تاریخ یمینی (یا تاریخ عُتبی )، کتابی تاریخی به عربی در بارة ابومنصور ناصرالدین سبکتگین و محمود غزنوی و اوضاع ایران تا اوایل قرن پنجم، نوشتة ابونصر محمدبن عبدالجبار عتبی * در حدود 411. این کتاب از مهمترین تواریخ عصر غزنوی و از کهنترین تاریخنامههای ایرانی است. عتبی (متوفی 427 یا 413 یا 431) از مترسلان زبردست عربیزبان ایرانی بود که چندی در دربار ابوعلی سیمجور و سپس دربار سبکتگین در خراسان به دبیری اشتغال داشت. او این کتاب را به خواهش جلالالدوله، ولیعهد سلطان محمود، نوشت (عتبی، ج 1، ص 53 ـ55 ؛ ثعالبی، ج 4، ص 458؛ عتبی، چاپ قویم، مقدمه، ص 7) و آن را به مناسبت لقب سلطان محمود (یمینالدوله)، تاریخ یمینی نامید (رجوع کنید به ابنخَلَّکان، ج 5، ص 179؛ سُبْکی، ج 5، ص 315).تاریخ یمینی شامل وقایع مهم تاریخی ایران، بویژه قلمرو شرقی آن، از دورة امیررضی نوحبنمنصور سامانی (366ـ387) تا زمان سلطانمحمود غزنوی (389ـ421) است. همچنین دارای مطالبی است راجع به خلفای عباسی، صفاریان، زیاریان، سیمجوریان، آلبویه، ایلک خانیان (قراخانیان)، افغانیان و حکومتهای محلی خراسان، مانند فریغونیان و غوریان، و شاهان غَرجستان و خوارزمشاهیان، که اهمیت ویژهای دارد. از آنجا که این کتاب به شرح جنگهای سلطان محمود و فتحهای وی در هندوستا و اغراق در ستایش او پرداخته است (رجوع کنید به عتبی، ج 1، ص 58 ـ 59)، میتوان آن را جزو تاریخنامههای «درباری» دانست. عتبی در بارة اوضاع سیاسی، مذهبی، اجتماعی و علمی زمان خود نیز مطالبی آورده است که اهمیت بسیار دارد، و از جملة آنهاست مطالبی در بارة روابط غزنویان با خلفای بغداد، سرگذشت برخی از خاندانها و علمای نامدار و وزرای بزرگ غزنوی، فتنة کرّامیه، تبلیغات اسماعیلیّه، قحطسالی در نیشابور و موقعیت اجتماعی و فرهنگی غزنه (پایتخت غزنویان). تاریخ یمینی ، به سبب آنکه مؤلف شاهد برخی رویدادها بوده و به اسناد رسمی دستگاه غزنویان دسترسی داشته است، از منابع بسیار مهم عصر غزنوی به شمار میرود (حمیدی، ص 195).تاریخ یمینی مشتمل است بر دیباچه و سپس شرح ظهور امیر ابومنصور ناصرالدین سبکتگین در زمان سامانیان و فتحهای او (ج 1، ص 55 ـ 89)، وقایع دوران نوحبنمنصور سامانی و شرححال قابوسبن وشمگیر زیاری و فخرالدوله بُوَیهی و مناسبات امیر ابومنصور ناصرالدین سبکتگین و خلفبناحمد صفاری، همچنین تفصیل منازعة امرای سامانی بر سر قدرت و منصب سپهسالاری خراسان و سرانجام حملة بُغراخان ترک و تقسیم قلمرو سامانیان میان دو سلسلة ترک قراخانیان و غرنویان (ج 1، ص 89 ـ412)؛ ازینرو نیمة نخست کتاب را میتوان «تاریخنامة سامانیان از هنگام انحطاط تا انقراض» خواند. پس از آن به احوال و اخبار و نبردهای محمود غزنوی پرداخته شده است که نیمة دوم کتاب را تشکیل میدهد. کتاب با رسالهای در رثای امیرنصربن سبکتگین (والی نیشابور و برادر محمود) و فصلی در بدگویی از امیرابوالحسن بَغَوی، به سبب رنجش عتبی از وی، پایان مییابد (ج 2، ص 330ـ 418).نثر عتبی دشوار و ادیبانه و در دیباچة کتاب متکلفانه است؛ با این وصف، در سدههای متوالی مطمح نظر ادیبان و سرمشق دبیران بوده است، چنانکه به گفتة سبکی (ج 5، ص 315) مردم خوارزم و آن نواحی، نسبت به تاریخ یمینی و ضبط الفاظ آن اهتمامی همچون توجه مردم مغرب اسلامی به مقامات حریری داشتهاند. عدهای بر تاریخ یمینی شرح نوشتهاند، از جمله مجدالدین کرمانی، صدرالافاضل قاسمبن حسین خوارزمی، تاجالدین عیسیبن محفوظ، و حمیدالدین محمودبن عمر نجاتی نیشابوری که شرح مشهور و معتبر بساتینالفضلاء و ریاحینالعقلاء را نوشته است (حاجیخلیفه، ج 2، ستون 2052ـ2053). احمدبن علی عَدْوی دمشقی، معروف به مَنینی، نیز در 1147 شرح مشهور الفتح الوهْبی علیتاریخ ابینصرالعتبی را نوشت (منینی، ج 2، ص 419). این شرح در 1286 همراه با متن اصلی در حاشیه، در دو مجلد در قاهره به چاپ رسید.در 603 ابوالشرف ناصحبن ظفربن سعد منشی جُرفادِقانی (گلپایگانی)، تاریخ یمینی را به امر ابوالقاسم علیبنحسن، وزیر جمالالدین الغباربَک اَیبه/ایابه، به فارسی شیوا و روان برگرداند (عتبی، چاپ شعار، مقدمة جرفادقانی، ص 3ـ4، 7ـ 8، 10؛ بهار، ج 2، ص 386) و تکملهای شامل حوادث سالهای 582 تا 603 بر کتاب افزود (رجوع کنید به عتبی، چاپ شعار، ص 417ـ 442) که برای شناخت احوال ایران غربی در بیست سال آخر دورة استیلای اتابکان آذربایجان و ممالیکی که در این مدت مستقل شدند و بر آن حدود امارت یافتند، منبعی بسیار مهم است (نوائی، ص 59). این ترجمه از حیث فصاحت و استحکام همانند اصل کتاب است و مترجم، با وجود پرهیز از تکلف، در جای خود بخوبی از عهدة نثر مصنوع برآمده است (بهار،ج 2، ص 386ـ387؛ صفا، ج 2، ص 1011ـ1012). در 1316 ثقةالاسلام علی تبریزی به دستور امیرنظام، والی آذربایجان، رسالة «بثّالشّکوی» را که بخشی از تاریخ یمینی است، به فارسی ترجمه کرد (رجوع کنید به عتبی، چاپ قویم، ص 272ـ296، مقدمه، ص 9؛ آرینپور، ج 1، ص 167). تاریخ یمینی در قرن سیزدهم به ترکی ترجمه شد (مصطفی، ج 2، ص 385). رنلدز ، مستشرق انگلیسی، نیز آن را از روی ترجمة فارسی جرفادقانی به انگلیسی برگرداند و در 1223/ 1808 در لندن به چاپ رساند (عتبی، چاپ قویم، مقدمه، ص 9).تاریخ یمینی در 1264/1848 در دهلی، در 1290/ 1873 به کوشش اشپرنگر در بولاق و در 1300/ 1883 در لاهور چاپ شد (سرکیس، ج 2، ستون 1305). در 1272 ترجمة جرفادقانی بدون تکملة وی، در تهران چاپ سنگی شد (نوائی، ص 58). در 1334ش علی قویم آن را تجدید چاپ کرد که این چاپ، خالی از خطا نیست. در 1357ش چاپ محققانهای از این کتاب به همت جعفر شعار (متوفی 31 تیر 1380) در تهران منتشر شد.منابع: یحیی آرینپور، از صبا تا نیما ، ج 1، تهران 1357 ش؛ ابنخلّکان؛ محمدتقی بهار، سبکشناسی ، تهران 1355ـ1356 ش؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، یتیمة الدهر ، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/ 1983؛ حاجیخلیفه؛ جعفر حمیدی، تاریخنگاران ، تهران 1372 ش؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری ، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛ سرکیس؛ ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، ج 2، تهران 1363 ش؛ محمدبن عبدالجبار عتبی، تاریخ العتبی ( تاریخ الیمینی )، ضمن الفتح الوهبی ( شرح الیمینی ) از احمدبن علی منینی، قاهره 1286؛ همان: تاریخ یمینی ، ترجمة ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ علی قویم، تهران 1334 ش؛ همان: ترجمة تاریخ یمینی ، از ناصحبن ظفر جرفادقانی، چاپ جعفر شعار، تهران 1357 ش؛ شاکر مصطفی، التاریخ العربی و المورّخون ، ج 2، بیروت 1987؛ احمدبن علی منینی، الفتح الوهبی ( شرح الیمینی )، قاهره 1286؛ عبدالحسیننوائی، « ] در بارة [ خاتمة ترجمة تاریخ یمینی »، یادگار ، سال 1، ش 4 (1323 ش).