تالش (یا طالش)، منطقهای در ایران (استان گیلان) و جمهوری آذربایجان، نیز نام رشته کوه، قوم، و گویشی منسوب به آن.1) منطقهای در گیلان. از شمال به جمهوری آذربایجان، از مشرق به دریای خزر، از مغرب به خطالرأس رشتهکوه تالش ــ که آبپخشان آن حد طبیعی این منطقه با شهرستان خلخال محسوب میشود ــ و از جنوب و جنوبشرقی به شهرستان فومن محدود است. این منطقه مشتمل است بر شهرستانهای آستارا، طوالش، رضوانشهر و ماسال.منطقهای که تالشها در آن ساکناند، از دو قسمت کاملاً متمایز تشکیل شده است: کوهستانی در غرب، متشکل از رشتهکوه تالش؛ جلگهای در شرق، در کنارة دریای خزر. فاصلة میان کرانة دریا تا انتهای غربی کوههای تالش، پوشیده از جنگل و شالیزار و خانههای مسکونی به شکل «خانه باغ» است.منطقة تالش در ناحیة آب و هوایی بسیار مرطوب قرار دارد. میزان بارندگی سالانة آن در ایستگاه هواشناسی آستارا (شمالیترین نقطه) 8ر1446 میلیمتر و در ایستگاه پیلَمبَرا (تقریباً جنوب منطقه، در چهار کیلومتری شمال رضوانشهر) بیش از 1800 میلیمتر است. حداقل درجة حرارت در هر دو نقطه ْ5 - ، حداکثر آن در آستارا ْ4ر33 و در پیلمبرا ْ4ر34 است (سازمان هواشناسی کشور، ص 10، 514).رودهای متعددی در منطقة تالش جریان دارند که عمدتاً از دامنههای شرقی رشتهکوه تالش سرچشمه میگیرند و به سوی شرق امتداد مییابند و پس از آبیاری کردن زمینهای زراعی جلگههای ساحلی خزر، به دریای خزر میریزند. از جمله چشمههای آب معدنی تالش اینهاست: ملاهادیچای در نزدیکی آستارا، چشمههای حوالی آقاِوْلَر، چشمة آب سرد قرهگول در حوضچة مرتفع کرگانرود و چشمة آب گرم علیداشی در نزدیکی آستارا (بازن، ج 1، ص 104).پوشش گیاهی این منطقه را درختان لَرگ، شیردار، کَلهو، آزاد، شبخسب (نامهای دیگر آن: گلابریشم، هزارولَک)، انجیلی، مازو و لیلکی (نوعی آکاسیای خاردار) و درختان میوهدار وحشی، انار، انجیر، آلو، گیلاس، زردآلو، ازگیل، گلابی، سیب، به، گردو، فندق و کَلَمو یا خرمالوی وحشی که از آن دوشاب تهیه میکنند، تشکیل میدهد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 112، 114).طبقات جنگلی تالش شامل طبقة خزری است که بین درهها قرار دارد و اغلب زمینهای صاف آن را به زمینهای کشاورزی تبدیل کردهاند. مهمترین درختان جنگلی آن عبارتاند از: مازو، اوجا (سَمَد/ سیمت)، اَفرا (باسکون/ باسکُم)، مَمْرز (فق، اولَس)، آزاد (سَق/ سیادار) و انجیلی یا آسوندار (دمیر آغاجی، زوند). در طبقة زیر آنها، درختهای کوچکتری مانند شبخسب، انجیر، به، آلوچه، لالِکی (لیلکی)، شمشاد (کیش) و گیاه آغْتی (شوند) قرار دارند (برومبرژه ، ص 15ـ16). گیاهان همیشه سبز طبقة زیرین را جَل (چرمهلیره)، خاس، رز، داردوست، ازملک (کولکهدانه، والیگیلی) تشکیل میدهد و بوتههای تمشک نیز در آنجا میروید. از درختهای درهای پَست رسوبی میتوان از توسکا، سفید پلت، لرگ و بید نام برد. درخت مهم راش یا آلش که بلندیاش به چهل تا پنجاه متر میرسد، در ارتفاع پانصد متر به بالا دیده میشود. در ارتفاع 200 ، 2 متری جنگل درختچهها آغاز میشود. از عمدهترین گیاهان کوهستانی آن، گون و چمن است (بازن، ج 1، ص 112ـ113، 119ـ120).جانوران منطقة تالش عبارتاند از: ببر (بسیار نادر)، پلنگ، گرگ، روباه، شغال، گراز، خرس قهوهای، آهو، مارال، بز کوهی، خرگوش، سمور، راسو، خز، موش آبی، موش صحرایی و موش سیاه. از پرندگان آنجا از غاز وحشی، خوتکا، مرغ غواص، یلوه، مرغابی، تورنگ (قرقاول)، گیلانشاه و آبیا میتوان نام برد (همان، ج 1، ص 132، 134).تالش شامل چهار شهرستان است: آستارا به مرکزیت شهر آستارا، طوالش به مرکزیت شهر هشتپر؛ رضوانشهر به مرکزیت شهر رضوانشهر، و ماسال به مرکزیت شهر ماسال.جمعیت این منطقه براساس برآورد سال 1378ش، 659 ، 340 تن بوده است (سازمان برنامه و بودجة استان گیلان، ص 92). جمعیت تالش براساس زبان به تالش، گیلک، ترک و تات تقسیم میشود. مذهب غالب منطقه شیعه است، ولی شمار زیادی از ساکنان، بویژه در تالش مرکزی و شمالی، سنّی شافعیاند (بازن و برومبرژه، ص 22ـ23).فعالیتهای عمدة اقتصادی در این منطقه شامل کشاورزی (برنجکاری، باغداری، کاشت توتون، چای و گندم) و دامداری و ماهیگیریوپرورش کرم ابریشم است. همچنین فعالیتهای عمومی اقتصادی مانند کار در کارخانه (بخصوص کارخانة چوب چوکا) و فعالیتهای ساختمانی و خدمات نیز در این منطقه مشاهده میشود. بازارچة مرزی در آستارا فعال است ( دوران ، سال1، ش52، ص 10). شهرک صنعتی کشلی در سی کیلومتری جادة تالش ـ آستارا و در شمال دهستان کرگانرود با وسعت چهل هکتار بنا شده است (همان، سال1، ش48، ص 10). مشاغل تالشها به سبب تمرکز آنان در ارتفاعات، بیشتر دامداری و زنبورداری و زراعت، بویژه کشت گندم، است. شغل گیلکها به علت تمرکز آنان در جلگه و نواحی پست، برنجکاری و ماهیگیری است و ترکهااغلب به مشاغل خدماتی مشغولاند. در سالهای اخیر مرز شغلی میان گروههای قومی ـ زبانی تالش، بدون توجه به گرایشهای مذهبی یا زبانی، تا حدود زیادی از میان رفته است.از آثار مهم منطقة تالش، گورستان باستانی مِریان و آقاولر، واقع در 34 کیلومتری جنوبغربی شهرستان تالش در درة کرگانرود است. این محوطه بیش از چهارصد هکتار وسعت دارد و روستاهای مکش، تندابین، ناوان و قلعهبین را نیز در خود جای داده است. این دو گورستان متعلق به نیمة دوم هزارة دوم قبل از میلاد و آغاز عصر آهن تا دورة ساسانی است. گورهایی خاص نشاندهندة مراکز مهم استقرار اقوام کادوسی است (همان، سال 1، ش 51، ص 10). از دیگر آثار تاریخی آنجاست: پل آجری بر روی رود شفارود واقع در پونِل؛ پل آجری دلیک در هفتدَغَنان؛ قلعة لیسار یا صلصال واقع در لیسار، در مسیر آستارا ـ بندرانزلی؛ اسپید مَزگِت یا مسجد سفید، بنایی از دوران پیش از اسلام که در دورة اسلامی به عنوان مسجد از آن استفاده شده و به آن مسجد عبداللّه نیز میگویند؛ قلعة سیابناور در شاندَرمَن؛ قلعة کل در کیشخانی ماسال؛ قلعة تاسکوه در ماسال و قلعه رودخان واقع در ارتفاعات تالش.در زمان فتحعلیشاه قاجار، منطقة تالش، والینشین، و مشتمل بود بر کرگانرود که مرکز آن هشتپر و والی آن بالاخان بود، و اسالم که مرکزآن دیگهسرا و والی آن مصطفیخان بود. بخشهایی از والینشین گسکر/ گسگرات ــ که بلوکهای تابع آن امروزه جزو تالشاند ــ عبارت بودهاند از: گیلدولاب و تالشدولاب، مرکز آن پونل و زیکسار و والی آن محمدقلیخان و علیقلیخان؛ شاندرمن، مرکز آن بیتَم و والی آن رحیمخان؛ ماسال، والی آن حاجیمحمدخان ماسالی و مهدی خان (رجوع کنید به رابینو، 1364ش، ص55 ـ61؛ همو، 1366ش، ص20ـ21، 98، پانویس، ص 119ـ 120، 131، 171ـ174). در نخستین قانون تقسیمات کشوری (1316ش)، کرگانرود و اسالم و طوالش (به مرکزیت کرگانرود) یکی از مناطق پنجگانة گیلان را تشکیل دادند. این منطقه در 1325ش، به نام طوالش یکی از نه بخش استان یکم شد.منابع: ایران. وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316 ، چاپ اول، تهران ] بیتا. [ ؛ مارسل بازن، طالش: منطقهای قومی در شمال ایران ، ترجمة مظفر امین فرشچیان، مشهد 1367ش؛ مارسل بازن و کریستیان برومبرژه، گیلان و آذربایجان شرقی: نقشهها و اسناد مردمشناسی ، ترجمة مظفر امین فرشچیان، تهران 1365ش؛ کریستیان برومبرژه، مسکن و معماری در جامعة روستائی گیلان ، ترجمة علاءالدین گوشهگیر، تهران 1370ش؛ دوران ، سال1، ش48، 21 دی 1379، ش51، 25 دی 1379، ش52، 26 دی 1379؛ یاسنت لویی رابینو، فرمانروایان گیلان ، ترجمة محمدتقی پوراحمد جکتاجی و رضا مدنی، رشت 1364ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران: گیلان ، ترجمة جعفر خمامیزاده، رشت 1366ش؛ سازمان برنامه و بودجة استان گیلان. معاونت آمار و اطلاعات، آمارنامة استان گیلان 1377 ، رشت 1378ش؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامة آماری هواشناسی: 76ـ1375 ، تهران 1378 ش.2) منطقهای در جمهوری آذربایجان . این منطقه در منتهیالیه جنوبشرقی جمهوری آذربایجان واقع شده است. از شمالشرقی به جلگة کُرـ ارس و از شرق به دریای خزر محدود میشود و از جنوب و غرب با ایران همسایه است. مساحت آن 200 ، 5 کیلومترمربع است و از شش ناحیة روستایی به نامهای لنکران (مرکز منطقه)، جلیلآباد، ماساللی، آستارا، لریک و یاردیملی تشکیل میشود. در 1370ش/ 1991، جمعیت این منطقه حدود 600 ، 631 تن بوده است. تالش در منطقه مرطوب جنب مداری قرار دارد ( ) جغرافیای اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان ( ، ص151). به لحاظ ناهمواری، این منطقه به ناحیة جلگهای لنکران و ناحیة کوهستانی تالش تقسیم میشود (بوداگُف و غریبلی، ص 165).ناحیة جلگهای لنکران. اقلیم این ناحیه خشک و معتدل، و میانگین دمای سالانة آن ْ14 است (همان، ص163). این ناحیه به سبب تراکم شبکة رودها با دیگر نواحی آذربایجان تفاوت دارد. رودهای آن اغلب از آب برف تغذیه میشوند، از کوههای تالش سرچشمه میگیرند و پس از آبیاری زمینهای کشاورزی دشتها به دریای خزر میریزند ( ) نقشة تفصیلی جغرافیای عمومی جمهوری آذربایجان ( ، 1992). در نواحی پایکوهی، جنگلهای پهنبرگ در خاکهای زرد گسترده شدهاند. در جنگلهای این ناحیه حدود 150 گونه درخت هست که از آن میان 36 گونه بومیِ منطقهاند. منطقة حفاظت شدة «هیرکان» که در ناحیة ایجاد شده مجموعهای از درختان کمیاب را در خود جای داده است ( د. آ. ، ج9، ص134). این ناحیه از نظر طبیعی برای پرورش باغهای چای، مرکّبات و میوه و محصولات جالیزی بسیار مناسب است (همان، ج 9، ص 135).منابع معدنی زیرزمینی منطقة اقتصادی لنکران اندک است. سنگهای رودخانهای، شن، خاک رس، و ماسه به عنوان مصالح ساختمانی دارای اهمیت اقتصادی است. چشمههای آب گرم لنکران (مِشَهسو) و گروه «ماساللی» معروفاند. سواحل ماسهای کنار دریای خزر، چشماندازهای زیبای طبیعی، آبهای معدنی و آبهای گرم، اقلیم مناسب و شبکههای گسترده حملونقل ناحیه، برای ایجاد مراکز گردشگری اهمیت بسیاری دارند. در حال حاضر، مرکز گردشگری لنکران و مرکز درمانی مشهسو فعالیت دارد ( ) جغرافیای اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان ( ، ص 151ـ152).ناحیة کوهستانی تالش. این ناحیه از مشرق به جلگة لنکران و از مغرب تا قلههای قیزیوردو (ارتفاع: 400 ، 2 متر) و کؤمورکؤی (ارتفاع: 477 ، 2 متر) کشیده شده است. به طرف شمالشرق، بتدریج از ارتفاع کاسته میشود و رشته کوههای کمارتفاع «پشتسر» و سپس رشتهکوه «بورو وار» جایگزین کوههای مرتفع میشوند (بوداگف و غریبلی، ص 167). چالههای وسیع بینکوهی، رشتهکوههای بورو وار و پشتسر را از هم جدا میسازد. در دامنهها مواردی از رانش کوه دیده میشود (همانجا).در این ناحیه سنگ بنا، رُس، چشمههای معدنی آب گرم و سرد فراوان است. «قُطور سو»، «اَرکیوان»، «آستارا»، «دونوز ئوتَن»، «آشاغی» و «آق کؤرپو» از چشمههای معروف آن است (همانجا).در نواحی کمارتفاع، در سراسر سال هوا گرم و مرطوب است. در کوههای پشتسر در تابستان اقلیم زودگذر خشک و گرم و مرطوب، در اطراف کوه کؤمورکؤی اقلیم تابستانی خشک و نیمهبیابانی سرد و نیمهبیابانی خشک تسلط دارد (همانجا). میانگین دمای سالانه بین صفر تا چهارده درجه در نوسان است. در نواحی پایکوهی سالانه هزار تا 400 ، 1 میلیمتر و در نواحی کوهستانی با ارتفاع متوسط بین دویست تا سیصد میلیمتر باران میبارد. تعداد روزهای برفی در کوهستانها 120 روز و در پایکوهها بیست روز است (همان، ص 168). ساکنان کوههای تالش از نظر طول عمر در دنیا معروفاند؛ شیرعلی مسلماف 163 ساله در دهة 1350 ش/ 1970 در این ناحیه میزیست.بلوط، مَمْرز، زیزفون، راش شرقی، افرای مخمری، خرمای قفقازی، شمشاد، پوشش گیاهی این ناحیه را تشکیل میدهد. اراضی جنگلی را چمنزارهای بوتهای تُنُک و دشتهای چمنی پوشانده است. جوجهتیغی، خوک وحشی، گوزن، ببر، سنجاب جنگلی، گربه جنگلی و دلهکوهی در جنگلها یافت میشود. در زمینهای پایکوهی و دامنهها گیاهان جنب مداری، همچون غلات و توتون کشت میشود. باغداری و پرورش دام نیز رواج دارد. در دامنة کوهها و در پیرامون جنگلهای طبیعی و چمنزارها، مساحت زیادی به باغ میوه، تاکستان و زمینهای کشاورزی اختصاص داده شده است (همانجا).جنگلهای منطقة تالش عمدتاً در کوههای تالش است و قسمتهایی از جلگة لنکران را نیز میپوشاند. این جنگلها که تا ارتفاع 200 ، 2 متری از سطح دریا گسترده شده است، حدود 000 ، 150 هکتار مساحت دارد. از جمله رستنیهای آنجاست: درخت آهن، بلوط، اقاقیای ابریشمی، شمشاد هیرکانی، گردو، انجیر هیرکانی، آلوچه، ازگیل، زالزالک، انار و شمشاد کولخیسی. ارتفاعات در گسترش جنگلهای کوهستانی تالش، تأثیر داشتهاند و نوارهایی (زونهایی) به وجود آوردهاند. این نوارها به نواحی دشتی، پایینکوهی، میانکوهی، بالا کوهی، نیمهآلپی و چمنی ـ کوهی تقسیم میشوند. هر نوار دارای پوشش گیاهی ویژه خود است. در نواحی دشتی توسکا، بلوطهای شاهبلوطی برگ، درخت آهن و در نوار جنگلی بالاکوهی، شاهبلوط شرقی وافرا و ممرز درختان غالب را تشکیل میدهند ( د.آ. ، ج9، ص 134ـ 135).وضع کنونی منطقة تالش. این منطقة مرزی پیش از فروپاشی شوروی با دنیای خارج بیارتباط بود و این وضع بر توسعة اقتصادی و اجتماعی آن تأثیر منفی گذاشت. اگرچه مبادلة کالا بین ایران و شوروی از مرز آستارا صورت میگرفت، هماهنگیها در مسکو انجام میشد. پس از استقلال آذربایجان، محدودیت مرزی آن برطرف شد و مبادلات اقتصادی با ایران گسترش یافت. مبادلة کالا و آمدوشد مسافر از آذربایجان به جمهوری خودمختار نخجوان و با دنیای خارج نیز رو به توسعه است ( ) جغرافیای اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان ( ، ص151ـ152).حدود یک پنجم ساکنان منطقه در نقاط شهری و بقیه در روستاها زندگی میکنند. این منطقه 620 نقطة روستایی دارد (همان، ص152). اکثر جمعیت آن تالشیاند ولی در اسناد رسمی و دولتی آذربایجان آذری قلمداد میشوند و بنا به اطلاعات منتشر شده، مقامات دولتی 98% مردم منطقه را آذربایجانی میدانند (همان، ص 151).ساکنان منطقه را تالشها، آذربایجانیها، روسها و ارمنیها تشکیل میدهند. به نوشتة ژاک دو مورگان، باستانشناس فرانسوی که در 1307ـ 1308/1890 در این منطقه تحقیقات میدانی کرده است، تالشها بخش اعظم ساکنان منطقه را تشکیل میدادهاند و آشکارا خصایصی ایرانی داشتهاند (ج1، ص303ـ304). به نوشتة آکینر در اوایل دهة 1310ش/ 1930 چند نشریه به گویش تالشی در این منطقه منتشر میشد. در 1332ش/ 1953 دستور زبان تالشی و در 1355ش/ 1976 واژهنامة تالشی ـ روسی به چاپ رسید. استفاده از گویش تالشی به عنوان زبان ادبی پس از جنگ جهانی دوم منسوخ شد. اکنون بیشتر تالشها به ترکی آذربایجانی سخن میگویند و همین زبان در مدارس آنها تدریس میشود. در مطبوعات و رادیو هم از این زبان استفاده میشود (آکینر، ص331).بیشتر ساکنان این منطقه، فعالیت توأم کشاورزی و صنعتی دارند. اقلیم ملایم و گرم، خاک حاصلخیز و آب و نیروی انسانی کافی، برای توسعة کشاورزی در این منطقه امکان مطلوبی فراهم آورده است. کشت برنج در تالش دارای سابقهای دیرینه است (قولییف، ص12ـ 15). تولید ابریشم نیز یکی از فعالیتهای اقتصادی مردم در منطقه بوده و ابریشم آنجا به خارج از منطقه صادر میشده است (ولییف، ص14ـ15، 18). کشت سبزی، چای، انگور و غلات در آنجا رواج دارد. حدود 90% از چای تولیدی جمهوری، بیش از نیمی از محصول سبزی و جالیزی و 20% از محصول انگورِ جمهوری در این منطقه تولید میشود ( ) جغرافیای اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان ( ، ص152ـ153). تالش، منطقة پرورش مرکّبات جمهوری آذربایجان است و در قسمتهای جلگهای آن لیمو، نارنگی، پرتقال، فیخوآ، تانگ و برگ بو (درخت غار) پرورش داده میشود. تعاونی پرورش گل نیز در این منطقه فعالیت دارد. صید ماهی از آبهای ساحلی خزر نیز از مشاغل اهالی است (همان، ص154). این منطقه پیش از فروپاشی شوروی، سبزی و محصولات جالیزی مرزهای شمالی را تأمین میکرد و به «جالیز اتحاد شوروی» معروف بود. در بخشهای جلیلآباد و لریک نیز با کاهش اراضی زیرکشت انگور ــ که در دورة شوروی برای تولید شراب بر مساحت آن افزوده میشد ــ کشت غله گسترش یافته است. به علت کمبود اراضی کشاورزی، در نواحی هموار به توسعة دامداری در طویلهها و در نواحی کوهستانی به دامداری در چراگاهها اولویت داده میشود (همانجا).