تحکیم(2) رجوع کنید به قضاNNNNتحلیفرجوع کنید به حلف؛ قسم؛ قضاNNNNتحلیلرجوع کنید به طلاق؛ نکاح؛ بردهو بردهداریNNNNتحلیلو تقسیمرجوع کنید به حد(2)NNNNتحملحدیث، اصطلاحیدر علومحدیث، بهمعنایفراگرفتنو شنیدنحدیثاز راههایمعیّن. در «تحمل»، راوی، حدیثرا از دیگریــ کهدر اصطلاحبهاو شیخمیگویند ــ بهیکیاز طرقمعتبر در تحملحدیثفرا میگیرد (خطیب، ص 227؛ ابوشَهبَه، ص 94). تحملحدیثبهمعنایحملآننیز هست؛ اما علمایحدیثبهاینجهتاصطلاحتحملرا بر حملترجیحدادهاند کهتحملبهمعنای«حملبا مشقت» استو از آنجا کهحملحدیثمستلزموجوباحتیاطدر عدمتداخلحدیثبا سخناندیگر است، خالیاز مشقتنیست(فضلی، ص 223).بیشتر دانشمندانعلومحدیثبدونتعریفتحملحدیث، سخنرا از اهلیتراویبرایتحملآغاز کردهاند (شهیدثانی، ص 216؛ مامقانی، ج 3، ص 57؛ صالح، ص 88؛ عتر، ص). مراد از اهلیت، وجود شرایطیاستکهموجبصلاحیتراویدر اخذ حدیثمیشود. اینشرایطعبارتاند از: عقل، قوةتمیز، ضبط(فضلی، ص 224). رکناصلیدر احراز اهلیتهمانقوةتمیز است(عتر، ص 211)؛ بر اینشرط، بویژهدر تحملاز طریقسماع( رجوع کنید به ادامةمقاله)، تأکید شدهاست(شهید ثانی؛ فضلی، همانجاها). احمدبنحنبلشرایطاهلیترا منحصر بهعقلو ضبطراویدانسته(بهنقلسیوطی، ج 2، ص 8) و خطیببغدادی(ص 71) قوةتمیز و ضبطویرا شرطدانستهاست. شرطضبطوقتیضرورتپیدامیکند کهسماعراویبر مبنایوجود حدیثدر یکاصلِ مصحَّحنباشد (شهید ثانی، ص 217؛ فضلی، ص 225). عدهایهمعقلو تمیز را شرایطلازمتحملحدیثذکر کردهاند (مامقانی، همانجا؛ مرعی، ص 111).در مورد سنراویجهتشروعتحملحدیث، اختلافنظر وجود داشتهاست؛ برخیبا استناد بهحدیثمحمودبنربیع( رجوع کنید بهبخاریجعفی، ج 1، ص 27) شروعتحملرا از پنجسالگیدانستهاند (قاضیعیاض، ص 62ـ63؛ ابنصلاح، ص 74ـ75، 97؛ سیوطی، ج 2، ص 7). بهگفتةابنصلاح، محدّثاندر خصوصراویانپنجسالهو بیشتر، از عبارت«سَمِعَ مِنْ فلانٍ» و درخصوصراویانکوچکتر از تعابیریچون«حَضَر» یا «اُحْضِر» استفادهمیکردهاند (ص 75). از نظر بیشتر محدّثانوجود قوةتمیز در راوی، مانعاز تأکید بر سنخاصدر شروعتحملاست(ابنصلاح؛ سیوطی، همانجاها؛ شهید ثانی، ص 225؛ عتر؛ خطیب، همانجاها؛ طحّان، ص 158) و در اینشرطمراد از تمیز آناستکهراویبتواند متوجهخطابشده، جوابلازمرا ادا کند (نووی، ص 54؛ خطیب، همانجا؛ قطان، ص 143) یا بینحدیثو غیرحدیثتمایز قایلشود (شهید ثانی، ص 217؛ مامقانی، همانجا). خطیببغدادی(ص 72ـ74) روایاتزیادیدر تأکید بر صحتسماعصغیر آوردهاست. در صحتتحملراوی، اموریچوناسلامو ایمانو بلوغو عدالتو نیز نقلکوچکتر از بزرگتر، شرطنیست(ابنصلاح، ص 73؛ شهید ثانی، ص 219، 221؛ مامقانی، ج 3، ص 58؛ مرعی، ص 112؛ طحّان، ص 157).تحملحدیثطرقیدارد کهاز نظر بیشتر علمایحدیثهشتقسماست: سماع، قرائت، اجازه، مناوله، کتابتیا مکاتبه، اعلام، وصیتو وِجاده. برخیاینطرقرا بههفتطریقمحدود کرده(شهید ثانی، ص 230؛ مامقانی، ج 3، ص 63) و وصیترا ذیلاِعلامآوردهاند (شهید ثانی، ص 295؛ مامقانی، ج 3، ص 65ـ66). قاسمی(ص 211ـ212) تحملحدیثرا نُهقسممیداند، بهاینترتیبکههریکاز مناولهو قرائترا دو قسمنمودهو از کتابتنیز یاد نکردهاست.تعریفاجمالیو مشترکدانشمنداناز طرقتحملحدیثبهاینقرار است: 1) سماع، شنیدنحدیثاز استاد است، چهاستاد حدیثرا از حفظبخواند چهآنرا از رویکتاببهشاگرد القا یا املا کند. 2) قرائت، کهاغلب بهآن«عَرْض» گفتهاند، خواندنحدیثنزد شیخاست، چهشاگرد آنرا بخواندچهدیگریبخواند و شاگرد بشنود و حدیثرا فراگیرد. 3) اجازه، بهاینصورتاستکهاستاد اجازةنقلاز کتابیا نقلروایتبرایشاگرد صادر کند. 4) مناوله(از ریشهنو ل) بهمعنایدادنکتاباز استاد بهشاگرد است، بهصورتتملیکیا عاریه، با اجازهیا بدوناجازه، کهقسماخیر را «عَرْضُ المُناوَله» گویند. 5) کتابتیا مکاتبه، یعنیشیخحدیثبهدرخواستطالبروایت، احادیثیبهخطخود بنویسد و ارسالکند. 6) اعلام(آگاهکردن)، یعنیاستاد اعلامکند کهفلانکتابمتعلقبهاوستیا فلانروایت، سماعاو از فلاناستاد است، و شاگرد مجاز بهنقلاز آن شود. 7) وصیت، یعنیشیخحدیثاز طریقوصیت، روایاتخود را در اختیار کسیقرار دهد و او مجاز بهنقلاز آنها گردد. 8) وِجاده(مصدر جعلیبهمعناییافتن)، یعنیآنکهراوی، حدیثیا کتابیبهخطیکیاز مشایخپیدا کند و پساز اطمیناناز انتسابآنبهصاحبش، بهنقلآنبپردازد (برایاطلاعبیشتر در بارةطرقتحملحدیثرجوع کنید به ابنصلاح، ص 95ـ117؛ ابنکثیر، ص 56ـ69؛ سیوطی، ج 2، ص 9ـ60؛ ابوشهبه، ص 95ـ 118؛ شهید ثانی، ص 84، 230ـ303؛ صالح، ص 88 ـ104؛ فضلی، ص 225ـ230؛ مرعی، ص 113ـ120).نحوةتحملراویدر میزاناعتبار حدیثاو دخالتدارد، بههمینجهتبرایهر قسماز تحملحدیثصیغهیا عبارتی بهوجود آمدهاستکهنوعتحملراویو در نتیجهکیفیتاعتبار حدیثرا معرفیمیکند ( رجوع کنید به عتر، ص 222ـ223؛ خطیب، ص 248)؛ مثلاً عبارات«حدّثَنا»، «اخبرَنا»، «خبَّرَنا»، «انبأَنا» و «سمعتفلاناً یقول» معرفطریقسماعاست(قاضیعیاض، ص 69؛ ابنصلاح، ص 76؛ عتر، ص 224)، بر ایناساس«اخْبَرَنی» و «انبأنی» با «حدَّثَنی» مترادفاست(خطیب، همانجا؛ قاسمی، ص 215). عدهایاز محدّثان«حدّثنی» را مخصوصسماعو «اخبرنی» را مخصوصقرائتمیدانند (قاسمی، ص 216 از قولتعدادیاز محدّثان). در بیناینعبارات، «سمعت» و «حدّثنا» و «حدّثنی»، بترتیب، از بقیهمهمتر بودهاند (ابنصلاح، همانجا، بهنقلاز خطیب؛ شهید ثانی، ص 233ـ234). تعابیر «قرأتُ عَلـی' فلانٍ»، «قریعَلی' فلانٍ و انا اَسْمَعُ» و «اخبرنیو حدّثنیقرائةً علیه» معرفتحملاز نوعقرائتاست(ابوشهبه، ص 98) و تعابیر «اَخْبَرنیفلانٌ اجازةً»، «اخْبَرَنیفلانٌ مناولةً»، «اخبَرنیفلانمکاتبةً»، «اخبرنیفلاناعلاماً» و «اخبرنیفلانوصیةً» بترتیبمعرفاجازه، مناوله، مکاتبه، اعلامو وصیتاست(شهید ثانی، ص 284، 291؛ مامقانی، ج 3، ص 147، 157؛ طحّان، ص 161ـ164). در تحملاز نوعوجادهاز عباراتیچون«وَجَدْتُ او قَرَأتُ بخطفلانٍ»، «وجدتُ فیکتابِ فلانٍ حدَّثَنا»، «قالفلانٌ» و «ذکر فلانٌ» استفادهمیشدهاست(قاسمی، ص 212؛ ابوشهبه، ص 116؛ عتر، ص 225ـ226).از نظر عموممحدّثان، «سماع» معتبرترینطریقتحملاست(ابنصلاح، همانجا؛ شهید ثانی، ص 231) و در نقطةمقابلآنوجادهقرار دارد. از اینجهتدر اعتبار نقلوجادهای، بویژهجهتعمل، اختلافنظر وجود دارد: اکثر فقها و محدّثانمالکیاعتباریبرایوجادهقایلنیستند، در صورتیکهشافعیو اصحاباو قایلبهجواز عملبر پایةنقلوجادهایاند (ابنصلاح، ص 103؛ نووی، ص 66). ابنکثیر نقلوجادهایرا از بابنقلروایتنمیداند (ص 68) و برخیدر سند روایاتوجادهایشبهةانقطاعیا ارسالوارد کردهاند (ابنصلاح، ص 101؛ شهید ثانی، ص 299؛ قطان، 246). بهگفتةابنصلاح(ص 103)، در صورتاطمینانبهانتسابکتاببهصاحبآن، عملبهحدیثوجادهایمانعیندارد، زیرا در غیر اینصورتبابعملبستهخواهد شد، بویژهدر دورةمتأخرانکهبسیاریاز کتب، وجادهایاست. اعتبار طرقتحملبترتیبعبارتاستاز: سماع، قرائت، اجازه، مناوله، کتابت، اعلام، وصیتو وجاده. در دورةمتقدمان، بیانطریقتحملمرسومبود، چنانکهدانشمنداننیز بهپذیرشحدیثتنها از برخیطرقکهحدیثرا معتبرتر میکرد، رغبتنشانمیدادند (خطیب، ص 247). چونذکر طریقتحمل، سند را طولانیمیکرد، پساز مدتیمحدّثانــ امثالبخاریو کلینی ــ سند را بهصورتمُعَنعَنتلخیصکردند ( رجوع کنید به حدیث* ) و بهاینترتیب، اطلاعدر بارةطریقتحملحذفیا تلخیصگردید. البتهحذفعمدیعباراتیکهمعرفطریقتحملاستو قراردادنلفظ«عن» بهجایآن، نوعیتدلیس* است؛ لذا کسانیمجاز بودند از لفظ«عن» بهجایعباراتِ معرفِ طریقِ تحملاستفادهکنند کهبهتدلیسشهرتنداشتند (همان، ص 250).منابع: ابنصلاح، مقدمةابنالصّلاحفیعلومالحدیث، چاپمصطفیدیبالبغا، دمشق1404/ 1984؛ ابنکثیر، الباعثالحثیثفیاختصار علومالحدیث، بیروت1408/ 1987؛ محمد ابوشهبه، الوسیطفیعلومو مصطلحالحدیث، قاهره?] 1403/1982 [ ؛ محمدبناسماعیلبخاریجعفی، صحیحالبخاری، استانبول1401/ 1981؛ محمد عجاجخطیب، اصولالحدیث، علومهو مصطلحه، بیروت1417/ 1997؛ احمدبنعلیخطیببغدادی، الکفایةفیعلمالرّوایة، چاپاحمد عمر هاشم، بیروت1406/ 1986؛ عبدالرحمانبنابیبکر سیوطی، تدریبالرّاویفیشرح تقریبالنواوی، چاپاحمدعمرهاشم، بیروت1409/ 1989؛ زینالدینبنعلیشهید ثانی، الرعایةفیعلمالدرایة، چاپعبدالحسینمحمدعلیبقّال، قم1408؛ صبحیصالح، علومالحدیث، بیروت1388/ 1969؛ محمود طحّان، تیسیر مصطلحالحدیث، ریاض1417/ 1996؛ نورالدینعتر، منهجالنقد فیعلومالحدیث، دمشق1412/ 1992؛ عبدالهادیفضلی، اصولالحدیث، بیروت1414/1993؛ جمالالدینقاسمی، قواعد التّحدیثمنفنونمصطلحالحدیث، چاپمحمد بهجةبیطار، بیروت1407/1987، چاپافست1414/ 1993؛ عیاضبنموسیقاضیعیاض، الالماعالیمعرفةاصولالروایةو تقیید السماع، چاپاحمد صقر، قاهره] بیتا. [ ؛ مناعقطان، مباحثفیعلومالحدیث، ] بیجا، بیتا. [ ؛ عبداللّهمامقانی، مقباسالهدایةفیعلمالدرایة، چاپمحمدرضا مامقانی، قم1411ـ1414؛ حسینعبداللّهمرعی، منتهیالمقالفیالدرایةو الرجال، بیروت1417/1996؛ یحییبنشرفنووی، التّقریبو التّیسیر لمعرفةسننالبشیر النّذیر ، چاپمحمدعثمانالخشت، بیروت1405/1985.