تاریخ طبری ، تاریخی عمومی (از آغاز آفرینش تا 302) به عربی تألیف ابوجعفر محمدبن جریر طبری * (متوفی 310). نام اصلی کتاب تاریخ الامم و الرسل و الملوک است، اما به تاریخ طبری مشهور شده است. این کتاب به سبب تفصیل، قدمت و روش خاص مؤلف، اثری منحصر به فرد و معتبر است. تاریخ دقیق آغاز تألیف آن معلوم نیست، ولی مسلّم است که طبری پس از نوشتن جامعالبیان فی تفسیر القرآن به تألیف آن پرداخته است (طبری، چاپ بیروت، مقدمة محمدابوالفضل ابراهیم، ج1، ص22ـ23). وی تفسیر خود را از 283 تا 290 بر شاگردانش املا میکرده (یاقوت حموی، ج18، ص42) و سپس اجازة روایت تاریخ خود را تا حوادث 294، یعنی تا پیش از روی کار آمدن مقتدر (295ـ320)، به شاگردانش داده است (همان، ج18، ص70). به نوشتة یاقوت حموی متوفی در قرن هفتم، تألیف تاریخ طبری در 303 به پایان رسیده است (همان، ج 18، ص 44).تاریخ طبری از دو بخش تاریخ جهان و تاریخ اسلام تشکیل میشود. قسمت اعظم این اثر، یعنی بخش تاریخ اسلام آن، به ترتیبِ سالشمار هجری و منحصر به رویدادهای سیاسی و شرح جنگهاست. بخش تاریخ جهان ترتیب سالشمار ندارد و ترتیب آن، موضوعی است، اگر چه در تنظیم مطالب تقدم زمانی حفظ شده است. طبری گفته است که هدفش در این کتاب ذکر تاریخ شاهان، از عاصی و مطیع، و نیز تاریخ پیامبران است و تاریخ و زمان را به شب و روز تعیین کنند (چاپ لیدن، سلسلة اول، ص 78) و درست به همین سبب، کتابش را با بحث در بارة زمان و ماهیت و مقدار آن از ابتدای خلق آدم آغاز نموده و در این خصوص بعد از نقل گزارشهای مفصّل از راویان اخبار، به عقاید ادیان و امتهای گوناگون و آرای زردشتیان استناد کرده است. طبری مسلماً اولین کسی نبوده که وقایعنگاری را بر اساس سالشمار تنظیم کرده، اما میتوان گفت که این روش را به کمال رسانده است.قسمت اعظم تاریخ طبری مجموعهای از روایات گوناگون از راویان مختلف است که به شکلِ معمولِ روایتِ خبر، نقل شده است، بدین صورت که ابتدا سلسلة راویان و سپس خبر گزارش میشود؛ بنابراین، تاریخ طبری صرفاً نقلی است و مؤلف دخل و تصرفی در منابع خود نکرده و مطالب را بدون درنظر گرفتن صحت و سقم آنها ضبط نموده است (برای سبب آن رجوع کنید به همان، سلسلة اول، ص 6ـ7). وی از یکسو با امانتداری کامل و در نوع خود بینظیر، روایات متعدد و متنوع راجع به هر واقعه را آورده و از این طریق به حفظ منابع اسلامی از خطر نابودی خدمتی شایان کرده است، اما از سوی دیگر، مطالب غیرواقعی و افسانههای حماسی و نیز خلط و سهوهایی در کتابش دیده میشود؛ ازینرو باید محتوای هر روایت بررسی و با روایات دیگر مقایسه شود و مختصات و مسائل آن معلوم گردد (رجوع کنید به ادامة مقاله).شیوة نقل طبری معلوم میدارد که وی از منابع مکتوب استفاده کرده است (رجوع کنید به جواد علی، مجلة المجمع العلمی العراقی ، ج 1، ص 143ـ231، ج 2، ص 135ـ190، ج3، جزء 1، ص 16ـ56، ج 8، ص 425ـ436). او هر گاه از منابعی استفاده کرده که اجازة نقل حدیث از آنها داشته، با بیان «حَدِّثنا»، «أَخبَرنا»، «کَتَبَ الیّ» گزارش داده است و هرگاه از منابعی سود جسته که اجازة نقل حدیث نداشته، با ذکر «قالوا»، «حَدّثوا»، «رُوِیَ» و «ذُکِرَ» گزارش آورده است. وی گاه مطلبی را از یک روایت با ذکر «امّا» بیان کرده، مانند «امّا واقدی» یا «امّا ابناسحاق»، اینگونه مطالب به احتمال بسیار تفسیر و تعبیر خود طبری از محتوای یک روایت بوده است. گذشته از این موارد، طبری بخصوص در تاریخ خلفا و فتوح، شعر و خطابه آورده و بدین ترتیب نقل مستمر خبر را قطع کرده است.شیوة گزارش و شکل روایات در تاریخ طبری یکسان نیست که سبب آن، میزان اهمیت و کثرت حوادث، محتوای روایات و تأثیر زمان بر آنها بوده است. طبری روایات راجع به زندگی رسول اکرم را با دقتی که معمول تفسیر قرآن و احکام دینی است، نقل میکند که سبب آن وقوف وی به عنوان فقیه و محدّث بر سیرة حضرت رسول، و نیز اهمیت سیره نزد فقها، بوده است. در این کتاب، روایات راجع به دورة خلفای نخستین، طولانی است و از اواخر دورة بنیامیه بتدریج از تنوع روایات کاسته میشود. ذیل هر سال اغلب یک حادثه، از جمله واقعة کربلا ذیل سال 61، گزارش میشود، اما گاه ذیل یک سال، چند حادثة سیاسی و نظامیِ جداگانه، و گاه ذیل دو سال یک حادثه ذکر میگردد، مانند سال 42 و 43 که گزارش جنگ خوارج است. از دوران بعد از خلافت معتصم عباسی (218ـ227) ذیل هرسال حوادث معدودی به اختصار آمده است.روایات و منابع طبری ویژگیهایی دارد که وقوف نداشتن بر آنها ممکن است به نتیجهگیریهای نادرست بینجامد، از جمله آنکه هدف ناقلان این روایات تألیف اثر تاریخی نبوده است. بیتردید گزارشهای ناقلان نخستین که طبری از آنها استفاده کرده، شرحِ کاملِ یک حادثه نبوده است. راویان مختلف، صحنههایی از یک واقعه را که خود دیده یا در بارة آن شنیده بودهاند و انگیزهای نیز برای گفتن آن داشتهاند، نقل کردهاند؛ بنابراین، یک روایت گاه برگرفته از منابع گوناگونی است که احتمالاً سهو و خلط و حذف و اضافههای دلبخواهی در آنها ــ که تا زمان طبری لااقل دویست سال دست به دست شده بودهاند ــ راه یافته است. این ویژگیها بر تاریخ طبری ــ که مؤلف آن به منابع خود نگرش تاریخی داشته و کتاب را به ترتیب زمانی و موضوعی تدوین کرده ــ تأثیر نهاده است.بخش تاریخ جهان تاریخ طبری ، مطابق چاپ دخویه، دو مجلد از سیزده مجلد متن را دربر میگیرد و مشتمل است بر مقدمهای در بارة زمان و حدوث آن، داستان آفرینش قصص انبیا از حضرت آدم تا حضرت مسیح علیهمالسلام، و تاریخ ایرانیان از ابتدا تا پایان دورة ساسانی. در دورة باستانی ایران، تاریخ یمن گنجانده شده، در بخش راجع به حضرت مسیح فهرست شاهان روم آمده است و در بخش راجع به ساسانیان اقوام و ملوک حیره ذکر شدهاند. طبری در بحث از آفرینش و پراکنده شدن فرزندان آدم بر روی زمین، احادیثی از پیامبر اکرم نقل کرده و برای تأیید آنها آیاتی از قرآن کریم آورده و توضیح داده است. وی در این مبحث بیش از هر مبحث دیگری در کتابش نظر شخصی خود را بیان کرده است.طبری داستان آفرینش و تاریخ پیامبران بنیاسرائیل را عمدتاً از قول راویان مسلمان و به استناد آیات قرآن شرح داده است. در این بخش مطالب صرفاً صبغة دینی دارد و پارهای از آرا و عقاید اهل کتاب (اسرائیلیات) اغلب از طریق راویانی مانند وَهْببن مُنبِّه در آن راه یافته است. طبری همچنین عقاید ایرانیان را در بارة آفرینش و اینکه برخی کیومرث را اولین انسان دانستهاند، بیان کرده است.