تاورنیه ، ژان باتیست ، سیاح فرانسوی در قرن هفدهم/ یازدهم که بهسبب سفرهای متعددش به ایران و هند و آسیای صغیر شهرت دارد. در 1605/ 1014 به دنیا آمد ( ) زندگینامة جهانی ( ، ذیل مادّه). زادگاه او را پاریس ذکر کردهاند (همانجا)، اما به احتمال زیاد در کپنهاک متولد شده (روبر ، ص 1783). پدرش، گابریل، پروتستانی متعصب و اهل بندر آنور/ آنورس (واقع در فلاندر هلند)، بهسبب آشوبهایی که در این کشور روی میداد، آنجا را ترک کرد و به فرانسه رفت. او فروشندة نقشههای جغرافیایی بود، رفت و آمد افراد بسیار به محل کار او و گفتگوی آنان در بارة مناطق گوناگون، کنجکاوی تاورنیه را برانگیخت، به طوری که در حدود بیست سالگی سفر به کشورهای اروپایی را شروع کرد ( ) زندگینامة جهانی ( ، همانجا). نخست به زادگاه پدرش رفت و سپس از آمستردام عازم نورمبِرگ شد و بعد به مجارستان رفت و چهارسالونیم در خدمت نایبالسلطنة مجارستان بهکار پرداخت (همانجا). در این سفرها تا حد نیاز زبانهای گوناگون اروپایی را فراگرفت. در 1630/ 1039ـ1040 به راتیسبونِ آلمان رفت تا در مراسم تاجگذاری فردینان سوم شرکت کند. در آنجا با کشیش ژوزف، معروف به «عالیجناب خاکستریپوش» ، ملاقات کرد (همانجا).تاورنیه چندبار به ایران سفر کرد. در 1632/ 1041ـ1042 از طریق توقات ترکیه و ایروان به اصفهان رفت و پس از بررسی موقعیت تجاری این شهر و اقامت دو یا سه ماهه در آنجا، به فرانسه برگشت (تاورنیه، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 10ـ12). در 1638/ 1048 نیز بههمراه برادرش، دانیل، از راه حلب و بصره به ایران آمد (همان، ج 1، ص 197، مقدمة یراسیموس، ص 12ـ13). در 1643/ 1053 به همراه کشیش رافائل دومان و دومنیکو دو سانتیس ، کشیش ماجراجوی ونیزی، برای سومینبار به ایران آمد. وی مدتی در اصفهان ماند و بعداً از طریق بندرعباس به سُورَت و از آنجا به بَطاویه در جاوه رفت (همان، ج 1، ص 238، مقدمة یراسیموس، ص 16).در 1651/ 1061 از راه مارسی و اسکندرون و حلب به بندرعباس رفتو از آنجاراهیهندوستان شد و در بازگشت از اینسفر برای خرید پشم و کُرک از طریق بندرعباس به کرمان و سپس به اصفهانرفت(همان، ج1،ص276،مقدمة یراسیموس،ص16). در 1657/ 1067 او بار دیگر با همراهی چند تاجر و ماجراجو به ایران آمد (همان، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 17) و به حضور شاهعباس دوم (حک : 1052ـ 1077) رسید و از او خلعتی فاخر دریافت کرد. این خلعت تبلیغی برای صنعت پارچهبافیِ ایران در اروپا شد. از تاورنیه در حالیکه این خلعت را به تن دارد تصاویری به جا مانده است. در بازگشت از این سفر تاورنیه با دختری پروتستان ازدواج کرد (همان، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 18).در 1663/ 1073ـ1074 نیز تاورنیه به ایران آمد. وی در این سفر به اصفهان رفت تا کالاهای خود را قبل از سایر تجار عرضه کند و سپس از طریق بندرعباس به هند، نزد اورنگزیب (حک : 1068ـ 1118) رفت (همان، ج 2، ص 7، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 19).تاورنیه با فروش سنگهای قیمتی و کالاهایی که از شرق آورده بود، ثروت هنگفتی بهدست آورد و باروننشینی در سوئیس خرید و برای تداوم کار تجارتش، برادرزادهاش پییر را با سرمایه به اصفهان فرستاد، اما پییر ثروت او را تصاحب کرد ( ) زندگینامة جهانی ( ، همانجا). تاورنیه چون ادامة زندگی تجملی را دشوار دید، باروننشین خود را فروخت و پیشنهاد شاهزاده براندبورگ را برای به عهده گرفتن مسئولیت شرکتی که او در هندوستان در دست تأسیس داشت، پذیرفت و مسیر مسکو ـ اصفهان را برای سفر به هند انتخاب کرد (تاورنیه، ج 2، ص 22، 235، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 26).تاورنیه در 1685/ 1096 یا 1688/ 1099 به روسیه سفر کرد و در ژوئیه 1689/ شوال 1100 در مسکو بر اثر بیماری درگذشت (همان، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 26؛ ) زندگینامة جهانی ( ، همانجا) و در گورستان پروتستانها، در نزدیکی مسکو، دفن شد (تاورنیه، همانجا؛ گابریل، ص 148).تاورنیه طی چهل سال سفر به شرق یادداشتهایی تهیه کرده بود که آنها را در اختیار شخصی بهنام ساموئل شاپوزو قرار داد تا آنها را تنظیم کند و بهصورت اثری منسجم درآورد ( ) زندگینامة جهانی ( ، همانجا)، اما شاپوزو بهسبب تصرفاتش در یادداشتها با تاورنیه اختلاف پیدا کرد و پس از تدوین جلد دوم از ادامة کار خودداری نمود (تاورنیه، ج 1، مقدمة یراسیموس، ص 24). تنظیم مجلد سوم به کوشش شخصی به نام لاشاپل صورت گرفت. او یادداشتهای کشیش رافائل دومان و نیز یادداشتهای برادر تاورنیه را به آن افزود (همانجا؛ ) زندگینامة جهانی ( ، همانجا) و مجموع آنها در سه مجلد با عنوان ) شش سفر ژان باتیست تاورنیه در ترکیه، ایران و هندوستان ( منتشر شد (پاریس 1677 و 1679).سفرنامة تاورنیه نسبت به زمان وی، مطالب بدیع و جالبی دارد. سیاحان بعد از او در همان قرن، این مطالب را بهصورت مستدلتری عرضه کردند و ادبا و خاورشناسان نیز از آن بهره بردند. تاورنیه با شمّ اقتصادی خود، امور مالی و تجاری کشورهایی را که به آنها سفر کرده بود، ارزیابی کرده و جادههای تجاری بزرگ و کوچک آن دوره را که به ایران منتهی میشده بدقت وصف نموده است. به گفتة ولتر، تاورنیه فقط به ما میآموزد که جادههای بزرگ و الماسها را بشناسیم (به نقل ) زندگینامة جهانی ( ، همانجا). منتسکیو در ) نامههای ایرانی ( (1721) در توصیف آداب و رسوم ایرانی از سفرنامة تاورنیه استفاده کرده است (رجوع کنید به فرهنگ آثار ، ج 3، ص 221).تاورنیه ذوق فراوانی در ساعتسازی داشت. همچنین ارزش نسخ خطی نفیس را تشخیص میداد و گاهی هم به خرید آنها رغبت داشت، اما این رغبت با ذوق همراه نبود (رجوع کنید به تاورنیه، ج 1، ص 121، 233، 250).تاورنیه برخی آرای عامة مردم را بدون اظهارنظر شخصی بیان کرده، از جمله این عقیدة رایج آن وقت را آورده است که تبریز همان اکباتان قدیم و پایتخت مادهاست (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 103). این عقیده تا اواسط قرن نوزدهم / سیزدهم بسیاری از جغرافیدانان بزرگ را بهخود مشغول کرده است، به طوریکه ماژور رالینسون از نظریة وجود دو اکباتان، یکی در همدان و دیگری در تبریز، دفاع میکرد (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به کاترمر، 1851، ص 420، 434، 437، 445، 455). تاورنیه همچنین بر اساس عقیدة عموم آورده است که قبر همسر نوح در مرند و قبر یوحنای نبی در تپة کوچکی در نزدیکی نینوا است (رجوع کنید به ج 1، ص 101، 256).برخی از مطالب سفرنامة تاورنیه اینهاست: توضیح در بارة صنعت ابریشمبافی، که معروفترین صنعت آن وقت ایران بود و در گیلان رونق فراوان داشت و شاهعباس کبیر (حک : 996ـ 1038) هم متوجه ارزآوری آن شده بود (تاورنیه، ج 2، ص 145) و معرفی سه نوع آن یعنی شَعربافی و خرواری و لوژ ] لاهیجان [ که احتمال دارد منظور از نوع اخیر، همان نوع کج باشد که امروزه در مازندران رایج است (همان، ج 1، ص 64ـ 65؛ ترجمة فارسی، ص 36؛ نیز رجوع کنید به لافون و رابینو، ص 112)؛ اشاره به محل تهیة بهترین پشم و کرک ایران یعنی کرمان (تاورنیه، ج 1، ص 161)؛ اشاره به پستة ایران و بخصوص پستة ملایر (همان، ج 1، ص 118) و قزوین و سلطانیه (همان، ج 2، ص 98ـ99) که به هندوستان صادر میشد (قس همان، ترجمة فارسی، ص 366، پانویس)؛ سخن از معادن مس و سرب و طلا و نقره و فیروزه و صید مروارید در بحرین و اهمیت تجاری آن (تاورنیه، ج 2، ص 95، 101ـ102). وی از پولهای رایج آلمانی و هلندی (همان، ج 2، ص 233) و فرانسوی و اسپانیایی و پولهای رایج ایرانی (عباسی و محمودی و بیستی و غازبکه و شاهی و واحد سنّتی تومان) نام برده (همان، ج 1، ص 191ـ192) و در بارة مقیاس وزن ایرانیِ باتْمان و پول رایج جنوب ایران مفصلاً بحث کرده است (همان، ج 1، ص 192ـ193). همچنین از نفوذ تمدن اروپایی و نفوذ تمدن کشورهای آسیایی خاور دور به ایران نکات جالبی آورده و در بارة آداب ایرانیان (مثلاً رجوع کنید به همان، ج 1، ص 269، ج 2، ص 285) و کشت بعضی از انواع سبزی در ایران (مثلاً رجوع کنید به همان، ج 2، ص 101، 228) مطالبی نوشته است. به گفتة او، کالسکه را انگلیسیها و روسها (همان، ج 2، ص 215ـ216) و اُرگ را روسها به ایران آوردند (همان، ج 2، ص 237).تاورنیه از میان اقلیتهای مذهبی ساکنِ ایران، بیشتر در بارة ارمنیان و چگونگی کوچ دادن عدهای از آنان بهطرف جلفای اصفهان به امر شاهعباس کبیر بتفصیل سخن گفته است، لکن در آمارهایی که آورده تناقض وجود دارد (رجوع کنید به ج 2، ص 91ـ92، 144). بهزعم او تاجر باید همیشه قناعت و صرفهجویی کند و چون ارمنیان چنین خصلتی دارند، در کار تجارت موفقاند (همان، ج2، ص149ـ 150). تاورنیه در ادامة بحث مرتکب اشتباهاتی شده، از جمله ضمن برشمردن طوایف مختلف مسیحی مقیم جلفای اصفهان، قبطیها (از مسیحیان مصر) را مسیحیان ایرانی (همان، ج 2، ص 144) و اسامی ماههای ایرانی را مصری معرفی کرده است (همان، ج 2، ص 281).یکی از بهترین بررسیهای تاورنیه در بارة ماندائیان یا صبّیها معروف به عیسویان قدیس یوحنّا ــ که بهطور پراکنده در خوزستان و نواحی مرزی آن زندگی میکردند ــ و آداب و رسوم و مذهب آنهاست (همان، ج 1، ص 311). او به آداب و رسوم و مذهب زردشتیان نیز بتفصیل پرداخته، اما مطالب او را یکی از زردشتیان اهل فضل رد کرده است (رجوع کنید به همان، ترجمة فارسی، ص 429ـ430، پانویس). به نوشتة تاورنیه، یهودیهای مقیم کاشان و اصفهان و قم خود را از قبیلة یهودا ، و یهودیهای شیراز خود را از قبیلة لوی (لاوی) میدانستند (تاورنیه، ج 1، ص 132، ج 2، ص 312).تاورنیه در مورد سازمان اداری و حکومت صفویان مطالب جالبی آورده که بعضی نکات آن را قبلاً عبدالرزاق سمرقندی (متوفی 887) در مطلعالسعدین ذکر کرده بوده است (کاترمر، 1843، ص 323، 366، 368).مینورسکی از طرز گزارشنویسی تاورنیه شکوه کرده (ص 9، پانویس 2) و به همین سبب توجهی به سفرنامة او ننموده، آن هم در حالی که اصطلاحاتی همچون «کلمهچی» (تاورنیه، ج 1، ص 184، ج 2، ص 233) و «راهدار» (همان، ج 2، ص 253) و «چاپار» (همان، ج 2، ص 254) و «تخته کلاه» (همان، ج 2، ص 256) و «کلانتر» (همان، ج 2، ص 248) و «داروغه» (همانجا) و «اعتمادالدوله» (همان، ج 1، ص 272)، را که تاورنیه بتفصیل بررسی کرده، مینورسکی به نقل از دیگر سفرنامهها توضیح داده است.در زمان تاورنیه اعتیاد به تنباکو و تریاک در ایران بسیار رایج بود و قلیان کوزهای هم از اختراعات ایرانیان در همین ایام بود که تاورنیه به هر دو موضوع اشاره کرده (تاورنیه، ج 2، ص 285، 287) و احمد کسروی با استناد به سفرنامة او به بررسی چگونگی ورود تنباکو به ایران پرداخته است (رجوع کنید به کسروی، ص 207، 210). اصطلاح «تریاکی» که در این سفرنامه بهکار رفته است، وارد ادبیات فرانسه شده و نویسندگانی از جمله بالزاک (ص 236) آن را بهکار بردهاند. تاورنیه از کوکنار، بَنگ و چَرس، که ازبکها در ایران رایج کردند، نیز سخن گفته است (تاورنیه، ج 2، ص 287).یکی از اولین توصیفهای جالب در بارة شهر تهران از آنِ تاورنیه است (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 41). او به معرفی آثار تاریخی ایران نپرداخته و ظاهراً مشاهدة آنها را اتلاف وقت میدانسته است (همان، ج 2، ص 305). وی به هنگام گفتگوهای طولانی خود با شاهعباس دوم متوجه شد که وی با حکومت جمهوری موافق نیست (همان، ج 2، ص 235).تاورنیه در طول سفرها و ثبت مشاهدات خود اغلب ایران را با کشورش مقایسه کرده و برتری را از آن کشور خود، پادشاه فرانسه را قویتر از شاه ایران و زیبایی فرانسه را از هر نظر بیشتر از ایران دانسته است (برای نمونة مقایسهها و نتیجهگیریهای او رجوع کنید به همان، ج 1، ص 97، 121، 133، 230، 350، ج 2، ص 141).سفرنامة تاورنیه یکی از اسناد مهم ایران عصر صفوی، بویژه در بارة اروپاییان مقیم ایران و مبلّغان مذهبی و روابط ایران با بعضی از قدرتهای اروپایی، است.این سفرنامه را ابوتراب نوری در 1331 به درخواست سردار اسعد بختیاری به فارسی ترجمه کرد که از ویژگیهای آن تشخیص صحیح اسامی جغرافیایی و دیگر اعلام است، اما این ترجمه کاستیها و اشتباهاتی نیز دارد که احتمالاً برخی از آنها بنابر ملاحظاتی، به عمد صورت گرفته است. مصحح کتاب، حمید شیرانی، کوشیده است که این اشتباهات را جبران کند (همان، ترجمة فارسی، مقدمة شیرانی، ص ح)؛ با این وصف، ترجمة مجدد سفرنامه ، برای رفع کاستیها و انتقال صحیح اطلاعات مندرج در آن، ضروری بهنظر میرسد.منابع: ژان باتیست تاورنیه، سفرنامة تاورنیه ، ترجمة ابوتراب نوری، چاپ حمید شیرانی، تهران 1363 ش؛ احمد کسروی، کاروند کسروی ، چاپ یحیی ذکاء، تهران 1352ش؛ آلفونس گابریل، تحقیقات جغرافیائی راجع به ایران ، ترجمة فتحعلی خواجه نوری، چاپ هومان خواجه نوری، تهران 1348 ش؛ ف. لافون و یاسنت لویی رابینو، صنعت نوغان در ایران ، ترجمه و تدوین جعفر خمامیزاده، تهران 1372 ش؛ ولادیمیر فئودوروویچ مینورسکی، سازمان اداری حکومت صفوی، یا، تحقیقات و حواشی و تعلیقات استاد مینورسکی بر تذکرة الملوک ، ترجمة مسعود رجبنیا، چاپ محمود دبیرسیاقی، تهران 1334 ش؛Honorإ de Balzac, Le pةre Goriot , ed. Castex, Paris 1963; Biographie universelle , ed. Michaud, vol. 41, Graz 1970, s.v. "Tavernier, Jean-Baptiste"; Dictionnaire des Øuvres , ed. Laffont-Bompiani, Paris 1968; Etienne Marc Quatremةre, "Mإmoirإ sur le ville d'Ecbatane", in Memoires de l'Institut , Paris 1851; idem, "Notice sur Matla-assaadein ", Notices et extraits , vol. 14, no. 1 (1843); Paul Robert, Le petit Robert , Paris 1975; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse , introduction et notes de Stإphane Yerasimos, Paris 1981.