جنگ؛ ایران پس از اسلام

معرف

جنگ؛ ایران‌ پس‌ از اسلام‌#
متن
جنگ؛ ایران‌ پس‌ از اسلام‌الف‌) از سده‌ سوم‌ هجری‌ تا حمله‌ مغول‌. در سه‌ قرن‌ نخست‌ اسلامی‌، نواحی‌ مختلف‌ ایران‌، تابع‌ حکومتهای‌ مرکزی‌ و به‌ طور کلی‌، دستگاه‌ خلافت‌ بود. بنابراین‌ مسائل‌ مرتبط‌ با جنگ‌ در ایران‌ سه‌ قرن‌ نخست‌، در بخش‌ سوم‌ مطرح‌ شده‌ است‌. این‌ بخش‌ از مقاله‌ ناظر به‌ قرن‌ چهارم‌ و پس‌ از آن‌ است‌ که‌ ظهور سلسله‌های‌ مستقل‌ در ایران‌، سبب‌ تحولاتی‌ در ترکیب‌ نیروهای‌ نظامی‌ و نیز شیوه‌ها و تاکتیکهای‌ جنگی‌ شد. ورود تعداد زیادی‌ از غلامان‌ ترک‌ به‌ ایران‌ و به‌ کارگیری‌ آنان‌ به‌ صورت‌ سواره‌نظام‌ و نیز استخدام‌ نیروهایی‌ از اقوام‌ و نژادهای‌ گوناگون‌، چون‌ عرب‌ و کرد و هندی‌ و دیلمی‌ و گیل‌ در لشکر، موجب‌ تشکیل‌ سپاهی‌ چند نژادی‌ شد که‌ اصلی‌ترین‌ مشخصه‌ نیروهای‌ نظامی‌ در این‌ دوره‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 1، ص‌ 353؛ ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌ 169؛ عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 108؛ گردیزی‌، ص‌ 429). خواجه‌ نظام‌الملک‌ (ص‌ 119)، ضمن‌ اشاره‌ به‌ چند نژادی‌ بودن‌ سپاه‌ محمود غزنوی‌، به‌ ملکشاه‌ سلجوقی‌ توصیه‌ کرده‌ است‌ که‌ لشکر خویش‌ را از نژادهای‌ گوناگون‌ برگزیند، زیرا به‌ زعم‌ وی‌، این‌ امر حس‌ رقابت‌ را به‌ هنگام‌ نبرد، در میان‌ سپاهیان‌ افزایش‌ می‌داد. با این‌ حال‌، گزارشهایی‌ از اختلاف‌ میان‌ گروههای‌ مختلف‌ سپاه‌ و ایجاد مشکل‌ برای‌ فرماندهان‌ آن‌ در دست‌ است‌. مثلاً، ترکان‌ و دیلمیانِ لشکر آل‌بویه‌ اغلب‌ با یکدیگر درگیر می‌شدند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 282؛ ابن‌اثیر، ج‌ 9، ص‌ 49ـ50) و گاه‌ امیران‌ بُوَیهی‌، برای‌ کاستن‌ از این‌ اختلافات‌، به‌ تدابیری‌ چون‌ ایجاد مناسبات‌ خویشاوندی‌ میان‌ آنان‌ متوسل‌ می‌شدند (رجوع کنید به مسکویه‌، همانجا). اختلافات‌ قومی‌ در سپاه‌ سلجوقیان‌ نیز بارها به‌ بروز مشکلاتی‌ انجامید (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به بنداری‌، ص‌ 50). در این‌ دوره‌، برای‌ تقویت‌ حس‌ همبستگی‌ میان‌ سربازان‌ و نیز افزایش‌ وفاداری‌ آنان‌ به‌ فرمانده‌، اغلب‌ تلاش‌ می‌شد فرمانده‌ هر نژاد از میان‌ خود آنان‌ برگزیده‌ شود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ابوشجاع‌ روذراوری‌، همانجا؛ برای‌ آگاهی‌ بیشتر رجوع کنید به سپاه‌ *).به‌ هنگام‌ بروز جنگ‌، لشکریان‌ از مناطق‌ مختلف‌ فراخوانده‌ می‌شدند. پیش‌ از حرکت‌، سلطان‌ یا فرمانده‌ کل‌ یا عارض‌ (رجوع کنید به عرض‌ *)، از سپاه‌ سان‌ می‌دید و ضمن‌ تجهیز سربازان‌ و بازدیدِ سلاحها و ادوات‌ جنگی‌، صله‌ها و نفقاتی‌ برای‌ هزینه‌ سفر و گاه‌ با هدف‌ تشویق‌ به‌ جنگ‌، به‌ آنان‌ اعطا می‌کرد (رجوع کنید به نرشخی‌، ص‌122؛ مسکویه‌، ج‌2، ص ‌271؛ گردیزی‌، ص‌ 421). در مواقع‌ اضطراری‌ و نیز زمانی‌ که‌ حکومت‌ قادر به‌ تهیه‌ مایحتاج‌ لشکر نبود، امکان‌ داشت‌ سربازان‌ با سلاح‌ و توشه‌ کامل‌ و نیز شترانی‌ برای‌ حمل‌ باروبنه‌ خویش‌، فراخوانده‌ شوند (رجوع کنید به نسوی‌، ص‌89).در انتخاب‌ مسیر حرکت‌ سپاه‌ به‌ مسائلی‌ چون‌ وضع‌ آب‌ و هوا و در دسترس‌ بودن‌ آب‌ و علوفه‌ و آذوقه‌ توجه‌ می‌شد (رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 140؛ بیهقی‌، ص‌ 441ـ442). نبودن‌ یکی‌ از این‌ شرایط‌ گاه‌ موجب‌ انصراف‌ از لشکرکشی‌ می‌شد. یکی‌ از روشهای‌ مرسوم‌، دریافت‌ علوفه‌ از مردمی‌ بود که‌ در مسیر سپاه‌ قرار داشتند، به‌ گونه‌ای‌ که‌ گاه‌ لشکرکشیهای‌ متناوب‌، سبب‌ ویرانی‌ و بروز قحطی‌ در شهرهای‌ مسیر سپاه‌ می‌شد (عُتبی‌، ج‌ 2، ص‌ 10). افزون‌ بر آن‌، به‌ جز برخی‌ موارد (رجوع کنید به مسعودی‌، ج‌ 8، ص‌ 46ـ47)، غارت‌ اموال‌ کسانی‌ که‌ در مسیر سپاه‌ قرار داشتند، اغلب‌ مرسوم‌ بود. سپاهیان‌ مرداویج‌ زیاری‌ (حک:316- 323) از حیث‌ غارت‌ شهرها و روستاها و تعرض‌ به‌ غیر نظامیان‌، آوازه‌ داشتند (رجوع کنید به همان‌، ج‌ 9، ص‌ 22ـ 25). برای‌ جلوگیری‌ از چنین‌ دست‌درازیها و نیز اطمینان‌ از در دسترس‌ بودن‌ علوفه‌ بود که‌ نظام‌الملک‌ (ص‌ 117) بنای‌ انبارهای‌ علوفه‌ را در راهها و منزلگاهها توصیه‌ می‌کرد.اغلب‌ کاروانی‌ عظیم‌ شامل‌ ابزارهای‌ قلعه‌گیری‌، مهندسان‌، پزشکان‌، ندیمان‌، درباریان‌ و دیوانیان‌، زنان‌ و کودکان‌، مطبخ‌، خزانه‌، جامه‌خانه‌، زرادخانه‌، بازار لشکر و کارگرانی‌ برای‌ هموار کردن‌ راه‌ و برداشتن‌ موانع‌، سپاه‌ را همراهی‌ می‌کرد (رجوع کنید به گردیزی‌، ص‌401؛ فخر مدبر، ص‌ 282ـ283). گزارشهای‌ موجود در باره‌ ساختن‌ پل‌ بر روی‌ رودخانه‌ها به‌ هنگام‌ حرکت‌ و در مدتی‌ کوتاه‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به گردیزی‌، ص‌ 404ـ 405، 434؛ ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 39) نشان‌ می‌دهد که‌ امکانات‌ و تجهیزات‌ لازم‌ برای‌ اقدام‌ به‌ این‌ کار مهم‌، همراهِ سپاه‌ بوده‌ است‌. به‌ گزارش‌ قفطی‌ (ص‌ 405)، در سپاه‌ محمودبن‌ محمد سلجوقی‌ (حک:511ـ 525) بیمارستانی‌ با تجهیزات‌ کامل‌ بر پشت‌ چهل‌ شتر حمل‌ می‌شد. باروبنه‌، ملازمان‌ و تجهیزات‌ سپاه‌ اغلب‌ بر پشت‌ تعداد زیادی‌ شتر، فیل‌، قاطر و خر برده‌ می‌شد (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 803 ـ804، 833؛ گردیزی‌، ص‌ 404). در سپاه‌ محمود غزنوی‌ برای‌ نبرد با بویهیان‌ ری‌ و جبال‌ نیز دوازده‌ هزار شتر برای‌ حمل‌ سلاح‌، چهار هزار شتر برای‌ حمل‌ خزانه‌ و اثاثیه‌ و جامه‌خانه‌، سیصد فیل‌ برای‌ حمل‌ خیمه‌ها و دو هزار اسب‌ برای‌ انتقال‌ حرم‌ و درباریان‌ وجود داشت‌ (شبانکاره‌ای‌، ص‌ 63).برای‌ حفظ‌ نظم‌ و نیز برای‌ اینکه‌ سربازان‌ جایگاه‌ خویش‌ را بهتر بشناسند، اغلب‌ سعی‌ می‌شد سپاه‌ با همان‌ آرایشی‌ که‌ قرار بود با دشمن‌ روبه‌رو شود حرکت‌ کند (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 441،630، 757) اما گاه‌ لشکر را بدون‌ تعبیه‌ حرکت‌ می‌دادند و در اردوگاه‌ به‌ تعبیه‌ آن‌ می ‌پرداختند (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 802؛ نیز رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌ 1، ص‌ 400). فرماندهان‌ برای‌ اطلاع‌ از مسیر، مقر و نیز کمینگاههای‌ دشمن‌، جاسوسان‌ و طلایعی‌ را پیشاپیش‌ می‌فرستادند و گذرگاهها و تنگه‌های‌ سر راهِ سپاه‌ را، برای‌ تعیین‌ چگونگی‌ عبور از آن‌، بررسی‌ می‌کردند (رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 139؛ بیهقی‌، ص‌441؛ ابن‌اثیر، ج‌ 7، ص‌ 192ـ193). مخفی‌ نگه‌ داشتن‌ مسیر سپاه‌ و نیز حرکت‌ از راههای‌ غیر متعارف‌ و گاه‌ بیراهه‌ مرسوم‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به گردیزی‌، ص‌ 388) و امکان‌ داشت‌ مسیری‌ طولانی‌، شب‌ هنگام‌ پیموده‌ شود (رجوع کنید به ابن‌اسفندیار، ج‌ 1، ص‌ 250ـ251).در دسترس‌ بودن‌ آب‌ و علوفه‌ و نیز وجود موانع‌ طبیعی‌ چون‌ رود و جنگل‌ و کوه‌ (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 441، 757؛ جوینی‌، ج‌ 2، ص‌ 15)، شمار نیروها، مهارت‌ جنگی‌ و امکانات‌ و تجهیزات‌ طرفین‌، در انتخاب‌ اردوگاه‌ مؤثر بود (رجوع کنید به راوندی‌، ص‌ 219). به‌ نوشته‌ فخر مدبر (ص‌ 282) اردوگاه‌ باید در جایی‌ باشد که‌ راه‌ را بر دشمن‌ نگیرد، از کمین‌ در امان‌ و آب‌ و علوفه‌ کافی‌ در دسترس‌ باشد. همچنین‌ به‌ گفته‌ وی‌ (همانجا)، سپاه‌ و ملازمان‌ و نیروهای‌ پشتیبانی‌ باید به‌ همان‌ ترتیب‌ و شیوه‌ای‌ که‌ وارد نبرد می‌شوند، در اردوگاه‌ مستقر گردند تا هر کس‌ جایگاه‌ خویش‌ را بداند. از انتخاب‌ زمینهای‌ سنگلاخ‌، که‌ به‌ سمّ اسبان‌ آسیب‌ می‌رساند، و نیز زمینهای‌ باتلاقی‌ یا مکانهایی‌ که‌ گرد و خاک‌ زیاد از آن‌ برمی‌خیزد نیز باید پرهیز گردد (همان‌، ص‌ 315). با گماشتن‌ نگهبانان‌ و حفر خندق‌ پیرامون‌ اردوگاه‌ و گاه‌ با ایجاد موانعی‌ با شاخه‌های‌ بزرگ‌ درختان‌، از آنجا محافظت‌ می‌شد (رجوع کنید به ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌ 79) و تدابیر امنیتی‌ برای‌ حفاظت‌ اردوگاه‌، شبها شدیدتر می‌گردید (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 758). اردوگاه‌ طرفین‌ درگیر، اغلب‌ نزدیک‌ یکدیگر انتخاب‌ می‌شد، به‌ گونه‌ای‌ که‌ گاه‌ صدای‌ دهل‌ و بوق‌ و غوغای‌ هم‌ را می‌شنیدند (همانجا). به‌ گفته‌ بنداری‌ (ص‌ 41)، اردوگاه‌ الب‌ ارسلان‌ و فرمانروای‌ روم‌ در نبرد ملازگرد در 463، یک‌ فرسخ‌ از یکدیگر فاصله‌ داشت‌. بزرگی خیمه‌هایی‌ که‌ برخی‌ سلاطین‌ و امیران‌ در میدان‌ نبرد بر پا می‌کردند توجه‌ برخی‌ مورخان‌ را جلب‌ کرده‌ است‌. مسعودی‌ (ج‌ 8، ص‌ 52 ـ53) از سراپرده‌ عظیم‌ یعقوب‌ لیث‌ در لشکرکشیها سخن‌ گفته‌ است‌. گردیزی‌ (ص‌ 405) نیز در گزارشی‌ اغراق‌آمیز، از سراپرده‌ محمود غزنوی‌، که‌ گنجایش‌ ده‌ هزار سوار را داشت‌، خبر داده‌ است‌. امیران‌ آل‌بویه‌ خیمه‌ها و خرگاههایی‌ در میدان‌ نبرد می‌ساختند که‌ بر پا بودن‌ آن‌ نشان‌دهنده‌ مقاومت‌ سپاه‌ و فرو افتادنش‌ نشانه‌ شکست‌ لشکر بود (رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 5، 134، 371).سپاه‌ به‌ طور کلی‌ از سواره‌ نظام‌ و پیاده‌ نظام‌ تشکیل‌ می‌شد و هر گروه‌ سلاحهای‌ خاص‌ خویش‌ را داشت‌ (رجوع کنید به سلاح‌ *). سازماندهی‌ و تعبیه‌ لشکر در میدان‌ جنگ‌، به‌ تعداد نیروهای‌ طرفین‌، سلاحها و نیز اوضاع‌ جغرافیایی‌ منطقه‌ جنگی‌ بستگی‌ داشت‌ (در باره‌ تعبیه‌ رجوع کنید به بخش‌ 3). از اطلاعات‌ موجود چنین‌ برمی‌آید که‌ از شیوه‌های‌ جنگی‌ خمیس‌، کردوس‌، صف‌ و کرّ و فر، با توجه‌ به‌ اوضاع‌ استفاده‌ می‌شده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 85 ـ86؛ مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 132ـ133، 164، 339ـ340، 381ـ382؛ برای‌ وصف‌ این‌ شیوه‌ها رجوع کنید به بخش‌ 3). با این‌ حال‌، به‌ نظر می‌رسد نظام‌ تعبیه‌ لشکر به‌ صورت‌ خمیس‌ در این‌ دوره‌ کاربرد بیشتری‌ داشته‌ است‌. گزارشهایی‌ نیز مبنی‌ بر استفاده‌ هم‌زمان‌ از نظام‌ خمیس‌ و کردوس‌ در دست‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 6؛ ابن‌اثیر، ج‌ 6، ص‌ 243ـ244).در نظام‌ خمیس‌ سلطان‌ یا فرمانده‌ کل‌ سپاه‌، به‌ همراه‌ ملتزمان‌ خویش‌ و گروهی‌ از کارآمدترین‌ نیروها، در قلب‌ قرار می‌گرفت‌. گستردگی‌ زیاد هر یک‌ از اجزای‌ پنج‌گانه‌ سپاه‌، به‌ویژه‌ میمنه‌ و میسره‌، از ویژگیهای‌ شیوه‌ خمیس‌ در این‌ دوره‌ است‌، به‌ گونه‌ای‌ که‌ اغلب‌ بر هر بخش‌ چندین‌ تن‌ فرماندهی‌ می‌کردند، که‌ اغلب‌ از فرزندان‌ و نزدیکان‌ سلطان‌ بودند (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 441؛ بنداری‌، ص‌ 218ـ219). هر یک‌ از بخشهای‌ پنج‌گانه‌، با توجه‌ به‌ اوضاع‌ منطقه‌ جنگی‌، امکان‌ داشت‌ در فاصله‌ای‌ نزدیک‌ یا دور ازهم‌ استقرار یابند، به‌ گونه‌ای‌ که‌ گاه‌ فاصله‌ زیاد موجب‌ بی‌خبری‌ یک‌ جناح‌ از شکست‌ یا پیروزی‌ جناح‌ دیگر می‌شد (رجوع کنید به ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌ 17؛ نسوی‌، ص‌ 235). در صورت‌ فاصله‌ زیاد، مبادله‌ خبر میان‌ جناحها به‌ روشهایی‌ چون‌ فرستادن‌ رسولان‌ و نواختن‌ طبل‌، برقرار می‌گردید (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 444).استفاده‌ از نظام‌ صف‌ نیز، با توجه‌ به‌ پیاده‌ یا سواره‌ بودن‌ بیشتر نیروهای‌ طرفین‌ و سلاحها و وسعت‌ و تنگی‌ محل‌ نبرد، متفاوت‌ بود. راوندی‌ (ص‌ 218ـ219)، بدون‌ توضیح‌، صفها را به‌ دو دسته‌ پیوسته‌ و گسسته‌، و صف‌ پیوسته‌ را نیز به‌ سه‌ گونه‌ راست‌ و خفته‌ و مثلث‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌. وی‌ همچنین‌ از صف‌ مقوّس‌ سخن‌ گفته‌ و برخی‌ شرایط‌ را که‌ در آن‌ باید هر یک‌ از این‌ صفها را برای‌ نبرد برگزید، بیان‌ کرده‌ است‌ (همانجا). پیش‌ از آغاز نبرد، غالباً فرماندهان‌ با تشکیل‌ شورای‌ جنگی‌ به‌ بحث‌ و تبادل‌ نظر در باره‌ شیوه‌های‌ حمله‌ و چگونگی‌ مقابله‌ با حملات‌ دشمن‌ می‌پرداختند (رجوع کنید به عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 124؛ بیهقی‌، ص‌ 766؛ مسعودی‌، ج‌ 9، ص‌ 13). گزارشهایی‌ نیز از مشورت‌ با منجمان‌، در باره‌ زمان‌ آغاز نبرد، در دست‌ است‌ (برای‌ نمونه رجوع کنید به عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 112؛ ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 36). به‌علاوه‌، سلطان‌ الب‌ ارسلان‌ سلجوقی‌ برای‌ آغاز نبرد ملازگرد با فقیه‌ ابونصر محمدبن‌ عبدالملک‌ بخاری‌ حنفی‌ مشورت‌ کرد و به‌ توصیه‌ وی‌ روز جمعه‌ را، که‌ مردم‌ در مساجد مشغول‌ دعا برای‌ پیروزی‌ سلطان‌ هستند، برای‌ شروع‌ جنگ‌ برگزید (بنداری‌، ص‌ 42؛ حسینی‌، ص‌ 109)؛ پیش‌ از این‌ نبرد، خلیفه‌ قائم‌ عباسی‌ دعاهای‌ خاصی‌ برای‌ پیروزی‌ لشکریان‌ مسلمان‌ نوشته‌ و نسخه‌هایی‌ از آن را فرستاده‌ بود تا خطیبان‌ در منابرِ مساجد بخوانند (همانجاها). این‌ کار برای‌ تقویت‌ روحیه‌ سربازان‌ مسلمان‌ بود. برای‌ روحیه‌دادن‌ به‌ لشکریان‌ و نیز تحریک‌ احساسات‌ مذهبی‌ آنان‌ و تشویق‌ بیشتر به‌ جنگ‌، از شیوه‌های‌ دیگری‌ چون‌ ایراد خطبه‌های‌ محرک‌ و بیان‌ کلمات‌ و عبارات‌ خاص‌ نیز استفاده‌ می‌شد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 628، 762؛ حسینی‌، ص‌ 111؛ ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 66). قابوس‌بن‌ وشمگیر (ص‌ 223ـ224)، ضمن‌ توصیه‌ به‌ نیکویی‌ کردن‌ به‌ لشکریان‌، روحیه‌دادن‌ به‌ آنان‌ را نیز یادآوری‌ کرده‌ است‌. فخر مدبر نیز بخشی‌ از آداب‌الحرب‌ و الشجاعه‌(ص‌ 430ـ431) را به‌ «صلاح‌ لشکر» و کسانی‌ اختصاص‌ داده‌ است‌ که‌ با دعاها و شفاعتهای‌ خویش‌ از سربازان‌ حمایت‌ می‌کنند و به‌ آنان‌ روحیه‌ می‌دهند. گاه‌ نیز شخصیتهای‌ برجسته‌ دینی‌ را، که‌ جایگاهی‌ در میان‌ مردم‌ داشتند، برای‌ تشویق‌ بیشتر سربازان‌ به‌ نبرد، با سپاه‌ همراه‌ می‌ساختند (رجوع کنید به راوندی‌، ص‌ 299ـ300). برای‌ واداشتن‌ لشکریان‌ به‌ دلاوری‌، گاه‌ خلعتها و اموالی‌ را که‌ قرار بود به‌ کسانی‌ ببخشند که‌ در نبرد شایستگی‌ خود را نشان‌ می‌دهند، همراه‌ سپاه‌ حمل‌ می‌کردند (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 628). شایع‌ کردن‌ برخی‌ خبرها در سپاه‌ دشمن‌ برای‌ تضعیف‌ روحیه‌ سربازان‌ و گاه‌ مکاتبه‌ با فرماندهان‌ لشکر دشمن‌ برای‌ همراه‌ کردن‌ آنان‌ با خود نیز پیش‌ از جنگ‌ مرسوم‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسعودی‌، ج‌ 9، ص‌ 16ـ17).گاه‌ سنّت‌ نبرد پهلوانانِ دو لشکر پیش‌ از صدور حمله‌ عمومی‌ اجرا می‌گردید (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به فخر مدبر، ص‌ 356ـ 357).فرمان‌ حمله‌، با تکان‌ دادن‌ پرچمها، نواختن‌ طبل‌ و دهل‌، غوغای‌ لشکریان‌ و گاه‌ سر دادن‌ تکبیر، اغلب‌ صبحگاهان‌ صادر می‌شد (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 441، 551 ـ552؛ گردیزی‌، ص‌ 371، 405 قس‌ فخر مدبر، ص‌ 315). نواختن‌ طبل‌ و دهل‌ برای‌ ایجاد وحشت‌ در سپاه‌ دشمن‌ و تضعیف‌ روحیه‌ آنها کارگر می‌افتاد (رجوع کنید به گردیزی‌، ص‌ 389).به‌ گفته‌ فخر مدبر (ص‌ 344)، حمله‌ باید از میمنه‌ آغاز شود و پس‌ از آن‌ قلب‌ و میسره‌ وارد کارزار شوند؛ لیکن‌ گزارشهایی‌ در دست‌ است‌ که‌ نشان‌ می‌دهد با توجه‌ به‌ وضع‌ سپاه‌ و نیز اوضاع‌ طبیعی‌، حمله‌ ممکن‌ بود از میمنه‌، میسره‌ یا قلب‌ شروع‌ شود (رجوع کنید به گردیزی‌، ص 442؛ ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 78، 677ـ 678). با این‌ حال‌، امکان‌ داشت‌ پس‌ از شروع‌ جنگ‌، به‌ دنبال‌ تغییرات‌ جوّی‌ چون‌ وزش‌ باد و ایجاد گرد و خاک‌ شدید و یا حمله‌ سریع‌ دشمن‌، نظم‌ سپاه‌ به‌ هم‌ بخورد و هر یک‌ از قسمتهای‌ لشکر به‌ یاری‌ دیگری‌ بشتابد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 760ـ761). گاه‌ یک‌ جناحِ لشکر پیروز می‌شد و به‌ پیش‌ می‌تاخت‌، اما جناح‌ دیگر شکست‌ می‌خورد و به‌ عقب‌ می‌نشست‌ و صحنه‌ نبرد دایره‌وار می‌شد به‌گونه‌ای‌ که‌ طرفین‌، به‌سبب‌ نامشخص‌ بودن‌ نتیجه‌ جنگ‌، دست‌ از پیکار می‌کشیدند (مثلاً رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌1، ص‌310).هر چند در این‌ دوره‌ سواره‌نظام‌ از اهمیت‌ بیشتری‌ برخوردار بود، همیشه‌ جنگ‌ با پیاده‌نظام‌ آغاز می‌شد که‌ با نیزه‌های‌ دراز و سپرهای‌ بزرگ‌ در جلو سپاه‌ قرار داشتند. این‌ کار به‌ قصد بر هم‌ زدن‌ نظم‌ سپاه‌ دشمن‌ یا قطع‌ راه‌ تدارکاتی‌ آن‌، انجام‌ می‌شد (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 762؛ مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 6). قراردادن‌ پیاده‌ نظام‌ در جلو به‌ قدری‌ بدیهی‌ بود که‌ مسکویه‌ (ج‌ 2، ص‌ 368)، امیرِ بُوَیهی‌ عزالدوله‌ بختیار را که‌ برای‌ نبرد با عضدالدوله‌ در 366 سواران‌ را در جلو و پیادگان‌ را پشت‌ سر آنها قرار داده‌ بود، نکوهش‌ کرده‌ و از کار وی‌ اظهار شگفتی‌ نموده‌ است‌. نیروهای‌ پیاده‌ در دوره‌ غوریان‌ (حک: 401ـ612) پوششی‌ به‌ نام‌ «کاروَه‌»، که‌ از پوست‌ گاو و پنبه‌ و کرباس‌ تهیه‌ می‌شد، بر تن‌ می‌کردند. کاروه‌ از سر تا پای‌ آنان‌ را می‌پوشاند و چون‌ به‌ صف‌ می‌شدند همانند دیواری‌ مستحکم‌ در برابر دشمن‌ به‌ حساب‌ می‌آمدند (منهاج‌ سراج‌، ج‌ 1، ص‌ 343). اهمیت‌ نیروهای‌ پیاده‌ در مناطق‌ صعب‌العبور طبرستان‌ بیش‌ از جاهای‌ دیگر بود، به‌ گونه‌ای‌ که‌ گاه‌ شکست‌ پیاده‌نظام‌ در این‌ منطقه‌ به‌ منزله‌ شکست‌ همه‌ سپاه‌ بود (رجوع کنید به ابن‌اسفندیار، ج‌ 1، ص‌ 234ـ 235).سلطان‌ یا فرمانده‌ کل‌ لشکر می‌بایست‌ تا زمانی‌ که‌ ضرورت‌ ایجاب‌ نمی‌کرد، از ورود به‌ نبرد خودداری‌ و توان‌ خویش‌ را صرفِ هدایت‌ و فرماندهی‌ سپاه‌ و تشویق‌ سربازان‌ می‌کرد (رجوع کنید به قابوس‌بن‌ وشمگیر، ص‌ 224؛ مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 381ـ382). ورود زود هنگام‌ وی‌ به‌ جنگ‌ گاه‌ باعث‌ اخلال‌ در فرماندهی‌ لشکر و پراکنده‌ شدن‌ نیروها می‌شد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به راوندی‌، ص‌ 371). وی‌ همچنین‌ گروهی‌ از جنگجویان‌ برجسته‌ را، به‌ عنوان‌ نیروهای‌ پشتیبانی‌، تحت‌ امر خویش‌ نگه‌ می‌داشت‌ تا در صورت‌ لزوم‌، آنان‌ را به‌ یاری‌ جناحهای‌ لشکر بفرستد (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 441؛ فخر مدبر، ص‌ 345). گاه‌ برای‌ واداشتن‌ سربازان‌ به‌ نبرد، عده‌ای‌ را مأمور می‌کرد تا در صورت‌ بازگشتِ هر یک‌ از لشکریان‌ از صحنه‌ نبرد و بیرون‌ آمدن‌ از صفوف‌، وی‌ را به‌ قتل‌ برسانند(رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌760، 441). پرچم‌، که‌ اغلب‌ در قلب‌ سپاه‌ قرار می‌گرفت‌، نقش‌ مهمی‌ در ایجاد هماهنگی‌ میان‌ بخشهای‌ گوناگون‌ داشت‌ و سربازان‌ در میدان‌ نبرد پیوسته‌ متوجه‌ آن‌ بودند، چرا که‌ بر پا بودن‌ پرچم‌ نشانه‌ مقاومت‌ سپاه‌ و ادامه‌ نبرد بود و سرنگون‌ شدن‌ آن‌ از شکست‌ لشکر خبر می‌داد؛ ازاین‌رو، دارنده‌ پرچم‌ یا علمدار *از میان‌ مبارزان‌ برجسته‌ و معتمدان‌ سلطان‌ برگزیده‌ می‌شد (رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌ 1، ص‌ 358؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 653).استفاده‌ فراوان‌ از فیل‌ باعث‌ کارآمدی‌ بیشتر جنگ‌ به‌ شیوه‌ خمیس‌ در این‌ دوره‌ گردیده‌ بود. مؤلف‌ تاریخ‌ سیستان‌ (ص‌ 206) از استفاده‌ نکردن‌ یعقوب‌ لیث‌ از فیل‌ به‌ بهانه‌ بد یمن‌ بودن‌ آن‌ (با اشاره‌ به‌ داستان‌ اَبرَهه‌) سخن‌ گفته‌ است‌، اما این‌ حیوان‌، به‌ویژه‌ در سپاه‌ غزنویان‌ و غوریان‌ و سلجوقیان‌، به‌ کار گرفته‌ می‌شده‌ است‌. علاوه‌ بر حمل‌ بار، برای‌ ایجاد حایل‌ در برابر دشمن‌ و نیز بر هم‌ زدن‌ نظم‌ سپاهِ مقابل‌ نیز از فیل‌ استفاده‌ می‌شد. فرماندهان‌ سپاه‌ نیز اغلب‌ از پشت‌ فیلی‌ کوه‌پیکر به‌ نظاره‌ صحنه‌ نبرد می‌پرداختند (رجوع کنید به عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 114، 280؛ بیهقی‌، ص‌ 757؛ گردیزی‌، ص‌ 371). در نبرد میان‌ شاهزادگان‌ سلجوقی‌ در 526، صفی‌ از فیلها پیشاپیش‌ لشکریان‌ تعبیه‌ گردیده‌ بود (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 677). گاه‌ بر پشت‌ هر فیل چند سرباز قرار می‌گرفتند و از آنجا به‌ نبرد می‌پرداختند (رجوع کنید به همان‌، ج‌ 10، ص‌ 505 ـ 506). برای‌ مقابله‌ با فیلها، روشهایی‌ چون‌ تیرباران‌ شدید آنها و نیز به‌ قتل‌ رساندن‌ پیلبان‌ توصیه‌ می‌شد (رجوع کنید به همانجا؛ فیل‌ *). از شیوه‌های‌ دیگری‌ نیز برای‌ محافظت‌ از پیشانی‌ لشکر استفاده‌ می‌شد. مثلاً، در نبرد میان‌ خلیفه‌ عباسی‌ مقتفی‌ و سپاه‌ ترک‌ به‌ رهبری‌ امیرمسعود بلالی‌ در 549، ترکمنهای‌ زیادی‌ با خیمه‌ها، رمه‌ها، خانواده‌ و باروبنه‌ خویش‌، در جلو صف‌ لشکر ترکان‌ قرار گرفته‌ بودند (بنداری‌، ص‌ 219ـ220).تقسیم‌ لشکر به‌ گروههای‌ پانصد نفره‌ یا بیشتر و حمله‌ به‌ شیوه‌ کرّ و فرّ برای‌ خسته‌ کردن‌ دشمن‌،از دیگر شیوه‌ها بود (رجوع کنید به عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 85 ـ86؛ مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌164). مؤلف‌ قابوسنامه(همانجا) توصیه‌ کرده‌ است‌ که‌ سپاه‌ را باید «فوج‌ فوج‌» به‌ نبرد دشمن‌ فرستاد. گاه نیز لشکر را برای‌ محاصره‌ دشمن‌ از چهار طرف‌ و نبرد با وی‌، به‌ چهار گروه‌ بزرگ‌ تقسیم‌ می‌کردند (رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌ 1، ص‌ 400).شبیخون‌ زدن‌ به‌ دشمن‌، برای‌ ایجاد هرج‌ و مرج‌ و آشوب‌، نیز گاه‌ در دستیابی‌ به‌ پیروزی‌ بسیار مؤثر بود. به‌نوشته‌ فخر مدبر (ص‌ 298)، برای‌ شبیخون‌ زدن‌ باید مردان‌ کارآزموده‌، خردمند و هوشیار انتخاب‌ شوند. رماندن‌ و پی‌کردن‌ اسبها و رها کردن‌ آنها در میان‌ خیمه‌ و خرگاه‌ دشمن‌، بریدن‌ طنابهای‌ خیمه‌ها، کشتن‌ نگهبانان‌ و پخش‌ شایعاتی‌ مبنی‌ بر کشته‌ شدن‌ سرداران‌ و پهلوانان‌ معروف‌، از جمله‌ اهداف‌ شبیخون‌ بود (رجوع کنید به همان‌، ص‌298- 299).عقب‌نشینی‌ ساختگی‌ و اجازه‌ دادن‌ به‌ دشمن‌ برای‌ پیشروی‌ در درون‌ صفوف‌، برای‌ کشاندن‌ وی‌ به‌ کمینگاه‌، کاربرد فراوان‌ داشت‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌552 ـ553؛ منهاج سراج‌، همانجا). این‌ کار علاوه‌ بر غافلگیر ساختن‌ دشمن‌، باعث‌ ایجاد فاصله‌ میان‌ قسمتهای‌ گوناگون‌ سپاه‌ وی‌ می‌گردید (رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 2، ص‌ 6).گزارشهایی‌ نیز از جاری‌ ساختن‌ آب‌ رودخانه‌ها و سدها در اردوگاه‌ یا مسیر حرکت‌ دشمن‌ در دست‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسعودی‌،ج‌ 8، ص‌ 44ـ45؛ ابن‌اثیر، ج‌ 1، ص‌ 36).کمین‌ کردن‌ یکی‌ از کارآمدترین‌ شیوه‌های‌ جنگی‌ در این‌ دوره‌ بود. در منابع‌ از کمتر نبردی‌ سخن‌ رفته‌ است‌ که‌ در آن‌ لشکریان‌ یک‌ یا هر دو طرف‌، از این‌ شیوه‌ استفاده‌ نکرده‌ باشند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به نَرشَخی‌، ص‌ 123؛ منهاج‌ سراج‌، ج‌ 2، ص‌159ـ160؛ ابن‌اسفندیار، ج‌ 1، ص‌ 236، 294). فخر مدبر (ص‌ 304) بزرگ‌ترین‌ کار از کارهای‌ حرب‌ را کمین‌ کردن‌ دانسته‌ و درباره‌ چگونگی‌ برگزیدن‌ افراد، اسبها و جایگاه‌ کمین‌ توصیه‌هایی‌ کرده‌ است‌.لشکر شکست‌ خورده‌ گاه‌ در نزدیکی‌ اردوگاه‌ خویش‌ کمین‌ می‌کرد و پس‌ از آنکه‌ سپاه‌ پیروز به‌ جمع‌آوری‌ غنایم‌ و غارت‌ باروبنه‌ مشغول‌ می‌شد، بر آنان‌ می‌تاخت‌ و نتیجه‌ نبرد را به‌ نفع‌ خود تغییر می‌داد (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مسکویه‌، ج‌ 1، ص‌ 282ـ283)، حتی‌ گاه‌ کالاها و سلاحهای‌ خویش‌ را عمداً در اردوگاه‌ رها می‌کردند و در کمین‌ نیروهای‌ مهاجم‌ می‌نشستند (رجوع کنید به حسینی‌، ص‌ 32)؛ ازاین‌رو، فرماندهان‌ لشکرِ پیروز اغلب‌ برای‌ اطمینان‌ یافتن‌ از شکست‌ واقعی‌ دشمن‌، گروههایی‌ را برای‌ تجسس‌ به‌ اطراف‌ میدان‌ نبرد می‌فرستادند و پس‌ از حصول‌ اطمینان‌، اجازه‌ غارت‌ باروبنه‌ بر جای‌مانده‌ به‌ سپاهیان‌ داده‌ می‌شد (رجوع کنید به مسکویه‌،ج‌ 1، ص‌298؛ گردیزی‌، ص‌400ـ401). مؤلف‌ قابوسنامه‌(ص‌ 225) تعقیب‌ طولانی‌ دشمن‌ را جایز ندانسته‌ است‌، به‌سبب‌ خطرهایی‌ که‌ ممکن‌ است‌ در بازگشت‌ برای‌ لشکریان‌ پیش‌ آید. اگر سپاه‌ مغلوب‌ فرصت‌ می‌یافت‌، اردوگاه‌ و بنه‌ خویش‌ را پیش‌ از فرار آتش‌ می‌زد تا به‌ دست‌ دشمن‌ نیفتد (رجوع کنید به گردیزی‌، ص‌ 364؛ راوندی‌، ص‌ 269). گاه‌ نیز در اردوگاه‌ خویش‌ آتش‌ می‌افروختند تا دشمن‌ چنین‌ بپندارد که‌ آنان‌ در جایگاه‌ خویش‌ هستند، آنگاه‌ در تاریکی‌ شب‌ می‌گریختند (رجوع کنید به ابوشجاع‌ روذراوری‌، ص‌ 198). تخریب‌ پلهای‌ سر راه‌ و نیز فرو بردن‌ سیخهای‌ آهنین‌ نوک‌ تیز در زمین‌، برای‌ کند کردن‌ حرکت‌ تعقیب‌کنندگان‌، از دیگر تدابیر لشکر مغلوب‌ بود (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 330؛ فقیهی‌، ص‌ 386ـ387).عارض‌ یا نماینده‌ وی‌، بلافاصله‌ پس‌ از پیروزی‌، به‌ بررسی‌ غنایم‌ و ارزش‌گذاری‌ آنها می‌پرداخت‌ و اگر سلطان‌ در نبرد حضور نداشت‌، نخست‌ 15 سهم‌ وی‌ کنار نهاده‌ می‌شد. به ‌علاوه‌، فلزات‌ قیمتی‌، سلاحها، فیلها و هر چه‌ سلطان‌ می‌پسندید، سهم‌ وی‌ بود و بقیه‌ میان‌ لشکریان‌، بر اساس‌ رتبه‌ و نیز نقش‌ هر یک‌ در جنگ‌، تقسیم‌ می‌شد (رجوع کنید به غنیمت‌ *).توصیه‌ به‌ خوش‌رفتاری‌ با اسیران‌ اغلب‌ نادیده‌ گرفته‌ می‌شد و قتل‌عام‌ یا تحقیر و تخویف‌ آنان‌، با کارهایی‌ چون‌ گردانیدن‌ در شهر، داغ‌ زدن‌ و نهادن‌ دوکهای‌ زنان‌ در دست‌ اسرای‌ سرشناس‌، مرسوم‌ بود (برای‌ نمونه رجوع کنید به عتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 139؛ ابن‌اسفندیار،ج‌ 1، ص‌ 263). با این‌ حال‌، گزارشهایی‌ از آزاد سازی‌ اسیران‌ و خوش‌رفتاری‌ با برخی‌ امیران‌ اسیر شده‌ در دست‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به نرشخی‌، ص‌ 124ـ 125؛ حسینی‌، ص‌80 ـ81).در پایان‌، فتحنامه‌هایی‌ که‌ اغلب‌، ادبای‌ بزرگ‌ آنها را می‌نوشتند، برای‌ خلیفه‌ یا برخی‌ پادشاهان‌ و امیران‌ فرستاده‌ می‌شد که‌ حاوی‌ شکر خداوند، بشارت‌ پیروزی‌، و گاه‌ وصف‌ نبرد بود (رجوع کنید به فتحنامه‌ *) و مردم‌ در شهرها، با شنیدن‌ خبر فتح‌، به‌ چراغانی‌ کردن‌ و جشن‌ و پایکوبی‌ می‌پرداختند. گاهی‌ نیز برخی‌ شعرا در مدح‌ پیروزی‌ شعر می‌سرودند (رجوع کنید به بیهقی‌، ص‌ 628ـ 629؛ مسکویه‌، ج‌ 1، ص‌ 395ـ396؛ ابن‌اثیر، ج‌ 10، ص‌ 14؛ برای‌ آگاهی‌ از فنون‌ محاصره‌ در این‌ دوره‌ رجوع کنید به بارو*، برای‌ اطلاع‌ از نبردهای‌ دریایی‌ رجوع کنید به نیروی‌ دریایی‌ *).ب‌) دوره‌ مغول‌ و پس‌ از آن‌. مغولان‌ شیوه‌ها و تاکتیکهای‌ جنگی‌ جدید را وارد ایران‌ کردند که‌ در دوره‌ ایلخانان‌ و تیموریان‌ نیز ادامه‌ یافت‌ و جانشین‌ بسیاری‌ از روشهای‌ پیشینِ نبرد، چون‌ حرکت‌ آهسته‌ سپاه‌ و لشکریان‌ حرفه‌ای مجهز به‌ سلاحهای‌ سنگین‌، گردید. استقرار و استمرار حکومت‌ مغول‌ در واقع‌ به‌ سبب‌ ارتش‌ منظم‌، تاکتیکهای‌ ابتکاری‌ و تحرک‌ و مهارت‌ جنگی‌ آنان‌ بود (رجوع کنید به اشپولر، ص‌ 342ـ343). به‌رغم‌ مبالغه‌هایی‌ که‌ در باره‌ کثرت‌ سربازان‌ مغول‌، برای‌ توجیه‌ پیروزیهای‌ آنان‌، صورت‌ گرفته‌ است‌ به‌ نظر می‌رسد تعداد آنان‌ کمتر از لشکریان‌ فرمانروایان‌ چین‌ و نیز خوارزمشاهیان‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 592، که‌ تعداد کل‌ لشکریان‌ چنگیز را در زمان‌ درگذشت‌ وی‌ 000 ، 129 تن‌ ذکر کرده‌ است‌).جوینی‌ (ج‌ 1، ص‌ 21) لشکر مغول‌ را، از نظر فرمانبرداری‌ و نیز توان‌ تحمل‌ سختیها و مهارت‌ در جنگ‌، بهترین‌ سپاه‌ دوران‌ خویش‌ دانسته‌ است‌. استقامت‌ و پایداری‌ نیروهای‌ مغول‌ توجه‌ کارپینی، سیاح‌ ایتالیایی‌، را که‌ در 642 از جانب‌ پاپ‌ به‌ دربار خان‌ مغول‌ فرستاده‌ شده‌ بود، جلب‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 46). گروسه‌ (ص‌ 367) تاکتیک‌ و شیوه‌های‌ جنگی‌ مغولان‌ را به‌ جنگاوران‌ معاصرش‌، همچون‌ ناپلئون‌، تشبیه‌ کرده‌ است‌ (برای‌ آگاهی‌ بیشتر در باره‌ مقاومت‌ و سخت‌کوشی‌ مغولان‌ در جنگ‌ رجوع کنید به مارتین‌، ص‌ 50 ـ51).مغولان‌ از کودکی‌ وارد سپاه‌ می‌شدند و همه‌ مردان‌ بالغ‌، متعهد به‌ انجام‌ دادن‌ خدمات‌ نظامی‌ بودند. به‌ سربازان‌ به‌ طور مداوم‌ آموزشهای‌ نظامی‌ داده‌ می‌شد. شکارگاهها بهترین‌ مکان‌ برای‌ ارائه‌ فنون‌ نظامی‌، چون‌ تیراندازی‌ و محاصره‌ دشمن‌، بودند. لشکریان‌ با همان‌ شیوه‌ و تاکتیک‌ حضور در میدان‌ جنگ‌، در میدانهای‌ شکار نیز به‌ کار گرفته‌ می‌شدند (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 19ـ20، 106؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 526؛ کارپینی‌، ص‌ 84). بارتولد (ص‌ 386) شکار را در میان‌ مغولان‌، علاوه‌ بر منبعی‌ برای‌ به‌ دست‌ آوردن‌ آذوقه‌، به‌ منزله‌ رزمایش‌ (مانور) و تمرین‌ نظامی‌ دانسته‌ است‌ که‌ نقض‌ مقررات‌ آن‌، مجازاتهای‌ سختی‌ برای‌ سربازان‌ در پی‌ داشت‌ (نیز رجوع کنید به مورگان‌، ص‌ 102ـ103). به‌علاوه‌، گاه‌ برای‌ افزایش‌ هوشیاری‌ لشکر و مهیا کردن‌ آن‌ برای‌ مقابله‌ با حملات‌ غافلگیرانه‌، سلطان‌ دستور می‌داد در اردوگاه‌، خبرِ فرارسیدن‌ ناگهانی‌ دشمن‌ را شایع‌ کنند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1291). تیمور نیز قبل‌ از شروع‌ جنگ‌ به‌ آموزشهای‌ لازم‌ و بیان‌ قواعد و رسوم‌ نبرد و چگونگی‌ روبه‌رو شدن‌ با دشمن‌ می‌پرداخت‌ (حافظ‌ ابرو، 1380 ش‌، ج‌ 2، ص‌ 849).در آغازِ حملات‌ مغولان‌ به‌ ایران‌، سپاه‌ آنان‌ از قبایل‌ گوناگون‌ مغول‌ تشکیل‌ می‌شد، لیکن‌ پس‌ از فتوحات‌ به‌تدریج‌ عناصر غیر مغولی‌ وارد سپاه‌ گردید، به‌ گونه‌ای‌ که‌ در دوره‌ تیمور لشکرهای‌ محلی‌ شکل‌ گرفت‌ که‌ نیروهای‌ آن‌ مردم‌ بومی‌ هر شهر یا ایالت‌ بودند و به‌ نام‌ محل‌ خویش‌ خوانده‌ می‌شدند، مانند لشکر خراسان‌، لشکر کرمان‌ و لشکر قم‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌ 2، ص‌ 153؛ نیز رجوع کنید به منز، ص‌ 96ـ 106).تصمیم‌گیری‌ در باره‌ جنگ‌، نقشه‌ حمله‌، تعداد سربازان‌ و اسبها و تجهیزات‌ مورد نیاز برعهده‌ شورایی‌ به‌ نام‌ قوریلتای‌*، مرکّب‌ از امرای‌ بزرگ‌ مغول‌، بود (جوینی‌،ج‌ 1، ص‌144؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 256، ج‌ 2، ص‌ 1315).در این‌ دوره‌ و به‌ویژه‌ در زمان‌ چنگیز و تیمور، کسب‌ آگاهی‌ از وضع‌ سیاسی‌ و نظامی‌ دشمن‌ و نیز اوضاع‌ جغرافیای‌ سرزمین‌ مورد حمله‌ پیش‌ از جنگ‌، از جمله‌ از طریق‌ بازرگانان‌، پناهندگان‌ سیاسی‌ یا اُسرا، از اصول‌ اولیه‌ و بسیار مهم‌ بود (رجوع کنید به نسوی‌، ص‌ 92ـ93؛ نیز رجوع کنید به بارتولد، ص‌ 407، 409؛ مارتین‌، ص‌ 58؛ ساندرز، ص‌ 68). به‌ گفته‌ ابن‌تغری‌ بردی‌ (ج‌ 8، ص‌ 155ـ 156)، پیش‌ از نبرد عین‌جالوت‌ در 658، مغولان‌ 500 ، 1 نفر را برای‌ غارت‌ و نیز کسب‌ اخبار و اطلاعات‌ از وضع‌ دشمن‌، به‌ شام‌ اعزام‌ کرده‌ بودند. در 706 اولجایتو برای‌ حمله‌ به‌ گیلان‌ از افرادی‌ که‌ به‌ آنجا سفر کرده‌ و آن‌ سرزمین‌ را می‌شناختند، اطلاعات‌ لازم‌ را کسب‌ کرد (حافظ‌ ابرو، 1317 ش‌، بخش‌ 1، ص‌ 11). اهتمام‌ تیمور به‌ کسب‌ اخبار در باره‌ سرزمین‌ و نیروهای‌ دشمن‌ و حتی‌ مسائلی‌ چون‌ نرخها، وزنها، منزلگاهها، ناهمواریها، نام‌ شهرها و روستاها و اسامی‌ سرداران‌ دشمن‌ و فرماندهان‌ قلعه‌ها نیز مورد توجه‌ مورخان‌ قرار گرفته‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌عربشاه‌، ص‌ 456ـ457؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌ 2، ص‌ 181؛ کلاویخو، ص‌ 288ـ 289).توان‌ زیاد مغولان‌ و نیز سبکباری‌ آنان‌، به‌ویژه‌ در آغاز فرمانروایی‌، پیمودن‌ سریع‌ مسیرهای‌ طولانی‌ را برای‌ آنان‌ ممکن‌ می‌ساخت‌. اغلب‌، اخبار لشکرکشیها و نیز مسیر حرکت‌ سپاه‌ مخفی‌ نگه‌ داشته‌ می‌شد (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1362؛ ابن‌عربشاه‌، ص‌ 113). گاه‌ نیز قسمتهای‌ سه‌گانه‌ لشکر (رجوع کنید به ادامه‌ مقاله‌) هر کدام‌ از راهی‌ جداگانه‌ به‌ میدان‌ نبرد اعزام‌ می‌شدند (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 3، ص‌ 282ـ283؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1008).پیش‌ از فتح‌ شهرها و روستاها، آذوقه‌ و علوفه‌ لشکر بیشتر با غارت‌ به‌ دست‌ می‌آمد، هر چند گرفتن‌ آن‌ از مردمی‌ که‌ در مسیر سپاه‌ قرار داشتند نیز مرسوم‌ بود (رجوع کنید به نسوی‌، ص‌ 234؛ جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 113؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 508). همچنین‌ پیش‌ از حرکت‌، مسیر لشکر را قرق‌ می‌کردند؛ یعنی‌، چرای‌ دامها را در علفزارها و مرغزارها، برای‌ در دسترس‌ نگاه‌ داشتنِ علوفه‌ جهت‌ لشکریان‌، قدغن‌ می‌کردند (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 3، ص‌93 -94؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 975؛ نیز رجوع کنید به علوفه‌ *). با این‌ حال‌، از همراه‌ داشتن‌ علوفه‌ و آذوقه‌ و دیگر نیازمندیهای‌ خویش‌ نیز غافل‌ نبودند. به‌ گفته‌ جوینی‌ (ج‌ 1، ص‌ 22)، مغولان‌ در لشکرکشی‌ همه‌ نوع‌ وسایل‌ «از مختلفات‌ سلاحها و آلات‌ دیگر تا درفش‌ و سوزن‌ و حبال‌ و...» با خود می‌بردند. در لشکرکشی‌ هولاکو به‌ ایران‌، برای‌ هر نفر یک‌ تغار * (صد من‌) آرد و یک‌ خیک‌ (پنجاه‌ من‌) شراب‌ همراه‌ سپاه‌ بود (جوینی‌، ج‌ 3، ص‌ 94؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 976). به‌علاوه‌، پیش‌ از حرکت‌، گوشت‌ گوسفندان‌ را قدید (نمک‌ سود) می‌کردند و با خود می‌بردند (رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌ 2، ص‌ 104ـ 105). مغولان‌ نیز با همان‌ سازمانی‌ که‌ قرار بود وارد نبرد شوند، در مسیر حرکت‌ می‌کردند (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 3، ص‌ 97). آنان‌ برای‌ عبور از رودخانه‌ سبدهایی‌ از پوست‌ یا چرم‌ می‌ساختند، سپس‌ وسایل‌ خویش‌ را در آن‌ قرار می‌دادند و خود نیز درون‌ آن‌ می‌نشستند و با پارو زدن‌ یا بستن‌ آن‌ به‌ دم‌ اسبها عرض‌ رودخانه‌ را می‌پیمودند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 12، ص‌ 369؛ کارپینی‌، ص‌ 68). گاه‌ نیز با استفاده‌ از کشتیها، بر روی‌ رودخانه‌ پل‌ می‌بستند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 72).به‌ دلیل‌ مهارت‌ مغولان‌ در سوارکاری‌، اغلب‌ جلگه‌ای‌ هموار، که‌ از هر سو تا افق‌ دیده‌ شود، برای‌ محل‌ نبرد برگزیده‌ می‌شد (کارپینی‌، ص‌ 83). چنگیز در انتخاب‌ محل‌ نبرد مهارت‌ فراوان‌ داشت‌ و گاه‌ سرداران‌ خویش‌ را به‌سبب‌ برگزیدن‌ محل‌ نامناسب‌، توبیخ‌ می‌کرد (برای‌ نمونه‌: انتقاد چنگیز از قوتوقو، فرمانده‌ مغول‌، که‌ به‌ سبب‌ انتخاب‌ نبردگاه‌ نامناسب‌، در جنگ‌ پَرْوان‌، از لشکر خوارزمشاهیان‌ شکست‌ خورده‌ بود رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 525 ـ526). در صورت‌ سست‌ بودن‌ زمین‌ اردوگاه‌ و برخاستن‌ گرد و خاکِ زیاد به‌ هنگام‌ نبرد، به‌ لشکریان‌ دستور داده‌ می‌شد تا سطح‌ زمین‌ را با سنگ‌ بپوشانند (رجوع کنید به همان‌، ج‌ 1، ص‌ 536).سپاه‌ در این‌ دوره‌ ساختار دَهدَهی‌ (اعشاری‌) داشت‌ و به‌ دسته‌های‌ ده‌، صد، هزار و ده‌ هزار نفری‌ تقسیم‌ می‌شد. از میان‌ ده‌ نفر نخست‌ یکی‌ به‌ فرماندهی‌ برگزیده‌ می‌شد. از هر ده‌ فرمانده‌ نیز یکی‌ به‌ فرماندهی‌ صد نفر انتخاب‌ می‌شد و به‌ همین‌ ترتیب‌ فرمانده‌ هزار نفر و ده‌ هزار نفر تعیین‌ می‌گردید. هر ده‌هزار نفر، تومان‌ *و فرمانده‌ آن‌ امیرتومان‌ نامیده‌ می‌شد (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 23؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 588). این‌ تقسیم‌بندی‌، سپاه‌ مغول‌ را بسیار کارآمد و منظم‌ می‌ساخت‌، به‌گونه‌ای‌ که‌ امیرتومان‌ به‌راحتی‌ می‌توانست‌ با ارتباط‌ با فرماندهان‌ دسته‌های‌ کوچک‌تر، دستورهای‌ خویش‌ را در سپاه‌ به‌ اجرا گذارد. در میدان‌ نبرد، لشکر به‌ سه‌ بخش‌ تقسیم‌ می‌شد: میمنه‌ (بَرانغار/ بَوانقار)، میسره‌ (جَرانغار/ جَوانقار) و قلب‌ (قُلْ). هر بخش‌ امکان‌ داشت‌ از چند تومان‌ تشکیل‌ شده‌ باشد. در این‌ صورت‌، یکی‌ از امرای‌ تومان‌ به‌ نسبت‌ دیگران‌ ارشد به‌ حساب‌ می‌آمد (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 592 ـ 605، ج‌ 2، ص‌ 1008). در این‌ سازماندهی‌، روابط‌ قبیله‌ای‌ و خویشاوندی‌ سربازان‌ در قرار دادن‌ آنان‌ در هر دسته‌، در نظر گرفته‌ می‌شد. پیش‌قراولان‌ و پیام‌ رسانهایی‌ که‌ ارتباط‌ میان‌ این‌ بخشها و صفوف‌ را برقرار می‌کردند نیز به‌ مجموعه‌ مذکور افزوده‌ می‌گردید. تقسیم‌ لشکر بدین‌ شیوه‌ در دوره‌ جانشینان‌ چنگیز در ایران‌ و نیز در دوره‌ تیموریان‌ ادامه‌ یافت‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌،ج‌ 1، ص‌ 265، 268، ج‌ 2، ص‌ 232، 236؛ خواندمیر، ج‌ 3، ص‌ 507). برخی‌، تقسیم‌بندی‌ لشکر بدین‌ شیوه‌ را تحت‌ تأثیر چینیان‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به مورگان‌، ص‌ 107؛ اشپولر، ص‌ 331).خان‌ یا فرمانده‌ کل‌ سپاه‌، با نیروهای‌ ماهر و کارآمد، در قلب‌ قرار می‌گرفت‌. به‌علاوه‌، خان‌ گروهی‌ محافظ‌ شخصی‌ به‌ نام‌ «کشیکچیان‌» یا «بهادران‌/ بهادریه‌» در اختیار داشت‌ که‌ در لشکرکشیها اغلب‌ به‌ عنوان‌ نیروی‌ ضربت‌ و نیز پشتیبانی دیگر بخشهای‌ سپاه‌ عمل‌ می‌کردند (منهاج‌ سراج‌، ج‌ 2، ص‌ 104، 140؛ نسوی‌، ص‌ 158، 236؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌ 1، ص‌ 382؛ نیز رجوع کنید به مارتین‌، ص‌ 55؛ بارتولد، ص‌ 383ـ384؛ بهادر*؛ کشیکچی‌ *).بدنه‌ اصلی‌ لشکر را سواره‌ نظام‌ تشکیل‌ می‌داد. به‌سبب‌ اهمیت‌ سواره‌ نظام‌، هر سرباز در لشکر مغول‌، چندین‌ اسب‌ به‌همراه‌ داشت‌ که‌ بر یکی‌ سوار می‌شد و بقیه‌ را به‌ صورت‌ یدک‌ با خود می‌کشید (رجوع کنید به میرخواند، ج‌ 8، ص‌ 4235). به‌ گفته‌ کارپینی‌ (ص‌ 84)، از هر اسب‌ در هر چهار روز فقط‌ یک‌ روز سواری‌ گرفته‌ می‌شد. بی‌شک‌ همراه‌ بردن‌ اسبهای‌ یدک‌، بر نمایش‌ قدرت‌ و جنگاوری‌ سواران‌ مغول‌ تأثیر بسزایی‌ داشته‌ است‌. بدن‌ اسبها با زره‌ پوشانده‌ می‌شد و هر سوار دو یا سه‌ کمان‌، سه‌ تیردان‌ پر از تیر، یک‌ تبر، شمشیر نوک‌ تیز، کلاهخود، سپرهایی‌ که‌ گاه‌ از پوست‌ تهیه‌ می‌شد و نیزه‌هایی‌ چنگک‌دار برای‌ به‌ زیر کشیدن‌ سواران‌ دشمن‌ داشت‌ (رجوع کنید به منهاج‌ سراج‌، ج‌ 2، ص‌ 140؛ کارپینی‌، ص‌ 66ـ67).سربازان‌ مغول‌ در تیراندازی‌ مهارت‌ بسیاری‌ داشتند. آنان‌ در حال‌ تاختن‌ اسب‌ به‌ تیراندازی‌ می‌پرداختند و گاه‌ برای‌ افزایش‌ دقت‌ خویش‌ از اسب‌ پیاده‌ می‌شدند (رجوع کنید به مارتین‌، ص‌ 71). قدرت‌ و بُرد مفید تیرها فوق‌العاده‌ بود. گروسه‌ (ص‌ 369) بر آن‌ است‌ که‌ تیراندازان‌ مغولی‌ از فاصله‌ دویست‌ تا چهارصد متری‌ حریف‌ را هلاک‌ می‌کردند. به‌ گفته‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (ج‌ 2، ص‌ 1299)، مغولان‌ تیری‌ به‌ نام‌ تُونَه‌ داشتند که‌ سه‌پر و بسیار تیز بود. آنان‌ همچنین‌ سوهانهایی‌ برای‌ تیز کردن‌ تیرها با خود حمل‌ می‌کردند (کارپینی‌، ص‌ 67). موفقیت‌ مغولان‌ و جانشینان‌ آنان‌ در بسیاری‌ از جنگها مرهون‌ مهارت‌ تیراندازان‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به مارتین‌، ص‌ 72).پیش‌ از حمله‌، با فرستادن‌ پیکهایی‌ دشمن‌ را به‌ تسلیم‌ فرامی‌خواندند (رجوع کنید به نسوی‌، ص‌ 171؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 490) و با جنگ‌ روانی‌ و انتشار اخباری‌ مبنی‌ بر خونخوارگی‌ یا کثرت‌ لشکریان‌ خویش‌ (رجوع کنید به رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 504؛ مارتین‌، ص‌ 59؛ ساندرز، همانجا)، گاه‌ مردم‌ را به‌ ترک‌ مقاومت‌ و فرار وامی‌داشتند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌ 8، ص‌ 157ـ159؛ مقریزی‌، ج‌ 2، ص‌ 318ـ319). از اختلافات‌ سیاسی‌ و مذهبی‌ نیروهای‌ دشمن‌ نیز به‌خوبی‌ استفاده‌ می‌شد. چنگیز که‌ از طریق‌ بدرالدین‌ عمید، از کارگزاران‌ عالی‌رتبه‌ دستگاه‌ خوارزمشاهی‌، از اختلاف‌ محمد خوارزمشاه‌ و مادرش‌ ترکان‌ خاتون‌ و حمایت‌ سرداران‌ از آن‌ دو، آگاهی‌ یافته‌ بود، به‌ بدرالدین‌ دستور داد تا از جانب‌ برخی‌ سرداران‌ محمد نامه‌هایی‌ به‌ خان‌ مغول‌ بنویسد، آنگاه‌ پاسخ‌ خان‌ مغول‌، مبنی‌ بر تبانی‌ برضد محمد، نیز پشت‌ نامه‌ها نوشته‌ شد و ترتیبی‌ داده‌ شد که‌ نامه‌ها به‌ دست‌ جاسوسان‌ خوارزمشاه‌ برسد. آگاهی‌ محمد بر متن‌ این‌ نامه‌ها، موجی‌ از وحشت‌ و بی‌اعتمادی‌ میان‌ وی‌ و سردارانش‌ به‌ وجود آورد (رجوع کنید به نسوی‌، ص‌ 92ـ 93؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، ص‌ 494).حمله‌ با پیشروی‌ تیراندازان‌ و تیرباران‌ کردن‌ دشمن‌ آغاز می‌شد. این‌ کار را به‌ نوبت‌ دسته‌های‌ مختلف‌ تیرانداز، برای‌ برهم‌ زدن‌ نظم‌ سپاه‌ حریف‌، ادامه‌ می‌دادند (کارپینی‌، ص‌ 67)، سپس‌ پیش‌قراولان‌ و طلایع‌، برای‌ متفرق‌ ساختن‌ دشمن‌، وارد عمل‌ می‌شدند و به‌ دنبال‌ آن‌، دوجناح‌ هم‌ زمان‌ حرکت‌ دایره‌وار خویش‌ را، برای‌ حمله‌ به‌ دشمن‌ از دوپهلو و پشت‌، آغاز می‌کردند. حمله‌ جناحها، ظاهراً به‌ تقلید از چینیان‌، در پنج‌ صف‌ جدا از یکدیگر و با فاصله‌ صورت‌ می‌گرفت‌ و اگر ضرورت‌ ایجاب‌ می‌کرد صفها با سرعت‌ زیاد به‌ یکدیگر می‌پیوستند (همانجا؛ مارتین‌، ص‌ 70).محاصره‌ دشمن‌ از شیوه‌های‌ مورد علاقه‌ مغولان‌ در میدان‌ نبرد بود. آنان‌ برای‌ سهولت‌ این‌ کار، اغلب‌ تا حد امکان‌، عرض‌ سپاه‌ خویش‌ را امتداد می‌دادند (مارتین‌، ص‌ 69). این‌ تاکتیک‌، علاوه‌ بر ایجاد فاصله‌ میان‌ بخشهای‌ گوناگون‌ سپاه‌ دشمن‌، موجب‌ می‌شد که‌ تعداد نیروهای‌ مغول‌، بیش‌ از مقدار واقعی‌ نشان‌ داده‌ شود. برای‌ در میان‌ گرفتن‌ سپاهیان‌ متخاصم‌، گاه‌ صفهای‌ سپاه‌ را باز می‌کردند و به‌ نیروهای‌ دشمن‌ اجازه‌ پیشروی‌ می‌دادند و در زمان‌ مناسب‌ آنها را در برگرفته‌ قتل‌عام‌ می‌کردند (رجوع کنید به کارپینی‌، ص‌ 84). تاکتیک‌ محاصره‌ ــ که‌ عمدتاً در پشت‌ ابری‌ از گرد و غبار یا در پناه‌ تپه‌ها و دره‌ها انجام‌ می‌گرفت‌ (رجوع کنید به مارتین‌، ص‌ 73) ــ در دوره‌ تیمور نیز مورد توجه‌ بود (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌ 1، ص‌ 266).عقب‌نشینی‌ ساختگی‌ از دیگر تاکتیکهای‌ جنگی‌ بسیار رایج‌ در این‌ دوره‌ بود. این‌ نوع‌ عقب ‌نشینی‌ گاه‌ چند روز ادامه‌ می‌یافت‌ (رجوع کنید به کارپینی‌، ص‌ 67) تا با یافتن‌ مکان‌ و موقعیتی‌ مناسب‌ و کشاندن‌ دشمن‌ به‌ کمینگاهها، امکان‌ قلع‌ و قمع‌ وی‌ فراهم‌ گردد (برای‌ نمونه‌هایی‌ از این‌ گونه‌ عقب‌نشینی‌ رجوع کنید به نسوی‌، ص‌ 158؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌ 8، ص‌ 161). این‌ تاکتیک‌ جنگی‌، حتی‌ زمانی‌ که‌ دشمنان‌ آن‌ را شناخته‌ بودند، اغلب‌ با پیروزی‌ مغولان‌ همراه‌ بود (رجوع کنید به مارتین‌، همانجا) و جانشینان‌ آنان‌ در ایران‌ و نیز تیموریان‌ بارها از آن‌ استفاده‌ کردند (رجوع کنید به شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌ 1، ص‌ 265؛ ابن‌عربشاه‌، ص‌ 243ـ244).سربازان‌ مغول‌ اغلب‌ از نبرد تن‌ به‌ تن‌ پرهیز می‌کردند، اما اگر دشمن‌ زخمی‌ می‌شد یا سرباز مغولی‌ خود از اسب‌ می‌افتاد، با چاقوهایی‌ که‌ به‌همراه‌ داشت‌ به‌ نبرد می‌پرداخت‌ (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 12، ص‌ 364؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، همانجا؛ کارپینی‌، ص‌ 69).به‌ کار گرفتن‌ مردان‌ اسیر شده‌ دشمن‌، به‌ صورت‌ پیاده‌ نظام‌ در صفوفِ مقدّم‌ جبهه‌ (حَشَر)، نیز شیوه‌ای‌ مرسوم‌ بود. از این‌ افراد اغلب‌ برای‌ محاصره‌ شهرها، تخریب‌ قلعه‌ها، پرکردن‌ خندقها، حمل‌ منجنیقها و باروبنه‌ سپاه‌ و نیز نبرد با همکیشان‌ و هموطنان‌ خودشان‌ استفاده‌ می‌شد. مردان‌ حشری‌ ــ که‌ گاه‌ آنان‌ را به‌ هیئت‌ مغولان‌ در می‌آوردند و به‌ هر ده‌ نفر آنها یک‌ پرچم‌ می‌دادند ــ از دو جناح‌ و پشت‌ سر توسط‌ مردان‌ مسلح‌ محافظت‌ می‌شدند تا در صورت‌ کوتاهی‌ در وظایف‌ محوله‌ و استنکاف‌ از نبرد، به‌ قتل‌ برسند (برای‌ نمونه‌هایی‌ از این‌ شیوه رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 66، 71، 97؛ نسوی‌، ص‌ 114، 119؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 492، 500 ـ503؛ ابن‌عبری‌، ص‌ 266؛ نیز رجوع کنید به گروسه‌، ص‌ 399ـ400).فرمانبرداری‌ لشکریان‌ مغول‌ از فرماندهان‌ خویش‌ شگفت‌انگیز بود. با این‌ حال‌، برای‌ آن‌ دسته‌ از سربازانی‌ که‌ در جنگ‌ کوتاهی‌ می‌کردند یا مقررات‌ نظامی‌ را زیر پا می‌نهادند، مجازاتهای‌ سختی‌ در نظر گرفته‌ می‌شد. اگر از یک‌ گروهِ ده‌ یا صد نفره‌، یک‌ یا چند نفر از جنگ‌ فرار می‌کردند، همه‌ اعضای‌ گروه‌ به‌ قتل‌ می‌رسیدند. مجازات‌ کسانی‌ که‌ پیش‌ از پایان‌ نبرد به‌ جمع‌آوری‌ غنایم‌ می‌پرداختند، نگهبانانی‌ که‌ در هنگام‌ انجام‌ وظیفه‌ به‌ خواب‌ می‌رفتند و عده‌ای‌ که‌ همرزمان‌ خویش‌ را در پیشروی‌ یاری‌ نمی‌کردند، قتل‌ بود (رجوع کنید به کارپینی‌، ص‌ 45، 65ـ66، 83).مغولان‌ از هیچ‌گونه‌ فریبکاری‌ در جنگ‌ کوتاهی‌ نمی‌کردند. کارپینی‌ (ص‌ 84) بر آن‌ است‌ که‌ آنان‌ اغلب‌ با فریبکاری‌ پیروز می‌شدند؛ سوار کردن‌ آدمکهای‌ حصیری‌ و گاه‌ زنان‌ و کودکان‌ برای‌ بیشتر نشان‌ دادن‌ تعداد سپاهیان‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 69؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 1، ص‌ 523؛ ابن‌عربشاه‌، ص‌ 481؛ کلاویخو، ص‌ 294)، کمین‌ کردن‌ بخش‌ اصلی‌ سپاه‌ و فرستادن‌ گروه‌ کوچکی‌ به‌ میدان‌ برای‌ تظاهر به‌ ضعف‌ (ابن‌عربشاه‌، ص‌ 243ـ244؛ مارتین‌، ص‌ 74) و جاری‌ ساختن‌ آب‌ رودخانه‌ در اردوگاه‌ دشمن‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌ 2، ص‌ 1011) برخی‌ از این‌ حیله‌ها بود.مغولان‌ در صورت‌ پیروزی‌، برای‌ جلوگیری‌ از گردآمدن‌ دوباره‌ دشمن‌، با سرعت‌ بسیار به‌ تعقیب‌ آنان‌ می‌پرداختند و اغلب‌ باروبنه‌ سپاه‌ و اموال‌ مردم‌ را در شهرها غارت‌ می‌کردند. با این‌ حال‌، برخی‌ از اسیران‌، چون‌ دانشمندان‌ و هنرمندان‌ و گاه‌ مأموران‌ حکومتی‌، را به‌ عنوان‌ غنیمت‌ گرفته‌ و زنده‌ می‌گذاشتند (رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 1، ص‌ 66؛ خواندمیر، ج‌ 3، ص‌ 501).سپاهیان‌ مغول‌ اگر شکست‌ می‌خوردند یا ضرورت‌ عقب‌نشینی‌ را احساس‌ می‌کردند، با افروختن‌ آتش‌ در اردوگاه‌ خویش‌، شبانه‌ عقب‌ می‌نشستند (رجوع کنید به ابن‌اثیر، ج‌ 12، ص‌ 365) و برای‌ آزادی‌ اسرای‌ خویش‌ حاضر به‌ پرداخت‌ فدیه‌ بودند. به‌ گفته‌ ابن‌تغری‌ بردی‌ (ج‌ 8، ص‌ 164)، مغولان‌ پس‌ از شکست‌ در نبرد مجمع‌المروج‌، دو ماه‌ در شهر تبریز برای‌ کشته‌ شدگان‌ خویش‌ به‌عزاداری‌ پرداختند.ترتیبات‌ و اصطلاحات‌ مورد استفاده‌ در اردوهای‌ نظامی ترکمانان‌ قراقوینلو و آق‌قوینلو در ایران‌،تقلیدی‌ کامل‌ از شیوه‌های‌ جنگی‌ ایلخانان‌ بود (رجوع کنید به اوزون‌ چارشیلی،‌ ص‌ 285). به‌همراه‌ بردن‌ همه‌ نوع‌ وسایل‌ و تجهیزات‌ و نیز گروه‌ عظیمی‌ از ملازمان‌ با لشکر، تقسیم‌ سپاهیان‌ به‌ شیوه‌ دهدهی‌ و استفاده‌ از نظام‌ سه‌ بخشی‌ (بَرانغارـ جَرانغار و قُل‌) در جنگ‌، نشان‌دهنده‌ تقلید ترکمانان‌ از شیوه‌ها و تاکتیکهای‌ نظامی‌ پیشینیان‌ است‌ (برای‌ برخی‌ تشابهاتِ سازماندهی‌ نظامی‌ مغولی‌ ـ تیموری‌ با ترکمانان‌ رجوع کنید به باربارو، ص‌ 74ـ77؛ دوانی‌، ص51- 62؛ طهرانی‌، ص‌ 264ـ 265، 273ـ274؛ اوزون‌ چارشیلی‌، ص‌ 284ـ 288؛ مینورسکی، ص‌ 30ـ31، 212ـ 213، 217ـ 218؛ برای‌ جنگ‌ در ایران‌ پس‌ از رواج‌ استفاده‌ از اسلحه‌ گرم‌ رجوع کنید به باروت‌/ باروتخانه‌ *؛ تفنگ‌ *؛ نیز رجوع کنید به صفویان‌ *؛ افشاریان‌ *، قاجار، سلسله‌ *).منابع‌: ابن‌اثیر؛ ابن‌اسفندیار، تاریخ‌ طبرستان، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌[? 1320 ش‌]؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، النجوم‌ الزاهره‌ فی‌ ملوک‌ مصر و القاهره، قاهره‌ [? 1383] ـ1392/ [ ? 1963]ـ1972؛ ابن‌عبری‌، تاریخ‌ مختصرالدول‌،چاپ‌ انطون‌ صالحانی‌ یسوعی‌، بیروت‌ 1958؛ ابن‌عربشاه‌، عجائب‌ المقدور فی‌ نوائب‌ تیمور، چاپ‌ احمد فایز حمصی‌، بیروت‌ 1407/1986؛ ابوشجاع‌ روذراوری‌، ذیل‌ کتاب‌ تجارب‌ الامم‌ ، چاپ‌ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ‌ افست‌ بغداد [بی‌تا.]؛ جوزوفا باربارو، سفرنامه‌ جوزافا باربارو، در سفرنامه‌های‌ ونیزیان‌ در ایران‌: شش‌ سفرنامه‌ ، ترجمه‌ منوچهر امیری‌، تهران‌: خوارزمی‌، 1349 ش‌؛ فتح‌بن‌ علی‌ بنداری‌، تاریخ‌ دوله‌ آل‌سلجوق‌ [ زبده‌النصر و نخبه‌العصر]، بیروت‌ 1978؛ بیهقی‌؛ تاریخ‌ سیستان‌، چاپ‌ محمدتقی‌ بهار،تهران‌: زوار، [? 1314 ش‌]؛ جوینی‌؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ ‌ابرو، ذیل‌ جامع‌التواریخ‌ رشیدی‌، بخش‌ 1، چاپ‌ خانبابا بیانی‌، تهران‌ 1317 ش‌؛ همو، زبده‌التواریخ‌ ، چاپ‌ کمال‌ حاج‌ سیدجوادی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ علی‌بن‌ ناصر حسینی‌، زبده‌ التواریخ‌: اخبار الامراء و الملوک‌ السلجوقیه‌ ، چاپ‌ محمد نورالدین‌، بیروت‌ 1406/1986؛ حمداللّه‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌ ؛ خواندمیر؛ محمدبن‌ اسعد دوّانی‌، عرض‌ سپاه‌ اوزون‌ حسن‌ ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، در مجله‌ دانشکده‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌ ، سال‌ 3، ش‌ 3 (فروردین‌ 1335)؛ محمدبن‌ علی‌ راوندی‌، راحه‌الصدور و آیه‌السرور در تاریخ‌ آل‌ سلجوق‌ ، به‌ سعی‌ و تصحیح‌ محمد اقبال‌، بانضمام‌ حواشی‌ و فهارس‌ با تصحیحات‌ لازم‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1364 ش‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌؛ جان‌ جوزف‌ ساندرز، تاریخ‌ فتوحات‌ مغول‌ ، ترجمه‌ ابوالقاسم‌ حالت‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ محمدبن‌ علی‌ شبانکاره‌ای‌، مجمع‌الانساب‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدث‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌: تاریخ‌ عمومی‌ مفصل‌ ایران‌ در دوره‌ تیموریان‌ ، چاپ‌ محمد عباسی‌، تهران‌ 1336 ش‌؛ ابوبکر طهرانی‌، کتاب‌ دیار بکریه‌ ، چاپ‌ نجاتی‌ لوغال‌ و فاروق‌ سومر، آنکارا 1962ـ1964، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1356 ش‌؛ محمدبن‌ عبدالجبار عتبی‌، تاریخ‌العتبی‌ (تاریخ‌الیمینی‌ )، ضمن‌ الفتح‌ الوهبی‌ ( شرح‌الیمینی‌ )، از احمدبن‌ علی‌ منینی‌، قاهره‌ 1286؛ محمدبن‌ منصور فخر مدبر، آداب‌الحرب‌ و الشجاعه‌ ، چاپ‌ احمد سهیلی‌ خوانساری‌، تهران‌ 1346 ش‌؛ علی‌اصغر فقیهی‌، آل‌بویه‌: نخستین‌ سلسله‌ قدرتمند شیعه‌ با نمونه‌ای‌ از زندگی‌ جامعه‌ اسلامی‌ در قرنهای‌ چهارم‌ و پنجم‌ ، [تهران ] 1366 ش‌؛ قابوس‌بن‌ وشمگیر، قابوس‌نامه‌ ، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ 1352 ش‌؛ علی‌بن‌ یوسف‌ قفطی‌، تاریخ‌ الحکماء، و هو مختصرالزوزنی‌ المسمی‌ بالمنتخبات‌ الملتقطات‌ من‌ کتاب‌ اخبارالعلماء باخبارالحکماء ، چاپ‌ یولیوس‌ لیپرت‌، لایپزیگ‌ 1903؛ جووانی‌ د پیانو کارپینی‌، سفرنامه‌ پلان‌ کارپن‌، نخستین‌ سفیر واتیکان‌ در دربار مغول‌ در سال‌ 1245 میلادی‌ ، ترجمه‌ ولی‌اللّه‌ شادان‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ روی‌ گونثالث‌ د کلاویخو، سفرنامه‌ کلاویخو ، ترجمه‌ مسعود رجب‌نیا، تهران‌ 1344 ش‌؛ عبدالحی‌بن‌ ضحاک‌ گردیزی‌، تاریخ‌ گردیزی‌ ، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ رنه‌ گروسه‌، امپراطوری‌ صحرانوردان‌ ، ترجمه‌ عبدالحسین‌ میکده‌، تهران‌ 1365 ش‌؛ مسعودی‌، مروج‌ (پاریس‌)؛ مسکویه‌؛ احمدبن‌ علی‌ مقریزی‌، السلوک‌ لمعرفه‌ دول‌الملوک‌ ، چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا، بیروت‌ 1418/1997؛ عثمان‌بن‌ محمد منهاج‌ سراج‌، طبقات‌ ناصری‌ ، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، کابل‌ 1342ـ1343 ش‌؛ دیوید مورگان‌، مغولها ، ترجمه‌ عباس‌ مخبر، تهران‌ 1371 ش‌؛ میرخواند؛ ولادیمیر فئودوروویچ‌ مینورسکی‌، «پژوهشی‌ در باره‌ امور نظامی‌ و غیرنظامی‌ فارس‌»، ترجمه‌ حسن‌ جوادی‌، مجله‌ بررسیهای‌ تاریخی‌ ، سال‌ 4، ش‌ 1 (فروردین‌ و اردیبهشت‌ 1348)؛ محمدبن‌ جعفر نرشخی‌، تاریخ‌ بخارا ، ترجمه‌ ابونصر احمدبن‌ محمدبن‌ نصر قباوی‌، تلخیص‌ محمدبن‌ زفربن‌ عمر، چاپ‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌ 1351 ش‌؛ محمدبن‌ احمد نسوی‌، سیره‌ سلطان‌ جلال‌الدین‌ منکبرنی‌ ، چاپ‌ احمد احمدی‌، مصر 1953؛ حسن‌بن‌ علی‌ نظام‌الملک‌، سیاستنامه‌ ، چاپ‌ محمد قزوینی‌ و مرتضی‌ مدرس‌ چهاردهی‌، تهران‌ 1344 ش‌؛Vasily Vladimirowich Barthold, Turkestan down to the Mongol invasion , London 1928; EI 2 , s.v. "Harb. v:Persia" (by C. E. Bosworth); Beatrice Forbes Manz, The rise and rule of Tamerlane , Cambridge 1991; H. Desmond Martin, "The Mongol army", JRAS (1943); Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran , Leiden 1985; Ismail Hakki Uzuncarsili, Osmanli devletinin ilmiye taskilati , Ankara 1988.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 11
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده