تجدد، روزنامه رجوع کنید به خیابانی، شیخمحمدNNNNتجدد ادبی ، نهضت نوگرایی و نوآوری در ادبیات ایران. تجدد ادبی در ایران از عهد قاجار و پیش از انقلاب مشروطیت آغاز گردید و تا روزگار ما ادامه یافته است.در قرن سیزدهم/ نوزدهم ــ در پی انقلاب صنعتی و اقتصادی در اروپا و نیز ورود ناپلئون به مصر (1213/ 1798)، توسعهطلبی تزار روس و نفوذطلبی انگلیس ــ کشورهای مسلمان، نظیر ایران، ترکیة عثمانی، مصر، سوریه و لبنان، به عقبماندگی اقتصادی کشورهای خود پی بردند و به اصلاحات اقتصادی پرداختند که کمابیش و بتدریج با وابستگی به اروپا همراه شد. برخی مؤلفههای این جنبش، از جمله آموزش به سبک جدید و ایجاد صنعت چاپ و رواج مطبوعات، سبب تحولات ادبی در این کشورها شد. در کشورهای عربیزبان، نظیر مصر و سوریه، تجدد ادبی با عنوان عصر نهضت * پدید آمد. جنبش تنظیمات * (اصلاحات) هم در ترکیة عثمانی، ادبیات جدیده * را در پی داشت. در ایران نیز نهضت تجدد ادبی شکل گرفت (برای جزئیات بیشتر رجوع کنید بهبالائی، مقدمه، ص9ـ10).در ایران زمینة تجدد ادبی، پیش از هر چیز بحران سیاسی و اجتماعی و روشنفکری بود (همان، مقدمه، ص11). برخورد با غرب و ورود گرایشهای جدید در قرن سیزدهم، موجب پیکارِ سنّت و تجدد در تمامی زمینهها گردید. جنگ ایران و روس و در پی آن انعقاد دو قرارداد گلستان * و ترکمانچای * و سپس از دست رفتن هرات، موجب شد که بعضی از سیاستمداران آن روزگار، از جمله عباسمیرزا (متوفی 1249) و امیرکبیر (متوفی 1268)، دریابند که ابزارهای نظم کهن پاسخگوی تحولات جهان نیست؛ ازینرو فعالیتهای جدیدی صورت گرفت، از جمله نوسازی سپاه، اعزام محصل به اروپا، ایجاد چاپخانه، تأسیس نهادهای آموزشی جدید مانند دارالفنون و ترجمة آثار اروپایی (در بارة کوششهای عباسمیرزا رجوع کنید به محبوبی اردکانی، ج 1، ص 49 به بعد؛ در بارة امیرکبیر رجوع کنید به آدمیت، 1354ش، ص 231ـ 383).در همین زمان، اندیشة آزادی در ذهن شماری از کارگزاران و اندیشمندان قاجار به وجود آمد. ملکمخان * در رسالة کتابچه غیبی ، فتحعلی آخوندزاده * در رسالة سه مکتوب ، حبیب اصفهانی * در ترجمة غرائب عوائد ملل از رفاعه بک طهطاوی، عبدالرحیم طالبوف * در رسالة سیاست طالبی ، از حریت و قانون و ترقی و عدالت سخن گفتند و با مخالفت روبرو شدند ( رجوع کنید بهزرینکوب، ج2، ص623ـ624). فکر ترقی و تجدد، با وجود روند کند آن، بتدریج در بین گروههای گوناگون جامعه گسترش یافت؛ این فکر در نیمة اول سدة سیزدهم فقط دغدغة افرادی چون میرزاابوطالبخان (متوفی 1220) صاحب مسیر طالبی و میرزاعبداللطیف شوشتری (متوفی1220) نویسندة تحفةالعالم و میرزاصالح شیرازی، از نخستین محصلان ایرانی در خارج از کشور، بود. اما از نیمة دوم این سده حتی مردم کوچه و بازار هم با آن آشنا شدند. شاید فرهیختگان بدان جهت که بیشتر به امور فکری میپرداختند و درباریان و کارگزاران حکومت بدان سبب که با دنیای خارج تماس بیشتر داشتند، زودتر و بیشتر از طبقات دیگر جامعه با مدنیت جدید آشنایی یافتند. این مسائل بر تاجران نیز که در دادوستد مداوم با عوامل تجدد بودند، اثر گذارد. روحانیان هم، با درنظر گرفتن ارزشهای دینی و مصالح کشور اسلامی، اندیشة عدالتخواهی را ترویج کردند. مطبوعات هم کل جامعه را با این اندیشهها آشنا کردند (زرینکوب، ج2، ص634ـ 635). فساد دستگاه حکومت نیز اذهان را متوجه لزوم اصلاح امور و برقراری عدالت و قانون میکرد. این اندیشهها به انقلاب مشروطه انجامید که هدف آن براندازی استبداد و تشکیل حکومت قانونی بود. این دورة پرحادثه برای دگرگونی ادبیات و نوآوری در آن محیطی مناسب پدید آورد.ادبیات دورة قاجار مشتمل بود بر ادبیات منشیانة دیوانی و درباری و ادبیات طبقة خواص و طبقة عوام (زرینکوب، ج2، ص626ـ634). تأثیر ذوق و سلیقة گروههای گوناگون جامعه بر یکدیگر، دگرگونیهایی در حوزة ادبیات منشیانه ایجاد کرد. سبک هندی عهد صفوی به سبب افراط، بتدریج حتی برای نخبگان ادبی نامفهوم شد و در واکنش به آن، نهضت بازگشت ادبی * پدید آمد که تا حدی شعر فارسی را از ابهام و اغراق رهانید (شفیعیکدکنی، 1981، ص167)، ولی بهطورکلی در حوزة معانی و انواع تصویر و خیالپردازی و نیز زبان شعر نوآوری چندانی دیده نشد (همان، ص169). با اینهمه، در شعر دورة بازگشت آثاری نوگرایانه پدید آمد. قائممقام فراهانی * و فتحاللّهخان شیبانی * اشعاری با مضامین اجتماعی سرودند. شعر قائممقام نشانههایی از تحول معنایی و هدفمندی داشت (آرینپور، ج1، ص74) و فتحاللّهخان شیبانی با استفاده از زبان پیشینیان به نقدهای اجتماعی پرداخت و اوضاع سیاسی و اجتماعی زمانهاش را تصویر کرد (همان، ج1، ص140ـ142). در حقیقت، نوگرایی در شعر فارسی در دورة جدید با نام این دو پیوند خورده است (شفیعیکدکنی، 1981، ص172ـ173).نثر فارسی تا دورة مشروطیت ادامة شیوة صفوی بود، اما تا حدودی جذابتر شد. در این دوره، قائممقام فراهانی پیشگام نثرنویسی جدید فارسی (سادهنویسی) بود. نثر او در منشآت ، با وجود استفاده از قواعد نثر موزون و به کار بردن تعابیر عربی و برخی از اشعار قدما، بسیار ساده بود (آرینپور، ج1، ص65ـ66). نثرنویسانی همچون فاضلخان گروسی (راوی بایندری، متوفی 1253)، میرزا علیخان امینالدوله (متوفی 1322)، امیرنظام گروسی (متوفی 1317)، فرهاد میرزا معتمدالدوله (متوفی 1305)، میرزاعبداللطیف طسوجی (متوفی پیش از 1298) مترجم نامدار هزار و یکشب ، نیز با آثار ساده و روان خود طلیعهدار نثر جدید فارسی شدند و زمینهای برای ایجاد نثر سادة دورة مشروطه به وجود آوردند (همان، ج1، ص56، 65، 183).در تجدد ادبی ایران، بعضی از کانونهای فرهنگی و سیاسی نیز مؤثر بودند. برخی از این کانونها در خارج از ایران، مثلاً در قفقاز و استانبول و حتی کلکته و بمبئی، بودند و عدهای از مهاجران ایرانی در آنها فعالیت میکردند و آثار خود را به ایران میفرستادند. در استانبول افرادی چون میرزا آقاخان کرمانی (متوفی 1314)، حبیب اصفهانی (متوفی1311)، زینالعابدین مراغهای (متوفی 1328)، محمدطاهر تبریزی (متوفی 1316)، شیخاحمد روحی (متوفی 1314) و سیدجمالالدین اسدآبادی (متوفی 1314) فعال بودند و به لحاظ فرهنگی، تحتتأثیر گروههایی چون ترکهای جوان * قرار داشتند. کسانی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزاعبدالرحیم طالبوف از جریان متلاطم فرهنگ و اندیشة روسیه و قفقاز متأثر بودند (آدمیت، 1349ش، ص17ـ27، 108ـ171؛ همو، 1363ش، ص2ـ12، 31ـ64). در انقلاب مشروطة ایران، قفقاز از نقاط مهم تأثیرگذار بر فرهنگ و سیاست بود. روزنامة حبلالمتین هم با تبلیغ فکر آزادیخواهی از کلکته میآمد. پارسیان * هند نیز در بسط و غنای تجدد ایران سهمی درخور داشتند. در جنگ جهانی اول، برلین کانون فعالیت شماری از صاحبان ذوق و ادب و هنر شد. آنان در نشریه کاوه * تجارب جدید خود را در حوزة ادب و هنر عرضه میکردند (بهنام، ص109ـ114؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله).در ایران گروههای ادبی بسرعت سامان گرفتند. محمدتقی بهار * ، انجمن ادبی دانشکده را در 1336 در تهران تأسیس کرد که سعید نفیسی و رشید یاسمی از اعضای بنام آن بودند. روش این انجمن، انقلاب آرام ادبی و تجدیدنظر در ادبیات بود (زرینکوب، ج2، ص641؛ برای مرامنامة انجمن دانشکده رجوع کنید بهبهار، ص1ـ6). انجمن ادبی ایران هم به رهبری وحید دستگردی * ، چند سال بعد، همان راه انجمن دانشکده را پیمود. این دو انجمن، با ماهیت محافظهکار خود، نتوانستند بر ادبیات ایران اثر فوری بگذارند. همزمان با آنها، کانون روزنامة تجدد در تبریز، با شاعران تجددطلبی چون تقی رفعت (متوفی 1329) و جعفر خامنهای و شمس کسمایی (متوفی 1340ش)، شیوهای دیگر داشت. آنان تحتتأثیر ادبیات اروپایی، اشعاری با قالبها و مضمونهای جدید پدید آوردند. به این ترتیب، شعرا و نویسندگان به دو دستة هواداران سنّتهای کهن ادبی و متجددان تقسیم شدند (آرینپور، ج2، ص439ـ 445) و در دفاع از موضع خود، گاه به مجادلههای ادبی میپرداختند (برای نمونه رجوع کنید بههمان، ج2، ص437ـ 445). سرانجام در مجلة دانشکده سلسله بحثهایی با عنوان «انقلاب ادبی» درج شد که در آن در بارة تاریخچة انقلاب ادبی در جهان، بخصوص در ممالک غربی، بحث شد. روزنامة تجدد نیز به دفاع و پاسخگویی پرداخت. متجددان عقیده داشتند: ادبیات با مسائل اجتماعی و ملی آمیخته، بنابراین مسئلهای اساسی است؛ ادبیات هر ملت، آیینة مدنیت آن است؛ نمیتوان ادبیات را از جامعه دور و برکنار ساخت؛ قاطعترین نتیجة انقلاب سیاسی، انقلاب ادبی است؛ تجدد در ادبیات باید از نظر شکل و زبان و اسلوب مورد مطالعه و تدقیق قرار گیرد؛ صنعت ادبی را باید آن طوری که در عصر ما تفسیر و تعبیر میشود، اخذ کرد و پذیرفت و به پیروی از تعلیمات بینالمللی، «صنعت» (هنر) را ضروری دانست (همان، ج2، ص451ـ452).تجدد در شعر. تجدد در شعر فارسی، بکُندی صورت گرفت. شماری از شاعران کوشیدند خود را از قید اصولو قراردادهای پیشینیان برهانند. شعر ــ که ستون ادبیات فارسی بود ــ چنان در سنّتها غرق بود که دگرگونی آن غیرممکن مینمود، اما به هرحال از لحاظ مضمون و تخیل و شکل و ترکیب، دگرگونیهایی به آن راه یافت. دگرگونی در مضمون شعر راحتتر صورت گرفت؛ انقلابهای سیاسی و تا حدودی تغییرات اجتماعی ــ که بخصوص در انقلاب مشروطه (1324) و رویدادهای پس از آن پدید آمد ــ مضامین شعری را دگرگون کرد. این مضامین بتقریب شامل این مسائل شد: وطندوستی و استقلالطلبی، قانونخواهی و آزادی، انتقاد از استبداد و استعمار، فرهنگ و تعلیم و تربیت نو، تحسین علوم جدید، وضع زنان و جایگاه اجتماعی آنان، نقد اصول کهن اخلاقی، نقد خرافات مذهبی و گاهی خود مذهب (شفیعی کدکنی، 1981، ص178). افزایش تحصیلکردگان و تحولات سیاسی و اجتماعی، شعر را از دربار به کوچه و بازار آورد. شاعرانی نظیر علیاکبر دهخدا * و سیداشرفالدین حسینی قزوینی مشهور به نسیم شمال * ، با زبان مردم برای آنها و از آلام و رنجهای آنها میسرودند. موضوعات روزمره وارد شعر شد و هدف آن تشویق مردم برای شرکت در امور سیاسی، تعلیم وطنپرستی و آزادمنشی، و زنده نگهداشتن روح انقلابی در آنان بود (منیبالرحمن، ص155). شعر شاعران این دوره همچون بهار، ابوالقاسم لاهوتی * ، عارف قزوینی * ، میرزادة عشقی * و فرخی یزدی * ، آکنده از مضامین سیاسی و اجتماعی است.در قلمرو زبان نیز در شعر دگرگونیهایی به وجود آمد؛ بروز عواطف و احساسات نو و پدید آمدن مخاطبان جدید و انتقال شعر به درون تودة مردم، زبانی نو و عامه فهم طلب میکرد. شاعران، از جمله پیشگامانی چون ایرجمیرزا * ، بهار، لاهوتی و پروین اعتصامی * ، در پی آن بودند که اندیشههای خود را با تعابیر و واژگانی بیان کنند که کاربرد عمومی داشته باشد؛ ازینرو از دورة مشروطه به بعد، زبان شعر ساده و صمیمی و بیپیرایه شد (همان، ص33 به بعد). واژگان اروپایی هم به شعر راه یافت و کاربرد آن عادی گردید. بعضی شاعران حتی این امر را نشانة تجدد میدانستند (شفیعی کدکنی، 1359ش، ص43). در زمانهای که همهجا را انقلاب و دگرگونی فراگرفته بود، شاعر هدفی جز این نداشت که پیام خود را با صراحت به مخاطبان برساند. در چنین اوضاعی گاه پیام و مضمونِ بسیار مهم بر شکل شعر اثر گذاشته و آن را از جنبة هنریاش دور کرده و به آن جنبة ابزاری داده است (همان، ص113). با اینهمه، در آثار شاعرانی چون بهار، لاهوتی و حتی عشقی، بخصوص در سه تابلوی مریم او، میتوان صور خیال جدید و بیان تازه مشاهده کرد. قالب شعر این دوره بیشتر قالب سنّتی بود، ولی کاربرد سنّتی قالبها تا حدودی دگرگون شد و شاعران به شکلهایی همچون مستزاد و مسمط روی آوردند که قابلیت بیان مفاهیم بیشتر و تازه را داشته باشد (منیبالرحمن، ص98ـ101) و قصیده که نمیتوانست پاسخگوی نیازهای مردمی باشد، فقط در مواردی خاص، آن هم با معیارهای کهن، به کار رفت. استاد قصیده در این ایام ملکالشعرای بهار بود. غزل سیاسی باب شد و وجه غنایی غزل تا حدودی از دست رفت. بهترین غزلهای سیاسی در این دوره، از آنِ فرخی یزدی است. شاعرانی چون ایرجمیرزا و بهار و جعفر خامنهای نیز با وارد کردن مضامین اجتماعی و سیاسی کاربرد مثنوی را دگرگون کردند. پس از آنان نمونة عالی اینگونه مثنویها را پرویز ناتلخانلری * با شعر عقاب خود پدید آورد. تصنیف * ــ که در فرهنگ تودة مردم حیاتی دیرینه داشت ــ در این دوره به خدمت شاعران در آمد و با مسائل اجتماعی و سیاسی درآمیخت و در شعر عارف و بهار تعالی یافت (همان، ص123ـ127).رواج قالب چهارپاره * با مضامین عاطفی و عاشقانه از دیگر ویژگیهای دوران تجدد ادبی در ایران است که نمونههای عالی آن را در اشعار پرویز ناتلخانلری، فریدون توللی، فروغ فرخزاد و نادر نادرپور میتوان دید.در زمینة تجدد شعر، نیما یوشیج * (متوفی 1338ش) کار عمدهای کرد؛ او قوالب کهن شعر را با ادعای گنجایش کافی نداشتن برای مضامین تازه درهم ریخت، عواطف انسانی عصر خود و صور خیالی را ــ که رنگ محلی داشت و از تجربة شخصی او مایه میگرفت ــ با کلمات و ترکیبات تازه در شعر خود بیان کرد (پورنامداریان، ص44، 48)، افاعیل عروضی را درهم شکست و مصراعها را کوتاه و بلند کرد و علاوه بر ایجاد تغییر در موسیقی شعر، امکانات بیشتری برای ارائة عواطف و صور خیال خویش پدید آورد. بدین ترتیب، تجدد در شعر با نیما چند بُعدی و همهجانبه شد (شفیعیکدکنی، 1359ش، ص115، 126ـ127). شاعران پیرو نیما، متأثر از سبک وی، کوشیدند تا شعر آزاد را گسترش دهند. در آغاز بیش از همه فریدون توللی و سپس کسانی چون مهدی اخوان ثالث، هوشنگ ابتهاج، فریدون مشیری، فروغ فرخزاد، احمد شاملو، سهراب سپهری، محمدرضا شفیعیکدکنی و اسماعیل خویی شعر آزاد نیمایی را گسترش دادند؛ و شاعرانی مانند احمد شاملو از نوآوریهای نیما نیز فراتر رفتند و به ساختن شعر بیوزن و قافیه یا شعر سپید پرداختند.تجدد در نثر. در دورة تجدد ادبی، نثر فارسی بیشتر از شعر دستخوش تغییر شد و تنوع و گسترش بیشتری یافت و قالبهای جدیدی چون مقاله، داستان، داستان کوتاه، نمایشنامه، ترجمه، نقد و تحقیق نیز در این دوره پیدا شد (خانلری، ص131). افزایش شمار مخاطبان ادبیات و تغییر وظیفه و منزلت ادبیات، سبب اهمیت نثر شد و آن را برای تشریح اوضاع جدید اجتماعی آمادهتر کرد. نثر این دوره در صورتها و وجوه مختلف (ترجمه، روزنامهنگاری،...) تجلی یافت (برای آگاهی از ترجمههای فارسی در دورة قاجار و معاصر رجوع کنید به ترجمه * ؛ بخش 1: ترجمه به فارسی).روزنامهنگاری. روزنامهنگاری در ایران از روزگار محمدشاه قاجار (1250ـ1264) آغاز شد (محیط طباطبائی، ص60ـ61) و بتدریج از ارکان مشروطیت گردید و از همان آغاز با استبداد و سلطهجویی مبارزه کرد و برای برقراری آزادی و تأمین منافع و مقاصد عمومی جامعه کوشید. روزنامهنگاری به زبانی ساده و عامهفهم نیاز داشت، ازینرو بر پیراستن نثر فارسی از پیچیدگیها تأکید شد. نشریات متعددی که در ایران و خارج از ایران به فارسی منتشر شدند ( رجوع کنید به آرینپور، ج1، ص237ـ239؛ کامشاد، ص30) در مردم ایران افکار آزادیخواهانه پدید آوردند. محمدحسین فروغی ذکاءالملک روزنامة تربیت (1314ـ1324/ 1896ـ1906) را منتشر و آثار خود را در زمینههای زندگینامه و ترجمه و رسالات علمی در آن چاپ میکرد (کامشاد، ص29). انقلاب مشروطه فعالیت مطبوعات را بیشتر کرد. پس از اعلان مشروطیت و آزادی مطبوعات و تغییر ضوابط آن، شمار روزنامهها فزونی گرفت و در شهرستانها هم نشریاتی منتشر شد. ممتازترین نشریات آن دوره، مساوات سیدمحمدرضا شیرازی چاپ تبریز، صوراسرافیل میرزا جهانگیرخان (متوفی 1326) و نسیم شمال سیداشرفالدین حسینی قزوینی بودند که دو نشریة اخیر به سبب توجه به ادبیات و طنز جایگاهی ویژه داشتند. ملانصرالدین جلیل محمد قلیزاده نیز از روزنامههای مهمی بود که در قفقاز چاپ میشد و در روزنامههای ایران تأثیر داشت (محیط طباطبائی، ص135، 137، 178). روزنامة تیاتر میرزا رضاخان طباطبائی نائینی نیز به تجدد ادبی گرایش داشت (طباطبائی نائینی، مقدمة گلبن و طالبی، ص27ـ35). تلاش روزنامهنگاران برای روشنی و سادگی بیان، نثر فارسی راکاملاً دگرگون کرد، نثر فارسی قلمروی وسیع یافت و بیشتر شاخههای فرهنگ و هنر معاصر ایران را تحتتأثیر قرار داد (در بارة جراید و مجلات ایران به طورکلی رجوع کنید به صدر هاشمی، 1363ـ 1364 ش).داستاننویسی. داستاننویسی در ادبیات کهن فارسی ریشهای عمیق داشت، ولی نوشتن داستان به شیوة جدید و با رویکرد اجتماعی ـ سیاسی، مقارن با مشروطیت متداول شد. ترجمة داستانهای اروپایی در خلق داستانهای ایرانی جدید بسیار مؤثر بود. آثاری چون حاجیبابای اصفهانی ، سیاحتنامة ابراهیم بیگ نوشتة حاج زینالعابدین مراغهای و حتی چرندپرند * علیاکبر دهخدا در روزنامة صوراسرافیل ، زمینة مساعدی برای داستاننویسی معاصر پدید آورد (کامشاد، ص17ـ21، 37ـ40). مضمون نخستین داستانهای معاصر، تاریخی و اجتماعی بود. تاریخ در دورة مشروطه منزلت والایی یافت و نوعی باستانگرایی و وطنپرستی به ادبیات معاصر وارد شد. نخستین داستاننویسان نیز داستانهای تاریخی نوشتند و هدف آنان، ارائة اطلاعات تاریخی به خوانندگان به منظور تقویت تفاخر ملی آنها بود. داستان شمس و طغرا (1327ـ 1328) نوشتة محمدباقر خسروی، عشق و سلطنت یا فتوحات کوروش کبیر (1337) از شیخموسی نثری کبودَرآهنگی، داستان باستان (1338) از میرزا حسن بدیع و دامگستران یا انتقامخواهان مزدک (1339) نوشتة عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی، از نخستین داستانهای تاریخیاند (همان، ص41ـ51؛ در بارة نخستین داستانهای فارسی رجوع کنید به بالائی، 1377ش). این داستانها از نظر اصول داستاننویسی و زبان و بیان داستانی کاستیهایی داشتند.مسائل اجتماعی و اصلاح نهادهای کهنه نیز نظر داستاننویسان را جلب کرد. وضع نامطلوب زنان، امتیازات اجتماعی بعضی از طبقات جامعه، بدبختی طبقات فرودست و تصویر مصائب ملی از موضوعات داستانهای نخستین بود. بیشتر این داستانها به صورت پاورقی در نشریات نوشته میشد و سپس به صورت کتاب انتشار مییافت. مشفق کاظمی داستان تهران مخوف (1343) را در دو جلد نوشت و در آن، فضای اجتماعی تهران را در آستانة کودتای سوم اسفند 1299 رضاخان تصویر کرد ( رجوع کنید بهمسکوب، ص127ـ150؛ آرینپور، ج2، ص258ـ264). عباس خلیلی، مدیر روزنامة اقدام ، داستانهای اجتماعی روزگار سیاه (1303 ش)، انتقام (1304ش)، انسان (1304ش) و اسرار شب (1305 ش) را نوشت و در آنها به وضع نامطلوب زنان و ازدواجهای اجباری پرداخت ( رجوع کنید بهکوبیچکووا، ص63). شهرناز (1305ش) نوشتة یحیی دولتآبادی و مجمع دیوانگان (1303ش) نوشتة صنعتیزاده کرمانی هم از اولین داستانهای اجتماعی بودند که فضای احساساتی بر آنها حاکم بود. نویسندگانی چون محمد حجازی، علی دشتی، محمد مسعود، حسینقلی مستعان، جهانگیر جلیلی و ربیع انصاری این نوع داستاننویسی را ادامه دادند (کامشاد، ص59ـ62). چندی بعد، برخی از نویسندگان در آثار خود، با جهتگیری اجتماعی و گاهی سیاسی، به زندگی گروههای گوناگونی از مردم شهرنشین (اشراف، کارمندان، روشنفکران، پیشهوران و کارگران) و روستاییان پرداختند و نوعی نقد اجتماعی پدید آوردند.در 1300ش مجموعة داستانی به نام یکی بود یکی نبود از سیدمحمدعلی جمالزاده منتشر شد که به روشی نو و با دیدی انتقادی نوشته شده بود (کامشاد، ص95). این مجموعه داستان، سرآغاز و سرمشق داستان کوتاهنویسی در ایران شد (آرینپور، ج2، ص279ـ283). صادق هدایت * نیز در داستاننویسی بر نویسندگان بعدی تأثیر داشت و در این زمینه، نمونة اصلی و سرمشق تجدد گردید (کامشاد، ص137ـ 208). داستان کوتاه موردتوجه جمعی از نویسندگان قرار گرفت و بتدریج گنجینهای از آن پدید آمد. بزرگ علوی، صادق چوبک، ابراهیم گلستان، جلال آلاحمد، بهرام صادقی (متوفی 1363ش)، غلامحسین ساعدی (متوفی 1364ش)، جمال میرصادقی و برخی دیگر در این قلمرو بسیار کوشا بودهاند (در بارة آنان رجوع کنید به سپانلو، ص95ـ124).نمایشنامهنویسی. نمایشنامهنویسی در ایران از ترجمهها شروع شد و چند نمایشنامه از مولیر، نمایشنامهنویس فرانسوی، به فارسی ترجمه شد، از جمله مردم گریز ترجمة میرزا حبیب اصفهانی در 1286، طبیب اجباری ترجمة اعتمادالسلطنه در 1306 و تمثیل عروس و داماد ترجمة میرزا جعفر قراچهداغی در 1308 (ملکپور، ج1، ص317ـ320). البته پیشتر افرادی چون میرزاصالح شیرازی، ابوالحسنخان شیرازی، فرخخان امینالدوله، حسینخان آجودانباشی، در سفرنامهها و یادداشتهای خود ایرانیان را با نمایش غربی آشنا کرده بودند (همان، ج1، ص53ـ122). نخستین کسی که در جهان اسلام نمایشنامه به شیوة جدید نوشت، میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که شش نمایشنامه و یک داستان به ترکی نوشت و میرزا جعفر قراچهداغی آنها را با اطلاع خود نویسنده با عنوان تمثیلات (1291) به فارسی برگرداند (آرینپور، ج 1، ص 342ـ 358). ملکمخان، عبدالرحیم طالبوف و آقاخان کرمانی نیز، گرچه نمایشنامه به معنای اخص کلمه ننوشتند، تألیفاتی داشتند که دارای گفتگوهای نمایشی بود، بخصوص آقاخان کرمانی که در نوشتن سوسمارالدوله و کلانتر در رسالة سه مکتوب از اصول نمایشنامهنویسی بهره جسته بود (ملکپور، ج1، ص46ـ47). نخستین کسی که به فارسی نمایشنامه نوشت، میرزا آقا تبریزی * ، متأثر از نمایشنامههای آخوندزاده، بود (همان، ج1، ص185ـ194). در دورة مشروطه، افزون بر تداوم ترجمه از آثار غربی و تشکیل گروههای نمایشی در تهران و ولایات، بر شمار نمایشنامهنویسان هم افزوده شد (جنتی عطائی، ص116 به بعد). احمد محمودی، کمال الوزاره، نمایشنامة اخلاقی ـ اجتماعی اوستاد نوروز پینهدوز (1337) را در بارة مسئلة چندزنی نوشت. محمودی به اسلوب نمایشنامهنویسی وارد بود و با بهرهگیری از زبان محاورهای و تعابیر عامیانه به طرح تازهای دست یافت ( رجوع کنید بهملکپور، ج2، ص183ـ203). راهی را که او گشود، بعدها نمایشنامهنویسانی چون حسن مقدم (متوفی 1304ش)، گریگور یقیکیان (متوفی 1329 ش)، سیدعلی نصر (متوفی1340 ش)، عبدالحسین نوشین (متوفی 1350 ش)، ذبیح بهروز (متوفی 1350 ش)، غلامحسین ساعدی (با نام مستعار گوهرمراد)، علی نصیریان، بهرام بیضایی و اکبر رادی ادامه دادند. ادبیات نمایشی ایران، حامل عناصری از تجدد ادبی بود و در دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی و ادبی ایران تأثیری شایان داشت (در بارة نمایشنامهنویسی دورة رضاشاه رجوع کنید به آژند، ص 97ـ112).نقد و تحقیق. آشنایی با مبانی اندیشة اروپایی، بیش از همه، راه را برای پیدایش نقد ادبی جدید در ایران گشود. شیوة سخنوری کهن، محل چون و چرا قرار گرفت و این چون و چرا در کلام آخوندزاده، آقاخان کرمانی، حاجزینالعابدین مراغهای و ملکمخان انعکاس یافت. آخوندزاده به نقد ادبی اروپایی توجه کرد و آن را با همان لفظ فرنگی «کرتیکا» به کار برد (برای برخی از نقدهای او رجوع کنید به آخوندزاده، ص33ـ34، 58ـ61). آقاخان کرمانی هم در آثارش به نقد عقاید و اوضاع زمانه و ادبیات کهن فارسی پرداخت (آرینپور، ج1، ص390ـ392). حاجزینالعابدین مراغهای نیز در سیاحتنامة ابراهیمبیگ به نقد سیاسی و اجتماعی پرداخت (همان، ج1، ص306ـ313). ملکمخان در نوشتههایش جلوهای تازه از اشتیاق به تجدد را نشان داد. او در رسالة فرقة کج بینان به مغلقنویسان و فضلفروشان تاخت و شاعران و سخنوران را به آراستگی کلام و واقعگرایی و دوری از تظاهر فراخواند (همان، ج1، ص320ـ322). نوشتههای اینگونه نویسندگان، معیارهای جدیدی پدید آورد و سنّتها را دگرگون کرد و از دورة مشروطه به بعد با افزایش مدرسهها و کتابها و روزنامهها و انجمنها به آموزههای مشخصی بدل شد و انواع و فنون تازهای در ادب ظاهر گشت.در برلین در ایام جنگ جهانی اول شماری از ایرانیان، از جمله سیدحسن تقیزاده، محمد قزوینی و حسین کاظمزاده ایرانشهر به فعالیتهای علمی و ادبی میپرداختند. این افراد از طریق تحقیقات شرقشناسان و بهرهگیری از روش آن در تحقیق و استفاده از کتابخانههای آنها در متون علمی و ادبی کهن تحقیق کردند و نتیجة کارشان را در نشریة کاوه به چاپ رساندند یا به صورت کتاب در چاپخانة کاویانی برلین منتشر کردند. نشریة کاوه در القای شیوة جدید تحقیقات در ایران، تأثیر داشت و شالودة نقد و تحقیق را بهوجود آورد. نخستین محققان ایرانی، تجددطلبی و سنّتگرایی را در کار علمی و ادبی خود تلفیق کردند و کسانی چون محمدحسین فروغی ذکاءالملک، میرزا یوسفخان اعتصامالملک (متوفی 1356) و بعضی از ادیبان در این مقام به فعالیت پرداختند (زرینکوب، ج2، ص644). محمد قزوینی شیوة جدید نقد و تصحیح متون کهن را پی افکند و مقابلة نسخههای معتبر و پرهیز از تصحیح قیاسی را توصیه کرد (همان، ج 2، ص 647). زمینة بروز و گسترش اینگونه گرایشهای علمی و ادبی بسرعت فراهم آمد و کسانی همچون محمدعلی فروغی، غلامرضا رشیدیاسمی، حسن وحیددستگردی، ملکالشعرای بهار، بدیعالزمان فروزانفر (متوفی 1349ش) و عباس اقبال آشتیانی (متوفی 1334ش) وارد عرصة تحقیقات ادبی شدند.این افراد نقد و تحقیق را گسترش دادند و شیوة درستی در نقد متون و تصحیح کتب کهن و کاربرد زبانی متین و فصیح ایجاد کردند (نیز رجوع کنید به همان، ج2، ص650ـ663).گرایش به نقد و تحقیق، موجب تألیف مقالات علمی و ادبی در بارة موضوعات گوناگون شد. مقالات انتقادی از کسانی چون علی دشتی و محمود عرفان در نشریات به چاپ رسید و انگیزهای برای نسل دیگری از محققان و منتقدان شد تا محصول کارشان را به صورت مقالات و نقد و مقابلة متون انتشار دهند. احمد بهمنیار (متوفی 1334 ش)، سعید نفیسی (متوفی 1345 ش)، لطفعلی صورتگر (متوفی 1348 ش)، محمد معین (متوفی 1350 ش)، مجتبی' مینوی (متوفی 1354 ش)، جلالالدین همایی (متوفی 1359 ش)، پرویز ناتل خانلری (متوفی 1360 ش)، ذبیحاللّه صفا (متوفی 1378 ش) از این محققان بودند (همان، ج2، ص661 به بعد). با تداوم این سنّت، از دهة بیست به بعد محققان و نقادان و مقالهنویسان دیگری به فعالیتهای علمی و ادبی پرداختند. پرویز ناتلخانلری با انتشار مجلة سخن موج جدیدی در معرفی ادبیات معاصر اروپا و ایران و نقد و بررسی آن ایجاد کرد.منابع: یرواند آبراهامیان، مقالاتی در جامعهشناسی سیاسی ایران ، ترجمة سهیلا ترابی فارسانی: «استبداد شرقی: بررسی ایرانِ عصر قاجار»، تهران 1376ش؛ فتحعلی آخوندزاده، مقالات ، تهران 1351ش؛ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران ، تهران 1354ش؛ همو، اندیشههای طالبوف تبریزی ، تهران 1363ش؛ همو، اندیشههای میرزاآقاخان کرمانی ، تهران 1346ش؛ همو، اندیشههای میرزا فتحعلی آخوندزاده ، تهران 1349ش؛ همو، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ، ج1، تهران 1355ش؛ یحیی آرینپور، از صبا تا نیما ، تهران 1354ش؛ یعقوب آژند، نمایشنامهنویسی در ایران: از آغاز تا 1320 ه .ش. ، تهران 1373ش؛ محمدحسنبنعلی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری ، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367ش؛ کریستف بالائی، پیدایش رمان فارسی ، ترجمة مهوش قویمی و نسرین خطاط، تهران 1377ش؛ محمدتقی بهار، «مرام ما»، دانشکده ، سال1، ش1 (ثور1297)؛ جمشید بهنام، ایرانیان و اندیشة تجدد ، تهران 1375ش؛ تقی پورنامداریان، خانهام ابری است: شعر نیما از سنّت تا تجدد ، تهران 1377ش؛ ابوالقاسم جنتی عطائی، بنیاد نمایش در ایران ، تهران 1356ش؛ پرویز خانلری، «نثر فارسی در دورة اخیر»، در نخستین کنگرة نویسندگان ایران ، تهران 1326ش؛ عبدالحسین زرینکوب، نقد ادبی: جستجو در اصول و روشها و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان ، تهران 1361ش؛ محمدعلی سپانلو، نویسندگان پیشرو ایران: از مشروطیت تا 1350 ، تهران 1366ش؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، ادوار شعر فارسی: از مشروطیت تا سقوط سلطنت ، تهران 1359ش؛ محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران ، اصفهان 1363ـ1364ش؛ رضا طباطبائی نائینی، تیاتر: مجموعة روزنامه، به همراه شرح احوال و آثار میرزا رضاخان طباطبائی نائینی ، چاپ محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران 1366ش؛ احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران ، تهران 1356ش؛ ورا کوبیچکووا، «نگرشی بر ادبیات نوین ایران»، در ادبیات نوین ایران: از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی ، ترجمه و تدوین یعقوب آژند، تهران 1363ش؛ حسین محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران ، ج1، تهران ?] 1354ش [ ؛ محمد محیططباطبائی، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران ، تهران 1366ش؛ شاهرخ مسکوب، داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع ، تهران 1373ش؛ جمشید ملکپور، ادبیات نمایشی در ایران ، تهران 1363ش؛ منیبالرحمن، شعر دورة مشروطیت ، ترجمة یعقوب آژند، تهران 1378ش؛ محمدبنعلی ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان ، چاپ علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران 1362ش؛Edward G. Browne, The press and poetry of modern Persia , Los Angeles 1934; H. Kamshad, Modern Persian prose literature , Cambridge 1966; Muh ¤ammad Rid ¤a ¦Shaf ¦â Ü ¦âKadkan ¦â, "Persian literature (belles-lettres) from the time of Ja ¦m ¦âto the present day", in History of Persian literature from the beginning of the Islamic period to the present day , ed. G. Morrison, Leiden 1981.