طبری در چند جای کتاب توضیح میدهد که چرا از بین همة اقوام و ملل دنیا فقط تاریخ شاهان ایران را نوشته است. او میگوید که اقوام دیگر تاریخ مشخص و پادشاهیِ پیوسته نداشتهاند که بتوان بنای تاریخ را بر روزگار ملوکشان نهاد (چاپ لیدن، سلسلة اول، ص 148). در بارة تألیف تاریخ ایران، علاوه بر دیدگاههای شخصی طبری، باید به پیوستگی تاریخ ایران با تاریخ اسلام نیز توجه شود.طبری در قسمت تاریخ ایران، منابع خود را بیان نکرده و به ذکر «مطّلعان» یا «دانشوران پارسی» یا «قالوا» اکتفا کرده است. از مقایسة تاریخ طبری با تواریخ دیگر برمیآید که وی در بخش تاریخ ایران صرفاً از منابع ایرانی استفاده کرده، از جمله در قسمتی که در بارة اسکندر گزارش داده است. طبری در مورد ملوکالطوایف تحت نام «اشکانی» نام پادشاهان اشکانی را بدون هیچ تفصیلی در بارة آنان آورده است. آنگونه آمیختگی که راجع به اشکانیان و جانشینان اسکندر در منابع دیگر وجود دارد، در روایات طبری نیست.روایات طبری در بارة تاریخ ساسانی بسیار مفصّلتر از دورههای قبل و به نحو بارزی متضمن مطالب تاریخی است، گرچه مطالب غیرواقعی و داستانی نیز دارد. طبری در این قسمت نیز منابع خود را ذکر نمیکند، جز در مواردی که از راویان مسلمان نقل قول میکند. روایات طبری در ترتیب و کلیات وقایع با منابع دیگر مطابقت دارد که نشان میدهد مورخان اسلامی در تدوین تاریخ ایران از منابع ایرانی مشترک استفاده کردهاند. تمایز اصلی تاریخ طبری در بخش ساسانی نسبت به دیگر بخشهای کتاب، تنوع منابع (اعم از ایرانی و غیرایرانی) و تفصیل مطالب با جزئیات بالنسبه دقیق است؛ ازینرو بخش ساسانی تاریخ طبری بر تواریخ همزمان آن برتری دارد. بعلاوه طبری از نقل مطالبی که منشأ شعوبی و رنگ حماسی دارند احتراز کرده است، از جمله حکایاتی را که برخی تواریخ راجع به دربار و زندگی خصوصی پادشاهان، مثلاً خسرو پرویز، آوردهاند، نیاورده است. طبری در تاریخ یمن و داستان تُبَّع * و داستان فتح قلعة الحَضْر/ هَتْرَه در عهد اردشیر بابکان و نیز توجیهات مذهبی راجع به علایم و آثار زوال حکومت ایران در عهد خسرو پرویز، از روایات متنوع اسلامی بهرة بسیار برده، اما در بارة آخرین شاهان ساسانی مقارن فتوح مسلمانان، این کار را نکرده است؛ به احتمال بسیار به این سبب که روایات فتوح از مآخذ گوناگون گرفته شده و ازینرو در موارد متعدد دیدگاهها و تمایلات متضاد جمع شده است.بخش تاریخ اسلام در تاریخ طبری با زندگی رسول اکرم آغاز میشود و تا پایان سال 302 ادامه مییابد. طبری تمدن اسلامی را کلی واحد میداند و بدون درنظر گرفتن تمایزات جغرافیایی و زبانی و قومی، روایات خود را بیان میکند. منبع اصلی وی در تاریخ زندگی رسول اکرم، روایات ابناسحاق (متوفی بین 150 تا 153) است که آنها را به صورت روایات منفرد و با ذکر اِسناد، و در برخی موارد بدون ذکر اسناد، نقل میکند. کتاب ابناسحاق ( المبتدأ و المبعث و المغازی ) را که سیرة حضرت رسول نیز جزو آن بوده، ابنهشام (متوفی بین 213 تا 218) تهذیب کرده و به ملاحظات سیاسی و کلامی، بسیاری از راویان ابناسحاق را کنار گذاشته و روایات را به دلخواه خود حذف کرده است، ازینرو تاریخ طبری به جهت اشتمال بر مقدار زیادی از روایات ابناسحاق، مکملِ سیرة ابنهشام محسوب میشود. طبری بدین وسیله اطلاعات قدیمترین محدّثان سیره و مغازی ــ از جمله عُروةبن زُبَیر (متوفی احتمالاً در 92)، وَهْببن منبه (متوفی 110)، محمدبن ابیکعب القُرَظی (متوفی 118)، عاصمبن قَتاده (متوفی 120)، محمدبن شهاب الزُهْرِی (متوفی 124)، ابوعَمْرو الشَّعبی (متوفی 103) و موسیبن عُقبَه (متوفی 143) ــ را منتقل کرده است. بعلاوه با ذکر روایات ابناسحاق از طریق راویان متعدد و نیز ذکر همان موضوعات از طریق واقدی (متوفی 207) و مورخان دیگر، استنباطهای راویان مختلف و تغییراتی را که در روایات ابناسحاق صورت گرفته، نشان داده است.طبری بیتردید متأثر از ملاحظات دینی و سیاسی و دیدگاههای فقهی بوده است. مثلاً خبر بَلدَح را ــ که مطابق آن رسول اکرم قبل از بعثت از خوردن گوشت قربانی برای اصنام احتراز نمیکرد و این برخلاف معتقدات مسلّم اسلامی است ــ نیاورده و واقعة غدیرخم را نیز که خود کتابی مستقل در ذکر طُرُق حدیث غدیرخم نوشته (رجوع کنید به طباطبائی، ص 171ـ173) در اینجا ذکر نکرده است، با وجود این روایات متعددی در بارة اسلام آوردنِ علی علیهالسلام و سهم وی و اعضای خاندان بنیهاشم در نشر و پیروزی اسلام، در تاریخ طبری نقل شده است (مثلاً رجوع کنید به چاپ لیدن، سلسلة اول، ص 1171ـ 1173: در بارة حدیث یوم الانذار).دورة خلفای نخستین، بعد از سیره و مغازی رسول اکرم، مفصّلترین بخش تاریخ طبری است. مهمترین مباحث این بخش واقعة رِدّه * ، فتوحات مسلمانان در خارج از شبهجزیرة عربستان و وقایع بعد از قتل عثمان تا پایان خلافت حضرت علیعلیهالسلام است. طبری در تدوین تاریخ خلفا از منابع مورخان استفاده کرده، البته از کتابهای آنان نام نبرده و فقط روایاتشان را با ذکر کامل راویان نقل کرده است. با وجود تنوع راویان در این بخش، از سال 11 تا 127 بیشترین روایات از ابومِخْنَف لوطبن یحیی اَزْدی (متوفی 157) است و طبری، تکنگاری دقیق و مفصّل او با نام مقتل الحسین را در روایات خود حفظ کرده است. البته طبری تا سال 132 باز هم از ابومخنف، اما نه مکرر، روایت کرده است. بیشترین روایات در بارة دوران فتوح نیز از سیفبن عمر (متوفی در عهد هارونالرشید، 170ـ193) است. طبری روایات ابومخنف را از طریق عمربن شبَّه (متوفی 264) و مداینی (متوفی بین سالهای 215 تا 235) و هشامبن محمد کلبی (متوفی 206)، و روایات سیفبن عمر را از طریق یحییبن السَّری نقل نموده است.در تاریخ طبری روایات فتوح غالباً طولانیاند و سبک بیان و موضوعات متنوع معلوم میدارد که گزارشهایی از راویان مختلف است. این گزارشها در قرن اول و دوم از جمع روایات پراکنده در بارة فتح یک ناحیه یا جنگ بزرگ تدوین شده است. به سبب تعصبات قومی و قبیلهای و نفوذ جریانهای سیاسی خاص، آمیختگی و تحریف و عناصر متناقض و اغلاط و سهو در روایات فتوح بیشتر از سایر روایات است که به تاریخ طبری نیز راه یافته است. در بارة این روایات انتقادهای بسیاری از راویان طبری، مخصوصاً سیفبن عمر ــ که علمای رجال او را تضعیف کرده و بر روایات وی نقد جدّی نوشتهاند (برای نمونه رجوع کنید به مرتضی عسکری، عبداللهبن سبأ و اساطیر اخری' ، بغداد 1375، 3 ج) ــ و گاه از خود طبری، شده است. گفتنی است کهطبری کمتر به جرح و تعدیل و اظهارنظر پرداخته و با انتقال معلومات متنوع مسلمانان به همان شکلی که بودهاند، بزرگترین خدمت را به آیندگان کرده و امکان تحقیق و داوری را فراهم نموده است.در تاریخ طبری شرح فتوح سواد (جنگهای بزرگ مسلمانان با ایرانیان)، به سبب اهمیت فتوح سواد و نتایج آن، مفصّل است. ایرانی بودن طبری و انگیزة او در جمعآوری انبوه روایات راجع به فتوح ایران عامل بسیار مهمی بوده است. این مطلب از مقایسة آنها با حجم کمتر روایات راجع به فتوح شام در تاریخ طبری روشن میشود.مطالب طبری در بارة جنگهای داخلی مسلمانان بعد از مرگ عثمان تا پایان خلافت حضرت علی علیهالسلام و وقایع بعد از مرگ معاویه و جنگهای خوارج، بسیار مفصّل و منسجم است. به احتمال بسیار یکی از دلایل این امر آن است که این روایات از منابع محدودتر و کمواسطهتری اخذ شدهاند، زیرا قدیمترین گردآورندگان این اخبار ــ از جمله ابومخنف، اسحاقبن بِشْر، نصربن مزاحم مِنقَری، سیفبن عمر، واقدی، مداینی و اسماعیـلبن عیسی عطّار ــ در قـرن دوم و سوم زندگی میکردهاند.مطالب راجع به خلفای بنیامیه و بنیعباس نیز در تاریخ طبری منسجم است و مطالب آنها از منابع نزدیک به حوادث اخذ شدهاند. به احتمال زیاد منابع طبری برای حوادث نزدیک به زمان حیات وی و حوادث معاصرش، اخبار رایج در بغداد بوده است، زیرا وی منابع خود را در شکل «ذُکِرَ»، «ذَکَرَ لی بعضُ اصحابی»، «اخبرنا جماعةٌ من اهل الخبر» مینویسد و کمتر نام راویان را ذکر میکند. بعلاوه وقایع این سالها به اختصار گزارش شده است. میتوان گفت که از زمان خلافت معتصم فقط حوادث بسیار مهم و دامنهدار، مثل قیام بابک خرمدین در آذربایجان یا قیام زنگیان در خوزستان و بینالنهرین، بتفصیل گزارش شده است. در واقع، به سبب ضعف دستگاه خلافت، حوزه و مقر خلافت، دیگر منشأ جریانهای سیاسی جهان اسلام نبود، بلکه اکثر امور سیاسی مهم، راجع به ایالات و حکومتهای محلی بود که مسلماً در بغداد بهاختصار انتشار مییافت. با توجه به این نکات نمیتوان صرفاً کهولت طبری را دلیل اختصار گزارشهای حوادث معاصرش دانست.طبری هشت سال قبل از فوتش، امیدوار بود که تاریخش را ادامه دهد. در واقع قطع تألیفش را بیشتر میتوان به سبب کهولت و بیماری دانست. لحن روایات طبری در بارة خلفای اموی و عباسی بیطرفانه است. وی مطالب بسیاری را ذکر کرده است که ممکن بود مخالف منافع خلفا یا در نظر آنان شنیع باشد، از جمله ضعف و ناتوانی دستگاه خلافت و بیکفایتی خلفای بعد از معتصم، زندگی خصوصی خلفا که گاه مطابق احکام اسلام نبوده، و روایاتی حاکی از ستم آنها. روایات طبری در بارة بعضی قیامها، مثل قیامهای ایرانیان در عهد بنیعباس و قیام زنگیان و برخی قیامهای شیعی، یکطرفه و تعصبآمیز است.تاریخ طبری به سبب جامعیتِ بخش تاریخ اسلام آن ــ که نتیجة احاطه و بیطرفی و امانتداری مؤلف است ــ در بین تواریخ اسلامی بینظیر است. شیوة تدوین مطالب (کنار هم قرار دادن روایات مختلف و گاه متضاد در بارة یک واقعه) ارزش کتاب را برای محقق امروزی بمراتب بیشتر، و امکان نقد و ارزیابی را برای او فراهم کرده است. تاریخ طبری از زمان تألیف، منبع و مرجعی برای همة کسانی که تاریخ اسلام مینوشتند و تاریخنگاری اسلامی نیز با ذیلها و تکملههای متعددی که بر تاریخ طبری نوشته شد، ادامه یافت. این کتاب تا قرن هفتم ــ که ابناثیر (متوفی 630) الکامل خود را تا حوادث 302، بر اساس آن نوشت ــ بر تاریخنگاری مسلمانان تأثیر مستقیم داشت.طبری بر تاریخ خود ذیل نوشته است. پس از آن نیز ذیلهایی بر کتاب او نوشته شد که از آن جمله صلة تاریخ الطبری از عَریببن سعد قُرطُبی (شامل 290 تا 320) و تکملة تاریخ الطبری از محمدبن عبدالملک همدانی (شرح حوادث 295 تا 512) است (برای آگاهی از ذیلهای تاریخ طبری رجوع کنید به تاریخنگاری در اسلام). تاریخ طبری را بعضی مؤلفان تلخیص و اسانید آن را حذف کردهاند (ابنندیم، ص 291).دخویه با همکاری گروهی از خاورشناسان متن کامل تاریخ طبری را در سیزده مجلد تصحیح انتقادی و همراه با سه جلد ضمیمه آن، میان سالهای 1296 تا 1319/ 1879ـ1901 در لیدن چاپ کرد. ضمایم این چاپ عبارت است از المنتخب من کتاب ذیل المذیّل فی اسماء الصحابة و التابعین که گزیدهای از کتاب ذیل المذیّل طبری است و بخش دوم مجلد سیزدهم را دربر میگیرد؛ مقدمهای لاتینی در شرححال مؤلف و وصف نسخههای کتاب و نیز لغتنامه و تصحیحات و اعلام در مجلد چهاردهم و پانزدهم ؛ و بخشی از کتاب عریببن سعد قرطبی ــ که مصححان آن را صلة تاریخ الطبری نامیدهاند ــ در مجلد شانزدهم. محمد ابوالفضل ابراهیم تاریخ طبری را بر اساس چاپ لیدن و با مراجعه به نسخههایی نویافته در دَه مجلد در 1339 ش/ 1960 در قاهره منتشر کرد. وی در 1346 ش/ 1967 تاریخ طبری را به همراه صلة تاریخ الطبری قرطبی و تکملة تاریخ الطبری محمدبن عبدالملک همدانی و المنتخب من کتاب ذیل المذیّل طبری در یازده مجلد با فهارس جداگانه برای هر کتاب در قاهره چاپ کرد.تاریخ طبری چند بار ترجمه شده است. ابوعلی بلعمی در سدة چهارم تاریخ طبری را تهذیب کرد و به فارسی برگرداند که در دست است (رجوع کنید به «بلعمی» * ). ابوالقاسم پاینده تاریخ طبری را با حذف اسناد و روایتهای مکرر به انضمام صلة تاریخ الطبری به فارسی برگرداند و در شانزده مجلد منتشر ساخت (تهران 1352ـ1354 ش)، بعداً فهرست اعلام در مجلدی جداگانه به آن افزوده شد.عدهای از خاورشناسان، از جمله باسورث و روزنتال و مونتگومری وات، زیرنظر احسان یارشاطر متن کامل تاریخ طبری را به انگلیسی ترجمه کردند و توضیحاتی در حاشیه به آن افزودند و در 38 جلد به چاپ رساندند (نیویورک 1985ـ 1995).منابع: ابنندیم؛ عبدالعزیز طباطبائی، «الغدیر فی التراث الاسلامی»، تراثنا ، سال 5، ش 4 (شوال ـ ذیحجّه 1410)؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ همان (لیدن)؛ جواد علی، «موارد تاریخ الطبری»، مجلةالمجمع العلمی العراقی ، ج1 (1369)، ج 2 (1371)، ج 3، جزء 1 (1373)، ج8 (1380)؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ .