جنگ هند دوره اسلامی

معرف

جنگ، هند دوره‌ اسلامی#‌
متن
جنگ، هند دوره‌ اسلامی‌کلیات‌. توزیع‌ ارتش‌ در هندوستان‌ بر اساس‌ اهمیت‌ سوق‌الجیشی مناطق‌ گوناگون‌ قلمرو یک‌ حاکم‌ صورت‌ می‌گرفت‌ تا مشکلاتِ حمل‌ونقل‌ (مثلاً در ایالتهای‌ مرزی‌ شمال‌غربی‌ که‌ دائم‌ در معرض‌ تهدید تهاجمات‌ مغولان‌ بودند) برطرف‌ شود. این‌ نیازِ ایالتهای‌ مرزی‌ را یگانهای‌ مجرب‌، زیرنظر فرماندهان‌ لایق‌ و وفادار، در طول‌ دوران‌ سلاطین‌ دهلی‌ برآورده‌ می‌کردند. عمده‌ نیروهای‌ ارتش‌، به ‌همراه‌ یگانها و قوای‌ پادگانهای‌ حکام‌ ایالتی‌، که‌ تحت‌ فرماندهی‌ کوتوال *بودند، در پایتخت‌ یا در شهر یا اردوگاهی‌ که‌ حاکم‌ در آنجا استقرار می‌یافت‌، متمرکز می‌شدند. نظام‌ پادگانی‌، که‌ ظاهراً سلاطین‌ هند آن‌ را از طریق‌ حکام‌ غزنوی‌ از خلفای‌ عباسی‌ به‌ ارث‌ برده‌ بودند، همواره‌ موردتوجه‌ و حمایت‌ بود و بسیاری‌ از امیران‌ به‌ تعمیر و بازسازی‌ قلعه‌های‌ قدیمی‌ و ساختن‌ دژهای‌ جدید، به‌ هنگام‌ بسط‌ و توسعه‌ قلمرو حکومتی‌ خود، علاقه‌مند بودند و زمانی‌که‌ استفاده‌ از توپ‌ امکان‌پذیر شد، در قلعه‌های‌ نظامی‌ تغییراتی‌ ایجاد کردند. هنگامی‌ که‌ ضرورتی‌ برای‌ وقوع‌ جنگ‌ پیش‌ می‌آمد، اقدامات‌ و برخوردهای‌ اولیه‌ بر عهده‌ یگانهای‌ محلی‌ بود و اگر این‌ نیروها برای‌ مقابله‌ کافی‌ نبودند، پیش‌ از درخواست‌ کمک‌ از پایتخت‌، قوای‌ تقویتی‌ از نواحی‌ مجاور فراخوانده‌ می‌شد. بخش‌ اعظم‌ نیروهای‌ مستقر در پایتخت‌ (حَشَمِ قلب‌) دسته‌های‌ سواره‌نظام‌ با سازوبرگ‌ کامل‌ و اسبهای‌ عربی‌ یا ترکمنی‌ بودند. این‌ دسته‌ها را، که‌ از قابلیت‌ تحرک‌ بالا برخوردار بودند، به‌ راحتی‌ می‌توانستند به‌ اقصا نقاط‌ قلمرو سلطان‌ گسیل‌ دارند. با این‌ حال‌، دسته‌ دیگر جنگجویان‌ (فیلها و پیاده‌نظام‌) تحرک‌ کمتری‌ داشتند. فیلها اختصاصاً در پایتخت‌ نگهداری‌ می‌شدند، زیرا حقِّ در اختیار داشتن‌ آنها مختص‌ سلطان‌ بود و هیچ‌ سلطانی‌ نمی‌توانست‌ اجازه‌ دهد که‌ فیلها را در شهری‌ دور از پایتخت‌ نگاه‌ دارند، زیرا ممکن‌ بود در هنگام‌ بروز شورش‌، از آنها علیه‌ خود سلطان‌ استفاده‌ شود [رجوع کنید به صمصام‌الدوله‌ شاهنوازخان‌، ج‌ 1، ص‌ 678]. نیروهای‌ پیاده‌نظام‌ (پایک‌)، که‌ در پایتخت‌ می‌ماندند، به‌عنوان‌ محافظ‌ و قوای‌ دفاع‌ محلی‌ عمل‌ می‌کردند [ بَرَنی‌، حصه‌ 1، ص‌ 62، 64]. روشن‌ است‌ که‌ قوای‌ پیاده‌نظام‌، مستعد نقل‌ و انتقالات‌ فوری‌ برای‌ لشکرکشی‌ در مسافتهای‌ زیاد نبودند، هرچند در اردوکشیهای‌ بزرگ‌ می‌توانستند به‌ همراه‌ کاروانِ حمل‌ تجهیزات‌ جنگی‌، به‌صورت‌ دسته‌جمعی‌ حرکت‌ کنند. برای‌ این‌ کاروانها بایستی‌ پیوسته‌ دسته‌ای‌ از ملتزمان‌ و نگهبانان‌ مهیا می‌بودند. اما از گروهی‌ از پیاده‌نظام‌ (پایک‌ با اسب‌)، که‌ در خدمت‌ حکومت‌ بودند و ظاهراً از اسب‌ استفاده‌ می‌کردند، نیز ذکری‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌[رجوع کنید به امیرخسرو، 1976، ص‌ 15، 51، 75، 147؛ عصامی‌، ص‌ 349 ]. در لشکرکشی‌ به‌ مناطق‌ دوردست‌، نیروهای‌ پیاده‌نظام‌ یا از میان‌ یگانهای‌ مقیم‌ محلی‌ یا افراد محل‌ به‌ خدمت‌ احضار می‌شدند یا ملوک‌الطوایف‌ آنان‌ را در اختیار سلطان‌ قرار می‌دادند. به‌ همین‌ ترتیب‌، ضروری‌ بود که‌ دستگاههای‌ محلی‌، عبور ارتش‌ را در مسیر اردوکشی‌ تسهیل‌ و تدارکات‌ آن‌ را فراهم‌ کنند.ارتش‌ در هنگام‌ اردوکشی‌. لشکریان‌ بایستی‌ حرکت‌ اردو را در ساعت‌ سعد که‌ منجم‌ تعیین‌ می‌کرد، آغاز می‌کردند. پیش‌ از حرکت‌، حاکمان‌ و فرماندهان‌ و یگانهای‌ جنگاور، به‌ منظور تعویذ و تبرک‌، به‌ زیارت‌ اولیاءاللّه‌ و بقاع‌ متبرکه‌ می‌رفتند. در واقع‌، از اولیا با عنوان‌ لشکر دعا یاد می‌شد. پیشاپیش‌ سپاه‌ گروهی‌ پیش‌قراول‌ شامل‌ دیده‌بانها، پرچم‌داران‌ و دسته‌های‌ موسیقی‌ قرار می‌گرفتند ــ به‌ جنبه‌ نمایشی‌ رژه‌ سپاهیان‌ اهمیت‌ داده‌ می‌شد (رجوع کنید به امیرخسرو، 1976، ص‌ 95، 145؛ شمس‌الدین‌ سراج‌ عفیف‌، ص‌ 193ـ194)ـ و افسران‌ تدارکات‌ می‌بایست‌ فراهم‌ بودن‌ آذوقه‌ کافی‌ را در طول‌ مسیر تضمین‌ می‌کردند. سلطان‌ با بخش‌ اصلی‌ سپاه‌ ــ که‌ در اردوکشیهای‌ بزرگ‌، علما و حرم‌ نیز با آن‌ همراه‌ می‌شدند ــ حرکت‌ می‌کرد. رسم‌ به‌ همراه‌ بردن‌ این‌ دو دسته‌ در میان‌ مغولان‌ هند ادامه‌ یافت‌. در زمان‌ همایون‌ [حک: 937ـ947] اردوی‌ مغولان‌ ابعاد یک‌ شهر زیر خیمه‌ را به‌ خود می‌گرفت‌ که‌ از جایی‌ به‌ جای‌ دیگر در حرکت‌ بود. در عهد اورنگ‌زیب‌ [حک: 1068ـ 1118] اردوکشی‌ بسیار دشوار گردید، به‌سبب‌ وجود توپهای‌ سنگین‌، کاروانهای‌ حمل‌ تجهیزات‌ جنگی‌، خزانه‌ سلطنتی‌ که‌ بار صدها شتر شده‌ بود، بایگانیهای‌ سلطنتی‌، آب‌ شیرین‌ برای‌ مصرف‌ دربار، آشپزخانه‌ و سورسات‌ سلطنتی‌، جامه‌خانه‌ سلطنتی‌، هدایایی‌ برای‌ پیشکشهای‌ سیاسی‌،خیمه‌های سلطنتی‌ و دیگر اسباب‌ و متعلقات‌ اردو،جنگ ‌افزارها ، وسایل‌ پرتاب‌کننده‌، ابزارهای‌ نقب‌زدن‌ و انفجار (تخریب‌) برای‌ استفاده‌ در محاصره‌ [قلعه‌ها] (رجوع کنید به بارو*)، زرادخانه‌ برای‌ تهیه‌ گلوله‌ و جانشین‌ کردن‌ سلاحهای‌ شکسته‌ و اسلحه‌خانه‌ سلطنتی‌ (رجوع کنید به قورخانه‌ *). این‌ اردوکشیها را شمار انبوهی‌ از خدمه‌ سلطنتی‌ و جز آنها همراهی‌ می‌کردند. حمل‌ونقل‌ با اسبها یا گاومیشهای‌ بارکش‌، شتر، تاتو ها یا فیل‌ انجام‌ می‌گرفت‌ [رجوع کنید به علاّ می‌، 1892ـ1893، ج‌ 1، ص‌ 82 ـ84 ]. برای‌ گذر از رودخانه‌، چه‌ از گُدار آن‌ و چه‌ از قسمتهای‌ عمیق‌تر، نیز از فیل‌ استفاده‌ می‌شد تا نیروی‌ جریان‌ آب‌ را بشکند و عبور یگانهای‌ نظامی‌ را ممکن‌ سازد ([عبداللّه‌، ص‌ 196]؛ شمس‌الدین‌ سراج‌ عفیف‌، ص‌ 111)، از پلهای‌ موقت‌، در صورتی‌ که‌ در قلمرو سلطان‌ امکان‌پذیر بود، از قایقهای‌ رودخانه‌ای‌ و نیز از نیروی‌ گروه‌ عظیمی‌ از هیزم‌شکنان‌ نیز استفاده‌ می‌شد. مثلاً اسلام‌ شاه‌ سوری‌ علیه‌ همایون‌ از هیزم‌شکنان‌ استفاده‌ کرد.