تاریخ وصّاف (یا تجزیةالامصار و تزجیة الاعصار)، از قدیمترین منابع در بارة دورة ایلخانان، به فارسی، نوشتة شهابالدین (یا شرفالدین) عبداللّه شیرازی. وی به وصّاف الحضرة مشهور بود و شرف شیرازی تخلص میکرد. عبداللّه در 663 در شیراز زاده شد و در همان شهر به تحصیل علم و ادب پرداخت و بعدها به خدمت دیوانی درآمد (هدایت، ج 1، بخش 2، ص 807؛ بهار، ج 3، ص 100؛ نیز رجوع کنید به صّافالحضره، ص 630). پدرش، فضلاللّه عزالدین، در 698 در قحطی فارس درگذشت (وصّافالحضره، ص 361، 363؛ اقبال آشتیانی، ص 487). او در زُمرة نزدیکان خواجه صدرالدین احمد خالدی زنجانی ملقب به صدرجهان، وزیر غازانخان، و خواجه رشیدالدین فضلاللّه، مؤلف جامعالتواریخ ، و خواجه سعدالدین محمود ساوجی درآمد (اقبال آشتیانی، همانجا؛ نیز رجوع کنید به وصّاف الحضره، ص 241، 405). وصّاف در 697 به تألیف کتاب خود پرداخت. در 13 رجب 702 در عانَه، خواجه رشیدالدین فضلاللّه و سعدالدین ساوجی، او را به غازانخان (حک : 694ـ703) معرفی کردند و وصّاف بخشی از کتابش را به غازانخان تقدیم کرد. او بخش دیگر اثر خود را در محرّم 712 به الجایتو (حک : 703ـ716) عرضه کرد (وصّاف الحضره، ص 7، 405، 544؛ بهار، همانجا) و الجایتو او را نواخت .به گفتة وصّاف، کتاب وی دنبالة تاریخ جهانگشای * است و عطاملک جوینی در همهحال ممدوح اوست (وصّاف الحضره، چاپ آیتی، مقدمه، صیب). تاریخ وصّاف مشتمل است بر یک مقدمه و پنج جلد در شرح رویدادهای حکومت ایلخانان، از مرگ مُنکوقاآن تا اواسط سلطنت ابوسعید بهادر (716ـ 736) یعنی 723. وصّاف پس از شرح مختصری در بارة منکوقاآن و وقایع پس از مرگ وی، به سلطنت هولاکوخان و فتح بغداد پرداخته است. او ضمن بیان رویدادهای حکومت جانشینان هولاکو تا میانة سلطنت سلطان ابوسعید بهادر به ذکر خاندان جوینی، اتابکان سلغری، اتابکان لر، سلاطین کرمان، دهلی، شبانکاره، مصر، جزیرة کیش و آلکَرت و نیز بهتخت نشستن گیخاتو پرداخته است. وصّاف در پایان جلد چهارم بخشی از تاریخ جهانگشای را آورده که مشتمل است بر رویدادهای قبایلِ مغول و تاتار و آغاز قدرت گرفتن چنگیزخان و وضع یاسا و فتوحات او در خراسان و ماوراءالنهر و خلاصهای از تاریخ حکومت خوارزمشاهیان و سلطان جلالالدین. در این بخش، نویسنده از توجه هولاکو به غرب و دستیابی او به کتابخانة اسماعیلیان و عقاید حسن صباح و جنگهای او با سلجوقیان نیز سخن گفته است. بخش پنجم آن به دنبالة سلطنت الجایتو، مرگ او و نیز روی کار آمدن ابوسعید بهادر و رویدادهای عصر او اختصاص دارد.وصّاف ضمن شرح وقایع تاریخی، اشعاری به عربی یا فارسی آورده که غالباً سرودة خود اوست. او همچنین رسالههایی چون رسالة «مدرسة سیار» (ص 542 ـ543)، «اصول علم بیان» (ص 592ـ593) و «رسالهای در تشبیه» (ص 593 ـ 595) را نیز در این کتاب نگاشته است.نثر تاریخ وصّاف متکلف و مسجع و سرشار از عبارتپردازی و ذکر مترادفات و افراط در آوردن اخبار و اشعار عربی و آیات قرآنی است (بهار، ج 1، ص 288، ج 3، ص100ـ101). وصّاف، به گفتة خودش، قصدش از بیان این همه حشو و لغتپردازی، اظهار بلاغت و قدرتنمایی در سجع بوده است (ص 147، 630) و در پاسخ به انتقاد معاصرانش گفته است که چون عیب دیگری نیافتهاند، عبارتپردازیهای او را نشان گرفتهاند (رجوع کنید به وصّافالحضره، ص 596).تاریخ وصّاف به سبب آنکه مؤلف آن، دیوانی بوده و بسیاری از وقایع را دیده یا از بزرگان دربار ایلخانان شنیده، شایان اعتماد و بااهمیت است. افزون بر این، بسیاری از اصطلاحات اداری و دیوانی حکومت ایلخانان در این اثر ثبت شده است. ویژگی مهم تاریخ وصّاف ، رعایت انصاف و حقگویی در بیان رخدادهای تاریخی است (بهار، ج 3، ص 103). این کتاب از نظر بیان اوضاع شیراز و فارس در دوران مؤلف و نیز دیدگاه او در بارة زندگی مردمان فرودست نیز بسیار برجسته است.تاریخ وصّاف نخستینبار در 1269 به اهتمام محمدمهدی ارباب اصفهانی در بمبئی چاپ سنگی شد. در 1272 فون هامر ـ پورگشتال بخش اول آن را به آلمانی ترجمه و در وین منتشر کرد. شارل ریو نیز تاریخ وصّاف را خلاصه کرد و همراه با ترجمة هامر ـ پورگشتال به چاپ رساند. تاریخ وصّاف بارها در ایران و پاریس و بیروت چاپ شده است. مؤلف مقالة حاضر نگارش جدیدی از این کتاب را با عنوان تحریر تاریخ وصّاف در 1346ش در تهران به چاپ رساند. این تحریر در 1372ش نیز با برخی اصلاحات به چاپ رسیده است.منابع: عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حملة چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران 1364ش؛ محمدتقی بهار، سبکشناسی ، تهران 1355ـ1356ش؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّاف الحضره، تاریخ وصّاف ، چاپ سنگی بمبئی 1269؛ همان: تحریر تاریخ وصّاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، مجمعالفصحا ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1336ـ1340ش.