تجارت و زراعت، وزارت رجوع کنید بهبازرگانی، وزارتNNNNتِجاسبی، خاندان ، خاندانی حاکم در رشت از اوایل سدة هشتم تا نیمة دوم سدة نهم. از حوادث مهم تاریخ این خاندان مقاومت آنان به همراه مردم و سایر حکام گیلان در برابر حملات اُلجایتو/ اولجایتو، ایلخان مغول (حک : 703ـ716)، به گیلان در 706 است ( رجوع کنید بهکاشانی، ص 65ـ66). هنگامی که سیدعلی کیا (کارکیا)، مؤسس حکومت کیاییان * (770ـ1001)، پس از تصرف تنکابن، وارد گیلانِ بیهپیش (شرقِ گیلان) گردید و امیره نوپاشا ناصروند، حاکم رانکوه و لاهیجان، پس از مدتی ستیز سرانجام به اتحاد با او راضی شد، امیره محمد تجاسبی/ تجاسپی، حاکم رشت، و سایر امرای گیلانِ بیهپس (غربِ گیلان) او را از این کار برحذر داشتند و به جنگ با سیدعلی کیا ترغیب کردند (مرعشی، ص35). پس از پیروزی سیدعلی کیا بر امیره نوپاشا، بیشتر ساکنان گیلانِ بیهپیش ــ که سنّیمذهب بودند ــ به شیعة زیدیه گرویدند و برخی که در مذهب پیشین خود باقی مانده بودند، به امیره محمد تجاسبی پناه بردند (همان، ص 40ـ41).توسعة نفوذ سادات کیایی در گیلانِ بیهپیش، دامنة اقتدار خاندان تجاسبی را محدود کرد. کشمکش میان خاندان تجاسبی و کیاییان نیز در زمان امیره فلکالدین، پسر و جانشین امیره محمد، و امیره محمد پسر امیره فلکالدین ادامه داشت تا اینکه سرانجام بینشان صلح شد (همان،ص70ـ72). این صلح دیری نپایید و از 789 تا 791 کشمکش میان امیره محمد تجاسبی و امیره دُبّاج فومنی ــ از امیران اسحاقوَندان * حاکم بر فومن ــ با سیدعلی کیا، به کشته شدن سیدعلی کیا منجر شد. پس از این واقعه سرزمینهای کیاییان به تصرف خاندان تجاسبی درآمد (همان، ص 78ـ86). امیره دبّاج که از اقتدار خاندان تجاسبی نگران شده بود، توطئه کرد و امیره محمد را در فومن به زندان انداخت و مناطقی را که سابقاً در تصرف کیاییان بود به آنان برگرداند (همان، ص 90ـ91). امیره ساسان گسکری که از حامیان امیره محمد بود، به جنگ حاکم فومن رفت و پس از پیروزی، امیره محمد را به حکومت رشت بازگردانید (همان، ص 97ـ 98).امیره فلکالدین تجاسبی به رغم وصلت با خانوادة امیره دبّاج، دشمنی با او را ادامه داد و پس از درگذشت امیره دبّاج، سلطانمحمد (پسر امیره دبّاج و داماد خود) را به امیره علاءالدین ــ که پسر دیگر امیره دبّاج و رقیب سلطانمحمد بود ــ سپرد. امیره علاءالدین، سلطانمحمد را به قتل رساند و با همسر سلطانمحمد ازدواج کرد. فلکالدین در اواخر عمر به سبب رقابت پسرش امیره محمد بر سر حکومت رشت و حمایت امیره علاءالدین از او، حکومت را رها کرد و به مکه رفت. پس از بازگشت با کمک سیدرضا کیا، حاکم لاهیجان، دوباره به حکومت رشت رسید، اما پس از مدت کوتاهی بر اثر حملة پسر و دامادش به کوهدم/ کهدم گریخت و به امیره اَنْوَز حاکم کوهدم پناه برد. امیره انوز در آغاز وی را با احترام پذیرفت، اما به دنبال تهدیدات امیره علاءالدین، او را به امیره محمد تحویل داد و امیره محمد نیز فوراً پدرش را به قتل رساند (همان، ص 98ـ101).امیره محمد در دورة حکومت خود برادر و دو فرزند خود و یک نوادهاش را نیز به قتل رساند. وی گاه با اسحاقوندان فومن و گاه با سادات کیایی (کیاییان) لاهیجان متحد میشد ( رجوع کنید بههمان، ص219، 254ـ255، 273ـ275، 287). امیره محمد در 863 مغلوب امیره علاءالدین و سپاهیان لاهیجان گردید و پس از فرستادن تجاسب، فرزند خردسالش، نزد نظامالدین یحیی (یکی از امرای کیایی) با کشتی به باکو گریخت. تجاسب تحت سرپرستی نظامالدین یحیی دو ماه حاکم رشت شد، اما به خواهش امیره علاءالدین (حاکم فومن) و رستم کوهدمی (پدر امیره انوز) برکنار و به دیلمان تبعید شد. امیره محمد در 865 بار دیگر به رشت بازگشت، اما مغلوب مخالفان شد و ناگزیر به امیره علاءالدین پناه برد. او نیز به توصیة سلطانمحمد کیایی ــ حاکم لاهیجان که پس از فرار امیره محمد، حاکم گیلان شده بود ــ امیره محمد را در 866 کشت (همان، ص 287ـ294، 297ـ 300). پس از مرگ امیره محمد، حکومت تجاسبی عملاً منقرض شد و کوششهای امیره فلکالدین برادرزادة امیره محمد، و امیره بهادر عموزادة امیره فلکالدین، بعد از 873 برای اعادة حکومت تجاسبی نتیجهای نداشت. این دو تن پس از شکست خوردن از مخالفان، در لاهیجان زندانی شدند. امیره فلکالدین در 880 درگذشت و امیره تجاسب پسر امیره محمد در 882 در دیلمان از دنیا رفت. پس از انتشار خبر مرگ امیره تجاسب، امیره انوز کوهدمی مردی را به نام کاذب تجاسب ــ که ادعای فرزندی امیره محمد را داشت ــ در حمایت خود گرفت و عازم تصرف رشت شد، اما از سپاه مشترک کیاییان لاهیجان و اسحاقوندان فومن شکست خورد و به طارم گریخت (همان، ص 347ـ 348، 361، 402ـ 405). پس از انقراض خاندان تجاسبی، حکومت رشت به دست اسحاقوندان فومن افتاد.منابع: عبداللّهبن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو ، چاپ مهین همبلی، تهران 1348 ش؛ ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1364 ش.