار سنگی این گنبد تا قبه عظیم آجری آن 75 گز بود و از فراز آن تمام نقاط شهر و روستاهای اطراف دیده میشد. از کوهی بلند در یک فرسنگی مقابل آن، آبی به این عمارت هدایت میشد که از آن چون فواره بیرون میزد و در مجرای دیگری از سنگ و آجر سرازیر میشد. در آن دو آبگیر بود به نام بوم پیر و بوم جوان و در کنار هر یک آتشکدهای ساخته شده بود (اصطخری؛ ابنحوقل؛ ابنبلخی، همانجاها). آتشکدهای نیز در نزدیکی برکه جور به نام بارین وجود داشت که سی میلیون درهم برای بنای آن خرج شده بود (ابنحوقل، ص 273). اشمیت نیز، با بررسیهای خود، وجود حصار و خندق را تأیید کرده ولی نوشته حصار آن دو دیوار است که خندقی در میان آنهاست (ص 41). ابنبلخی شکل عمومی آن را مدور نوشته (همانجا) و اشمیت، با عکس هوایی، مدور بودن آن را نشان داده است ( رجوع کنید به ص 65، تصویر 18). به نوشته هوف، شهر مدور را دیواری گلی، خندقی بیرونی و یک حصار دفاعی کوچکتر خارجی مستحکم میکرد. در محل تلاقی دو قطر عمود بر هم این دایره (شهر) با حصار که شهر را به چهار بخش مساوی تقسیم میکرد، هنوز هم نشانههایی از چهار دروازه شهر دیده میشود. هر یک از این چهاربخش به پنج بخش کوچکتر تقسیم میشد و بدین طریق، شمار تقسیمات شهر به بیست عدد میرسید. خیابانهای آن به شکل دوایر متحدالمرکز بودند. وضع ویرانهها نشان میدهد که خانههای شهر ساده و کم ارتفاع و دور از هم، از گِل یا قلوه سنگ، بودند که در امتداد خیابانهای شعاعی شهر حیاط و باغ داشتند (ص 76، 79). قطر دایره شهر حدود دو کیلومتر (همان، ص 76) و قطر دایره مرکزی 450 متر بود که با دیوار مخصوصی احاطه شده بود. در درون این دایره مرکزی، ویرانههای عمارات عالیه دیده میشود که گویا کاربرد اداری و اجتماعی داشته است (همان، ص 79).کریستنسن، بر اساس مشاهدات خود و نیز نوشتههای مؤلفان دیگر، گفته است که بنیانگذار سلسله ساسانی گاهی در شهر جور، که آن را اردشیر خوره (فرّاردشیر) نامید، مُقام میکرد و قصری که ویرانههای آن باقی است، از ساخت و سازهای دوره جوانی او است. در آن شهر، اردشیر آتشکدهای بنا کرد که آثارش هنوز نمایان است (ص 94).اصطخری در نیمه اول قرن چهارم (ص 121ـ123) و ابنحوقل (ص 279) از شهر و آب فراوان آن وصف دقیقی کردهاند. ابن بلخی نیز از آبهای فراوان و رودهای روان و گوارا و به خصوص از رود بُرازه آن سخن گفته که از سرِکوه جاری میشود (ص 137، 139). مؤلف حدودالعالم نیز در 372 از خرّمی شهر جور و چشمههای فراوان آن سخن گفته است (ص 131ـ132). ابن بلخی در 510 هوای معتدل و خوبی و خوشی شهر و تماشایی بودن آن را ستوده و در باره رود برازه فیروزآباد نوشته که منبع این رود از خنیفغان است و شهر و نواحی فیروزآباد را آب میدهد، سپس با رود ثَکان میآمیزد و به دریا میریزد. نام این نهر از نام برازه حکیم گرفته شده است که آب فیروزآباد را تخلیه کرد (ص 137ـ 138، 151). قزوینی (ص 121) نیز از لطافت هوای این شهر و آب فراوان و باغهای بسیار آن سخن گفته است.محصول معروف جور گلاب بود که به دریابار، حجاز، یمن، شام، مصر، مغرب و خراسان صادر میشد (ابنفقیه، ص 204ـ205؛ اصطخری، ص 152ـ153؛ قزوینی، همانجا). ابنحوقل (ص 298ـ299) از صدور گلاب ناحیه کوار و جور ــ که بهترین و فراوانترین گلاب بوده ــ به بلاد دیگر، حتی مغرب و بلاد روم و اندلس و رومیه و زمین فرنگ و مصر و یمن و بلاد هندوچین، و از خوشبویی گِل منسوب به جور و از عرق طلع (شکوفه نخل) و عرق قیصوم/ قَیسوم (بومادران)، که خاص جور است، و نیز عرق زعفران و عرق خلاف (نوعی بید) آن سخن گفته است. مؤلف حدودالعالم (همانجا) نیز از گلاب جور و دیگر عرقیات آن تعریف کرده است. ابنحوقل (ص 288) جور را از جمله شهرهایی ذکر کرده است که هم محصولات گرمسیری دارد هم محصولات سردسیری، مانند خرما و گردو. ابن بلخی (ص 137) نیز از گِل جوری و از نخجیر بسیار جور و میوههای پاکیزه و متنوع آن، و ابنفقیه از حاذق بودن مردم آن در ساختن آیینه و از این قبیل و اشیای آهنی سخن گفته است (ص 205).فلاندن، در حدود نیمه اول قرن سیزدهم/ نوزدهم مینویسد: خرابههای شهر جور در وسط رشته کوههایی است که طول میدان آن از شمال به جنوب هشت کیلومتر و از مشرق به مغرب چهارده کیلومتر است. رودی نیز از دره میگذرد که به خلیجفارس میریزد (ص 386). اشمیت با پرواز بر فراز شهرهای ایران، در 1315 ش/ 1936 قطر دایره بخش تدافعی مدور شهر جور را حدود سه چهارم مایل (ح 200 ، 1 متر) تخمین زده است (رجوع کنید به ص 65، شرح تصویر 18). مصطفوی محیط دایره این شهر مدور را یک فرسنگ (حدود 000 ، 6 متر) دانسته و نوشته آثار حصار قدیم آن پدیدار و تمام محوطه پوشیده از بناهای سنگی و آجری دوران ساسانیان است (ص 101). دیولافوا ارتفاع برج میانی جور (فیروزآباد) را اندکی بیش از 26 متر ذکر کرده که بر روی تختگاهی، که زلزله آن را ویران کرده، ساخته شده است. پلکان خارجی این برج، که آثار آن مشهود بوده، به رأس برج منتهی میشده است (ص 503 ـ504). مصطفوی این برج را مناره نامیده و نوشته که از سنگ و گچ ساخته شده و قسمت پایین هر ضلع آن را متجاوز از یازده متر و بلندی آن را قریب به 33 متر تخمین زده است. به مسافت کمی از مناره مزبور، بقعه امامزاده جعفر قرار دارد (همانجا). اشمیت مینویسد به جز مرکز این شهر، در بقیه زمینهای آن کشاورزی شده و روستاهای کوچک محصور در داخل و به دور دایره شهر اردشیر پراکنده است (ص 42). ویرانههای آتشکده چهار طاقی فیروزآباد، که دارای دهانههای یازده متری و پایههایی به ضخامت پنج متر بوده است، از سنگهای تراشیده بزرگ، در فاصله اندکی از این مناره قرار دارد (مصطفوی، همانجا). به نوشته گیرشمن (1962، ص 123)، در میان این شهر آتشکدهای با تخته سنگهای خوش تراش بر پا شده است. اشمیت، با توجه به عکسهای هوایی که از شهر گرفته، نوشته که محیطهای مرئی خانهها نشان میدهد که بافت مرکز شهر پیچ و خم داشته است. شهر جور به دور یک تپه مصنوعی ساخته شده است. ویرانهای بسیار بزرگ و چهار گوشه وجود دارد که باید سلطنتیترین بناهای شهر بوده باشد ولی شکل آن بیشتر کاروانسراهای دوره اسلامی را تداعی میکند. خانههای امروزی با باغی که با یک حصار بیرونی محافظت میشود، در نزدیکی برج وجود دارند (همانجا). کاخ اردشیر در حاشیه دره فیروزآباد است، با گنبدهای نیمه هلالی ویژه معماری ساسانی. آن بخش از کاخ که هنوز برپاست حدود 98×52 متر مربع مساحت دارد. در جلوی بنا چشمهای است که در مجموعه کاخ قرار گرفته و چهار دیواری حیاط، آن را محصور میکند (همان، ص 41). این چشمه، دریاچه مدوری به قطر تقریباً پنجاه متر تشکیل داده است (هوف، ص 95). به نوشته مصطفوی (ص 102)، فاصله این بنا از ویرانههای گور نزدیک به دو کیلومتری شمال آنهاست. گیرشمن نوشته که کاخ اردشیر در خارج از شهر و با سنگهای نتراشیده و ساروج ساخته شده و افزوده که این نوع فن معماری بومی است که تا امروز در این سرزمین حفظ شده است (1962، ص 124).آثار بازمانده نشان میدهند که نقشه جامع شهر به دیوارهای شهر محدود نمیشده بلکه خطوط شعاعی آن تا خارج از محدوده و بر روی تمام جلگه کشیده شده بوده و به شکل نظام متحدالمرکزی به قطر 5ر7 کیلومتر ادامه مییافته که آثار آن با حدود مزارع، جویهای آب، کورهراهها و جز آن حفظ شده است. محورهای عمده این نظام به مکانهایی منتهی میشود که احتمالاً اهمیت خاصی داشتهاند، از جمله: باغ شاهی در 2ر4 کیلومتری جنوب غربی مرکز شهر؛ قلعه کوچکی در 4ر9 کیلومتری مرکز شهر، که مدخل شمال شرقی را تحت نظارت داشت؛ حصاری در انتهای شمال غربی که تختگاهی سنگی را محصور میکرد؛ بستر جویی در شمال غربی و جنوبشرقی که آب را از تنگاب میگرفت و آب آشامیدنی شهر و آب خندق را تأمین میکرد؛ آبراههای در ده کیلومتری شهر که آب اضافی شهر را به رودخانه فیروزآباد میرساند (هوف، ص 81، 87) و نیز ناحیه چهارگوشه و چهار طاقی در جنوب غربی دشت؛ قلعه حسنآباد در مشرق؛ و تل نقارهخانه و تل خِضر در شمال و نزدیک کاخ بزرگ (همان، ص 92).منابع: ابنبلخی؛ ابنحوقل؛ ابنخرداذبه؛ ابنرسته؛ ابنفقیه؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ اریش فریدریش اشمیت، پرواز بر فراز شهرهای باستانی ایران ، ترجمه آرمان شیشهگر، تهران 1376 ش؛ اصطخری، ترجمه فارسی؛اوستا، یشتها، گزارش پورداود، تهران 1347 ش؛ بلاذری (بیروت)؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، [? 1314 ش]؛ محمدبن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره 1357/1938؛ حدودالعالم؛ محمدبن موسی خوارزمی، کتاب صوره الارض من المدن و الجبال و البحار و الجزائر و الانهار، استخرجه من کتاب جغرافیا الذی الفه بطلمیوس القلوذی، چاپ هانس فون مژیک، وین 1345/1926، چاپ افست بغداد 1962؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر [ 1379/1959]، چاپ افست بغداد [بیتا.]؛ ژان پل راشل دیولافوا، ایران، کلده و شوش، ترجمه علی محمد فرهوشی، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1364 ش؛ شهرستانهای ایران، (متن پهلوی)، ترجمه احمد تفضلی، در شهرهای ایران ، به کوشش محمدیوسف کیانی، ج 3، تهران: جهاددانشگاهی، 1368 ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی ، چاپ برتلس و دیگران، مسکو 1963ـ1971؛ محمدنصیربن جعفر فرصت شیرازی، آثارالعجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ سنگی بمبئی 1314، چاپ علی دهباشی، چاپ افست تهران 1362 ش؛ اوژن ناپلئون فلاندن، سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، تهران 1356 ش؛ قدامه بن جعفر، الخراج و صناعه الکتابه، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد 1981؛ زکریابن محمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1848، چاپ افست ویسبادن 1967؛ کارنامه اردشیر بابکان، با متن پهلوی، آوانویسی، ترجمه فارسی و واژهنامه ، چاپ بهرام فرهوشی، تهران: دانشگاه تهران، 1354 ش؛ محمدتقی مصطفوی، اقلیم پارس، تهران 1343 ش؛ مقدسی؛ والتر برونو هرمان هنینگ، «کتیبه فیروزآباد»، ترجمه محمدرضا حقیقی، در علی سامی، گزارشهای باستانشناسی ، ج 4، شیراز 1338 ش؛ دیتریش هوف،«فیروزآباد»، ترجمه کرامتاللّه افسر، در شهرهای ایران، به کوشش محمدیوسف کیانی، ج 2، تهران: جهاد دانشگاهی، 1366 ش؛ یاقوت حموی؛Heribert Busse, "Iran under the Buyids", in The Cambridge history of Iran , vol.4, ed. R.N. Frye, Cambridge 1975; Arthur Emanuel Christensen, L'Iran sous les Sassanides , Osnabruck 1971; Roman Ghirshman, L'Iran des orgines a l'Islam , Paris 1951; idem, Iran parthes et sassanides , Paris 1962; Ernst Emile Herzfeld, Archaeological history of Iran , London 1935; J. Marquart, Eransahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenac ـ i , Berlin 1901; G.C. Miles, "Numismatics" in The Cambridge history of Iran , ibid; Abd A l-Husain Zarrinkub, "The Arab conquest of Iran and its aftermath", in ibid.