جنگ عراق با کویت، تجاوز نظامی عراق به کویت در 11 مرداد 1369/ 2 اوت 1990 و اشغال بخشی از خاک این کشور، که در 9 اسفند 1370/ 28 فوریه 1991 با شکست عراق از نیروهای متحدین به رهبری امریکا پایان یافت.در تبیین ریشهها و علل این جنگ، دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است که عبارتاند از: ادعاها و اختلافات ارضی و مرزی تاریخی عراق نسبت به کویت؛ جغرافیای سیاسی نامناسب عراق یا تنگنای ژئوپلتیک آن کشور و تلاش پیوسته زمامداران آن برای غلبه بر این معضِل؛ ناکامیهای سیاسی ـ نظامی و راهبردی (استراتژیک) عراق در جنگ هشت ساله با ایران (31 شهریور 1359ـ 27 تیر 1367)؛ اوضاع وخیم اقتصادی و بدهیهای سنگین ناشی از جنگ با ایران؛ بر هم خوردن موازنه نظامی ـ امنیتی در منطقه خلیجفارس پس از پایان جنگ عراق با ایران؛ جاهطلبیهای صدامحسین (حک: 1358ـ 1382 ش/ 1979ـ2003) و داعیه سروری او بر جهان عرب.اختلافات ارضی و مرزی عراق و کویت بر پایه ادعاهای تاریخی زمامداران عراقی نسبت به کویت و نپذیرفتن آن از سوی زمامداران کویت شکل گرفت (جعفری ولدانی و حقشناس کاشانی، ص 93). برخی از صاحبنظران این عامل را سبب اصلی جنگ عراق با کویت قلمداد کردهاند (رجوع کنید به مجتهد زاده، ص 545ـ 547؛ جعفری ولدانی، ص 292ـ293؛ اسکوفیلد، ص 44ـ 45). از این منظر اشغال کویت در واقع اقدامی برای عملی ساختن ادعاهای زمامداران عراق بود که از دیرباز در قالب تهدید علیه امارت کویت و باجخواهی از آن، مطرح و پیگیری شده بود. از نظر زمامداران عراق، کویت بخشی از سرزمین عراق و به لحاظ تاریخی تا پیش از استقلال عراق در 1300 ش/ 1921، این منطقه، بخشی از استانداری بصره در قلمرو امپراتوری عثمانی بود. در دهه 1310 ش/1930 غازی اول (حک :1312ـ 1318 ش)، پادشاه عراق، آشکارا خواستار الحاق تمام کویت به خاک عراق شد. عبدالکریم قاسم، رئیسجمهور وقت عراق، نیز در 1340 ش/1961 چنین درخواستی کرد. درست شش روز پس از اعلامِ استقلال کویت در 1340 ش/ 1961، همزمان با تمرکز نیروهای عراقی در مرزهای کویت، عبدالکریم قاسم در بیانیهای این امارت را بخشی از عراق خواند. حمله نیروهای عراقی در آن زمان عملی نشد و کویت با حکومت عراق مصالحه کرد و عراق، دولت کویت را بهرسمیت شناخت. روابط میان دو طرف، گاه دوستانه و گاه خصمانه بود تا آنکه در 1351 ش/1972 و پس از امضای پیمان همکاری میان بغداد و مسکو ــ که بر اساس آن پایگاه دریایی عراق در ام القصر واقع در جنوب این کشور ساخته شد ــ مناسبات دو کشور وارد مرحلهای تازه شد. در این زمان، عراق خواستار استفاده از دو جزیره کویتی وَربه و بوبیان شد. این دو جزیره، که در منتهاالیه شمال باختری خلیجفارس و در دهانه خور عبداللّه واقع شدهاند، از نظر جغرافیایی و راهبردی ارزش منطقه امالقصر و پایگاه دریایی عراق را خدشهدار میکردند. در فاصله سالهای 1352 تا 1354 ش /1973ـ 1975، چند بار حمله نظامی عراق به بخشهای شمالی کویت گزارش شد. بر اساس این گزارشها نیروهای عراقی، منطقهای به پهنای دو کیلومتر از خاک کویت را، در بخش الباطنه و در همسایگی رُمیله، اشغال کردند. نیروهای عراقی، بهمدت یک دهه، حمله قریبالوقوع ایران و لزوم دفاع از خط ساحلی عراق را بهانه قرار دادند و از بخش اشغالی خارج نشدند (مجتهد زاده، ص540، 545 ـ546؛ جعفری ولدانی و حقشناسی کاشانی، ص 92ـ93).