حدود 90% از صنایع در این منطقه به تولید مواد غذایی اختصاص دارد، از جمله صنایع فرآوری ماهی (نریمانآباد، لنکران) و چای (لنکران، آستارا و ماساللی) و کنسرو میوه و سبزی (لنکران و ماساللی) و شراب (جلیلآباد، لنکران) و توتون (ماساللی). صنایع شیر، گوشت، پنیر و تولید نان نیز در بخش صنایع غذایی فعالیت دارند. در این منطقه مصالح ساختمانی و مبل نیز تولید میشود (همانجا). تالشها در بافت قالی مهارت دارند، بویژه در بافتن «کنارة تالشی» که قالیچهای بلند و باریک با نقوش خاص است، شهرت دارند (آکینر، ص330ـ331).راهآهن باکو ـ آستارا و به موازات آن جادة آسفالت در حمل بار و مسافر اهمیت بسیار دارند. فرودگاه لنکران امکان برقراری پروازهای محلی و ارتباط با سایر شهرهای جمهوری را فراهم میسازد. برای توسعة کشتیرانی در دریا نیز امکانات فراهم است. از این منطقه محصولاتی چون ترهبار و شراب و انگور صادر، و کود و ماشینآلات و فرآوردههای نفتی و محصولات جنگلی وارد میشود. در سالهای اخیر در نتیجة افزایش سطح آب دریای خزر، بسیاری از اراضی نواحی ساحلی منطقه را آب فراگرفته و به مناطق روستایی و ساختمانها، تأسیسات صنعتی، و راهها خسارات زیادی وارد آمده است. در توسعة اقتصادی منطقه، شهر لنکران اهمیت بسیاری دارد ( ) جغرافیای اقتصادی و اجتماعی جمهوری آذربایجان ( ، ص 151ـ156).پیشینة تالش ایران و جمهوری آذربایجان. ظاهراً منطقة تالش محل استقرار قوم کادوس بوده است (دیاکونوف، ص 82). زمینهای کادوسیان * در زمان آستیاک و کوروش در کوههای جنوب دریای خزر بود (همان، ص 35). کسروی واژة تالش را شکل تغییر یافتة واژة کادوس/ کادوش دانسته است (ص 424ـ425). در دورة مادها، کادوسیان مستقل بودند و در منطقة خود به شکل جماعتهای بدوی زندگی میکردند و از راه شکار و دامداری روزگار میگذراندند (پیرنیا، ج 2، ص 1128ـ 1129).تالش یکی از کهنترین مراکز تمدنی در پیرامون دریای خزر است و در آن تمدنی باستانی به نام «تمدن تالش ـ مغان» متعلق به دورة پایانی عصر مفرغ و دورة آغازین عصر آهن (سدة 14ـ7 قم) شناسایی شده است. این تمدن را نخستینبار در 1308/1890 ژاک دو مورگان، در ناحیة لریک در روستاهای کوهستانی بررسی کرد. در 1319/1901 نیز وی و برادرش هِنری آثار بهدست آمده از گورستانهای باستانی تالش را بررسی کردند. در قسمتهای کوهستانی، گورهای سردابی و در زیر آن تابوتهای سنگی وجود دارد. در گورها مردهها به صورت گروهی، زوجی یا تکتک (بنابر فقر یا ثروت آنان) اصولاً به صورت نشسته و برخی به صورت درازکش دفن شدهاند ( د.آ .، ج9، ص136).برخی از اشیای کشف شده متعلق به این تمدن عبارتاند از: شمشیرهای بلند مفرغی و آهنی با تیغههای چهار وجهی و شمشیرهایی با دستههای رکابی شکل، چندین خنجر و تبر و پیکان و سرنیزه، ظروف گلی عمدتاً بدون لعاب و نقش، ظروفی شبیه به قوری، قدحهای پایهدار با دو دسته که شباهت بسیاری به ظروف گلی تمدن کرت ـ مکینا (تمدن اژه) دارند (همانجا). برخی از علایم اشیای باستانی به دست آمده از تمدن تالش ـ مغان، بیش از شباهت به تمدنهای همعصر در قفقاز و پیرامون، به تمدن آسیای غربی شباهت دارد که نشان میدهد طوایف محلی با آسیای غربی (مانند سوریه و فلسطین) و با نواحی اطراف دریای مدیترانه ارتباط گستردهای داشتهاند. در قلمروهای کوهستانی اهالی به دامداری و در نواحی هموار و دشتها به زراعت مشغول بودهاند. تولید مصنوعات فلزی بسیار پیشرفته بود. باستانشناسان، تالش را یکی از پنج ناحیة مهم ذوب فلزات قفقاز میدانند. سفالگری و بافندگی در آنجا بسیار گسترش یافته بود (همان، ج9، ص136).در ربع آخر قرن هفتم و نیمة قرن ششم پیش از میلاد، تالش در قلمرو دولت ماد بود. در دورة آلبانیای قفقاز، کاسپیها در این منطقه ساکن بودند. تالشها در قرن چهارم پیش از میلاد به اطاعت از کوروش گردن نهادند (دیاکونوف، ص 607ـ 608). در قرن سوم پیش از میلاد تالش در قلمرو ایالت کاسپیانا و در ترکیب آلبانیای قفقاز قرار داشت. از قرن سوم تا هفتم میلادی تالش در ترکیب دولت آتروپاتن جزو قلمرو ساسانیان و از قرن دوم/ هشتم نیز در ترکیب ایالت کاسپیانای آلبانیا بود. در دورة حکومت مسلمانان، تالش جزو ایالت موغان/ مغان آذربایجان بود. در نیمة دوم قرن سوم و چهارم/ نهم و دهم تالش در ترکیب روادیان، ساجیها و سالاریها قرار داشت. از قرن پنجم/ یازدهم تا نیمة دوم قرن ششم/ دوازدهم تالش در ترکیب دولت روادیها بود. ایلدگیزها از 530 تا 622/ 1136ـ1225 تالش را در تصرف خود داشتند. در قرن هفتم و هشتم/ سیزدهم و چهاردهم این منطقه تحت حکومت جلایریان، و در قرن نهم/ پانزدهم جزو قلمرو قراقوینلوها بود ( ) نقشههای تاریخی آذربایجان ( ، 1994؛ ) اطلس جمهوری آذربایجان شوروی ( ، 1963). تالش از دورة صفویه (906ـ1135) تا اواسط دورة قاجاریه در کنار دیگر مناطق قفقاز در قلمرو دولت ایران بود (رجوع کنید به ادامة مقاله).تالشها که بیشتر ساکنان این منطقه را تشکیل میدهند، از نسل قبایل بومی ساکن زاویة جنوبشرقی جمهوری آذربایجان و نواحی مجاور آن در استان اردبیل و گیلاناند. این قوم نشاندهندة اختلاط عناصر قفقازی و ایرانی است. صدها سال منطقة آنان صحنة پیکار امپراتوریهای رقیب بوده است. در سدة دوازدهم/ هجدهم عثمانی و روسیه و ایران بر سر مالکیت قفقاز جنوبی، و از جمله تالش، با یکدیگر در جدال بودند (آکینر، ص 330).ظاهراً با استفاده از موقعیتی که بر اثر ضعف حکومت مرکزی ایران به وجود آمده بود، در اواسط قرن دوازدهم/ هجدهم در تالش «خانات تالش» * به وجود آمد. این خانات با گیلان، اردبیل، قرهداغ و خانات جواد و سلطاناتِ سالیان هم مرز بود. مرکز خانات ابتدا آستارا بود و بعدها شهر لنکران شد ( د.آ. ، ج 9، ص 135). پس از مرگ نادرشاه در 1160، تعدادی خاننشین کمابیش مستقل نظیر خانات قوبه، باکو، شماخی، قرهباغ و گنجه در تالش تشکیل شد. در میان این خانات، خانات تالش هم به رهبری زمامدارانی با عنوان «حاکم» به وجود آمد. این خانات با هم متحد نبودند و همچنانکه با قدرتهای خارجی میجنگیدند در میان خود نیز ستیز داشتند. تا 1220/ 1805 تعدادی از آنها تحتالحمایگی روسیه را پذیرفتند (آکینر، همانجا).در نتیجة جنگهای ایران و روس و امضای عهدنامة گلستان * (1228/ 1813) و ترکمانچای * (1243/ 1828)، بخشی از تالش در کنار دیگر مناطق قفقاز از ایران جدا شد و به روسیه پیوست. مردم مسلمان تالش که از این جدایی ناراضی بودند، نارضایتی خود را به صورت قیامهای پراکنده نشان میدادند. در 1247/ 1831 ساکنان منطقه علیه مأموران تزاری و فئودالهای محلی قیام کردند. خودسریهای مأموران حکومتی تزار بویژه فرماندهان نظامی محلی، ستم فئودالهای محلی، دشواری زندگی دهقانان، برقراری انواع مالیاتها، در تنگنا قرار دادن بیکهای تالش و نارضایتی نایبان و روحانیان سبب بروز نارضایتی مردم و آغاز قیام شد. میرحسن خان (خان تالش که در 1241ـ1242/ 1826 تحت تعقیب ایلینسکی، فرمانده ایالت، قرار داشت و به ایران پناهنده شده بود) به رهبری این قیام برگزیده شد. شورشیان، آبادی عنبران را ــ که اکثر اهالی آن در دورة حکومت خان پیشین از رعایا و خدمتگزاران میرحسنخان بودند ــ پایگاه مقاومت خود کردند. در رمضان 1246/ 5 مارس 1831 میرحسن خان با بیست سوار مسلح از مرز گذشت و به سوی کوههای تالش رهسپار شد. هنگام نزدیک شدن وی به لنکران عدهای از اهالی لنکران و دریق و آللار به او پیوستند. شورشیان قسمتهای بسیاری از خانات را تصرف کردند، ولی عدهای از اهالی در این قیام شرکت نکردند و برخی از بیکهای محلی، همچنین ساکنان لنکران و روستاهای حومة آن مسلحانه به نفع روسها وارد نبرد شدند. در چهاردهم مارس بیش از هشتصد تن از شورشیان تصمیم گرفتند قوای روس را در تنگنا قرار دهند، لیکن با کمک دستهای شبهنظامی متشکل از اهالی محلی به عقب رانده شدند. در اوایل آوریل شورش فروکش کرد. میرحسنخان دوباره به ایران پناه آورد. تضاد شدید طبقات مختلف مردم، سوءاستفادة سران شورشی از این حرکت و پارهای مسائل دیگر سبب شکست این قیام شد ( د.آ .، همانجا).در 1253/1837 منطقة تالش، «قضایِ لنکران» در ایالت شیروان بود ( ) نقشههای تاریخی آذربایجان ( ، 1994). قضای لنکران تا 1338/ 1918 نیز پابرجا بود. در دورة جمهوری خلق آذربایجان (حکومت مساواتها؛ 1336ـ1339 (1300ش)/ 1918ـ1921) نیز تالش همچنان قضای لنکران نامیده میشد. تا پیش از جنگ جهانی دوم، تالش به شش ناحیة اداری به نامهای آستاراخان بازار، ماساللی، یاردیملی ، لریک، لنکران و آستارا تقسیم میشد ( ) اطلس جمهوری آذربایجان شوروی ( ، 1963).پس از سقوط کمونباکو در 1336/ 1918، انقلابیون ارتش سفید با حمایت اقشار مختلف روستاهای روسیه (دِنیکِنها و کمیتة ملی روس باکو) در لنکران و مغان «حکومت مغان» را تشکیل دادند. این حکومت برای دنیکنها پایگاه تشکیل حکومت آیندة سفیدها در قفقاز جنوبی بود.در اوایل دورهای که حکومت شوروی، قفقاز را اشغال کرد، مردم منطقة تالش برای مبارزه، جمهوری شوروی مغان (جمهوری شوروی لنکران) را تشکیل دادند. این جمهوری در 24 رجب 1337/ 25 آوریل 1919 تأسیس شد و تا 28 رمضان/ 27 ژوئن همان سال دوام یافت. تعدادی از دهقانان و کارگران مغان به رهبری بلشویکها برای تشکیل حکومت شوروی و سرنگونی حکومت مغان مبارزه میکردند. کمیتة باکو و تشکیلات بلشویکی «عدالت» و «همت» وابسته به کمیتة مملکتی قفقاز از حزب کمونیست (بلشویک) روسیه، این مبارزه را رهبری و به آن کمک میکرد، از جمله در لنکران ایستگاه رادیویی مخفی تأسیس و تشکیلات حزبی برپا شده بود. در 13 رجب/ 25 آوریل، بلشویکها حکومت مغان را سرنگون کردند و ادارة امور را به دست گرفتند ( د.آ. ، ج7، ص84).در بیستم رجب 1336/ دوم مه 1918 کنگرة شورای نمایندگان کارگران و دهقانان در شهر لنکران تشکیل شد و بر اساس مصوبات آن مقرر گردید که جمهوری شوروی مغان به مرکزیت لنکران تشکیل شود. این جمهوری دارای نهادهایی مشتمل بر کمیتة اجرایی، شورای اقتصاد، کمیسیون فوقالعاده، کمیتة جنگ، شعبات امور خارجه، دادگستری، امور داخله، فرهنگ مردم و دارایی بود. برخی از اقدامات این جمهوری عبارت بود از مصادرة اراضی مالکی و تقسیم آن بین دهقانان و زحمتکشان، تأسیس کمیتههای دهقانی، نشر پول و تشکیل قوای مسلح. جمهوری شوروی مغان، حکومت مساواتها را ــ که بر سایر نقاط آذربایجان حکفرمایی میکرد ــ به رسمیت نشناخت و تقریباً چهار ماه در مقابل هجوم مخالفان مقاومت کرد. کارگران باکو و روسیة شوروی با ارسال جنگافزار و نیرو و رهبران حزبی، به جمهوری مغان کمک میکردند. مخالفان که در اواسط ژوئن به مبارزان شوروی در لنکران هجوم آورده بودند، شکست خوردند ولی در پنجم رمضان/ پانزدهم ژوئن مجدداً حمله کردند. بلشویکها در مقابل حملات تاب نیاوردند، تعدادی از آنان به جزیرة ساری عقبنشینی کردند و انگلیسیها و روسهای سفید عدهای را دستگیر و در آشوراده تیرباران کردند. سرانجام حکومت جمهوری شوروی مغان سرنگون شد و در چارچوب جمهوری دمکراتیک آذربایجان قرار گرفت. پس از برقراری حکومت جمهوری شوروی در آذربایجان در 1338ـ1339/ 1920، اراضی جمهوری شوروی مغان نیز جزو آنجا شد (همانجا).بعد از الحاق رسمی خانات تالش به روسیة تزاری بر اساس عهدنامة گلستان، و لغو خانات تالش در 1241ـ1242/ 1826، نام تالش دیگر به کار برده نشد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی در 1370ش/ 1991 و استقلال جمهوری آذربایجان، نامهای جغرافیایی تاریخی و قدیمی، از جمله بیلقان و گنجه، احیا شد، اما به جهت حساسیت حکومت آذربایجان نسبت به تالشها ــ که ایرانیالاصل بودند و زبان آنان ترکی نبود ــ ناحیة تالش را که تاریخی بسیار کهنتر از تاریخ ترکان قفقاز جنوبی دارد، در نظام اداری جمهوری آذربایجان، «ناحیة اقتصادی لنکران» خواندند ( ) اطلس جمهوری آذربایجان شوروی ( ، 1963).در قانون اساسی جمهوری آذربایجان (مصوب 1374ش/ 1995)، اقلیتهای قومی ساکن در این جمهوری به طور رسمی مطرح نشده است. اعلام زبان آذربایجانی به عنوان زبان رسمی جمهوری در قانون اساسی (جمهوری آذربایجان. قوانین و احکام، ص 11) و ذکر نکردن اقلیتهای شایان توجهی چون تالشها و تاتها و کردها، و اقلیت لِزگی ساکن در شمال و شمالغربی جمهوری آذربایجان که پیوستگی قومی با ساکنان داغستان دارند، اعتراض شدید تالشها و لزگیها را برانگیخت، بهطوری که لزگیها از اعزام سرباز به جبهههای قرهباغ خودداری کردند و تالشهای آستارا و لنکران خواستار بهرسمیت شناخته شدن زبان و فرهنگ تاتی ـ تالشی در قانون اساسی آذربایجان شدند. پس از آغاز جنگ آذربایجان و ارمنستان (1371 ش/ 1992) و ضعف حکومت مرکزی در ادارة امور، وضع بحرانی شد. در 22 مرداد 1372/ 13 اوت 1993 علیاکرم همتاف، افسر شورشی که نواحی جنوبی جمهوری آذربایجان را از دوماه قبل به عنوان جمهوری تالش و مغان اعلام کرده بود، خود را رئیسجمهور این منطقه معرفی کرد ( مجلة مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز ، سال 1، ش 1، ص 325، سال 2، ش 2، ص 279ـ 280). این بحران تا آغاز دورة ریاست جمهوری حیدر علییف ادامه داشت. علییف پس از به دست گرفتن قدرت، نیروهای نظامی جنبش تالش را سرکوب کرد و این نیروها به لنکران گریختند (همان، سال2، ش3، ص355).منابع: شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی ، ترجمة محمدحسین آریا، تهران 1367 ش؛ حسن پیرنیا، ایرانباستان، یا تاریخ مفصّل ایرانقدیم ، تهران 1369 ش؛ جمهوری آذربایجان. قوانین و احکام، قوانین و آئیننامههای مربوط به توسعة فعالیت سرمایهگذاری در جمهوری آذربایجان ، ] تهران: سفارت جمهوری آذربایجان، 1998 [ ؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1357 ش؛ احمد کسروی، کاروند کسروی ، چاپ یحیی ذکاء، تهران 1352 ش؛ مجلة مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز ، سال1، ش1 (تابستان 1371)، سال2، ش2 (پاییز 1372)، سال2، ش3 (زمستان 1372)؛ ژاک ژان ماری دو مورگان، هیئت علمی فرانسه در ایران: مطالعات جغرافیائی ، ترجمه و توضیح کاظم ودیعی، تبریز 1338ـ1339ش؛Atlas Azerbayjanskoy SSR , Baku: Akademiya Nauk Azerbayjanskoy SSR, Institut Geografiya, Baku 1963; A ¦zarba ¦yja ¦n Sa ¦vet Ensiklopediya ¦s i , Baku 1976-1987; Az rbaycan Respublikas i n i n iqtisadi v sosial cog §rafiyas i , by N. Allahverdiyev et al. , Baku: عyr tm n, 1993; Az rbaycan tarixi x rit l ri , Baku: Az rbaycan Ensiklopediyas â, 1994; Azerbayjanskaya Respublika spravoc §naya obshegeografic §eskaya karta , scale 1:500 ، 000, Baku: Goskomgeodeziya Azerbayjanskoy Respubliki, 1992; Budaq Budaqov and Yaqub Q ribli, Az rbaycan Respublikas i n i n fiziki cog §rafiyas i , Baku 1994; Sh.A. Ghuliyev, Azarbayjanda chaltikchilik: tarikhi etnografik tadghighat , Baku 1977; T.T. Veliyev, XX Asrin avvalinda Azarbayjanin ipak e'mali sanayesi ( 1900-1917 yillar ), Baku 1977.3) رشتهکوه تالش. در حاشیة جنوبغربی دریای خزر در استانهای گیلان و اردبیل و زنجان قرار دارد. این رشته کوه از جلگة لنکران (تقریباً از مغرب شهر لنکران در جنوب جمهوری آذربایجان) آغاز میشود و از شمال به جنوب به موازات ساحل غربی دریای خزر، به طول 270 کیلومتر تا حدود مغرب شهر رودبار (در حدود 67 کیلومتری جنوب شهر رشت) امتداد مییابد. امتداد آن در شمال، مرز ایران و جمهوری آذربایجان را تشکیل میدهد و در جنوب، سفیدرود آن را تقریباً بهصورت عمودی از بقیة البرز جدا میکند. مشرق آن به جلگة ساحلی خزر و مغرب آن به درة رودهای قِزِلاوزَن و قرهسو منتهی میشود. فاصلة این رشته کوه تا دریای خزر در نزدیکی آستارا شانزده تا بیست کیلومتر است. عرض آن در قسمتهای شمالی، میانی و جنوبی بترتیب در حدود سی ، شصت و 110 کیلومتر است (جعفری، ج 1، ص70). دامنههای شرقی و جنوبغربی تالش در استان گیلان و دامنههای غربی آن در استان اردبیل و بخش کوچکی از قسمت جنوبغربی آن در استان زنجان ممتد است. شیب دامنههای شرقی از دامنههای غربی بیشتر است.گسل فعال تالش (یا گسل آستارا) در جنوبغربی دریای خزر، به طول تقریبی چهارصد کیلومتر از شمال به جنوب، دامنههای شرقی تالش را در ایران و قفقاز کوچک را در جمهوری آذربایجان قطع میکند. این گسل را در فرونشینی بستر حاشیة غربی دریای خزر و زلزلههای پیرامون مؤثر میدانند. وجود این گسل در گیلان در مشرق و یک صفحة مقاوم در آذربایجان در مغرب، سبب شکلگیری نهایی ارتفاعات تالش در جهتی متفاوت با البرز ذکر شده است (رجوع کنید به درویشزاده، ص 155، 261ـ262).رشته کوه تالش از چند رشته کوه کوچک (از جمله بَغروداغ/ بکروداغ/ بقروداغ، آقداغ، ماسوله و پشته کوه) و کوهها و قلل متعدد تشکیل شده است. برخی از کوههای مهم آن عبارت است از: آقداغ (بلندترین قله: 303 ، 3 متر) در حدود 36 کیلومتری جنوب شهر خلخال؛ بغروداغ (بلندترین قله: 197 ، 3 متر) در حدود 32 کیلومتری شمالغربی شهر هشتپر؛ ماسولهداغ (بلندترین قله: 050 ، 3 متر) در حدود 34 کیلومتری غرب شهر فومن؛ عَجمداغ (بلندترین قله: 010 ، 3 متر) در حدود یازده کیلومتری شمالشرقی شهر خلخال؛ حصاربُلاغی (بلندترین قله: 904 ، 2 متر) در حدود 36 کیلومتری جنوبشرقی شهر اردبیل؛ شیراگْلیداغ (بلندترین قله: 870 ، 2 متر) در حدود هجده کیلومتری جنوبشرقی شهر خلخال؛ دِلمادهداغ (بلندترین قله: 785 ، 2 متر) در حدود 35 کیلومتری جنوبشرقی شهر خلخال؛ آسبیناس (بلندترین قله: 005 ، 2 متر) در حدود 33 کیلومتری شمالشرقی شهر اردبیل و بَرْزْکوه (بلندترین قله:490 ، 1 متر) در 28 کیلومتری جنوبغربی شهر هشتپر (جعفری، ج 1، جاهای متعدد). گردنة «حیران»، از گذرگاههای مهم قسمت شمالی این رشته کوه، در مسیر اصلی آستارا ـ اردبیل قرار دارد. همچنین گردنههای «سلکسیاو» در پنج کیلومتری غرب شهر ماسوله و «آندره» در هفت کیلومتری شمالغربی آن در این رشته کوه واقع است.دامنههای شرقی تالش از سنگهای آهکی و رسوبی کِرتاسه (متعلق به دورة اول از دوران مزوزوئیک) و دامنههای غربی آن از رسوبات جدیدتر (پالئوژن تا نئوژن؛ متعلق به دوران سنوزوئیک) تشکیل شده است. در جنوبغربی فومن و مشرق ماسوله نیز سنگهای دگرگونی (سنگهایی که در اصل آذرین یا رسوبی بودهاند، اما از نظر خصوصیت و وضع ظاهر تغییر کردهاند) مشاهده میشود. این رشتهکوه معادن مهمی دارد، از جمله میکا، فلدسپات، آهن، گرانیت، کائولن، تِراوِرْتن و سنگ آهک ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 15، ص 209، 217، 527).میانگین دمای سالانه در قسمتهای شمالی و مرکزی رشتهکوه تالش پنج تا ده درجه و در نواحی شرقی مشرف به درة سفیدرود پانزده تا بیست درجه است. میزان بارش سالانه در دامنههای مشرف به دریای خزر حدود هشتصد تا دوهزار میلیمتر و در دامنههای غربی چهارصد تا هشتصد میلیمتر است (جعفری، ج 1، ص70).دریاچة آب شیرین نئور/ نوئور در قسمت شمالی تالش، در 48 کیلومتری جنوبشرقی شهر اردبیل و چهار کیلومتری آبادی عباسآباد، در ارتفاع 500 ، 2 متری واقع است. مساحت آن حدود 240 هکتار و میانگین عمق آن سه متر است و ماهی قزلآلا در آن پرورش داده میشود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 8، ص 121ـ122؛ فائقی، ج 1، ص 59؛ علیزاده پروین و خاماچی، ص 85).از ارتفاعات تالش، رودهای متعددی سرچشمه میگیرد که از مهمترین آنها در دامنههای شرقی آستاراچای، هَویق، هَرِهدشت، کَرگانرود، لُمیر، شفارود، شاندِرمَن، ماسوله و ناو رود، و در دامنههای شمالغربی و غربی قرهسو (از شاخابههای جنوبی رود ارس) و سرشاخههای آن و نیز رودهای آرپاچای، شاهرود، کَندرچای/ کندرچو و سنگور (از شاخابههای قزلاوزن) است (جعفری، ج 2، جاهای متعدد).رشته کوه تالش پوشش گیاهی متنوعی دارد. دامنههای شرقی آن ــ عمدتاً تا ارتفاع 500 ، 1 متری ــ جنگلی است ( جغرافیای کامل ایران ، ج 2، ص 1012). مهمترین مناطق جنگلی در تالش، برنا، شکی، جیرده و لرزانه با درختان جنگلی بلوط، صنوبر، وَن و گونههای مذکور در منطقة تالش است. همچنین گیاهانی که کاربرد دارویی و صنعتی دارند، مانند شیرینبیان، پونه، آویشن، گل گاوزبان، گل خطمی، گل بنفشه، پامچال، شقایق، لالهکوهی، قروه، کاسنی، بومادران، گزنه و گلپر، در دامنههای آن میروید. تالش مراتع ییلاقی برای چرای دام نیز دارد ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 8 و 15، جاهای متعدد). قسمتهای مرتفع تالش فاقد پوشش جنگلی است (رزمآرا، ج 2، ص 186).در کوههای تالش علاوه بر گونههای نامبرده در منطقة تالش، کفتار، کَل، بز، خرس، سنجاب، بلدرچین، عقاب، بلبل، سهره و سار یافت میشود ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 15، جاهای متعدد). به نوشتة ملگونوف (ص 207) در 1275ـ1277/ 1858ـ 1860، در این کوهها ببر زندگی میکرده است.از مهمترین مراکز سکونتی در دامنههای تالش، خلخال، هِشَجین، ماسوله، سیاهمَزگی، هیر، کُلُور و خِمِس/ خَمِس است. در حاشیة دامنههای آن، شهرهای آستارا، هشتپر، ماسال، شاندرمن، فومن، امامزاده هاشم، آببَر و رودبار واقعاند (رجوع کنید به نقشه). راه اصلی منجیل ـ رشت ـ آستارا از جانب شرقی تالش، راه هشجین ـ خلخال ـ کیوی پایین ـ هیر از جانب غربی آن، و راه اَسالم ـ خلخال و فومن ـ ماسوله از میانِ این رشته کوه عبور میکند. کارخانة چوب و کاغذ در دامنة شرقی آن در حوالی رضوانشهر قرار دارد. ساکنان رشته کوه تالش، در بخش شرقی به گالشی، در بخش غربی به تالشی و برخی نیز در شمال کرگانرود به ترکی آذری سخن میگویند (بازن و برومبرژه ، ص 21ـ23).ظاهراً نام کوههای تالش نخستینبار در قرن هشتم در نزهةالقلوب حمداللّه مستوفی (ص 217) ذکر شده است. در دورة ناصرالدینشاه (1264ـ1313)، اعتمادالسلطنه (ج 1، ص 656) در ذکر «سرحد دولتین ایران و روس» به مرز جداکنندة کوههای تالش از مَحالّ ارس اشاره میکند. مسعود کیهان در 1310ش، کوههای تالش را مانند سدی بین فلات آذربایجان و دریای خزر ذکر کرده و به اهمیت جغرافیایی آن اشاره نموده است (ج 1، ص 34). به نوشتة او، حد کوههای تالش تا ماسوله است و قسمتهای جنوبی آن، کوههای گیلان نام دارد. وی از رود تالش و گردنة قیرچَم در این رشته کوه نیز یاد کرده است (ج 1، ص 34، 67). بازن و برومبرژه ــ که میان سالهای 1351 تا 1356 ش در ایران بودهاند ــ تالشیهای دامنههای غربی تالش و گالشیهای دامنههای شرقی آن را از دامداران متحرک منطقه معرفی کردهاند (ص 58).برخی از مهمترین آثار در این رشتهکوه عبارتاند از: زیارتگاههای شیخ جنید و جمالالدین انصاری در بَرزْکوه، امامزاده هاشم در کنار آبادی همنام آن در 27 کیلومتری جنوب شهر رشت، امامزاده شفیع در کنار آبادی همنام آن در سیزده کیلومتری شمالغربی شهر ماسال، امامزاده عینعلی و زینعلی و امامزاده ابراهیم و نیز قلعههایی در نزدیکی ماسوله ( فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 15، ص 48، 529، ج 16، ص 26؛ ملگونوف، ص 192ـ193).