تخلّص، یکیاز صنایعبدیعیو نامشعریشاعر.1) صنعتیبدیعی. تخلصدر لغتبهمعنایخلاصشدناست. در اصطلاح، گذار از مقدمةسخنبهمقصود نهاییرا در شعر تخلصو گاه«براعتتخلص» میگویند کهاغلبدر قصیدهبهکار میرود و در واقعخلاصشدناز تغزلو تشبیبو آغازِ مدحاست. تخلصدر غزلپیشاز چند بیتمدیحةپایانیمیآید (تفتازانی، ص 479؛ ابنابیالاصبع، ص؛ فروغی، ص 108). گاهتخلص، گریز شاعر از مفاخرهیا شکایتیا حکایترنجها بهستایشممدوحاست( رجوع کنید بهتفتازانی، همانجا؛ فاطمی، ص).در ادبیاتفارسیگریز استادانهبهمدحممدوحرا در قصیده«حُسنتخلص»، «حُسنمَخلَص» یا «حُسنخروج» مینامند (کاشفی، ص؛ همائی، ج، ص، 100؛ قسرادویانی، ص، که«حُسنالمخالص» آوردهاست). در ادبیاتعربی، اگر شاعر بتدریجو با ملایمتو مهارتاز تشبیببهمدحبرسد آنرا تخلصمیگویند و اگر اینکار را شتابزدهو بدونمقدمهانجامدهد آنرا «اقتضاب» (بُریدن) میخوانند (ابناثیر، ج، ص؛ خطیبقزوینی، صـ443)؛ احتمالاً اینکار در اجرایامر ممدوحدایر بر رها کردنمقدمهچینیدر قصیده، و یا تغییر دادنموضوعآنبودهاست( د.اسلام، چاپدوم، ذیلواژه). اینشیوهبینشعرایجاهلیو مُخَضرَم(کسانیکهجاهلیتو اسلامرا درککردند) مرسومبود. از زمانعباسیان(قرندومتا هفتم)، گروهیاز شاعرانکهبهشاعرانمُحدَثمشهورند، ظرافتبیشتریدر گفتار بهکار بردند و گریز از مقدمهبهمتنقصیده، شاملچند بیتو اغلبهمراهوصفهایزیبا و شگفتانگیز شد (ابناثیر، ج، صـ 148؛ د. اسلام، همانجا).بعضیعلمایبدیعمعتقدند که«بیتمَخْلَص» (بیتگریز بهمقصود) باید قویتر و زیباتر از ابیاتدیگر باشد، وگرنهشاعر ممکناستبهظاهرسازیو تصنّعدر شعر متهمشود (رادویانی، همانجا).حسنتخلصدر غزل، احتمالاً از قرنهفتمبهبعد مرسومشدهاست(همائی، ج، ص). در شعر عربی، مُتَنَبّی (303ـ 354) بهاستادیدر اینصنعتشهرتدارد و از میانشاعرانایرانی، عنصریبهاو تشبیهشدهاست(رشید وطواط، صـ 33). اصطلاحتخلصبتدریجبهمقطعغزلاطلاقشد و اینصنعترا «گریز» نیز خواندند (هدایت، ص 128).در بارةتخلصاز زمانابوعبیده(110ـ209) بهبعد در آثار بلاغیتحقیقو بحثشدهاست( د.اسلام، همانجا). ابناثیر (ج، ص) تخلصرا یکیاز پنجرکنمهماثر بلاغیدانستهاست.2) نامشعریشاعر. تخلصدر اینمعنا، نامیا شهرتشاعر استکهدر انواعشعر ذکر میشود. ظاهراً نخستینتخلصهایبجا ماندهدر شعر فارسی، از آنِ رودکی( رجوع کنید بهرودکی، ص)، دقیقی، کسایی، عمارهمروزی، منوچهریو بسیاریاز شاعرانقرنچهارمو پنجماست(شفیعیکدکنی، ص). علامهقزوینی(ج، ص) احتمالمیدهد کهنامهاییمانند فردوسیو عنصریتخلصنبودهباشد و شخصبراساسنسبتبهجایییا کسیبهآنمشهور شدهباشد.بهگفتةابرمان، خاورشناسروسی(1317ـ1355/ 1899ـ 1937)، احتمالاً تخلصاز مختصاتشعر فارسیپیشاز اسلامبودهاست(بهنقلریپکا، ص). تخلصتا پیشاز قرنششمغالباً در قصاید ذکر میشد و ذکر آندر غزلالزامینبود (همانجا؛ مؤتمن، ص) و کاربرد آنبهسلیقةشاعر بستگیداشت؛ مثلاً جمالالدیناصفهانیدر بیشتر غزلهایشنامیاز خود نبرده، خاقانیاغلبدر پایانغزلتخلصخود را آوردهو برایانوریآوردنیا نیاوردنتخلصیکسانبودهاست. سناییــ کهاحتمالاً نخستینشاعریاستکهخود را تاحدیمقید بهذکر تخلصدانستهاست ــ گاهدر آغاز و گاهدر وسطو گاهدر مقطعشعر، تخلصخود را آوردهاما تقریباً در دو سوماز غزلهایشآنرا ذکر نکردهاست(شفیعیکدکنی، صـ351؛ مؤتمن، همانجا).