تاریخ غیاثی ، کتابی متعلق به سدة نهم و دهم، در تاریخ عمومی، به عربی، نوشتة عبداللّهبن فتحاللّه بغدادی مشهور به غیاثی * . این کتاب در یک مقدمه و شش فصل، به رویدادهای تاریخی از آغاز خلقت تا 891 میپردازد (غیاثی، مقدمة حمدانی، ص 17). عناوین فصلها عبارت است از: انبیا و اولیا، پادشاهان ایران، خلفای اسلام، پادشاهان اسلام در زمان عباسیان، اخبار پادشاهان ترک و مغول، و یاد سیدمحمد مُشَعشَع (متوفی870).از این کتاب فقط فصل پنجم آن (اخبار پادشاهان مغول و ترک) موجود است که مؤلف این فصل را به هفت طایفه (دولت) تقسیم کرده است: چنگیزخانی، شیخ حسنیه (جلایریه)، مظفریه، چَغَتای، قراقوینلو (بارانیه)، چرکسیان در سرزمین شام و آققوینلو (بایَندُریه؛ غیاثی، مقدمه، ص17ـ 18). اختصار یا گسترش مطالب، حجم فصلهای کتاب را متفاوت کرده است، چنانکه فصل سوم در نوزده صفحه (ص 147ـ 165) و فصل پنجم صدویک صفحه است (ص 237ـ337).تاریخ دقیق نگارش کتاب مشخص نیست. به نظر میرسد غیاثی در دهة نخستین سدة دهم و اندکی پس از آن زنده بوده است و تألیف این کتاب تا آن زمان ادامه داشته است، زیرا در فهرست کتاب خود به ظهور سیدمحمدبن فَلاح مُشَعشَعی (متوفی920) و پیروان او اشاره کرده است (غیاثی، ص 273 به بعد) و وقایع دوران آنان را در جزائر، تا 701 ( اِحْدی' و سبعمائة) ذکر میکند که با توجه به قیام سیدمحمد فلاح در حدود نیمة سدة نهم، میتوان گمان برد که تاریخ ذکرشدة سبعمائه (هفتصد) تصحیف تسعمائه (نهصد) باشد. همچنین مؤلف در بارة حکومت فرزندان ابوسعید گورکان تا 807 سخن گفته است که به نظر میرسد این تاریخ هم تصحیف 907 باشد، زیرا علیبن سلطان محمودبن سلطان ابوسعید، آخرین پادشاه چغتایی، را در همین سال شیبکخان (حک : 906ـ 915 یا 916) به قتل رساند (همان، ص233، مقدمه، ص 9).تاریخ غیاثی ارزش تاریخی بسیاری دارد، از جمله اطلاعات مهمی در بارة سقوط بغداد به دست هولاکو در 656 و وقایع پس از آن تا 891 و یگانه منبع عربی در این باب است، ازینرو قاضی نوراللّه شوشتری (رجوع کنید به ج2، ص395ـ402)، احمد کسروی (ص13) و کاسکل (ص48ـ93) ــ که بتفصیل به رخدادهای دوران سیدمحمد مشعشع پرداختهاند ــ به تاریخ غیاثی توجه داشتهاند (برای اطلاعات بیشتر در این زمینه رجوع کنید به اشمیت ـ دومون ، ص10 به بعد). عباس عَزّاوی در تاریخ العِراق بینَ اِحْتلالَـیْن (ج3، ص109ـ111، 262ـ263، و جاهای دیگر) مطالب بسیاری از تاریخ غیاثی اقتباس کرده است، لیکن برخی مطالب که او به تاریخ غیاثی نسبت داده است در آن وجود ندارد (غیاثی، مقدمه، ص10). شاید عزّاوی آن مطالب را از مجالسالمؤمنین (شوشتری، ج2، ص370، 395) یا مجموعة الانوار اقتباس کرده و به غیاثی نسبت داده باشد (عزّاوی، 1369ش، ج3، ص161؛ غیاثی، مقدمه، ص10ـ11).غیاثی رویدادهای روزگار خود را با تعیین ساعت و روز و ماه و سال ذکر کرده و گاهی تاریخها را با نام ماههای مغولی و گاه با نام برجهای فارسی آورده و در برخی موارد ماه قمریِ مطابق با آن را نیز ذکر کرده است (مثلاً رجوع کنید به ص109، 176، 191ـ192، 199، مقدمه، ص19). برخی از تاریخهای ذکرشده دقیق نیست، بویژه در بارة رویدادهایی که غیاثی معاصر آنها نبوده است (مثلاً رجوع کنید به ص 46ـ47، 75، 230، 233)، مثلاً مدت حکومت سلطان حسین جلایری یک سال ذکر شده، حال آنکه وی هشت سال حکومت کرده است (ص101). در تاریخ غیاثی در بیان برخی مطالب، مبالغه شده است؛ مثلاً در شرح پیروزی تیمور بر بغداد در 803، آمده است که بغداد منقرض شد («انقرضوا أهل بغداد فی هذهالقتلة»، ص126ـ127)، یا در بارة بیماری وبا که در 841 در بغداد و مناطق نزدیک آن شیوع یافت، نوشته شده است که یک تن هم در بغداد زنده نماند (ص270). البته در مواردی به سبب نبودن منابع دیگر، نمیتوان این مطالب را نفی یا اثبات کرد.غیاثی بسیاری از رویدادهای تاریخی را متأثر از وضع ستارگان دانسته (رجوع کنید به ص97، 127، 176، 216ـ217) و به دانشهای مرتبط با علوم فلکی نیز پرداخته است (همان، مقدمه، ص21). وی در بیان مطالب مربوط به گذشتگان، تعصب نداشته و از همة حاکمانی که به حُسن سیرت معروف بوده و کارهای نیکی انجام داده بودهاند، به نیکی یاد کرده، اما در بارة دولتهای معاصر خود تعصب نشان داده است (ص61ـ62، مقدمه، ص 22)؛ مثلاً فرمانروایان آققوینلو را ستوده (ص 293ـ 295، 302، 391ـ392)، اما فرمانروایان قراقوینلو را نکوهش کرده است (ص 247ـ 248، 253ـ254، و جاهای دیگر).نثر تاریخ غیاثی ، زبان عامیانة عربی متأثر از عجمی آن وقت عراق را نشان میدهد. در این کتاب، بسیاری از واژهها اِعراب ندارند، که مشخص نیست خود مؤلف آنها را به این صورت نوشته است یا نسخهپرداز (برای اطلاع بیشتر از نثر کتاب رجوع کنید به غیاثی، مقدمه، ص22 به بعد؛ اشمیت ـ دومون، ص18ـ24؛ عزّاوی، 1376، ج1، ص249). همچنین در آن اصطلاحات و کلمات و جملات فارسی مانند شاهزادکیه، طشت، لشکرگاه، البیشکشات، تاج زر بر سر نهاد، قلندرخانه، کمر شمشیر، درویش، نیمروز (ص47، 109، 164، 213، 250، 253، 332، 384، و جاهای دیگر)، واژههای مغولی و ترکی مانند تَمغا ، قول ، اردو ، یاغیه ، یراق ، ایلغار ، الکُمَک قراول و ایلچی (ص54، 55، 62، 110، 184، 204، 209، 254، 334، و جاهای دیگر) و برخی کلمات هندی و کُردی مانند کوتوال، رهوال و کَپْنَک به کار رفته است (ص201، 300، 332؛ نیز رجوع کنید به مقدمه، ص25؛ اشمیت ـ دومون، همانجا).مؤلف گاه ابیات فارسی (رجوع کنید به ص89، 121، 135) و ترکی (ص134) و ملمّع آورده که مادّه تاریخ برخی حوادث است، مانند «هفده شعبان شده تاریخ آبد/ فی درک الاسفل بئس المقام» (ص130) که سال 807، تاریخ درگذشت تیمور، را نشان میدهد (غیاثی، مقدمه، ص26).غیاثی برای تألیف کتاب خود از منابع متعددی استفاده کرده که در پیشگفتار به برخی از آنها اشاره نموده است، از جمله نظام التواریخ قاضی ناصرالدین بیضاوی (متوفی 685 یا 692؛ رجوع کنید به غیاثی، ص42، 44ـ 45، مقدمه، ص27ـ 28) و ظفرنامة شرفالدین علی یزدی در شرح وقایع عصر تیموری (غیاثی، ص155ـ 165، 215). غیاثی، به گفتة خودش، آنچه را که از زمان شیخحسن ایلخانی تا روزگار خودش، آورده از کتابی نقل نکرده، بلکه آنها را از حواشی و اوراقی یاد کرده که بیشتر آنها از زبان راویان بوده است (غیاثی، مقدمه، ص29؛ برای اطلاع بیشتر در بارة منابع مورد استفادة غیاثی رجوع کنید به اشمیت ـ دومون، ص24ـ 29). او همچنین به روابط خود با بزرگان و اطلاعاتی که از ایشان یا کتابها به دست آورده، اشاره کرده است (غیاثی، ص109). مؤلف، به برخی از کتابهایی که از آنها بسیار استفاده کرده اشارة اندکی کرده است، مثلاً در بارة تیموریان میگوید که گزارشهای این طایفه را از شرفالدین یزدی و آغاز آن را اندکی از کتابی دیگر گرفته است که مقصود او کتاب اِنْباءالغُمر بِاَبناءالعُمر ابنحجر عسقلانی (متوفی 852) است (غیاثی، مقدمه، ص27). همچنین در بارة عراق (ص86 ـ89، 99 به بعد)، آلمظفر (ص147ـ 148، 151ـ 155)، ممالیک (ص345 به بعد) و قراقوینلوها (ص237ـ 238) اطلاعاتی داده که بیشتر آنها را از انباءالغمر نقل کرده است. این مطالب گاه کلمه به کلمه، گاه با اندکی اختصار یا با تغییراتی ذکر شده است که شاید کار کاتبان باشد (غیاثی، مقدمه، ص28ـ29؛ اشمیت ـ دومون، ص31). از دیگر منابع غیاثی کتاب الهدایة از زینالدین علیبن البارسلان سلجوقی است که از آن هم فقط یک بار در فصل جلایریان در شرح جنگ میان علی پادشاه و شیخ حسن بزرگ یاد کرده است (غیاثی، ص82؛ اشمیت ـ دومون، ص30ـ31). از این کتاب و زندگی مؤلف آن اطلاعی در دست نیست (غیاثی، مقدمه، ص 29).بخشی از مطالب تاریخ غیاثی بر اساس شنیدههای مؤلف از مردم است (ص215)؛ منابع شفاهی از مهمترین منابع او بوده است (غیاثی، مقدمه، همانجا). او به منابع دیگری نیز اشاره کرده و میگوید که در برخی تواریخ (ص82) یا در برخی اخبار چنین آمده است (ص132)، ولی این اشارهها، اهمیت منابع مورد استفادة وی را مشخص نمیسازد، مثلاً هنگام بحث از نوادگان تیمور میگوید که چون ایشان از کشور ما دور بودند، ما از سرگذشت ایشان آگاهی نداریم و آنچه از اخبار ایشان به دست آوردهایم در این اوراق ثبت مینماییم (ص216، 337) و در بارة طایفة آققوینلو میگوید از اخبار ایشان جز اندکی به ما نرسیده است (ص337). گاه اطلاعات نقل شده در این کتاب نامفهوم و مبهم است (مثلاً رجوع کنید به نقل قولی از عبدالرحمان جامی، ص 228؛ نیز رجوع کنید به مقدمه، ص30).ارزش این کتاب در ذکر رویدادهایی است که مؤلف ناظر آنها بوده است و آن مطالب در منابع دیگر یافت نمیشود (همان مقدمه، ص32). در بخش به جا مانده و منتشرشدة تاریخ غیاثی گزارش دولتهایی آمده است که از 656 تا 891 بر عراق عرب و عجم، سوریه (شامات)، مصر و عثمانی حکومت میکردهاند، اما بیشتر مطالب این بخش در بارة عراق است که مؤلف به آن دلبستگی خاص داشته است و گزارشهای مهمی در بارة آبادانی بغداد در روزگار جلایریان (ص90، مقدمه، ص32)، روابط جلایریان با شاهمحمد فرزند قرایوسف قراقوینلو (حک : 810ـ823) و اوضاع عراق در روزگار او آورده است. تاریخ غیاثی یگانه منبعی است که به اخبار عراق در دورة حکومت محمدو اسپندمیرزا از 814 تا 848 پرداخته است (ص244ـ 245، 260 به بعد؛ نیز رجوع کنید به مقدمه، ص32ـ33). او در بارة مشعشعیان (خاندانی از فرمانروایان عرب در خوزستان، حک : 845 ـ914) و روابط آنان با قراقوینلوها (حک : 780ـ874) و آققوینلوها (حک : 780ـ 908) و آمدن سلطانعلی مشعشعی به نجف و کربلا و برداشتن آثار گرانبها مانند قندیلها و شمشیرها و رفتن او به حِلّه شرح مفصّلی داده است (ص273ـ277، 307ـ312، مقدمه، ص33). غیاثی ذکر کرده که در حلب، سر جهانشاه قراقوینلو * (حک : 839 ـ872) را پس از کشته شدنش دیده است (ص299).از دیگر گزارشهای بسیار مفید تاریخ غیاثی اینهاست: شرح مناسبات پیرمحمد تواجی و حسنعلیبن زینل و شاه منصوربن زینل با دولت آققوینلوها تا 883 (ص331ـ337)، اطلاعاتی در بارة جنگ عثمانیان و ممالیک در عصر بایزید دوم (886 ـ 918) و قایِتبای (متوفی 902) در 891 (ص366ـ369) که در منابع عربی و ترکی وجود ندارد (همان مقدمه، ص34) و مطالبی در بارة زندگی اقتصادی، اجتماعی، اداری و فرهنگی که از ارزشهای ویژة تاریخ غیاثی است. از مهمترین مسائل اقتصادی که در این کتاب در بارة آن بحث شده، اجرای نظام مالی است که اوزون حسن (حک : 871 ـ883) مقرر داشت و بر پایة آن در تمغا * تجدیدنظر کرد (غیاثی، ص 391، مقدمه، ص35؛ قس مینورسکی، ص229؛ هینتس ، ص 177)، همچنین به برخی جنبههای اجتماعی مردم عراق در بارة مراسم ازدواج و ختنهسوران (ص104) و برخی رفتارهای ناشایست حکّام (رجوع کنید به ص 318) اشاره کرده است. غیاثی در گزارش مسائل اجتماعی از «قانوننامة» اوزونحسن یاد کرده که به موجب آن، آیین دادرسی میان مردم و دستور اجرای آن را در سرتاسر کشور داده بود (ص392). غیاثی، نام برخی مناصب اداری را که در زمان خودش رایج بوده و پس از آن نیز باقی مانده و چهبسا نام دیگر یافته، ثبت کرده است، مانند صاحب دیوان، اتابک، طواشی، داروغه، شحنه، تمغاچی، مُجیبالغلّه و محصّل (ص44، 48، 91، 133، 157، 250، 271ـ272، 315، مقدمه، ص36ـ37). همچنین القاب نظامی را ذکر کرده است، مانند نوین، اُلُوس و امیر (مقدمه، ص37).اطلاعات ما از اوضاع فرهنگی آن دوره بسیار اندک است، اما غیاثی در این کتاب بتفصیل به آن پرداخته است، مانند گزارش در بارة مدرسة امیراسماعیل، مدرسة مرجانیه و دارالشفا، مدرسة مخدومشاه و مدرسة خواجه مسعود (ص90ـ94، 96).این کتاب از روی تنها نسخة خطی آن به شمارة 1738 در کتابخانة موزة عراق، به چاپ رسیده است. از روی این نسخة خطی، چند نسخة مصور تهیه شده است که برخی از آنها به صورت ریزفیلم است. نسخة دیگری از آن در کتابخانة الدراسات العلیا، در دانشکدة ادبیات دانشگاه بغداد موجود است که عبدالرزاق بغدادی آن را از نسخة کتابخانة موزة عراق استنساخ کرده، اما وی بسیاری از واژهها را تصحیح کرده و تغییر داده و به اصل آن هیچ اشارهای نکرده است.نسخة خطی تاریخ غیاثی دارای 316 برگ است. برخی از قسمتها افتادگی دارد (رجوع کنید به ص129، 370) و برخی برگها بعد از صفحة 316 افتاده است. به سبب افتادگی و پارگی پایان نسخه، تاریخ استنساخ آن را نمیدانیم، اما پیداست که خط آن قدیمی است و چهبسا در زمان خود مؤلف استنساخ شده باشد (غیاثی، مقدمه، ص12ـ14؛ اشمیت ـ دومون، ص4ـ6).بخش اخبار قراقوینلو و آققوینلو از فصل پنجم تاریخ غیاثی را نخستین بار ماریانه اشمیت ـ دومون به آلمانی ترجمه کرد و به همراه متن عربی با عنوان ) حکمرانان ترکمن سدة پانزدهم در ایران و بینالنهرین بر اساس تاریخ الغیاثی ( و با مقدمهای عالمانه، در فرایبورگ در 1359ش/ 1970 منتشر کرد. طارق نافع حمدانی متن کامل فصل پنجم تاریخ غیاثی را با مقدمهای مفصّل در بغداد در 1354ش/ 1975 به چاپ رسانده است.منابع: نوراللّهبن شریفالدین شوشتری، مجالس المؤمنین ، تهران 1354ش؛ عباس عزّاوی، تاریخ العراق بین احتلالین ، بغداد 1353ـ 1376/ 1935ـ1956، چاپ افست قم 1369ش؛ همو، التّعریف بالمورّخین ، ج1: فی عهد المغول و الترکمان ، بغداد 1376/ 1957؛ عبداللّهبن فتحاللّه غیاثی، التاریخ الغیاثی: الفصل الخامس من سنة 656 ـ 891 ه / 1258ـ1486م ، چاپ طارق نافع حمدانی، بغداد 1975؛ احمد کسروی، تاریخ پانصد سالة خوزستان ، تهران 1362 ش؛W. Caskel, "Ein Mahd ¦âdes 15. Jahrhunderts. Saijid Muh ¤ammad ibn Fala ¦h ¤ und seine Nachkommen", Islamica , 4 (1931); Walther Hinz, "Das Steuerwesen Ostanatoliens im 15. und 16. Jahrhundert", ZDMG , 100 (1950); V. Minorsky, Iranica: twenty articles: "The Aq-Qoyunlu and land reforms", Tehran 1964; Marianne Schmidt-Dumont, Turkmenische Herrscher des 15. Jahrhunderts in Persien und Mesopotamien nach dem Ta ¦r i ¦h ¤al-G iya ¦t ¢ i ¦, Freiburg 1970.