التحریرالاسلامی، حزب، حزباسلامگرا تأسیسشدهدر بیتالمقدّسو گسترشیافتهبهدیگر کشورهایاسلامی و غیراسلامی. اینحزبرا حزبالتحریر (حزبآزادیبخش) نیز میخوانند.تقیالدیننَبْهانی(1327ـ1397/ 1909ـ1977) در 1332 ش/ 1953 اینحزبرا در بیتالمقدّستأسیسکرد. ویفلسطینیو فارغالتحصیلدانشگاهالازهر قاهره، مدرّسمدارسعلمیهو قاضیدادگاههایحیفا و بیتالمقدّسو عضو جمعیتاخوانالمسلمین* بود. ویبا گروهیاز همفکرانخود از اخوانالمسلمینجدا شد و حزبالتحریر را بهعنوانحزبیسیاسی، و نهگروهتبلیغییا خیریهیا سازمانمبارزاتی، بنیانگذاشت( ) دایرةالمعارفجهاناسلامآکسفورد ( ، ذیل«حزبالتحریر الاسلامی»؛ حزبالتحریر، 2000؛ تاجی ـ فاروقی، ص 22) و شاید بههمیندلیلاستکهبرخی، اینحزبرا از شاخههایاخوانالمسلمیندانستهاند ( رجوع کنید بهدکمجیان، ص 358؛ ویلی، ص 45).نبهانیحزبالتحریر را بهپیرویاز آیة104 سورةآلعمرانتشکیلداد. او در 1331ش/1952 دو کتابمنتشر کرد کهمبنایفکریحزبالتحریر را تشکیلمیداد: الدولةالاسلامیةکهطرحمقدماتیو کلینظامحکومتیدر اسلاماستو نظامالحُکمفیالاسلامکهنظامآرمانیاسلامیرا در تمامیجنبههایسازمانیآنتعریفمیکند (حزبالتحریر، 2000). در ایندو اثر مسائلدیگرینیز مطرحشدهاستاز جمله، شیوههایدستیابیبهچنینحکومتی، نقشانقلابیحزبپیشتاز در احیایوجداناسلامیدر مردمو هدایتآنانبهسرنگونیحکومتهایشانو حفظخلوصاعتقادیِ حکومتاسلامی( د. اسلام، چاپدوم، ذیل«تقیالدینالنبهانی»).دولتاردنهیچگاهحزبالتحریر را بهرسمیتنشناختو وزارتکشور آن، بهسببتعارضبرنامههایحزببا قانوناساسیاردن، بهآنمجوز نداد، اما مقاماترسمیاردنهرگز حزبرا تحریمنکردند. نبهانیدر 1332 ش/ 1953 براثر محدودیتهاییکهدولتاردنبرایشایجاد کرد، بهسوریهو سهسالبعد بهبیروترفتو تا پایانعمر در آنجا ماند. حزبالتحریر تا 1336ش/1957 و سرکوبیمخالفاندولتاردن، موفقیتچندانیدر اردنو کرانههایباختریآنکسبنکرد (همانجا؛ ) دایرةالمعارفجهاناسلامآکسفورد ( ، همانجا؛ مصلّی، ص).هدفحزبدر چند مرحلهتبیینشدهاست: مرحلةاول، از سرگیریشیوة زندگیاسلامیبهطوریکههمةامور طبقاسلامسازماندهیو اجرا شود، و دعوتدیگر کشورها بهاسلام؛ مرحلةدوماحیایامتاسلامیبا اندیشههایروشنگرانهو تلاشبرایبازگرداندنشکوهو اقتدار گذشتةامتاسلامیکهحکومتآنبر مبنایقوانیناسلامیهمچونصدر اسلامباشد. همچنینحزبالتحریر برایهدایتو رهبریامتاسلامیدر مبارزهبا کفر و آزادیاز تسلطافکار و قوانینو نظامهایالحادیتلاشخواهد کرد. در واقعهدفاصلیو اساسیحزبالتحریر الغایدولتو ملتهایاسلامیو برقراریمجدد خلافتاسلامیاست(حزبالتحریر، 2000).ملاکعضویتدر حزبالتحریر، اعتقاد بهاسلامو پذیرشفرهنگو اندیشهحزباست، ازینرو بینمرد و زن، عربو غیرعرب، سفید و غیرسفید و حتیبینپیروانمذاهبمختلفاسلامینیز تفاوتیقایلنشدهاست. حزبالتحریر در پیرویاز مرامنامةحزب، سختگیر است، بهطوریکهمانعهمکاریاعضا با دیگر گروههایاسلامگرا و سببانزوایآنانشدهاست(اوانز ، ص 6).حزبالتحریر عقاید خود را از طریقاعلامیه، سخنرانیو خطابهمنتشر کرد و فعالیتخود را بسرعتدر خاور نزدیکعربیتوسعهداد و توانستدانشآموزان، دانشجویان، معلمانو کارمندانرا جذبکند. گرچهاوجگیریناصریسمو اقبالعمومیبهاخوانالمسلمیندر جهانعرب، مانعجذبگستردهحمایتهایمردمیبهحزبشد، حزبموفقشد علاوهبر فلسطینشعبههاییدر سوریه، لبنان، عراقو کویتتأسیسکند و بتدریجدر عربستانسعودی، اماراتمتحدهعربی، پاکستان، ترکیه، سودان، مالزی، اندونزیو نیز شمالافریقا بویژهدر تونسفعالشود ( ) دایرةالمعارفجهاناسلامآکسفورد ( ؛ اوانز، همانجاها؛ نیز رجوع کنید به ویلی، همانجا).اگر چهحزبالتحریر استفادهاز خشونترا هموارهمحکومکردهاست(مصلّی، همانجا)، تاکنونچندینکودتا بهآننسبتدادهشدهاست، از جملهدو کودتا در امان(1347 و 1348ش/ 1968 و 1969)، اقداماتمشابهیدر بغداد (1351ش/ 1972)، دمشق(1355ش/ 1976) لیبیو قاهره. در قاهرهشاخةمصریحزببهرهبریصالحسَریّةفلسطینیبهآکادمیفنیارتشدر دورةریاستجمهوریساداتدر 1353ش/ 1974 حملهکرد ( ) دایرةالمعارفجهاناسلامآکسفورد ( ، همانجا؛ عبدالناصر، ص 61؛ تاجیـ فاروقی، همانجا).حزبالتحریر بهدلیلهمکارینکردنبا سایر گروههایاسلامگرا و برخورداریاز نگرشهایمقابلهایو براندازانه(هر چند غالباً از لحاظنظری)، از فعالیتدر بیشتر کشورهایخاورمیانهمحرومشد، اما در سالهایاخیر، حزبالتحریر موفقشدهاستمجدداً در برخیاز کشورهایاسلامیو نیز در آسیایمرکزیو شبهقارهو افریقا و اخیراً در امریکا و اروپا حضور و فعالیتداشتهباشد و از جمله، حزبرا سازماندهیکند. اینحزبدر بریتانیا، بهفعالیتعلنیپرداختهو در بیننسلجوانمسلماندر بریتانیا نفوذ یافتهاست ( ) دایرةالمعارفجهاناسلامآکسفورد ( ؛ اوانز؛ تاجی ـ فاروقی، همانجاها) و بویژهبا تأسیسپایگاهیدر اینترنت، ضمنمعرفیخود و فعالیتهایش، مواضعو عقایدشرا ترویجمیکند ( رجوع کنید به حزبالتحریر، 2000).عقاید و آرمانهایحزبدر سهمفهوماساسیدولت، خلیفهو دموکراسیخلاصهمیشود، بدینقرار:1) دولت. اولینوظیفةهر مسلمانحمایتاز اسلامو پیشبرد آنو بالاترینآرمان، جلبرضایتخداوند با هدایتانسانها بهاسلاماست. اینآرمانبا دستیابیبهقدرتو تشکیلدولتاسلامیمیسر میشود و ایندولتوظیفهدارد اسلامرا کاملاً در قلمرو خود اجرا کند و پیامآنرا بهدیگر کشورها برساند. وجود دولتبرایتشکیلقوایمسلّح، دفاعاز سرزمیناسلامیو اجرایشریعتو دستورهایخداوند الزامیاستو بدونآناسلامحضور مؤثرینخواهد داشتو دارالاسلامتشکیلنخواهد شد. لذا تشکیلحکومتاسلامیوظیفهایشرعیاستکهخداوند بر عهدةمؤمنانگذاشتهاستو هرگونهغفلتاز آنمستوجبعقابخواهد بود و همةمسلمانانتا زمانیکهبرایتشکیلمجدد دولتاسلامیو بیعتبا خلیفةمسلمینقیامنکنند، گناهکار خواهند ماند (نبهانی، ) دولتاسلامی( ، ص228).2) خلیفه. بهعقیدةنبهانیتنها نظامسیاسیمقبولدر اسلامو تنها نظامیکهمیتواند براساسوحیو اصولشریعتحکومتکند، نظامخلافتاستکهباید بهصورتنظامیواحد در سرتاسر جهاناسلاممستقر شود. نبهانیدر طراحینظامخلافتمورد قبولخود، عمدتاً از خلافتصدر اسلامو نیز آثار متفکرانکلاسیکاهلسنّت، بویژهالاحکامالسلطانیهماوَردی، الهاممیگیرد. ایننظامچهار اصلدارد کهبا نقضهریکاز آنها، نظامحکومت، دیگر اسلامینخواهد بود. ایناصولعبارتاند از: انتخابِ فقطیکخلیفه، اقتدارِ امت، حاکمیتِ شریعتو اینکهفقطخلیفهحقدارد بر طبقشریعتقانونوضعکند (همان، ص). نبهانیساختار دولتاسلامیرا بر هفتپایهبنا میکند: خلیفه، معاونانخلیفه، نظاماداریو اجرایی، حکمرانانولایات، دستگاهقضایی، نیروهایمسلّحو مجلسشورا. بهعقیدةویبا حذفِ هریکاز آنها، بجز اولی، دولتناقصمیشود ولیهمچناناسلامیبهشمار میآید (همان، ص، 224).در جامعةاسلامیهمةمسلمانانمسئولاجرایقانوناسلاماند و بدینمنظور، خلیفهرا بهنیابتاز خود و با رأیاکثریتانتخابو با او بیعتمیکنند و مادامکهویمطابقکتابخدا و سنّتپیامبر حکممیکند از او اطاعتمیکنند. قدرتملتمحدود بهقدرتنامحدود خداوند استو ازینرو، حاکمیتاز آنخدا و قانوناو (شریعت) است. تعیینخلیفهبر هر مسلمانیواجباست. بهاعتقاد نبهانیبر مسلمانانحراماستکهبیشاز دو شببدونخلیفهباشند (همان، ص).3) دموکراسی. بهاعتقاد حزبالتحریر، اسلامبا دموکراسیسازگاریندارد، زیرا دموکراسیچیزیجز «دوروییو فریبکاری» نیستو اندیشةجامعةدموکراتیک«فریبآمیز، خطرناکو غیرعملی» است. اینحزبدر مقابلدموکراسی، اندیشةشورا را مطرحمیکند و آنرا یکیاز اصولنظامسیاسیاسلاممیداند. شورا حقمسلماناناستو خلیفهباید موضوعاتمربوطبهامور مردمو در حوزةامور مباحرا، بهتشخیصخود، بهمشورتگذارد. البتهدر مسلّماتدینو قوانینالاهی، شورا بههیچوجهحقدخلو تصرفو تغییر ندارد (حزبالتحریر،) «شورا، نهدموکراسی» ( ، ص 20). آرایشورا ضرورتاً بهقانونتبدیلنخواهد شد، زیرا بهاعتقاد حزب، رهبری در اسلامنهایتاً فردیاستو خلیفهپساز مشورت، نظری را میپذیرد کهاو را متقاعد ساختهباشد اگرچهنظر اقلیت باشد. در نظامسیاسیخلافتبرایتحققاصلشورا، مجلسمشورتیوجود دارد کهنمایندگانمردمدر آنحضور مییابند. اقلیتهایمسلمانهمدر اینشورا نمایندگانیخواهند داشتولینمیتوانند در تصمیمگیریهایشورا مشارکتکنند.شورا حقدارد سیاستهایخلیفه، معاونانو حکمرانانشرا بررسیو در تماممسائلحکومتینظر خود را بیانکند. درصورتاختلافبینخلیفهو شورا، دادگاهیمتشکلاز فقها و حقوقداناننسبتبهعملکرد خلیفهنظر خواهد داد (همان، ص 21ـ23).شیوةفعالیتحزباز مراحلابلاغدعوتپیامبر اسلامدر مکهو مدینهالهامگرفتهشدهو بهعقیدةنبهانیتنها راهاحیایشیوةزندگیاسلامیو تأسیسجامعةاسلامیدر جهان، تأسیسدولتاسلامیبهشیوةخلافتاست. برایاینکار باید از یکسرزمینبهمنزلةنقطةآغاز شروعکرد و دولتبزرگاسلامیرا بتدریجتوسعهداد و پیاماسلامرا بهسرتاسر جهانرساند. کشورهایعربیمناسبترینمکانبرایشروعدعوتاند، زیرا بخشاعظمجهاناسلاماند و زبانآنها، زبانقرآنو حدیثو عاملاصلیفرهنگاسلامیاست(نبهانی، 1952 ب، ص 162؛ نیز رجوع کنید به حزبالتحریر، 2000).هدفحزبطیسهمرحلهاجرا میشود: 1) تشکیلحزببا جذبافراد و آموزشآنها مطابقمرامو اعتقاداتحزبکهاز 1332 ش/ 1953 آغاز شد. بهعقیدةنبهانیامتبهافرادیاحتیاجدارد کهدرکعمیقیاز اسلامو ترسشدیدیاز خداوند داشتهباشند. 2) تعاملبا امتاسلامیبرایآگاهکردنعمومدر مورد افکار و اعتقاداتحزب. اینتعاملکهبهصورتعلنیبا تشکیلجلساتدرسو بحثو سخنرانیو نیز از طریقمطبوعاتو انتشار کتابآغاز شدهبهمبارزةعقیدتیبا کفر و آثار آنو نهایتاً بهمنازعةسیاسیبا دولتهایاستعمارگر و گروهیاز حکامکشورهایاسلامیــ کهحقوقامترا انکار کردهاند یا در اجرایوظایفخود نسبتبهامتکوتاهیکردهیا با قوانیناسلامیمخالفتنمودهاند ــ میانجامد. 3) تأسیسدولت، اجرایکاملشریعتاسلامیو ابلاغاسلامبههمةجهان(حزبالتحریر، ) جنگبرایاحیا ( ، ص 35ـ40؛ تاجی ـ فاروقی، ص 23).حزبالتحریر معتقد استکهمرحلةاولفعالیتخود را طیکردهاستو در مرحلهدومقرار دارد، یعنیدر حالنبرد سیاسیو اعتقادیبرایآمادهکردنجوامعاسلامیاستتا بهمرحلةتشکیلدولتجهانیاسلامیبرسد (همانجا). نکتهدر خور تأملدر اندیشهحزبالتحریر ایناستکهبهرغمفلسطینیالاصلبودن، اینحزبمسئلةفلسطینرا مشکلاصلیجهاناسلامندانستهو معتقد استمسئلةفلسطینتنها در سایةاحیاینقشاسلامدر زندگیو تأسیسحکومتاسلامیبر مبنایخلافتبهطور حتمحلخواهد شد (تاجی ـ فاروقی، ص 23).در گفتگو با یکیاز اعضایحزبالتحریر در حاشیة) کنفرانسخلافت( ، در بارةاینکهحزبنسبتبهجمهوریاسلامیایرانچهنظریدارد، چنینبرداشتشد کهچونایرانعضویتدر سازمانمللو منشور آنرا پذیرفته، ایناقدامبهمنزلةپذیرشولایتکفار بودهو جمهوریاسلامیاز مسیر اسلامخارجشدهاست.منابع: هرایر دکمجیان، جنبشهایاسلامیدر جهانعرب، ترجمةحمید احمدی، تهران1377ش؛ احمد مصلّی، «گفتمانهایبنیادگراییجدید در مورد جامعهمدنی، کثرتگراییو مردمسالاری(2)»، ترجمةمحمدتقیدلفروز، راهبرد ، ش(پاییز 1376)؛ تقیالدیننبهانی، الدولةالاسلامیة، دمشق1952 الف؛ همو، نظامالحکمفیالاسلام، دمشق1952 ب؛ جویسویلی، نهضتاسلامیشیعیانعراق، ترجمةمهوشغلامی، تهران1373 ش؛Walid Mahmoud Abdelnasser, The Islamic movement in Egypt: perceptions of international relations, 1967-81 , London 1994; EI 2 , s.v. " Tak ¦â¤ A l-D ¦ân A l-Nabha ¦n ¦â " (by D. Commins); Kathy Evans, "Radical time-bomb under British Islam", The Guardian , 7 Feb. 1994; Hizb ut- Tahrir. [Homepage]. 2000 [online]. (http:// www. hizb- ut-tahrir. org). [5 Dec. 2000]; idem, "Shura, not democracy", Khilafah magazine , supp. (7 Aug. 1994); idem, The war for revival: the methodology of Hizb ut-Tahrir for change , London: A l-Khilafah [n.d.]; Taq ¦âal-D ¦ân Nabha ¦n ¦â, The Islamic state , London: A l-Khilafah [n.d.]; The Oxford encyclopedia of the modern Islamic world , ed. John L. Esposito, New York 1995, s.v. "H ¤izb A l-Tah ¤r ¦âr A l-Isla ¦m ¦â " (by Suha Taji-Farouki); Suha Taji- Farouki, "Islamists and the threat of Jihad: Hizb al- Tahrir and al-Muhajiroun on Israel and the Jews", Middle Eastern studies , vol. 36, no. 4 (oct. 2000).