جنید

معرف

چهارمین‌ مرشد طریقت ‌صفوی‌
متن
جُنَید، چهارمین‌ مرشد طریقت ‌صفوی‌. تاریخ‌ تولد او نامعلوم‌ است‌. از شش‌ پسر شیخ‌ ابراهیم‌، مشهور به‌ شیخ ‌شاه‌، جنید کوچک‌ترین‌(و اینانْچ‌بزرگ‌ترین‌) آنها بود (پیرزاده‌ زاهدی‌، ص‌65ـ 66؛ قس‌ عالم‌آرای‌شاه‌اسماعیل‌، ص‌21ـ22). جنید به‌ وصیت‌پدرش‌، در 851 مَسنَد ارشاد را به‌ دست‌آورد (امینی‌هروی‌، ص‌36؛ پیرزاده‌زاهدی‌، ص‌65). محتملاً طبع ‌جوان‌ او و مشاهده ‌امکانات ‌گسترده ‌طریقت‌، موجب‌شد که ‌وی‌ روش‌اجداد را تغییر دهد (رجوع کنید به فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌259). گرچه ‌شیخ‌ابراهیم‌ با «اطوار شاهانه ‌و شمایل‌ پادشاهانه‌» توصیف‌شده‌است‌(اسکندر منشی‌، ج‌1، ص‌17)، به ‌نظر مورخان‌، داعیه‌ پادشاهی ‌و میل‌ به ‌سلطنتِ صوری‌ را جنید آشکار ساخت‌(حسینی‌استرآبادی‌، ص‌25؛ بوداق ‌منشی‌ قزوینی‌، ص ‌109؛ فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌266). زیاد شدن ‌تعداد مریدان ‌جنید و اسباب‌ حشمت ‌او (امینی ‌هروی‌، ص‌37)، عداوت‌ شیخ‌الاسلام ‌اعظم‌(شیخ‌جعفر، عموی‌جنید) را برانگیخت‌، زیرا هیچ‌ یک‌ از مشایخ ‌طریقت‌ صفوی‌ به‌ فضل‌ و دانش‌ او نبودند (طهرانی‌، ج‌2، ص‌521؛ پیرزاده ‌زاهدی‌، ص‌49ـ50). از سوی‌دیگر، جهانشاه‌قراقوینلو *، از کثرت‌ مریدان ‌جنید و تجمع‌ آنان ‌در اردبیل‌ بیمناک ‌شد و ضمن‌ تقویت ‌موقعیت‌شیخ‌جعفر در اداره‌امور بقعه‌ شیخ‌ صفی‌ الدین‌اردبیلی‌، از او خواست‌جنید را از اردبیل‌بیرون‌کند (امینی‌هروی‌، همانجا؛ جنابدی‌، ص‌92؛ روملو، ج‌2، ص‌601). به‌ گفته ‌روملو (همانجا)، در آن‌هنگام‌میان‌خانواده‌شیخ‌جعفر و دودمان ‌پادشاهی ‌وصلت‌ برقرار بود؛ دومین ‌پسر شیخ‌جعفر، قاسم‌، و دختر جهانشاه ‌ازدواج‌ کرده‌ بودند.در 852، شیخ‌جنید عازم ‌آناطولی‌ شد (رجوع کنید به هینتس‌، ص‌25) تا مدعای‌خود را در میان‌مریدان‌مستعد و در محیطی‌مساعد پیش‌ببرد (مینورسکی‌، ص‌321). وی ‌با بعضی‌ مریدانش ‌به ‌شهر سیواس‌ رفت ‌و با ارسال ‌هدایایی ‌درویشانه‌، از سلطان‌ مراد دوم‌عثمانی‌تقاضا کرد خانقاه ‌قورْتْ بِلی ‌را به‌ آنها واگذار کند. وزیر اعظم‌، خلیل‌پاشا، سلطان ‌را از دادن‌ پاسخ‌ مثبت‌منصرف‌کرد. شیخ‌جنید عازم‌قونیه ‌و زاویه‌صدرالدین‌قونیوی‌*، بزرگ‌ترین‌زاویه‌آناطولی‌، شد. مباحثه‌او با شیخ‌عبداللطیف‌ مَقْدِسی‌، شیخ‌زاویه‌، و آشکار شدن‌اعتقادات‌شیعی‌جنید در مورد قرآن‌، اهل‌بیت‌ و صحابه ‌موجب ‌تکفیر وی‌ شد و او ناچار به ‌کیلیکیه ‌رفت‌. عبداللطیف ‌از امیر ناحیه‌، ابراهیم‌ بیگ‌ قره‌مان‌اوغلو، خواست ‌که‌ جنید را دستگیر کند (عاشق‌پاشازاده‌، ص‌264، که ‌خود در آن‌مجلس‌ حاضر بوده ‌ولی ‌تاریخ ‌این ‌واقعه‌را ذکر نکرده‌است‌؛ هینتس‌، ص‌26ـ27). حضور جنید در آسیای ‌صغیر نمی‌تواند دلیل‌ تغییر اعتقاد وی‌از تسنن ‌به‌ تشیع‌ باشد. هیچ مؤلفی ‌از تغییر مذهب‌او در طول ‌حیاتش‌ سخن‌ نگفته ‌و در این‌هم‌ مناقشه‌ نشده‌است‌که‌جنید اعتقاد شیعی ‌خود را ابراز کرد و بنا بر منابع‌ صفوی‌، وی ‌به ‌تقیه‌ آبا و اجدادی‌ در این ‌خصوص ‌پایان‌ داد (رجوع کنید به جنابدی‌، ص‌93؛ منشی‌ قمی‌، ج‌1، ص‌34؛ قس‌سومر، ص‌10).جنید، از بیم‌ تعقیب‌ و دستگیری‌، از سرزمین‌ وَرْساقها (از طوایف ‌ترک‌) در کیلیکیه ‌به ‌سرعت‌ گذشت ‌و عازم‌ منطقه ‌شام‌ شد. در آنجا با بلال‌اوغلو، حاکم‌ ناحیه‌ جبل ‌اَرسوس‌، ارتباط‌ برقرار کرد و توانست ‌یکی‌ از قلاع‌ کهن‌ و متروک ‌دوره ‌جنگهای‌صلیبی‌ را به ‌عنوان‌ محل‌ اقامت ‌و خانقاه‌ خود به ‌اجاره ‌گیرد. جنید از مقر جدیدش‌داعیانی‌به‌میان‌مردم ‌و به ‌ویژه‌ طوایف ‌ترکمن ‌شامات ‌و جنوب‌آناطولی‌فرستاد. مریدان‌شیخ‌بدرالدین‌از روم‌ایلی‌و آناطولی‌، با عده‌ای‌از ماجراجویان‌، نزد جنید آمدند. گزارشهای‌ ناظران ‌دولت ‌مصر از فعالیتهای‌ جنید و نامه‌های ‌مشایخ ‌حلب‌علیه‌جنید، ملک‌ ظاهر چَقْمَق‌*، سلطان‌مملوکی ‌مصر، را واداشت‌ که‌ والی‌ حلب‌ را مأمور دفع ‌جنید کند. در نتیجه‌، عده‌ای‌از مریدان ‌جنید کشته ‌شدند و جنید به ‌جانیق‌، در سرحد شمال ‌شرقی‌ دولت‌ عثمانی‌، رفت‌( د.ا.ترک‌، ذیل‌مادّه‌؛ هینتس‌، ص‌27ـ 28).او پس ‌از جمع‌کردن‌«مریدان‌غازی‌»، به ‌قصد تصرف‌ طرابزون‌ با قوای‌ یوحنّای ‌چهارم‌ درگیر شد. در این‌ درگیری‌، مریدان ‌جنید تعدادی ‌از قوای‌ یوحنّا را اسیر و شهر را محاصره‌ کردند. چون‌ پادشاهی ‌طرابزون ‌پس‌از سقوط ‌قسطنطنیه‌ متعهد شده‌بود که‌ به‌ سلطان‌محمد فاتح ‌خراج‌ بپردازد، دولت ‌عثمانی‌ خضربیگ‌، بیگلربیگی ‌سیواس‌، را در 858 مأمور تعقیب‌ و سرکوب‌ جنید کرد. جنید، که ‌توان ‌رویارویی‌نداشت‌، ناگزیر متوجه‌ منطقه‌حِصْن‌ کیفا و دیاربکر شد که‌در 857، با استیلای‌اوزون‌حسن‌* آق‌قوینلو بر مرکز دیاربکر، قطب‌خصومت‌با جهانشاه‌ و نقطه‌ رقابت ‌با عثمانی‌محسوب‌می‌شد (رجوع کنید به هینتس‌، ص‌28ـ31، 36). به ‌نوشته‌ مینورسکی‌ (همانجا)، دربه‌ دریهای‌ پرماجرای‌ جنید در شام‌ و آناطولی‌ تا رسیدن‌ او به‌ دربار آق ‌قوینلو شش‌ سال‌ طول‌ کشید.عاشق‌ پاشازاده ‌نوشته ‌است ‌که ‌اوزون‌ حسن‌ در آغازِ برخورد با جنید، او را دستگیر کرد (عاشق‌ پاشازاده‌، ص‌267)، اما در منابع ‌دیگر از استقبال‌ گرم ‌و تکریم‌آمیز امیرِ آق‌قوینلو از جنید سخن‌ گفته ‌شده‌ است‌. در واقع‌، موقعیت‌ معنوی‌ جنید و مریدان ‌رزمنده ‌او، درویش‌ دوستی ‌اوزون ‌حسن‌ و اشتراک ‌مواضع ‌سیاسی ‌هر دو آنها در برابر رقیبان‌شرقی‌ و غربی‌ رابطه‌ دوستانه‌ای‌ میان‌ آن‌ دو به ‌وجود آورد، به‌ گونه‌ای ‌که ‌پس‌از سه ‌یا چهار سال ‌اقامت ‌جنید در پایتخت ‌آق‌قوینلو، اوزون ‌حسن‌ خواهر خود، خدیجه‌، را به‌همسری ‌وی ‌در آورد (امینی‌هروی‌، ص‌38؛ روملو، ج‌2، ص‌602؛ هینتس‌، ص‌37ـ 38). جنید با استفاده‌از این‌موقعیت‌، به ‌انتشار دعوت‌خود، جمع‌آوری ‌درویشانِ مسلحِ از جان‌گذشته‌ و گماشتن ‌خلفا در نواحی‌گوناگونِ اقامت ‌مریدانش ‌پرداخت‌ و به ‌گفته‌ روملو (همانجا)، دوازده‌هزار صوفی‌ صادق ‌الاخلاص‌ به ‌ارشاد او به ‌راه ‌راست ‌آمدند.احتمالاً این‌ امکانات ‌و یاد حوادث‌ایام‌گذشته ‌و نیز تحریکات‌اوزون‌حسن‌، جنید را در 863 به ‌سوی‌اردبیل‌کشاند ( د. اسلام‌، چاپ‌دوم‌، ذیل‌مادّه‌). جنید با موقعیت‌جدیدش‌برای‌شیخ‌جعفر و جهانشاه‌قراقوینلو بیش‌از پیش‌تحمل‌ناپذیر شد. وی‌از تهدیدات‌ جهانشاه‌ بر جان‌خود ترسید و با اندیشه ‌لشکرکشی‌ و کشورستانی‌، در پاییز همان‌سال ‌به‌ همراه‌ دست‌ کم‌ ده‌هزار نیروی‌مسلح ‌از اردبیل‌به‌راه‌افتاد. در باره‌مسیر و مقصد جنید در منابع‌اختلاف ‌بسیار وجود دارد (برای‌اطلاع‌از این‌ اختلافات رجوع کنید به حسینی‌استرآبادی‌، همانجا؛ فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌262؛ امینی‌ هروی‌، ص40‌؛ جنابدی‌، ص‌94؛ منشی ‌قمی‌، ج‌1، ص‌36؛ غفاری ‌قزوینی‌، 261). محققان ‌جدید متفق‌اند که‌جنید، به ‌قصد جهاد با کفار قفقاز شمالی‌، به‌ سوی‌ شروان‌ به‌ راه‌افتاد (رجوع کنید به هینتس‌، ص‌41؛ مینورسکی‌، ص‌324؛ مزاوی، ص‌75؛ د.اسلام‌، همانجا). به ‌هنگام‌ عبور یا اطراق‌ جنید در شروان‌، شروانشاه ‌خلیل‌اللّه‌اول‌(حک: ح 820 ـ867)، که ‌هم ‌خود از جنید بیمناک ‌بود و هم‌ از شیخ‌جعفر نامه‌ تحریک‌آمیزی ‌برضد جنید دریافت ‌کرده‌ بود، در صدد جلوگیری‌از حرکت ‌جنید بر آمد و در نبردی‌ که ‌در نزدیکی ‌طَبَرسران‌ اتفاق ‌افتاد، شیخ‌ جنید کشته‌ شد (فضل‌اللّه‌بن ‌روزبهان‌، ص‌262؛ روملو، ج‌2، ص‌ 604؛ غفاری‌قزوینی‌، ص‌262؛ اسکندر منشی‌، ج‌1، ص ‌18؛ قس‌ بوداق ‌منشی ‌قزوینی‌، ص‌109، که‌ محل ‌قتل‌ جنید را طرابزون ‌نوشته ‌است‌).تاریخ‌ این ‌واقعه ‌را فقط ‌روملو (ج‌2، ص‌603) با ذکر روز و ماه ‌و سال‌ (پنجشنبه ‌10 جمادی‌ الاولی‌864) ضبط ‌کرده‌است‌. دیگر مؤلفان‌ ایرانی ‌قدیم‌ غالباً از آن‌با تعبیر «در یکی‌ از سنین‌ متجاوز از حدود ستین‌ و ثمانمائه‌» یاد کرده‌اند (مثلاً رجوع کنید به غفاری‌ قزوینی‌، ص ‌ 362). بیشتر نویسندگان‌ جدید ایرانی‌این ‌تاریخ ‌را، به ‌پیروی‌از برخی ‌روایات‌(مثلاً رجوع کنید به بوداق‌ منشی‌قزوینی‌، همانجا)، 860 گفته‌اند (رجوع کنید به اقبال‌آشتیانی‌، ص‌662؛ باستانی ‌پاریزی‌، ص‌13، 476؛ ترابی ‌طباطبائی‌، ج‌2، ص‌29، 37).در مورد وقایع‌ بعد از مرگ‌ جنید و مزار او نیز مورخان‌ اتفاق ‌نظر ندارند. فضل‌اللّه ‌بن ‌روزبهان‌(ص‌269) گفته‌ است‌ که‌ سر او را نزد شروانشاه ‌بردند. به ‌گفته ‌امینی‌هروی‌(ص‌43)، جسد او را از آنجا به‌اردبیل‌بردند و در مقبره ‌صفویان‌ دفن‌ کردند. عده‌ای‌نوشته‌اند که‌جسد او را در جایی‌ به ‌نام ‌قُورُویال‌ (که ‌به ‌صورتهای‌ متفاوت ‌ضبط‌ شده‌ است‌) دفن ‌کردند و در دوره‌ صفویه ‌آنجا زیارتگاه‌ بود (رجوع کنید به غفاری‌ قزوینی‌، ص‌262؛ منشی‌ قمی‌، همانجا؛ جنابدی‌، ص‌95؛ پیرزاده‌زاهدی‌، ص‌67). به ‌نوشته‌ اسکندرمنشی‌(ج‌1، ص‌18)، جسد او را در قریه‌ خودمان‌(در بعضی ‌نسخه‌ها قودیال‌)، از توابع‌ قُبّه ‌و سالیان‌، مدفون ‌ساختند (قس‌ حسینی ‌استرآبادی‌، همانجا). حسینی‌استرآبادی‌(همانجا) جمع‌بین‌این‌دو روایت‌را محتمل‌دانسته ‌و نوشته‌، ممکن‌است ‌او را در آن‌ مکان‌ مدفون ‌ساخته ‌و بعد به ‌اردبیل ‌منتقل‌ کرده‌ باشند. در بیان ‌مزارات‌ مقبره ‌صفویه‌ در اردبیل‌، نشانی‌از قبر شیخ‌جنید نداده‌اند. در جمهوری‌آذربایجان‌، در روستای ‌حَضْرَه ‌کَندی ‌بقعه‌ای ‌هست‌با سنگ‌ نوشته‌ای‌به‌عربی‌، حاکی‌از ساخته‌شدن‌بقعه ‌بر مزار شیخ ‌جنید در 951 (نعمت‌، ص‌53ـ54، تصویر30). این‌ مدرک ‌فقط‌ می‌تواند مؤیدی ‌باشد بر اینکه ‌مزار شیخ‌ جنید زمانی ‌در آنجا بوده ‌است‌.منابع‌: اسکندر منشی‌؛ عباس‌ اقبال ‌آشتیانی‌، تاریخ‌ مفصّل‌ایران‌: از صدر اسلام ‌تا انقراض ‌قاجاریه‌، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، در حسن‌ پیرنیا، تاریخ ‌ایران‌: از آغاز تا انقراض ‌ساسانیان‌، تهران‌1370 ش‌؛ ابراهیم‌بن ‌قاسم‌ امینی‌هروی‌، فتوحات‌ شاهی‌: تاریخ ‌صفوی‌ از آغاز تا سال ‌920 ه. ق‌،چاپ ‌محمدرضا نصیری‌، تهران‌1383 ش‌؛ محمدابراهیم‌باستانی‌پاریزی‌، سیاست ‌و اقتصاد عصر صفوی‌، تهران‌1367 ش‌؛ بوداق ‌منشی‌ قزوینی‌، جواهرالاخبار: بخش‌ تاریخ ‌ایران ‌از قراقویونلو تا سال‌984 ه .ق‌، چاپ ‌محسن‌بهرام‌نژاد، تهران‌1378 ش‌؛ حسین ‌پیرزاده ‌زاهدی‌، سلسله‌ النسب ‌صفویه‌، برلین‌1343؛ جمال‌ ترابی‌ طباطبائی‌، آثار و ابنیه‌ تاریخی‌ شهرستانهای ‌اردبیل‌، ارسباران‌، خلخال‌، سراب‌، مشکین‌شهر، مغان‌، در آثار باستانی ‌آذربایجان‌، ج‌2، تهران‌: انجمن‌آثار ملی‌، 1355 ش‌؛ میرزابیگ‌ بن‌ حسن‌جنابدی‌، روضه‌ الصفویه‌، چاپ‌غلامرضا طباطبایی‌مجد، تهران‌1378 ش‌؛ حسین‌بن‌مرتضی‌حسینی‌استرآبادی‌، تاریخ‌سلطانی‌: از شیخ‌صفی‌تا شاه‌صفی‌، چاپ‌احسان‌اشراقی‌، تهران‌1364 ش‌؛ حسن‌روملو، احسن‌التواریخ‌،چاپ‌عبدالحسین‌نوائی‌، تهران‌1384 ش‌؛ فاروق‌سومر، نقش‌ ترکان‌ آناطولی ‌در تشکیل ‌و توسعه ‌دولت‌صفوی‌،ترجمه‌احسان‌اشراقی‌ و محمدتقی‌ امامی‌، تهران‌1371 ش‌؛ ابوبکر طهرانی‌، کتاب‌دیار بکریه‌،چاپ ‌نجاتی‌ لوغال ‌و فاروق‌سومر، آنکارا 1962ـ1964، چاپ‌ افست ‌تهران‌1356 ش‌؛ درویش‌احمد عاشق‌پاشازاده‌، عاشق‌پاشازاده‌تاریخی‌، چاپ ‌علی‌ بیگ‌، استانبول‌1332؛ عالم ‌آرای‌شاه‌اسماعیل‌،چاپ‌اصغر منتظر صاحب‌، تهران‌: بنگاه‌ترجمه‌ و نشر کتاب‌، 1349 ش‌؛ احمدبن‌محمد غفاری‌ قزوینی‌، تاریخ ‌جهان‌آرا، تهران‌1343 ش‌؛ فضل‌اللّه ‌بن‌ روزبهان‌، تاریخ‌عالم‌آرای‌امینی‌: شرح‌ حکمرانی‌ سلاطین ‌آق‌قویونلو و ظهور صفویان‌، چاپ‌ محمد اکبر عشیق‌، تهران‌1382 ش‌؛ احمدبن‌حسین‌منشی‌قمی‌، خلاصه‌التواریخ‌، چاپ ‌احسان ‌اشراقی‌، تهران ‌1359ـ1363 ش‌؛EI 2 , s.v. "Djunayd, Shaykh" (by R. M. Savory); Walther Hinz, Irans Aufstieg zum Nationalstaat: im funfzehnten Jahrhundert , Berlin 1936; IA , s.v. "Cunayd b. Ibrahim (by Mukrimin H. Yinanc); Michel M.Mazzaoui, The Origins of the Safawids: Si`ism, Sufism, and the Gulat , Wiesbaden 1972; Vladimir Fedorovich Minorsky, Iranica: twenty articles : "La Perse au XV e siecle", Tehran 1964; M. Ne`mat, Azerbaydjanda pirler (in Cyrillic), Baku 1992.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده