تجنیس (یا جناس )

معرف

از صنایع‌ لفظی‌ در علم‌ بدیع‌
متن
تجنیس‌ (یا جناس‌)، از صنایع‌ لفظی‌ در علم‌ بدیع‌. تجنیس‌ در لغت‌ به‌ معنای‌ «همجنس‌ آوردن‌» و «با چیزی‌ مانند شدن‌» است‌ و در اصطلاح‌ همانندی‌ دو کلمه‌ در لفظ‌ با اختلاف‌ آنها در معناست‌، مانند «شیر» که‌ هم‌ به‌ شیر آشامیدنی‌ و هم‌ به‌ جانور درنده‌ گفته‌ می‌شود. در همة‌ تعریفهای‌ گوناگونی‌ که‌ برای‌ تجنیس‌ داده‌ شده‌ است‌ ( رجوع کنید بهرادویانی‌، ص‌ 11؛ شمس‌ قیس‌، ص‌ 337؛ تفتازانی‌، ص‌ 445؛ مدنی‌، ص‌ 23؛ شمس‌العلماء گرکانی‌، ص‌201؛ جندی‌، ص‌8 ـ12)، شرط‌ تجنیس‌ اختلاف‌ معناییِ دو لفظ‌ همانند است‌. به‌ دو لفظ‌ همانند در جناس‌، «دو رکن‌ جناس‌» می‌گویند. برخی‌، حُسن‌ تجنیس‌ را مشروط‌ به‌ آن‌ دانسته‌اند که‌ ارتباط‌ طبیعی‌ بین‌ لفظ‌ و معنا برقرار شود و با تکلف‌ همراه‌ نباشد ( رجوع کنید به جرجانی‌، ص‌10ـ17؛ مدنی‌، ص‌65).ابن‌مُعتَز (متوفی‌ 296) در البدیع‌ ، قدیمترین‌ منبع‌ در بارة‌ جناس‌ در ادبیات‌ عربی‌، به‌ تعریف‌ جناس‌ و تقسیم‌بندیهای‌ آن‌ پرداخته‌ و از جناس‌ در قرآن‌ کریم‌ و احادیث‌ نبوی‌ و گفتار صحابه‌ و اشعار دورة‌ جاهلیت‌ و عصر اسلامی‌ نمونه‌هایی‌ آورده‌ است‌ (جندی‌، ص‌13)، سپس‌ ادیبان‌ بسیاری‌ جناس‌ و انواع‌ آن‌ را در آثار خود مطرح‌ کرده‌اند، از جمله‌ ابن‌رشیق‌ (متوفی‌ 456) در العمده‌ ، عبدالقاهر جرجانی‌ (متوفی‌ 471 یا 474) در اسرارالبلاغة‌ ، ابن‌اثیر (متوفی‌ 637) در المثل‌السائر و صلاح‌الدین‌ صفدی‌ (متوفی‌ 746) در جنان‌الجناس‌ که‌ کتابی‌ مستقل‌ در اینباره‌ است‌.در بارة‌ تأثیر آثار ارسطو بر فن‌ جناس‌، آرای‌ موافق‌ و مخالفی‌ مطرح‌ شده‌ و برخی‌ محققان‌ عرب‌، در بارة‌ تأثیر بلاغی‌ جناس‌ از دیدگاه‌ عبدالقاهر جرجانی‌ و میزان‌ تأثیر گفته‌ها و اندیشه‌های‌ ارسطو بر آن‌، مباحثی‌ مطرح‌ کرده‌اند ( رجوع کنید به جندی‌، ص‌14ـ17).جناس‌ انواعی‌ دارد که‌ مهمترین‌ آنها عبارت‌اند از: تامّ، زاید، مُتَوَّج‌، مُذَیَّل‌، مضارع‌، لاحِق‌، اشتقاق‌، شبه‌اشتقاق‌، مرکّب‌، مُحَرَّف‌، مُزدَوَج‌، خطّ و مقلوب‌.