بعضیاز علمایبدیع، تخلصرا سهگونهدانستهاند: در آخر غزلکهاغلبچنیناست، تخلصبهعنوانردیفشعر کهبسیار نادر استو در اولغزلکهبسیار خوشایند است(کاشفی، ص). از دورةمغولبهبعد، بتدریججایتخلصدر آخر غزلتثبیتشد؛ گاهنیز در بیتپیشاز آخر بهکار میرفت(مؤتمن، ص، 59). تخلصدر انواعدیگر شعر، از جملهرباعی( رجوع کنید به خیام، ص، 143) و مثنوی( رجوع کنید به نظامی، ص)، نیز آمدهاست.تخلصگاهنشاندهندةزادگاهشاعر است، مثلرودکی و جامیو عراقی، گاهشغلشاعر مانند عطار، یا شهرتاجتماعیاو مثلحافظو حجت(ناصرخسرو). عدهایاز شاعرانبهممدوحانخود منسوببودهاند، چنانکهسعدیبهاتابکسعدبنزنگی( رجوع کنید به صفا، ج 3، بخش 1، ص 589)، منوچهریبهمنوچهربنقابوس(منوچهری، مقدمةدبیرسیاقی، ص بیستودو ـ بیستوسه) و خاقانیبهخاقاناکبر منوچهر شروانشاه(خاقانی، مقدمةسجادی، صسیوشش). البتهدر صحتبعضیاز ایننسبتها تردید هست( رجوع کنید به منوچهری، مقدمةدبیرسیاقی، همانجا؛ شفیعیکدکنی، ص). از موارد نادر، تخلصامیر معزّی(متوفی520) استکهملکشاهسلجوقیلقبخود، معزّالدّنیا و الدّین، را بهسبببدیههپردازیشاعر بهاو پاداشداد (نظامیعروضی، ص 68).بعضیاز شاعراندو تخلصداشتهاند، مانند خاقانیکهتخلصشدر آغاز «حقایقی» بود و انوریکهدر آغاز «خاوری» تخلصمیکرد (خاقانی، مقدمةسجادی، صهفت؛ انوری، ج، مقدمةمدرسرضوی، ص). عطار، گاه«فرید» (1362ش، مثلاً ص، 294) و گاه«عطار» (همان، ص، 363 و جاهایدیگر) تخلصمیکرد. تغییر تخلصگاهبهدلیلتغییر وزنشعر بودهاست، مثل«نعمتاللّه» و «سید» کهتخلصشاهنعمتاللّهولیبود ( رجوع کنید به نعمةاللّهولی، ص، 225)، گاهبهسببتحولدر زندگیشاعر بودهاست، مانند شهریار کهابتدا «بهجت» تخلصمیکرد (شهریار، مقدمةزاهدی، ص). از موارد استثناییمولویاستکهناممحبوبو مراد خویش، «شمس»، را تخلصخود قرار داد. غالبمحققانبر اینباورند کهتخلصمولانا «خاموش» نیز بودهاست( رجوع کنید به زرینکوب، ج، ص، 65، ج، ص)، اما شاید مولانا «خاموش» و «خمش» را برایگریز و خلاصی از سخنبهکار بردهباشد، نهبهعنوانمُهر و نشانشاعری( رجوع کنید به فاطمی، ص 507 ـ509).بهگروهیاز شاعرانگذشته، استادانمعاصرشانتخلصمیدادهاند (مثلاً رجوع کنید به حزین، ص،224). در دورةاخیر، انجمنهایادبیبرایبرخیشاعرانتخلصتعیینکردهاند؛ مثلاً در انجمنادبیخراسان، نصرتمنشیباشی(متوفی1334ش) برایمهدیاخوانثالث، تخلص«امید» را انتخابکرد (اخوانثالث، 1371ش، ص). برخینیز با تفألاز دیوانشاعرانکهنتخلصخود را انتخابکردهاند، مانند شهریار کهبا تفألاز دیوانحافظ، تخلصخود را برگزید (شهریار، مقدمةزاهدی، همانجا). تخلصبهمثابةمُهریبر مالکیتشاعر نسبتبهاثرشبودهاستو هر کهقصد سرقتشعر دیگریرا داشته، تخلصآنشعر را تغییر میدادهاست(شفیعیکدکنی، ص). عطار در منطقالطیر (ص) اشارهکردهکهطعامهیچظالمیرا نخوردهو کتابکسیرا تخلصنکردهاست.در انتخابتخلص، عواملمعنیشناختیو موسیقیاییتأثیر داشتهاست. بهعقیدةشفیعیکدکنی(ص)، غالبتخلصها با چند وزنسادةعروضیهماهنگاند، مثلاً سعدیو حافظبا فَعلُن، سناییو ظهوریبا فعولُن، کلیمو نجیببا فَعول، خاقانیبا مفعولن، و آرزو و آفرینبا فاعلن. در واقع، غالبتخلصها از دو یا سههجا تشکیلشدهاستتا در اوزانو بحرهایمختلفشعریبگنجد. مضمونتخلصها نیز متناسببا اوضاعزمانتغییر میکردهاست؛ پساز حملةمغولانبهایرانو ورود شعر فارسیبههند، تخلصهاییاز قبیلمسکین، گدا، آواره، محزون، حُزنی، حزینو بینوا رایجشد، در حالیکهدر تمامکتابلبابالالباب، نخستینتذکرةپیشاز مغول، از ایننوعتخلصها اثرینیست(برایاطلاعبیشتر رجوع کنید بههمان،صـ364).در دورةمعاصر، بهرغمآنکهبسیاریاز شاعرانبهنامواقعیخود معروفشدهاند، بعضیتخلصها از نامشاعر مشهورتر شدهاست، مانند «سایه» تخلصهوشنگابتهاجو «شهریار» تخلصمحمدحسینبهجت. برخیاز شاعرانفارسیگویمعاصر، از جملهسیمینبهبهانیو هوشنگابتهاج، خود را در بیشتر غزلها مقید بهذکر تخلصکردهاند و بسیاری، مانند فریدونمشیریو شفیعیکدکنی، اگر تخلصیهمداشتهاند خود را بهذکر آنملزمندانستهاند. در شعر نو فارسیگاهشاعراننامکوچکیا نامشعریخود را بهصورتخطابیا بهنحویدیگر در شعر ذکر کردهاند ( رجوع کنید بهشاملو، ص 45ـ46، 48، 50؛ اخوانثالث، 1361 ش، ص 25؛ مشیری، ص 115؛ سپهری، ص 390).محمدخلیلمرادی(متوفی1206) در تذکرةعربیخود راجعبهشرححالشعرایعربیزبانو ترکزبان، داشتنتخلصرا شیوةشاعرانایرانو رومشرقیمیداند (ج، ص، ج، ص) و شفیعیکدکنی(ص) عقیدهدارد کهاگر تخلصدر اشعاریبهزبانهایدیگر پیدا شود، تحتتأثیر ادبیاتفارسیبودهاست. در شعر عربیتخلصبهعنواننامشعریشاعر کاربرد و سابقةچندانیندارد ( رجوع کنید به همان، ص)، اگرچهنمونههاییاز قرنچهارمبهجا ماندهاست( رجوع کنید به ثعالبی، ج 4، ص 478).در ادبیاتترکی، نامشعریِ شاعر را «مَخْلَص»، بیتیرا کهتخلصدر آنذکر میشود، «بیتمَخلَص» و منظومهایرا کهتخلصگرفتنشاعر را شرحمیدهد، «مخلصنامه» میگویند (پاکالین، ذیل"Mahlہs" ). همچنینتوجهشاعر بهمعناینامخود و پرداختنبهآنو ذکر تخلصخود با ایهامرا «حُسنتخلص» مینامند (همان، ذیل"Tehallدs" ).تخلصدر ادبیاتاردو بهمعنای«گریز قصیده»، «خلاصهکردنمطلب» و نیز نامشاعر است(دهلوی؛ سرهندی، ذیلواژه).منابع: ابنابیالاصبع، بدیعالقرآن، چاپحفنیمحمدشرف، مصر 1377/1957؛ ابناثیر، المثلالسائر فیادبالکاتبو الشاعر ، چاپاحمد حوفیو بدویطبانه، ریاض1403ـ1404/ 1983ـ1984؛ مهدیاخوانثالث، آخر شاهنامه: مجموعةشعر ، تهران1361ش؛ همو، صدایحیرتبیدار: گفتو گوهایمهدیاخوانثالث، زیرنظر و با مقدمةمرتضیکاخی، تهران1371ش؛ محمدبنمحمد (علی) انوری، دیوان، چاپمحمدتقیمدرسرضوی، تهران1364ش؛ مسعودبنعمر تفتازانی، کتابالمطوّلفیشرحتلخیصالمفتاح، ] استانبول[ 1330، چاپافستقم1407؛ عبدالملکبنمحمد ثعالبی، یتیمةالدهر ، چاپمفیدمحمد قمیحه، بیروت1403/ 1983؛ محمدعلیبنابیطالبحزین، تذکرةالمعاصرین، چاپمعصومهسالک، تهران1375ش؛ بدیلبنعلیخاقانی، دیوان، چاپضیاءالدینسجادی، تهران?] 1338ش[ ؛ محمدبنعبدالرحمانخطیبقزوینی، الایضاحفیعلومالبلاغة: المعانیو البیانو البدیع، بیروت: دارالکتبالعلمیة] بیتا. [ ؛ عمربنابراهیمخیام، رباعیاتخیام، با تصحیح، مقدمهو حواشیمحمدعلیفروغیو قاسمغنی، ویرایشجدید همراهبا ترجمةانگلیسیفیتز جرالد، چاپبهاءالدینخرمشاهی، تهران1373ش؛ احمد دهلوی، فرهنگآصفیه، لاهور 1986؛ محمدبنعمر رادویانی، ترجمانالبلاغه، چاپاحمد آتش، استانبول1949، چاپافستتهران1362ش؛ محمدبنمحمد رشید وطواط، حدایقالسحر فیدقایقالشعر ، چاپعباساقبال، تهران 1362ش؛ جعفربنمحمد رودکی، رودکی: آثار منظوم، با ترجمةروسی، مسکو 1964؛ یانریپکا، تاریخادبیاتایران، ترجمةعیسیشهابی، تهران1354ش؛ عبدالحسینزرینکوب، سرّ نی: نقد و شرحتحلیلیو تطبیقیمثنوی، تهران1364ش؛ سهرابسپهری، هشتکتاب، تهران1376ش؛ وارثسرهندی، علمیاردولغت( جامع)، لاهور 1983؛ احمد شاملو، مدایحبیصله: اشعار تا سال1369 ، تهران1379ش؛ محمدرضا شفیعیکدکنی، «روانشناسیِ اجتماعیِ شعر فارسی: در نگاهیبهتخلّصها»، در سخنواره: پنجاهو پنجگفتار پژوهشیبهیاد دکتر پرویز ناتلخانلری، بهکوششایرجافشار و هانسروبرترویمر، تهران1376ش؛ محمدحسینشهریار، کلیاتدیوانشهریار ، تبریز 1349ش؛ ذبیحاللّهصفا، تاریخادبیاتدر ایرانو در قلمرو زبانپارسی، ج، تهران1378ش؛ محمدبنابراهیمعطار، دیوان، چاپتقیتفضلی، تهران1362ش؛ همو، منطقالطیر: مقاماتالطیور ، چاپصادقگوهرین، تهران1348ش؛ حسینفاطمی، «نگاهیبهحُسنتخلّصو تخلّصمولانا»، مجلةدانشکدةادبیاتو علومانسانیدانشگاهفردوسیمشهد ( یادنامةزندهیاد دکتر علیشریعتی)، سال32، شو 4 (پاییز و زمستان1378)؛ محمدحسینبنمحمدمهدیفروغی، علمبدیع، چاپسنگیتهران1335؛ محمد قزوینی، یادداشتهایقزوینی، چاپایرجافشار، تهران1363ش؛ حسینبنعلیکاشفی، بدایعالافکار فیصنایعالاشعار ، چاپمیرجلالالدینکزّازی، تهران1369ش؛ محمدخلیلبنعلیمرادی، سِلکالدُرَر فیاعیانالقرنالثانیعشر ، بولاق1291ـ1301، چاپافستبغداد ] بیتا. [ ؛ فریدونمشیری، از دیار آشتی، تهران1371ش؛ احمدبنقوصمنوچهری، دیوان، چاپمحمد دبیرسیاقی، تهران1347ش؛ زینالعابدینمؤتمن، تحولشعر فارسی، تهران?] 1339ش[ ؛ الیاسبنیوسفنظامی، کتابخسرو و شیرین، چاپحسنوحیددستگردی، تهران1313ش؛ احمدبنعمر نظامیعروضی، چهارمقاله، چاپمحمد قزوینیو محمد معین، تهران1333ش؛ نعمةاللّهولی، کلیاتاشعار شاهنعمتاللّهولی، چاپجواد نوربخش، تهران1369ش؛ رضاقلیبنمحمدهادیهدایت، مدارجالبلاغه، چاپسنگیشیراز 1331؛ جلالالدینهمائی، فنونبلاغتو صناعاتادبی، تهران1363ش؛EI 2 , s. v. "Tak ¢h ¢allus. 1: In literary form" (by G. J. H. van Gelder); Mehmet Zaki Pakal ân, Osmanl i tarih deyimleri ve terimleri szlg, Istanbul 1971-1972.