آذوقه‌ لشکر در حال‌ اردوکشی‌ در درون‌ سرحدات‌، از انبارهای‌ غله‌ حکومتهای‌ ایالتی‌ گوناگون‌ تهیه‌ می‌شد. این‌ آذوقه‌ را همچنین‌ حکام‌ خراج‌گزار محلی‌، که‌ وفاداری‌ خود را با تقدیم‌ خواربار و سورسات‌ نشان‌ می‌دادند، و نیز زمین‌داران‌ و ملاّ کان‌ تابع‌ حکومت‌ که‌ تأمین‌ غلات‌ و همچنین‌ [انجام‌ دادن‌ خدمات‌] حمل‌ونقل‌ و تهیه‌ قایق‌ از آنان‌ درخواست‌ می‌شد، تدارک‌ می‌کردند (در واقع‌ اغلب‌ از آنها خواسته‌ می‌شد که‌ در لشکرکشیها شرکت‌ کنند یا برخی‌ از اعضای‌ خاندان‌ خود را بدین‌منظور در اختیار سلطان‌ قرار دهند). تجار غله‌ (بنجارا ها، که‌ اغلب‌ از چادرنشینان‌ بودند)، غلات‌ را حین‌ اردوکشی‌ یا در جبهه‌ها به‌ لشکر می‌رساندند و در ازای‌ آن‌ با دریافت‌ مبالغی‌ هنگفت‌، تشویق‌ می‌شدند (برنی‌، حصه‌ 1، ص‌ 304 به‌ بعد). غلات‌ غالباً در ازای‌ پرداخت‌ وجه‌ از ساکنان‌ محل‌ خریداری‌ می‌شد ــ کوتوال‌ اردو تضمین‌ می‌کرد که‌ غله‌ به‌ مقدار لازم‌ در دسترس‌ است‌ ــ یا در آخرین‌ وهله‌، غله‌ موردنیاز را با توسل‌ به‌ زور تأمین‌ می‌کردند، اما چون‌ این‌ امر موجب‌ مخالفت‌ و تنفر ساکنان‌ منطقه‌ و احیاناً فرار آنان‌ می‌شد و بدین‌ترتیب‌ تأمین‌ آذوقه‌ با مشکل‌ مواجه‌ می‌گردید، به‌ندرت‌ به‌ زور متوسل‌ می‌شدند [رجوع کنید به علاّ می‌، 1892ـ1893، ج‌ 1، ص‌ 197ـ 198]. همواره‌ آنچه‌ از ذخایر غلات‌ برداشت‌ می‌شد یا خسارتی‌ که‌ به‌ زمین‌ یا محصولات‌ وارد می‌آمد، جبران‌ می‌گردید و مقدار آن‌ را امین‌ محلی‌ (که‌ در دوره‌ سلاطین‌ سوری‌ به‌ او منصف‌ یا مُشرِف‌ نیز می‌گفتند) تعیین‌ می‌کرد (قس‌ سَروانی‌، گ‌ 73 پ‌؛[فرشته‌، ج‌ 1، ص‌ 103ـ104]).هرچند، گاه‌ سرعتِ حرکت‌، فرصتِ چندانی‌ برای‌ درنگ‌ و توقف‌ باقی‌ نمی‌گذاشت‌ لشکر در حال‌ اردوکشی‌ عمدتاً به‌ هنگام‌ شب‌ اتراق‌ می‌کرد. محلِ مناسبِ اردو با دقت‌ و با در نظر گرفتن‌ اینکه‌ آب‌، علیق‌ و علوفه‌ و هیزم‌ کافی‌ در دسترس‌ باشد، انتخاب‌ می‌گردید و اولویت‌ با مکانی‌ بود که‌ به‌ واسطه‌ وجود رودخانه‌ یا تپه‌ای‌، موقعیت‌ دفاعی بهتری‌ داشت‌. جنگاوران‌ ــ بر اساس‌ موقعیتشان‌ در آرایش‌ جنگی‌ سپاه‌ ــ طبیعتاً پیشاپیش‌ یا در جناحین‌ اردو قرار می‌گرفتند و برای‌ نبرد به‌ محل‌ استقرار تعیین‌ شده‌ خود گسیل‌ می‌شدند (رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌). قسمت‌ شخصی‌ سلطان‌ در میانه‌ اردو بود و اسلحه‌خانه‌، وسایل‌ حمل‌ونقل‌ و ملزومات‌ و اَدَوات‌ اردو پشت‌سر آن‌ واقع‌ می‌شد. اگر اردو در نزدیکی‌ قوای‌ دشمن‌ و ازاین‌رو در خطر حمله‌ واحدهای‌ شبیخون‌ یا گشتیهای‌ آنان‌ قرار داشت‌ به‌وسیله‌ خندق‌ یا حصاری‌ محافظت‌ می‌گردید. این‌ شیوه‌ به‌ویژه‌ در دوره‌ خلجی‌[689ـ720 ] کاربرد داشت‌ (قس‌ برنی‌، حصه‌ 1، ص‌ 301). در لشکرکشی‌ تیمور علیه‌ محمود تُغلُق‌، ذکر شده‌ است‌ که‌ [سپاهیان‌ تیمور] با قطع‌ تنه‌ درختان‌، حصار دفاعی‌ ایجاد کردند (تیمور گورکان‌، 1976، ص‌ 437). همچنین‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ صفوفی‌ از گاومیشهای‌ لگام‌زده‌ به‌ منظور دفاع‌ در برابر فیلها در جلوی‌ نخستین‌ ردیفِ سربازان‌ قرار داده‌ می‌شدند [فخرمدبّر، آداب‌ الحرب، ص‌ 327 ] . برای‌ ایجاد ممانعت‌ بیشتر در برابر هجوم‌ فیلها از خارخَسَک‌ نیز استفاده‌ می‌شد[علاّ می‌،1877ـ1886،ج‌ 1، ص97]. بابر نیز در جنگ‌ پانی پت* برای‌ محافظت‌ از یک‌ جناح‌ از تنه‌های درخت‌ و برای‌ حفاظت‌ از پیشانی اردو، از ارابه‌های‌ خاردار استفاده‌ کرد (گو اینکه‌ این‌ شیوه‌ در هندوستان‌ قرن‌ هفتم‌ مسبوق‌ بوده‌ است‌، رجوع کنید به فخر مدبّر، آداب‌الملوک، گ‌ 87 پ‌). در جنگ‌ میان‌ همایون‌ و سلطان‌ بهادرِ گجرات‌ در 942، هر دو طرف‌ از ارابه‌های‌ توپدار استفاده‌ کردند؛ کمی‌ بعد در دوره‌ شیرشاه‌ سوری‌ [حک: 947ـ952] سنگرها را از کیسه‌های‌ شن‌ می‌ساختند. اقدامات‌ دفاعی‌ مشابهی‌ در آخرین‌ اردوگاه‌ ــ لشکرگاهِ صحنه‌ نبرد ــ نیز به‌کار می‌رفت‌. این‌ قبیل‌ تدابیر دفاعی اضافی‌، بسته‌ به‌ شرایط‌ و مقتضیاتی‌ که‌ در لشکرکشی‌ ضروری‌ به‌ نظر می‌رسید انجام‌ می‌گرفت‌. این‌ امر مشخصاً در دوره‌ بابریان‌ * نیز دنبال‌ شد چرا که‌ عزالدین‌، پسر جهاندارشاه‌، در لشکرکشی‌ خود علیه‌ فرخ‌ سیر در 1123 نرده‌ای‌ در کنار خندقی‌ فراخ‌ بر گرداگرد اردوگاهش‌ بر افراشت‌ و توپها و زنبورکهای‌ سپاه‌ خود را بر آن‌ مستقر ساخت‌ (خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، ج‌ 2، ص‌ 698ـ699).