تبریزی، علی بن عبداللّه ، عالم شافعی در قرن هفتم و هشتم. منابع سال ولادت وی را مختلف ذکر کردهاند که از همه مشهورتر 677 است. محل ولادت او اردبیل بوده، اما مقیم تبریز شده؛ ازینرو اردبیلی و اردبیلیتبریزی نیز خوانده شده است. کنیة او ابوالحسن و لقبش تاجالدین است (ابنتغریبردی، ج10، ص 145؛ زرکلی، ج4، ص306؛ کحّاله، ج7، ص134؛ نیز رجوع کنید به ابنعماد، ج6، ص149).تبریزی شافعیمذهب بود (بغدادی، ج2، ستون 424). وی به فراگیری علوم گوناگون پرداخت و از استادان فراوانی بهره برد؛ نحو را از رکنالدین اَسترآبادی، علم بیان را از نظام طوسی، منطق و حکمت را از برهانالدین عبداللّه، حساب و هندسه را از کمالالدین حسن شیرازی، علم اصول را از قطبالدین شیرازی، فقه را از رکنالدین استرآبادی و سراجالدین اردبیلی و خلاف (فقه تطبیقی) را از علاءالدین نعمان خوارزمی فرا گرفت (ابنحجر عسقلانی، ج3، ص72ـ73؛ سیوطی، ج 2، ص 171؛ عیسی، ص307). وی بیضاوی را نیز درک کرد، اما چیزی از او فرا نگرفت (سیوطی، همانجا).تبریزی را جامع علوم مختلف، سرآمد عالمان عصر خویش و صاحبنظر در نحو، طب، حساب، هندسه، حدیث، فقه، اصول، کلام، تفسیر و حکمت دانستهاند (ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ عیسی، ص308). او در سی سالگی صاحب فتوا بوده و به قول خودش از یکی از مشایخی که محضر فخررازی را درک کرده بوده، اجازة نقل حدیث داشته است. همچنین تسلط وی بر کتاب الحاویالصغیر قزوینی در فروع فقه شافعی یکی از خصوصیات مهم علمیاش بهشمار میرود (عیسی، ص 307). شاگردان زیادی نیز پرورش داد، از جمله محبالدینبن ناظر جَیش، بهاءالدینبننقیب و صدرالدین حلبی (عیسی، ص307ـ 308).تبریزی در 716 به بغداد رفت و پس از آن برای انجام مناسک حج عازم مکه شد. در 722 همراه کاروانِ حجاج مصر به قاهره رفت و در مدرسة حسامیه به تدریس پرداخت و تا آخر عمر در آنجا ماند. او در قاهره از کسانی چون وانی، خُتَنی و دبوسی حدیث شنید (اسنوی، ج1، ص155؛ ابنحجر عسقلانی، ج3، ص73؛ عیسی، ص307). او در اواخر عمر شنوایی خود را از دست داد و در رمضان 746 در قاهره درگذشت و در همانجا در مزاری که در بیرون بابِ برقیه و نزدیک خانقاه دواداریه برای خویش مهیا کرده بود، دفن شد (اسنوی، همانجا؛ عیسی، ص308). گفتهاند که وی زیاد قرآن میخواند و شب زندهدار بود (عیسی، ص307).تبریزی در برخی علوم از جمله فقه، حدیث، حساب و ادبیات تألیفاتی دارد که برخی از آنها عبارتاند از: مبسوط الاحکام فی تصحیح ما یتعلق بالکلم و الکلام که شرح مفصّلی بر کافیة ابنحاجب در نحو است (بغدادی، همانجا)؛ حاشیه بر شرح کتاب الحاویالصغیر قزوینی (حاجیخلیفه، ج1، ستون 626؛ کحّاله، همانجا)؛ الکافی فی علوم الحدیث ؛ القسطاس المستقیم فی الحدیث الصحیح القویم (زرکلی، همانجا)؛ مختصر علومالحدیث که خلاصة مقدمة فی علوم الحدیث ابنصلاح است؛ التذکرةفیالحساب (کحّاله،همانجا).منابع: ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فیملوک مصروالقاهرة ، مصر: دارالکتب ] بیتا. [ ؛ ابنحجر عسقلانی، الدرر الکامنة فی اعیان المائة الثامنة ، بیروت 1414/1993؛ ابنعماد؛ عبدالرحیمبن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة ، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت 1407/1987؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، ج2، در حاجیخلیفه، ج4؛ حاجیخلیفه؛ زرکلی؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیةالوعاة فی طبقات اللّغوییّن و النّحاة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1384؛ احمد عیسی، معجمالاطباء: من سنة 650 ه . الی یومنا هذا ، بیروت 1402/1982؛ کحّاله.