ترب (در عربی : فجل )

معرف

ریشة‌ خوراکیِ گیاهی‌ یک‌ساله‌ با نام‌ علمی‌ رافانوس‌ ، از تیرة‌ چلیپاییان‌ با بعضی‌ مصارف‌ دارویی‌
متن
تُرُب‌ (در عربی‌: فُجْل‌)، ریشة‌ خوراکیِ گیاهی‌ یک‌ساله‌ با نام‌ علمی‌ رافانوس‌ ، از تیرة‌ چلیپاییان‌ با بعضی‌ مصارف‌ دارویی‌. در ایران‌ نامهای‌ مختلفی‌ دارد: تَرِب‌ (در مازندران‌)، تُورْب‌ (در گیلان‌)، تُرُپ‌ (در کرمان‌)، تور و تِرْپ‌ (در کُردی‌)، تِرْپ‌ (در لُری‌ و لکی‌)، تورُب‌ (در نایین‌)، تُب‌ (در بیرجند)، تُرْب‌ (در دلیجان‌ و خور؛ نجف‌زادة‌ بارفروش‌، ذیل‌ «تَرِب‌»؛ مرعشی‌، ذیل‌ «تُورْب‌»؛ کلباسی‌، ص‌ 148؛ صفی‌زاده‌، ص‌ 68؛ پورحسینی‌، ص‌ 117؛ ایزدپناه‌، 1363 ش‌؛ همو، 1367 ش‌، ذیل‌ «تِرْپ‌»؛ ستوده‌، ص‌ 70؛ رضائی‌، ذیل‌ «تُب‌»؛ صفری‌، ذیل‌ «تُرْب‌»؛ فره‌وشی‌، ص‌ 17).ترب‌ از روزگار قدیم‌ کاملاً شناخته‌ شده‌ بوده‌ است‌. مثلاً هرودوت‌ (سدة‌ پنجم‌ ق‌ م‌) نوشته‌ است‌ که‌ بر هِرم‌ خِئوپْس‌ در مصر کتیبه‌ای‌ بود که‌ مقدار ترب‌ و پیاز و بعضی‌ مواد مصرفیِ کارگران‌ بر آن‌ ثبت‌ شده‌ بود (ص‌ 179). در مصر باستان‌ ترب‌ را برای‌ روغنی‌ که‌ از تخم‌ آن‌ می‌گرفتند، می‌کاشتند، و این‌ برایشان‌ بسیار سودآور بود (پلینیوس‌، ج‌ 5، ص‌ 473). همچنین‌ جالینوس‌ (به‌ نقل‌ اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ اسرائیلی‌ ] سدة‌ چهارم‌ [ ؛ ج‌ 3، ص‌ 102ـ103) فصلی‌ در بارة‌ ترب‌ نگاشته‌ بوده‌ است‌. امروزه‌ در هر آب‌ و هوایی‌ ترب‌ می‌کارند، ولی‌ در مناطق‌ معتدل‌ و معتدل‌ مرطوب‌ بهتر نتیجه‌ می‌دهد. در ایران‌ در بخشهای‌ وسیعی‌ کاشته‌ (طباطبائی‌، کتاب‌ اول‌، ص‌ 552 ـ553) و از آن‌ صرفاً به‌ عنوان‌ سبزی‌ خوراکی‌ استفاده‌ می‌شود.دیوسکوریدس‌ (سدة‌ اول‌ میلادی‌) برای‌ ترب‌ دو نوع‌ برّی‌ و بستانی‌ ذکر کرده‌ است‌ (ش‌112، ص‌ 189ـ190). ابن‌وحشیّه‌، مؤلف‌ یا مترجم‌ الفلاحة‌ النبطیة‌ (سدة‌ چهارم‌)، از سه‌ گونه‌ ترب‌ نام‌ برده‌ است‌: شامی‌ ] مخروطی‌ شکل‌ [ ، مستطیل‌ و برّی‌ (ج‌ 1، ص‌ 552 ـ 555). اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ (ج‌ 3، ص‌ 101) و ابوالخیر اشبیلی‌ (سدة‌ ششم‌؛ ج‌ 2، ص‌ 470ـ471) دو گونة‌ اصلی‌، بستانی‌ ] = مزروع‌ [ و برّی‌ ] = کوهی‌/ وحشی‌ [ ، برای‌ ترب‌ قایل‌ شده‌ و برای‌ هریک‌ انواعی‌ ذکر کرده‌اند. ابن‌عَوّام‌ اشبیلی‌ (سدة‌ ششم‌) دو گونة‌ دراز و گرد ترب‌ را که‌ در آثار کشاورزی‌ نبطیان‌ آمده‌ بوده‌، ذکر کرده‌ است‌ (ج‌ 2، ص‌ 179). برخی‌ گفته‌اند گونة‌ شامی‌ از گذاشتن‌ تخم‌ شلغم‌ در بوتة‌ ترب‌، یا بالعکس‌، و سپس‌ کاشتن‌ آن‌ حاصل‌ می‌شود (انطاکی‌، ص‌356؛ حکیم‌ مؤمن‌، ص‌ 193؛ عقیلی‌ علوی‌شیرازی‌، ص‌ 647). حکیم‌ مؤمن‌ سه‌ گونة‌ برّی‌ و بستانی‌ و شامی‌ را ذکر کرده‌ است‌ (همانجا؛ برای‌ تقسیم‌بندی‌ امروزی‌ رجوع کنید به میرحیدر، ج‌ 1، ص‌ 31ـ32).ابن‌عوّام‌ (همانجا) شرح‌ مبسوطی‌ در بارة‌ کشت‌ ترب‌، به‌ نقل‌ از ابن‌حجّاج‌ و او نیز از یونیوس‌ کلوملاّ (سدة‌ نخست‌ میلادی‌) آورده‌ است‌ از جمله‌ اینکه‌ ترب‌ را از اعتدال‌ بهاری‌ تا انقلاب‌ تابستانی‌، می‌کاشتند. وی‌ شیوه‌های‌ آیش‌ و کشت‌ و آبیاری‌، و نیز کود مفید برای‌ درشت‌تر شدن‌ ترب‌ را ذکر کرده‌ و نیز گفته‌ است‌ که‌ اگر بذر ترب‌ را سی‌ ساعت‌ در آب‌ آمیخته‌ به‌ عسل‌ یا شربت‌ یا شراب‌ ملایم‌ بخوابانیم‌ و بعد بلافاصله‌ آن‌ را بپاشیم‌، ترب‌ مزة‌ بهتری‌ خواهد داشت‌ (ج‌ 2، ص‌ 179ـ181). بنابر مطالب‌ الفلاحة‌ النبطیة‌ (ج‌1، ص‌552ـ553)، ترب‌ را از ماه‌ ایلول‌ تا آخر تشرین‌ اول‌ یا ثانی‌ (از شهریور تا آبان‌)، و در جاهایی‌ از بابِل‌ در آخر ماه‌ آب‌ (اواسط‌ مرداد) می‌کاشتند.جالینوس‌ (به‌ نقل‌ ابن‌بیطار، ج‌ 3، ص‌ 157) ترب‌ را در درجة‌ سوم‌ مُسَخِّن‌ (گرم‌کننده‌) و در درجة‌ دوم‌ مجفِّف‌ (خشکاننده‌) دانسته‌ است‌. قویترین‌ قسمت‌ ترب‌ را بترتیب‌ تخم‌، پوست‌، برگ‌ و گوشت‌ آن‌ دانسته‌اند (ابن‌سینا، ج‌ 1، کتاب‌ دوم‌، ص‌688؛ حکیم‌ مؤمن‌، همانجا). به‌ نوشتة‌ حکیم‌ مؤمن‌ (همانجا) تا درجة‌ سوم‌ گرم‌ و در درجة‌ دوم‌ خشک‌ و به‌ نوشتة‌ انطاکی‌ (همانجا) در درجة‌ دوم‌ گرم‌ و خشک‌کننده‌ و در درجة‌ سوم‌ برّی‌ است‌.خواص‌ درمانی‌ گوناگونی‌ که‌ پزشکان‌ قدیم‌ برای‌ اجزای‌ ترب‌ ذکر کرده‌اند، عمدتاً برگرفته‌ از دیوسکوریدس‌ است‌: 1) تخم‌ ترب‌: خوردن‌ آن‌ با سرکه‌ قی‌آور و مُدرّ بول‌ است‌ و ورم‌ طِحال‌ را از بین‌ می‌برد؛ غرغرة‌ آن‌ با سکنجبین‌ پخته‌ به‌صورت‌ گرم‌ برای‌ درمان‌ خُناق‌، و نوشیدن‌ آن‌ برای‌ درمان‌ مارگزیدگی‌ سودمند است‌ (ش‌112، ص‌ 190). علاوه‌ بر این‌، در درمان‌ سرفه‌، قوباء، غانغرایا، کَلَف‌ (لک‌ و پیس‌)، بَهَق‌ سیاه‌، درد مفاصل‌، خنازیر، ورم‌ شکم‌، و نَمَش‌ (لک‌ و پیس‌) به‌ صورت‌ ضماد و خوراکی‌ به‌ کار می‌رفته‌ است‌ و آن‌ را مدرّ بول‌ و افزایندة‌ شیر می‌دانسته‌اند (رازی‌، 1374ـ1390، ج‌ 21، ص‌ 218؛ همو، 1408، ص‌ 315؛ هروی‌، ص‌ 240؛ ابن‌سینا؛ ابن‌بیطار، همانجاها؛ ابن‌عدیم‌، ج‌ 1، ص‌ 146؛ حکیم‌ مؤمن‌، ص‌194؛ انصاری‌شیرازی‌، ص‌322؛ عقیلی‌ علوی‌شیرازی‌، ص‌647ـ649). به‌ نوشتة‌ جمالی‌یزدی‌ (ص‌ 151) دودکردن‌ تخم‌ ترب‌، شپش‌ جامه‌ را از میان‌ می‌برد. 2) ریشة‌ ترب‌: بادآور، سبب‌ آروغ‌ بسیار، مدرّ و مسخّن‌ است‌. خوردن‌ آن‌ پس‌ از طعام‌ سبب‌ نرمی‌ شکم‌ و تسهیل‌ قی‌ و پیش‌ از طعام‌ سبب‌ دفع‌ غذا می‌شود. پختة‌ آن‌ مُصلحِ سرفة‌ مزمن‌ وغلظت‌ کیموس‌ (شیرة‌ معده‌) است‌ (دیوسکوریدس‌، ش‌112، ص‌ 189). خواص‌ دیگر: پاک‌کنندة‌ کلیه‌ و مثانه‌ و کبد، برطرف‌کنندة‌ یرقان‌ و بلغم‌، افزایندة‌ شیرمادران‌، رویانندة‌ مو بر داءالثعلب‌ (به‌صورت‌ ضماد)، درمان‌کنندة‌ تب‌ بلغمی‌ و زخمهای‌ گوش‌ و نقرس‌ و عِرق‌النِّساء و بَهَق‌ (ثابت‌بن‌ قرّه‌، ص‌ 124، 146؛ طبری‌، ص‌ 528؛ رازی‌، 1374ـ1390، ج‌ 21، ص‌ 218ـ222؛ همو، 1408، ص‌ 249؛ اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ اسرائیلی‌، ج‌ 3، ص‌ 101ـ 106؛ اخوینی‌ بخاری‌، ص‌ 743؛ حکیم‌ میسری‌، ص‌ 84؛ هروی‌؛ ابن‌بیطار، همانجاها؛ حکیم‌ مؤمن‌، ص‌193؛ انطاکی‌، همانجا). مؤلف‌ الفلاحة‌ النبطیة‌ به‌ نقل‌ از حکیمی‌ به‌نام‌ ادمی‌/ آدمی‌ نوشته‌ است‌ که‌ با خوراندن‌ ترب‌ به‌ دیوانه‌، جنون‌ وی‌ زایل‌ می‌شود (ج‌ 1، ص‌ 149ـ150). همو می‌نویسد که‌ چاه‌کَن‌ نباید ترب‌ و پیاز و سایر چیزهای‌ بدبو بخورد، چون‌ نَفَس‌ او سبب‌ فاسد شدن‌ هوای‌ چاه‌ می‌شود و او را هلاک‌ می‌کند (ج‌ 1، ص‌ 72). به‌ نوشتة‌ جمالی‌ یزدی‌ (همانجا) دودکردن‌ تربِ خشک‌، کژدم‌ را از خانه‌ می‌گریزاند. 3) پوست‌ ترب‌: با سکنجبین‌ قی‌آورتر از خود ترب‌ است‌. ضماد آن‌ برای‌ مبتلایان‌ به‌ بیماری‌ طُحال‌ مفید است‌ و با عسل‌، اثر زخمها و تیرگی‌ زیرچشم‌ را از بین‌ می‌برد؛ در درمان‌ مارگزیدگی‌ سودمند است‌؛ ضماد مخلوط‌ آن‌ با آردِ شَلْمک‌ برداءالثعلب‌ مو می‌رویاند؛ پادزهر اختناقِ ناشی‌ از قارچ‌ سمی‌ است‌؛ برای‌ روان‌ شدن‌ طَمْث‌ مفید است‌؛ اکتحال‌ کوبیدة‌ پوست‌ خشک‌شدة‌ ترب‌، سبب‌ افزایش‌ بینایی‌ می‌شود (دیوسکوریدس‌، ش‌112، ص‌ 189ـ 190؛ رازی‌، 1374ـ1390، ج‌ 21، ص‌ 218؛ هروی‌، همانجا؛ قزوینی‌، ص‌ 255). 4) آب‌ ترب‌: ابن‌عوّام‌ نوشیدن‌ آب‌ ترب‌ را برای‌ خنثی‌ کردن‌ سم‌ مفید دانسته‌ است‌ (ج‌ 2، ص‌ 183). ضماد یا شربت‌ آب‌ ترب‌ و سکنجبین‌، گشایندة‌ سُدَد طحال‌ است‌ (اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ اسرائیلی‌، ج‌3، ص‌ 105) و برای‌ درمان‌ یرقان‌ به‌ کار می‌رفته‌ است‌ (جرجانی‌، ص‌ 201). افشاندن‌ آب‌ ترب‌ یا آب‌ برگ‌ آن‌ بر عقرب‌ آن‌ را می‌کُشد (ابوریحان‌ بیرونی‌، ص‌ 456؛ حکیم‌ مؤمن‌، ص‌ 193؛ انصاری‌شیرازی‌، همانجا). 5) برگ‌ ترب‌: به‌ هضم‌ غذا کمک‌ می‌کند. گشایندة‌ سدد کبد و نرم‌کنندة‌ شکم‌ و افزایندة‌ شیرمادران‌، و جلا دهندة‌ چشم‌ است‌. ضماد آن‌ برطرف‌کنندة‌ کبودی‌ ناشی‌ از ضربه‌، و آب‌ آن‌ در درمان‌ یرقان‌ و استسقاء مفید است‌ (ثابت‌بن‌ قرّه‌، ص‌ 103ـ104؛ رازی‌، 1408، همانجا؛ اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ اسرائیلی‌، ج‌ 3، ص‌ 104؛ ابن‌عدیم‌؛ انصاری‌شیرازی‌، همانجاها؛ عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، ص‌ 648). 6) روغن‌ ترب‌: گرم‌ در درجة‌ سوم‌ و خشکاننده‌ در درجة‌ دوم‌ است‌ (رازی‌، 1374ـ1390، ج‌ 21، ص‌ 219). برای‌ درمان‌ گوش‌درد ناشی‌ از سرما مفید است‌ و چکاندن‌ آن‌ با روغن‌ بادام‌ تلخ‌ در گوش‌، باد گوش‌ را درمان‌ می‌کند (رازی‌، 1408، ص‌ 402؛ ابن‌سینا، ج‌1، کتاب‌ دوم‌، ص‌ 689؛ هروی‌، همانجا). گرم‌ و لطیف‌ است‌ و هرچه‌ کهنه‌تر باشد، بهتر است‌ (هروی‌، ص‌ 140). تدهین‌ آن‌ جهت‌ رفع‌ شپش‌ مفید است‌ (حکیم‌ مؤمن‌، ص‌ 194). اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ اسرائیلی‌ ترب‌ را برای‌ چشم‌، دندان‌، حلق‌ و دردهای‌ شکم‌ و معده‌ مضر دانسته‌ است‌ (ج‌ 3، ص‌ 101ـ102).احادیثی‌ از پیامبر اکرم‌ در بارة‌ ترب‌ روایت‌ کرده‌اند، مثلاً: «ریشة‌ ترب‌ بلغم‌ را از بین‌ می‌برد و برگش‌ مدرّ بول‌ است‌» (مجلسی‌، ج‌59، ص‌ 285). از امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌ نیز نقل‌ کرده‌اند: «ترب‌ سه‌ ویژگی‌ دارد: برگش‌ رفع‌کنندة‌ باد، تخمش‌ مدرّ بول‌، و ریشه‌اش‌ از بین‌برندة‌ بلغم‌ است‌» (همان‌، ج‌ 63، ص‌ 230؛ برای‌ اطلاع‌ از مصارف‌ دارویی‌ امروزی‌ ترب‌ رجوع کنید به زرگری‌، ج‌ 1، ص‌ 220ـ221، 679).منابع‌: ابن‌بیطار؛ ابن‌سینا، القانون‌ فی‌ الطب‌ ، چاپ‌ ادوار قش‌، بیروت‌ 1408/ 1987؛ ابن‌عدیم‌، الوصلة‌ الی‌ الحبیب‌ فی‌ وصف‌ الطیّبات‌ و الطیب‌ ، چاپ‌ سلیمی‌ محجوب‌ و دریّة‌ الخطیب‌، حلب‌ 1406/ 1986؛ ابوالخیر اشبیلی‌، عمدةُالطَّبیب‌ فی‌ معرفة‌ النّبات‌ ، چاپ‌ محمد عربی‌ خطّابی‌، بیروت‌ 1995؛ ابوریحان‌ بیرونی‌، الصیدنة‌ ؛ اخوینی‌ بخاری‌؛ اسحاق‌بن‌ سلیمان‌ اسرائیلی‌، کتاب‌ الاغذیة‌ ، چاپ‌ عکسی‌ از نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ سلیمانیه‌، چاپ‌ فؤاد سزگین‌، فرانکفورت‌ 1406/ 1986؛ علی‌بن‌ حسین‌ انصاری‌ شیرازی‌، اختیارات‌ بدیعی‌ (قسمت‌ مفردات‌)، چاپ‌ محمدتقی‌میر، تهران‌ 1371ش‌؛ انطاکی‌؛ حمید ایزدپناه‌، فرهنگ‌ لری‌ ، تهران‌ 1363ش‌؛ همو، فرهنگ‌ لکی‌ ، تهران‌ 1367ش‌؛ ابوالقاسم‌ پورحسینی‌، فرهنگ‌ لغات‌ و اصطلاحات‌ مردم‌ کرمان‌ ، کرمان‌ 1370ش‌؛ ثابت‌بن‌ قُرّه‌، کتاب‌ الذخیرة‌ فی‌ علم‌الطب‌ ، چاپ‌ صبحی‌، قاهره‌ 1928؛ اسماعیل‌بن‌ حسن‌ جرجانی‌، خُفّی‌ علائی‌ ( خفّ علائی‌ یا الخفیة‌ العلائیة‌ )، چاپ‌ علی‌اکبر ولایتی‌ و محمود نجم‌آبادی‌، تهران‌ 1369ش‌؛ مطهربن‌ محمد جمالی‌یزدی‌، فرّخ‌نامه‌: دائرة‌المعارف‌ علوم‌ و فنون‌ و عقائد ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1346ش‌؛ محمدمؤمن‌بن‌ محمدزمان‌ حکیم‌ مؤمن‌، تحفة‌ حکیم‌ مؤمن‌ ، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1277، چاپ‌ افست‌ 1378؛ حکیم‌ میسری‌، دانشنامه‌ در علم‌ پزشکی‌ ، چاپ‌ برات‌ زنجانی‌، تهران‌ 1366ش‌؛ دیوسکوریدس‌، هیولی‌الطب‌ فی‌ الحشائش‌ و السموم‌ ، ترجمة‌ اِصْطِفَن‌بن‌ بَسیل‌ و اصلاح‌ حنین‌بن‌ اسحاق‌، چاپ‌ سزار ا. دوبلر و الیاس‌ تِرِس‌، تطوان‌ 1952؛ محمدبن‌ زکریا رازی‌، کتاب‌ الحاوی‌ فی‌ الطب‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1374ـ1390/ 1955ـ1971؛ همو، المنصوری‌ فی‌الطب‌ ، چاپ‌ حازم‌ بکری‌ صدیقی‌، کویت‌ 1408/ 1987؛ جمال‌ رضائی‌، واژه‌نامة‌ گویش‌ بیرجند ، چاپ‌ محمود رفیعی‌، تهران‌ 1373ش‌؛ علی‌ زرگری‌، گیاهان‌ داروئی‌ ، ج‌1، تهران‌ 1368ش‌؛ منوچهر ستوده‌، فرهنگ‌ نائینی‌ ، تهران‌ 1365ش‌؛ حسین‌ صفری‌، واژه‌نامة‌ راجی‌: گویش‌ دلیجان‌ ، تهران‌ 1373ش‌؛ صدیق‌ صفی‌زاده‌، طب‌ سنتی‌ در میان‌ کردان‌ ، تهران‌ 1361ش‌؛ محمد طباطبائی‌، گیاه‌شناسی‌ کاربردی‌ برای‌ کشاورزی‌ و منابع‌ طبیعی‌ ، کتاب‌ اول‌: گیاهان‌ زراعت‌های‌ بزرگ‌ ، تهران‌ 1365ش‌؛ علی‌بن‌ سهل‌ طبری‌، فردوس‌الحکمة‌ فی‌الطب‌ ، چاپ‌ محمدزبیر صدیقی‌، برلین‌ 1928؛ عقیلی‌ علوی‌شیرازی‌؛ بهرام‌ فره‌وشی‌، واژه‌نامة‌ خوری‌ ، تهران‌ 1355ش‌؛ الفلاحة‌ النبطیة‌ ، الترجمة‌ المنحولة‌ الی‌ ابن‌وحشیه‌، چاپ‌ توفیق‌ فهد، دمشق‌ 1993ـ 1998؛ زکریابن‌ محمد قزوینی‌، عجائب‌ المخلوقات‌ و غرائب‌ الموجودات‌ ، بیروت‌: دارالشرق‌ العربی‌، ] بی‌تا. [ ؛ ایران‌ کلباسی‌، گویش‌ کردی‌ مهاباد ، تهران‌ 1362ش‌؛ مجلسی‌؛ احمد مرعشی‌، واژه‌نامة‌ گویش‌ گیلکی‌، به‌ انضمام‌ اصطلاحات‌ و ضرب‌المثل‌های‌ گیلکی‌ ، رشت‌ 1363ش‌؛ حسین‌ میرحیدر، معارف‌ گیاهی‌ ، تهران‌ 1372ـ 1375ش‌؛ محمدباقر نجف‌زادة‌ بارفروش‌، واژه‌نامة‌ مازندرانی‌ ، تهران‌ 1368ش‌؛ هروی‌؛Herodotus, The histories , tr. Aubrey de Sإlincourt, ed. A. R. Burn, Harmondsworth, England 1980; Ibn ـ Awwa ¦ m, Le livre de l'agriculture d'Ibn-al-Awam (Kitabal-felahah ), tr. J. ـ J. Clإment - Mullet, Paris 1864-1867, repr. Tunis 1983; Pliny [the Elder], Natural history , with an English translation, vol. 5, ed. & tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. 1971.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 6
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده