جواهرسازی

معرف

[هنرساخت‌ زیورآلات‌ و گاه‌ ظروف‌ و ابزار ظریف‌ از فلزات‌ و سنگهای‌ گرانبها]
متن
جواهرسازی‌،[هنرساخت‌ زیورآلات‌ و گاه‌ ظروف‌ و ابزار ظریف‌ از فلزات‌ و سنگهای‌ گرانبها]. جوهر و جمع‌ آن‌ جواهر، در کتاب‌ الاحجار لِارسطاطالیس‌[ص‌ 93]، که‌ روسکا تاریخ‌ تألیف‌ آن‌ را پیش‌ از اواسط‌ قرن‌ سوم‌ می‌داند، به‌ کار رفته‌ است‌. فرهنگ‌نویسان‌ مسلمان‌ از همان‌ اوایل‌ قرن‌ چهارم‌ معنای سنگ‌ گرانبها را در مقابل‌ مدخل‌ جوهر قرار می‌دادند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ازهری‌، ج‌ 6، ص‌ 50، ذیل‌ «جهر») که‌ این‌ کاربرد تا امروز تداوم‌ داشته‌ است‌ (رجوع کنید به لین، ذیل‌ «جهر»).گرچه‌ در قرآن‌ مشخصاً به‌ جواهرات‌ (کهف‌: 31؛ حج‌: 23؛ فاطر: 33؛ زخرف‌: 53؛ انسان‌: 21) و سنگهای‌ گرانبها (حج‌: 23؛ فاطر: 33؛ الرحمن‌: 22، 58) اشاره‌ شده‌، اما واژه جوهر به‌ کار نرفته‌ است‌.[مصرف‌ نقره‌ در بیشتر موارد مجاز بود و ممنوعیت‌ نداشت‌ ولی‌ طلا با پاره‌ای‌ محظورها در آرایه‌های‌ زنانه‌ به‌ کار می‌رفت‌ و برای‌ مردان‌ ممنوع‌ بود (فریر، ص‌ 191؛رجوع کنید به طلا؛ نقره‌).تنها درصد اندکی‌ از جواهرات‌ تولید شده‌ در سرزمینهای‌ اسلامی‌ باقی‌ مانده‌ است‌. دفینه‌ها یکی‌ از منابع‌ اصلی‌ تاریخ‌نگاری جواهرسازی‌ است‌، حال‌ آنکه‌ خاک‌سپاری‌ جواهرات‌ با مردگان‌ در اسلام‌ ممنوع‌ است‌ و جواهرات‌ بازمانده‌ نیز بر اساس‌ تقاضای‌ روز در معرض‌ تغییر و ساخت‌ مجدد بوده‌ است‌، درنتیجه‌ قطعات‌ بسیار اندکی‌ باقی‌ مانده‌ که‌ تاریخ‌ یا منشأ آنان‌ شناخته‌ شده‌ است‌ ( ( فرهنگ‌ هنر )، ج‌ 16، ص‌ 529).در دوران‌ اسلامی‌، هنرهای‌ مورد استفاده‌ در فلزکاری‌ شامل‌ قلمزنی‌، برجسته‌کاری‌، کنده‌کاری‌، سیاه‌قلم‌، مشبک‌کاری‌، میناکاری‌، ریخته‌گری‌ و مرصع‌کاری‌ در رشته‌های‌ جواهرسازی‌، گوهرنشانی‌ و طلاسازی‌ نیز رایج‌ بوده‌ است‌ (ناصر گیوقصاب‌، مصاحبه مورخ‌ 5 اردیبهشت‌ 1385) ].1) سده‌های‌ اول‌ تا پنجم‌. [در این‌ دوره‌ جواهراتِ زنانه‌ شامل‌ بازوبند، دستنبد، خلخال‌، النگو، تعویذ، گوشواره‌، حلقه گوش‌ و بینی‌ و تاج‌، و زیورهای‌ مردانه‌ شامل‌ کمربند، تعویذ، حلقه انگشتری‌ (از جمله‌ حلقه مهر) و گوشواره‌ بود ( ( فرهنگ‌ هنر )، همانجا)].از این‌ دوره‌ قطعات‌ بسیار اندکی‌ در دست‌ است‌. بنابراین‌، برای‌ آشنایی‌ با جواهرات‌ در این‌ سده‌ها، گذشته‌ از گزارشهای‌ موجود در آثار ادبی‌، باید به‌ تصاویر یا مجسمه‌ها روی‌ آورد.[ گچ‌بریها و نقاشیهای‌ دوره اموی‌ در کاخهای‌ منطقه شام‌ نشان‌ می‌دهد که‌ جواهرات‌ خلفا و درباریان‌، نظیر دیگر سنن‌ و هنرها، دنباله‌رو سنّتهای‌ قبل‌ از اسلام‌ در آن‌ مناطق‌ بوده‌ است‌. قطعات‌ به‌ دست‌ آمده‌ از حفاریهای‌ باستان‌شناسی سده‌های نخستِ اسلامی‌، اغلب‌ از نمونه‌های‌ پیشین‌ قابل‌ تمیز نیستند (همانجا)]. برای‌ نمونه‌، گوشواره‌های‌ کروی‌شکلِ منقوش‌ روی‌ مجسمه‌ای‌ در خِرْبَةُالمِفْجَر*(همیلتون‌، لوح‌ بیست‌ودو، 4) و گوشواره‌های‌ شبیه‌ به‌ قطره اشک‌ در نقاشیهای‌ سامرا (هرتسفلد، لوح‌ هفتادویک‌، بالا) به‌ نمونه‌هایی‌ که‌ در نقوش‌ سنگی‌ و سکه‌های‌ ساسانی‌ دیده‌ می‌شوند، شباهت‌ بسیار دارند(رجوع کنید به پوپ‌، ج‌ 7، لوح‌ 251، ش‌ J, H, F , O, N, K).[ برخی‌ گزارشهای‌ تاریخی‌ نیز حاکی‌ از علاقه حکمرانان‌ اموی‌ به‌ گردآوری‌ سنگهای‌ قیمتی‌ و آشنایی‌ آنان‌ با شیوه‌های‌ اندازه‌گیری‌ وزن‌ این‌ قطعات‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌زبیر، ص‌16)]. طبق‌ گزارش‌ ابوریحان‌ بیرونی‌ [ص‌137]، هارون‌الرشید از ستایندگان‌ و علاقه‌مندان‌ سرسخت‌ سنگهای‌ قیمتی‌ بود و صباح‌ جواهرفروش‌، پدربزرگِ کِندی فیلسوف‌، را برای‌ خرید سنگهای‌ قیمتی‌ به‌ سیلان‌ فرستاد. یکی‌ از حکمرانان‌ هندی‌ به‌ عنوان‌ هدیه‌ برای‌ جنیدبن‌ عبدالرحمان‌، فرماندار سند در دوره خلافت‌ هشام‌بن‌ عبدالملک‌ (حک: 105ـ 125)، مجسمه شتر جواهرنشانی‌ بر روی‌ پایه نقره‌ای‌ چرخ‌داری‌، فرستاده‌ بود که‌ سینه‌اش‌ پر از مروارید و گلویش‌ پر از یاقوت‌ بود و با فشار بیرون‌ می‌ریخت‌. جنید نیز این‌ هدیه‌ را برای‌ هشام‌ فرستاد که‌ وی‌ و همه درباریان‌ را شگفت‌زده‌ کرد و در خزانه بنی‌امیه‌ باقی‌ماند تا به‌ دست‌ عباسیان‌ افتاد[ابن‌زبیر، ص‌ 14ـ 15].