جَنْد، شهری قدیمی در ماوراءالنهر، امروزه در جمهوری قزاقستان. مکان ویرانه های شهر قدیمی نزدیک شهر پروفسک (قزل ـ ارده)، در قسمت سفلا و کرانه راست و دهانه سیردریا (در مشرق رود سیحون)، قرار دارد ( د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 3ـ4، ذیل مادّه؛ گروسه، ص 392؛ نَسَوی، تعلیقات مینوی، ص 354). لرخ (باستانشناس روس) و اسکایلر (جهانگرد امریکایی) مکان جند را در قبرستانی قدیمی، نزدیک خرابههای شهر خُرخُوت، در مسیر راهآهن اورنبورگ ـ تاشکند، ذکر کردهاند (رجوع کنید به د. اسلام ، همانجا). کالائور خرابههای خشتْ قلعه را در محل تومار ـ اوتکول، در حدود 25ـ32 کیلومتری شهر پروفسک، دانسته است (رجوع کنید به بارتولد، 1977، ص 178). وامبری (ص XXVI ) مکان آن را بهصورت تقریبی نزدیک شهر غُجْدُوان*در ناحیه بخارا ذکر کرده است و تالستوف خرابههای جانْ قلعه/ جانکنت را ــ که در حدود 24 کیلومتری کازالینسک قرار دارد ــ مکان شهر جند دانسته است (رجوع کنید به بارتولد، 1366ش، ج 1، ص 396، پانویس 5).گرچه نام جند در منابع دوره اسلامی، ظاهراً از سده چهارم به بعد دیده شده، کاوش برخی باستانشناسان روس در قسمت سفلای سیردریا نشان داده است که تاریخ این محل به پیش از اسلام بازمیگردد. گفته میشود این مکان اقامتگاه قوم هونوـ ترکی بوده و ظاهراً در سده چهارم تجدید بنا شده و ازاینرو، اقامتگاه نو هم خوانده میشده است ( د. اسلام ، همانجا).در سدههای اسلامی، اهمیت شهر جند تاحدی بود که این نام به ناحیه آن و به دریاچه آرال هم اطلاق میشد و با نام ولایت جند و بلاد جند نیز در منابع آمده است (برای نمونه رجوع کنید به منهاج سراج، ج 1، ص 298؛ خواندمیر، ج 2، ص 633؛ نیز رجوع کنید به د. اسلام،همانجا). در قرن چهارم، ابنحوقل (ص 512) نام جند را در کنار خواره/ جواره و القریهالحَدیثه (رجوع کنید به ادامه مقاله) آورده است. در زمان وی این سه مکان، با آنکه جزو قلمرو غزها بهشمار میرفت، مسلماننشین بود (رجوع کنید به همانجا). مؤلف حدودالعالم نیز در همین دوره، از این سه مکان به عنوان سه شهرک در کرانه رود چاچ (سیر دریا/ سیحون)، یاد کرده است (ص 123). به نظر باسورث، این سه جا برای تجارت با مردم استپهای آسیای مرکزی، انبارهای مهمی محسوب میشدند (رجوع کنید به د. اسلام ، همانجا). مؤلف حدودالعالم (ص 42، 55) همچنین به ریگستانی میان سرزمین کیماک *، جند و خواره اشاره کرده و افزوده است که رود اوزگند، پس از رسیدن به حد جند و خواره، به دریای خوارزم (آرال) میریزد.جند، که یکی از مراکز مهم غزها بود، نقش مهمی در داستانهای نیمهافسانهای سلجوقی داشت(رجوع کنید به د.اسلام، همانجا). ظاهراً تا دهه سومِ سده پنجم،در جند و نیز خواره و دهنو نو از پادشاه غز اطاعت میشد (رجوع کنید به ادامه مقاله). ترکمنها غالباً در زمان آلتونتاش، حاجبِ سلطان محمود غزنوی (حک: 389ـ 421)، در خوارزم و نواحی جند قشلاق میکردند. در حدود 425، شاهملک، حاکم جند و از سران نامدار ترکان غز، به ترکمنها حمله کرد و حدود هفت یا هشت هزار تن از آنان را کشت (بیهقی، ص930؛ بارتولد، 1977، ص 298). سلجوقیان، پس از فتح دندانقان *در 431، خوارزم را تصرف کردند و شاهملک، ناگزیر، از جند گریخت و این شهر هم به دست سلجوقیان افتاد (رجوع کنید به بیهقی، ص 833 ـ839، 933)، اما مشکلات بعدی سلجوقیان موجب شد که جند، دست کم تا پایان سده ششم، جزو قلمرو قپچاقهای بومی شود ( د. اسلام ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).اهمیت و تقدس شهر جند نزد سلجوقیان تا حدی بود که سرآغاز و منشأ دولت خود را از شهر جند میدانستند و در آن زمان جند بزرگترین و مهمترین و محکمترین شهر مرزی در برابر کفار به شمار میرفت (رجوع کنید به بهاءالدین بغدادی، ص 14ـ 15). در 432، سلجوق (فرزند دقاق)، از رؤسای قبیله غز، به جند رفت و اسلام آورد و مانع خراج دادن جندیان به کفار (غزها) شد (ابناثیر، ج 9، ص 474). در 457، الب ارسلان سلجوقی (حک: 455ـ465)، به قصد تصرف جند، از جیحون گذشت، اما پس از دریافت هدایای نفیس از جندیان، به گرگانج رفت (همان، ج10، ص 49). در اواسط سده پنجم گردیزی (ص 258) به راهی اشاره کرده که از فاراب *به ده نو و سپس به سرزمین کیماک میرسیده، اما از جند یاد نکرده است.در دوره خوارزمشاهیان (470ـ 628)، جند و نواحی سفلای سیردریا و شبهجزیره مَنقِشْلاغ در مشرق دریای خزر، ثغور مهمی در برابر کفار قپچاق *به شمار میرفتند (رجوع کنید به بارتولد، 1977، ص 324). در 547 اَتْسِزبن خوارزمشاه جند را تصرف کرد و کمالالدین (پسر ارسلانخان محمود، حاکم سمرقند) از آنجا گریخت. اتسز جند را به فرزند خود، ایل ارسلان، سپرد و به خوارزم رفت (جوینی، ج 2، ص 10، 12؛ خواندمیر، ج 2، ص 632؛ نیز رجوع کنید به منهاج سراج، ج 1، ص 299). پس از این حمله، جند مقر مهمی برای حملات اتسز به ترکستان بهشمار رفت (بارتولد، 1977، ص 324). پس از مرگ اتسز در 551، ایلارسلان بهمنظور تاجگذاری در خوارزم، جند را به فرزند خود، تکش علاءالدین، واگذار نمود و پس از مرگ ایل ارسلان در 567، تکش جند را به قصد خوارزم ترک کرد (رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 342ـ343؛ خواندمیر، ج 2، ص 633). جوینی در ذکر وقایع سال 553 (رجوع کنید به ج 2، ص 14ـ 15)، به وجود صحرانشینان ترکمن در حوالی جند اشاره کرده است.با اینکه تا پایان سده ششم جند جزو قلمرو قپچاقها به شمار میرفت (بارتولد، 1977، ص 179)، در اواخر سده ششم و اوایل سدههفتم، از دوره خوارزمشاهیان، چندین نوبت از جند به قپچاقها حمله شد. در 616 (قس خواندمیر، ج 3، ص 30: در 617)، چنگیزخان فرزند بزرگ خود، جوجی * ، را برای تصرف جند روانه کرد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 490ـ491؛ نیز رجوع کنید به جوینی، ج 1، ص 66 و پانویس). اهالی جند دروازهها را بستند، اما سپاهیان مغول، با حفر خندق به دور شهر و به کاربردن منجنیق، آنجا را تصرف و سپس غارت و ویران کردند (جوینی، ج 1، ص 68ـ69؛ رشیدالدین فضلاللّه، همانجا). جوجی در 618 سپاهی از جند، برای یاری به لشکریان چنگیزخان، برای حمله به اُورگَنج (جرجانیه/ گرگانْج)، روانه کرد (رجوع کنید به جوینی، ج 1، ص 96ـ97). ظاهراً شهر جند پس از حمله مغول دیگر بهطور کامل آباد نشد (رجوع کنید به لسترنج، ص 486).در دهههای نخستین سده هفتم یاقوت حموی (1846، ص 109؛ همو، 1965، ذیل مادّه) نوشته که جند شهر بزرگ و مشهور بلاد ترک است و اهالی آن حنفیمذهباند و افزوده که امروزه این شهر در دست تاتارهاست و از وضع اهالی آن خبری نیست. جمالِ قرشی * ، از محققان نیمه دوم سده هفتم، نیز از شهر دیدن کرده است. در زمان وی، گرچه شهر بهصورت تلهایی از ویرانهها بود و اهمیت چندانی نداشت، بازارش پررونق بود و بازرگانان همچنان به آنجا رفت و آمد داشتند. گفته شده که بناهایی در جند، از جمله مسجد و مدرسه آن، در سده هشتم احداث شده است (معینالدین نطنزی، ص 73؛ بارتولد، 1956ـ 1958، ج 2، ص 101؛ قس دمشقی، ص 291، که در اوایل سده هشتم از جند به عنوان «شهر»، و نه ویرانه، یاد کرده است). ظاهراً پس از این زمان، جند دیگر اهمیت سابق خود را نیافت. در برخی منابع دوره صفوی (ح 906ـ 1135)، نام جند در ذکر وقایع 1007 آمده است که گمان میرود منظور ناحیه جند باشد (برای نمونه رجوع کنید به جنابدی، ص 736).در باره وضع دو شهر نزدیکِ جند، یعنی القریهالحدیثه و خواره، گفتنی است که خواره قبل از حمله مغول ویران شده و ظاهراً تنها در منابع سده چهارم نام آن ذکر شده بود و مکان آن تاکنون شناخته نشده است. در زمان جمال قرشی شهر دهنو هنوز وجود داشته است (رجوع کنید به بارتولد، 1350 ش، ص 211). کاوش لرخ نیز در ویرانههای جانکنت ثابت کرد که این شهر بعد از حمله مغول کاملاً متروک و ویراننشده بوده و ظاهراً تا سده هشتم وجود داشته و در ویرانههای آن، حدود پنجاه سکه پیدا شده که روی آنها کلمه ینگیشهر نوشته شده و برخی از آنها متعلق به سده هشتم بوده است (همانجا).از جمله بزرگان منسوب به جند، شرفالملک فخرالدین علیبن ابوالقاسم جندی (متوفی 628)، وزیر سلطان جلالالدین خوارزمشاه مِنکُبِرنی (برای اطلاع بیشتر در باره شرفالملک (رجوع کنید به نَسَوی، ص 134ـ137)، مؤیدالدین جندی * ، عارف و شاعر قرن هفتم و یعقوببن شیرین جندی (از شاگردان زَمَخشری رجوع کنید به سمعانی، ج 2، ص 95) بودهاند.منابع: ابناثیر؛ ابنحوقل؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، آبیاری در ترکستان ، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1350 ش؛ همو، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1366 ش؛ محمدبن مؤید بهاءالدین بغدادی، التوسل الی الترسل ، چاپ احمد بهمنیار، تهران 1315 ش؛ بیهقی؛ میرزابیگبن حسن جنابدی، روضهالصفویه ، چاپ غلامرضا طباطباییمجد، تهران 1378 ش؛ جوینی؛ حدودالعالم ؛ خواندمیر؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبهالدهر فی عجائب البر و البحر ، بیروت 1408/1988؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ سمعانی؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، زینالاخبار ، چاپ عبدالحی حبیبی، چاپ افست تهران 1347 ش؛ رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان ، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران 1365 ش؛ معینالدین نطنزی، منتخب التواریخ معینی ، چاپ پروین استخری، تهران 1383 ش؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363 ش؛ محمدبن احمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی ، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365 ش؛ نقشه راههای کشورهای آسیای مرکزی ، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان ، مقیاس 000 ، 500 ، 3:1، تهران: گیتاشناسی،[بیتا.]؛ یاقوت حموی، کتاب المشترک وضعا و المفترق صقعا ، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن 1846، چاپ افست بغداد [بیتا.]؛ همو، کتاب معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965؛Vasily Vladimirowich Barthold, Four studies on the history of Central Asia , translated from the Russian [by] V. and T. Minorsky, Leiden 1956-1958; idem, Turkestan down to the Mongol invasion , London 1977; EI 2 , suppl ., fascs. 3-4, Leiden 1981, s.v. "Djand" (by C. E. Bosworth); Guy Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate , Cambridge 1930; The Times atlas of the world , London: Times Books, 1992; Armin Vambery, History of Bokhara: from the earliest period down to the present , London 1873.