تبریزی خویی ، ملامهرعلی ، متخلص به فدوی، شاعر و غدیریّهسرای قرن سیزدهم. سال تولد او بدرستی معلوم نیست ولی از تصریح فرهادمیرزا (ص 70) به اینکه در 1262 به سن هشتادسالگی از دنیا رفته، پیداست که سال تولد او حدود 1182 بوده است. در زادگاه او نیز به سبب اشتهارش به زنوزی و خویی اختلاف هست (ریاحی، ص 225؛ صدرایی خویی، ص 9، 14، که او را متولد زنوز و پرورش یافته در خوی دانسته است). ملامهرعلی تحصیلات ابتدایی را در خوی بهانجام رسانید، سپس برای ادامة تحصیل به عراق و خراسان و اصفهان سفر کرد و بسیاری از علوم را فراگرفت. او به نجوم علاقهای وافر داشت و خطاطی هم میکرد. در اواخر عمر به تبریز رفت و بدین سبب به ادیب تبریزی نیز شهرت یافت (مدرس تبریزی، ج 4، ص 311، به نقل از بحرالعلوم ِ میرزاحسن زنوزی تذکرهنگار معاصر ملامهرعلی خویی؛ قاضی طباطبائی، ص 27؛ ریاحی؛ فرهادمیرزا قاجار، همانجاها). وی مدتی نیز در مرند ساکن بود و تأسیس مدرسهای را در آن شهر به او نسبت میدهند (صدرایی خویی، ص 15). نادرمیرزا قاجار (متوفی 1303) در گزارش تحصیل خود در صرف و نحو و لغت نزد ملامهرعلی از او با عنوان «دبیری کهنه ادیب... با قدی خمیده» یاد کرده است (ص 382ـ 383). زنوزی نیز او را با اوصافی چون حکیم، منجم، عالم و عارف وصف کرده است (مدرس تبریزی، همانجا).معیشت ملامهرعلی با پریشانی و عسرت توأم بود (رجوع کنید به فرهادمیرزا قاجار، همانجا). چون از وی رفتار خلاف عرف سر میزد، بعضی او را به ملامتیگری منسوب داشتهاند. جمعی دیگر نیز از او کشف و کرامت نقل کردهاند (قاضی طباطبائی، ص 28ـ 29). ملامهرعلی ــ که به علت فقر و مسکنت، بهرغم میل خود، بیشتر عمرش را در تجرد گذراند ــ در اواخر عمر ازدواج کرد و پسری به نام فضلعلی از خود بجا گذاشت که خاندان فضلی در تبریز از اعقاب او هستند (ریاحی، ص 226؛ فرهادمیرزا قاجار، ص 82؛ قاضی طباطبائی، ص 30). وی در 1262 در تبریز از دنیا رفت (فرهادمیرزا قاجار، ص 70؛ریاحی، ص 255).عمدة شهرت ملامهرعلی فدوی خویی به سبب قصیدة مدحیّه یا غدیریّة اوست، با مطلع: ه'ا علیٌّ بشرٌ کیف بشر؟/ ربُّهُ فیه تجلّی' و ظهر (فرهادمیرزا قاجار، همانجا؛ برای روایت رؤیای ملامهرعلی پس از انشای این قصیده و بهخواب دیدن پیامبر و علی علیهماالسلام رجوع کنید به تبریزی خیابانی، ص 128). مقبولیت و رواج عام بیت بدیع و زیبای فوق که بسی مشهورتر از شاعر آن است باعث شده تا بعضی تذکرهنویسان گمان برند که ملامهرعلی این بیت معروف را تضمین کرده و مطلع قصیدة خود قرار داده است. قصیدة مزبور بین سالهای 1216ـ1240 سرود شده و ابیات آن نیز به اختلاف بین بیست تا چهل بیت با تقدم و تأخر بسیار گزارش شده است (صدرایی خویی، ص 28ـ 29). فرهادمیرزا در زنبیل ، ضمن نقل اشعار و شرححال جامعی از فدوی (ص 70ـ 88) که معاصر او بوده، قصیدة مزبور را در بیستونه بیت نقل کرده است (ص 70 ـ72). ترجمة فارسی منظومی نیز از این قصیده، با همان وزن و قافیه، از میرزامحمدرضا بصیرت شیرازی در دست است که در آن چهل بیت نقل و ترجمه شده است (صدرایی خویی، ص 31ـ 36). قصیدة غدیریّه از زمان سروده شدن موردتوجه و اقبال فضلا و شعرا و مخصوصاً اهل منبر واقع شد، به طوری که گذشته از ترجمة منظوم یاد شده، چهار تخمیس و یک تضمین از آن سروده شد (برای تفصیل در اینباره رجوع کنید به همان، ص 38ـ61).ملامهرعلی به سه زبان ترکی، فارسی و عربی شعر میسرود و تخلص او در فارسی و ترکی «فدوی» بود (فرهادمیرزا قاجار، ص 70؛ قس هدایت، ج2، بخش2، ص951، که تخلص او را با نامش خلط کرده و «مهری» ضبط کرده است). همچنین وی قصیدة لطیف و کوتاهی در هجده بیت به فارسی و درمنقبت پیامبر اکرم صلیاللّه علیهوآلهوسلم با این مطلع دارد: «لا» استعارهای زجلال محمد است/ «الاّ» کنایهای ز جمال محمد است (فرهادمیرزا قاجار، ص 73ـ74). گذشته از این دو قصیده، اشعار فارسی و عربی وی از استحکام و بلاغت چندانی برخوردار نیست. بویژه اشعار عربی او دارای سکتههای ناخوش و اغلاط ادبی است (در بارة شعر فارسی و عربی خویی رجوع کنید به قاضی طباطبائی، ص 30ـ31). در عوض اشعار ترکی او را به سبب احتوای بر معانی لطیف عاشقانه و نیز بیان موضوعات حکْمی و فلسفی عالی شمردهاند (همان، ص 31). وی قصاید و مراسلاتی بهعربی در مدح میرزا عیسی و پسرش میرزاابوالقاسم قائممقام فراهانی دارد که در آنها مداحی را شعار خود کرده و برای طلب وظیفه و وجه معاش شرحی از وضع نابسامان و فقر و تجرد خود آورده است. زبان وی در این قطعات تند، هجوآمیز و رکیک است (فرهادمیرزا قاجار، ص 75ـ 78، 85 ـ 87). ملامهرعلی زمانی نیز به سبب شعری دوپهلو و طنزآمیز که برای میرزاابوالقاسم شیخالاسلام تبریزی (متوفی 1279) گفته بود، مورد بیمهری او واقع شد (قاضی طباطبائی، ص 28). وی قصیدهای تاریخی نیز در مدح حسینقلیخان دُنبلی، حاکم وقت خوی، در 92 بیت سروده که در آن از بیوفایی دنیا شکایت کرده است (برای قصیدة مزبور رجوع کنید به ریاحی، ص 572 ـ 575). از ملامهرعلی دیوانی بجا نمانده و تنها اشعاری پراکنده به فارسی و عربی و ترکی و مادّه تاریخهایی به عربی در تذکرهها از او نقل شده است (برای اشعار رجوع کنید به فرهادمیرزا قاجار، ص 70ـ 88؛ ریاحی، ص 225ـ227؛ صدرایی خویی، ص 19ـ 25؛ قس آقابزرگ طهرانی، ج 9، قسم3، ص 816 ، 1136، که با اشتباه و تکرار از دیوان فدوی زنوزی خویی و دیوان مهر خویی نام برده است؛ برای مادّه تاریخهای خویی رجوع کنید به نخجوانی، ص 30، 313).منابع: آقابزرگ طهرانی؛ علی تبریزی خیابانی، کتاب علماء معاصرین ، چاپ سنگی تهران 1366؛ محمدامین ریاحی، تاریخ خوی ، تهران 1372ش؛ علی صدرایی خویی، ولایتنامه «غدیریّه» ، قم 1376ش؛ فرهادمیرزا قاجار، زنبیل ، چاپ محمد رمضانی، تهران 1367 ش؛ حسن قاضی طباطبائی، «ملامهرعلی تبریزی»، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز ، سال1، ش 5 (مرداد 1327)؛ مدرس تبریزی؛ نادرمیرزا قاجار، تاریخ و جغرافی دارالسلطنة تبریز ، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تبریز 1373 ش؛ حسین نخجوانی، مواد التواریخ ، تهران 1343ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ 1340 ش.