تُخارستان(یا: طُخارستان)، منطقهایدر امتداد سواحلجنوبیجیحونوسطا و علیا. تخارستاندر معنایوسیعتر کلمه( رجوع کنید به ادامةمقاله) مشتملبودهبر بلخقدیم، کهمرکز بخشغربیبود، و شهرهاییچونتالقانو اَ نَدرآبو وروالیز/ وَلوالِجکهخود مراکز تخارستانبهمعنایمحدودتر، یعنیبخششرقیآن، بودند. تخارستاندر معنایوسیع، شاملاستانهایفاریاب، جوزجان، بلخ، سَمَنگان، قندوز، تَخار و بدخشان(در افغانستانامروزی) بودهاست.ناممنطقهبوضوحیادآور مردمیاستکهتاریخنویسانو جغرافیدانانیونانیدورةیونانیمآبی(هلنی) ایشانرا بهنام«تخاروی» میشناختند و احتمالاً از استپهایداخلیاوراسیا بهاینمنطقةجیحونعلیا، و نیز جاییکهبعدها ترکستانشرقینامیدهشد، راندهشدهبودند. ظاهراً تخاریهایباکتریا یا منطقةجیحونعلیا بهزبانهایگروهسکاییِ هندوایرانیتکلممیکردهاند (برایمطلباخیر رجوع کنید به هارماته، فصلهای16 و 17؛ در بارةتاریختخارستانِ باکتریا رجوع کنید به لیتوینسکی، ج، فهرست، ذیل«باکتریا» و «تخارستان»). محققنیستکهدر قرناول/ نیمهدومقرنهفتم، مردممحلیبهنحویخود را تخاریمیشناختهاند، مگر آنکهگفتةبلاذری(ص) را در بارةبلخ(راجعبهاَحنَفبنقَیس، کهدر دهة30/650 بهاینناحیهحملهبرد) ملاکقرار دهیم، کهآنرا مدینةطخارا نامیدهاست؛ و همچنینتوجهداشتهباشیمکهنظر زایر بوداییچینی، هیوئنتسانگ/ هسیوآندزانگ، کهاز سرزمینهایتئوهولو همدر صحرایمشرقختن(بهاصطلاح، تکلهمکان) و همدر کنار جیحونسخنمیگوید، صائباست( ) یادداشتهاییدر بارةمناطقغربی( ، ج 1، ص 23، ج 2، ص 247). در اینهنگام، سرزمینمغربتئوهولو به27 امیرنشینکوچکتقسیمشدهبود، کهدر جهتشمالدر طولجیحونتا «دروازةآهنین»، یعنیگردنةبزغالهدر راهتِرمِذ بهنَخشَبو کِشّ و از آنجا تا کَشکَهدریا و سُغد گستردهبودند.بر اساسمجموعهایاز اسناد نویافته، معلومشدهاستکهزبانساکنانِ پیشاز اسلامتخارستاندر دورةاسلامیباقیماندهاست؛ اینمجموعةاسناد کهعمدتاً بهزبانایرانیمیانةباکتریاییاست، با خطپیوستهمأخوذ از الفباییونانینوشتهشدهاست(و بهاینترتیبگفتةهیوئنتسانگرا در بارةشیوةکتابتمردمتئوهولو تأیید میکند. قسعبدالرحمان، ص 232 بهبعد) و بعضیهمبهعربیاست. اینمجموعه، ظاهراً بایگانیاسناد یکیاز امرایکوچکسِمِنجانو روب، واقعدر جنوبشرقیتخارستانبودهاست(برایسمنجان، قسطبری، سلسلهدوم، ص؛ حدودالعالم، ص، 99ـ100؛ همان، ترجمةانگلیسی، تعلیقاتمینورسکی، ص). آخرینسند آنمتعلقبه549 در تقویمباکتریاییاستکهاحتمالاً برابر 164/781 میشود، و لذا بهاوایلدورةعباسیانمیرسد. ظاهراً در ایناسناد ــ کهیکیاز آنها متعلقبهاواخر قرنپنجممیلادیاست ــ نخستینبار نامطخارستان(تخارستان) ذکر شدهاست؛ در آنها فردیبا عنوان«یبغویهفتالی، خَر ] = حاکم[ یا رب، دبیر حکامهفتالیو قاضیتخارستانو غرچستان» وصفشدهاست.در دورةاسلامی، تخارستاندر معنایوسیعتر خود، شاملهمةسرزمینهایمرتفعوابستهبهبلخ، واقعدر چپو راستمسیرعلیایجیحونمیشد (بارتولد، 1977، ص 68). بهنظر یاقوت(ج 3، ص 518)، دو تخارستانوجود داشت، تخارستانعلیا و تخارستانسفلا؛ اما ظاهراً او از اینتقسیمبندیتصور دقیقینداشتهاست. تخارستانعلیا را در مشرقبلخو مغرب(طبقنقشههایجدید، جنوب) جیحوندانستهاند؛ گفتهاند کهتخارستانسفلا نیز در مغربجیحونقرار داشت، اما بیشتر از تخارستانعلیا بهسمتمغرببود. نامتخارستانسفلا در آثار ابنخرداذبه، ابنرُستهو طبریذکر شدهاست. بهنظر ابنرسته(ص 93) تخارستانعلیا، همانگونهکهاز خصوصیاتطبیعیاینمنطقهبرمیآید، در شمالجیحونقرار دارد؛ ارتفاعاتواقعدر هر دو سویجیحونعلیا، همراهبدخشانو شُغنان، در تخارستانِ علیا واقعاست. از سویدیگر ابنخرداذبه(ص 34)، همانند یاقوت، میگوید کهتخارستانعلیا در مشرقبلخو جنوبجیحونقرار دارد. طبری(سلسلةدوم، ص، 1612) دوبار تغییر تخارستانعلیا را، بدونمشخصکردنموقعیتآن، آوردهاست. در عبارتیدیگر (سلسلةدوم، ص) میگوید کهسرزمینهایشومانو اَخَرون(شمالجیحوندر کافِرنِهانبالا) در تخارستان، بدونصفت«علیا»، واقعاند. یعقوبیدر البلدان(ص 289ـ290) منطقةشهر بامیان* را طخارستان«الاوُلی» (اولین) یا «الدُّنیا» (نزدیکتر) مینامد. بامیان«نخستینممالکدر طخارستان«دنیا»یغربی» بود. ابنخرداذبهتصور میکرد کهتخارستانتا شمالغربیشاملزَم، کِرْکیجدید (ص 36)، و جنوبــ کهسرزمینهایمرزی(ثغور) تخارستانتا زابلستان(ص) و کابل(ص) میرسد ــ گستردهاست.اصطخری( رجوع کنید به صـ276) مرزهایتخارستانرا در معنایمحدودتر آندقیقتر بیانکردهاست؛ اینمرزها عبارتبود از سرزمینهایواقعدر مشرقبلخ، مغرببدخشان، جنوبجیحونو شمالرشتةاصلیهندوکش؛ شهرهایعمدةآنعلاوهبر طالقانیا طایاقان، وَلْوالِجو اندرآببود.هنگامیکهمسلمانان، در زمانخلافتعثمان، نخستینبار بهبلخو طخارستانرسیدند، با امیرانمتعدد محلیمانند یبغو یا جبغویهــ کهنامشگذشت ــ روبرو شدند، اما نیرومندترینحکومتآنجا متعلقبهپادشاهیشمالیِ (یعنیشمالهندوکش) هفتالیان(یا هیاطله* ، جمعِ هَیطَل، برجایهَباطِلَه، جمعهَبطَل) بود. از هفتالیان، نخستینبار در تاریخساسانیاناز تاریخطبری، ضمنشرحستیزةپسرانیزدگرد دومبر سر تاجو تخت، پساز مرگاو در 457 میلادی، سخنمیرود. ایشانتخارستانرا اندکیقبلتصرفکردهبودند (طبری، سلسلةاول، صـ 874؛ نولدکه، صـ201)؛ از ایننکتهاطلاعیدر دستنیست. در طیجنگهایمسلمانانبا امیرانمحلیــ کهآخرینساسانیانو نیز ترکانبودند ــ بر سر تصاحبتخارستان، از یکجبغو (جبغویه* ] جیغویه[ ؛ طبری، سلسلةدوم، ص 1206) بهعنوانمَلِکتخارستاننامبردهشده؛ ویامیر مردمترکخَرلُخ(خلُّخ/ قَرلُق) بود؛ طبری، تعابیر جبغویه] جیغویه[ الطخاری(سلسلةدوم، ص 1604، 1612) و جبغویه] جیغویه[ الخَرلُخی(سلسلةدوم، ص 1612) را بدونتمایز بهکار میبرد، اما در یکجا (سلسلةدوم، ص) میانتخارستانو ارضجبغویهتفاوتمیگذارد.نبرد تخارستانبرایمسلماناندشوار و طولانیبود. زیادبن اَبیْه، حاکممشرقاز سویمعاویه، دغدغةامنیتحواشیشرقیخراسانرا داشتو از احتمالانتقامجوییفیروز ساسانی، پسر یزدگرد سوم، بهیاریچینیها یا هفتالیان، بیمناکبود. در سال47 سردار او حکمبنعَمرو غِفاریبهتخارستانسفلا و غرجستان(غرچستان) حملهبرد و با عبور از جیحونبهچغانیانرسید و فیروز را بهخاکچینعقبراند، و در سال51 ربیعبنزیاد حارثیبلخرا تصرفکرد و باز بهقصد چغانیاناز جیحونگذشت(طبری، سلسلةدوم، ص 109ـ110، 155ـ156؛ گیب، ص 16ـ 17). درگیریهایقبیلهایدر خراسانو تغییر خلافتدر دهةشصتو اوایلدهةهفتاد بهنفعگسترشقدرتمسلماناننبود، و آنانبا دشمنیحاکمهفتالی، نیزَکطَرخان* ، روبرو شدند. اینماجرا تا سال91 کهحاکمخراسان، قُتَیبةبنمسلمباهلی* ، موفقشد مقاومتنیزکو متحدشجبغویهرا درهمشکند و با نیرنگنیزکرا بهقتلرساند، طولکشید. از آنبهبعد، تسلطاعرابمسلمانبر تخارستانسفلا بهآسانیمیسر گشت، و بلخبهمرکز قدرتاسلامیتبدیلشد ( رجوع کنید به گیب، ص 36ـ42)، هرچند سیطرةخلافت، بر اثر طغیانحارثبنسُریج* در 116 کهمدتیبر بلخدستیافتو از حمایتامیرانمحلیتخارستانبرخوردار بود، موقتاً دچار تزلزلگشت؛ و امیرانتخارستاننیز حتیپساز پیروزیسرنوشتساز مسلمانانبر سپاهچیندر طراز (تلس) در 133، پیوستهسفیرانیبهدربار فرمانروایانچینمیفرستادند و تقاضاییاریدر برابر مسلمانانداشتند. حارثبعدها با خاقانتورگشیا ترکهایغربیمتحد شد و ظاهراً ترکها همچنان از اقوامساکندر تخارستانبودهاند (دیگر ساکنانبیشتر ایرانیبودند). بهگفتةمؤلفحدودالعالم(372)، ترکانخَرلُخدر بیابانهایتخارستانزندگیمیکردند (ص 99).در زمانعباسیان، ابتدا بلخو تخارستانرا حاکمانیفرستادهاز عراقادارهمیکردند؛ اما در اوایلقرنسوماینمناطقداخلحکومتوسیعیدر شرقشد کهبهطاهریانسپردهشدهبود. بخشاعظمتخارستانعملاً در اختیار خاندانهایمحلیقرار داشتکهمهمترینآنانابوداودیانیا بانیجوریانبودند. ایشانبر معادننقرةاندرآبو پنجْهیر نظارتداشتند و بهنامخود سکهمیزدند. از اینخاندان، امیرابوداود محمد تا 286 بر بلخحکومتکرد. شاخهایاز اینخاندانتا قرنچهارمدر شمالجیحون در خُتَّل( رجوع کنید به خُتّلان* ) حکومتمیکردند.از آنپستاریختخارستانبخشیاز تاریخقدرتهایبزرگشرقشد کهبر شمالافغانستانحکومتمیکردند، یعنیسامانیانو غزنویانو سلجوقیان. در دورةغوریانکهاز مرکز افغانستانبرخاستند، تخارستانو بدخشاندر پایانقرنششمو آغاز قرنهفتم، از جملةسرزمینهایمتعلقبهشاخهایاز غوریانِ مستقر در بامیانشدند.جوزجانی، مورخغوریان، در فصولمربوطبهسلاطینغوریو حملةمغولاغلبواژةتخارستانرا بهکار میبرد، اما بعد از آنزمانظاهراً اینکلمهبهکار نرفتهاست.منابع: ابنخرداذبه؛ ابنرسته؛ اصطخری؛ ] بلاذری؛ حدودالعالم[ ؛ طبری، تاریخ(لیدن)؛ ] تئودور نولدکه، تاریخایرانیانو عربها در زمانساسانیان، ترجمةعباسزریاب، تهران? 1358ش[ ؛ یاقوتحموی؛ یعقوبی، البلدان؛Abdur Rahman, The last two dynasties of the S ¨a ¦h i ¦s , Islamabad 1979, 232 ff.; V.V. Barthold, An historical geography of Iran , Princeton 1984, 17-24; idem, Turkestan down to the Mongol invasion 4 , London 1977, 66 ff.; H.A.R. Gibb, The Arab conquests in Central Asia , London 1923; J. Harmatta, ed., History of civilizations of Central Asia , II: The development of sedentary and nomadic civilizations, 700 B.C. to A.D. 250 , Paris: UNESCO, 1994; H ¤udu ¦d al- ـ a ¦lam= The regions of the world , tr. V. Minorsky, London 1982 ; Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate , 2nd ed., cambridge 1930, 426-428; B.A. Litvinsky, ed., History of civilizations of Central Asia , III: The crossroads of civilizations A.D. 250 to 750 , Paris: UNESCO, 1996, index, svv. "Bactria", "Tokharistan"; J. Marquart, Era ¦ns §ahr nach der Geographie des Ps. Moses Xorenac ـ i , Berlin 1901; Mإmoires sur les contrإs occidentales , tr. St. Julien, Paris 1857-1858.