تحقیق، اصطلاحیدر منطقفلسفهو عرفان. تحقیقدر لغتبهمعنایتصدیقکردنو درستدانستن، بهکنهمطلبرسیدنو واقعچیزیرا بهدستآوردنو نیز بهمعنایرسیدگیو وارسیکردناست، و سخنمحقَّقیعنیسخندرستو استوار (ابنمنظور، ج، ص؛ طُرَیحی؛ شَرتونی، ذیل«حقق»؛ داعیالاسلام؛ نفیسی، ذیلواژه).در فلسفهو عرفان، علاوهبر اصطلاحتحقیق، اصطلاحتحققنیز آمدهاست. تحقیقدر فلسفهمعناییمعرفتشناختیدارد کهبهمقاماثباتمربوطمیشود و تحققواجد معناییوجودشناختیاستکهبهمقامثبوتراجعاست. در فلسفهایندو مقاماز یکدیگر تفکیکشد، لذا تحقیق(بهمعنایاثبات) از تحقق(بهمعنایثبوت) متمایز است. اما در عرفانایندو معنایمعرفتشناختیو وجودشناختیبر یکدیگر منطبقاست؛ بههمیندلیلدر متونعرفانیمیانتحقیقو تحققتفکیکو تمایزیدیدهنمیشود.در فلسفهو منطقو در عرفاهلعلم، تحقیقبهمعنایاثباتمسئلهبا دلیلآناست(جرجانی، ص؛ شاذِلی، ص؛ تهانوی، ذیلواژه). مراد از مسئلهیا مسائلیکیاز اجزایسهگانةعلوم، در کنار موضوعو مبادی، استو عبارتاستاز قضایاییکهدر هر علماز آنها بحثمیشود و غایتآنعلم، اثباتِ برهانیِ محمولاتیبرایموضوعاتآنقضایاست(ملکشاهی، ج 2، ص). ابنسینا (ج، ص) میگوید کهتحقیقبهاینمعنا محتاجشناختمفرداتمسئلهاست. خواجهنصیرالدینطوسی(ابنسینا، ج، ص، شرحنصیرالدینطوسی) نیز تحقیقرا اثباتعلمیمعنا میکند. از همینرو برخیفیلسوفانو عالمانمسلمانتحقیقرا در کنار برهانو گاهمترادفبا آنآوردهاند (نصیرالدینطوسی، ص، 455؛ علامهحلّی، ص؛ صدرالدینشیرازی، سفر اول، ج، ص 303، پانویس، سفر دوم، ج، ص 155).تحقیقدر برابر تقلید و اقناعو شکنیز بهکار رفتهاست(غزالی، ص 8؛ نصیرالدینطوسی، ص؛ علامهحلّی، ص، 280؛ صدرالدینشیرازی، سفر دوم، ج 1، ص 131)؛ مثلاً خواجهنصیرالدینطوسی(ص 533، 538) غرضاز فنخطابترا اقناعمیداند نهتحقیقمطلق، و میگوید کهاز اینصناعتنباید انتظار تحقیقداشت. تقابلتحقیقو تقلید، گاهدر مکتوباتعرفانیهمبهچشممیخورد ( رجوع کنید به جامی، 1370 ش، ص). مولوی(ج 1، دفتر دوم، بیت3270ـ3271) علمتحقیقیرا مقابلعلمتقلیدیمیداند و میگوید کهعلمتقلیدیبرایفروش(خودنمایی) و بهدنبالبازار و مشتری دنیویاست، اما خریدار علمتحقیقیخداوند است. ناصرخسرو (صـ60) در بحثیکلامیپساز گزارشآرایمتکلمانمعتزلیدر بابتوحید، با اینرأیایشانکهدر شناختخداوند تقلید باطلاست، مخالفتمیکند. ویبا تفاوتنهادنمیانتقلید و عادت، و بیانمراد خویشاز تقلید، بر آناستکهتقلید مقدمةتحقیقو توحید استو هرکهتقلید را نپذیرد بهتحقیقنمیرسد.غزالی(صـ66) در رد اقوالو تأویلاتباطنیهاز شیوة«ابطالو معارضه و تحقیق» استفادهمیکند. آنگونهکهاز سیاقسخنانویاستنباطمیشود، ابطالنشاندادنایناستکهخصمدلیلیبر مدعایخویشندارد، معارضهرد اقوالفاسد با تمسکبهاقوالفاسد دیگر است، اما تحقیقاقامةدلایلنقضیعلیهمدعایحریفاست. از تعبیر «تحقیقحقو ابطالباطل» کهصدرالدینشیرازی(سفر چهارم، ج، ص) بهکار بردهاستنیز چنیناستنباطمیشود کهاز معانیِ تحقیق، نشاندادنحقانیتِ مدعاست.ملاصدرا و ملاهادیسبزواری(صدرالدینشیرازی، سفر سوم، ج، ص، 148 و تعلیقةسبزواری) قولبهاصالتوجود را رأییتحقیقیمیدانند. سبزواریدر جایدیگر (همان، سفر اول، ج، ص، تعلیقةسبزواری) دیدنوحدتدر امور کثیر را از شعبتحقیقو دیدنکثرتدر امر واحد را از شعبتدقیقمیداند، اما جمالالدینشاذلی(ص) میگوید کهاثباتمسئلهبا دلیلآنتحقیق، و اثباتآنبا دلیلدوم،تدقیقاست.در مجموع، واژةتحقیقدر بافتو زمینههایمختلفمتوناسلامیبسیار بهکار رفتهاست، از جمله«التحقیقیقتضی»، «بحسبالتحقیق»، «علیوجهالتحقیق»، «التحقیقیَمنعُ ذلک»، «حقالتحقیق»، «فیتحقیق»، «مذهبالتحقیق» و «تحقیقفلسفی». با توجهبهمعانیگفتهشده، تحقیقدرجهو مقامعلمینیز محسوبمیشدهاست، ازینرو بعضیفیلسوفانو عالمانبه«محقِق» ملقبمیشدند، از جملهمحققطوسی، محققلاهیجی، محققدوانی، محقققوشچی، محققحلّی، محققاردبیلی.اصطلاحتحققبا اصطلاحتحقیقدر فلسفه، مرتبطاما از آنمتمایز است. اینواژهدر متونمنطقیو فلسفیو حتیمتونکلامیبهکار میرود و بهمعنایثبوت، کَوْنو وجود است(صدرالدینشیرازی، سفراول، ج 1، ص 66، ج 3، ص 328؛ تهانوی، همانجا).در عرفان، تحقیقاز مقاماتسلوکو نهایاتآناست. ابونصر سرّاج(ص336) میگوید تحقیقآناستکهبندهبرایطلبحقیقتتمامیتوانخویشبهکار گیرد و در اینامر خود را بهرنجو سختیبیفکند (نیز رجوع کنید به حِفْنی، ذیلواژه)؛ بهنظر میرسد اینگفتهبیشتر ذکر شروطتحقیقاستتا معنایآن. خواجهعبداللّهانصاریدر منازلالسائرین(ص) تحقیقرا در بخشنهایاتمنازلعرفانی، پساز باببقا و قبلاز بابتلبیس، آوردهو آیة26 سورةبقرهرا ناظر بهاینمقامدانستهاست. در اینآیهحضرتابراهیمعلیهالسلاماز خداوند میخواهد کهچگونگیزندهکردنمردگانرا بهاو نشاندهد، و خداوند میفرماید: «مگر ایماننیاوردهای؟» و او میگوید چرا، ولیمیخواهماطمینانقلبیبیابم.با توجهبهاستشهاد خواجهعبداللّهانصاریاز اینآیه، بهنظر میرسد وییکیاز معانیتحقیقرا یقینو اطمینانقلبیمیداند. در عینحالانصاری(همانجا) تحقیقرا پاکگردانیدنمتعلقاتدر سهمرتبه (از حق، با حق، در حق) میداند. در مرتبةاولانسانباید هر آنچه] از صفات[ دارد پاکگرداند تا همهاز آنِ حقشود؛ یعنیعلمو دیگر صفاتیکهانسانبهخویشنسبتمیداد، در مقامتحقیقبهحقمنتسبمیشود، زیرا در مقامبقایبعد از فنا آنعلمو صفاتاز سالکفانیمیشود و در حقباقیمیگردد. در اینمرتبهعلمو دیگر صفاتسالک، در برابر علمو صفاتحقظهوریندارد. مرتبةدومآناستکهشهود سالکبا شهود حقمعارضهو منازعهنکند؛ یعنیشهودیکهسالکقبلاز فنا بهخود نسبتمیداد، در حالبقا بهحقمنتسبمیگردد و از شائبةشهود سالکپاکمیشود. مرتبةسومآناستکهآثار وجودیسالک، کهمخلوقو حادثاست، بهقدمتحقتعالینزدیکنشود و بر آنسبقتنگیرد. اگر حالِ بقایبعد از فنا در سالکتحققیابد، بهحقیقتِ حقتعالینیز حقشهادتمیدهد نهسالک، و شائبةخلقدر میاننیست. اینمعنایسخنیاستکهاز جنید نقلشدهاستکهوقتیاینحدیثنبویرا شنید که«کاناللّهو لمیکنمعهشی» (خداوند بود و با او چیزینبود)، گفت«الا´نَ کما کان» (اکنوننیز همچناناست؛ تلمسانی، ج 2، صـ580؛ عبدالرزاقکاشی، 1372 ش، ص582 ـ584). در مقامتحقیق، شهاداتْ ساقط، عباراتْ باطلو اشاراتْ فانیمیشوند (انصاری، ص)، زیرا اگر سالکدر کنار حق، غیر او را مشاهدهنکند، شاهد و مشهود، تعبیرکنندهو آنچهاز آنتعبیر کنند و اشارهکنندهو آنچه بداناشارهکنند معنایخود را از دستمیدهد و دیگر دوگانگیدر میاننخواهد بود (تلمسانی، ج 2، ص، 601؛ عبدالرزاقکاشی، 1372 ش، ص 584). چنینبیانیتحقیقرا بهتوحید پیوند میزند و شاید بتوانآنرا تفسیر عرفانیاینآیهدانستکه«شَهِدَ اللّهُ اَنَّهُ لا'ال'هَ اِلاّ ' هو...» (خداوند گواهیمیدهد کهجز او هیچمعبودینیست؛ آلعمران: 18).عبدالرزاقکاشی(1416، ص 315ـ316؛ همو، 1981، ص 156) میگوید کهتحقیق، رؤیتحقتعالیاستدر اسمایاو. چنینرؤیتیمانعاز آننیستکهسالک، خلقرا ببیند؛ بهعبارتدیگر درمقامتحقیق، استهلاکدر حقمانعاز رؤیتخلق، و رؤیتخلقمانعاز رؤیتحقنیست. لذا محقق، در هنگامشهود حق، از خلق، و بهدیدنخلقاز حقمحجوبنیست(همو، 1981، همانجا). مبناینظریاینرؤیت(تحقیق) آناستکهوجود و کمالاتآنحقیقتاً و اصالتاً متعلقبهحقاستو بهطریقمجاز بهماسوایحقنسبتدادهمیشود. ساحتوجود، حقیقتو عینواحدیاستکهقائمبهذاتو مقیمتعیناتخویشاست. عالَم، صورتاوستو او کنهو هویتعالم؛ لذا صاحبتحقیقنهمانند اهلحجاب، عالمرا اثباتمیکند و نهمانند مستهلکاندر حق، آنرا نفیمینماید (همو، 1416، همانجا).ابنعربی(ج، صـ 268) میگوید تحقیقمقامیاستکهشبههو شکدر آنراهندارد و صاحبچنینمقامی، محققاستو حق، چشمو گوشو دستو پا و تمامقوایاو میشود و تماماعمالاو بهحقو در حقو برایحقمیگردد. اینگفتةابنعربی، مضمونحدیثقدسیمعروفیاستکهاغلبعرفا در سخنانخویشآوردهاند کهخداوند میفرماید بندةمنبا نوافلبهمننزدیکمیشود تا اینکهدوستمیدارمش، آنگاهگوشویمیشومکهبدانمیشنود و چشمویکهبدانمیبیند و دستویکهبدانمیگیرد و پایویکهبدانراهمیرود... (نجمرازی، ص، 320؛ عبدالرزاقکاشی، 1372 ش، ص؛ جامی، 1356 ش، صـ153؛ سیوطی، ج 1، ص). از نظر ابنعربی(ج 2، ص 268) اینوصفتنها برایمحبوباناستو محبوبکسیاستکهمقرَّبباشد و مقرّبکسیاستکهنوافلرا بهجایآورد و نوافلدر گرو تکمیلفرایضاستو تکمیلفرایضدر گرو ادایحقفرایض.عبدالرحمانجامی(1356 ش، ص) نیز تحقیقرا از نهایاتسلوکو آخرینمرتبهاز مراتبچهارگانةقربالاهیمیداند کهعبارتاند از محبتو توحید و معرفتو تحقیق. وی(همانجا) میگوید تحقیقمرتبةخلافتو کمالیاستکهجامعمراتببدایتو نهایت، جمعو تفرقه، وحدتو کثرت، حقّیتو خلقیّتو قید و اطلاقاست. تحقیقیعنیحضور بیغیبتو یقین بیشک، و بالاتر از تماماینها شاملساحتبرتریاستکههمانساحتمحمدیهصلیاللّهعلیهوآلهوسلماست.در کنار اصطلاحتحقیق، اصطلاحتحققنیز در متونعرفانیآمدهاست، اما تفاوتچندانیمیانآنها دیدهنمیشود. ابونصر سرّاج(ص) تحقیقو تحققرا، مانند تعلیمو تعلم، هممعنا دانستهاست. روزبهانبَقلی(ص) نیز تحقیقو تحققرا ذیلیکفصلآورده، میگوید تحققوقوفقلباستبهاینکهاز طریقعلمو عملبهمراد حقنایلشدهاست. اینتوضیحبا بیانویاز تحقیق(آنچهاز شواهد معارفدر دلمستقر شود) در یکطیفمعناییقرار میگیرد. همچنینبیانعبدالرزاقکاشی(1416، ص 315) از تحقیقبا بیانویاز تحقق(1981، همانجا) یکیاست. احمد کمشخانوی(گوموشخانهلی) نقشبندی(ص 57) نیز همانمعناییرا کهعبدالرزاقکاشیبرایتحققآورده، برایتحقیقذکر کردهاست.نزد صوفیانو عارفان، محقِّقبهکسیگفتهمیشود کهبهمقامتحقیقنایلشدهباشد. محمدبنمنوّر (بخش 1، صـ316) بهنقلاز ابوسعید ابوالخیر نشانههایپیر محققرا چنینبرمیشمارد: مراد گردیدنتا بتواند مرید بگیرد، راهسپردنتا بتواند راهنماید، مؤدَّبو مهذَّببودن، ایثار مالبرایمرید، بینیازیاز مالمرید، پند دادنبهاشارت، تأدیببهرِفق، عملبهآنچهخود میگوید، ترکآنچهخود از آننهیمیکند و رد نکردنمرید پس از پذیرفتنش. شیخمحمود شبستری، محققرا عارفکاملیمیداند کهحقیقتاشیا چنانکهباید و شاید بر او کشفشدهاستو بهعینالعیان، نهبا استدلالو برهان، میبیند کهغیر از وجود واحد مطلق، موجود دیگرینیست(لاهیجی، صـ59).منابع: علاوهبر قرآن؛ ابنسینا، الاشاراتو التنبیهات، معالشرحلنصرالدینطوسیو شرحالشرحقطبالدینرازی، تهران1403؛ ابنعربی، الفتوحاتالمکیّة، بیروت: دارصادر، ] بیتا. [ ؛ ابنمنظور؛ ابونصر سرّاج، کتاباللّمعفیالتّصوف، چاپرینولدآلننیکلسون، لیدن1914؛ عبداللّهبنمحمد انصاری، کتابمنازلالسّائرین، بیروت1408/ 1988؛ سلیمانبنعلیتلمسانی، شرحمنازلالسائرینالیالحقالمبین، چاپعبدالحفیظمنصور، تونس1988، چاپافستقم1371 ش؛ محمداعلیبنعلیتهانوی، موسوعةکشّافاصطلاحاتالفنونو العلوم، چاپرفیقالعجمو علیدحروج، بیروت1996؛ عبدالرحمانبناحمد جامی، نفحاتالانس، چاپمحمود عابدی، تهران1370 ش؛ همو، نقدالنّصوصفیشرحنقشالفصوص، چاپویلیامچیتیک، تهران 1356 ش؛ علیبنمحمد جرجانی، التعریفات، چاپمحمدبنعبدالحکیمقاضی، قاهره1411/ 1991؛ عبدالمنعمحفنی، معجممصطلحاتالصوفیّة، بیروت1407/ 1987؛ محمدعلیداعیالاسلام، فرهنگنظام، چاپسنگیحیدرآباد دکن1305ـ 1318 ش؛ چاپافستتهران1362ـ1364 ش؛ روزبهانبقلی، شرحشطحیات، به تصحیحو مقدمةفرانسویاز هانریکوربن، تهران1344 ش؛ عبدالرحمانبنابیبکر سیوطی، الجامعالصّغیر فیاحادیثالبشیر النّذیر ، قاهره1373/ 1954؛ محمدبناحمد شاذلی، کتابقوانینحکمالاشراقالیکافةالصوفیةبجمیعالا´فاق، قاهره1380/ 1961؛ سعید شرتونی، اقربالموارد فیفصحالعربیّةو الشّوارد ، تهران1374 ش؛ محمدبنابراهیمصدرالدینشیرازی، الحکمةالمتعالیةفیالاسفار العقلیّةالاربعة، تهران1337 ش، چاپافستقم] بیتا. [ ؛ فخرالدینبنمحمد طریحی، مجمعالبحرین، چاپاحمد حسینی، تهران1362 ش؛ عبدالرزاقکاشی، اصطلاحاتالصوفیة، چاپمحمدکمالابراهیمجعفر، مصر 1981؛ همو، شرحمنازلالسائرین، چاپمحسنبیدارفر، قم1372 ش؛ همو، لطائفالاءعلامفیاشاراتاهلالالهام: معجمالمصطلحاتو الاشاراتالصّوفیة، ج 1، چاپسعید عبدالفتاح، قاهره1416/ 1996؛ حسنبنیوسفعلامهحلّی، الجوهر النّضید فیشرحمنطقالتّجرید ، قم1363 ش؛ محمدبنمحمدغزالی، فضائحالباطنیّة، چاپعبدالرحمانبدوی، قاهره1383/ 1964؛ احمدبنمصطفیکمشخانوینقشبندی، کتابجامعالاصولفیالاولیاء ، مصر 1331، چاپافستقاهره] بیتا. [ ؛ محمدبنیحییلاهیجی، مفاتیجالاعجاز فیشرحگلشنراز ، چاپکیوانسمیعی، تهران?] 1337 ش[ ؛ محمدبنمنوّر، اسرارالتوحید فیمقاماتالشیخابیسعید ، چاپمحمدرضا شفیعیکدکنی، تهران1366 ش؛ حسنملکشاهی، ترجمهو شرحاشاراتو تنبیهاتابنسینا ، تهران 1363ـ1367 ش؛ جلالالدینمحمدبنمحمد مولوی، مثنویمعنوی، براساسنسخةقونیه، چاپعبدالکریمسروش، تهران1378 ش؛ ناصرخسرو، کتابجامعالحکمتین، چاپهانریکوربنو محمد معین، تهران1363 ش؛ عبداللّهبنمحمد نجمرازی، مرصادالعباد ، چاپمحمدامینریاحی، تهران1352 ش؛ محمدبنمحمد نصیرالدینطوسی، کتاباساسالاقتباس، چاپمدرسرضوی، تهران1361 ش؛ علیاکبر نفیسی، فرهنگنفیسی، تهران1355 ش.