جواز(۲)

معرف

اجازه‌ مکتوب‌ سلطان ‌یا حاکم‌ برای‌ ورود یا خروج‌ افراد از یک ‌شهر و تأمین ‌امنیت‌ آنان‌ در راه‌
متن
جواز(2)، اجازه‌ مکتوب‌ سلطان ‌یا حاکم‌ برای‌ ورود یا خروج‌ افراد از یک ‌شهر و تأمین ‌امنیت‌ آنان‌ در راه‌. جواز را در منابع ‌به‌ معنای‌ رخصت‌، اجازه‌ و خلاص‌، خط ‌و دستک ‌راه‌، چک‌ مسافران‌ و گذرنامه‌آورده‌اند و برای ‌صورت‌ جمع ‌آن‌«أجوِزه‌» بکار رفته‌است‌(رجوع کنید به ابن‌منظور، ذیل‌«جوز»؛ برهان‌؛ زبیدی‌؛ شاد، ذیل‌واژه‌). از زمان ‌آغاز استفاده‌ از جواز در سرزمینهای‌اسلامی‌اطلاعی ‌در دست‌نیست‌، اما ظاهراً پس ‌از گسترش‌فتوحات‌ و توسعه ‌قلمرو جهان‌اسلام‌، این ‌نوع ‌سند رواج‌ یافته‌است‌. اولین ‌گزارش ‌در این ‌زمینه‌، متعلق‌ به‌ اواخر قرن‌ اول‌ هجری ‌است‌. قتیبه‌ بن‌مسلم‌ در سال‌96، هنگام‌ لشکرکشی‌ به ‌کاشغر، جوازهایی ‌صادر کرد که ‌لشکریان ‌بدونِ در دست‌داشتن ‌آنها نمی‌توانستند به ‌عقب ‌بازگردند (رجوع کنید به طبری‌، ج‌6، ص500‌؛ ابن‌اثیر، ج‌5، ص‌5). در اوایل ‌دوره ‌عباسی‌، به ‌دلیل ‌آشوبهای ‌سیاسی‌ و نیز قیامها و شورشهایی ‌که ‌برضد حکومت‌مرکزی‌ صورت‌می‌گرفت‌، خلیفه ‌یا کسانی ‌که‌ با شورش‌ بر شهری‌ مسلط‌ می‌شدند، به‌ صدور جواز برای ‌نظارت ‌بر رفت‌و آمدها، بسیار اهمیت‌می‌دادند (برای‌نمونه‌ رجوع کنید به نُعیم‌بن‌حَمّاد، ص‌413؛ اخبار الدوله‌العباسیه‌، ص‌334؛ طبری‌، ج‌7، ص‌625، ج‌8، ص‌379؛ ابن‌اثیر، ج‌5، ص‌5، 14، 397، 561، ج‌6، ص‌194). گویا ابن‌فضلان ‌هنگام‌ سفر به‌ ماوراءالنهر و ترکستان ‌در حدود 310، سفارشنامه‌ای‌(جواز) از خلیفه ‌وقت‌ عباسی ‌در دست ‌داشته‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌77). به ‌گفته ‌مقدسی ‌در قرن‌چهارم‌، هیچ‌کس‌ نمی‌توانست‌ بدون‌ جواز از شیراز خارج‌ شود (ص‌429). بیهقی ‌نیز از صدور جواز در دوره‌ خویش‌ سخن‌ گفته‌ است‌(رجوع کنید به ص‌176، 353). ظاهراً در این‌دوره‌، دیوان ‌رسالت‌، جواز را صادر می‌کرده‌است‌(رجوع کنید به انوری‌، ص‌177). بیهقی‌همچنین ‌به‌«گشادنامه‌»اشاره‌کرده‌(ص‌147ـ 148، 512) که‌ در واقع ‌اعتبارنامه‌ و حکم‌ مأموریت ‌و نیز نوعی ‌جواز بوده‌است‌(نیزرجوع کنید به همان‌، ص‌512، پانویس‌8). ابن‌بطوطه‌ در مسیر سفر خود، از لزوم‌ داشتن‌ جواز برای‌ ورود به ‌شهرهای‌قسطنطنیه‌، دِمیاط‌، دهلی‌، خانبالق ‌و سوماترا سخن ‌گفته‌است‌(ص‌51، 355، 416، 630، 643 ـ 644، 655). به ‌گفته‌ وی‌(ص‌416) تنها به ‌کسانی ‌جواز ورود به‌ دهلی ‌می‌دادند که ‌قصد اقامت‌ در آنجا داشتند. در دوره‌ایلخانان ‌و تیموریان‌، به‌ سبب‌ گسترش ‌مناسبات ‌تجاری ‌و سیاسی‌میان‌دولتها، استفاده ‌از جواز نیز رونق‌ بیشتری‌گرفت‌. در منابع ‌این‌دوره‌ به‌ ویژه ‌به ‌نوعی ‌جواز به ‌نام‌ پایزه‌*اشاره‌ شده ‌است‌. در دوره‌ صفویه‌، با گسترش‌ مناسبات ‌ایران ‌و اروپا، صدور جواز برای ‌تجار خارجی‌ و جهانگردان‌اروپایی ‌اهمیت ‌فراوانی‌ یافت‌ (برای‌نمونه رجوع کنید به شاردن‌ ، ج‌2، ص‌354ـ 355؛ آنتونی ‌شرلی‌ و رابرت‌ شرلی، ص‌74؛ نیبور، ج‌2، ص‌104ـ 105؛ ریاحی‌، ص‌143). در دوره‌قاجار و مقارن‌ آن‌ در قلمرو عثمانی‌، ورود و خروج‌بیگانگان ‌و اتباع ‌کشور برای‌ تحصیل‌، تجارت ‌یا سیاحت‌، بدون ‌داشتن ‌جواز ممکن‌ نبود (رجوع کنید به صالح‌ شیرازی‌، ص‌47ـ 48؛ امین‌الدوله‌، ص50‌؛ هدایت‌، ص‌2ـ3؛ فرید، ص‌228، 316، 627؛ بوسه‌ ، ص‌142ـ143). از اواخر قرن‌ سیزدهم ‌در ایران ‌و عثمانی ‌کلمه‌ تذکره‌ به‌ جای‌ جواز به‌ کار رفت‌(رجوع کنید به تذکره‌*).جواز معمولاً بر روی‌ کاغذ نوشته ‌می‌شد و گاه ‌بر بازوی‌افراد، به ‌نشانه‌ جوازِ ورود یا خروج‌، مهر می‌زدند (رجوع کنید به ابن‌بطوطه‌، ص‌51). جواز اغلب ‌به ‌صورت ‌فردی ‌صادر می‌شد، اما برای ‌بازرگانان ‌یا مبلّغان‌ مذهبی‌ ممکن‌بود جواز دسته‌ جمعی ‌نیز صادر گردد (رجوع کنید به همان‌، ص‌643ـ644؛ شاردن‌، همانجا؛ بوسه‌، ص‌142). در جوازِ ورود و خروج‌، گاه ‌توصیه‌هایی‌ درباره ‌رعایت ‌حال ‌مسافر و فراهم‌ آوردن‌ امکانات‌رفاهی ‌و مالی ‌وی‌ نیز نوشته‌ می‌شد (رجوع کنید به ابن‌فضلان‌؛ شاردن‌؛ شرلی‌، همانجاها).منابع‌: ابن‌اثیر؛ ابن‌بطوطه‌، رحله‌ابن ‌بطوطه‌، چاپ ‌محمد عبدالمنعم‌عریان‌، بیروت‌1407/ 1987؛ ابن ‌فضلان‌، رساله ‌ابن‌فضلان‌، چاپ ‌سامی‌دهان‌، دمشق‌1379/1960؛ ابن‌منظور؛ اخبارالدوله‌ العباسیه ‌وفیه ‌اخبار العباس‌ و ولده‌، چاپ‌عبدالعزیز دوری‌ و عبدالجبار مطلبی‌، بیروت‌: دارالطلیعه‌ للطباعه‌ و النشر، 1971؛ علی‌بن‌ محمد امین‌الدوله‌، سفرنامه‌امین‌الدوله‌، چاپ ‌اسلام ‌کاظمیه‌، تهران‌1354 ش‌؛ حسن‌انوری‌، اصطلاحات ‌دیوانی ‌دوره ‌غزنوی‌ و سلجوقی‌، تهران‌1355 ش‌؛ محمدحسین‌بن‌خلف ‌برهان‌، برهان ‌قاطع‌، چاپ ‌محمد معین‌، تهران ‌1361 ش‌؛ بیهقی‌؛ محمدامین‌ریاحی‌، سفارتنامه‌های ‌ایران‌: گزارشهای ‌مسافرت‌ و مأموریت ‌سفیران‌ عثمانی ‌در ایران‌، تهران‌1368 ش‌؛ محمدبن‌محمد زبیدی‌، تاج ‌العروس‌ من‌ جواهر القاموس‌، ج‌15، چاپ ‌ابراهیم ‌ترزی‌ و دیگران‌، کویت‌1395/1975، چاپ ‌افست ‌بیروت‌ [بی‌تا. ]؛ محمد پادشاه‌ بن ‌غلام ‌محیی‌الدین‌شاد، آنندراج‌: فرهنگ‌ جامع ‌فارسی‌، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌1363 ش‌؛ آنتونی ‌شرلی ‌و رابرت‌شرلی‌، سفرنامه‌ برادران ‌شرلی‌، ترجمه ‌آوانس‌، چاپ‌ علی‌دهباشی‌، تهران ‌1362 ش‌؛ صالح‌ شیرازی‌، سفرنامه‌، چاپ‌ اسماعیل‌رائین‌، تهران ‌1347 ش‌؛ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛ محمدبک‌ فرید، تاریخ‌الدوله‌العلیه‌العثمانیه‌، چاپ ‌احسان‌حقی‌، بیروت ‌1408/1988؛ مقدسی‌؛ نعیم‌بن‌حمّاد، کتاب ‌الفتن‌، چاپ‌ سهیل‌زکار، مکه‌ [?1991]، چاپ ‌افست[‌دمشق‌، بی‌تا.]؛ مهدیقلی‌،هدایت‌، سفرنامه ‌مکه‌، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌1368 ش‌؛Heribert Busse, Untersuchungen zum islamischen kanzleiwesen, an Hand turkmenischer und safawidischer Urkunden, Cairo 1959; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient, new ed. by L. Langlهs, Paris 1811; Carsten Niebuhr, Reisebeschreibung naeh Arabien und den umliegenden LAndern, Graz 1968.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده