جنگ جهانی اول، نیز معروف به جنگ بزرگ (اوت 1914 ـ نوامبر 1918/ ماه رمضان 1332 ـ صفر 1337)، نخستین جنگ جهانی که سراسر قاره اروپا، روسیه، منطقه خاورمیانه، بخشهایی از افریقا، امریکا و خاور دور را فراگرفت و 26 کشور، از جمله ایران، در آن درگیر شدند. مقاله حاضر، شامل این بخشهاست:1) درآمد2) در جهان اسلام3) در ایران1) درآمد. بهانه آغاز جنگ جهانی اول، قتل فرانتس فردیناند (ولیعهد اتریش) و همسرش (در 28 ژوئن 1914) به دست یک جوان صرب بوسنیایی در سارایوو، پایتخت بوسنی، بود، اما رقابت و نارضایتی کشورهای قدرتمند اروپایی و تعارض جدّی منافع آنان در سراسر جهان زمینهساز آن بود (رجوع کنید به تیلور، ص 1ـ12؛ برای تحلیلهای دیگر در این زمینه رجوع کنید به هنیگ، ص 6 به بعد). در این جنگ، کشورها در دو دسته متفقین (نیروهای متفق) و دولتهای مرکزی در برابر هم صفآرایی کردند. متفقین عبارت بودند از انگلستان، ایتالیا، بلژیک، پرتغال، روسیه که بر اثر انقلاب اکتبر 1917 از جنگ خارج شد (تیلور، ص 237ـ241؛ گرنویل، کتاب 1، ص 206؛ نیز رجوع کنید به ( جنگ بزرگ )، ج 6، ص 161)، ایالات متحده امریکا که در 5 آوریل 1917/ 12 جمادیالا´خره 1335 عملاً وارد جنگ شد (گرنویل، همانجا)، رومانی، ژاپن، صربستان، فرانسه، مونته نگرو و یونان. دولتهای مرکزی نیز مشتمل بودند بر آلمان، اتریش ـ مجارستان، حکومت عثمانی و بلغارستان ( ( جنگ بزرگ )، ج 1، ص 3 به بعد؛ گرنویل، کتاب 1، ص 127ـ 135). بهرغم اعلام بیطرفی ایران، بخشهایی از این کشور اشغال شد و پیامدهای جنگی ناخواسته بر آن تحمیل گردید (رجوع کنید به ادامه مقاله).نقطه آغاز جنگ، اعلام جنگ اتریش ـ مجارستان به صربستان در 28 ژوئیه بود، هرچند این کشور در ششم اوت با روسیه رسماً وارد جنگ شد. آلمان، که منافع خود را از هر جهت در خطر میدید، در 4 اوت 1914/ دوازدهم ماه رمضان 1332، به بلژیک حمله برد و پس از تصرف بروکسل، به سمت مرزهای فرانسه پیش رفت و به جنگی چهارساله با پیامدهایی بسیار گسترده دامن زد (تیلور، ص 6ـ12؛ برای آگاهی از زمینههای تاریخی درگیری میان اتریش ـ مجارستان و صربستان رجوع کنید به گرنویل، کتاب 1، ص 112ـ126).جنگ پس از چهار سال و با شکست نیروی دولتهای مرکزی و با انعقاد اجلاس صلح پاریس با شرکت نمایندگان 32 کشور (آغاز: 18 ژانویه 1919/ 15 ربیعالا´خر 1337) و پیمان ورسای، در 28 ژوئن 1919/ 29 رمضان 1337 بهظاهر پایان یافت (تیلور، ص 322ـ323)، اما این مذاکرات و معاهدهها نه تنها به مشکلات میان کشورهای قدرتمند جهان پایان نداد، بلکه زمینه را برای وقوع جنگ جهانی دوم * فراهم ساخت.ایران، هیئتی را به ریاست علیقلی انصاری (مشاورالممالک)، وزیر امورخارجه وقت، برای شرکت در اجلاس صلح ورسای و احقاق حقوق از دست رفته ملت ایران، اعزام داشت، اما انگلیسیها مانع از شرکت نمایندگان ایران در اجلاس شدند (رجوع کنید به ادامه مقاله).از جمله پیامدهای جنگ جهانی اول فرو ریختن نظام بینالملل، بر هم خوردن توازن قوا میان قدرتهای بزرگ، شکست آلمان به عنوان کشور بزرگ صنعتی با توان نظامی عظیم، فروپاشی نظام تزاری روسیه و پیروزی انقلاب کمونیستی، فروپاشی حکومت عثمانی و ایجاد چند کشور اسلامی، ورود امریکا به صحنه بینالمللی و تغییر معادلههای قدرت بود. این جنگ تأثیر سرنوشتسازی هم بر ایران گذاشت (رجوع کنید به بخش سوم مقاله).2) در جهان اسلام. در آستانه جنگ جهانی اول، دو قدرت بزرگ استعماری انگلستان و روسیه در بخشهایی از اروپا، افریقا و آسیا ــ که سرزمینهای اصلی شمار بسیاری از مسلمانان بود ــ در حال پیشروی، در کشاکش مطامع استعماری و تقسیم قدرت بودند. آلمان، که از تقسیم منافع میان آن دو نصیب نبرده بود، به حکومت عثمانی نزدیک شد، زیرا بخش عظیمی از سرزمینهای اسلامی در اروپا، آسیا و افریقا در تصرف عثمانی بود و منافع آن نیز با انگلستان و روسیه تعارض داشت. بخشی از نیروهای فعال سیاسی عثمانی هم برای گسترش و تقویت حکومت یا نجات دادن آن از زوال، سیاستهای همسو با آلمان را تشویق میکردند (برای آگاهی از زمینه کلی در جهان اسلام پیش از جنگ رجوع کنید به حورانی، 1991؛ لاپیدوس، 1991؛ برای وضع خاص عثمانی در این دوره رجوع کنید به آتایف، ص 174ـ 178؛ نیز رجوع کنید به عثمانی *، حکومت).جهان اسلام به دلایل بسیار به نایره جنگ کشیده شد، از جمله به دلیل وسعت جغرافیایی، جمعیت بسیار، قرارگرفتن بر سر راههای مواصلاتی مهم، تسلط به مناطق سوقالجیشی نظیر آبراه سوئز و تنگه بوسفور و تنگه داردانل، خلیجفارس، مبادی ورود به سرزمینهای گوناگون، مانند قفقاز و ماوراءالنهر و شبهقاره هند، بندرهای بسیار مهم در دریاهای مدیترانه و سرخ و عرب، خلیجفارس، دریای عمان و اقیانوس هند، ذخایر نفت ایران و بینالنهرین، پنبه فراوان برای کارخانههای نساجی اروپا، و نیز سرزمینی که یهودیان جهان به آن توجه خاص داشتند (رجوع کنید به حورانی، ص320 به بعد). حکومت عثمانی، به لحاظ پهناوری، تنوع قومی، مرزهای سیاسی طولانی و مشترک با کشورهای استعماری، تسلط بر مناطق بسیار مهم، تعارض دیرین و آشتیناپذیر با روسیه، تضاد منافع با انگلستان، و ادعای خلافت اسلامی و مراودات نزدیک با برخی نواحی سنّینشین جهان اسلام، نمیتوانست از جنگ دوری کند. اغراض سیاسی آن نیز مزید بر علت بود و شماری از سیاستمداران متنفذ ترک، نظیر انورپاشا، برای مقابله با خطر روسها، با اتحاد نظامی با آلمان کاملاً موافق بودند (رجوع کنید به لاپیدوس، ص 596؛ آتایف، ص 178؛ برّو، ص 39ـ51).نیروهای عثمانی پس از ورود به جنگ در اواسط اکتبر 1914/ ذیحجه 1332، نقشههای جنگی خود را به اطلاع آلمان رساندند (گرکه ، کتاب 1، ص 75). در 3 نوامبر 1914/ 14 ذیحجه 1332 واحدهای فرانسوی و انگلیسی، پس از حمله عثمانیها به کشتیهای فرانسوی و روسی، استحکامات داردانل را بمباران کردند. نیروهای روسی نیز دو لشکر عثمانی را در ارزروم درهم شکستند (برای تفصیل اشغال تنگههای بوسفور و داردانل رجوع کنید به ( جنگ بزرگ )، ج2، ص316ـ317؛ مک فی، ص43ـ44).جنگ در جبهه شرق و خاورمیانه، با ورود نیروهای انگلیسی و روسی به دو منطقه بینالنهرین و قفقاز، از 1914/ 1332 عملاً آغاز شد. قوای انگلیسی از راه خلیجفارس در جنوب بینالنهرین پیاده شدند و نقاطی را در جنوب ایران (رجوع کنید به ادامه مقاله) و در جنوب بینالنهرین تصرف کردند و به سوی شمال پیش رفتند. نیروهای انگلیسی در این عملیات چند هدف عمده را دنبال میکردند: پیشروی به سوی نقاط حساس نظامی در خاک عثمانی؛ محافظت از ذخایر نفتی خوزستان و بینالنهرین که مدتی بود جای زغالسنگ را گرفته بود؛ پیوستن به نیروی نظامی روسها در جبهه قفقاز به قصد فشار آوردن به عثمانی از جبهه شرقی آن؛ حفظ روابط میان بینالنهرین و هند، زیرا منافع انگلستان در بینالنهرین همواره تابع منافع این کشور در هند بود (برای همین مورد خاص رجوع کنید به کوهن، ص 171)؛ عملیات دیگری که بعداً به شکل جنبشهای سیاسی و نظامی جداییخواه در برخی از کشورهای خاورمیانه بروز کرد؛ و هدفهای فرعی دیگر. عملیات بینالنهرین مؤثرترین ضربه را در تجزیه و فروپاشی حکومت عثمانی، طی چند سال، وارد آورد (رجوع کنید به لوتسکی، ص 331 به بعد؛ نخجوان، ص 321 به بعد).مقاومت مراجع اسلامی و مردم. ده روز پس از قطع مناسبات عثمانی و روسیه، سلطان محمد پنجم، به عنوان خلیفه اسلامی، در 23 ذیحجه 1332/ 12 نوامبر 1914 بر ضد روسیه و فرانسه و انگلستان اعلام جنگ، و شیخالاسلام عثمانی نیز با صدور فتوایی اقدام او را تأیید کرد (رهیمی، ص 137؛ انطونیوس، ص 222؛ رسایل و فتاوای جهادی، ص 272)، اما این فتواها به دلیل قدرت رو به زوال عثمانی نتوانست جهان اسلام را به نفع آن بسیج کند (گرکه، کتاب 1، ص 78ـ 80). در پاییز همان سال چند تن از مراجع برجسته شیعی در عراق، بر ضد نیروهای متفقین، بهویژه روس و انگلیس، فتوای جهاد دادند که با همراهی شماری از علما و روحانیان و مردم شیعی در بینالنهرین و ایران، به برخورد آشکار و بعداً چند قیام خونین انجامید (رجوع کنید به صالحی، ص 201؛ حیدری، ص 81 به بعد؛ رسایل و فتاوای جهادی، ص 280 به بعد). شماری از روحانیان، طلاب و عشایر بینالنهرین، در پی فتوای جهاد آیتاللّه میرزامحمدتقی شیرازی *، قیام کردند ولی انگلیسیها پس از سرکوب قیامشان، شماری از سران آنان را به ایران تبعید کردند (مدنی، ج 2، ص 283). حرکتهای جهادی در کربلا و کاظمین، نبرد در جبهههای قُرنَه، شعیبه، هویزه، بصره، و قیام معروف ثورهالعشرین (انقلاب 1920 عراق *) در نجف، که به قتل یکی از فرماندهان انگلیسی و برخوردهای گسترده مسلحانه انجامید، از جمله پیامدهای فتواهای جهادی بود. ثورهالعشرین را اوج حرکتهای جهادی و مبارزه آشکار مسلحانه در عراق با نیروهای انگلیسی دانستهاند (رجوع کنید به صالحی، ص 211ـ 215).فتواهای جهادی، افزون بر پیامدهای عملی، در تفکر سیاسی شیعی نیز تأثیر عمیقی برجای نهاد. از نکات مشترک فتواها آشکار است که دولتهای متجاوز به سرزمینهای اسلامی، مظاهر کفر شمرده شدهاند؛ جهاد با این دولتها به قصد حفظ کردن این سرزمینها و ساکنان آنها در برابر تجاوز بوده است، نابودی اسلام و استقلال کشورهای اسلامی هدف اصلی نیروهای مهاجم قلمداد شده و ازاینرو دفاع از این دو ارزش، اصلی واجب شمرده شده است (رجوع کنید به همان، ص 211ـ215). همسویی مراجع تقلید شیعی بهرغم بیاثر بودن در جنگ، نخستین واکنش فراگیری بود که پیامدهای آن در نهضتهای سیاسی پس از جنگ و در اندیشه سیاسی شیعیان ظاهر شد (برای متن فتواها رجوع کنید به رسایل و فتاوای جهادی، همانجا).در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، اندیشه به راه انداختن شورش در جهان اسلام، که ظاهراً اندیشه ژنرال فون مولتکه بود، جایگاه مهمی داشت. او میخواست در هند و مصر شورش عمومی برپا کند و ایران و عثمانی پلی میان مصر و هند در برابر روسها باشد. آلمانیها، برای اجرای این نقشه، سرمایهگذاری کردند و هیئتهایی را برای برقراری تماس به این کشورها فرستادند و با برخی از علما نیز، به منظور اقدام علیه روس و انگلیس، مذاکراه کردند (رجوع کنید به گرکه، کتاب 1، ص 31ـ39، 67ـ80؛ نیدرمایر، ص 21، 27، 32، و جاهای دیگر؛ سپهر، ص 58 ـ 65).