میدان‌ جنگ‌. علاوه‌ بر نیازهای‌ لشکر مستقر در اردو، عوارضِ طبیعی زمینی‌ که‌ برای‌ نبرد انتخاب‌ می‌شد به‌دقت‌ در مدنظر قرار می‌گرفت‌: وجود یک‌ تپه‌ یا برخی‌ دیگر از موانع‌ در دفاعی‌ طبیعی‌ در عقبه‌ یا جناحین‌ سپاه‌، فرمانده‌ لشکر را از اتخاذ تدابیر مختلف‌ جهت‌ حفاظتِ آن‌ ناحیه‌ فارغ‌ می‌ساخت‌. زمین‌ مناسب‌، علاوه‌ بر دارا بودن‌ این‌ قبیل‌ موانع‌ طبیعی‌، بایستی‌ سطحی‌ وسیع‌، سخت‌، هموار و خالی‌ از گرد و خاک‌، شن‌ یا گِل‌ و باتلاق‌ می‌بود (از زمینهای‌ سنگلاخی‌ حتی‌الامکان‌ اجتناب‌ می‌شد چرا که‌ موجب‌ آسیب‌ سُم‌ اسبان‌ می‌گردید). میدان‌ جنگ‌ نبایست‌ به‌ فاصله‌ بسیار نزدیک‌ یا بسیار دوری‌ از اردوگاه‌ و نیز از منبع‌ مستقل‌ آب‌ واقع‌ می‌شد. همچنین‌ میدان‌ جنگ‌ بایستی‌، به‌ مانند اردوگاه‌، با استحکامات‌، خندق‌، نرده‌ یا سد چوبی‌ محافظت‌ می‌شد. در ادوار متأخرتر این‌گونه‌ اقدامات‌ دفاعی‌ برای‌ هریک‌ از واحدهای‌ توپخانه‌ نیز اعمال‌ می‌گردید.ظاهراً این‌گونه‌ ضروریات‌، همواره‌ در دوران‌ تسلط‌ مسلمانان‌ بر هندوستان‌ مطمح‌ نظر بوده‌ است‌. تیمور (1342 ش‌، ص‌ 374) یادآوری‌ کرده‌ است‌ که‌ خورشید نباید روبروی‌ میدان‌ جنگ‌ باشد مبادا که‌ نور آن‌ چشمهای‌ سربازان‌ را خیره‌ سازد.شیوه‌ نبرد. روش‌ عمومی آرایش‌ سپاهیان‌ در صحنه‌ جنگ‌ ــ مقدمه‌، قلب‌، میمنه‌، میسره‌ و عَقبه‌ ــ در هند دوره‌ اسلامی‌ با تفاوتهای‌ [عملی] جزئی‌ اما با اختلافاتِ شگرفی‌ در اصطلاحات‌، از زمان‌ سلاطین‌ غزنوی‌ پابرجا بوده‌ است‌. با این‌ حال‌، آرایش‌ اجزای‌ گوناگون‌ سپاه‌ به‌ صورت‌ ثابتی‌ استوار نگردیده‌ بود و در ادوار مختلف‌ جایی‌ برای‌ فیلها یا توپخانه‌ در یک‌ یا چندبخش‌ از اجزای‌ سنّتی‌ آرایش‌ سپاه‌ در میدان‌ درنظر گرفته‌ می‌شد [فخرمدبّر، آداب‌الحرب‌، ص‌ 282]. سواره‌نظام‌ همواره‌ بخش‌ اصلی‌ سپاه‌ محسوب‌ می‌شد که‌ همه‌ ترتیبات‌ و تنظیمات‌ برحسب‌ آن‌ صورت‌ می‌پذیرفت‌ [رجوع کنید به قندهاری‌، ص‌228؛ نیز رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌] .پیشاپیش‌ گروه‌ جلودار، دیده‌بانها و تکاوران‌ قرار می‌گرفتند. در دوره‌ سلاطین‌ دهلی‌ طَلایه‌، مُقدمه‌ پیش‌، یزَکی‌ و در عهد تیمور و بابُر، قراول‌ و در اواخر دوره‌ بابری‌، مقدمه‌ الجَیش‌، مَنقَلَه‌ و طلیعَه‌، درکنار اصطلاح‌ طلایه‌ مورد استفاده‌ بود. دسته‌های‌ چابک‌ و سریعی‌ نیز برای‌ شناسایی‌ مسیرها و مواضع‌ دشمن‌ و به‌ دست‌ آوردن‌ اطلاعات‌ حساس‌، تربیت‌ می‌شدند. این‌ نیروها به‌ گونه‌ای‌ آموزش‌ می‌دیدند که‌ به‌طور انفرادی‌ وحتی‌ بدون‌ داشتن‌ تماس‌ با یکدیگر حرکت‌ کنند، با دشمن‌ درگیر نمی‌شدند مگر زمانی‌ که‌ مورد حمله‌ آنان‌ قرار می‌گرفتند. این‌ افراد بایستی‌ با احتیاط‌ و هشیاری‌ به‌ عقب‌ باز می‌گشتند مبادا که‌ از عقب‌نشینی‌ آنها به‌ فرار تعبیر شود و درنتیجه‌ موجبات‌ وحشت‌ و هراس‌ در میان‌ لشکر خودی‌ فراهم‌ گردد (فخرمدبّر، آداب‌ الملوک‌ ، گ‌ 84 پ‌، 86 پ‌؛[1346، ص‌ 290ـ291 ]). گاهی‌، از جمله‌ در دوره‌ تیمور، این‌ نیروها را به‌ دو بخش‌ چپ‌ و راست‌ تقسیم‌ می‌کردند (قراول‌ دست‌ چپ‌، قراول‌ دست‌ راست‌ [رجوع کنید به تیمور گورکان‌، 1342 ش‌، ص‌ 408؛ صباح‌الدین‌،( فرهنگ‌ اسلامی)، سال‌ 20، ش‌ 2، ص‌ 158]).دسته‌های‌ جلودار خاص‌ را در دوره‌ سلاطین‌ دهلی‌، مقدمه‌ می‌خواندند و در عهد تیمور و بابریان‌، هَراوَل‌ [رجوع کنید به تیمور گورکان‌، 1342 ش‌، ص‌ 382؛ فخرمدبّر، آداب‌ الحرب، ص‌282، 287؛ خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، ج‌ 2، ص‌ 241]. در زمان‌ تیمور هراولها نیز دسته‌ای‌ پیشاهنگ‌ داشتند که‌ هَراوَلِ هراول‌ نامیده‌ می‌شد. بخش‌ اصلی‌ هراولان‌، هراولِ بزرگ‌ بود. بابُر در نبرد پانی‌پت‌ به‌ این‌ گروه‌ یک‌ دسته‌ پیشروی‌ ذخیره‌ به‌ نام‌ طَرحِ هراوَل‌ اضافه‌ کرد.جناحین‌ را در عهد سلاطین‌ هند، میسره‌ (چپ‌) و میمنه‌ (راست‌) می‌نامیدند که‌ این‌ دو خود نیز به‌ دو بخش‌ چپ‌ و راست‌ قابل‌ انقسام‌ بود [ فخرمدبّر، آداب‌الحرب‌، همانجاها؛ فرشته‌، ج‌ 1، ص‌ 104]. در زمان‌ تیمور، جناح‌ چپ‌ و جناح‌ راست‌ را به‌ ترتیب‌ برانغار و جرانغار می‌خواندند. امکان‌ تقسیمات‌ بیشتر نیز وجود داشت‌، مثلاً برای‌ جناح‌ راست‌، هَراوَلِ برانغار (جلوداران‌ جناح‌ راست‌)؛ چَپاولِ برانغار (دست‌ چپ‌ جناح‌ راست‌)؛ شَقاوَلِ برانغار (دست‌ راست‌ جناح‌ راست‌)؛ و احتمالاً همچنین‌ هراوَلِ چپاولِ برانغار (دسته‌ جلودار دست‌ چپ‌ جناح‌ راست‌). نظیر همین‌ تقسیمات‌ برای‌ جناح‌ چپ‌ نیز امکان‌پذیر بود[ تیمور گورکان‌، 1342 ش‌، ص‌ 388ـ394، 398ـ 408؛ صباح‌الدین‌، ( فرهنگ‌ اسلامی )، سال‌20، ش‌ 2، ص‌ 155]. آرایش‌ ارتش‌ بابر نیز تقریباً به‌ همین‌ ترتیب‌ بود، اصطلاحاتِ یمینِ برانغار و یسارِ برانغار برای‌ دو طرف‌ جناح‌ راست‌ استفاده‌ می‌شد. اصطلاحات‌ مشابهی‌ نیز برای‌ جناح‌ چپ‌ به‌کار می‌رفت‌. به‌ علاوه‌ هر جناح‌، خود یک‌ بخش‌ پهلویی‌ (تُلْغُمَه‌، تُلقُمَه‌/ تولقمه‌) شامل‌ تعدادی‌ چابک‌سوار داشت‌ تا نیروهای‌ جناح‌ دشمن‌ را محاصره‌ کنند و آنان‌ را به‌ عقب‌ برانند و هر جناح‌، نیروهای‌ ذخیره‌ (طرح‌) خاص‌ خود را نیز دارا بود [ رجوع کنید به فرشته‌، ج‌ 1، ص‌ 158، 205، 209؛ کار، ص‌ 263].قسمت‌ مرکزی‌ سپاه‌ را در دوره‌ سلاطین‌ هند، قلب‌ می‌خواندند که‌ شاملِ دو بخشِ دست‌ راستِ قلب‌ و دست‌ چپ‌ قلب‌ بود [فخرمدبّر، آداب‌ الحرب، ص‌ 282، 287]. در پشتِ این‌ قسمت‌، عقب‌داران‌ (ساقه‌) قرار داشتند. در گزارش‌ تیمور، قسمت‌ مرکزی‌ سپاه‌ قُل‌/ قول‌ یا غُل‌/ غول‌ و عقب‌داران‌، عَقَب‌ نامیده‌ شده‌اند [تیمور گورکان‌، 1342 ش‌، ص‌ 388، 396، 404]. بابر از واژه‌های‌ مشابهی‌ استفاده‌ می‌کرد، هرچند مغولان‌ متأخر گاه‌ همان‌ اصطلاحات‌ نخست‌ را با افزودن‌ چَنداوَل‌ برای‌ عقبداران‌ به‌ کار می‌بردند. واژه‌ اِلَتْمَش‌ در شرح‌ لشکرکشیهای‌ اکبر، برای‌ واحدهایی‌ که‌ میان‌ دسته‌های‌ جلودار و قلب‌ سپاه‌ قرار داشتند، به‌کار برده‌ می‌شد[رجوع کنید به علاّ می‌، 1877ـ1886، ج‌ 2، ص‌ 112؛ صمصام‌الدوله‌ شاهنوازخان‌،ج‌ 1، ص676]، لیکن‌ این‌ واحدها ظاهراً گاهی‌ در طرفین‌ قلب‌، درست‌ در جای‌ خالی عقبِ جناحین‌ چپ‌ و راست‌ یا در جلوی‌ آنها مستقر می‌شدند. در این‌ قبیل‌ موارد، وظیفه‌ آنها مشابه‌ وظیفه‌ تُلغُمَه‌ بود.همیشه‌ قلب‌ سپاه‌ محل‌ استقرار حاکم‌ یا نماینده‌ وی‌ به‌ همراه‌ علما، اطبّا، منجمان‌ و... همچنین‌ محافظان‌ شخصی‌ بود. این‌ قسمت‌ به‌ طور معمول‌، محلّ نگهداری‌ فیلها ــ حداقل‌ مشخصاً فیلهای‌ تشریفاتی‌ حامل‌ پرچمهای‌ سواره‌نظام‌ و چَتْرَه‌ (سایه‌ بان‌ سلطنتی‌) و همین‌طور فیلهای‌ حامل‌ دسته‌های‌ موسیقی‌ ــ نیز بود. زنان‌ یا کودکان‌ سوگلی‌ گاه‌ به‌ همراه‌ فرمانده‌ سلطنتی‌ در هودجی‌ که‌ فیل‌ حمل‌ می‌کرد، قرار می‌گرفتند هرچند اورنگ‌زیب‌ آن‌ را نکوهش‌ کرده‌ و گفته‌ است‌ که‌ حضور غیرضروری افراد در اطراف‌ فرمانده‌، او را از رهبری‌ و سازماندهی‌ درست‌ و مناسبِ سپاه‌ بازمی‌دارد. سلسله‌ دستورهای‌ فرمانده‌ از طریق‌ آجودان‌ (تَواچی‌، یساوَل‌، سَزاوَل‌) به‌ کلیه‌ شاخه‌های‌ سپاه‌ می‌رسید [رجوع کنید به علاّ می‌، 1877ـ1886، ج‌ 1، ص‌ 107]. آنان‌ تأمین‌ آرایش‌ جنگی‌ مناسب‌ و حفظ‌ انضباط‌ نظامی‌ را نیز برعهده‌ داشتند. دستورهای‌ نظامی‌ از طریق‌ علامت‌ دادن‌ با پرچم‌، کوبیدن‌ بر طبل‌ و نفیر کرنای‌ و همچنین‌ به‌وسیله‌ پیک‌ منتقل‌ می‌گردید.ساختار دیگر تقسیمات‌ سپاه‌، در دوره‌ اسلامی‌ تنوع‌ بسیاری‌ حاصل‌ کرد، شاید به‌ غیر از قسمت‌ عقبه‌ سپاه‌ که‌ همواره‌ آشپزخانه‌، اسلحه‌خانه‌، جامه‌خانه‌، خزانه‌، حیوانات‌ ذخیره‌، اسیران‌، مجروحان‌ و رزمندگان‌ احتیاط‌ برای‌ دفاع‌ از قلب‌ در برابر خطر حمله‌ احتمالی‌ از پشت‌ سر را در بر می‌گرفت‌. در عهد سلاطین‌ هند، سه‌ روش‌ برای‌ آرایش‌ و تنظیم‌ سپاه‌ وجود داشت‌: اول‌ آنکه‌ پیاده‌نظام‌ یا سواره‌نظام‌ یا فیلها [به‌ ویژه‌ فیلهای‌ مست‌] برحسب‌ ضرورتها و مقتضیات‌ محل‌، خطِ مقدّم‌ را تشکیل‌ می‌دادند [رجوع کنید به قندهاری‌، ص‌ 201ـ202؛ فرشته‌، ج‌ 1، ص‌ 25، 253،257،290]. زمانی‌ که‌ پیاده‌نظام‌، پیشقدم‌ بود، چهار صف‌ از سربازانِ پیاده‌ ـ که‌ تجهیزات‌ و سازوبرگ‌ هر صف‌ با دیگری‌ تا اندازه‌ای‌ متفاوت‌ بود ــ به‌گونه‌ای‌ قرار می‌گرفتند که‌ میان‌ صفوفشان‌ فضای‌ خالی‌ زیادی‌ باقی‌ بماند تا سواره‌نظام‌ پشت‌ سر آن‌ بتوانند با استفاده‌ از این‌ فضاها، اوضاع‌ را تحت‌ نظر داشته‌ باشند و پیشروی‌ یا عقب‌نشینی‌ کنند. یک‌ دسته‌ سواره‌نظام‌ پرتحرک‌ در جناح‌ راست‌، گروهی‌ از کمانداران‌ در جناح‌ چپ‌، خدمه‌ منجنیقها و عَرّاده‌ها (رجوع کنید به سلاح‌ *) در سمت‌ راست‌ قلب‌ و کمانداران‌ و نفط‌اندازان‌ در سمت‌ چپ‌ قلب‌ استقرار می‌یافتند. این‌ ترتیباتِ قراردادی‌ در محل‌ نبرد دست‌ و پاگیر نبود، چنان‌که‌ برای‌ به‌کاربردن‌ این‌ نیروهای‌ کمک‌دهنده‌ نیز نظام‌ قراردادی مُنضبطی‌ وجود داشت‌ (رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌، راهبرد و رزم‌آرایی‌).هنگامی‌ که‌ سواره‌نظام‌ پیشقدم‌ بود ردیف‌ جلویی‌ آنها به‌ همان‌ شیوه‌ای‌ آرایش‌ می‌یافت‌ که‌ در باره‌ دسته‌های‌ پیشروی‌ پیاده‌نظام‌ توصیف‌ شد. در این‌ حالت‌، سربازان‌ پیاده‌، ردیف‌ دوم‌ را تشکیل‌ می‌دادند و مشابه‌ وضعی‌ که‌ در آن‌ پیاده‌نظام‌ جلودار می‌شد، فیلها در مهم‌ترین‌ قسمت‌، در قلب‌، استقرار می‌یافتند. با این‌ حال‌، گاه‌ تعدادی‌ از چهارپایان‌ مخصوص‌ نیز برای‌ تقویت‌ هر جناح‌، درونِ صف‌ قرار داده‌ می‌شدند.سومین‌ حالت‌ در آرایش‌ سپاه‌ آن‌ بود که‌ فیلها پیشاپیشِ سپاه‌ قرار بگیرند و در این‌ صورت‌، بلافاصله‌ در پشت‌ سر فیلها، سواره‌نظام‌ استقرار می‌یافت‌. نظیر این‌ حالت‌ در جنگ‌ غیاث‌الدین‌ تُغلُق‌ با خسروخانِ غاصب‌ در 720 (امیرخسرو، 1352، ص‌ 92ـ93) و نیز در جنگ‌ علاءالدین‌ خَلْجی‌ با مغولان‌ در کیلی‌ در 699 روی‌ داد و فیلها پیشاپیش‌ هر جناح‌ قرار گرفتند. بااین‌ وصف‌، معمولاً فیلها برای‌ محافظت‌ از پادشاه‌ در قلب‌ سپاه‌ جای‌ می‌گرفتند. فیلها را با ورقه‌های‌ آهنی‌ زره‌پوش‌ می‌کردند و بر پشت‌ آنها هوده‌هایی‌ به‌ شکل‌ بُرجَکهای‌ زره‌ پوش‌ قرار می‌دادند که‌ کمانداران‌، نفط‌اندازان‌ و خدمه‌ دستگاههای‌ پرتاب‌کننده‌ در آن‌ می‌نشستند. این‌ سلاح‌ اخیر افزاری‌ بود که‌ مسلمانان‌ از طریق‌ هندیان‌ با آن‌ آشنا شدند و تاریخ‌ آن‌ به‌ قرن‌ سوم‌ یا چهارم‌ پیش‌ از میلاد باز می‌گردد (رجوع کنید به سینگ‌، ص‌ 82 به‌ بعد). این‌ سلاح‌ مشخصاً در عصر بابریان‌ نیز رواج‌ داشت‌ (باربوزا، ج‌ 1، ص‌ 118).تعیین‌ روش‌ آرایش‌ سپاه‌ در دوره‌ بابریان‌ چندان‌ ساده‌ نیست‌. توپخانه‌ اهمیت‌ بسیار حاصل‌ کرد و غالباً ردیف‌ اول‌ خط‌ مقدّم‌ را توپهای‌ سوار بر ارابه‌های‌ سنگین‌ تشکیل‌ می‌داد که‌ با زنجیر یا طناب‌ به‌هم‌ بسته‌ می‌شدند به‌طوری‌ که‌ این‌ ردیف‌ می‌توانست‌ به‌ منزله‌ سنگر یا حصاری‌ در برابر حمله‌ ناگهانی‌ دشمن‌ به‌کار آید [رجوع کنید به علاّ می‌، 1877ـ1886، ج‌ 1، ص‌ 95؛ تتوی‌ و همکاران‌، ج‌ 8، ص‌ 5597]. سبدهای‌ استوانه‌ای‌ پر از خاک‌ و حفاظهای‌ متحرک‌ میان‌ ارابه‌ها برای‌ محافظت‌ از تیراندازان‌ با تفنگهای‌ فتیله‌ای‌ ــ که‌ به‌ عنوان‌ پشتیبان‌ در خط‌ احتیاط‌ عمل‌ می‌کردند و باید در جلوی‌ آنها سنگری‌ ایجاد می‌شد ــ به‌مثابه‌ مانعی‌ دفاعی‌ محسوب‌ می‌گردیدند. قطعات‌ سبک‌تر ساز و برگهای‌ جنگی‌ نظیر توپهای‌ گردان‌ (زنبورک‌، شُتُرنال‌) بر پشت‌ شترها و توپهای‌ کوچک‌ (گَجْنال‌، هَثْنال‌) مستقر در هوده‌ فیلها پس‌ از این‌ ردیف‌ اولیه‌ قرار می‌گرفتند و پس‌ از آن‌، صفوف‌ سواره‌نظام‌ قرار داشت‌. همچنین‌ در خط‌ مقدّم‌، خمپاره‌اندازان‌ (دیگ‌اندازها)، نارنجک‌اندازان‌ (رَعداندازها) و موشک‌اندازان‌ (تَخْش‌اندازها) نیز حضور داشتند [رجوع کنید به یارمحمدخان‌، ص‌ 201؛ تتوی‌ و همکاران‌، همانجا]. گاهی‌ نیز توپخانه‌ در ردیف‌ جلویی‌ جناحین‌ و پیشاپیش‌ قلب‌ در کنار فیلهایی‌ که‌ در جلوی‌ هریک‌ از دسته‌های‌ سربازان‌ حاضر بودند استقرار می‌یافت‌.تعیین‌ حدود و اندازه‌های‌ شاخه‌های‌ متنوع‌ نیروی‌ زمینی‌ نیز در اکثر دوره‌ها دشوار است‌، لیکن‌ در گزارشی‌ از دوره‌ بابریان‌ در باره‌ یک‌ نیروی‌ چهل‌ هزار نفری‌ چنین‌ آمده‌ است‌ که‌ در جلو هشت‌ هزار، در قلب‌ دوازده‌ هزار، در جناحین‌ یازده‌ هزار، همچنین‌ در میان‌ آنها چهار هزار و در میان‌ نیروهای‌ جلودار چهار هزار و پانصد تن‌ به‌ عنوان‌ احتیاط‌ قرار می‌گرفتند. اگر مثلاً در لشکرکشی‌ معینی‌ چهل‌ فیل‌ فراهم‌ می‌شد، هفت‌ زنجیر از آنها را در ردیف‌ جلویی‌، پانزده‌ زنجیر را در جلوی‌ قلب‌، شش‌ زنجیر را در جلوی‌ هر یک‌ از گروههای‌ احتیاط‌، دو زنجیر را در جلوی‌ هر جناح‌ و دو زنجیر را در عقبه‌ لشکر قرار می‌دادند.نیروی‌زمینی‌ تحت‌فرماندهی‌ حاکم‌ یا نماینده‌او ــ شاهزاده‌ای‌ همخون‌ یا وزیر یا برخی‌ دیگر از بزرگانِ برگزیده‌ ــ بود که‌ به‌ عنوان‌ سرِ لشکر، فرماندهی‌ قلب‌ را نیز در اختیار داشت‌. در سپاه‌ سلاطین‌ دهلی‌، مقدَّم‌ یا سَرِلشکرِ مقدَّمه‌ بر نیروهای‌ جلودار فرمان‌ می‌راند و فرماندهی جناحین‌ راست‌ و چپ‌ نیز به‌ ترتیب‌ به‌ عهده‌ سَرِفوجِ میمنه‌ و سَرِفوج‌ میسره‌ بود. سواره‌نظامِ احتیاطِ ویژه‌ حاکم‌، در طرفینِ راست‌ و چپ‌ قلب‌ (خاصه‌ خَیل‌) تحت‌ فرماندهی سَرِجاندار و دو بخش‌ آن‌ به‌ ترتیب‌ در اختیار سَرِجاندار میمنه‌ و سَرِجاندار میسره‌ قرار داشت‌ (سرهندی‌، ص‌ 62؛ [برنی‌، حصه‌ 1، ص‌ 29، 36، 48، 100، 193؛ نیزرجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌ 2، تعلیقات‌ حبیبی‌، ص‌ 381ـ 382]). این‌ افسران‌ عمدتاً در حکم‌ سواره‌نظام‌ بودند. اصطلاحات‌ معینی برای‌ فرماندهان‌ پیاده‌نظام‌ وجود ندارد ولی‌ به‌نظر می‌رسد که‌ عناوینی‌ چون‌ سَهْم‌الحَشْم‌، نائِب‌ سهم‌الحَشْم‌ و شِمْله‌ الحشم‌، همگی‌ به‌ویژه‌ به‌پیاده‌ نظام‌ مرتبط‌اند (سرهندی‌، همانجا؛ برنی‌، حصه‌ 1، ص‌ 36، 137، 165). اسبها، فیلها و شترها به‌ترتیب‌ تحت‌ نظارت‌ آخوربَک‌، شحنه‌ پیل‌ و شحنه‌ نفر قرار داشتند (برنی‌، حصه‌1، ص‌29،36). اداره‌ توپخانه‌ نیز برعهده‌ سَرِسلاحدار بود[ برنی‌، حصه‌1، همانجاها ]. اصطلاحات‌ مغولی‌ در این‌ زمینه‌ها کمتر جا افتاده‌اند و فرماندهان‌ قوا را اغلب‌ بر اساس‌ شغل‌ و مسئولیتشان‌ در تشکیلات‌ ثابت‌ سپاه‌ * و بر مبنای‌ سازمانِ دَه‌دَهی‌ می‌نامیدند. در عهد اکبر احکام‌ مختلف‌ به‌ مَنْصَبداران‌ سپرده‌ می‌شد و در سپاه‌ چند ملیتی او[مثلاً] بخشِ راجپوت‌ تحت‌ فرمان‌ مَنْصَبْدار راجپوت‌ و بخش‌ افغان‌ تحت‌ فرمانِ مَنْصَبدار افغان‌ قرار داشت‌ [رجوع کنید به علاّ می‌ 1892ـ1893، ج‌ 1، ص‌ 123ـ124]. اسبها تحت‌ نظارتِ اَخْتَه‌بِگی‌ و توپخانه‌ به‌ علاوه‌ سایر ادوات‌ آتشین‌ تحت‌ فرمان‌ میرِ آتش‌ و دیگر تسلیحات‌ و همچنین‌ بیرقها و پرچمها در نظارت‌ داروغه‌ قورخانه‌ بود.راهبرد و رزم‌آرایی‌. شرح‌ زیر شامل‌ فَنّ محاصره‌ کردن‌ نمی‌شود (رجوع کنید به بارو*).پیش‌ از وقوع‌ جنگ‌، حاکم‌، سرِلشکر، فرماندهانِ مجرب‌ و صاحب‌منصبانِ دیوان‌ عرض‌ به‌ بررسی‌ و ارزیابی‌ موقعیت‌ می‌پرداختند و نقشه‌ لشکرکشی‌ را به‌ دقت‌ طرح‌ می‌کردند. این‌ شورای‌ جنگی‌ در عهد سلاطین‌ دهلی‌ معمول‌ بود (مثلاً رجوع کنید به امیرخسرو، 1352، ص‌ 48ـ49؛ عِصامی‌، ص‌ 147ـ 148) و تیمور (1342 ش‌، ص‌ 3ـ 18) و بابریان‌ (مثلاً رجوع کنید به علاّ می‌، 1877ـ1886، ج‌ 2، ص‌ 48) نیز آن‌ را به‌ همین‌ اندازه‌ معتبر می‌انگاشتند. معمولاً پیش‌ از نبرد یا در فرصتهایی‌ که‌ در خلال‌ جنگها حاصل‌ می‌شد، حاکم‌ یا فرمانده‌ برای‌ سپاهیان‌ خطابه‌ای‌ شورانگیز و تهییج‌کننده‌ ایراد می‌کرد.نبرد به‌طور معمول‌ در صبحدم‌ آغاز و در هنگام‌ غروب‌ متوقف‌ می‌شد. با این‌ حال‌، مدافعان‌ درگیری‌ را تا حد امکان‌ به‌ تأخیر می‌انداختند تا بتوانند درصورت‌ شکست‌، با استفاده‌ از تاریکی‌ عقب‌نشینی‌ کنند. آغاز نبرد با کوبیدن‌ بر طبل‌ و نواختن‌ شیپور جنگی‌ توسط‌ چاووش‌ * ها اعلام‌ می‌گردید. شروع‌ جنگ‌ با رَجَزخوانیهای‌ دو طرف‌ همراه‌ بود. در هنگام‌ درگیری‌ تن‌ به‌ تن‌ نیز برای‌ شناسایی‌ افراد از اسمهای‌ رمز استفاده‌ می‌شد.در عهد سلاطین‌ دهلی‌، شیوه‌ معمول‌ حمله‌ بدین‌نحو بود که‌ ابتدا درگیری‌ را مقدمه‌های‌ دو لشکر آغاز می‌کردند، سپس‌ جناح‌ راست‌ به‌ حرکت‌ در می‌آمد و آن‌گاه‌ قلب‌ به‌ پیشروی‌ می‌پرداخت‌ و سرانجام‌ جناح‌ چپ‌ وارد عمل‌ می‌شد. دسته‌ای‌ از نیروها عهده‌دار ایجاد رعب‌ و وحشت‌ در دل‌ سپاه‌ خصم‌ بودند وبرای‌ این‌ منظور ابتدا کمانداران‌ سواره‌نظام‌، پیاده‌نظام‌ و آنانی‌ که‌ در هوده‌های‌ روی‌ فیلها جای‌ داشتند باران‌ بی‌امانی‌ از تیرها را بر سر دشمن‌ فرو می‌ریختند که‌ در این‌ میان‌ از تیرهای‌ سمّی‌ و آتش‌زا نیز استفاده‌ می‌شد. منجنیقهای‌ درون‌ هوده‌ها نیز به‌ همین‌ ترتیب‌ برای‌ پرتاب‌ سنگهای‌ بزرگ‌ و نفط‌اندازی‌ بر سر دشمن‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گرفت‌. پس‌ از درگیر شدن‌ سایر قوا، برای‌ افزایش‌ رعب‌ و هراس‌ در نیروهای‌ دشمن‌، از حمله‌ سریع‌ فیلها نیز استفاده‌ می‌شد. هدف‌ اصلی‌، همیشه‌ قلب‌ سپاه‌ خصم‌ بود که‌ فرمانده‌ در آن‌ استقرار داشت‌. درصورتی‌ که‌ نیروهای‌ جلودار یا یکی‌ از جناحها دچار هزیمت‌ می‌گردید، به‌ وسیله‌ نیروهای‌ ذخیره‌ یا از طریق‌ جناحی‌ دیگر تجدید قوا می‌شد البته‌ با این‌ هشدار که‌ مبادا دشمن‌ با مشاهده‌ عزیمتِ سربازان‌ از قلب‌ برای‌ تقویت‌ یک‌ جناح‌ چنین‌ نتیجه‌ بگیرد که‌ قلب‌ سپاه‌ مقابل‌ دچار شکست‌ شده‌ و از هم‌ پاشیده‌ است‌.بنابر دیدگاه‌ تاکتیکی زیرکانه‌ تیمور (ص‌ 376ـ 408)، باید نبرد را تا زمانی‌ که‌ دشمن‌ مبادرت‌ به‌ حمله‌ کند به‌ تأخیر انداخت‌، سپس‌ جلوداران‌ باید با نیرویی‌ بین‌ نه‌ هزار تا دوازده‌ هزار نفر به‌ سمت‌ مهاجمان‌ دشمن‌ حرکت‌ کنند، سپس‌ جلوداران‌ جناح‌ راست‌ برای‌ پشتیبانی‌ از آنان‌ و بلافاصله‌ جلوداران‌ جناح‌ چپ‌ نیز در پشت‌ سر این‌ دسته‌ اخیر حرکت‌ کنند. اگر این‌ نیروها برای‌ مقابله‌ با دشمن‌ کفایت‌ نکنند، نخستین‌ واحد از جناح‌ راست‌ و بعد دومین‌ واحد از جناح‌ چپ‌ پیشروی‌ کنند، سپس‌ دومین‌ واحد از جناح‌ راست‌ و بعد اولین‌ واحد از جناح‌ چپ‌ به‌ حرکت‌ درآیند. اگر حمله‌ با هیچ‌یک‌ از این‌ واحدها به‌ پیروزی‌ نینجامید، برای‌ ادامه‌ کار ــ احتمالاً توسط‌ نیروهای‌ قلب‌ سپاه‌ ــ باید منتظر دستور تیمور به‌ عنوان‌ فرمانده‌ نبرد بمانند.اعقاب‌ و جانشینان‌ تیمور از رویکرد علمی‌ او به‌ عملیات‌ جنگی‌ بهره‌ بردند و قواعد او را به‌طور کلی‌ محفوظ‌ داشتند، هر چند شیوه‌های‌ جنگی‌، پس‌ از آشنایی‌ با توپ‌ به‌طور قابل‌ ملاحظه‌ای‌ تحول‌ یافت‌؛ ازاین‌رو، در جنگ‌ خانُوا در نزدیکی‌ آگره‌ در 933، نبرد با آتش‌ تفنگهای‌ فتیله‌ای‌ و کالورین‌ [نوعی‌ توپ‌]های‌ کالیبر پایین‌ از جناح‌ راست‌ سپاه‌ بابر به‌ فرماندهی‌ مصطفی‌ رومی‌ آغاز گردید که‌ پس‌ از آن‌، توپخانه‌ سنگین‌ مستقر در سمت‌ راست‌ قلب‌ تحت‌ فرمان‌ میرِ آتش‌ استادعلی‌ قلی‌، به‌تدریج‌ روی‌ فیلهای‌ زره‌پوشِ دشمن‌ آتش‌ گشودند. هنگامی‌ که‌ جنگ‌ توپخانه‌ای‌ به‌ شدت‌ در جریان‌ بود، بابر به‌ گروههای‌ کناری‌ خود (تُلغُمه‌) دستور حمله‌ داد و بدین‌ ترتیب‌ توپهای‌ سنگین‌ به‌ جلو حرکت‌ داده‌ شدند و سواره‌نظام‌ نیز در کنار توپخانه‌ آتشبارِ پیش‌تاخته‌، به‌ جلو حرکت‌ کرد (بابر، ص‌ 311 رـ312 ر؛ کار، ص‌270ـ272؛ یارمحمدخان‌، ص‌ 203؛ صباح‌الدین‌، ( فرهنگ‌ اسلامی‌ )، سال‌ 21، ش‌ 2، ص‌ 125). با این‌ حال‌، به‌طور کلی‌ توپخانه‌ سنگین‌ قادر نبود پس‌ از سواره‌نظام‌ که‌ تا آن‌ سوی‌ سنگربندیهای‌ اولیه‌ سپاه‌ دشمن‌ پیشروی‌ می‌کردند، حرکت‌ کند و هنگام‌ عقب‌نشینی‌، نگهداری‌ توپها به‌دشواری‌ امکان‌پذیر بود: یا بایستی‌ آنها را از کار می‌انداختند یا رهایشان‌ می‌کردند. در دوره‌ حکومت‌ اکبر با سوارکردن‌ توپها بر روی‌ ارابه‌های‌ مخصوص‌ حمل‌ توپ‌، به‌ آنها قابلیت‌ تحرک‌ بیشتری‌ بخشیدند و به‌ جای‌ آنکه‌ مانند گذشته‌ ارابه‌ها را با نیروی‌ انسانی‌ حرکت‌ دهند آنها را با گاوهای‌ نر یا فیلها از عقب‌ به‌ سمت‌ موقعیت‌ مورد نظر می‌کشاندند. این‌ افزایش‌ در قابلیت‌ تحرک‌ به‌عنوان‌ مثال‌ در جنگی‌ در نزدیک‌ اُجَّین‌ در 1068 بین‌ اورنگ‌زیب‌ و مهاراجه‌ جَسوَنت‌ سینگ‌ قابل‌ ملاحظه‌ است‌ که‌ با آتش‌ دوربرد معمول‌ توپها آغاز گردید. راجپوتها *به‌رغم‌ تلفاتی‌ که‌ در نتیجه‌ آتش‌ توپهای‌ جلویی‌ سپاه‌ اورنگ‌زیب‌ متحمل‌ شدند، دور زدند و به‌ این‌ توپها هجوم‌ بردند و به‌طور موقت‌ آنها را خاموش‌ ساختند، لیکن‌ خدمه‌ توپها موفق‌ به‌ بازپس‌گیری‌ آنها شدند. آنان‌ توپهای‌ خود را بر زمین‌ مرتفعی‌ که‌ برای‌ حمله‌ دشمن‌ مناسب‌ نبود قرار دادند و بسیار آسان‌تر از پیش‌ توانستند قلب‌ سپاه‌ حریف‌ را گلوله‌باران‌ کنند [خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، ج‌ 2، ص‌ 12ـ 18]. با این‌ حال‌، گاه‌ ممکن‌ بود که‌ آتش‌ توپخانه‌ به‌ تأخیر انداخته‌ شود، چنان‌که‌ این‌ امر در جنگ‌ ساموگره‌ در اواخر همان‌ سال‌ [1068] روی‌ داد که‌ در آن‌ داراشکوه‌ درنتیجه‌ سکوت‌ توپخانه‌ سنگین‌ اورنگ‌زیب‌ فریب‌ خورد و دست‌ به‌ حمله‌ای‌ عجولانه‌ زد. سرانجام‌، توپهای‌ سنگین‌ اورنگ‌زیب‌ شروع‌ به‌ پاسخگویی‌ کردند و موجب‌ کشتار مَهیبی‌ گردیدند [رجوع کنید به همان‌، ج‌ 2، ص‌ 22ـ29؛ صباح‌الدین‌، ( فرهنگ‌ اسلامی‌ )، سال‌ 21، ش‌ 1، ص‌ 15].در قرن‌ یازدهم‌ حتی‌ پس‌ از پیشرفتهای‌ بسیار در سلاحهای‌ کوچک‌ و توپخانه‌ ــ که‌ غالباً به‌ دست‌ مزدوران‌ اروپایی‌ صورت‌ گرفت‌ ــ سواره‌نظام‌ هنوز از اهمیت‌ بسیاری‌ برخوردار بود. پس‌ از فروکش‌ کردن‌ آتش‌ اولیه‌ توپخانه‌، سواره‌نظام‌ می‌توانست‌ هجوم‌ خود را با تیراندازی‌ به‌ سوی‌ دشمن‌ آغاز کند و نهایتاً به‌ مواضع‌ دشمن‌ نزدیک‌ شود و با شمشیر (سلاح‌ اصلی‌ سواره‌نظام‌ مغول‌) یا نیزه‌ (سلاح‌ مورد علاقه‌ سواره‌نظام‌ راجپوت‌) با سربازان‌ دشمن‌ به‌ نبرد بپردازد. به‌ نظر نمی‌رسد که‌ سواره‌نظام‌ تا قبل‌ از آنکه‌ سربازان‌ دُرّانی‌ در اواخر قرن‌ دوازدهم‌ از پشت‌ اسب‌ به‌ تیراندازی‌ با تفنگ‌ مبادرت‌ کنند، بدین‌کار دست‌ زده‌ باشد. اسب‌سواران‌ هندی‌، به‌ ویژه‌ راجپوتها، در بحبوحه‌ نبرد اغلب‌ از اسب‌ فرود می‌آمدند و پایین‌ پیراهنهای‌ خود را به‌ لباس‌ یکدیگر می‌بستند و تا پای‌ مرگ‌ به‌ وسیله‌ گرز، چماق‌، تبر و خنجر با دشمن‌ به‌ مقابله‌ می‌پرداختند. آتشبارترین‌ درگیری‌ در اطراف‌ فیل‌ فرمانده‌ حریف‌ روی‌ می‌داد که‌ عقب‌نشینی‌ را به‌ صرف‌ زخمی‌ شدن‌ با تیر، درخور شأن‌ خود نمی‌انگاشت‌. مرگ‌ یا فقدان‌ فرمانده‌ معمولاً به‌ معنای‌ باختن‌ جنگ‌ بود؛ ازاین‌رو در جنگ‌ ساموگره‌، که‌ پیشتر ذکر شد، داراشکوه‌، پس‌ از آنکه‌ هوده‌ روی‌ فیلش‌ هدف‌ موشک‌ قرار گرفت‌ و او ناچار به‌ جای‌ آن‌ بر اسب‌ سوار شد، شکست‌ خورد، زیرا سربازان‌ او با دیدن‌ هوده‌ خالی‌ تصور کردند که‌ فرمانده‌شان‌ به‌ قتل‌ رسیده‌ است [خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، ج‌ 2، ص‌ 28]. اهمیتی‌ که‌ دو طرف‌ جنگ‌ به‌ مرگ‌ فرمانده‌ می‌دادند در سرکوب‌ شورش‌ کشلوخان‌ به‌ دست‌ محمدبن‌ تُغلُق‌ در 728 نیز نشان‌ داده‌ شده‌ است‌: محمد، شیخ‌عمادالدین‌ نامی‌ را که‌ به‌ او شباهت‌ زیادی‌ داشت‌ در قلب‌ سپاه‌ زیر چتر سلطنتی‌ جای‌ داد و خود با چهارهزار سوار در کمینگاه‌ قرار گرفت‌. شورشیان‌ به‌ قلب‌ یورش‌ برده‌ شیخ‌ را به‌ قتل‌ رساندند و خاطر جمع‌ از پیروزی خود، برای‌ غارت‌ اردو متفرق‌ شدند، در این‌ هنگام‌ محمدبن‌ تُغلق‌ از کمینگاه‌ بیرون‌ جست‌ و کشلو و نیروهای‌ غافل‌ او را در هم‌ شکست‌.این‌ تاکتیکها به‌ویژه‌ برای‌ دشتهای‌ شمال‌ هندوستان‌ مناسب‌ بودند و قدرتهای‌ شمالی‌ (سلاطین‌ دهلی‌ و همین‌طور امپراتوران‌ بابری‌) در طرح‌ نقشه‌های‌ مناسب‌ برای‌ باتلاقهای‌ بنگال‌ یا دره‌های صعب‌العبور دکن‌ با مشکلاتی‌ روبه‌ رو می‌شدند. مَراتهه‌ها *ی‌ تحت‌ فرمان‌ شیواجی[‌ 1037ـ1090] و جانشینان‌ او جنگهای‌ نامنظم‌ را به‌ صورت‌ فنی‌ ظریف‌ و دقیق‌ در آوردند و در بسیاری‌ مواقع‌ از آن‌ برای‌ انجام‌ عملیات‌ ایذایی‌ بر ضد سپاهیان‌ بابری‌ و سلاطین‌ دکن‌ استفاده‌ می‌کردند. ملک‌عَنبَر، که‌ یک‌ واحد از سربازان‌ جنگهای‌ نامنظم‌ را برای‌ سلاطین‌ نظامْشاهی‌ سازماندهی‌ کرده‌ بود، نحوه‌ جنگیدن‌ مراتهه‌ را ستوده‌ است‌.از دیرزمان‌ حکام‌ مسلمان‌ هند استعدادهای‌ جنگ‌ دریایی‌ را دریافته‌ بودند، گو اینکه‌ تعدادی‌ از مردان‌ جنگی‌ برای‌ محافظت‌ از کاروانهای‌ دریایی‌ حجاج‌ مأموریت‌ می‌یافتند. پس‌ از آنکه‌ مغولان‌، گجرات‌ و سواحل‌ کُنکان‌ را فتح‌ کردند به‌ ارزیابی‌ امکانات‌ عملیات‌ آبی‌ ـ خاکی‌ پرداختند، چنان‌که‌ برخی‌ نبردها نیز در طول‌ سواحل‌ انجام‌ گرفت‌ و نهایتاً امیرالبحرهای‌ موروثی‌ جَنجیره‌ به‌عنوان‌ دریاسالاران‌ ناوگان‌ بابری‌ تعیین‌ گردیدند (رجوع کنید به حَبْشی*).فنون‌ و تدابیر. یک‌ نقشه‌ برای‌ فریب‌ دادن‌ و گمراه‌ ساختن‌ دشمن‌ در باب‌ قدرت‌ سپاه‌ مهاجم‌، تظاهر به‌ ورود نیروهای‌ تقویتی‌ تازه‌ نفس‌ به‌ صحنه‌ بود: یگانهایی‌ از سپاه‌ با استفاده‌ از تاریکی‌ شب‌ از منطقه‌ دور می‌شدند تا مجدداً صبح‌ روز بعد با کوبیدن‌ بر طبلها و به‌ اهتزار در آوردن‌ پرچمها به‌ صحنه‌ بازگردند، به‌طوری‌ که‌ گمان‌ رود آنان‌ نیروهای‌ تازه‌ رسیده‌اند. به‌ همین‌ ترتیب‌ گزارش‌ شده‌ است‌ که‌ محمدبن‌ تغلق‌ هزار سرباز را فرستاد تا از تنها یکصدتن‌ از سربازانی‌ که‌ به‌ سپاه‌ او ملحق‌ می‌شدند استقبال‌ کنند. فرارهای‌ ظاهرسازانه‌ غالباً سودمند می‌افتاد چنان‌که‌ در جنگ‌ فیروزشاه‌ تغلق‌ با شمس‌الدین‌ الیاس‌شاه‌ بنگالی‌ در 745 در نزدیکی‌ لکهنوتی‌ چنین‌ شد: نیروهای‌ بنگالی‌ تصور کردند که‌ فیروزشاه‌ به‌طور کامل‌ عقب‌نشینی‌ کرده‌ است‌ و[در نتیجه‌] آنان‌ از قلعه‌ خود خارج‌ شده‌ به‌ تعقیب‌ سپاه‌ فیروزشاه‌ پرداختند و در نهایت‌ شکست‌ سختی‌ خوردند (شمس‌الدین‌ سراج‌ عفیف‌، ص‌ 114ـ 118). اما نیرنگ‌ در جنگ‌، امر شناخته‌شده‌ای‌ بود و اشتباهاتی‌ هم‌ روی‌ می‌داد: در جنگ‌ تُکَرویی‌ در 982، داوودخان‌ اجازه‌ داد تا جلوداران‌، اِلَتمش‌ و[افراد] قلب‌ سپاه‌ اکبر بگریزند ولی‌ به‌ تعقیب‌ آنان‌ پرداخت‌ چرا که‌ تصور کرده‌ بود فرار آنها حیله‌ جنگی‌ است‌، اما جناح‌ راست‌ سپاه‌ اکبر اقدام‌ به‌ ضدحمله‌ای‌ شدید کرد و داوودخان‌ دچار هزیمت‌ گردید. این‌ فرارهای‌ ساختگی‌ غالباً فرصتی‌ برای‌ حمله‌های‌ غافلگیرکننده‌ (کمین‌) به‌ وسیله‌ گروهی‌ از سپاهیان‌ بود که‌ در موضعی‌ به‌دقت‌ انتخاب‌ شده‌ در نزدیکی‌ عقبه‌ لشکر مستقر می‌گردیدند. گاهی‌ کمین‌ را برای‌ مقاصد دیگری‌ ترتیب‌ می‌دادند؛ برای‌ انجام‌ حملات‌ غارتگرانه‌ غیرمنتظره‌ به‌ دشمن‌ یا خطوط‌ ارتباطی‌اش‌ یا صرفاً به‌ منظور آماده‌ نگه‌داشتن‌ نیروها در هنگام‌ نیاز به‌ هرگونه‌ تجدید قوا [رجوع کنید به فرشته‌، ج‌ 1، ص‌ 223ـ 224]. با این‌ حال‌، سپاهیان‌ مغول‌ از این‌ شیوه‌ جنگی‌ نفرت‌ داشتند و هرگز آن‌ را به‌کار نمی‌بردند.آنچه‌ مورد تنفر مغولان‌ بود و حتی‌ در دوره‌ سلاطین‌ نیز چندان‌ مورد علاقه‌ نبود، حمله‌ شبانه‌ (شب‌ ـ خون‌) بود که‌ ابوالفضل‌ علاّ می‌ (1877ـ1886، ج‌ 3، ص‌ 51) در این‌ باره‌ گفته‌ است‌: «شبیخون‌ بود پیشه‌ بیدلان‌/ از این‌ ننگ‌ دارند خیل‌ یلان‌»،[ اما] این‌ حربه‌ گاه‌ علیه‌ نیروهای‌ دشمن‌ به‌ کار برده‌ می‌شد هرچند آنان‌ نیز چنان‌ تربیت‌ شده‌ بودند که‌ برای‌ چنین‌ حملاتی‌ آمادگی‌ داشته‌ باشند [رجوع کنید به خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، ج‌ 2، ص‌720؛ صباح‌الدین‌،(فرهنگ اسلامی )، سال‌ 21، ش‌ 2، ص‌ 133]. فخر مدبّر در آداب‌الحرب‌ (ص‌ 282ـ 288) از تقسیم‌ اردو بدین‌ منظور به‌ چهار بخش‌ سخن‌ می‌گوید: سربازان‌ پیاده‌ با تجهیزات‌ کامل‌ باید حفاظت‌ از کلیه‌ ورودیهای‌ اردو را به‌ عهده‌ می‌گرفتند. جناح‌ راست‌ و قلب‌ در جایگاههای‌ مناسبِ خود، مراقب‌ و مترصد می‌ماندند در حالی‌ که‌ مشعلها و چراغها را خاموش‌ کرده‌ یا در جاهای‌ مختلفی‌ برای‌ گمراه‌ کردن‌ مهاجمان‌ آتش‌ برافروخته‌ بودند. جناح‌ چپ‌ برای‌ مقابله‌ با مهاجمان‌، آماده‌ می‌ماند، در حالی‌ که‌ گروه‌ چهارم‌، برای‌ حفاظت‌ و گشت‌ در اطراف‌، از اردو خارج‌ می‌شد. مهاجمان‌ بایستی‌ جاده‌های‌ منتهی‌ به‌ اردو را مسدود می‌کردند و گاه‌ عمداً فریاد می‌کشیدند که‌ فلان‌ سردار، اسیر یا کشته‌ شده‌ است‌ تا بدین‌ ترتیب‌ نومیدی‌ را در میان‌ اردونشینان‌ بپراکنند. بخشی‌ از نیروهای‌ حاضر در صحنه‌ نبرد، که‌ وجودشان‌ برای‌ فرماندهان‌ بسیار مهم‌ و حیاتی‌ به‌ شمار می‌رفت‌، جاسوسان‌ بودند که‌ اطلاعات‌ لازم‌ برای‌ انجام‌ شبیخون‌ از طریق‌ آنها حاصل‌ می‌شد. گرچه‌ اطلاعات‌ آنها در تمامی‌ مراحل‌ نبرد، سخت‌ ارزشمند بود (رجوع کنید به جاسوس *).منابع‌: [امیرخسرو، خزاین‌ الفتوح‌: مشتمل‌ بر احوال‌ و کوائف‌ عهد سلطان‌ علاءالدین‌ خلجی‌، چاپ‌ محمد وحید میرزا، لاهور 1976]؛ همو، مثنوی‌ تغلق‌نامه‌ خسرو دهلوی، تهذیب‌ و تحشیه‌ هاشمی‌ فریدآبادی‌، چاپ‌ محمدصدیق‌ حسن‌ صاحب‌، اورنگ‌آباد، دکن‌ 1352/ 1933؛ بابر، امپراتور هند، بابرنامه‌، چاپ‌ عکسی‌ از نسخه‌ خطی‌ متعلق‌ به‌ سِر سالار جنگ‌، چاپ‌ آنت‌ س‌. بوریج‌، لندن‌ 1971؛ [ضیاءالدین‌ برنی‌، تاریخ‌ فیروزشاهی‌ ، حصه‌ 1، چاپ‌ شیخ‌ عبدالرشید، علیگره‌ 1957؛ احمدبن‌ نصراللّه‌ تتوی‌ و همکاران‌، تاریخ‌ الفی‌: تاریخ‌ هزارساله‌ اسلام‌ ، چاپ‌ غلامرضا طباطبایی‌مجد، تهران‌ 1382 ش‌؛ تیمور گورکان‌، تزوکات‌ تیموری‌ ، تحریر ابوطالب‌ حسینی‌ تربتی‌ به‌ فارسی‌، آکسفورد 1773، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1342 ش‌]؛ محمدهاشم‌ خافی‌خان‌ نظام‌الملکی‌، منتخب‌ اللباب، ج‌ 2، چاپ‌ کبیرالدین‌ احمد، کلکته‌ 1874؛ عباس‌خان‌ سروانی‌، تحفه‌ اکبرشاهی‌، نسخه‌ خطی‌ موزه‌ بریتانیا، ش‌ 164 or.؛ یحیی‌بن‌ احمد سرهندی‌، تاریخ‌ مبارک ‌شاهی، چاپ‌ محمدهدایت‌ حسین‌، کلکته‌ 1931؛ شمس‌الدین‌ سراج‌ عفیف‌، تاریخ‌ فیروزشاهی‌، چاپ‌ ولایت‌ حسین‌، کلکته‌ 1891؛ [صمصام‌الدوله‌ شاهنوازخان‌، مآثرالامرا، کلکته‌ 1888ـ1891؛ عبداللّه‌، تاریخ‌ داودی‌ ، چاپ‌ عبدالرشید، چاپ‌ سنگی‌ علیگره‌ 1954؛ مولینا عصامی‌، فتوح‌ السلاطین‌، چاپ‌ یوشع‌، مدرس‌ 1948؛ ابوالفضل‌بن‌ مبارک‌ علاّ می‌، آئین‌ اکبری‌، چاپ‌ سنگی‌ لکهنو 1892ـ1893؛ همو، اکبرنامه‌، چاپ‌ آغااحمدعلی‌، کلکته‌ 1877ـ1886؛ محمدبن‌ منصور فخرمدبّر، آداب‌ الحرب‌ و الشجاعه، چاپ‌ احمد سهیلی‌ خوانساری‌، تهران‌ 1346 ش‌ ]؛ همو، آداب‌ الملوک‌ و کفایه‌ المملوک‌، نسخه‌ خطی‌ کتابخانه‌ دیوان‌ هند، ش‌ 647؛[ محمدقاسم‌بن‌ غلامعلی‌ فرشته‌، تاریخ‌ فرشته‌ ( گلشن‌ ابراهیمی‌ )، لکهنو: مطبع‌ منشی‌ نولکشور، بی‌تا.؛ محمدعارف‌ قندهاری‌، تاریخ‌ اکبری‌، معروف‌ به‌ تاریخ‌ قندهاری، چاپ‌ معین‌الدین‌ ندوی‌ و اظهر علی‌ دهلوی‌، رامپور 1382/1962؛ عثمان‌بن‌ محمد منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، کابل‌ 1342ـ1343 ش‌ ]؛Barbosa, Travels , tr. and ed. M.L. Dames, London 1918]; H. C. Kar, Military history of India , Calcutta 1980; S.Sabahuddin, "Conduct of strategy and tactics of war during the Muslim rule in India", Islamic culture , XX,no.2 (Apr. 1946), XXI, no. 1 (Jan. 1947), no.2 (Apr. 1947)؛[ Sarva Daman Singh , Ancient Indian warfare , Leiden 1965;Timur Gurcan, Malfuzat-i Timuri , or, Tuzak-i Timuri :the autobiography of Timur, in The history of India as told by its own historians: the Muhammadan period , edited from the posthumous papers of H. M. Elliot by John Dowson, vol.3, Lahore: Islamic Book Service, 1976; [Yar Muhammad Khan, "The use of artillery during the Sultanate period", Islamic culture , XXXV, no.3 (July 1961)].
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده