جَوْذَر، از دولتمردان بزرگ و بانفوذ دوره فاطمی (حک: 297ـ 567). نخستین اطلاعات موجود در باره وی متعلق به اواخر دوره اغلبیان (حک: 184ـ296) و زمانی است که وی در کودکی در زمره بردگان صَقْلابی اندلس، پس از اخته شدن، به افریقیه بُرده شد (جوذری عزیزی، مقدمه محمد کامل حسین و محمد عبدالهادی شعیره، ص 7ـ 8، 35؛ ماجد، ص 23). از اینرو احتمالاً در حدود 290 به دنیا آمده است. با سقوط اغلبیان و شکلگیری حکومت فاطمی، جوذر موردتوجه مهدی (حک: 297ـ 322)، نخستین خلیفه فاطمی، قرار گرفت. مهدی او را به ولیعهدش، قائم بامراللّه، سپرد (جوذری عزیزی، ص 35). از این پس، ترقی جوذر در دستگاه حکومتی فاطمیان آغاز شد. چندی بعد، در 306 (ابنحماد، ص 12؛ مقریزی، 1387، ج 1، ص 71؛ قس ذهبی، حوادث و وفیات 331ـ350 ه ، ص 115؛ ابنتغریبردی، ج 3، ص 196، که سال 307 را ذکر کردهاند)، جوذر بههمراه قائم بامراللّه در دومین حمله ولیعهد فاطمی به مصر شرکت کرد (جوذری عزیزی، ص 43؛ قس ماجد، ص 101). در 315، هنگامی که ولیعهد در رأس سپاهیان فاطمی برای سرکوب شورش محمدبن خزر زِناتی (ابنحماد، همانجا؛ مقریزی، 1387، ج 1، ص 72) راهی مغرب شد، حفظ و حراست از کاخ و حرمسرایش را به جوذر سپرد. کفایت و تدبیر جوذر در انجام این مهم موجبات قدردانی قائم را فراهم آورد (جوذری عزیزی، ص 39).با مرگ مهدی در 322، جانشین وی، قائمبامراللّه، مسئولیت امور بیتالمال و خزانههای لباس و اسلحه را به جوذر واگذار کرد و او را به عنوان واسطه میان خود و سایر نزدیکان و بردگانش برگزید (همانجا). در این زمان، اعتبار جوذر به اندازهای بود که گفته شده است قائم در مراسم خاکسپاری خلیفه درگذشته، جوذر را از نام جانشین خود، یعنی فرزندش ابوطاهر اسماعیل معروف به منصور باللّه، مطّلع نمود. این موضوع سبب شد که مناسبات صمیمانهای بین جوذر و منصور برقرار شود و بعدها نیز منصور در اجرای وصیت مؤکد پدرش، مبنی بر رعایت حرمت جوذر، او را یکی از اعضای خاندان فاطمی به شمار آورد (همان، ص 41، 44).با مرگ قائم در 334، منصورباللّه (حک: 334ـ341) که با مخلدبن کَیداد *زِناتی ملقب به صاحبالحمار، در جنگ بود (ابنحماد، ص 10؛ مقریزی، 1387، ج 1، ص 75)، برای حفظ روحیه مردم و سپاهیانش، مرگ پدر را پنهان کرد (ابناثیر، ج 8، ص 455؛ مقریزی، 1387، ج 1، ص 82، 86) و آن را فقط برای جوذر فاش ساخت (جوذری عزیزی، همان مقدمه، ص 8 ـ9). جوذر مأموریت داشت همه امور مملکتی را بر عهده گیرد و کلیدهای بیتالمال را نزد خود نگاه دارد (جوذری عزیزی، ص 44؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 231، ج 6، ص13). با سرکوب نهایی مخلدبن کیداد در 336، منصور در نامهای به جوذر ضمن اعلام پیروزی، مرگ پدرش را اعلام کرد (جوذری عزیزی، ص 46ـ 48، 53؛ نیز رجوع کنید به ابنحماد، ص 35ـ 36؛ مقریزی، 1387، ج 1، ص 86، 89؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 301 ـ 302). خدمات جوذر و وفاداری او بیپاسخ نماند و چندی بعد، خلیفه ضمن آزاد کردن او، وی را به «مولی امیرالمؤمنین» ملقب ساخت (جوذری عزیزی، ص51 ـ 52؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 302). همچنین منصور دستور داد نام جوذر بر روی طراز *ها، گلیمها و حصیرهای بافت شهر مهدیه ثبت و رسم شود (جوذری عزیزی، ص 52). این امتیازات نشان میدهد که او عملاً سومین شخص در هرم قدرت خلافت فاطمی بود (جوذری عزیزی، همان مقدمه، ص 9). توجه و اعتماد روزافزون منصور به جوذر به گونهای بود که وی را به نظارت بر نحوه ارتباط درباریان و بهویژه نزدیکان خلیفه با عامه مردم گماشت. این امر بر درباریان و اعضای خاندان خلیفه گران آمد، چنان که در نامهای به خلیفه از جوذر عیبجویی کردند، اما اعلام حمایت رسمی خلیفه از جوذر، آنان را ناکام گذاشت (جوذری عزیزی، ص 62ـ64).در 337، وقتی مرکز خلافت فاطمیان از مهدیه به منصوریه منتقل شد، منصور باللّه جوذر را عهدهدار امور مهدیه کرد و به وی اختیارات بسیار داد (ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 330ـ331). با مرگ منصور در 341، جانشین او، معزلدیناللّه، جوذر را در مسئولیتهایش ابقا کرد (جوذری عزیزی، ص 72ـ74؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 347). در 358 و در پی آنکه جوهر صقلّی*، مصر را فتح کرد، معز میان او و جوذر پیمان برادری بست اما مقرر داشت که در نامهنگاریها نام جوذر همچنان مقدّم باشد (جوذری عزیزی، ص 135؛ ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 83). چندی بعد، معز جوذر را از تصمیمش، مبنی بر انتقال ولایتعهدی از تمیم به فرزند دیگرش عبداللّه، مطّلع ساخت (جوذری عزیزی، ص 139). در 361، جوذر بههمراه معزلدیناللّه راهی مصر شد ولی پیش از رسیدن به مصر بیمار گردید و اندکی بعد، با شدت یافتن بیماریش، در شهر بَرقَه *درگذشت (همان، ص 143ـ 145، 147). جنازه جوذر، به دستور معز، از برقه به کاخی به نام میاسر، که اقامتگاه معزلدیناللّه بود، برده شد. در آنجا خلیفه بر جنازه وی نماز گزارد و او را در مسجد کاخ دفن کردند (همان، ص 147).به رغم پراکندگی و اندکی اطلاعات راجع به جوذر، نحوه گزارش مورخان از وی بهگونهای است که جایگاه ویژه و چه بسا منحصر به فرد او را در دستگاه فاطمیان نشان میدهد. به لحاظ سلسله مراتب حکومتی، وی در زمره ارباب سیوف و خواص خلیفه بود. این مدعا از لقب «استاذ» که در باره وی بهکار برده شده، مشهود است ( رجوع کنید به قلقشندی،ج 3، ص 477، 480ـ481، 497، 499، 502 ـ504). نقل است که وی هیچگاه برای خود ضیاع و عقاری فراهم نمیکرد و مازاد اموالش را به خزانه بیتالمال باز میگرداند (برای نمونه رجوع کنید به ادریس عمادالدین قرشی، ج 5، ص 36، ج 6، ص190).مقریزی (1970، ج 2، ص 5) از چهارصد مرد یاد کرده است که آنان را جودریه/ جوذریه مینامیدند و ابنتغری بردی (ج 4، ص 51) بر آن است که این چهارصد تن از غلامان جوذر بودند. محتمل است که این غلامان، تحت تربیت جوذر به خدمت دولت فاطمی درآمده باشند (رجوع کنید به ادریس عمادالدین قرشی، ج 6، ص 35ـ36). همچنین مورخان از محله جودریه در قاهره یاد کردهاند که محل سکونت مردان جودریه بوده است. این محله در قرن سیزدهم و چهاردهم معمور بوده و توصیفاتی از موقوفات، زوایا و آبادانی آن در منابع موجود است (رجوع کنید به مقریزی، 1970؛ ابنتغری بردی، همانجاها؛ جبرتی، ج 3، ص 306، 565؛ مبارک، ج 3، ص 178ـ 188).بیشترین اطلاعات در باره جوذر در کتاب سیره الاستاذ جوذر، تألیف ابوعلی منصور جوذری عزیزی (سومین و آخرین دبیر جوذر)، بهجای مانده است (جوذری عزیزی، همان مقدمه، ص 2ـ4).منابع: ابناثیر؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره [? 1383 ] ـ 1392/ [? 1963]ـ 1972؛ ابنحماد، اخبار ملوک بنیعبید و سیرتهم ، الجزائر 1346/1927؛ ادریس عماالدین قرشی، عیون الاخبار و فنون الا´ثار فی فضائل الائمه الاطهار، ج 5، چاپ مصطفی غالب، بیروت [? 1975 ]، ج 6، چاپ مصطفی غالب، بیروت 1416/1996؛ عبدالرحمان جبرتی، عجائب الا´ثار فیالتراجم و الاخبار، چاپ عبدالرحیم عبدالرحمان عبدالرحیم، قاهره 1997ـ 1998؛ منصور جوذری عزیزی، سیره الاستاذ جوذر، چاپ محمد کامل حسین و محمد عبدالهادی شعیره،[قاهره 1374/1954]؛محمدبن احمد ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 331ـ350 ه ، بیروت 1415/1995؛ قلقشندی؛ عبدالمنعم ماجد، ظهور خلافه الفاطمیین و سقوطها فی مصر: التاریخ السیاسی، اسکندریه 1976؛ علیباشا مبارک، الخطط التوفیقیه الجدیده لمصرالقاهره، قاهره 1980ـ1983؛ احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا، ج 1، چاپ جمالالدین شیال، قاهره 1387/1967؛ همو، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیه، بولاق 1270، چاپ افست بغداد [ 1970 ].