پیشروی متفقین در شمال افریقا و خاورمیانه. در 1914/ 1333، با پیشروی نیروهای انگلیسی در بینالنهرین و نیروهای روسی در قفقاز، انگلستان طی بیانیهای به حاکمیت عثمانی در مصر پایان داد و حسین کامل *سلطان جدید مصر اعلام شد (حورانی، ص 317؛ مک کال، ص 20). انگلیسیها، از بیم گسترش اندیشههای اتحاد اسلامی و جهاد مسلمین، از اشغال و تصرف مصر صرفنظر و به تحتالحمایگی آن اکتفا کردند. در عین حال، آبراه سوئز را در اختیار داشتند که از حساسترین مناطق نظامی بود (روستو، ص 695). شمال افریقا عملاً در اختیار متفقین بود و مستعمرات فرانسه در شمال افریقا (نظیر الجزایر، تونس و مراکش) هم لاجرم با سیاستهای نظامی متفقین همسو بودند (برای آگاهی از وضع کشورهای عربی در خلال جنگ جهانی اول رجوع کنید به لوتسکی، ص 313 به بعد).در 1915/ 1333، نیروهای انگلیسی با شکست دادن نیروهای عثمانی آنان را از حوزههای نفتی بینالنهرین دور کردند و از دو جبهه، به موازات دجله و فرات، به سوی شمال پیش رفتند و کوتالعماره و ناصریه را تصرف و به سوی بغداد پیشروی کردند. در فوریه 1915/ 1333، نیروهای عثمانی قسمتهایی از شبهجزیره سینا را تصرف کردند، اما بعداً ناگزیر به عقبنشینی شدند. بهرغم موفقیت نیروهای دریایی انگلیس در حمله به تنگههای بوسفور و داردانل و تصرف شبهجزیره گالیپولی، در 22 نوامبر/ 14 محرّم، آنان از ارتش عثمانی، به فرماندهی ژنرال آلمانی، شکست سختی خوردند و پیشروی متوقف شد (همان، ص 323 به بعد؛ برای اطلاعات تکمیلی رجوع کنید به برّو، ص 397 به بعد).در 1916/ 1334، چند رویداد مهم ــ از جمله تصرف ارزروم به دست روسها، پیشروی نیروهای انگلیسی به سوی فلسطین و موافقتنامه سایکس پیکوــ در سرنوشت جنگ در کشورهای اسلامی تأثیر تعیینکننده نهاد. بر پایه این موافقتنامه، بخشهایی از قلمرو عثمانی میان روسیه و ایتالیا تقسیم گردید (برای جزئیات بیشتر رجوع کنید به لاپیدوس، ص 595؛ فرهمو، ص140- 142؛دیگار و همکاران،ص 59؛مک فی، ص 63؛ نیز رجوع کنید به سایکس پیکو*،موافقتنامه). این قرارداد یکی دیگر از سرچشمههای ایجاد بحران سیاسی در خاورمیانه و عامل تنش و آشوب در منطقه بود.در همین سال، حسین (شریف مکه) با تشکیل لشکری از عربهای بادیهنشین و فراریان ارتش عثمانی، بر ضد سلطان عثمانی شورش کرد. انگلیسیها با اعزام لورنس *و شماری از مأموران سیاسی و نظامی، به تقویت شورش پرداختند و سرانجام شورش سراسر شبهجزیره عربستان و بخشهایی از مشرق مدیترانه را فراگرفت و به تجزیه بخش عمدهای از متصرفات عثمانی انجامید (حورانی، ص 316ـ 317؛ سلیمان موسی، ص 183ـ 185؛ انطونیوس، ص 226 به بعد). این رویداد روند تجزیه و فروپاشی عثمانی را شتاب بخشید.در 1917/ 1335، نیروهای انگلیسی بغداد را تصرف کردند، که به منزله آغاز فصلی تازه در سقوط عثمانی بود. با تصرف کرکوک و موصل و بیتالمقدس، به عنوان نقاط کلیدی، عثمانی ارتباط خود را با متصرفات سابقش در جنوب و غرب و شمال از دست داد. به این ترتیب، عثمانی بر اثر شکست نظامی و روسیه نیز به واسطه انقلاب داخلی، از طرفین معادله جنگ حذف شدند (برای رویدادهای جنگ از 1914 تا 1917 رجوع کنید به ( دانشنامه تاریخ جدید لاروس )، ص 351ـ 358).انقلاب روسیه و تأثیر آن بر وضع جنگ در جهان اسلام. انقلاب اکتبر 1917 روسیه، در سیر جنگ و سرنوشت بسیاری از نواحی اسلامی، از جمله ایران، تأثیر تعیینکنندهای گذاشت (برای آگاهی از تأثیرات جنگ جهانی اول در روسیه و نقش آن در پیروزی انقلاب بولشویکی رجوع کنید به تاریخ انقلاب اکتبر، پیشگفتار روحانی، ص 11ـ17). نیروهای روسی با وقوع انقلاب دست از جنگ کشیدند. شورش و سرپیچی در ارتش روسیه و نیز چپاول اموال مردم، ناامنی رو به گسترشی به بار آورد که در صورت تداوم، تهدیدی جدّی علیه خود جنگ بود. فرماندهان روسی تلاش کردند نیروهای روسی را با نظم و آرامش به روسیه بازگردانند و انگلیسیها کوشیدند خلا ناشی از عقبنشینی روسها را در مناطق حساس پر کنند (برای برخی جزئیات رجوع کنید به دنسترویل، ص 6، 8ـ 9، و جاهای دیگر؛ زیرینسکی، ص 391، 395ـ397، و جاهای دیگر).نیروهای روسی پس از خروج از قفقاز، در 3 مارس 1918/ 19 جمادیالاولی 1336 قرارداد آتشبس و پیمان ترک مخاصمه برسْت ـ لیتوفسک را با دولتهای مرکزی امضا کردند که بر اساس آن، روسیه نه تنها از ادعاهای خود ــ که با تمسک جستن به آنها وارد جنگ شده بود ــ دست برداشت، بلکه استقلال اوکراین، گرجستان، لهستان و فنلاند را به رسمیت شناخت و از دعاوی خود بر کشورهای بالتیک و برخی نواحی عثمانی صرفنظر کرد (آفاناسیان، ص 33ـ 35)؛ البته شکست دولتهای مرکزی در جنگ، بعداً موادی از این پیمان را بیاثر ساخت. با وقوع انقلاب و پایان جنگ در روسیه، شماری از اقوام مسلمان ساکن روسیه، مانند باشقیرها و قزاقها و مردم آسیای مرکزی، مبارزات خود را در راه استقلال یا خودمختاری آغاز کردند (لاپیدوس، ص 767ـ 769). گرجستان و ارمنستان و آذربایجان، که اختلاف دیرینهای با روسها داشتند، به آلمان گرایش نشان دادند که برای روسیه و متفقین بسیار خطرناک بود، زیرا احتمال داشت به حضور آلمانیها و تصرف ذخایر نفتی باکو بینجامد، که آن نیز در معادله جنگ تغییراتی میداد. بدینسبب، انگلیسیها ناگزیر به حضور در این منطقه و کاهش تنشهای سیاسی بودند. در واقع، ضرورتی نظامی ـ سیاسی بر این نواحی، و نیز در اتخاذ سیاست در قبال ایران، که از اشغال قوای روس خارج شده بود، تأثیر گذارد. انگلیسیها با حمایت از استقلالخواهی گرجیان، ارمنیان و ترکان و انتقال ستاد فرماندهی ژنرال دنسترویل به باکو، سدی دفاعی در آن ناحیه به وجود آوردند (بیات، ص 59 ـ63؛ مهدوی، ص 197). از دیگر عوامل حضور قوای انگلیسی در منطقه، احتمال فرار شماری از اسیران آلمانی از ترکستان و رفتن به افغانستان و هند بود (تمدن، ص 140).یک سال پس از انقلاب روسیه و خروج این کشور از جنگ، متفقین با شکست دولتهای مرکزی به جنگ پایان دادند و با بسیاری از اقوام مسلمان، که از استعمار روس آزاد شده بودند، توافقهایی به عمل آوردند.پایان جنگ. در 30 اکتبر 1918/ 24 محرّم 1337، و پس از آنکه عثمانی قرارداد متارکه جنگ را پذیرفت، شرق مدیترانه و دمشق و حلب تصرف شد. سال پیش از آن، انگلستان، با صدور اعلامیه بالفور*، از ایجاد کشوری برای یهودیان در سرزمین فلسطین پشتیبانی کرده بود. در پایان آن سال، انگلستان و فرانسه چنان قدرت و نفوذی در منطقه خاورمیانه به دست آوردند که با پیش از جنگ قابل مقایسه نبود (حورانی، ص 315).حکومت عثمانی، پس از پذیرفتن قرارداد متارکه جنگ بر اساس پیمان ورسای و معاهده سور، متعهد شد از همه دعاوی خود بر مصر و لیبی و تونس صرفنظر کند، عراق و سوریه و فلسطین و حجاز و دیگر سرزمینهای عربنشینِ تابع خود را واگذار کند، نواحی تابع در شبهجزیره بالکان را تسلیم دارد، از قبرس و شماری جزیره یونانی چشم بپوشد، با استقلال ارمنستان و خودمختاری کردستان موافقت کند، و از حقوق پیشین خود بر نقاط سوقالجیشی دیگر، که به تصرف قوای متفقین در آمد، چشم بپوشد (لاپیدوس، ص 596 ـ597؛ لوتسکی، ص 338ـ339). بدینترتیب، قلمرو عثمانی به آناطولی و بخش کوچکی از اروپا محدود شد. در پی سلطه انگلستان و فرانسه در نواحی جدا شده از قلمرو گسترده عثمانی، چندین جنبش ضداستعماری در خاورمیانه شکل گرفت که چند دهه ادامه یافت (لوتسکی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ریشار، ص 103).3) در ایران. گسترش نفوذ دو قدرت استعمارگر روسیه و انگلستان، ایران را که در افروختن و گسترش جنگ سهمی نداشت به یکی از میدانهای کارزار تبدیل کرد و موجودیت و استقلال آن را به خطر انداخت.ایران، بر اساس قرارداد 31 اوت 1907/ 22 رجب 1325 در سنپترزبورگ میان روس و انگلیس، به دو منطقه نفوذ و یک منطقه بیطرف تقسیم شده بود (سپهر، ص 363ـ364؛ نیز رجوع کنید به قراردادِ* 1907)،اما منطقه بیطرف هم، براساس قرارداد *1915و طی جنگ، از بین رفت و ایران به دو منطقه تحت نفوذ تقسیم شد. قرارداد 1907 نیز به حضور آشکار قوای روس و انگلیس در ایران، رسمیت بخشیده بود. روسها از 1909/1327 در شمال ایران حضور نظامی داشتند و حتی از مردم مالیات میگرفتند. انگلیسیها هم عملاً اداره امور بخشهایی از جنوب ایران را به دست گرفته بودند ( کتاب سبز، مقدمه نظام مافی، ص هفت ـ نه). ایران فاقد نیروی دریایی و هوایی بود و با نیروی زمینی، که عده آن را هفت هزار تن تخمین میزنند، نمیتوانست در برابر تجاوز خارجی از خود دفاع کند (مهدوی، ص 193؛ دیگار و همکاران، ص 52)، حال آنکه شمار سربازان روسی مستقر در ایران به ده هزار تن میرسید و نزدیک به پنج هزار نظامی روسی در اردبیل، ارومیه و تبریز مستقر بودند (ذوقی، بخش 1، ص140ـ141).احمدشاه قاجار، سه روز پس از آغاز جنگ جهانی اول، با صدورفرمان 12 ذیحجه 1332/ اول نوامبر 1914 بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد (سپهر، ص 89) و مستوفیالممالک، که طرفدار سیاست بیطرفانه در جنگ بود، به نخستوزیری رسید (مهدوی، ص 192). بهرغم اینها، قوای روس از شمال، نیروهای انگلیسی از جنوب، و عثمانیها هم از غرب وارد خاک ایران شدند (میروشنیکوف، ص 35ـ37؛ دیگار و همکاران، ص 53 ـ54). بدینترتیب، ایران نزدیک سه سال گرفتار اشغال نظامی، مداخلههای سیاسی، قحط و غلا، قاچاق بینالمللی اسلحه و عملاً دستخوش تجزیه سیاسی شد؛ کشور بیطرفی که شاید بیش از بلژیک ــ که نیروهای انتقامجوی آلمانی آن را اشغال کرده و صحنه خونینترین جنگهای فرانسه و آلمان شده بود ــ صدمه دید (غنی، ص 41).جنگ در ایران را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: از آغاز جنگ تا تصرف بغداد، که به منزله پایان فعالیتهای آلمان و عثمانی در ایران بود؛ از تصرف بغداد تا خروج قوای روس در پی انقلاب روسیه؛ از حضور کامل نیروهای انگلیس تا پایان جنگ و خروج آنها از ایران (برای تقسیم دیگر رجوع کنید به باست، ص 181).روسیه به دلیل گستردگی جبهههایش در اروپا و منافع خود در ایران، و انگلیس به دلیل آسیبپذیری هند و منافع گسترده سیاسی و اقتصادی خود در ایران، بهویژه نفت، و بیم از گشودن جبهههای جدید، خواهان بیطرفی ایران بودند. حال آنکه متحدین (آلمان و عثمانی) برای دستیابی به چاهها و تأسیسات نفتی جنوب ایران، بر پا کردن طغیان در افغانستان و هند و آسیای مرکزی و قفقاز برای کاستن از فشارِ جبهه اصلی جنگ در اروپا، در پی کشاندن ایران به جنگ بودند (ملائی توانی، ص 58 ـ61).در اول اکتبر 1914/ 11 ذیقعده 1332، عثمانی به بهانه حضور نیروهای روسی در ایران، به غرب ایران حمله و نواحی قُطور و مهاباد را تصرف کرد. حدود یک ماه پس از این حمله، دوره سوم مجلس شورای ملی افتتاح و بحثهای تندی بر سر بیطرفی ایران در جنگ یا شرکت در آن در گرفت. نمایندگان دموکرات، موافق ورود به جنگ بر ضد روس و انگلیس و به سود آلمان بودند و نمایندگان اعتدالیون خواستار حفظ بیطرفی (مهدوی، ص 192؛ برای اطلاعات بیشتر در باره بهانهجویی عثمانیها برای حمله به ایران رجوع کنید به کاووسی عراقی، ص 28ـ32). سرانجام، مجلس به شرکت در جنگ رأی نداد. اگرچه از تلگرام عدهای از مراجع و علمای نجف به احمدشاه قاجار پیداست که اینان شاه را به شرکت در جنگ و دفاع از عثمانی فراخواندهاند (رجوع کنید به گزیده اسناد دریای خزر، ص 52، سند 21). ورود عثمانی به جنگ و به خاک ایران و فتوای جهادِ شیخالاسلام عثمانی برای دفاع از خلافت اسلامی، ظاهراً مردم را برضد روسها برنینگیخت و قوای متجاوز عثمانی در نظر مردم به سان نیروهای تجاوزگر روسی جلوه کردند (رجوع کنید به گرکه، کتاب 1، ص 95ـ97).در اول نوامبر 1914/ 12 ذیحجه 1332، یک تیپ مختلط انگلیسی ـ هندی مناطق نفتخیز جنوب ایران را، برای جلوگیری از دستیابی نیروهای عثمانی و آلمانی به آن، اشغال و به این ترتیب نیروهای نظامی سه کشور خارجی به خاک این کشور تجاوز کردند. حدود پنج ماه بعد، در مه 1915/ جمادیالا´خره 1335، وزیران مختار آلمان و اتریش با مقدار معتنابهی پول و طلا، برای جلب نظر سران عشایر، وارد ایران شدند (کاووسی عراقی، ص 34؛ غنی، ص 39). آلمانیها، با استفاده از کینه دیرین مردم به تجاوز روسها و انگلیسیها، بهتحریک احساسات و تطمیع آنان پرداختند (ملائی توانی، ص 71ـ122؛ برای آگاهی از تحلیل انگلیسیها در باره علت حمایت ایرانیان از آلمان رجوع کنید به اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا، ج 1، ص 24).آلمانیها در ایران چند هدف عمده داشتند، از جمله ایجاد خطر جدّی برای روس و انگلیس فراهم ساختن تسهیلات برای عثمانی، متحد آلمان؛ استفاده از موقعیت جغرافیایی، سوقالجیشی و راههای مواصلاتی ایران، برای نفوذ به مناطقی چون افغانستان و هندوستان؛ انهدام تأسیسات نفتی در جنوب و ایجاد شورش بر ضد روس و انگلیس در کشورهای اسلامی با استفاده از احساسات مذهبی آنان (رجوع کنید به گرکه، کتاب 1، ص 111، 187؛ دیگار و همکاران، ص 56ـ57).برای رسیدن به همین هدفها، واسموس، کنسول سابق آلمان در بوشهر، با اتحاد طوایف تنگستان و دشتستان و قشقایی، بخشهایی از جنوب ایران را از زیر نفوذ انگلیسیها درآورد و منافع انگلیسیها را در سواحل خلیجفارس به خطر انداخت (سپهر، ص 58ـ59، و جاهای دیگر؛ شیخالاسلامی، ج 1، ص 82؛ نیز رجوع کنید به واسموس*).سایر آلمانیها، چون زایلر در اصفهان و بخش مرکزی ایران، شونمان در کرمانشاه و غرب ایران، برای جلب طوایف کُرد، و پاشن و فویگت در همدان فعالیت داشتند (برای جزئیات بیشتر در باره اقدامات شونمان رجوع کنید به امیراحمدی، ص 91 به بعد؛ باست، ص 36)؛ گروهی، به رهبری سرهنگ کلاین، مأمور اشغال یا نابودی تأسیسات نفتی در جنوب بودند (گرکه، کتاب 1، ص 160)؛ و نیدرمایر، افسر مجرّب با گرایشهای بهایی، برای نفوذ به هند و ایجاد آشوب در آنجا، مأمور گذشتن از کویر ایران بود (برای جزئیات مأموریت رجوع کنید به نیدرمایر، ص 17، 32، و جاهای دیگر؛ کحّالزاده، ص 209 به بعد). افزون بر آن، آلمانیها با گردآوردن گروهی از ایرانیان ملیگرا و فعالان سیاسی به رهبری سیدحسن تقیزاده *، در برلین به فعالیتهای تبلیغاتی بر ضد تجاوزهای روس و انگلیس پرداختند و با ایجاد تشکیلات سیاسی، احتمالاً درصدد تصدی حکومت آینده ایران بودند (رجوع کنید به کاوه، سرمقالهها از جمله سال 1، ش 1( 18 ربیعالاول 1334 )، ص 1؛ باست، ص 35).اقدامات آلمانیها در ایران، جز فشار بیشتر روس و انگلیس بر ایران، که برای خنثا کردن نقشههای آنان به سرعت واکنش نشان میدادند، بهجایی نرسید ( اسناد حضور دولتهای بیگانه در شرق ایران، ص460ـ461؛ برای برخی جزئیات رجوع کنید به مابرلی، ص 44ـ84؛ اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، ص 66 به بعد). تشدید فشارهای روسیه بر ایران و افزودن نیروهایش در ایران، تشکیل پلیس *جنوب برای مقابله با عناصر آلمانی و سرکوب شورشهای عشایر به وسیله انگلیسیها (مهدوی، ص 195؛ ذوقی، بخش 1، ص 144، 155)، به سبب تهدیدهای عوامل آلمانی در ایران بود (برای نمونهای از اقدامات انگلستان برای خنثا ساختن فعالیت آلمانیها در ایران رجوع کنید به دایر، ص 15 به بعد).پس از پیشروی نیروهای انگلیسی در جبهه بینالنهرین، حکومت عثمانی برای دفاع از بغداد بهناچار نیروهای خود را از ایران به آنجا منتقل کرد. آلمانیها هم، بهدلیل نبودِ پشتیبان نظامی، ناچار به تخلیه ایران شدند که روسها و انگلیسیها جای آنها را فوراً گرفتند. روسها منطقه تحت اشغال خود را در ایران توسعه دادند و انگلیسیها هم جنوب و فارس و بخشی از نواحی مرکزی را از باقیمانده عناصر آلمانی پاک کردند (ذوقی، بخش 1، ص 164؛ برای اطلاعات بیشتر در باره نیروهای نظامی انگلیس در جنوب ایران رجوع کنید به اولسون، ص 153ـ213). ژاندارمری هم، که فرماندهان آن متمایل به آلمانیها بودند، در زدوخورد با انگلیسیها منحل شد و فرماندهانش نیز از ایران اخراج شدند (ملائی توانی، ص 95ـ99؛ باست، ص31؛ اوکانر، ص 106ـ 113).در اکتبر 1915/ ذیقعده 1333، با پیشروی نیروهای روسی به سوی تهران، شماری از سران حکومت با تشویق آلمانیها، در صدد انتقال پایتخت از تهران به اصفهان و تشکیل کمیته دفاع ملی بر آمدند. انگلیسیها که مخالف بودند از انتقال پایتخت جلوگیری کردند، اما کمیته دفاع ملی (متشکل از دموکراتها، ملیگرایان و شماری از هواداران سیاست آلمان و مخالفان شدید روس و انگلیس)، برای در امان ماندن از تهدید روسها، نخست به قم رفت و سپس حکومتی موقت به ریاست نظامالسلطنه مافی، والی لرستان، تشکیل داد (شیخالاسلامی، ج 1، ص 83؛ گرکه، کتاب 1، ص 348، 351، کتاب 2، ص 774) و کوشید با همسویی با کمیته ملّیون ایرانی در برلین و استمداد از سران عشایر، ارتش مقاومت تشکیل دهد. پس از تشکیل حکومت مهاجرین، با همکاری کمیته ملّیون، نیروی نظامی کوچکی تشکیل یافت و میان نظامالسلطنه و فیلد مارشال گولتس، فرمانده آلمانی، که ستاد عملیاتی او در خاک عثمانی مستقر بود، قراردادی بسته شد که بر اساس آن، افسران آلمانی به تعلیم نظامی سربازان ایرانی در کرمانشاه مشغول شدند (آبراهامیان، ص 111؛ مهدوی، ص 195).حکومت مهاجرین، با همکاری آلمان و عثمانی، اقداماتی کرد، از جمله تعیین والی برای برخی نواحی و رفع آشفتگیهای ناشی از جنگ، وضع مقررات تازه برای گردآوری مالیات، تجدید سازمان ژاندارمری، تجهیز قوای دفاعی، و برقراری مناسبات با برخی سران عشایر و فرماندهان سوئدی ژاندارمری طرفدار آلمان. اما بر اثر شکست عثمانی و خروج آلمانیها و اختلافات داخلی اعضای حکومت و رفتارهای مستبدانه نظامالسلطنه و اطرافیانش، این هسته مقاومت ملی در برابر تجاوزهای خارجی درهم شکست (برای اطلاعات دست اول در باره حکومت موقت رجوع کنید به اردلان، ص 125 به بعد؛ دیوانبیگی، ص 11ـ14، 29، و جاهای دیگر؛ اتحادیه، کتاب 2: صورتجلسات هیأت دولت مهاجرت ؛ برای توافقنامه با افسران آلمانی رجوع کنید به گرکه، کتاب 2، ص930، سند 34).وقوع انقلاب روسیه در سرنوشت کلی جامعه ایران به منزله نعمتی نامنتظر بود. با روی کارآمدن حکومت بولشویکی 1917/ 1335، بازمانده ارتش روسیه در ایران فروپاشید و سربازان روسی به روسیه گریختند (مهدوی، ص 197؛ برای صحنههایی از خشونت و تجاوز نیروهای روسی رجوع کنید به تمدن، ص 143، و جاهای دیگر؛ لیتن، ص 33ـ37).ایران حکومت جدید روسیه را فوراً به رسمیت شناخت و در اول ژانویه 1918/ 17 ربیعالاول 1336، با انعقاد موافقتنامهای میان دو کشور، روسها ایران را تخلیه کردند (نوازنی، ص 74).با خروج روسیه از صحنه نبرد، جنگ جهانی در ایران شکل تازهای به خود گرفت. متفقین، بهویژه انگلستان، نگران راهیابی نیروهای آلمانی از طریق قفقاز و ایران به هند بودند. ازاینرو، ژنرال دنسترویل مأمور شد، برای ایجاد خط دفاعی در برابر آلمانها، بهسوی باکو پیشروی کند. نگرانی دیگر متفقین، سرایت اندیشهها و جنبشهای کمونیستی و الهام گرفتن مردم از جنبشهای انقلابی در روسیه بود. ایران، که از استیلای روس رها شده بود، گرفتار سلطه انگلیس شد. وحشت از نفوذ آلمان و شیوع بولشویسم، زمینهساز تسلط بلامنازع انگلیس بر ایران شد که بهتدریج به جنبشهای آشکار ضدانگلیسی و به جنبش سراسری ملی شدن صنعت نفت ایران و حوادث سالهای 1330ـ 1332 ش انجامید و پیامدهای آن تا انقلاب اسلامی 1357 ش ادامه یافت (دیگار و همکاران، ص 56؛ بیات، ص 59 ـ 61).در پایان 1918/ صفر 1337، تقریباً سراسر ایران در اشغال نیروهای انگلیسی بود. در شمال کشور نیروهای نورپرفورس به فرماندهی ژنرال تامسون، در جنوب قوای پلیس جنوب به فرماندهی ژنرال سرپرسی سایکس، در مشرق حلقه شرقی به فرماندهی ژنرال مَلیسون و در مغرب نیروهای ژنرال دنسترویل استقرار یافته بودند و سرفرماندهی ارتش انگلیس همچنان در بغداد بود (ذوقی، بخش 1، ص 167؛ برای آگاهی از رئوس کلی سیاست انگلستان در ایران در آخرین سالهای جنگ رجوع کنید به الیس، ص 32، 35، و جاهای دیگر).در 1917/ 1335، آلمانیها دیگر در ایران فعال نبودند. واسموس نیز در اواسط 1918/ 1336 ارتباط خود را با نیروهای آلمانی از دست داد (نیدرمایر، ص 327). بسته شدن راه بالکان، نرسیدن تدارکات به ایران، دوری راه، نیز تعارض میان سیاستهای آلمان و عثمانی و برآورد نادرست آلمانیها از امکانات ایران، از جمله علتهای شکست سیاست آلمان در ایران و قطع شدن رابطه نظامی میان آلمان و نیروهای ضدانگلیسی در ایران بود (برای جزئیات رجوع کنید به گرکه، کتاب 1، ص 113، 118، و جاهای دیگر؛ نیدرمایر، ص 40، 44، و جاهای دیگر). بهرغم پایان یافتن جنگ در 1918/ 1337، برخی واحدهای نظامی انگلیس تا 1921/ 1300 ش در ایران ماندند (مابرلی، ص 418؛ برای تفصیل آمارهای نظامی مربوط به ارتش انگلیس در ایران رجوع کنید به همان، پیوستهای 2ـ4، ص 474ـ 478) و حضورشان مانع رشد و توسعه و مخلّ زندگی طبیعی جامعه بود.ایران، که طی جنگ سیاست بیطرفی در پیش گرفته بود، امید داشت با شرکت در اجلاس صلح، حقوق از دست رفته خود را بازبستاند. خواستهای ایران عمدتاً در سه بخش سیاسی، اقتصادی و قضائی بود ( اسناد جنگ اول جهانی در ایران ، پیشگفتار قطبی، ص 14) و عمدتاً این نکات را در بر میگرفت: تخلیه ایران از نیروهای بیگانه، الغای قرارداد 1907، رفع آثار اولتیماتوم 1911، پرداخت مطالبات ایران، جبران خسارتهای مالی جنگ، واگذاری نیروهای پلیس جنوب به ایران، بررسی و تجدیدنظر در عهدنامههای گذشته و شرکت دادن ایران در اجلاس صلح (ذوقی، بخش 1، ص 175ـ176، 223)؛ اما به ایران اجازه شرکت در اجلاس را ندادند و حتی یکی از اعضای وزارت خارجه انگلیس به وزیر خارجه ایران گفت که بهتر است راه نجات را در تالار وزارت خارجه انگلیس بجوید، نه در تالار اجلاس ورسای (سیفپور فاطمی، ص 16).ایران به سان ویرانهای از جنگ جهانی اول بیرون آمد: قحط و غلا، مردم تهیدست را به علفخواری واداشته بود (برای نمونه رجوع کنید به توصیف رحمتاللّه معتمدی از اوضاع ارومیه در خلال جنگ جهانی اول، ص 161، 178، و جاهای دیگر؛ دیگار و همکاران، ص 62). حصبه، تیفوس و بیماریهای دیگر شمار کثیری را کُشت. عبور و مرور سربازان، روستاها و راههای ارتباطی را ویران کرده بود. اشرار، با استفاده از ناامنی و آشوب، به جان و مال مردم تعدی میکردند (رجوع کنید به تمدن، ص 184ـ185؛ دیگار و همکاران، همانجا؛ غنی، ص 32؛ مستوفی، ج 2، ص 513). افزون بر این، کابوس بولشویسم، ناتوانی حکومت، جنبشهای سیاسی وابسته و جداییخواه، و تفرقه و اختلافات داخلی نیز زمینه را برای سقوط سلسله ناتوان قاجار و ایجاد دیکتاتوری پهلوی فراهم آورد.منابع: ترکایا آتایف، «روابط ایران و عثمانی در جنگ جهانی اول»، در ایران و جنگ جهانی اول: مجموعه مقالات سمینار، بهکوشش صفا اخوان، تهران: مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380 ش؛ سرژ آفاناسیان، ارمنستان، آذربایجان، گرجستان: از استقلال تا استقرار رژیم شوروی 1923ـ1917، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1370 ش؛ منصوره اتحادیه، رضا قلی خان نظامالسلطنه، تهران 1379 ش؛ اماناللّه اردلان، خاطرات حاج عزُّالممالک اردلان: زندگی در دوران شش پادشاه، چاپ باقر عاقلی، تهران 1372 ش؛ اسناد جنگ اول جهانی در ایران، بهکوشش بهروز قطبی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370 ش؛ اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، مرحله اول: 1334ـ1333 هجری قمری/ 1916ـ1915میلادی، بهکوشش کاوه بیات، بوشهر: مرکز بوشهرشناسی، 1377 ش؛ اسناد حضور دولتهای بیگانه در شرق ایران، به کوشش الهه محبوب فریمانی، مشهد: سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، 1382 ش؛ اسناد محرمانه وزارت خارجه بریتانیا در باره قرارداد 1919 ایران و انگلیس ، ترجمه جواد شیخالاسلامی، ج 1، تهران: انتشارات کیهان، 1365 ش، ج 2، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، 1368 ش؛ چارلز هوارد الیس، دخالت نظامی بریتانیا در شمال خراسان: 1919ـ 1918، ترجمه کاوه بیات، تهران 1372 ش؛ احمد امیراحمدی، خاطرات نخستین سپهبد ایران: احمد امیراحمدی، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران 1373 ش؛ جورج انطونیوس، یقظَه العرب: تاریخ حرکه العرب القومیه ، ترجمه ناصرالدین اسد و احسان عباس، بیروت[1962]؛ ویلیام فردریک تراورز اوکانر، از مشروطه تا جنگ جهانی اول: خاطرات فردریک اوکانر، ترجمه حسن زنگنه، تهران 1376 ش؛ الیور باست، آلمانیها در ایران: نگاهی به تحولات ایران در جنگ جهانی اول بر اساس منابع دیپلماتیک فرانسه ، ترجمه حسین بنیاحمد، تهران 1377 ش؛ توفیق برّو، القضیه العربیه فی الحرب العالمیه الاولی 1914ـ 1918، دمشق 1989؛ کاوه بیات، توفان بر فراز قفقاز: نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال، 1921ـ1917، تهران 1380 ش؛ تاریخ انقلاب اکتبر، نویسندگان: د.ا.بایفسکی و دیگران، ترجمه سعید روحانی، تهران: شباهنگ، 1360 ش؛ محمد تمدن، اوضاع ایران در جنگ اول، یا، تاریخ رضائیه، ارومیه 1350 ش؛ آلن جان پرسیوال تیلور، جنگ جهانی اول ، ترجمه بهرام فرداد امینی، تهران 1374 ش؛ محسن حیدری، حماسه جاوید: بررسی تحلیلی واقعه جهاد عشایر خوزستان بر علیه استعمار انگلیس در جنگ جهانی اول، 94ـ1293 ش ، اهواز 1375 ش؛ رجینالد ادوارد هری دایر، مهاجمان سرحد: رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی ، ترجمه حمید احمدی، تهران 1378 ش؛ لیونل چارلز دنسترویل، امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز، ترجمه حسین انصاری، تهران 1357 ش؛ ژان پیر دیگار، برنار اورکاد، و یان ریشار، ایران در قرن بیستم: بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در یکصد سال اخیر، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1377 ش؛ رضاعلی دیوانبیگی، سفر مهاجرت در نخستین جنگ جهانی ، تهران 1351 ش؛ ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: 1925ـ1900، بخش 1، تهران 1368 ش؛ رسایل و فتاوای جهادی، تدوین، تحقیق، تحشیه از محمد حسن رجبی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت پژوهشی و آموزشی، 1378 ش؛ عبدالحلیم رهیمی، تاریخ جنبش اسلامی در عراق 1900ـ1924، ترجمه جعفر دلشاد، اصفهان 1380 ش؛ یان ریشار، «روابط ایران و فرانسه پس از جنگ بزرگ»، در ایران و جنگ جهانی اول ، همان؛ مایکل زیرینسکی، «میسیونرهای پرسبیتری آمریکایی در شهر اورمیه در جنگ جهانی اول»، در همان منبع؛ احمدعلی سپهر، ایران در جنگ بزرگ: 1918ـ1914، تهران 1336 ش؛ محمدجواد شیخالاسلامی، سیمای احمدشاه قاجار، تهران 1368ـ1372 ش؛ نصراللّه صالحی، «جنگ جهانی اول و واکنش علمای ایرانی مقیم عراق» در ایران و جنگ جهانی اول، همان؛ سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران 1377 ش؛ محمدحسن کاووسی عراقی، «نقض بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول»، در ایران و جنگ جهانی اول، همان؛ کتاب سبز ، تهران: نشر تاریخ ایران، 1363 ش؛ ابوالقاسم کحّالزاده، دیدهها و شنیدهها: خاطرات میرزا ابوالقاسمخان کحّالزاده... در باره مشکلات ایران در جنگ بینالمللی 1918ـ1914، چاپ مرتضی کامران، تهران 1363 ش؛ اولریش گرکه، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ترجمه پرویز صدری، تهران 1377 ش؛ جان اشلی سومز گرنویل، تاریخ جهان در قرن بیستم ، ترجمه جمشید شیرازی، فضلاللّه جلوه، و علیاصغر بهرامبیگی، تهران 1377ـ 1378 ش؛ گزیده اسناد دریای خزر و مناطق شمالی ایران در جنگ جهانی اول، بهکوشش محمد نادر نصیری مقدّم، تهران: وزارت امور خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1374 ش؛ ولادیمیر بارایسوویچ لوتسکی، تاریخ جدید کشورهای عربی ، ترجمه رفیع رفیعی، تهران 1379 ش؛ ویلهلم لیتن، خاطرات لیتن: سرکنسول آلمان در تبریز در اثنای جنگ جهانی اول ، ترجمه پرویز صدری، تهران 1368 ش؛ جلالالدین مدنی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران ، ج 2، قم [1369 ش ]؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، تهران 1360 ش؛ رحمتاللّه معتمدی، ارومیه در محاربه عالمسوز: از مقدمه نصارا تا بلوای اسمعیلآقا 1300ـ 1298 شمسی، بهکوشش کاوه بیات، تهران 1379 ش؛ علیرضا ملائیتوانی، ایران و دولت ملی در جنگ جهانی اول ، تهران 1378 ش؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران 1349 ش؛ لییف ایوانوویچ میروشنیکوف، ایران در جنگ جهانی اول ، ترجمه ع. دخانیاتی، تهران 1357 ش؛ محمد نخجوان، تاریخ نظامی جنگ بینالمللی 1918ـ1914، تهران 1317 ش؛ بهرام نوازنی، عهدنامه مودت ایران و شوروی، 26 فوریه 1921: بررسی تحلیلی زمینههای انعقاد عهدنامه مودت، و اثرات آن در تأمین منافع ملی ایران ، تهران 1369 ش؛ اسکار فون نیدرمایر، خاطرات نیدرمایر: زیرآفتاب سوزان ، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران 1380 ش؛ روت بئاتریس هنیگ، ریشههای جنگ جهانی اول ، ترجمه فریبرز فرشیم، تهران 1376 ش؛Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions , Princeton, N. J. 1983; Stuart Cohen, "Mesopotamia in British Strategy, 1903-1914", International journal of Middle East studies , vol.9, no.2 (May 1978); Jacques Fremeaux, La France et l'islam depuis 1789 , Paris 1991; The Great War: the standard history of the all-Europe conflict , ed. H.W. Wilson and J. A. Hammerton, [Naples, Fla.]: Trident Press International, 1999; Albert Hourani, A history of the Arab peoples, Cambridge, Mass. 1991; Ira M. Lapidus, A history of Islamic societies, Cambridge 1991; Larousse encyclopedia of modern history: from 1500 to the present day , ed. Marcel Dunan, London: Hamlyn, 1981; A.L. Macfie, "The straits question in the First World War, 1914-18", Middle Eastern studies , vol. 19, no.1 (Jan.1983); Donald M. mckale, "Influence without power: the last Khedive of Egypt and the great powers, 1914-1918 '', in ibid, vol.33, no.1 (Jan. 1997); Frederick James Moberly, Operations in Persia: 1914-1919, London 1987; William J. Olson, Anglo-Iranian relations during World War I , London 1984; Dankwart A. Rustow, "The political impact of the west", in The Cambridge history of Islam , vol.1 B. ed. P. M. Holt, Ann K.S. Lambton, and Bernard Lewis, Cambridge 1977; Nasrollah Saifpour Fatemi, Diplomatic history of Persia, 1917-1923: Anglo-Russian power politics in Iran , New York 1952; Suleiman Mousa, "A matter of principle: King Hussein of the Hijaz and the Arabs of Palestine '', International journal of Middle East studies , vol.9, no. 2 (May 1978).