منابع: اعتمادالسلطنه؛ اولین نقشة برجسته نمای آذربایجان ، مقیاس000 ، 500:1، تهران: سحاب، 1363ش؛ مارسل بازن و کریستیان برومبرژه، گیلان و آذربایجان شرقی: نقشهها و اسناد مردمشناسی ، ترجمة مظفر امین فرشچیان، تهران 1365ش؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران ، ج 1: کوهها و کوهنامة ایران ، ج 2: رودها و رودنامة ایران ، تهران 1368ـ1376ش؛ جغرافیای کامل ایران ، تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، 1366ش؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب ؛ علی درویشزاده، زمینشناسی ایران ، تهران 1370ش؛ رزمآرا؛ حسن علیزاده پروین و بهروز خاماچی، شگفتیهای سبلان ، تبریز 1370ش؛ ابراهیم فائقی، آذربایجان در مسیر تاریخ ایران ، تبریز 1375ش؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 8 : اردبیل ، ج 15: بندر انزلی ، ج 16: رشت ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1371ش، 1377ش؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصّل ایران ، تهران 1310ـ13ش؛ گریگوری والریانوویچ ملگونوف، سفرنامة ملگونف به سواحل جنوبی دریای خزر ( 1858 و 1860م )، تصحیح، تکمیل و ترجمة مسعود گلزاری، تهران 1364ش؛ ] نقشة [ اردبیل ، مقیاس 000 ، 500:1، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1370ش؛ نقشة تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، مقیاس 000 ، 500 ، 2:1، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1379ش؛ نقشة راهنمای البرز غربی: گیلان ، مقیاس 000 ، 300:1، تهران: گیتاشناسی، ] بیتا. [ ؛ ] نقشة [ رشت ، مقیاس 000 ، 500:1، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1371ش؛ نقشة ناهمواریها و حوضة رودخانههای ایران ، مقیاس 000 ، 000 ، 2:1، تهران: گیتاشناسی، 1377 ش.4) قوم تالش. در منطقهای در مغرب و شمالغربی گیلان، بین کوههای تالش و دریای خزر زندگی میکنند. خودزِکو (ص 78) بهسبب تشابه نام این قوم با نام امیرتالشبنحسن نوادة امیرچوپان مغول (حافظ ابرو، 1317ش، بخش 1، ص 135)، برای تالشها منشأ ترکی قایل شده است. این گمان نیز وجود داشته است که تالشها ایرانی (نیکیتن، ص 102) یا از آریاییاناند، بویژه اینکه گویش تالشی از گروه زبانهای ایرانی شمالغربی است و نشانههای بسیاری از اوستایی و فارسی باستان و فارسی میانه در آن دیده میشود (اورانسکی، ص330ـ334).تالشها در گذشته از اقوام کوهنشین گیلان بودهاند و ظاهراً عدهای از آنان بهمرور در دشتها مستقر شدهاند (بازن، ج 2، ص 57). دامداری از مشاغل اصلی آنان بوده و هنوز شغل اصلی کوهنشینان تالش است (نیکیتن، همانجا؛ بازن، ج 2، ص 5 ؛ بازن و برمبرژه، ص 58؛ مرکز آمار ایران، 1368ش. ص 78). بیشتر کشاورزان جلگهنشین تالش قرنهاست که به کِشت برنج اشتغال دارند (بازن، همانجا؛ حمداللّه مستوفی، ص 84، 162). بعضی از تالشها شیعة دوازده امامی و بعضی سنّی شافعیاند (بُرادگاهی، ص 36، 46؛ بازن، ج 2، ص 199ـ200، 208؛ رابینو، 1366ش، ص100، 112، 120، 138؛ اوبن، ص 146). مذهب شیعه پیش از تشکیل دولت صفوی و احتمالاً پس از تغییر مذهب خاندان شیخصفیالدین اردبیلی در این سرزمین گسترش یافت. شیخصفی در میان تالشها طرفداران بسیاری داشت و تالش از مراکز مهم نفوذ خاندان او بود (فضلاللّهبن روزبهان، ص 263ـ 265؛ قس بازن، ج2، ص199، که میگوید گرایش به مذهب شیعه در طالش شمالی باید در نیمة دوم دورة صفوی شروع شده باشد). این خاندان از 806 املاکی در تالش داشتند که تیمور گورکانی (حک : 771ـ807) آنها را وقف ایشان کرده بود (لمتون، ص 223، پانویس). خلفای شیخحیدر، پدر شاهاسماعیل اول صفوی، و پیروانشان در تالش در جنگهای او با داغستانیها و چرکسها شرکت داشتند (فضلاللّهبن روزبهان، ص 274،280). در آغاز قرن دهم بسیاری از صوفیان صفوی در «طالشستان» (تالش) بهسرمیبردند (ابنکربلائی، ج 2، ص 204).سرزمین قوم تالش نوار نسبتاً باریکی مرکّب از دو قسمت کوهستانی و جلگهای است که از شمال به جنوب گسترده میشود. شمال آن به خط فرضی میان قسمت سفلای رود کُر و مصب رود مرزی بالهارود در دشت مغان جمهوری آذربایجان (برادگاهی، ص 33؛ اوبن، ص 143)، جنوب آن به مغرب دشت گیلان (دشت فومنات؛ بازن، ج 2، ص 73)، مشرق آن به دریای خزر و مغرب آن به استان اردبیل متصل است. معروفترین مناطق تالشنشین عبارتاند از: موغان/ مُغان، اُجارود، اُلوف، دَشْتوَند، دَریغ، لَنْکَران، زُووند، ویلکیج، آستارا، کَرْگانرود، اَسالِم، دیناچال، تالشدولاب، شانْدِرمَن، ماسال، ماسوله و بعضی نواحی کوهستانی فومن و شَفْت (برادگاهی، ص 31ـ35؛ رابینو، 1366ش، ص 21، 182، 218، 233؛ همو، 1369ش، ص 57ـ 58).دامنة پراکندگی قوم تالش در گذشته بیش از امروز بوده است. مردم کَلِیْبَر * در نیمة اول قرن هشتم ترک و تالش بودند (حمداللّه مستوفی، ص 84). اراضی ملتقای رودهای کر و ارس و بعضی نواحی قراباغ در قرن دهم متعلق به تالشان بود (باکیخانوف، ص 95، 103). اطراف خورگام/ خرکام در قرن ششم (کاشانی، ص 192)، مغرب کوهدُم در قرن نهم (مرعشی، ص 436) و طالشستان لاهیجان در قرنهای دهم و یازدهم (فومنی، ص 271) تالشنشین بود. در تقسیمات اداری 150 سال گذشته، بخشهایی از نواحی تالشنشین، چون ویلکیج و اجارود، ضمیمة اردبیل شد (برادگاهی، ص 35). امروزه همة مردم آن نواحی، به غیر از اهالی چند روستا، به ترکی سخن میگویند (اوبن، ص 144؛ بازن، ج 2، ص 81 ـ 85).در بارة طوایف و تقسیمات درونی قوم تالش، به سبب استحالة آنان در میان مردم یکجانشین، اطلاعات کمی در دست است (بازن، ج 2، ص 213ـ214). شناختهشدهترین طوایف تالش از شمال به جنوب عبارتاند از: طایفة بزرگ دِلاغَردِه (برادگاهی، ص 45) یا دلاغردهلو که در روستاهای مرزی اجارود سکونت دارند، همه ترکزباناند و خود را از شاهسَوَنان میدانند (صادق، مجموعة5، ص170، 195)؛ طوایف آقاجانی و مشایخ، ساکن کرگانرود شمالی (بازن، ج 2، ص 191، 199؛ مرکز آمار ایران،1370ش، ص 12، 22)؛ طایفة بزرگ خاشابری و تیرههای شیرازی و بوداغ، ساکن تالشدولاب (میرزاابراهیم، ص 206؛ رابینو، 1366ش، ص120؛ ستوده، ج 1، ص 84)؛ طوایف آسْتَرایی و آلیانی، ساکن کوههای ماسوله (رابینو، 1366ش، ص 218). شماری از خاندانهای بزرگِ احتمالاً ترکتبار نیز در بعضی مناطق تالش بهسر میبرند، ازجمله خاندان ایشیک آقاسی و داداشلی در پشت حَویق، نَظرلی و قَرهاوشاغی در لَمیر و شریفلی در چوبَر (بازن، ج 2، ص 191). نام بعضی از روستاهای تالشدولاب ــ همچون چَراج، وَسْکُه، رینَج، خِیلگاوان، بوداغ محله، اَرْده (رابینو، 1366ش، ص 122ـ125) ــ ظاهراً از نام طوایف ساکن در آنها گرفته شده است (عبدلی، ص 42ـ50).در دورة قاجاریه شماری از تالشها با اجبار به نقاط دورتری، همچون اشرف/ بهشهر و سختسر/ رامسر انتقال داده شدند (میرزاابراهیم، ص 89، 151؛ رابینو، 1365 ش، ص 37، 51، 106). اهالیِ تاتزبانِ روستای گَلین قَیَة هرزنداتِ مرند نیز گمان میکنند که اجدادشان از تالش به هرزندات مهاجرت کردهاند (ذکاء، ص 54ـ55). امروزه بیشتر از نیمی از مردم تالش در ایران و بقیة آنان در جمهوری آذربایجان بهسر میبرند. این تقسیم پس از پایان جنگهای ایران و روسیه و انعقاد عهدنامههای گلستان و ترکمانچای صورت گرفته است (برادگاهی، ص 33 ؛ اسنادی از روابط ایران با منطقة قفقاز ، ص 335ـ336؛ آکینر، ص 131).پیشینة تاریخی قوم تالش بسیار مبهم است. سکونت این قوم در سرزمینهای کادوسیان و کاسپیان (دیاکونوف، ص 82، 210) سبب گردیده است که بعضی از پژوهشگران، تالشها را بازماندگان قوم کادوسی بدانند (کسروی، ص 424ـ425). پلینیوس در قرن اول میلادی و اسقف سِبِئوس ارمنی در قرن ششم میلادی گمان میکردند که گِلانها (گِل/ گیل) و کادوسیها یک قوماند (مارکوارت، ص 237). نام کادوسیان/کادوشیان ظاهراً در اواخر عصر ساسانی تغییر کرده (کسروی، ص 424) و در آثار اولین مورخان و جغرافینویسان مسلمان به صورت طیلسان درآمده که به نوشتة یاقوت حموی (ذیل «طیلسان»، به نقل از اصمعی، لغتشناس عرب در قرن دوم) معرّب کلمة تالشان است. شورش بِستام (گستهم/ وستهم) بر خسروپرویز، و سلطنت چند سالة او در نیمة شمالی ایران (کریستنسن، ص 467)، از حمایت وسیع اقوام دیلم و بَبْر * و طیلسان برخوردار بود (دینَوَری، ص 103). شرح دینوری از شورش بستام، ظاهراً نخستین اشاره به وجود قوم طیلسان در اواخرعصر ساسانی است. سرزمین طیلسان در قرون اولیة اسلامی از شهرهای پهلویان بود (ابنخرداذبه، ص 57؛ ابنفقیه، ص 209). مورخان مسلمان اخبار مختصری از تصرف گیلان و ببر و طیلسان به دست سپاهیان مسلمان آوردهاند (از جمله رجوع کنید به بلاذری، ص 319ـ320؛ ابنخلدون، ج 2، ص 571). در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم واژههای تالشان و طیلسان معمول بود (رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «تالشان» و «طیلسان»). واژة طیلسان در نیمة اول قرن هفتم متروک، و کلمة تالشان به جای آن متداول شد (رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 1302). ظاهراً در همین روزگار اسامی طالش و طوالش (حمداللّه مستوفی، ص 84، 162) مانند کلمة تالش رایج شده است.تالشها (طوالش) در 794 از یاری امیرمحمود ــ حاکم خلخال که پس از شکست از امیرخرّم، حاکم سلطانیه، به میان تالشها گریخته بود ــ خودداری کردند (زینالدینبن حمداللّه مستوفی، ص140). در 824 کلانتران تالش همراه تعدادی از امیران آذربایجان، در قراباغ به حضور شاهرخ تیموری رسیدند (حافظابرو، 1380 ش، ج 4، ص 750). تالشها در 873 کاروان حامل جسد سلطانابوسعید تیموری را که از سرزمین آنان میگذشت، در قزلآقاج غارت کردند (روملو، ج 11، ص 488؛ طهرانی، ص 493؛ تتوی و دیگران، ص 184). از آغاز دولت صفوی سرکردگان تالشی به خدمت آنان درآمدند و در دستگاه شاهاسماعیل و شاهطهماسب و شاهعباس به مناصبی چون امارت سپاه و حکومت ایالات و سفارت دست یافتند ( جهانگشای خاقان ، ص 53، 57، 61، 91ـ، 376؛ اسکندرمنشی، ج 1، ص 141، 267، ج 2، ص 380، ج 3، ص1086). پس از این تاریخ، تالشها تا دورة قاجاریه و جنگهای ایران و روسیه نقش چندانی در تاریخ ایران نداشتند، جز چند مورد، همچون همکاری بعضی گروههای تالش با نظر علیخان شاهسون بر ضد هدایتاللّهخان رشتی و قتل او بهدست خداوردیخان تالش (غفاری کاشانی، ص490).تشکیل خاننشین لنکران ــ که مقدمات آن از دورة نادرشاه فراهم آمده بود ــ و حکومت میرمصطفیخان لنکرانی بر تمام نواحی تالش، آغاز دورهای جدید در حیات قوم تالش است. پیوستن میرمصطفیخان به دولت روسیه و تقسیم تالش میان ایران و روسیه، در ساختار سیاسی و اداری قوم تالش تغییراتی ایجاد کرد. این تغییرات منجر به تشکیل چند حکومت محلی کوچک در تالش ایران گردید که در منابع تاریخی به «خمسة طوالش» یا «خانات تالش» معروف است.منابع: شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی ، ترجمة علی خزاعیفر، مشهد 1366ش؛ ابنخرداذبه؛ ابنخلدون؛ ابنفقیه؛ ابنکربلائی، روضاتالجنان و جناتالجنان ، چاپ جعفر سلطانالقرائی، تهران 1344ـ1349ش؛ اسکندرمنشی؛ اسنادی از روابط ایران با منطقة قفقاز ، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372 ش؛ اوژن اوبن، ایران امروز ، 1907ـ1906 : سفرنامه و بررسیهای سفیر فرانسه در ایران ، ترجمه و حواشی و تعلیقات از علیاصغر سعیدی، تهران 1362ش؛ یوسیف میخائیلوویچ اورانسکی، مقدمة فقهاللغة ایرانی ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1358ش؛ مارسل بازن و کریستیان برومبرژه، گیلان و آذربایجان شرقی: نقشهها و اسناد مردمشناسی ، ترجمة مظفر امین فرشچیان، تهران 1365 ش؛ عباسقلیآقا باکیخانوف، گلستان ارم ، چاپ عبدالکریم علیزاده و دیگران، باکو 1970؛ سعیدعلی بُرادگاهی، «جواهرنامة لنکران»، در چهار رساله در زمینة تاریخ و جغرافیای تالش ، چاپ علی عبدلی، رشت 1378 ش؛ بلاذری؛ احمدبن نصراللّه تتوی و دیگران، تاریخ الفی: تاریخ ایران و کشورهای همسایه در سالهای 850 ـ984 ه ، چاپ علی آلداود، تهران 1378ش؛ جهانگشای خاقان: تاریخ شاهاسماعیل ، چاپ اللّه دتّا مضطر، اسلامآباد 1364ش؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظابرو، ذیل جامعالتواریخ رشیدی ، بخش 1، چاپ خانبابا بیانی، تهران 1317ش، همو، زبدةالتواریخ ، چاپ کمال حاج سید جوادی، تهران 1380 ش؛ حمداللّه مستوفی؛ الکساندر خودزکو، سرزمین گیلان ، ترجمة سیروس سهامی، تهران 1354ش؛ ایگور میخائیلوویچ دیاکونوف، تاریخ ماد ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1357ش؛ احمدبن داود دینوری، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1409؛ یحیی ذکاء، گویش ' گلین قیه ` ، یا هرزندی ، در فرهنگ ایران زمین ، ج 5 (1336ش)؛ یاسنت لویی رابینو، فرمانروایان گیلان ، ترجمة محمدتقی پوراحمد جکتاجی و رضا مدنی، رشت 1369ش؛ همو، مازندران و استرآباد ، ترجمة غلامعلی وحیدمازندرانی، تهران 1365ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران: گیلان ، ترجمة جعفر خمامیزاده، رشت 1366ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ روملو؛ زینالدینبن حمداللّه مستوفی، ذیل تاریخ گزیده ، چاپ ایرج افشار، تهران 1372ش؛ منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد ، تهران 1349شــ ؛ صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدولة صادق ، چاپ ایرج افشار، تهران 1361ـ1374ش؛ ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران 1356ش؛ علی عبدلی، نظری به جامعة عشایری تالش ، تهران 1371ش؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبائیمجد، تهران 1369ش؛ فضلاللّهبن روزبهان، تاریخ عالمآرای امینی ، چاپ جان وودز، لندن 1992؛ عبدالفتاح فومنی، تاریخ گیلان: در وقایع سالهای 923ـ 1038 هجری قمری ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1349ش؛ عبداللّهبن علی کاشانی، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان ، ساختة 700، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران 1366ش؛ آرتور امانوئل کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان ، ترجمة غلامرضا رشیدیاسمی، تهران 1351ش؛ احمد کسروی، کاروند کسروی ، چاپ یحیی ذکاء، تهران 1352ش؛ آن کاترین سواین فورد لمتون، مالک و زارع در ایران ، ترجمة منوچهر امیری، تهران 1362ش؛ یوزف مارکوارت، ایرانشهر: بر مبنای جغرافیای موسی خورنی ، ترجمة مریم میراحمدی، تهران 1373ش؛ ظهیرالدینبن نصیرالدین مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1364ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366: جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور ، تهران 1368ش؛ همو، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366: فرهنگ عشایری حوزههای 01 و 02 ، تهران 1370ش؛ میرزا ابراهیم، سفرنامة استرآباد و مازندران و گیلان و... ، چاپ مسعود گلزاری، تهران 1355ش؛ ب. نیکیتن، ایرانی که من شناختهام ، ترجمة علی محمد فرهوشی، تهران 1329ش؛ یاقوت حموی؛Marcel Bazin, Le Tہlech: une rإgion ethnique au nord de l'Iran , Paris 1980.5) گویش تالشی. از زبانهای شمالغربی ایران که با گیلکی و مازندرانی قرابت دارد. تالشی گویشی کهن و دارای گونههای بسیار است و از عنبرانِ اردبیل تا رودبار گیلان حدود دویست هزار گویشوَر دارد (عبدلی، ص 66؛ اورانسکی ، ص 154).برخی محققان معتقدند که تالشها ساکنان اصلی نواحی غربی بحر خزرند و در گذشته نقاط مسکونی ایشان بیشتر از حال به سوی شمال پیش رفته بوده است (اورانسکی، ص 317). تالشهای آذربایجان همه ترکی میدانند و ترکی تهدیدی بزرگ برای گویش تالشی است. توسعة زبان فارسی در منطقه نیز بیشتر به ضرر گویش تالشی تمام شده است تا ترکی آذری.تالشی از نظر واژگانی دارای ویژگیهای مشخصی است و، برخلاف نظر محققان قدیم غیرایرانی (خانیکوف ، ص 114)، کاملاً گیلکی نیست بلکه واسطهای است میان تاتی و گیلکی و گاه به تاتی نزدیکتر است.میلر تالشی شمالی واقع در جمهوری آذربایجان را بررسی کرده است (بازن ، ج 2، ص 415). در دامنة خشک و مرطوب کوه تالش دو قوم با زبانهای مختلف زندگی میکنند: در غرب، آذربایجانیهایی که به تاتی تاکستانی صحبت میکنند؛ در شرق، تالشها که به تالشی سخن میگویند.در ایران، علاوه بر تالش، در مناطقی از شهرهای گرگان، بهشهر، رامسر و نواحی غربی کرانة دریای خزر به سوی شمال که با مناطق تاتنشین همسایه است، تالشها با گویش تالشی خود حضور دارند. در این گونههای تالشی تفاوتهایی وجود دارد که کماهمیتتر از آن است که خود تالشها مطرح میکنند. تقریباً مردمان سراسر مناطق، زبان یکدیگر را میفهمند، اگرچه این تفاهم گاهی آسان نیست، مثلاً از مجموع 350 کلمة انتخابی در یک تحقیق، تنها 24 کلمه از نظر ریشه متفاوت بوده است و بقیه بیشتر در نحوة تلفظ تفاوتهایی داشتهاند. به طور کلی، از جنوب به شمال، این تفاوتها در تلفظ وجود دارد: O جای خود را به U (مانند ترکی) میدهد؛ اولین واکة بعضی از واژهها، یا پیش از دو همخوان یا بین آنها تلفظ میشود: ایسپی/ سیپی به معنای سفید؛ خ به ح تبدیل میشود: خیرس ( حیرس به معنای خرس؛ حذف ر از پایان کلمه، مانند دار ، دُر ( دُو (بازن، ج 2، ص 417).ساخت زمانهای افعال در تالشی جنوب و تالشی شمال با هم فرق میکند ( د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل lish" ¦"Ta ؛ بازن، همانجا)، ولی حدود آن بین اَشکال جنوبی و شمالی، در موارد مختلف، در محل واحدی قرار ندارد و یک تغییر تدریجی زبانی از یک حالت جنوبی انتهایی تا حالت شمالی انتهایی در جمهوری آذربایجان ملاحظه میشود. مرزهای زبانی تولارود و خطبهسرا خط زبانی میان تالش مرکزی و تالش شمالی است. برش مهم دیگر از طرف شمالیترین نقطة خطبهسرا و ویزنه عبور میکند. برش سوم در جنوب تالش دولاب ملاحظه میشود (بازن، همانجا). در اینجا، بر پایة تحقیقات یارشاطر، توصیفی از اسالمی، یک گویش مرکزی تالش، به دست میدهیم: در اسالمی 8 واکه و 23 همخوان وجود دارد. اسم در دو حالت صریح و غیرفاعلی یا غیرصریح واقع میشود. حالت غیرفاعلی در ساخت اضافه و هنگامی که فاعل در ساخت ارگتیو قرار دارد به کار میرود، مثل: harda Varg-i gہ «گرگ گاو را خورد». در ساخت اضافه، مضافالیه پیش از مضاف میآید، و نشانة آن -a است: sif-a dہre «درخت سیب». در ترکیب وصفی نیز موصوف پیش از صفت میآید: «اسب چوبی» ua asb §c . صفت تفضیلی با حرف اضافة ªka به معنای «از» پس از اسم ساخته میشود، مانند:k nun niapat ªa §a kہ c §kas c §hic «هیچکس بهتر از او نان نمیپزد». صفت عالی با پسوند -tarin تنها در محاوره به کار میرود و این کاربرد احتمالاً تحتتأثیر فارسی است، زیرا میتوان با نشانة صفت تفضیلی نیز همان مفهوم را رساند:ہk asb nia n asb i k duny k c m C «از اسب من در دنیا خوبتر نیست». قید با تکرار یا با افزودن پسوند -na ساخته میشود: tika tika «قطره قطره». bam -kvigata §xuruste-na-s«او با خوشرویی از من گرفت». ضمایر به سه دسته تقسیم میشوند: ضمایر شخصی در حالت مستقیم به دو صورت صریح و غیرصریح، ضمایر ملکی، ضمایر متصل. ضمایر شخصی مستقیم در حالت صریح و ضمایر غیرصریح، مانند مفعول مستقیم، در ساخت ارگتیو به کار میروند. ضمایر ملکی، مانند صفات ملکی و ضمایر متصل، در حالت اضافه به کار میروند.از ویژگیهای مهم اسالمی این است که نه تمام زمانهای حال بر پایة ستاکِ حال ساخته میشوند و نه همة زمانهای گذشته بر پایة ستاکِ گذشته. افعال التزامی، امری، حال شرطی، استمراری، شرطی استمراری، بر پایة ستاک حال ساخته میشوند (آنها که ساخت ارگتیو را نیز به کار نمیبرند). حال اخباری، گذشتة استمراری، حال کامل، التزامی کامل، شرطی کامل، شرطی غیرواقعی و گذشتة بعید بر پایة ستاک گذشته ساخته میشوند. در این ساختها، جز حال اخباری، ساخت ارگتیو بهکار میرود. نشانة نهی ma- و نشانة نفی n - است. دو دستة اصلی شناسههای شخصی وجود دارد: دستة 1 و 2 که دستة 2 نیز دارای دوگونه است: 2 الف که در زمانهای حال ربطی وجود دارد و مانند شناسههایی عمل میکند که در حال اخباری و گذشته استمراری دیده میشود و 2 ب گونة تغییر یافتة شناسة دستة 2 است که در افعال مرکّب زمان حال اخباری وجود دارد.2ب 2الف 2 1مفرد-m -im -m -um 1§-s §-is §-s -i 2zero -a zero -u 3جمع-mun -imun -mun -am 4-n -irun -run -an 5-n -in -n -un 6مثال: حال التزامی: r-um vi-g «گرفتم»؛ امر: b -bram «جارو کن»؛ حال شرطی: §agar iyہ b bہs «اگراینجا باشی»؛ گذشتة استمراری (با ستاک حال): a-vrij-im «میدویدم»؛ شرطی ناقص: b-a-virij-e-m «اگر بدوم»؛ حال (با ستاک گذشته): b-a-virit-im «میدوم»؛ گذشته: virit-im «دویدم»؛ حال کامل: virit-am «دویدهام»؛ التزامی کامل: a bu §a basi s «باید رفته باشد»؛ گذشتة دور: virit-a bim «دویده بودم»؛ شرطی کامل:a bہm §agar az s «اگر رفته باشم»؛ شرطی غیرواقعی: agar az ہm a bem/babem «اگرآمده بودم»؛ حال ملموسe ka §kہr-im s «من دارم به خانه میروم»؛ گذشته ملموس e §bim s ) r ) kہ «من داشتم میرفتم».گذشتة افعال متعدی بر پایة ستاک گذشتة افعال لازم ساخته میشود، جز اینکه افعال متعدی در ساخت ارگتیو به کار میرود، جایی که عامل فعل در حالت غیرصریح به کار میرود و مفعول صریح منطقی در حالت صریح است و فعل با مفعول خود مطابقت میکند: muqaddri m nana nivigata «سرنوشت مادر را میگیرد». ستاک حال در مجهول با نشانة -i تکیهدار و ستاک گذشته در مجهول با نشانة -st مشخص میگردد:suj/ sut «سوختن»، suji/ sujist «سوخته شدن»، ستاک حال در سببی با -an ، ستاک گذشته در سببی با نشانة - st ساخته میشود: xur-ہn «خنداندن»، xur-ہn- st «خنداندن»، مصدر با اضافه شدن -e به آخر ستاک گذشته ساخته میشود: harde «خوردن»، e §s «رفتن»، اسم فاعل با افزودن a- به آغاز ستاک حال ساخته میشود: a xun «خواننده»، اسم مفعول با اضافه شدن -a تکیهدار بر ستاک گذشته حاصل میشود: larzast-a dastun-na «با دستان لرزان»، صفت نسبی بانشانة / §/-( )J ساخته میشود: Asہlem- j «اهل اسالم».حروف ربط n, ki, ta, o, va به معانی و، تا، که و همچنین دیده میشود.در ماسولهای نیز، به عنوان یک گونة جنوبی از گویش تالشی، 9 واکه و حدود 23 همخوان وجود دارد. اسم در دو حالت واقع میشود و سه نوع ضمایر شخصی ذکر میشود. در گذشته و حال کامل بین لازم و متعدی تفاوت هست. شناسههای اخباری و التزامی، بر حسب خاتمه یافتن به واکه متفاوتاند. زمان گذشته و حال کامل افعال لازم نیز دارای شناسههای متفاوتی است.منابع: یوسیف میخائیلوویچ اورانسکی، مقدمة فقه اللغة ایرانی ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1358ش؛ مارسل بازن، طالش: منطقهای قومی در شمال ایران ، ترجمة مظفرامین فرشچیان، مشهد 1367ش؛ علی عبدلی، تالشیها کیستند ، ] ویرایش2 [ ، تهران 1369ش؛EI 2 , s.v. "Ta ¦lis ¢h ¢. 2: Language" (by E. Yarshater); Nicholas Khanikof, Memoire sur l'ethnographie de la Perse , Paris 1866; Iosif Mikhailovich Oranskii, Les Langues iraniennes , tr. Joyce Blau, Paris 1977; Ehsan Yarshater,"The Taleshi of Asa ¦lem", Studia Iranica ,vol.25, no.1 (1996).