جناس‌ تامّ، یعنی‌ همانندی‌ کامل‌ دو لفظ‌ با اختلاف‌ در معنی‌. جناس‌ تامّ بر دو نوع‌ است‌: «مماثل‌» و «مستوفی‌'». در جناس‌ مماثل‌ طبقة‌ دستوری‌ دو واژه‌ (اسم‌، فعل‌، حرف‌ و مانند اینها) یکی‌ است‌؛ مانند ساعة‌ (قیامت‌) و ساعة‌ (واحد زمان‌)، که‌ هر دو اسم‌اند، در آیة‌ 55 سورة‌ روم‌: «یَومَ تَقُومُ السّاعَةُ یُقْسِمُ الْمُجرِمونَ ما لَبِثُوا غَیرَ ساعَةٍ...» (روزی‌ که‌ رستاخیز برپا شود، مجرمان‌ سوگند یاد می‌کنند که‌ جز ساعتی‌ ] بیش‌ [ درنگ‌ نکرده‌اند)، یا خطا (شهری‌ در ترکستان‌) و خطا (اشتباه‌)، که‌ هر دو اسم‌اند، در بیت‌ «ای‌ چراغ‌ همه‌ بتانِ خطا/ دور بودن‌ ز روی‌ توست‌ خطا» (شمس‌قیس‌، ص‌338). در جناس‌ مستوفی‌' دو واژة‌ همانند طبقة‌ دستوری‌ واحدی‌ ندارند، مانند کلمة‌ باد در بیت‌ مولوی‌ که‌ در مصراع‌ اول‌ اسم‌ و در مصراع‌ دوم‌ فعل‌ است‌: «آتش‌ است‌ این‌ بانگ‌ نای‌ و نیست‌ باد/ هرکه‌ این‌ آتش‌ ندارد نیست‌ باد» (مولوی‌، ج‌1، دفتر اول‌، ص‌3) یا کلمة‌ یحیی‌ (فعل‌ مضارع‌ به‌ معنای‌ «زنده‌ می‌کند») و یحیی‌ (اسم‌ خاص‌) در این‌ بیت‌ ابوتمّام‌: «ما ماتَ مِن‌ کَرَمِ الزمانِ فاِنَّه‌/ یَحْیی‌' لَدی‌ یحیی‌بنِ عَبدِاللّهِ» (هر کرامت‌ و بزرگواری‌ که‌ از صفحة‌ گیتی‌ نابود شده‌ باشد در پیشگاه‌ یحیی‌بن‌ عبداللّه‌ زنده‌ است‌؛ جرجانی‌، ص‌17؛ تفتازانی‌، ص‌446).جناس‌ زاید آن‌ است‌ که‌ یکی‌ از دو رکن‌ جناس‌، حرفی‌ بیشتر از دیگری‌ داشته‌ باشد. این‌ حرف‌ زاید ممکن‌ است‌ در اول‌، وسط‌ یا پایان‌ کلمه‌ باشد. در اول‌ کلمه‌ مانند ساق‌ و مساق‌ در آیة‌ 29 و 30 سورة‌ قیامت‌: «وَالْتَفَّتِ السّاقُ بِالسَّاقِ اِلی‌' رَبِّکَ یَومَئذٍ الْمَساقُ» (و ] محتضر را [ ساق‌ به‌ ساق‌ دیگر در پیچد، در آن‌ روز ] خلق‌ را [ به‌ سوی‌ پروردگارت‌ خواهند کشید) و رمیده‌ و آرمیده‌ در بیت‌ «تا چند زمن‌ رمیده‌ باشی‌/ با غیر من‌ آرمیده‌ باشی‌» (شمس‌العلماء گرکانی‌، ص‌206)؛ در وسط‌ کلمه‌ مانند «جَدّی‌ جَهْدی‌» (بخت‌ من‌ در کوشش‌ من‌ است‌؛ تفتازانی‌، ص‌447) یا برق‌ و بیرق‌ ، بدون‌ در نظر گرفتن‌ دقت‌ دستوری‌، در این‌ بیت‌: «صبح‌ ز مشرق‌ چو کرد بیرق‌ نور آشکار/ خنده‌ زد اندر هوا بیرق‌ او برق‌وار» (خاقانی‌، ص‌182)؛ و در آخر کلمه‌ مانند نال‌ و ناله‌ و موی‌ و مویه‌ در بیت‌ «در حسرت‌ رخسار تو ای‌ زیباروی‌/ از ناله‌ چو نال‌ گشتم‌ از مویه‌ چو موی‌» (شمس‌قیس‌، ص‌ 340). جناس‌ زاید را تفتازانی‌ (همانجا) «ناقص‌» و جرجانی‌ (ص‌17ـ 18) «مَرفوّ» نامیده‌ است‌.جناس‌ متوّج‌ آن‌ است‌ که‌ یکی‌ از دو رکن‌ جناس‌، در ابتدای‌ کلمه‌ دو حرف‌ بیش‌ از دیگری‌ داشته‌ باشد، مانند دون‌ و گردون‌ در بیت‌ «چشم‌ بتان‌ است‌ که‌ گردون‌ دون‌/ با سر چوب‌ آورد از گل‌ برون‌» (شمس‌العلماء گرکانی‌، همانجا).جناس‌ مذیّل‌ آن‌ است‌ که‌ در آخر یکی‌ از دو رکن‌ جناس‌، دو حرف‌ زاید باشد، مانند یم‌ و یمین‌ در بیت‌ «اگر میان‌ یم‌ اندر صفت‌ ندیدستی‌/ نگاه‌ کن‌ قلم‌ او در آن‌ خجسته‌ یمین‌». جناسهای‌ متوّج‌ و مذیّل‌ از انواع‌ جناس‌ زایدند (تجلیل‌، ص‌ 34ـ 35).جناس‌ مضارع‌ آن‌ است‌ که‌ دو رکن‌ جناس‌، فقط‌ در حرف‌ نخست‌ اختلاف‌ داشته‌ باشند و این‌ دو حرف‌ قریب‌المخرج‌ باشند، مانند کمان‌ و گمان‌ در بیت‌ «گفت‌ آری‌ موی‌ ابرو شد کمان‌/ سوی‌ تو افکند تیری‌ از گمان‌» (مولوی‌، ج‌1، دفتر دوم‌، ص‌253).جناس‌ لاحِق‌ یکی‌ از گونه‌های‌ جناس‌ مضارع‌ است‌ و به‌ آن‌ «مُطْمِع‌» و «مُطَرَّف‌» نیز گفته‌اند (شمس‌قیس‌، ص‌342؛ تجلیل‌، ص‌31ـ32). در این‌ جناس‌، اختلاف‌ دو واژة‌ همانند در حرفی‌ است‌ که‌ قریب‌المخرج‌ نیستند (برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به تفتازانی‌، ص‌448). اختلاف‌ دو کلمه‌ گاه‌ در حرف‌ اول‌ است‌، مانند هُمَزَة‌ و لُمَزَة‌ در آیة‌ اول‌ سورة‌ همزه‌: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (وای‌ بر هر بدگوی‌ عیب‌جوی‌) و دو کلمة‌ بزم‌ و رزم‌ در بیت‌ «روز رزم‌ او نگیرد عزّ عزرائیل‌ جان‌/ روز بزم‌ او بماند جبرئیل‌ از وای‌ وای‌» (منوچهری‌، ص‌123). گاه‌ اختلاف‌ در حرف‌ وسط‌ است‌، مانند شهید و شدید در آیة‌ هفتم‌ و هشتم‌ سورة‌ عادیات‌: «وَ اِنَّهُ عَلی‌' ذ'لِکَ لَشَهِیدٌ وَ اِنَّهُ لِحُبِّ الْخَیْرِ لَشَدیدٌ» (و او خود بر این‌ ] امر [ ، نیک‌ گواه‌ است‌. و براستی‌ او ] =انسان‌ [ سخت‌ شیفتة‌ مال‌ است‌)، و کلماتِ کُشی‌ و کَسی‌ و برکِشیده‌ و برکِشنده‌ در بیت‌ «جهان‌ به‌ خیره‌ کُشی‌ در کَسی‌ کِشید کمان‌/ که‌ برکِشیدة‌ حق‌ بود و برکِشندة‌ ما» (خاقانی‌، ص‌30). اختلاف‌ ممکن‌ است‌ در حرف‌ آخر باشد، مانند امر و امن‌ در آیة‌ 83 سورة‌ نساء: «وَ اِذا' جآءَهُمْ اَمْرٌ مِنَ الْاَمْنِ اَوِالْخَوْفِ اَذَاعُوا بِهِ...» (چون‌ خبری‌ ] حاکی‌ [ از ایمنی‌ یا وحشت‌ به‌ آنان‌ برسد، انتشارش‌ دهند»، و شرار و شراب‌ و طعان‌ و طعام‌ در این‌ بیت‌ معزّی‌: «از شرار تیغ‌ بودی‌ بادساران‌ را شراب‌/ وز طعان‌ رمح‌ بودی‌ خاکساران‌ را طعام‌» (رشید وطواط‌، ص‌ 10).جناس‌ اشتقاق‌ عبارت‌ است‌ از توافق‌ دو کلمة‌ متجانس‌ در حروف‌ اصلی‌، ازینرو آن‌ را دقیقاً جناس‌ ندانسته‌ بلکه‌ ملحق‌ به‌ جناس‌ دانسته‌اند (تفتازانی‌، ص‌449)، مانند اَقِمْ و قَیّم‌ در آیة‌ 43 سورة‌ روم‌: «فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ الْقَیِّمِ...» (پس‌ به‌ سوی‌ این‌ دین‌ پایدار روی‌ بیاور). جناس‌ اشتقاق‌ در فارسی‌ نیز، به‌ سبب‌ کاربرد کلمه‌های‌ عربی‌، کاربرد دارد، مانند دو کلمة‌ ولی‌ و ولایت‌ در بیت‌ «رندان‌ تشنه‌ لب‌ را آبی‌ نمی‌دهد کس‌/ گویی‌ ولی‌شناسان‌ رفتند از این‌ ولایت‌» (حافظ‌، ص‌65).جناس‌ شبه‌اشتقاق‌ آن‌ است‌ که‌ حروف‌ دو لفظ‌، مشترک‌ ولی‌ از دو ریشة‌ مختلف‌ باشند (تفتازانی‌، همانجا)، مانند قال‌ (مشتق‌ از قول‌) و قالین‌ (مشتق‌ از قلی‌) در آیة‌ 168 سورة‌ شعراء: «قالَ اِنّی‌ لِعَمَلِکُم‌ مِنَ الْقالِینَ» ( ] لوط‌ [ گفت‌: براستی‌ من‌ دشمن‌ کردار شُمایم‌). این‌ جناس‌ را «مقارب‌» نیز نامیده‌اند (تجلیل‌، ص‌ 37). شمس‌قیس‌ رازی‌ (ص‌343) ذیل‌ جناس‌ اشتقاق‌، آن‌ را مترادف‌ «اقتضاب‌» (احتمالاً به‌ صرف‌ معنای‌ لغوی‌ آن‌: «بریدن‌ و جدا کردن‌») دانسته‌ و این‌ مثال‌ را ذکر کرده‌ است‌: «ز وَصفَت‌ رسیده‌ است‌ شاعر به‌ شعری‌/ ز نَعتَت‌ گرفتست‌ راوی‌ رُوایی‌».جناس‌ مرکّب‌ یا «ترکیب‌»، آن‌ است‌ که‌ یکی‌ از دو واژة‌ همانند بسیط‌ و دیگری‌ مرکّب‌ از دو کلمه‌ باشد، مانند تابنده‌ در بیت‌ «خورشید که‌ نور دیدة‌ آفاق‌ است‌/ تابنده‌ نشد پیش‌ تو تا، بنده‌ نشد» (شمس‌قیس‌، ص‌340). برای‌ جناس‌ مرکّب‌ انواعی‌ برشمرده‌اند ( رجوع کنید به تهانوی‌، ج‌1، ص‌229؛ تجلیل‌، ص‌39ـ42).جناس‌ محرَّف‌، عبارت‌ است‌ از اینکه‌ دو رکن‌ جناس‌، به‌ لحاظ‌ نوشتار شباهت‌ به‌ هم‌، اما در اعراب‌ و معنی‌ اختلاف‌ داشته‌ باشند، مانند آیة‌ 279 سورة‌ بقره‌: «...لاتَظْلِمونَ وَ لاتُظْلَمونَ» (نه‌ ستم‌ می‌کنید و نه‌ ستم‌ می‌بینید) یا اُنس‌ و اِنس‌ در این‌ بیت‌: «مگر به‌ ساحت‌ گیتی‌ نماند بوی‌ وفا/ که‌ هیچ‌ اُنس‌ نیامد زهیچ‌ اِنس‌ مرا» (خاقانی‌، ص‌29).جناس‌ مزدوج‌، که‌ آن‌ را «مکرّر»، «مردّد» و «مَجَنَّب‌» نیز گفته‌اند (تفتازانی‌، همانجا؛ تجلیل‌، ص‌46)، آن‌ است‌ که‌ دو واژة‌ متجانس‌ ــ از هر نوع‌ جناسی‌ که‌ باشند ــ به‌ دنبال‌ هم‌ بیایند و برخی‌ گفته‌اند که‌ به‌ عنوان‌ کلمات‌ سجع‌ یا قافیه‌ باشند ( رجوع کنید بهتجلیل‌، همانجا)، مانند جناس‌ در آیة‌ 22 سورة‌ نمل‌: «...وَجِئْتُکَ مِنْ سَبـَاٍ بِنَبَاٍ یَقینٍ» (و برای‌ تو از سبا گزارشی‌ درست‌ آورده‌ام‌)، یا در بیت‌ «یافت‌ زی‌ دریا دگر بار ابر گوهربار بار / باغ‌ و بستان‌ یافت‌ ز ابر گوهر بار بار » (رشید وطواط‌، ص‌9ـ10).جناس‌ خط‌، که‌ برخی‌ آن‌ را جناس‌ «تصحیف‌» و «مضارعه‌» نامیده‌اند (رادویانی‌، ص‌25؛ دهخدا، ذیل‌ «تجنیس‌ خط‌»)، آن‌ است‌ که‌ دو رکن‌ جناس‌ در نوشتار یکسان‌، اما در نقطه‌هایشان‌ متفاوت‌ باشند، مانند بوسه‌ و توشه‌ در این‌ بیت‌ سعدی‌: «مرا بوسه‌ گفتا به‌ تصحیف‌ ده‌/ که‌ درویش‌ را توشه‌ از بوسه‌ به‌» که‌ خود سعدی‌ آن‌ را «تصحیف‌» نامیده‌ است‌ (ص‌89)، یا مانند آیة‌ 104 سورة‌ کهف‌: «...وَ هُم‌ یَحْسَبُونَ اَنـَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» (و خود می‌پندارند که‌ کار خوب‌ انجام‌ می‌دهند).جناس‌ مقلوب‌، که‌ آن‌ را با نامهای‌ «باشگونه‌» (واژگونه‌)، «عکس‌» و «تصریف‌» نیز نامیده‌اند (رادویانی‌، ص‌15؛ تفتازانی‌، ص‌ 448ـ449؛ مدنی‌، ص‌55)، آن‌ است‌ که‌ دو واژة‌ همانند از نظر نوع‌ حروف‌ و تعداد آنها یکسان‌ باشند، ولی‌ از لحاظ‌ ترتیب‌ حروف‌ برعکس‌ و مخالف‌ باشند، مانند گنج‌ و جنگ‌ در این‌ بیت‌ عنصری‌: «به‌ گنج‌ اندرش‌ ساخته‌ خواسته‌/ به‌ جنگ‌ اندرش‌ لشکر آراسته‌» ( رجوع کنید به رادویانی‌، ص‌17).جناس‌ مقلوب‌ بر چند نوع‌ است‌، از جمله‌: قلب‌ اضمار یا قلب‌ کل‌، آن‌ است‌ که‌ یکی‌ از دو مقلوب‌ در نیت‌ متکلم‌ باشد و دیگری‌ در کلام‌ او ظاهر شود، مانند «وارونه‌ کلاه‌ که‌ گفتی‌، برای‌ من‌» (تهانوی‌، ج‌1، ص‌228؛ شمس‌العلماء گرکانی‌، ص‌292) که‌ اگر حروفِ کلمة‌ «کلاه‌» کاملاً برعکس‌ (مقلوب‌) شود، کلمة‌ «هلاک‌» به‌ دست‌ می‌آید؛ و قلب‌ بعض‌، که‌ عمل‌ قلب‌ در بخشی‌ از ساختمان‌ دو رکن‌ جناس‌ روی‌ می‌دهد، مانند سَحْبان‌ و سُبحان‌ در این‌ بیت‌: «توان‌ در بلاغت‌ به‌ سَحْبان‌ رسید/ نه‌ در کنه‌ بی‌چونِ سُبْحان‌ رسید» (سعدی‌، ص‌35).علی‌ جندی‌ در فنّالجناس‌ (ص‌161) به‌ چند نوع‌ جناس‌ دیگر نیز اشاره‌ کرده‌ است‌، از جمله‌: جناس‌ مُعتَل‌، که‌ اختلاف‌ دو کلمة‌ همانند در یکی‌ از حرفهای‌ علّه‌ است‌، مانند نور و نار ؛ جناس‌ تنوین‌ که‌ یکی‌ از دو کلمة‌ متجانس‌ با تنوین‌ و دیگری‌ با حرف‌ «ن‌» ذکر می‌شود، مانند شجیً و شجن‌ ؛ جناس‌ ترجیع‌، که‌ در آن‌ بخشی‌ از کلمه‌ در دیگری‌ تکرار می‌شود مانند ربِّهم‌ و بهم‌ ، جناس‌ مضاف‌، که‌ در آن‌ یکی‌ از دو واژة‌ متجانس‌ با مضاف‌ همراه‌ باشد، مانند کلمة‌ تمام‌ در این‌ بیت‌ بُحتُری‌: «اَیا قَمرَ التَّمامِ اَعَنْتَ ظُلماً/ علی‌' تَطاولِ اللَّیْلِ التّمامِ» (ای‌ ماه‌ چهارده‌ شبة‌ کامل‌، تو بر ستمی‌ کمک‌ کرده‌ای‌ و شب‌ کامل‌ را از من‌ گرفته‌ای‌) که‌ «قَمرَ التَّمام‌» ترکیب‌ اضافی‌ و «اللَّیلِ التّمام‌» ترکیب‌ وصفی‌ است‌. منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ جلیل‌ تجلیل‌، جناس‌ در پهنة‌ ادب‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1367ش‌؛ مسعودبن‌ عمر تفتازانی‌، کتاب‌ المطوّل‌ فی‌ شرح‌ تلخیص‌ المفتاح‌ ، ] استانبول‌ [ 1330، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1407؛ محمد اعلی‌بن‌ علی‌ تهانوی‌، کتاب‌ کشاف‌ اصطلاحات‌ الفنون‌ ، چاپ‌ محمد وجیه‌ و دیگران‌، کلکته‌ 1862، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1967؛ عبدالقاهربن‌ عبدالرحمان‌ جرجانی‌، کتاب‌ اسرارالبلاغة‌ ، چاپ‌ هلموت‌ ریتر، استانبول‌ 1954؛ علی‌ جندی‌، فنّالجناس‌ ، مصر ?] 1954 [ ؛ شمس‌الدین‌ محمد حافظ‌، دیوان‌ ، چاپ‌ محمد قزوینی‌ و قاسم‌ غنی‌، تهران‌ 1369ش‌؛ بدیل‌بن‌ علی‌ خاقانی‌، دیوان‌ ، چاپ‌ ضیاءالدین‌ سجادی‌، تهران‌ 1368ش‌؛ دهخدا؛ محمدبن‌ عمر رادویانی‌، ترجمان‌البلاغه‌ ، چاپ‌ احمد آتش‌، استانبول‌ 1949، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1362ش‌؛ محمدبن‌ محمد رشید وطواط‌، حدایق‌ السحر فی‌ دقایق‌ الشعر ، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ 1362ش‌؛ مصلح‌بن‌ عبداللّه‌ سعدی‌، بوستان‌ سعدی‌: سعدی‌ نامه‌ ، چاپ‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌ 1363ش‌؛ محمدحسین‌ شمس‌العلماء گرکانی‌، ابدع‌ البدایع‌ ، چاپ‌ حسین‌ جعفری‌، تبریز 1377ش‌؛ محمدبن‌ قیس‌ شمس‌ قیس‌، کتاب‌ المعجم‌ فی‌ معاییر اشعار العجم‌ ، تصحیح‌ محمدبن‌ عبدالوهاب‌ قزوینی‌، چاپ‌ محمدتقی‌ مدرس‌ رضوی‌، تهران‌ ] 1338ش‌ [ ؛ علی‌خان‌بن‌ احمد مدنی‌، کتاب‌ انوارالربیع‌ فی‌ انواع‌ البدیع‌ ، چاپ‌ سنگی‌ ] تهران‌ [ 1304؛ احمدبن‌ قوص‌ منوچهری‌، دیوان‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1347ش‌؛ جلال‌الدین‌ محمدبن‌ محمد مولوی‌، کتاب‌ مثنوی‌ معنوی‌ ، چاپ‌ رینولد آلن‌ نیکلسون‌، تهران‌ 1360 ش‌.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 6
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده