تراویح ، اصطلاحی در فقه اهل سنّت. در لغت جمع ترویحه بهمعنای استراحت دادن و راحتگذاردن است، و در اصطلاح بهنمازهای مستحبی خاصی که در شبهای ماه رمضان بهجماعت برپا میشود، اطلاق شده است. وجه تسمیة این نمازها به تراویح آن بوده که امام جماعت پس از هر دو نماز مستحبی، که بهصورت دو رکعتی برگزار میشده، بهمردم فرصت استراحت میداده است (ابناثیر، 1364 ش، ج 2، ص 274؛ ابنفارس، ج 2، ص 456، ذیل «روح»؛ فیروزآبادی، ج1، ص457؛ قسطلانی، ج3، ص424). این فرصت به اندازهای بوده که نمازگزار بتواند از مسجد پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم تا کوه سَلْع، در نزدیکی مسجد، برود (متقی، ج 8، ص 409). در مکه نیز پس از هر دو نماز، در فرصتی که داده میشد، هفت دور بر گرد کعبه طواف میکردند (شمسالائمه سرخسی، ج2، ص 145). این روش در مکه مدتها استمرار داشت. ابنجُبَیر که در 579 به مکه رفته، این مراسم را گزارش کرده است (ص 122ـ123).در احادیث اسلامی، بر شبزندهداری و اقامة نماز مستحبی در ماه رمضان تأکید شده است، ولی در زمان پیامبر صلیاللّهعلیه وآلهوسلم این کار بهطور فرادی' انجام میگرفت و تنها دو یا سه شب بهجماعت برگزار شد. در این باره بخاری (ج3، ص58ـ59) و مسلم (ج 1، ص 524) از عایشه روایت کردهاند که پیامبراکرم در شبی از ماه رمضان در مسجد به نافله پرداخت و گروهی به آن حضرت اقتدا کردند. این کار در شب بعد نیز تکرار شد. در شب سوم یا چهارم جمعیت افزونتر شد، ولی پیامبر صلیاللّهعلیهو آلهوسلم به مسجد نرفت و هنگام صبح به مردم فرمود که من از اجتماع شما مطلع بودم، اما از آن بیم داشتم که در صورت استمرار این نماز بر شما واجب گردد و از انجام آن ناتوان باشید. بههمین سبب، مراسم تراویح در زمان آن حضرت و دوران خلافت ابوبکر و نخستین سال خلافت عمر برگزار نشد؛ اما عمر در سال 14 به برپایی تراویح فرمان داد. به گفتة عبدالرحمانبن عبدالقادر، کارگزار بیتالمال (بیهقی، ج2، ص493؛ قسطلانی، ج3، ص425)، عمر آنگاه که پراکندگی مردم را در نماز مستحبی دیده اُبیّبن کعب را پیشنماز قرار داده و بهجماعت خواندن این نماز را معمول کرده است (بخاریجعفی، ج3، ص58). بر این اساس، خلیفة دوم پایهگذار تراویح در تاریخ اسلام شناخته شده است (ابنسعد، ج3، ص281؛ سیوطی، ص47؛ ابنقدامه، ج1، ص798). این روایت را که ابیّبن کعب در زمان پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نیز این نماز را بهجماعت برپا میداشته، و این امر مورد تأیید آن حضرت بوده (ابوداود، ج2، ص51)، از جهت سند ضعیف دانستهاند (ابنقدامه، همانجا؛ عینی، ج11، ص 125).تمامی فقهای عامه مشروعیت نماز تراویح را پذیرفته و برخی تفاصیل احکام آن را آوردهاند ( رجوع کنید به شمسالائمه سرخسی، ج2، ص144ـ149؛ ابنقدامه، ج 1، ص797ـ802)، ولی در جزئیات آن اختلاف دارند. اکثریت آنان در تراویح جماعت را افضل میدانند (شمسالائمه سرخسی، ج 2، ص 144)، طحاوی بهجماعت خواندن آن را واجب کفایی دانسته است (شوکانی، ج 2، جزء 3، ص50) و در برابر، شافعی و مالک و ابویوسف و برخی دیگر نماز فرادی' را بهتر دانستهاند؛ گروه دوم به سیرة پیامبر و روش برخی از بزرگان صحابه و تابعین استناد کردهاند که این نماز را بهتنهایی ادا میکردهاند، و افزون بر آن، عبداللّهبن عمر حضور در جماعت را نکوهش میکرده است (ابنابیشیبه، ج2، ص288ـ290؛ بیهقی، ج2، ص494؛ ابنعبدالبَرّ، ج5، ص158ـ159؛ ابنرشد، ج 1، ص209ـ210). در تعداد رکعتهای نماز تراویح نیز اختلاف بسیار است. ابوحنیفه و شافعی و احمدبن حنبل، با استناد بهسنّت رایج در زمان خلیفة دوم، آن را بیست رکعت دانستهاند و مالک، با استناد بهروش مردم مدینه، آن را 36 رکعت دانسته است ( رجوع کنید به ابنحَجَر عسقلانی، ج 4، ص 204ـ 205). برپایة نظراتی دیگر، شمارة رکعات تراویح از 11 تا 47 تعیین شده است (همانجا؛ عینی، ج11، ص126؛ ابنعبدالبرّ، همانجا).هرچند در احادیثی از امامان شیعه علیهمالسلام بر پا داشتن نمازهای مستحبی در شبهای ماه رمضان مورد تأکید قرار گرفته اما از اقامة آن بهجماعت شدیداً نهی شده و نماز تراویح نوعی بدعت بهشمار آمده است (طوسی، 1390، ج 3، ص 70؛ حرعاملی، ج8، ص17ـ45). بهنظر برخی محدّثان اهلسنّت، امام علی علیهالسلام حامی سنّت تراویح بوده و برای این نماز امام جماعت معیّن میفرموده است (ابن ابیشیبه، ج2، ص 287ـ 285؛ بیهقی، همانجا؛ متقی، ج 8، ص409ـ410)، ولی بر پایة روایاتی که از اهلبیت علیهمالسلام در دست است، حضرت علی علیهالسلام با تراویح سخت مخالفت میورزیده است. آن حضرت پس از ورود بهکوفه به فرزندش حسن علیهالسلام فرمان داد که ممنوعیت تراویح را در میان مردم اعلام دارد (طوسی، 1390، همانجا؛ عیاشی، ج1، ص275). در این باره حدیثی از علی علیهالسلام نقل شده حاکی از اینکه اعلام بدعت بودن تراویح نزدیک بوده است که منجر به وقوع شورش در لشکر ایشان شود (کلینی، ج8، ص62ـ63؛ سلیمبن قیس هلالی، ص 721). در احادیث شیعه مخالفت با تراویح بهسنّت پیامبر اسلام صلیاللّهعلیهوآلهوسلم نیز مستند شده است ( رجوع کنید به طوسی، 1390، ج 3، ص 70ـ71، ابنبابویه، ج 2، ص 87 ـ 88).فقیهان شیعی، بهتبع امامان علیهمالسلام، اقامة نماز تراویح را بدعت و حرام دانستهاند (طوسی، 1407ـ1417، ج1، ص528 ـ530؛ علامه حلّی، ج2، ص282ـ284). آنان علاوه بر احادیث اهلبیت علیهمالسلام، به روایتی از اهلسنّت استناد کردهاند که بر پایة آن زیدبن ثابت، ماجرای تجمع شبانة مردم در مسجد برای اقتدا بهپیامبر و نیامدن حضرت و نهی شدید ایشان را نقل نموده است (مسلمبن حجاج، ج 1، ص539 ـ540؛ ابوداود، ج2، ص69). بنابر نقل بیهقی (ج2، ص494)، این واقعه در ماهرمضان رخ داده است. یکسانی نقل بیهقی با احادیث گذشته نیز این نکته را تأیید میکند.نکتة قابل توجه در بارة تراویح گفتة خلیفة دوم، عمر، است که بر بدعت بودن تراویح تصریح کرده است (بخاری جعفی، ج 3، ص 58؛ نیز رجوع کنید به بدعت * )، برخی از دانشمندان اهلسنّت در توجیه این سخن، بدعت را به دو نوع حسنه و سیئه تقسیم کرده (ابناثیر، 1403، ج1، ص280ـ281) و بدعت تراویح را از نوع حسنه شمردهاند. اما از دیدگاه دانشمندان شیعی (مجلسی، ج2، ص264) و برخی دانشمندان اهلسنّت (شاطبی، ج1، ص141) هرگونه بدعتی نادرست است.منابع: ابنابیشیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الا´ثار ، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت 1409/ 1989؛ ابناثیر، جامعالاصول فی احادیث الرسول ، چاپ عبدالقادر ارناؤوط؛ بیروت 1403/ 1983؛ همو، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383/ 1963، چاپ افست قم 1364 ش؛ ابنبابویه، من لایحضره الفقیه ، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390؛ ابنجبیر، رحلة ابنجبیر ، بیروت 1404/1984؛ ابنحجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، مصر 1348، چاپ افست بیروت 1405/ 1985؛ ابنرشد، بدایةالمجتهد و نهایة المقتصد ، بیروت 1403/ 1983؛ ابنسعد، الطبقات الکبری ، بیروت 1377/1957؛ ابن عبدالبرّ، الاستذکار، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، دمشق 1413/1993؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1366ـ 1371؛ ابنقدامه، المغنی ، بیروت 1403/1983؛ سلیمانبن اشعث ابوداود، سنن ابیداود ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، ] بیجا، بیتا. [ ؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری ، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت ] بیتا. [ ؛ احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری ، حیدرآباد دکن 1344ـ1355، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ حرّ عاملی؛ سلیمبن قیس هلالی، کتاب سلیمبن قیس ، چاپ محمدباقر انصاری زنجانی، قم 1373 ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الوسائل الی معرفة الاوائل ، چاپ عبدالرحمان جوزو، بیروت 1408/ 1988؛ ابراهیمبن موسی شاطبی، الاعتصام ، ریاض ] بیتا. [ ؛ محمدبن احمد شمسالائمه سرخسی، کتاب المبسوط ، بیروت 1406/ 1986؛ محمدبن علی شوکانی، نیل الاوطار من احادیث سیدالاخیار: شرح منتقی الاخبار ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390؛ همو، کتاب الخلاف ، قم 1407ـ1417؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، تذکرة الفقهاء ، ج 2، قم 1372 ش؛ محمدبن مسعود عیاشی، تفسیر العیّاشی ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ] بیتا. [ ؛ محمودبن احمد عینی، عمدةالقاری: شرح صحیحالبخاری ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط ، بیروت 1412/1991؛ احمدبن محمد قسطلانی، ارشادالساری لشرح صحیحالبخاری ، بیروت: دارء احیاء التراث العربی، ] بیتا. [ ؛ کلینی؛ علیبن حسامالدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال ، چاپ بکری حیّانی و صفوةالسقّا، بیروت 1405/ 1985؛ مجلسی؛ مسلمبن حجاج، صحیح مسلم ، استانبول 1401/1981.