تِبنین ، شهر و قلعهای در جنوب لبنان از توابعِ قَضای بنت جُبَیل. یاقوت حموی تبنین را در کوههای بنیعامر (جبل عامل)، مشرف بر بانیاس و میان دمشق و صور، گزارش کرده است (ج1، ص824). در منابع مسیحی ـ اروپایی از آن با نام تورون یاد شده است. برخی از محققان معاصر، واژة تبنین را آرامی و بهمعنای مکان قدیمی دانستهاند (حِتّی، ص360، پانویس3؛ قس فریحه، ص41). همچنین در میان مردمِ جبلعامل داستانهایی در بارة وجه نامگذاری تبنین نقل میشود که بیشتر حاکی از ساخت ریشة عربی برای این واژه است.سابقة تاریخی این شهر و قلعة آن به نیمة قرن نهم پیش از میلاد میرسد (حسن امین، ج5، ص387). بر اساس مآخذ مسیحی، قلعة تبنین بهدست هوگ دو سنت اومر ساخته شده است. وی به تشویق بالدوین/ بلدوین، صاحب امارت بیتالمقدس، برای حملة نظامی به شهر صور و نیز گسترش مرزهای شمالی امارت صلیبینشین بیتالمقدس، بر روی یکی از ارتفاعات مشرف بر شهر صور قلعهای بنا کرد و نام تورونرا بجای نام اصلی آن، یعنی تبنین، برگزید (صوری، ج2، ص 210، 268؛ رانسیمان، ج 2، ص 109). هوگ بنای قلعه را در 499/1105 به پایان برد (رانسیمان، ج 2، ص 110؛ قس حتّی، ص 360).تبنین در جنگهای صلیبی، میان مسلمانان و مسیحیان دست بهدست میشد. پیش از آنکه صلاحالدین ایوبی (532 ـ 589) آن را فتح کند، قلعه و نواحی اطراف آن نبردگاه مسلمانان و مسیحیان بود. عزالملک، والی صور، در 500/1106 به رَبَضِ تبنین حمله برد (ابنقلانسی، ص151). بهگزارش ابنجبیر، در 580 در اطراف تبنین مسلمانان و مسیحیان زندگی مسالمتآمیز داشتند و این شکل از همزیستی مایة شگفتی وی بوده است (ص 234ـ 235). صلاحالدین، پس از پیروزی در جنگ حِطّین (583)، برادرزادة خود تقیالدین عمربن ایوب را برای تصرف قلعة تبنین فرستاد، ولی چون او ناکام بازگشت، خودش قلعه را محاصره کرد. فرنگان بسرعت تسلیم شدند و اسیران مسلمان را رها ساختند، ازینرو صلاحالدین فرنگان را امان داد تا تبنین را بهمقصد صور ترک کنند، آنگاه دستور داد که قلعه و استحکامات شهر را بازسازی کنند (عمادالدین کاتب، ص 99ـ101؛ ابناثیر، ج 11، ص 541 ـ542).پس از مرگ صلاحالدین، میان وارثانش جنگ قدرت درگرفت و همین امر طمعِ صلیبیان را برای پسگیری بیتالمقدس برانگیخت. آنان فرنگانِ آلمانینژاد را بهکمک خواستند و در 593/1197، پس از اشغال بیروت، به ایالت جلیل رفتند و قلعة تبنین را محاصره کردند. عاقبت ملکعادل اول ایوبی (متوفی 615/1218)، حاکم دمشق، برادرزادة خویش عزیز را که حاکم مصر بود، برای دفع تجاوز صلیبیان راضی ساخت. در این حال خبر مرگ پادشاه آلمان صفوف فرنگان را پراکند و آنان در پی عقد پیمان با ملکعادل، تبنین را به مسلمانان واگذاردند (رانسیمان، ج3، ص99ـ100، 119ـ120؛ عسلی، ج4، ص174، 177). مقاومت مردم تبنین در این مدت، برخی از شاعران را به ستایشِ ایشان برانگیخت (برای نمونه رجوع کنید به ابنسناءالملک، ج2، ص132، 294).به دنبال هجوم صلیبیان در 594/1198 به دمیاطِ مصر و مرگ ملکعادل، ملکمعظّم جانشین او در شام، از بیم سیطرة صلیبیان بر تبنین، به قیساریه و قلعة بانیاس و تبنین لشکر کشید و قلعة تبنین را ویران کرد. پس از مرگ معظّم در 625/1228، بار دیگر صلیبیان بر تبنین چیره شدند (حسن امین، ج 5، ص 389). از این زمان تا پایان دورة ایوبیان (661/1263)، تبنین به سبب درگیریهای داخلی شاهزادگان ایوبی پیوسته در تصرف صلیبیان بود. در عصر ممالیک مصر (648ـ 922)، بَیْبَرس اول توانست در 664/1266 تبنین را بار دیگر از دست صلیبیان آزاد سازد (مرهج، ج3، ص280).در عهد عثمانی ــ که لبنان زیر نفوذ آنان بود ــ جبلعامل و شهرهای آن بهدست حاکمان محلی اداره میشد و تبنین یکی از مقاطعاتِ ] = بخشهای [ چهارگانة جبلعامل جنوبی (یا بلاد بشاره جنوبی) بود. از خاندانهای مشهوری که در این دوره سالها بر تبنین و نواحی اطراف آن حکم راندند، آلشُکر و آلعلی صغیر بودند (فقیه، ص77). در 1163 شهرهای مهم جبلعامل میان شیوخ تقسیم شد و بدینسان تبنین از آنِ ناصیف نصّار شد. وی شهر و قلعة آن را بازسازی کرد (همان، ص198، 200ـ201). پس از ناصیف، حمدبک (متوفی 1269) برادرزادة وی حاکم جبلعامل شد و تبنین را مرکز فرمانروایی خود قرار داد (حسن امین، ج5، ص390). پس از او، علیبک اسعد روی کار آمد و در دورة او تبنین بار دیگر مجد و عظمت خود را باز یافت. وی معماران و هنرمندان را به تبنین فراخواند و در آنجا تعدادی سرا و قصر و مهمانسرا ساخت (فقیه، ص312ـ313). علیبک دوستدار علم و ادب بود و شیخ محمدعلی خاتون، یکی از علمای امامیِ جبلعامل، را به تبنین دعوت کرد (همان، ص445)، اما با شروع جنگهای داخلی میان علیبک و دیگر حاکمان محلی، تبنین و دیگر شهرهای جبلعامل رو به ویرانی نهاد و در 1282 با مرگ علیبک حکومت اقطاعی خاندان شیعی علیصغیر پس از سالها پایان یافت (رجوع کنید به همان، ص 316ـ 318، 327). از این پس تبنین یکی از چهار ناحیة جنوبی جبلعامل بود (محسن امین، ص131).در دهههای اخیر نیروهای اشغالگر اسرائیل بارها به تبنین تجاوز کردهاند. تبنین زمانی مقرّ نیروهای سازمان ملل متحد بود. پس از آنکه اسرائیلیها بنتجبیل را اشغال کردند، مرکز فرمانداری از بنتجبیل به تبنین منتقل شد. بسیاری از اهالی تبنین، به سبب وقوع جنگ، بهکشورهایی مثل کانادا و امریکا مهاجرت کردهاند. اغلب ساکنان شهر شیعهاند. تاریخ نفوذ تشیع به این شهر، مانند سایر شهرهای جبلعامل، دقیقاً معلوم نیست اما از دورة ایوبیان و بعد از آن گزارشهایی از شیعة امامی بودن مردم این شهر در دست است (دمشقی، ص 211؛ قلقشندی، ج 4، ص 152). شخصیتهای علمی و ادبی و سیاسی متعددی به این شهر منسوباند؛ از جمله شیخحسین عاملیتبنینی مشهور به ابنسودون، عالم امامی سدة یازدهم، شاگردش، شیخمحمد عاملیتبنینی و زینب بنت علی فوّاز (متوفی 1332) ادیب و داستاننویس و مورخ.قلعة بزرگ تبنین، که ویرانههای آن هنوز پابرجاست، به سبب حوادث طبیعی و نیز جنگها،بارها آسیب دیده است. عبدالغنی نابلسی در گزارش سفر خود در 1100، از ویرانی قلعة تبنین یاد کرده است (ص86). این قلعه ظاهراً تا اوایل قرن چهاردهم / بیستم ساکنانی داشته و پس از آن رو به ویرانی گذاشته است (حسن امین، همانجا؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به محسن امین، ص250ـ253).منابع: ابناثیر؛ ابنجبیر، رحلةابنجبیر ، بیروت 1986؛ ابنسناءالملک، دیوان ، چاپ محمدابراهیم نصر، ج2، قاهره 1388/1969؛ ابنقلانسی، ذیل تاریخ دمشق ، چاپ آمدروز، بیروت 1908؛ حسن امین، دائرةالمعارف الاسلامیّة الشیعیّة ، بیروت 1412ـ 1418؛ محسن امین، خطط جبلعامل ، چاپ حسن امین، بیروت 1403/1983؛ فیلیپ خوری حِتّی، تاریخ لبنان: مُنذ اقدم العصور التاریخیة الی عصرنا الحاضر ، ترجمة انیس فریحه، چاپ جبرائیل جبور، بیروت ?] 1972 [ ؛ محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبة الدهر فی عجائب البر والبحر ، چاپ مرن، سنپطرزبورگ 1865، چاپ افست بغداد ] بیتا. [ ؛ استیون رانسیمان ، تاریخ جنگهای صلیبی ، ترجمة منوچهر کاشف، تهران 1351ـ 1358ش؛ ولیم صوری، الحروب الصلیبیّة ، ج2، ترجمة حسن حبشی، قاهره 1992؛ بسام عسلی، فنالحرب الاسلامی ، بیروت 1408/1988؛ محمدبن محمد عمادالدین کاتب، الفتح القسی فی فتح القدسی ، چاپ محمدمحمود صبح، ] قاهره 1965 [ ؛ انیس فریحه، معجم اسماء المدن و القری اللبنانیة و تفسیر معانیها ، بیروت 1985؛ محمدتقی فقیه، جبل عامل فی التّاریخ ، بیروت 1406/1986؛ قلقشندی؛ عفیف بطرس مرهج، اعرف لبنان: موسوعة المدن و القری اللبنانیة ، بیروت 1985؛ عبدالغنیبن اسماعیلنابلسی، حلة الذهب الابریز فی رحلة بعلبک و البقاع العزیز ، چاپ صلاحالدین منجد، در رحلتان الیلبنان ، بیروت 1979؛ یاقوتحموی.