جغرافیای سیاسی دشوار عراق پیوسته به صورت مؤثرترین عامل در سیاست خارجی این کشور در قبال همسایه جنوبی خود، کویت، عمل کرده است. افزون بر آن، وجود همین عامل، مناسبات عراق با ایران را از 1347 تا 1354 ش/ 1968 تا 1975 و از 1359 تا 1367 ش/ 1980 تا 1988 با وضع تنشآمیز، خصمانه و جنگی مواجه ساخت. جغرافیای سیاسی عراق به گونهای است که تنها راه دسترسی مطمئن آن به دنیای خارج، ورود به آبهای خلیج فارس، یعنی خط کرانهای کوتاه و محدودِ 25 مایل، است. امکانات اقتصادی و نظامی این کرانه بسیار اندک و نامساعد است. این وضع به حدی نامطلوب است که به ناچار، پایانه و تأسیسات نفتی به منطقه فاو (در دهانه اروندرود) محدود شده است. در واقع، تنها ورودی عراق به خلیجفارس، بندر فاو است که آن هم برای کشتیرانی مناسب نیست. ازاینرو، پایانههایی چون مَینا البکر و الامیه، در فاصلهای نسبتاً دور در آبهای خلیجفارس گسترش یافته است تا این نقصِ بندر فاو جبران شود. بهسبب همین موقعیت دشوار جغرافیایی ـ سیاسی، عراق پیوسته متوجه کویت بوده است، سرزمینی با 125 مایل خط ساحلی در خلیجفارس (مجتهدزاده، ص 535 ـ536؛ جعفری ولدانی، ص 292؛ درودیان، ص 147). از سوی دیگر، وضع نامطمئن اروندرود، زمامداران عراق را بر آن داشت که از اواسط دهه 1310 ش/1930 در نقاطی چون امالقصر و خور زبیر، واقع در بخش غربی مرزهای جنوبی خود با کویت، جانشینی برای بصره جستجو کنند. بیش از نیم قرن، عراق برای نظارت کامل بر مسیر کشتیرانی خور عبداللّه، حلقه اتصال بخش مزبور به خلیجفارس، کویت را برای واگذاری یا اجاره جزایر بوبیان و وَربه ــ که از نظر سوقالجیشی، کارکرد پایگاه دریایی امالقصر را تحتالشعاع قرار میدهد ــ تحت فشار گذاشت، اما سیاست گذشته عراق به گونهای بود که بهجای حل مسالمتآمیز این معضل جدّی، با طرح مناقشههای مرزی یا درخواست تجدیدنظر اساسی در مرزهای سیاسی موجود، سبب بروز دو جنگ پیاپی (جنگ با ایران و با کویت) شد (اسکوفیلد، ص44ـ 45؛ نیز رجوع کنید به پریماکوف، ص26). علاوه بر حل کاستیهای ژئوپلتیک، توسعهطلبیهای ارضی عراق با چشمداشت به منابع عظیم نفت در استان خوزستان در ایران و کشور کویت همراه بود که در صورت تصرف آنها، عراق بر نیمی از منابع نفتی جهان مسلط میشد و میتوانست جایگاه این کشور را در منطقه و در جهان ارتقا بخشد (رجوع کنید به جعفری ولدانی و حقشناس کاشانی، ص90ـ92؛ مجتهدزاده، ص 537 ـ 538؛ نوربخش، ص 292ـ 293؛ برای آگاهی از چگونگی شکلگیری چنین وضعی در سیاست خارجی عراق رجوع کنید به سیفزاده، ص 250ـ 255).حکومت عراق بیآنکه به اهداف راهبردی خود در تجاوز به جمهوری اسلامی ایران دست یابد (رجوع کنید به جنگ عراق با ایران * )، در شرایطی جنگ هشت ساله با این کشور را پایان داد که درگیر اوضاع وخیم اقتصادی و بدهیهای سنگینِ خارجی ناشی از جنگ بود. این جنگ حکومت عراق را به حکومتی کاملاً نظامی تبدیل کرد که از جنگ با ایران، به عنوان اهرمی در جلبِ افزونتر کمکهای نظامی کشورهای اروپای باختری و خاصه امریکا، برای بازسازی و گسترش ماشین جنگی خود، بهره گرفت تا حدی که پس از پایان جنگ، قویترین ارتشِ جهان عرب، مجهز به سلاحهای متعارف با قدرت تخریب وسیع و امکان دستیابی به تسلیحات هستهای، شده بود. چنین وضعی برای منافع امریکا و متحدان آن، که خود به تسلیح و تجهیز این حکومت، پرداخته بودند، خطرآفرین بود (کاووسی، ص 21؛ سالینجر و لوران، ص 9؛ دیویس ، ص 28). بهگمان دولتمردان عراق، وجود ارتش یک میلیون نفری و صنایع نظامی گسترده، بیآنکه راهی برای ادغام آن در اقتصاد متزلزل کشور وجود داشته باشد، منبع تهدیدآفرینی برای حاکمیت رژیم بعثی صدامحسین بهشمار میرفت، ازاینرو ماجراجویی نظامی میتوانست گزینه مطلوبی برای خارج شدن از این بحران احتمالی باشد (یتیو، ص5 ـ 6).با این وصف، حکومت عراق و در رأس آن صدامحسین، پس از اتمام جنگ با ایران برای مقابله با اوضاع بد اقتصادی دو راه داشت: افزایش بهای نفت و استقراض؛ اما، حجم عظیم بدهیهای هشتاد تا صد میلیاردی عراق، استقراض مجدد را ناممکن مینمود. بنابراین، تنها راه، کوشش برای افزایش قیمت نفت و لغو بدهیها بود (کاووسی، ص 14ـ15؛ یتیو، ص 6).مقارن با اعلام آتشبس در جنگ عراق با ایران و صدور قطعنامه 619 شورای امنیت در خصوص استقرار ناظران نظامی در این منطقه، دولت کویت با نقض موافقتنامه اوپک در تعیین سهمیه استخراج نفت کشورهای عضو، میزان تولید نفت خود را از چاههای نفت رُمیله (واقع در منطقه مرزی مورد مناقشه عراق با کویت) افزایش داد. این اقدام، علاوه بر مسئله بدهیها و بازپرداخت آنها، بر اختلافات دیرینه ارضی، مرزی و ژئوپلتیک میان دو کشور دامن زد. صدام حسین اقدامِ کویت را موجب کاهش درخور توجه بهای نفت و افت درآمد ارزی عراق، و آن را نوعی تحریک و خیانت علیه خود دانست (سالینجر و لوران، ص10). قیمت نفت از دی 1368 تا خرداد 1369/ ژانویه تا ژوئن 1990، از بیست دلار به چهارده دلار کاهش یافت و اقتصاد عراق از این بابت سخت در تنگنا و رکود قرار گرفت. تلاشهای سیاسی این کشور نیز موفقیتآمیز نبود و بنابراین، موضع عراق آشکارا خصلت خصمانه یافت. صدام حسین کویت را، به سبب مشارکت در آنچه توطئه علیه ملت عرب مینامید، محکوم کرد و در 17 ژوئیه از «جنگ اقتصادی علیه عراق» سخن گفت. در 27 تیر/ 17 ژوئیه، نخستین دسته از نیروهای نظامی عراق به مرز کویت رفتند و تا 30 تیر/ 21 ژوئیه، 000 ، 35 نظامی عراقی در حوالی مرز استقرار یافتند (همان، ص 50 ـ51؛ یتیو، ص 8 ـ9؛ ( دایره المعارف خاورمیانه معاصر )، ذیل "Gulf crisis" ).هیئت حاکمه کویت، که در چارچوب منافع ملی خود با افزایش قیمت نفت و تأمین هزینه های بازسازی عراق و مطالبات دیگر صدام مخالفت میکردند، این استدلال صدام را نمی پذیرفتند که عراق برای دفاع از کشورهای عربی در مقابل تهدید ایران، متحمل خسارات ناشی از هشت سال جنگ شده و چون حافظ جان و مال کشورهایعربیخلیج فارسبوده، نیازمند وفاداری و حمایت اقتصادی جامعه عربی است. از دیگر سو، این امیرنشین در قبال تهدیدات نظامی احتمالیعراق، متکی به حمایت امریکا بود. هیئت حاکمه کویت میپنداشتند تهدیدهای مستمر عراق، به ویژه تهدید نظامی اخیر آن، در صورت وقوع، محدود به مناطق مرزی مورد مناقشه ریتکا و قصر خواهد بود و هجوم گسترده نظامی عراق را غیرمحتمل میانگاشتند (یتیو، ص7ـ9؛ خدّوری و غریب ، ص108ـ 110).تغییر غیرمنتظره مواضع هیئت مذاکره کنندهعراقی در مذاکرات خود با طرف ایرانی و ارسال نامه رسمی صدام حسین برای رئیس جمهور وقت ایران درست یک ماه پیش از تجاوز عراق به کویت، درخور تأمل است. دو سال از پایان جنگ عراق با ایران سپری شده بود، ولی هیچ پیشرفتی در حل مسائل و مناقشات بین دو طرف حاصل نمیشد. نامه صدام حسین متضمن پیشنهادهای جدیدی بود، از جمله گفتگوی مستقیم در باره جنگ هشت ساله. هدف وی از این اقدام، عادی سازی هر چه سریعتر رابطه با همسایه شرقی (ایران) و انتقال نیروهای خود از مرزهای ایران به جبهه جدید در مرز کویت بود. این امر بایستی قبل از تجاوز به کویت صورت میگرفت، چرا که شرایط مذاکره با ایران، پس از تجاوز دشوارتر و هزینه آن سنگینتر بود (ولایتی، ص470ـ 471؛ نوربخش، ص293).مواضع و رفتار دو پهلوی امریکا در قبال عراق، پیش از حمله این کشور به کویت و پس از آن، درخور تأمل و توجه است. برخی مسائل سبب شد که صدام و رهبران عراق نسبت به عزم امریکا برای مداخله نظامی در صورت اشغال کویت، تردید کنند. از جمله این مسائل بود: اظهارات سخنگوی وزارت خارجه امریکا در نشست مطبوعاتی 2 مرداد 1369/ 24 ژوئیه 1990، مبنی بر اینکه «امریکا هیچ پیمان دفاعیای با کویت ندارد و هیچ دفاع ویژه و تعهد امنیتیای نسبت به کویت وجود ندارد»؛ اظهارات سفیر ایالات متحده در عراق در 3 مرداد/ 25 ژوئیه، هم زمان با تجمعارتشعراق در مرز کویت و چند روز قبل از حمله عراق به کویت، مبنی بر اینکه امریکا هیچ نظری در خصوص مناقشات کشورهای عربی، مانند اختلافات مرزیعراق و کویت، ندارد و خواهان مناسباتی بهتر و گستردهتر با عراق است و از تقاضای صدام حسین برای افزایش بهای نفت به قیمتی بیشاز 25 دلار حمایتمیکند. شاید پساز اظهارات معاون وزیر خارجه امریکا در 9 مرداد/ 31 ژوئیه در برابر «کمیته فرعی امور خاورمیانه» مجلس نمایندگان امریکا، با مضمونی حاکی از تأیید ضمنی عدم مداخله نظامی امریکا، همراه با برداشت سفیر عراق در امریکا از این اظهارات، تردید صدام حسین به حداقل کاهش یافت(رجوع کنید به دیویس، ص26ـ 28؛ سالینجر و لوران، ص13ـ14، 66ـ 68 ، 76ـ77؛ هرمان، ص110ـ119؛ یتیو، ص10). به این ترتیب، صدام حسین به تجاوز و اشغال سراسر کویت مصمم شد، هر چند در میان شخصیتهای سیاسی و نظامی نوعی تردید و نگرانی از این اقدام وجود داشت و فقط برخی از مقامات عراقی، مشوق و حامی وی بودند (رجوع کنید به درودیان، ص148، 150؛ نیز رجوع کنید به خدّوری و غریب، ص 121ـ 122؛ برای آگاهی از جنبههای روانشناختی ـ سیاسی تصمیم صدام در حمله به کویت رجوع کنید به استاین، ص140ـ142).در 11 مرداد 1369/ 2 اوت1990 ارتشعراق، با 000 ، 140 نیرو و 800 ، 1 تانک به کویت حمله و در چند ساعت، سراسر خاک کویت را اشغال کرد (یتیو، ص10ـ11).ایالات متحده امریکا و بریتانیا نخستین کشورهای غربی بودند که بی درنگ واکنش اعتراضآمیز نشان دادند. امریکا ناگهان از مواضع مبهم و تأییدآمیز خود در ماههای پیشاز حمله دست کشید و به صورتی همه جانبه برای به دست گرفتن رهبری سیاسی، نظامی و بینالمللی علیه عراق، به فعالیت پرداخت(خدّوریو غریب، ص122ـ123؛ یتیو، ص12ـ13؛ برای آگاهی از تغییر ناگهانی سیاست خارجی امریکا رجوع کنید به دیویس، ص26؛ هرمان، همانجا؛ درخصوصموضعبریتانیا در تجاوز عراق رجوع کنید به کوهن، ص149ـ151).شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه660 در همان روز، اشغال کویت را محکوم کرد و خواستار عقبنشینی فوری و بیقید و شرط همه نیروهای عراقی شد (یتیو، ص155ـ 156، متن قطعنامه660). تلاشهای رهبران کشورهای عربی، یعنی حُسنیمبارک، فهد، یاسر عرفاتو ملکحسین، برای حل و فصلِ مسالمتآمیزِ بحران، به نتیجه مطلوب نرسید. دوازده عضو از بیستعضو اجلاس وزرای خارجه اتحادیه عرب، همراه با مصر، در دومین روز اشغال، به اعلامیه محکومیت عراق و لزوم خروج فوری و بیقید و شرط قوای عراق از کویت رأی مثبت دادند. ترکیب آرای کشورهای عضو نشانه شکاف بیسابقه در میان کشورهای عربی بود، بدین ترتیب که عربستانسعودی، کویت، بحرین، قطر، امارات متحده عربی، عمان، مصر، سوریه، مراکش، لبنان، جیبوتی و سومالی بر ضد عراق موضع گرفتند و در مقابل کشورهای یمن، سودان، لیبی، تونس، الجزایر، موریتانی و نیز سازمان آزادی بخش فلسطین* (ساف) بیطرف یا هوادار عراق بودند. با تصمیم اجلاس، بحران بینالمللی شد (همان، ص22؛ خدّوری و غریب، ص131). از این پس بحران به صورت صف آرایی سیاسیـ نظامی عراق در مقابل ائتلاف سیاسیـ نظامی غرب، با اکثریتی ضعیف و نمادین از کشورهای عربی و اسلامی در آمد (رجوع کنید به ادامه مقاله).دیپلماسی امریکا و غرب در چارچوب شورای امنیت سازمان ملل متحد، با جلب حمایت شوروی و چین، که با پایان جنگسرد درصدد نزدیکی به غرب بودند، موفق شد. ژاپن و آلمان غربی (متحدان امریکا)، که برای مداخله نظامی مستقیم محذوراتی داشتند، از طریق کمک اقتصادی به یاری ائتلاف متحدین امریکا شتافتند (کاووسی، ص22ـ27؛ برای آگاهی از موضع شوروی رجوع کنید به نوسنکو، ص136ـ144؛ امامی، ص115ـ 118؛ پریماکوف، ص 12 ـ 15). سیاست امریکا در ایجاد ائتلاف بینالمللی ضدعراق دو جنبه داشت: نخست تلاش ایالاتمتحده برای حضور هرچه بیشتر کشورهای عربی و اسلامی منطقه در ائتلاف بود؛ شاید از آنرو که مداخله نظامی یک ائتلاف صرفاً غربی، برای منافع غرب در کشورهای اسلامی تبعات نامطلوب داشت، حال آنکه حضور کشورهایعربی و اسلامی در اقدام علیه عراق، تنبیه یک عضو خاطی از خانواده عربی تعبیر میشد که صلح و ثبات را برهم زده است. جنبه دوم، کوشش امریکا در چارچوب سازمان ملل متحد بود تا از طریق جلب نظر شوروی و صدور قطعنامههای شورای امنیت، به اقدامات سیاسیـ نظامی ائتلاف علیه عراق مشروعیت و جنبه قانونی ببخشد (خدّوری و غریب، ص131ـ132؛ مولایی، ص96ـ97، 100ـ101؛ هرمان، ص 119ـ124).واکنش دولتهای عربی (مانند مصر و سوریه و مراکش) یا دولتهای اسلامی غیرعربی (چون پاکستان و بنگلادش) با افکار عمومی این کشورها متفاوت بود. ارسال نیروی نظامی از سوی این کشورها، برای پشتیبانی نیروهای چندملیتی به رهبری امریکا، تا حدی ناشی از وابستگی کشورهای مزبور به کمکهای خارجی و ناتوانی آنها برای اتخاذ روشی مستقل بود. در مقابل، غرب به برداشتی هماهنگ و یکدست درخصوص مقابله با عراق دست یافت که ناشی از منافع کشورهای صنعتی در حفظ وضع و نظم موجود در منطقه بود که ضامن انتقال انرژی و نفت به شمار میرفت (رضوی، ص135؛ امامی، ص121ـ123، 125ـ 126؛ برای آگاهی از نقش افکار عمومی عرب و جنگ خلیجفارس رجوع کنید به تلحمی ، ص191ـ 195؛ کلمان، ص263ـ 265). امریکا با عربستان سعودی موافقتنامه دفاعی منعقد کرد که در15 مرداد / 6 اوت علنی شد. مطابق این توافق، نیروهای زمینی و هوایی امریکایی اجازه یافتند در خاک عربستان به عملیات دفاعی سپرصحرا بپردازند. همان روز شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه661 را صادر نمود که برای اعمال تحریمهای اقتصادی (به جز برای مقاصد پزشکی و انسانی) علیه عراق بود (ایلتز، ص8؛ یتیو، ص156ـ 158، متن قطعنامه 661).در 17 مرداد 1369/ 8 اوت1990 صدام حسین، بنا به درخواست حکومت دست نشانده خود در کویت، رسماً کویت را، به عنوان استان نوزدهم با نام «الکاظمه» به خاک عراق منضم نمود. روز بعد شورای امنیت سازمان ملل متحد، با صدور قطعنامه 662 الحاق کویت را مردود و فاقد اعتبار دانست (مجتهدزاده، ص546 ـ547؛ یتیو، ص XIX ؛ خدّوری و غریب، ص140).در روز بعد، اتحادیه عرب با صدور قطعنامهای، ضمن تأیید مجدد قطعنامه 660 سازمان ملل متحد، حمایت خود را از عربستان سعودی و کشورهایعربی خلیجفارس اعلام نمود و با درخواست عربستان و دیگر کشورهایعربی خلیج فارس، مبنی بر لشکرکشی به منطقه برای پیوستن به نیروهای آنها در دفاع از تمامیت ارضی علیه تجاوز خارجی، موافقت کرد. بدین ترتیب، جمعی از کشورهای عربی، با هدف اقدام و مداخله نظامی علیه عراق، به ائتلاف متحدان غربی به رهبری امریکا پیوستند. در 21 مرداد/ 12 اوت، صدام در پاسخ به موضع جامعه بینالمللی، خروج از کویت را مشروط به خروج اسرائیل از نوار غزه و کرانه غربی و بیتالمقدّس و عقب نشینی سوریه از لبنان دانست. هدف صدام از مطرح کردن چنین شرطی جلب حمایت افکار عمومی ملتهای عرب و مسلمان، به ویژه کسب محبوبیت نزد فلسطینیان به عنوان قهرمان جهان عرب در مبارزه با اسرائیلـامریکا، بود. ایالات متحده با رد شرط صدام، بر خروج فوری و بیقید و شرط عراق از کویت پافشاری کرد (ایلتز، ص9؛ خدّوری و غریب، ص162ـ164؛ کاووسی، ص22).در 23 مرداد 1369، صدام حسین با ارسال نامهای رسمی خطاب به ریاست جمهوری وقت ایران، ضمن عقبگرد کامل از مواضع و ادعاهای دهسال گذشته خود، با پیش شرط ایران برای مبنا قرار گرفتن عهدنامه 1354 ش/1975 الجزایر در مذاکرات سیاسی دو طرف برای حل اختلافات، موافقت نمود. این چرخش اصولی در مواضع صدام، ناشی از احتیاج مُبرم وی به اطمینان خاطر از برقراری امنیت در مرزهای شرقی و پیشگیری از حمله احتمالی ایران به عراق بود. این اقدام و نیز آزاد کردن اسیران جنگ تحمیلی عراق با ایران به صورت یک جانبه از سوی عراق و از سوی دیگر رفتار غیردوستانه کویت با ایران در یاری رساندن به عراق طی جنگ هشتساله عراق با ایران، هیچ کدام مانع از محکوم کردن اشغال کویت و پشتیبانی کامل ایران از قطعنامههای سازمان مللمتحد، مبنی بر خروج عراق از کویت و اعمال تحریمهای اقتصادی سازمان علیه این کشور، نشد. در عین حال، ایران به رغم تشویقهای متحدان امریکا، سرسختانه خواهان خروج نیروهای غربی از عربستان سعودی شد و بحران کویت را مسئلهای منطقهای دانست و با بهرهبرداری قدرتهای بیگانه از آن به نفع خود، مخالفت ورزید (ولایتی، ص473ـ476؛ نوربخش، ص293؛ رضوی، ص 136).تا اوایل آذر 1369/ پایان نوامبر 1990، در شرایطی که هیچ نشانهای دالّ بر تخلیه کویت و سازش صدام حسین وجود نداشت، شورای امنیت سازمان مللمتحد، تحت فشار امریکا، قطعنامه 678 را صادر کرد که برای آزاد سازی کویت توسل به زور علیه عراق را مشروع می دانست. بر اساس این قطعنامه، از 8 آذر تا 25 دی1369/ 29 نوامبر 1990 تا 15 ژانویه 1991 مهلت داده شد تا عراق داوطلبانه کویت را تخلیه کند، در غیر این صورت علیه عراق اقدام نظامی شود (یتیو، ص175، متن قطعنامه 678؛ خدّوری و غریب، ص132،50 ـ153).تا شهریور 1369/ سپتامبر 1990، امریکا حدود دویست هزار نیرو در عربستان سعودی مستقر کرده بود که نیروهایی از انگلستان، فرانسه، مصر و سوریه به آن پیوسته بودند. این لشکرکشی عظیم به منطقه، نشانه آمادگی برای انجام دادن عملیاتی فراتر از یک اقدام تدافعی بود. این گمان هنگامی به یقین تبدیل شد که امریکا دویست هزار سرباز دیگر بر این تعداد افزود. مسلّم بود که هدف، علاوه بر آزادسازی کویت، تخریب ماشینجنگی عراق در سطح وسیع و شاید جابهجایی قدرت در عراق است (سالینجر، ص606ـ607؛ خدّوری و غریب، ص132). در واپسین روزهای مهلت عراق، خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل سازمان مللمتحد، برای دستیابی به راهحلی صلحجویانه از طریق مذاکره مستقیم با صدام حسین، تلاشهای بیثمری کرد (سالینجر، ص612؛ خدّوری و غریب، ص157ـ 158).جنگ با عراق در 27 دی/17 ژانویه با حملات هوایی نیروهای ائتلاف به فرماندهی امریکا، با نام طوفان صحرا، در خاک عراق و کویت آغاز شد. هرچند افکار عمومی ترکیه مخالف رویارویی نظامی با عراق بود، ترکیه پایگاه اینجرلیک را برای پرواز هواپیماهای متحدان در اختیار آنها گذاشت. عراق در واکنش به تهاجم نظامی متحدان، تلآویو را آماج موشکهای اسکاد قرار داد تا اسرائیل را به جنگ و به صف نیروهای ائتلافی بکشاند و هم مانع از پیوستن کشورهایعرب به صف نیروهای چند ملیتی شود و هم با ایجاد شکاف در صف نیروهای ائتلافی (متحدانغربی و کشورهایاسلامی)، جنگ را به نبردیعربیـ اسرائیلی تبدیل کند. به توصیه امریکا، اسرائیل اقدام تلافی جویانه نکرد. درعوض امریکا اسرائیل را به سیستم ضدموشکی پاتریوت، که در رهگیری موشکهای اسکاد به اسرائیل یاری میداد، مجهز ساخت.در نبرد هوایی نیروهای ائتلاف از 900 ، 2 هواپیمای جنگی استفاده شد و تا 3 بهمن/ 23 ژانویه، 000 ، 12 سورتی پرواز علیه مواضع عراق صورت پذیرفت. جنگ هوایی که 38 روز به طول انجامید چهار هدف عمده داشت: تقلیل قدرت زمینی ارتش عراق از لحاظ کمّی به نصف؛ از بین بردن روحیه و میل جنگجویی ارتش عراق، زمینه سازی لازم برای تخریب زیرساختارهای قدرت، به ویژه قدرت نظامیـ اقتصادی عراق برای آغاز جنگ زمینی؛ کسب زمان لازم برای تکمیل صفآرایی و گسترش نیروهایزمینی و آماده نمودن و تمرین طرحها (خدّوری و غریب، ص171ـ173، 175؛ ایلتز، ص12). عملیات زمینی با نام شمشیر صحرا به دستور بوش در 5 اسفند/ 24 فوریه، با هدف بیرون راندن نیروهای عراقی از کویت آغاز شد. در این عملیات، که با تحرکات مقدماتی تفنگداران دریایی امریکا، نیروهایسعودی و دیگر کشورهای عرب در جنوب کویت آغاز شد، سه طرح عملیاتی رخنه، حرکت دورانی و محاصره اجرا گردید. فرماندهی نبرد را ژنرال نورمن شوارتسکفامریکایی برعهده داشت. طی چهار روز، کویت از تصرف عراق خارج شد. در 28 فوریه/ 9 اسفند، عراق پس از پذیرش تمامی قطعنامههای شورایامنیت سازمان مللمتحد، با آتش بس موافقت کرد، اما پیش از خروج از کویت، حدود ششصد چاه نفت را به آتش کشید (تیلور و بلکول، ص125ـ133؛ خدّوری و غریب، ص 174ـ179).پس از پایان گرفتن جنگ، متحدان کویت، عراق را به سه منطقه تقسیم کردند: منطقه کردنشین شمال، منطقه مرکزی و منطقه شیعه نشین جنوب. مناطق شمالی و جنوبی برای هواپیماهایعراقی، مناطق «پروازْ ممنوعه و عدم اعمال زور» اعلام شد. چنین وضعی بیش از یک دهه از جنگ، همچنان بر عراق حکمفرما بود (مجتهدزاده، ص547).از اواخر فوریه1991 (همزمان با برقراری آتشبس و خاتمه جنگ) به مدت بیش از یک دهه، بر اساس قطعنامههای شورای امنیت سازمان مللمتحد، به ویژه قطعنامه 687، عراق در شرایط تحریم* و محاصره سیاسی و اقتصادی قرار داشت. سیاست استمرار تحریمها، به ویژه با پافشاری امریکا و بریتانیا، تا سقوط صدام ادامه داشت. اتخاذ این سیاست ناشی از نگرانی و احساس خطر در قبال دستیابی عراق به سلاحهای کشتارجمعی شیمیایی و میکروبی و موشکهای دوربرد، برای منافعِ امریکا و همپیمانانش(بهخصوصاسرائیل) در منطقهاعلام شد. در برابر، عراق کوشید با توجه به موقعیت داخلی، منطقهای و بینالمللی خود، با ابتکارهای گوناگون و به طریق غیررسمی یا از طریق حقوقی به تحریمها پایان دهد. با وجود این، صدام حسین بارها در عملیات هیئت بازرسان سازمان مللمتحد (آنسکام) کارشکنی کرد. این امر و اصرارامریکا بر بازرسی از مناطقممنوعه، به تشدید اقدامات تنبیهی علیه عراق در چارچوب سازمان ملل متحد منجر شد و از سوی دیگر دوبار موجب اقدامات نظامی خودسرانه امریکا و بریتانیا علیه این کشور شد؛ یکبار در فاصله17 تا 28 آذر 1377/ 16 تا19 دسامبر 1998 و بار دیگر در 1378 ش/ آستانه1999 روزهای قبل از ماه رمضان1419 (همان، ص554 ـ 555؛ سیفزاده، ص260ـ261).در باره پیامدهای جنگ عراق با کویت و جنگ خلیج فارسعلیه عراق، آثار فراوانی تألیف شده که در هر یک از آنها جنبههای متفاوت این رخداد مهم تجزیه و تحلیل گردیده و آموزهها و تجارب سیاسیـ نظامی آن از منظرهای گوناگون ارائه شده است. از پیامدهای مهم این جنگ میتوان به این موارد اشاره کرد: تضعیف قدرت نظامی عراق و فراهم آمدن زمینههای سقوط حکومت بعثی در این کشور؛ حضور فزاینده نظامی امریکا و بریتانیا و دیگر متحدان غربی کویت در منطقه، بر پایه انعقاد موافقتنامههای دفاعی ـ امنیتی با کشورهای حاشیه خلیج فارس چون امارات متحده عربی و عربستان سعودی؛ و فروش فزاینده تجهیزات پیشرفته نظامی به کشورهای عربی. پس از جنگ، تحلیلگران نظامی و استراتژیستهای (راهبردشناسانِ) امریکایی عمدتاً بر کارایی فوقالعاده و تأثیرگذاری معجزهآسای فنّاوری برتر و پیشرفته نظامی در تجهیزات ارتش امریکا تأکید کردند (رجوع کنید به ( بعد از طوفان: درسهاییاز جنگ خلیج )، 1992؛ ( بحرانخلیجو پیامدهایجهانیآن)، 1993؛ ( درسهای نظامی از جنگ خلیج )، 1993).منابع: ریچارد نیلاسکوفیلد، «مناقشات مرزی در خلیج فارس»، گفتگو، ش21 (پاییز 1377)؛ محمدعلی امامی، «خلیج فارس و دیدگاههای امنیتی»، در مجموعه مقالات چهارمین سمینار خلیج فارس، دورنمای صلح و ثبات در خلیج فارس و دریای عمان، تهرانـ تیرماه 1372،[ تدوین] مرکز مطالعات خلیج فارس، تهران: وزارت امورخارجه، 1373 ش؛ یوگنی ماکسیموویچ پریماکوف، یادداشتهای پریماکف در جنگ خلیج فارس، ترجمه محمود شمس، تهران1370 ش؛ ویلیام جی. تیلور و جیمز بلکول، «جنگ زمینی در خلیج فارس»، مجله سیاست دفاعی، سال2، ش3 و 4 (تابستان و پاییز 1373)؛ اصغر جعفری ولدانی، کانونهای بحران در خلیج فارس، تهران1377 ش؛ اصغر جعفری ولدانی و نیلوفر حقشناس کاشانی، «اختلافات مرزی و ارضی بین دولتهای خلیج فارس و تأثیر آن بر امنیت منطقه»، در مجموعه مقالات سومین سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، بهمن ماه 1369، [تدوین] مرکز مطالعات خلیج فارس، تهران: وزارت امورخارجه، 1372 ش؛ محمد درودیان، «نقد و بررسی کتاب ویرانی دروازه شرقی»، مجله سیاست دفاعی، سال8 ، ش3 (تابستان1379)؛ اریک دیویس، «جنگ خلیج فارس: افسانهها و واقعیتها»، ترجمه مهبد ایرانی طلب»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، سال8 ، ش5 و 6 (بهمن و اسفند 1372)؛ گوهر رضوی، «امنیت خلیج فارس: غرب در برابر دیگران، یک دیدگاه جهان سومی»، ترجمه جمشید زنگنه، در مجموعه مقالات سومین سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، همان؛ پیر سالینجر و اریک لوران، جنگ خلیج فارس در اسناد محرمانه، ترجمه هوشنگ لاهوتی، تهران1370 ش؛ حسین سیفزاده، عراق: ساختارها و فرآیند گرایشها سیاسی، تهران1379 ش؛ حامد کاووسی، «نظامی گری و حکومت عراق»، در سلسله مقالات خاورمیانه شناسی، (ش5)، تهران: مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1374 ش؛ پیروز مجتهدزاده، خلیج فارس: کشورها و مرزها ، تهران1379 ش؛ یوسف مولایی، «ماهیت حقوقی مجازاتهای نظامی در بحران کویت»، مجله سیاست خارجی، سال8 ، ش1 و 2 (بهار و تابستان1373)؛ مهدی نوربخش، «ماوراء حمله صدام حسین به کویت»، ترجمه جمشید زنگنه، در مجموعه مقالات سومین سمینار بررسی مسائل خلیج فارس، همان؛ علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراقعلیه جمهوری اسلامی ایران، تهران1376 ش؛After the storm: lessons from the Gulf War , ed. Joseph S.Nye and Roger K.Smith, Lanham, Md.: Madison Books, 1992; Hermann Frederick Eilts, "The Persian Gulf crisis: perspectives and prospects", The Middle East journal , vol. 45, no. 1 (winter 1991); Encyclopedia of the modern Middle East , ed. Reeva S. Simon, Philip Mattar, and Richard W. Bulliet, New York 1996, s.v. "Gulf crisis" (by Philip Mattar) ; The Gulf crisis and its global aftermath , ed. Gad Barzilai, Aharon Klieman, and Gil Shidlo, London: Routledge, 1993; Richard K. Herrmann, "US policy in the conflict", in International perspectives on the Gulf conflict: 1990-91 , ed. Alex Danchev and Dan Keohane, London: The Macmillan Press, 1994; Herbert C. Kelman, "The reaction of mass publics to the Gulf War", in The Political psychology of the Gulf War ed. Stanley A. Renshon, Pittsburgh: University of Pittsburgh Press, 1993; Dan Keohane, "British policy in the conflict", in International perspectives on the Gulf conflict , ibid; Majid Khadduri and Edmund Ghareeb, War in the Gulf, 1990-91: the Iraq-Kuwait conflict and its implications , New York 1997; Military lessons of the Gulf War] , by [ Bruce W. Watson et al. , ed. Bruce W. Watson, London: Greenhill Books, 1993; Vladimir I. Nosenko, "Soviet policy in the conflict", in International perspectives on the Gulf conflict , ibid; Pierre Salinger, "The United States, the United Nations, and the Gulf War" , The Middle East journal , vol.49, no.4 (Autumn 1995); Janice Gross Stein, "Threat-based strategies of conflict management: why did they fail in the Gulf?", in The Political psychology of the Gulf War , ibid; Shibley Telhami, "Arab public opinion and the Gulf War", in ibid; Steven A. Yetiv, The Persian Gulf crisis, Westport, Ct. 1997.