شواهد درخور توجهی‌ وجود دارد حاکی‌ از اینکه‌ در دوران‌ اولیه اسلامی‌ نیز نظیر دوره‌های‌ پیش‌ از اسلام‌ و نیز دوره‌های‌ بسیار متأخرتر، نظیر دوره بابریان‌ *در هند، بسیاری‌ از سنگهای‌ درشت‌ گرانبها، به‌ویژه‌ زمرد، را سوراخ‌ می‌کردند و به‌ رشته نخ‌،زنجیر و سیم‌ یا هر چه‌ مناسب‌ بود، می‌کشیدند.[ روش‌ سوراخ‌ کردن‌ و به‌ نخ‌ کشیدن‌ سنگهای‌ گرانبها به‌ صورت‌ مهره‌ و دانه تسبیح‌ که‌ در دوره حاضر نیز همچنان‌ رایج‌ است‌، با ابزارها و مواد مختلف‌ و بسته‌ به‌ سختی‌ و مقاومت‌ گوهر در برابر خراشیدگی‌ انجام‌ می‌پذیرد. برای‌ سوراخ‌ کردن‌ گوهر معمولاً سوده‌ و خاکِ سنگها یا اکسید فلزی‌ را که‌ سختی‌ بیشتری‌ از گوهر دارند، با روغن‌ (پیه‌ یا زیتون‌) مخلوط‌ می‌کنند و با آغشته‌ ساختن‌ سر مته‌ به‌ این‌ مخلوط‌، گوهر را سوراخ‌ می‌کنند (ناصر گیوقصاب‌، همان‌ مصاحبه‌)].با وجود تأثیرپذیری‌ هنر جواهرسازی‌ دوره اسلامی‌ از دوره‌های‌ پیش‌ از اسلام‌، اندک‌ اندک‌ می‌توان‌ شاهد دور شدن‌ از الگوهای‌ قدیم‌ و سپس‌ نوعی‌ اسلامی‌ شدنِ الگوهای پیش‌ از اسلام‌ بود. شاید جالب‌ توجه‌ترین‌ نمونه‌، قاب‌ تعویذ باشد که‌ در حفاری‌ نیشابور کشف‌ شده‌ و بر اساس‌ نقش‌ و نگارها و نوشته‌های‌ تزیینی‌ آن‌ ( رجوع کنید به تصویر 1)، احتمالاً متعلق‌ به‌ پیش‌ از سده چهارم‌ است‌. شکلِ کلی نمونه‌ها، ساسانی‌ و بیزانسی‌ است‌ (نگروپونتی‌ ، تصویر 85، ش‌ 36؛ رودولف‌، تصویر 153)، اما تلفیق‌ پیچیده‌ و زیبای‌ شکل‌ و تزیینات‌ و نیز نقوشِ کوفی سیاه‌ قلم‌ آن‌ جلوه‌ای‌ اسلامی‌ دارد.[ مجموعه به‌ دست‌ آمده‌ در نیشابور، که‌ هم‌ اکنون‌ در موزه هنر متروپولیتن‌ نیویورک‌ نگهداری‌ می‌شود، شامل‌ رشته‌ دانه‌های‌ شیشه‌ای‌ و سنگی‌، طوقهای‌ طلایی‌، گوشواره‌های‌ منجوق‌دار، آویزهای‌ گلابی‌شکل‌ و هلالیهای‌ برنزی‌، حلقه‌های‌ انگشتری‌ طلایی‌، نقره‌ای‌ و برنزی‌ جواهرنشان‌، قلاب‌کمرهای‌ مستطیل‌ برنزی‌ مطلا و نیز بازوبندی‌ طلایی‌ با سر مار است‌. قطعات‌ نشان‌ می‌دهد که‌ ساخت‌ اشیای‌ تزیینی‌ رایج‌ در دوره پیش‌ از اسلام‌ به‌ طور کامل‌ در دوره اسلامی‌ ادامه‌ یافته‌، اما خطوط‌ عربی‌ نیز به‌ نقوش‌ سنّتی‌ گیاهی‌ و حیوانی‌ افزوده‌ شده‌ است‌ ( ( فرهنگ‌ هنر )، ج‌ 16، ص‌ 529 ـ530)؛ نیز رجوع کنید به تصویر 2 ].نمونه‌های‌ استفاده‌ از سکه‌ و نقش‌ بر جواهرات‌ در دوران‌ بیزانس‌ پرشمار است‌ و حالت‌ مارپیچ‌ میله‌ نیز باید نهایتاً از دستبندهای‌ یونانی‌ با میله‌های‌ مشابه‌، اقتباس‌ شده‌ باشد.[ سبک‌ اسلامی‌ متمایز، نخست‌ در دوره فاطمیان‌ (حک: 297ـ567) در مصر ظاهر شد. یافته‌ها از ویرانه‌های‌ فسطاط‌ نشان‌ می‌دهد که‌ عالی‌ترین‌ جواهرات‌، از طلا ساخته‌ شده‌ و با مهارت‌ ملیله‌ * سازی‌ و نگین‌گذاری‌ شده‌اند؛ روشی‌ سنّتی‌ که‌ در این‌ دوره‌ به‌ اوج‌ اعتلای‌ خود رسید، در گوشواره‌ها، گردن‌بندها، دستبندها و حتی‌ حلقه‌های‌ انگشتری‌ به‌ کار می‌رفت‌. سبکها و نقش‌مایه‌های‌ روم‌شرقی‌، نظیر زوجهای‌ پرندگان‌ در زیر درخت‌، در این‌ ساخته‌ها دیده‌ می‌شود. دفینه جواهراتی‌ با تزیینات‌ ملیله‌کاری‌ در جنوب‌ غربی‌ اِلکاف‌ در تونس‌، همراه‌ با سکه‌های‌ ضرب‌ شده‌ در مهدیه‌ یا صَبرَه‌ (منصوریه‌) در تونس‌، که‌ احتمالاً در همین‌ محل‌ در سالهای‌ 372 تا 384 تولید شده‌، از همین‌ دوره‌ کشف‌ شده‌ است‌ (همانجا)].یکی‌ از زیباترین‌ طلاکاریهای‌ دوران‌ فاطمی‌، مهره‌های‌ مشبک‌ به‌ شکل‌ دو مخروطی‌ (لوزی‌ توخالی‌) و کروی‌ است‌ ( رجوع کنید به تصویر 3) که‌ در آن‌ از ملیله‌کاری‌ و تزیینات‌ دانه‌ای‌ به‌ اندازه‌های‌ گوناگون‌ استفاده‌ شده‌ است‌. نمونه دیگر، دستبندی‌ طلایی‌ است‌ با میله‌ای‌ توخالی‌ که‌ در انتها نازک‌تر شده‌ و به‌ اجزایی‌ به‌ شکل‌ قلب‌ منتهی‌ می‌شود و در موزه باستان‌شناسی‌ استانبول‌ قرار دارد (برایتلینگ‌ و همکاران‌، ص‌ 239، ش‌ 6). این‌ دستبند شباهت‌ زیادی‌ به‌ دستبندی‌ در موزه دمشق‌ دارد که‌ آن‌ نیز اجزایی‌ به‌ شکل‌ قلب‌ در انتهای‌ میله‌ دارد، اما این‌ میله‌ از یک‌ سیم‌ تابیده‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ ( ( فهرست‌ موزه ملی‌ دمشق‌ )، تصویر 119، راست‌).2) سده‌های‌ ششم‌ و هفتم‌. حلقه‌های‌ ساخته‌ شده‌ با مفتولهای‌ توخالی‌ طلا و نقره‌ که‌ از نیشابور به‌ دست‌ آمده‌، نگینهایی‌ از جنس‌ سنگ‌ داشته‌اند و تزیینات‌ سیاه‌ قلم‌کاری‌ روی‌ آنها با نقوش‌ گیاهی‌ و نوشته‌های‌ کتیبه‌گونه‌، آن‌ را به‌ قرنهای‌ ششم‌ یا هفتم‌ مربوط‌ می‌سازد. نوع‌ نگین‌ و گیره‌های‌ درشتِ آن‌ خاص‌ جواهرات‌ ایرانی‌ این‌ دوره‌ است‌.[ توخالی‌کردن‌ قطعات‌ طلا و نقره‌ معمولاً به‌ دو روش‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌: در یک‌ روش‌، ابتدا قطعه‌ای‌ را با مس‌ می‌ساختند، بعد ورق‌ طلا یا نقره‌ را بر روی‌ آن‌ می‌کشیدند و سپس‌ با اسیدکاری‌ (عموماً تیزاب‌ برای‌ طلا و، جوهر نمک‌ برای‌ نقره‌) مغزی‌ مسی‌ را حل‌ می‌کردند و بدین‌ترتیب‌ قطعه‌ توخالی‌ می‌گردید. در روش‌ دیگر، ورق‌ فلز را شکل‌ می‌دادند و با جوشکاری‌ قطعات‌ را به‌ شکل‌ قوطی‌ توخالی‌ به‌ هم‌ متصل‌ می‌کردند این‌ روشها هم‌ اکنون‌ نیز به‌ کار می‌رود (ناصر گیوقصاب‌، همان‌ مصاحبه‌)].تصویر 4 نوعی‌ حلقه‌ را به‌ نمایش‌ می‌گذارد که‌ ظاهراً پیش‌ از نیمه دوم‌ قرن‌ ششم‌ در جهان‌ اسلام‌ مورد توجه‌ نبوده‌، اما پس‌ از ارائه‌، با اقبال‌ و تنوع‌ فراوان‌ رو به‌ رو شده‌ است‌. مهم‌ترین‌ مشخصه‌های‌ این‌ نوع‌ حلقه‌، یک‌ میله قالبی‌ (غالباً با نقوش‌ انسانی‌ در دو انتها و شکاف‌ مورب‌ چند ضلعی‌ در محل‌ نگین‌) است‌. در این‌ مورد نیز الگوهای‌ اصلی‌ را می‌توان‌ در حلقه‌های‌ یونانی‌ و رومی‌ یافت‌ (مارشال، تصویر 61، و لوح‌ شانزده‌، 552). حلقه جواهر موردبحث‌ نمونه زیبایی‌ است‌ که‌ چهارگوشه‌ از شش‌ گوشه شکاف‌ جای‌ نگین‌ آن‌ با سر انسان‌ تزیین‌ و خود نگین‌ از طرحهای‌ هندسی‌ تکرار شونده‌ای‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ که‌ به‌ صورت‌ ملیله‌کاری‌ اجرا شده‌اند و بر حلقه انگشتری‌ در قسمتهای‌ منتهی‌ به‌ نگین‌، تصویر موجودی‌ با سَرِ زن‌ و چنگ‌ و بال‌ پرندگان‌ دیده‌ می‌شود.3) سده‌های‌ هشتم‌ تا یازدهم‌ . هنگامی‌ که‌ به‌ هنر جواهرسازی‌ این‌ دوره‌ می‌پردازیم‌، با وضعی‌ مشابه‌ نخستین‌ سده‌های‌ اسلامی‌ مواجه‌ می‌شویم‌؛ یعنی‌، جواهراتی‌ که‌ از بخشهای‌ گوناگون‌ جهان‌ اسلام‌ به‌جا مانده‌ و می‌توان‌ آنها را به‌ این‌ دوره‌ منسوب‌ کرد، بسیار معدود است‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ با وجود محدودیتهای‌ نگاره‌های‌ ایرانی‌، نقاشیها به‌ شکلی‌ کلی‌ انواع‌ سبکهای‌ جواهرسازی‌ و تغییر و تحولات‌ آنها را بازتاب‌ می‌دهند و نگاره‌های‌ دوره ایلخانی‌ جزئیات‌ بیشتری‌ را منعکس‌ می‌کنند.تصویر 5 گردن‌بند طلایی‌ به‌جا مانده‌ از قرن‌ هشتم‌ است‌. اشکال‌ ایجاد شده‌ با سیم‌ و سنگ‌ در روی‌ قابِ دو جزء اصلی‌ گردن‌بند و نیز خطوط‌ کناره خود این‌ اجزا، شباهت‌ بسیاری‌ با صحنه تاج‌گذاری‌ انوشیروان‌ در شاهنامه دموت‌(موزه هنر متروپولیتن‌، ش‌ 52.20.2 ) دارند ( رجوع کنید به شوکین‌، ص‌ 85، نسخه خطی‌ XV، ش‌24) و سبک‌ طرحهای‌ قلم‌زده‌ و نیز نقش‌مایه‌های‌ مندرج‌ بر پشت‌ این‌ اجزا، به‌ روشنی‌ به‌ همان‌ دوران‌ اشاره‌ دارند.چندین‌ دستبند طلا نیز مطمئناً متعلق‌ به‌ مصر یا سوریه دوره ممالیک‌ در قرن‌ هشتم‌ است‌. این‌ دستبندها میله‌های‌ توخالی‌ ــ به‌ صورت‌ ساده‌ یا مارپیچ‌ ــ دارند که‌ به‌ سر حیوانات‌ منتهی‌ می‌شوند. گیره آنها گرد و صاف‌ و تخت‌ است‌ و قطعه‌ای‌ که‌ در موزه بناکی‌ آتن‌ نگهداری‌ می‌شود با خط‌ عربی‌ تزیین‌ شده‌ است‌ (سگال‌ ، ش‌ 319).نوعی‌ کمربند، که‌ برای‌ نخستین‌ بار در نگاره‌های‌ ایرانی حدود 750 به‌چشم‌ خورد، در دوره صفویه‌ پرکارتر و زیباتر شده‌ است‌. قطعات‌، جواهر نشان‌اند و شمار آنها افزایش‌ یافته‌ است‌. از دوران‌ صفویه‌ دو کمربند کامل‌ و یک‌ قلاب‌ به‌ جا مانده‌ است‌ ( رجوع کنید به پوپ‌، ج‌ 13، لوح‌ 1394، ش‌ c-a ؛ نیز رجوع کنید به تصویر 6).[ به‌ طور کلی‌ در دوره صفوی‌ کمربندهای‌ زنان‌ و مردان‌ طرحی‌ شبیه‌ گردن‌بندها داشتند. روی‌ تسمه‌های‌ تیره‌، نشانهای‌ گل‌ سرخ‌ با فواصل‌ ثابتی‌ قرار می‌گرفتند. در این‌ دوره‌، زنان‌ گردن‌بندهای‌ بلندی‌ می‌بستند که‌ از ترنجهای‌ زرین‌ با نقش‌ گل‌سرخ‌ تشکیل‌ و اغلب‌ با سنگهای‌ گرانبهای‌ سبز و قرمز مرصع‌ می‌شد و گاه‌ با یک‌ ترنج‌ مرکزی‌ مدور تزیین‌ می‌گردید(( فرهنگ‌ هنر)، ج‌ 16، ص‌ 530)]. نوع‌ دیگر گردن‌بند، که‌ در نقاشیهای‌ صفوی‌ مشاهده‌ می‌شود و کوتاه‌ و کاملاً چسبیده‌ به‌ گلو است‌، از یک‌ تکه‌ طلای‌ مثلث‌ شکل‌ در وسط‌، گاه‌ پوشیده‌ از جواهر تشکیل‌ می‌شد که‌ در دو طرف‌ آن‌ دو قطعه‌ طلای‌ کوچک‌تر بر رشته‌ای‌ از مروارید قرار گرفته‌ بود. در دوره صفوی‌ دو نوع‌ زیور سر ــ که‌ منابع‌ الهام‌ آنها احتمالاً تاجهای‌ قدیمی‌ بوده‌ است‌ ــ نیز محبوبیت‌ بسیار یافتند ( رجوع کنید به تصویر 7).تندیسهای‌ لب‌ حوض‌ کاخ‌ چهلستون‌، بازوبندهای‌ جواهرنشان‌ سه‌ بخشی‌ را به‌ نمایش‌ گذارده‌اند که‌ در دوره قاجار نیز طرفدار داشتند ( رجوع کنید به تصویر 8).در دوران‌ صفوی‌، استفاده‌ از حمایل‌ رایج‌ بود. دستارهای‌ مردان‌ در این‌ دوره‌ با تعداد کمی‌ رشته‌های‌ کوتاه‌ از دانه‌های‌ طلا یا سنجاقهای‌ زرین‌ و پَر تزیین‌ می‌شدند. انواع‌ گوشواره‌ها نیز عموماً از یک‌ سنّت‌گرایی‌ مداوم‌ حکایت‌ دارند: گوشواره‌هایی‌ با حلقه‌ یا حلقه‌هایی‌ طلایی‌ و یک‌ گلوله‌ در ته‌ یا در دو طرف‌ یا به‌ صورت‌ یک‌ حلقه طلا با آویز مروارید که‌ در یک‌ مورد از سه‌ سنگ‌ آویزِ آبی‌، سفید و قرمز تشکیل‌ شده‌ است‌. [ مردان‌ و زنان‌ گوشواره‌های‌ بلندی‌ با یاقوت‌ گلابی‌شکلِ آویزان‌ و صوفیان‌ و خدمتکاران‌ گوشواره‌های‌ حلقه‌ای‌ با طوقهای‌ زرین‌ به‌ گوش‌ می‌آویختند. تا قرن‌ یازدهم‌، گردن‌بندهای‌ با نگین‌ گل‌سرخ‌ از رواج‌ افتادند و دستارها نیز بزرگ‌تر و فاقد زنجیرهای‌ طلایی‌ گردیدند. در نیمه دوم‌ این‌ قرن‌، زنان‌ طوقهای‌ زرینی‌ می‌بستند که‌ با سنگهای‌ قیمتی‌، اغلب‌ قرمز، جواهرنشان‌ شده‌ بود. کمربندها نیز از صفحه‌های‌ مربعِ مزین‌ به‌ جواهرات‌ ساخته‌ می‌شدند. مردان‌ حلقه‌های‌ جواهرنشان‌ بر انگشت‌ کوچک‌ خود می‌کردند (همان‌، ج‌ 16، ص‌ 530 ـ531).در دوره عثمانی‌، استانبول‌ مرکز جواهرسازی‌ شد، معادن‌ طلا و نقره‌ و سنگهای‌ گرانبهای بسیاری‌ در قلمرو عثمانی‌ به‌ بهره‌برداری‌ رسید و این‌ کار به‌ سرعت‌ در سده‌های‌ نهم‌ و دهم‌ توسعه‌ یافت‌. زرگرهای‌ بسیاری‌ به‌ پایتخت‌ آمدند. در سده دهم‌ سبک‌ خاص‌ عثمانی‌، با عناصر مشترکی‌ از ایران‌ و هند و سرزمینهای‌ بالکان‌، پدید آمد. نقاشیهای‌ عثمانی‌ از سده نهم‌ به‌ بعد سلاطین‌ و شاهزادگان‌ را با عمامه‌های‌ بزرگی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ با سنجاقهای‌ طلای‌ بزرگ‌ و سنگهای‌ گرانبها زینت‌ شده‌اند. کمربندهایشان‌ هم‌ سگک‌ طلایی‌ داشت‌ (همان‌، ج‌16، ص‌531)].برای‌ فهم‌ هنر جواهرسازی‌ قرون‌ اولیه دوره بابری‌ در مقایسه‌ با دوران‌ تیموری‌ و صفوی‌ در ایران‌ یا دوره عثمانی‌ در ترکیه‌، موقعیت‌ بهتری‌ وجود دارد، به‌ چند دلیل‌: نخست‌ حجم‌ زیاد مطالب‌ برجا مانده‌ از اواخر قرن‌ دوازدهم‌ تا قرن‌ چهاردهم‌ که‌، باتوجه‌ به‌ ایستایی‌ اشکال‌ و سنن‌ جواهرسازی‌ در هند، بستر مناسبی‌ است‌ تا در آن‌ شواهدی‌ از جواهرسازی‌ در قرون‌ اولیه دوران‌ بابری‌ را بررسی‌ کنیم‌ ( رجوع کنید به تصویر 9). دوم‌، نگاره‌هایی‌ که‌ در دوره بابریان‌ تهیه‌ شدند تقریباً همیشه‌ پرکار و حاوی‌ اطلاعات‌ بسیاری‌ است‌ و سوم‌ اینکه‌ گزارش‌ دقیق‌بسیاری‌ از جواهرات‌، تختهای‌ سلطنتی‌ و غیره‌ در دربار بابری‌ در دست‌ است‌ که‌ افراد زیرک‌ و مطّلعی‌ چون‌ تاورنیه‌ روایت‌ کرده‌اند. بر اساس‌ مشاهده کارهای‌ جدید و بررسی‌ اطلاعات‌ تصویری‌، می‌توان‌ با اطمینان‌ مدعی‌ شد که‌ هند طولانی‌ترین‌ سنّت‌ پیوسته‌ و نیز بیشترین‌ تنوع‌ در اشکال‌، کارکردها و روشهای‌ جواهرسازی‌ را در میان‌ ملل‌ جهان‌ دارد.جدا از سنّت‌ رایج‌ در زمان‌ فتوحات‌ بابریان‌، در قرن‌ دهم‌ حجم‌ در خور توجهی‌ از خزاین‌ شاهزادگان‌ تیموری‌ به‌ جنوب‌ منتقل‌ شد که‌ سبک‌ ساخت‌ آنها نیز آمیزه‌ای‌ از سنن‌ اسلامی‌ و تا حدی‌ آسیای‌ مرکزی‌ و چین‌ بود. بهترین‌ شواهد در باره سبکهای‌ جواهرسازی‌ دوره‌های‌ حکومت‌ اکبرشاه‌ تا اورنگ‌زیب‌ (963ـ 1118)، نگاره‌هایی‌ است‌ که‌ تحت‌ نظر و حمایت‌ آنها تهیه‌ شده‌اند. از مواردی‌ که‌ مؤید دقت‌ این‌ تصویرهاست‌، گزارشی‌ از تاورنیه‌ در باره مشاهداتش‌ در دوران‌ حکومت‌ اورنگ‌زیب‌ است‌ ( رجوع کنید به ج‌ 2، ص‌150). او نوشته‌ است‌ که‌ یکی‌ از مرواریدهای‌ مجموعه سلطان‌، بزرگ‌ترین‌ و گردترین‌ مرواریدی‌ است‌ که‌ در عمر خود دیده‌ است‌ و اگر سلطان‌ می‌توانست‌ همتایی‌ برای‌ این‌ مروارید بیابد، طبق‌ سنّت‌ هریک‌ را با یک‌ جفت‌ یاقوت‌ یا زمرد تلفیق‌ می‌کرد و از آنها یک‌ جفت‌ گوشواره‌ درست‌ می‌کرد. این‌ تمایل‌ و ترجیح‌ به‌ تلفیق‌ کردن‌ مروارید و یاقوت‌ و زمرد با آنچه‌ در نقاشیهای‌ بابری‌ (و نیز در نقاشیهای‌ تیموری‌، صفوی‌ و قاجار) هست‌، همخوانی‌ دارد. تنها رنگ‌ دیگری‌ که‌ مشاهده‌ می‌شود آبی‌ (یاقوت‌ کبود) است‌.هند از اعصار باستان‌ به‌ سرزمین‌ سنگهای‌ گرانبها شهرت‌ داشته‌ است‌ و حتی‌ سنگهایی‌ که‌ به‌ خود هند تعلق‌ نداشتند، نظیر یاقوتهای‌ برمه‌، غالباً از طریق‌ هند به‌ کشورهای‌ دیگر صادر می‌شدند. گذشته‌ از این‌، هند از دیرباز از بازارهای‌ مهم‌ سنگهای‌ قیمتی‌ بوده‌ است‌.هند و همسایگان‌ نزدیکش‌، نظیر سیلان‌، هندوچین‌ و کوههای‌ بدخشان‌، طیف‌ بسیار متنوعی‌ از گرانبهاترین‌ سنگهایی‌ که‌ تا امروز شناخته‌ شده‌ است‌، تولید می‌کرده‌اند.دیگر جواهری‌ که‌ در همه نقاشیهای‌ مغول‌ وجود دارد، حلقه‌های‌ انگشتری‌ است‌ که‌ با تنوع‌ خاصی‌ در تصاویر ظاهر می‌شوند، هرچند پی‌ بردن‌ به‌ جزئیات‌ این‌ حلقه‌ها، به‌ جز رنگ‌ سنگهای‌ گرانبها (و گاه‌ نوع‌ آنها)، میسر نیست‌. یکی‌ از انواع‌ حلقه‌های‌ مشهور که‌ در تصاویر تشخیص‌ داده‌ می‌شود، حلقه تیرانداز [ انگشتری‌ که‌ برای‌ حفاظت‌ دست‌ از بریدگی‌ زه‌ کمان‌ به‌ انگشت‌ وسط‌ می‌کردند ] است‌ که‌ بر اساس‌ نمونه‌های‌ بسیاری‌ که‌ در دست‌ است‌ معمولاً از جنس‌ یشم‌ بود و غالباً با طلا و سنگهای‌ گرانبها روی‌ آن‌ کار می‌کردند. دیگر جواهری‌ که‌ معمولاً مردان‌ از آن‌ استفاده‌ می‌کردند تسبیح‌ *(مُسبحه‌) بود. برای‌ مثال‌، تصویری‌ از اکبر، که‌ در دوره جهانگیر تهیه‌ شده‌ است‌ و بخشی‌ از آن‌ در تصویر 10 مشاهده‌ می‌شود، اکبر را در حالی‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تسبیحی‌ مرکّب‌ از یاقوتهای‌ سرخ‌ و کبود و مروارید درشت‌ در دست‌ دارد.نوشته‌های‌ مربوط‌ به‌ هنرها و فنون‌ هند از قرن‌ دوازدهم‌/ هجدهم‌ میلادی‌ حاوی‌ اطلاعات‌ بسیاری‌ در مورد میناکاری‌ است‌ که‌ در این‌ سرزمین‌ به‌ کمال‌ خود رسیده‌ است‌. البته‌ این‌ میناکاری‌، نظیر دیگر روشهای‌ باارزش‌ مربوط‌ به‌ روزگار بسیار کهن‌، طیف‌ کاملی‌ از اشیا را، که‌ به‌ معنای‌ امروزی‌ جواهر نبوده‌اند (نظیر سلاح‌، تختهای‌ شاهی‌، ابزارها و وسایل‌ و نظایر آنها)، تزیین‌ کرده‌اند. کمبود شدید جواهرات‌ به‌ جا مانده‌ از دوران‌ پیش‌ از قرن‌ دوازدهم‌ را می‌توان‌ چنین‌ توضیح‌ داد که‌ حتی‌ در خانواده‌ها نیز رسم‌ بوده‌ که‌ سنگهای‌ گرانبها را طبق‌ جدیدترین‌ سبک‌ بسازند و این‌ امر به‌ویژه‌ پس‌ از دست‌ به‌ دست‌ شدن‌ جواهر و در جریان‌ ذوب‌ کردن‌ فلزات‌ گرانبها برای‌ استفاده مجدد، انجام‌ می‌گرفت‌. برای‌ نمونه‌، بیشتر قطعات‌ گنجینه بابریان‌، که‌ به‌ هنگام‌ فتح‌ دهلی‌ به‌ دست‌ نادرشاه‌ افتاد، بلافاصله‌ برای‌ سهولت‌ نقل‌ و انتقال‌ به‌ شمش‌ تبدیل‌ شد (مین‌ و توشینگهام‌، ص‌ 11) و البته‌ سنگهای‌ گرانبها و مرواریدها را، چه‌ برای‌ نصب‌ مجدد روی‌ قطعه‌ای‌ دیگر چه‌ فقط‌ برای‌ قراردادن‌ در خزانه ایران‌، از آنها جدا کردند.4) سده‌های‌ دوازدهم‌ و سیزدهم‌ . سنّت‌گرایی‌ در سبک‌، که‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از مشخصه‌های‌ سه‌ دوره مذکور تا به‌ حال‌ مورد بحث‌ قرار گرفته‌اند، در مرحله آخر سنّت‌ جواهرسازی‌ اسلامی‌ نیز ادامه‌ می‌یابد.در ایران‌ دوره قاجار، استفاده‌ از حمایل‌ هنوز هم‌ برای‌ مردان‌ و هم‌ برای‌ زنان‌ مورد توجه‌ بوده‌ (فالک‌، لوح‌ 2، 26، 46، 47) است‌، البته‌ در این‌ دوره‌ به‌ عوض‌ اضافه‌ کردن‌ طلسمها، تعویذها و آویزهای‌ فلزی‌ به‌ حمایل‌، که‌ گاه‌ با سنگهای‌ گرانبها تزیین‌ می‌شدند (که‌ این‌ کار در دوره صفویه‌ هم‌ رایج‌ بود)، تنها از مروارید یا اجزایی‌ متشکل‌ از مروارید و یا سنگهای‌ گرانبها استفاده‌ می‌شد. شکل‌ کمربندها در ایران‌ طی‌ این‌ دوره‌ اساساً تغییر نکرد.رشته‌ مهره‌ها هنوز روی‌ مچ‌ بسته‌ می‌شدند (همان‌، لوح‌ 26 و 43) و علاوه‌ بر این‌، دستبندهایی‌ که‌ از سنگهای‌ گرانبها، نشسته‌ بر قابهای‌ مربع‌ شکل‌ تشکیل‌ و قطعات‌ آن‌ با لولا به‌ یکدیگر متصل‌ شده‌اند و نیز النگوهای‌ ساده طلا رواج‌ داشت‌ (همان‌، لوح‌ [رنگی‌] 17، 23، 25). یکی‌ از نقاشیها نشان‌دهنده رواج‌ بستن‌ رشته‌ مروارید بر گِردِ صورت‌ است‌. اما به‌ نظر می‌رسد که‌ در دوره قاجار، مرواریدها از گوش‌ کشیده‌ و رشته‌ها طولانی‌تر شده‌اند و نقش‌ گردن‌بند را ایفا می‌کردند (همان‌، لوح‌ [رنگی] 19، 20). در دوره قاجار، تزیینات‌ سر پیچیده‌ و پرکارتر شده‌ بود (همان‌، لوح‌ [رنگی] 5 ـ7، 18ـ21؛ نیز رجوع کنید به تصویر 11). در این‌ زمینه‌ شی‌ء مشابهی‌ برای‌ تزیین‌ پیشانی‌ عروسهای‌ یهودی‌ و مسلمان‌ در منطقه بخارا به‌کار می‌رفت‌. تأثیر جواهرسازی‌ شبه‌قاره هند در این‌ شی‌ء نیز، نظیر بیشتر جواهرات‌ قاجار، به‌ویژه‌ در روش‌ کار گذاشتن‌ سنگهای‌ قیمتی‌ بسیار آشکار است‌.یکی‌ از انواع‌ بسیار رایج‌ گوشواره‌ در ایران‌ طی‌ قرنهای‌ دوازدهم‌ و سیزدهم‌ از تعدادی‌ نیم‌کره‌ یا مخروط‌ تشکیل‌ می‌شد که‌ یکی‌ زیر دیگری‌ به‌ همراه‌ اجزای‌ آویز قرار می‌گرفت‌ (همان‌، تصویر [سیاه‌ و سفید] 1). این‌ اجزا در قالب‌ میناکاری‌، ورق‌کاری‌ یا ملیله‌کاری‌ اجرا می‌شدند و آویزهای‌ آنها را مروارید یا گوی‌ یا ترکیبی‌ از هر دو تشکیل‌ می‌داد. الگوی‌ این‌ نوع‌ گوشواره‌ در هند قرن‌ اول‌ و دوم‌ یافت‌ می‌شود ( ( هنر هند و پاکستان‌ )، لوح‌ 22، ش‌ 185). دیگر گوشواره‌ای‌ که‌ علاقه‌مندان‌ زیادی‌ داشت‌ از یک‌ بخش‌ زیرین‌ نیم‌دایره‌ تشکیل‌ می‌شود که‌ غالباً دو انتهای‌ آن‌ به‌ شکل‌ سر اژدها تزیین‌ شده‌ است‌ و بیرون‌زدگیهای‌ کروی‌ یا قُرصَکْ مانند بر گرد محیط‌ آن‌ به‌چشم‌ می‌خورد (فالک‌، تصاویر [سیاه‌ و سفید] 3، 4). اینها نیز در قالب‌ میناکاری‌، ورق‌کاری‌ یا ملیله‌کاری‌ اجرا می‌شدند.یکی‌ از نمونه‌های‌ بسیار زیبای‌ بازوبندهای‌ قاجاری‌ در تصویر 12 مشاهده‌ می‌شود که‌ با طلا و سنگهای‌ گرانبها ساخته‌ و با میناکاری‌ تزیین‌ شده‌ است‌.استفاده‌ از آویزها یا نشانه‌های‌ گرد، که‌ با سنگهای‌ گرانبها روی‌ رشته مروارید یا مهره‌ نصب‌ می‌شدند، از گردن‌بندهای‌ متداول‌ دوران‌ قاجار است‌(همان‌، [ص‌ 26]، تصویر [سیاه‌ و سفید] 7، و لوح‌ [رنگی‌] 17ـ19).[ در اوایل‌ سده دوازدهم‌ هنرهای‌ عثمانی‌، از جمله‌ زرگری‌، بر روشهای‌ اروپایی‌ مستولی‌ بود و در سده‌های‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌ جواهرات‌ سنّتی‌، به‌ پیروی‌ از سلیقه اروپاییان‌، بار دیگر رواج‌ یافت‌. در گردن‌بندها سکه‌های‌ طلای‌ اصیل‌ یا تقلیدی‌، که‌ اغلب‌ مهر عثمانی‌ (طغرا) داشتند، به‌ کار می‌رفت‌. در اواخر سده سیزدهم‌ سکه‌های‌ اروپایی‌ را به‌ سبب‌ ارزش‌ آنها ترجیح‌ می‌دادند. تسمه‌ و قلاب‌ نقره‌ای‌ و گاه‌ مذهّب‌، از لوازم‌ پوشاک‌ سنّتی‌ عثمانی‌ بود. آنها از نظر شکل‌ و روش‌ ساخت‌ و سبک‌ گوناگون‌ بودند: برخی‌ با فیروزه‌ و مرجان‌ مرصّع‌ و بعضی‌ نیز با چکش‌کاری‌، برجسته‌کاری‌، ملیله‌ و میناکاری‌ در نقوش‌ هندسی‌ و طوماری‌ تزیین‌ می‌شدند ( ( فرهنگ‌ هنر .، ج‌ 16، ص‌ 531 ـ532).سبک‌ متمایزی‌ در جواهرسازی‌ در اواخر سده سیزدهم‌ و اوایل‌ سده چهاردهم‌ در کردستان‌ رواج‌ یافت‌ که‌ ملیله‌کاری‌ عالی‌ و ظریف‌ ویژگی‌ آن‌ بود. سنگهای‌ قیمتی در این‌ شیوه‌ کم‌ بود، اما فیروزه‌ که‌ علاوه‌ بر ویژگی‌ تزیینی‌، حائز خواص‌ ماوراء طبیعی‌ دانسته‌ می‌شد، رواج‌ داشت‌. نقوش‌ طوماری‌، گلها و برگها، ماهی‌ و پرندگان‌ به‌ موازات‌ نقوش‌ هندسی‌ کاربرد داشتند. گردن‌بندها از دانه‌های‌ زرینی‌ تشکیل‌ می‌شدند که‌ با صفحات‌ مستطیلی‌ به‌ هم‌ متصل‌ و این‌ صفحات‌ با سکه‌های‌ عثمانی‌ و اروپایی‌ و فیروزه‌ تزیین‌ می‌شدند. گردن‌بندهای‌ نمونه کردستان‌ برای‌ جشنها از لوحهای‌ (پلاکهای‌) مستطیلی‌ ساخته‌ می‌شد که‌ آویزهایی‌ شبیه‌ به‌ ماهی‌ داشتند. دستبندها نیز با سکه‌های‌ انگلیسی‌ و ستارگان‌ و هلالهای‌ ماه‌ تزیین‌ می‌شدند. بیشتر گوشواره‌ها به‌ روش‌ ملیله‌ و به‌ شکل‌ هلالی‌ یا سبدهایی‌ با دانه‌های‌ کوچک‌ مروارید و طلا بودند. سگک‌ کمربندها نقره‌ای‌ بود و روی‌ آنها نقوش‌ گل‌ و گیاه‌ به‌ سبک‌ عثمانی‌ چکش‌کاری‌ و برجسته‌کاری‌ می‌شد (همان‌، ج‌ 16، ص‌ 531). از این‌ دوره‌ جواهراتی‌ نیز از شمال‌ افریقا بر جا مانده‌ است‌. بیشترین‌ جواهر بازمانده‌ در این‌ منطقه‌ متعلق‌ به‌ مراکش‌، الجزایر و تونس‌ و از سده سیزدهم‌ است‌ ( رجوع کنید به تصویر 13). هرچند قطعات‌ اندکی‌، از جمله‌ یک‌ گوشواره آویزدار مرصع‌ به‌ یاقوت‌ و زمرد، به‌ سده یازدهم‌ منسوب‌ است‌ (همان‌، ج‌ 16، ص‌ 532).زیورآلات‌ نقره‌ای‌ بیشتر در روستاها و زیورآلات‌ زرین‌ بیشتر در شهرها رایج‌ بودند و مردمان‌ قبایل‌ صحرانشین‌، که‌ در تماس‌ با سکنه افریقای‌ نیمه‌صحرایی‌ بودند، از این‌ شیوه‌ پیروی‌ می‌کردند. حمایت‌ در برابر چشم‌زخم‌ * ویژگی‌ برجسته جواهرات‌ شمال‌ افریقا بود. دستِ گشوده‌ ــ که‌ به‌ نام‌ خمسه‌ یا دست‌ حضرت‌ فاطمه‌، دختر پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌، شناخته‌ می‌شود ــ از شایع‌ترین‌ تعویذات‌ در منطقه‌ بود. قدرتهای‌ جادویی‌ به‌ صلیب‌ و دیگر شکلهای‌ هندسی‌، نظیر مثلث‌ و ستاره داود یا مهر سلیمان‌، نسبت‌ داده‌ می‌شد. مجموعه زیورآلات‌ مشتمل‌ بود بر اشکال‌ ماهی‌، مار، عقرب‌، کبوتر و سمندر، که‌ هریک‌ دارای‌ قدرتهای‌ مشخص‌ درمانی‌ بودند (همان‌، ج‌ 16، ص‌ 532).سنجاقها و سوزنهایی‌ نیز به‌ سنّت‌ رومی‌ ساخته‌ می‌شد که‌ زمانی‌ بربرها برای‌ بستن‌ جامه‌های‌ بالاتنه‌ به‌ کار می‌بردند و با صفحات‌ مثلث‌ شکل‌ نقره‌ای‌ و کنده‌کاری‌ شده‌ و نصب‌ مرجان‌ یا شیشه‌ بر روی‌ آنها تزیین‌ می‌شدند. این‌ اشیا اغلب‌ زنجیری‌ با عناصری‌ مدور یا بیضی‌ متصل‌ به‌ خود دارند. رایج‌ترین‌ جزء و عنصر زیورآلات‌ زرین‌، تزاره‌ بود که‌ بانوان‌ شهری‌ ثروتمند می‌آویختند و آن‌ گردن‌بندی‌ از ترنجهای‌ مشبک‌ و مرصع‌ به‌ سنگهای‌ قیمتی‌ و مروارید بود. زنان‌ شهری‌ همچنین‌ گوشواره‌هایی‌ مشبک‌کاری‌ شده‌ و آویزان‌ به‌ گوش‌ می‌کردند. دستبندهای‌ ساخت‌ فاس‌ و طنجه‌، معروف‌ به‌ ماه‌ و خورشید، از رشته‌های‌ اریب‌ تشکیل‌ شده‌اند که‌ در ساخت‌ آنها به‌تدریج‌ طلا جانشین‌ نقره‌ گردید. النگوها از فلز ریخته‌ و آراسته‌ به‌ نقوش‌ گیاهی‌ یا هندسی‌ بودند و دستبندهای‌ گل‌میخ‌دار برای‌ دفع‌ چشم‌زخم‌ طراحی‌ می‌شدند. جواهرات‌ میناکاری‌ شهر تیزنیت‌ عمدتاً به‌ رنگهای‌ زرد و سبز بودند و این‌ نوع‌ میناکاری‌ خصوصیت‌ جواهرسازی‌ تگومونت‌، شهر کوچکی‌ در ماورای‌ اطلس‌، بود. کهربا نیز به‌سبب‌ قدرت‌ درمانی‌ خود ارزشمند محسوب‌ می‌شد، و به‌وفور در جنوب‌ مراکش‌ و موریتانی‌ رواج‌ داشت‌ (همانجا).جواهرات‌ الجزایر عمدتاً نیمتاج‌، دستبند و گردن‌بند بودند که‌ از نقره‌ ساخته‌ و با میناکاری‌ خاص‌ همراه‌ با مفتولهای‌ فلزی‌ به‌ رنگهای‌ سبز و آبی‌ و زرد و ملیله‌کاری‌ عالی‌ تزیین‌ می‌شدند. جواهرات‌ اغلب‌ با مرجان‌ مرصع‌ می‌شدند. جواهرات‌ سنّتی‌ تونس‌ نیز سیمین‌ بود که‌ گاه‌ مذهّب‌ می‌شدند. اکثر جعبه‌ تعویذها به‌ شکل‌ استوانه‌ای‌، مکعب‌ و گوشواره‌های‌ حلقه‌ای‌ و بلند بودند. بر نیمتاج‌ هلالی‌شکل‌، نقوش‌ کبوتر (نماد برکت‌ و مژده خبر خوش‌)، ماهی‌ (نماد حاصلخیزی‌ و زندگی‌)، گل‌ و ستاره داود کنده‌کاری‌ می‌شد که‌ همان‌ نقوش‌ بر دستبندها نیز یافت‌ می‌شود. دیگر جواهرات‌ ملیله‌کاری‌ و میناکاری‌ مفتولی‌ به‌ رنگهای‌ قرمز و آبی‌ بر زمینه نقره‌ای‌ مذهب‌ رایج‌ بود. شهرهای‌ جَرْبَه‌ و صَفاقُس‌ مراکز بزرگ‌ تولید زیورها در تونس‌ بودند. قبایل‌ طوارق‌ صحرا نیز جواهرات‌ نقره‌ای‌ به‌ویژه‌ دستبندهای‌ قالب‌ریزی‌ و صلیبهایی‌ می‌ساختند که‌ در آنها بازوهای‌ صلیب‌ و مرکز برجسته آن‌ جای‌ شکل‌ سنّتی‌ دست‌ را به‌ عنوان‌ نماد عدد پنج‌ گرفته‌ بود. جواهرات‌ نقره‌ای‌ طوارق‌ اغلب‌ با توپکها و برجستگیهای‌ هرمی‌ شکل‌ تزیین‌ یا حکاکی‌ و میناکاری‌ می‌شد. دستبندها از چوب‌ یا شاخ‌ حیوانات‌ ساخته‌ می‌شدند. در صحرا از مرجان‌، همانند صدف‌، برای‌ گردن‌آویزها و زیورهای‌ مو استفاده‌ می‌شد (همانجا).قدیمی‌ترین‌ جواهرات‌ برجا مانده‌ از یمن‌ متعلق‌ به‌ اواخر سده دوازدهم‌ است‌ که‌ عمدتاً در صنعا ساخته‌ شده‌اند. ریشه‌های‌ سنّت‌ جواهرسازی‌ یمن‌ مبهم‌ است‌ و نظرهای‌ پیشنهادی‌، از دوره پیش‌ از اسلام‌ در جنوب‌ عربستان‌ تا هند را شامل‌ می‌شود. یهودیان‌ یمنی‌ انحصاری‌ واقعی‌ بر تولید جواهر داشته‌اند و این‌ هنر از پدر به‌ پسر می‌رسیده‌ است‌. بنابراین‌، در جواهرات‌ یمنی‌ نقش‌مایه‌ها و شکلها در ترکیبهای‌ گوناگون‌ تکرار می‌شوند. جواهرات‌ سنّتی‌ اغلب‌ نقره‌ای‌ و گاه‌ مذهّب‌اند که‌ برجسته‌کاری‌، ملیله‌کاری‌، ترصیع‌ و خاتم‌کاری‌ شده‌اند. عناصر تزیینی‌ اغلب‌ حاوی‌ معانی‌ نمادین‌اند؛ مثلاً، ماهی‌ و خوشه‌های‌ غلات‌ که‌ حاصلخیزی‌ را نشان‌ می‌دهند و مارهای‌ زنگی‌ که‌ دافع‌ شیاطین‌ بودند (همانجا؛ نیز رجوع کنید به تصویر 14).عناصر تزیینی‌ نمونه‌وار، گلهای‌ کوچکی‌ هستند که‌ از دانه‌های‌ نقره‌ای‌ و صفحات‌ لوزی‌ شکل‌ ــ که‌ میوه‌هایی‌ به‌ شکل‌ توت‌، دانه انار و بادام‌ بر آن‌ جوش‌ داده‌ شده‌ ــ تشکیل‌ گردیده‌اند. صفحات‌ مثلثی‌ شکل‌ ملیله‌ به‌ عنوان‌ پایانه گردن‌بندها به‌ کار می‌روند. زنجیرهای‌ مارآسای‌ ساخته‌ شده‌ از بستهای‌ مسطح‌ و دیگر رشته‌های‌ قلاب‌ شده‌ با صفحات‌ انعطاف‌پذیر، از دیگر انواع‌ این‌ جواهرات‌اند. دستبندها ــ با بست‌ یا بدون‌ آن‌ ــ همیشه‌ به‌صورت‌ جفت‌ ساخته‌ می‌شوند (همانجا).نوعروسان‌ دستبند کُبُور را، که‌ برجستگیهایی‌ به‌ شکل‌ مقبره‌ها داشتند، به‌ عنوان‌ حامی‌ در برابر مرگ‌، حتی‌ در روز عروسی‌ نیز به‌ دست‌ می‌کردند. جعبه‌های‌ تعویذ، استوانه‌ای‌ یا مکعب‌ مستطیل‌ یا مکمل‌ جواهرات‌ بودند و یا به‌ عنوان‌ طلسم‌ به‌طور مستقل‌ به‌کار برده‌ می‌شدند (همان‌، ج‌16، ص‌532 ـ533).گردن‌بند لَزِم‌ از چند صفحه مستطیل‌، که‌ با ردیفهای‌ موازی‌ زنجیره‌ها از دانه‌های‌ کوچک‌ به‌ یکدیگر متصل‌ شده‌اند، تشکیل‌ شده‌ است‌. جعبه‌های‌ تعویذ استوانه‌ای‌ از این‌ زنجیرها آویزان‌اند. این‌ زیور معمولاً به‌ دوشیزه‌ای‌ که‌ به‌ سن‌ ازدواج‌ می‌رسید، داده‌ می‌شد. گردن‌بند لبه‌ از زنجیرهایی‌ تشکیل‌ می‌شود که‌ از صفحات‌ کوچک‌ بسیاری‌ ساخته‌ شده‌ و زیر چانه‌ بسته‌ می‌شود و آویزها، زنجیرها و گل‌سرخیها از آن‌ آویزان‌اند و پدر عروس‌ آن‌ را به‌ او هدیه‌ می‌دهد. نوعی‌ گردن‌بند در یمن‌ از رشته‌ دانه‌هایی‌ چند ضلعی‌ یا حبه‌انگوری‌ تشکیل‌ می‌شود که‌ آنها را میان‌ مثلثهایی‌ در دو سر زنجیر آویزان‌ می‌کردند و بانوان‌ متأهل‌ آن‌ را به‌ صورت‌ درهم‌ تابیده‌ می‌آویختند. گردن‌بندها سکه‌هایی‌ عمدتاً اتریشی‌، مشهور به‌ ریال‌، داشتند. گوشواره‌ها بلند و آویزان‌ و متصل‌ به‌ گارگوش‌ بودند. گارگوش‌ سربندی‌ بود که‌ کاملاً گوشها را می‌پوشاند (همانجا)].نیز رجوع کنید به حکّاکی‌*؛ زرگری‌*؛ زیورآلات*؛ فلزکاری‌*؛ میناکاری‌*منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ ابن‌زبیر، کتاب‌الذخائر و التحف، چاپ‌ محمد حمیداللّه‌، کویت‌ 1959؛ [ ابوریحان‌ بیرونی‌، الجماهر فی‌ الجواهر، چاپ‌ یوسف‌الهادی‌، تهران‌ 1374 ش‌]؛ ارسطو، کتاب‌ الاحجار لارسطاطالیس‌، ترجمه ابن‌سرافیون‌، درAristoteles, Das Steinbuch des Aristoteles , ed. & tr. Julius Ruska, Heidelberg 1912;]محمدبن‌ احمد ازهری‌، تهذیب‌اللغه، ج‌ 6، چاپ‌ محمد عبدالمنعم‌ خفاجی‌ و محمود فرج‌ عقده‌، قاهره‌، بی‌تا.]؛The Art of India and Pakistan : catalogue of an exhibition held at the Royal Academy of Arts, London 1947-1948, ed. Sir Leigh Ashton, New York [1948 ?]; G. Breitling et al, Das Buch vom Gold , Lucerne and Frankfurt 1975; Catalogue du Musإe national de Damas , Damascus 1969; ] The Dictionary of art , ed. Jane Turner, New York: Grove, 1998, s.vv. "Islamic art. VIII: Other arts. 9.(i ( Before c.1500" (by Rachel Ward), "ibid. (ii) After c. 1500" (by Rachel Hasson)]; S. J. Falk, Qajar paintings , London 1972; [Ronald W. Ferrier, "Jewellery", in The Arts of Persia , ed. R. W. Ferrier, New Haven: Yale University Press, 1989]; R. W. Hamilton, Khirbat al- Mafjar , Oxford 1959; E. Herzfeld, Die Ausgrabungen von Samarra , Berlin 1927; [Edward William Lane, An Arabic- English lexicon , Edinburgh 1863-1893, repr. Beirut 1980 ;[ E. H. Marshall, Catalogue of the finger rings, Greek, Etruscan and Roman, in the Departments of Antiquities , British Museum, London 1907; V. B. Meen and A. D. Tushingham, Crown jewels of Iran , Toronto 1968; M. Negro Ponti, "Jewelry and small objects from Tell Mahuz (north Mesopotamia)", Mesopotamia , V-VI(1970-1971); [Arthur Upham Pope, ed. A survey of Persian art , Tehran 1977]; W. and E. Rudolph, Ancient jewelry from the collection of Burton Y. Berry , Bloomington Indiana 1973; Berta Segall, Museum Benaki, Katalog der Goldschmiede-Arbeiten , Athens 1938; Ivan Stchoukine, La peinture iranienne sous les derniers ـ Abbasides et les Il-Khans, Bruges 1936; Jean-Baptiste Tavernier, Travels in India , tr. V. Ball, London 1889.برای‌ صورت‌ کامل‌ منابع‌ رجوع کنید بهEI 2 , suppl., fascs. 3-6, Leiden 1981-1982, s.v. "Djawhar".
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده