تَذکِره(2) ، نوعی مکتوب دیوانی و سند اداری که در دورههای گوناگون برای مقاصدی چون تعیین هویت، اجازة عبور و مرور و تصدی برخی مناصب نوشته و صادر میشدهاست.بر اساس متون تاریخی فارسی، تذکره با معانی گوناگون از قدیمترین روزگار کاربرد داشته است، چنانکه در دورة سامانیان ابوالحسین عُتبی وزیر نوحبن منصور سامانی ( 336ـ387)، مکتوبی خطاب به عضدالدوله دیلمی (حک : 338ـ372) فرستاد و در آن خواست تا پارچههایی مطرّز برای امیر سامانی فراهم کند. عتبی (ص36ـ37) این مکتوب را تذکره خوانده است. در همین دوره مکتوباتی با عنوان تذکره برای تظلم نوشته میشد (همان، ص91ـ92). در دورة آلبویه (320ـ 448) آنچه برای پرداخت جیرة روزانه (ابوشجاع روذراوری، ص73) یا تسلیم و انتقال اموال شخصی به خزانة دولتی (همان، ص269) نوشته میشد، تذکره نام داشت. به نوشتة محمدبن عبدالخالق میهنی (ص30) در سدة ششم، تذکره نوشتهای است که خادمی به منعمی مینویسد شامل چند مطلب مهم، هریک در فصولی جداگانه، به انضمام بیاضی (برگی سفید) در پایان هر فصل برای پاسخ. در دورة خوارزمشاهیان (490ـ 628) نامهای را که فرستادگان برای تأیید مقام خود و توصیه در به جا آوردن مراتب احترامشان با خود میبردند تذکره نامیدهاند (نسوی، ص201). به نوشتة آقسرایی (ص96) در دورة ایلخانان (ح 654ـ ح 750) هنگام تغییر مناصب در دیار روم، اشخاص گزارش کار خود را در مکتوبی که تذکره خوانده میشده است به شمسالدینمحمد جوینی عرضه میکردند.قَلْقَشَنْدی (متوفی 821) در صبحالاعشی فصلی را به تذکره و نحوة کتابت آن اختصاص داده و برای نمونه تذکرة سلطان صلاحالدین یوسف ایوبی به خلیفه الناصرلدین اللّه را آورده است (ج13، ص79ـ90). به نوشتة وی (ج1، ص133ـ 134)، تذکره استخراج نکات مهم از مکتوبات دیوانی و خلاصه کردن آنهاست برای تسهیل وتسریع رسیدگی به امور، و برای هر موضوع باید برگة تذکرة جداگانه تهیه شود، چنانکه وظیفة شخصی به نام قاضی بدرالدین فضلاللّه در دولت برقوق (حک : 784ـ801) نوشتن تذکره برای نامههای رسیده بود (همان، ج1، ص139). قلقشندی همچنین تذکره را مکتوبی معرفی کرده است حاوی صورت اموالی که فرستادة حاکم با خود میبرد (برای اطلاع از این کاربرد در ایران رجوع کنید به ج 13، ص79) و نیز یادداشتی در بارة امور مالی و حسابداری (برای اطلاع از این کاربرد در ایران رجوع کنید به ج3، ص491). به نوشتة محمد قندیل بَقْلی (ص74) تذکره فرمانی است حاوی شرح وظایف نُوابِ سلطان در مصر و شام که اعتبارنامة آنان محسوب میشده است. وی از تذکرههایی که سلاطین صادر کرده بودند با صفت سلطانیه، شریفه و کریمه یاد کرده است (ص 75؛ نیز رجوع کنید به قلقشندی، ج6، ص187، ج7، ص204ـ 205، ج13، ص29).در سدة یازدهم در هند، تذکره گزارشی از موارد اختلاس و سوءاستفادههای مالی بوده و تذکرهنویسی برای پیگیری این امور صورت میگرفته است (ویلسون، ذیل "Tajkarؤ" ). در عربی امروزی تذکره به معنای یادداشت، برگه، کارت، پروانه، جواز و بلیت است (آذرنوش، ذیل «ذَکَرَ»).در دستگاه دیوانی عثمانی تذکره کاربردی وسیع و گوناگون داشته است؛ به برگة هویت کاتبان دیوان همایونی، اجازة کار و عبور و مرور (مرور تذکرهسی)، گواهی پایان خدمت سربازی (تذکرة ردیف)، حکم تصدی امر قضا (پاکالین، ج 3، ص491ـ492، ذیل انواع تذکره؛ نیز رجوع کنید به برائت ( 1 ) * ؛ برات ( 2 ) * ؛ برات ( 3 ) * ) و حوالة «جَرایه» تذکره میگفتهاند ( د.ا. د. ترک ، ذیل ye" ª "Cera ؛ رجوع کنید به جیره * ). به پارهای از اقطاعات نیز «تذکرهلی» (تذکرهدار) و «تذکرهسِزْ» (بیتذکره) اطلاق شده است ( د.اسلام ، چاپ اول، ج 8 ، ص 769؛ هامر ـ پورگشتال، ج 2، ص1337). تذکره بر کاغذهایی مرغوب و کمعرض و طویل نوشته میشد که «تذکرهلیک» (تذکرهای) نام داشت (پاکالین، ج 3، ص492). تذکرههایی را که شامل اوامر سلطان یا شرح دیدار صدراعظم با سفیران بود، رئیس منشیان دربار موسوم به «باشْ کاتبِ ما بَیْن» مینوشت. اینگونه تذکرهها را «تذکرة خصوصیه» و تذکرههای صدراعظم خطاب به سلطان را «تذکرة معروضه» میگفتند و تذکرة معروضه را پیش از دورة تنظیمات * «تلخیص» یا «تقریر عالی» مینامیدند. «تذکرة عثمانیه» یا «تذکرة نفوس» که در میان مردم به «برگة سر» مشهور بود، معادل شناسنامة امروزی بود و در آن نام پدر، مادر، محل سکونت و تاریخ تولد صاحب آن ذکر میشد. اولین تذکرة عثمانیه در 1280 صادر شد (همان، ج3، ص491ـ492). «یول تذکرهسی» نیز یکی دیگر از تذکرهها و سلفِ گذرنامههای امروزی بود ( د.اسلام ، چاپ اول، ذیل واژه). در مفهوم اخیر، تذکره را تذکرهچیباشیها صادر میکردند (شاو ، ج1، ص122، ج2، ص36، 77ـ 78؛ هامر ـ پورگشتال، ج 3، ص1639، ج4، ص2585) که در برخی موارد، مثلاً هنگام بیماری صدراعظم، از جمله ادارهکنندگان امور بودند (هامر ـ پورگشتال، ج4، ص2763). تذکرهچی یا تذکرهجی به منزلة مباشر قاضی عسکر بود و نیز به عنوان منشی یا دبیر مخصوصِ حاکم ولایت ادای وظیفه میکرد ( د.اسلام ، همانجا؛ شاو، ج1، ص122).در اواخر 1267، در ایران به دستور میرزا تقیخان امیرکبیر تذکرههای چاپی با علامت شیر و خورشید جانشین تذکرة خطی شد و به همین منظور در ارگ تهران ادارهای به نام «تذکرهخانه» تأسیس شد و حاجمیرزا جبار ملقب به ناظمالمهامّ (برای اطلاع بیشتر در بارة او رجوع کنید به تربیت، ص93) برای سرپرستی آنجا انتخاب شد (جعفری، ص51؛ نجمی، ص131). ارنست اورسول در سفرنامة خود در 1299/ 1882، به این تذکرههای چاپ سنگی اشاره کرده و آنها را معادل پاداروژنا ی روسی به معنای گذرنامه دانسته است (ص83؛ نیز رجوع کنید به سلطانمحمد میرزاقاجار، ص75). این تذکرهها تسهیلاتی برای تردد بینشهری فراهم میآورد (یوشیدا ، ص 88، 126). برخی از این تذکرهها به افراد خاصی داده میشد و صاحب خود را از امتیاز ویژهای برخوردار میکرد و معادل «گذرنامة خدمت» امروزی بود (برای نمونه، تذکرة سیدجمالالدین اسدآبادی صادره در 29 ذیحجّة 1306/ 27 اوت 1889 رجوع کنید به محیط طباطبائی، ص 225).به نوشتة میرزا محمدحسین فراهانی (1264ـ1331)، در عربستان تذکرهخانههای دولتهای گوناگون وجود داشته و در آنجا، کاردار هر دولتی مراقبت از اوضاع حاجیان آن دولترا، در ازای دریافت وجهی، برعهده داشته است (ص 158، 167ـ169).در کنسولگریها نیز کسانی مسئول عرضة خدمات مربوط به تذکره بودند که به آنان ناظر و امینِ تذکره میگفتند (برای نمونه رجوع کنید به گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدینشاه ، ص142؛ ارفع، ص31). تذکره معمولاً در مرز و هنگام ورود و خروج مسافران بازدید میشد ( رجوع کنید به تابنده، ص17) و امین تذکره برای هر بار عبور از مرز مبلغی از مسافران میگرفت ( گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدینشاه ، ص 8 ، 79) و بسیاری از امینهای تذکره رشوهخواری و سوءاستفادة مالی میکردند (برای نمونه رجوع کنید به بزرگ امید، ص113ـ114).در دورة مشروطه برخی فعالان سیاسی با استفاده از تذکرههای جعلی از کشور خارج میشدند (برای نمونه رجوع کنید به تقیزاده، ص108) و داشتن تذکره از دولتهای قدرتمند برای اتباع ایرانی، به سبب سهولت ورود به کشورهای دیگر و خروج از آنها، امتیاز محسوب میشد (دولتآبادی، ص92).منابع: آذرتاش آذرنوش، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی ، تهران 1379 ش؛ محمودبن محمد آقسرایی، مسامرةالاخبار و مسایرةالاخیار ، چاپ عثمان توران، آنکارا 1944؛ ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجارب الامم ، چاپ آمدروز، مصر 1334/1916، چاپ افست بغداد ] بیتا. [ ؛ رضا ارفع، خاطرات پرنس ارفع ، چاپ علی دهباشی، تهران 1378 ش؛ ارنست اورسول، سفرنامه اورسل: 1882 میلادی ، ترجمة علیاصغر سعیدی، تهران ?] 1352 ش [ ؛ ابوالحسن بزرگامید، از ماست که بر ماست: محتوی خاطرات و مشاهدات ، ] تهران [ 1335 ش؛ محمد قندیل بقلی، التعریف بمصطلحات صبح الاعشی ، ] قاهره [ 1984؛ سلطانحسین تابنده، یادداشتهای سفر بممالک عربی ، ] تهران [ 1353 ش؛ محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان ، تهران 1314 ش؛ حسن تقیزاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقیزاده ، چاپ ایرج افشار، تهران 1372 ش؛ فضلاللّه جعفری، پلیس ایران، ] تهران ? 1350 ش [ ؛ علیمحمد دولتآبادی، خاطرات سیدعلیمحمد دولتآبادی: لیدراعتدالیون ، تهران 1362 ش؛ سلطانمحمد میرزاقاجار، سفرنامة سیفالدوله: معروف به سفرنامة مکه ، چاپ علیاکبر خداپرست، تهران 1364 ش؛ محمدبن عبدالجبار عتبی، ترجمة تاریخ یمینی ، از ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران 1357 ش؛ محمدحسینبن مهدی فراهانی، سفرنامة میرزامحمدحسین حسینی فراهانی ، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1362 ش؛ قلقشندی؛ گزارشهای تلگرافی آخرین سالهای عصر ناصرالدینشاه: 1313ـ1309 هجری قمری، خبرهایی از خوی ، چاپ شهریار ضرغام، ] بیجا [ 1369 ش؛ محمد محیططباطبائی سیدجمالالدین اسدآبادی و بیداری مشرق زمین ، بهکوشش هادی خسروشاهی، تهران 1370 ش؛ محمدبن عبدالخالق میهنی، دستور دبیری ، چاپ عدنان صادق ارزی، آنکارا 1962؛ ناصر نجمی، چهرة امیر: کاوشی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در دورة امیرکبیر ، ] تهران 1368 ش [ ؛ محمدبن احمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی ، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365 ش؛ یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی ، ترجمة میرزا زکی علیآبادی، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1367ـ 1369 ش؛ ماساهارو یوشیدا، سفرنامة یوشیدا ماساهارُو: نخستین فرستادة ژاپن به ایران دورة قاجار ، ترجمة هاشم رجبزاده، مشهد 1373 ش؛EI 1 , s.vv. "Tad ¢ h ¢ kira" (by B. Carra de Vaux), "T ¦ â ma ¦ r" (by J. Deny); Mehmet Zeki Pakalin, Osmanl i tarih deyimleri ve terimleri sخzlدg § د , Istanbul 1971-1972; Stanford J. Shaw, History of the Ottoman Empire and modern Turkey , Cambridge 1985; TDVIA , s.v. "Cera ª ye" (by Seyyid Muhammed Seyyid); H. H. Wilson, A glossary of judicial and revenue terms, and of useful words occurring in official documents relating to the administration of the government of British India , 2nd. ed. Delhi 1968.