تادْلا (تادله)، منطقة وسیعی در مرکز مراکش. در مشرق از نقاط مبدأ امّالربیع (وانسیفین ) و مولویه آغاز میشود و در ] ارتفاعات [ اطلس متوسط (فزاز/ فازاز ) در مسیر فوقانی رود امّالربیع تا محل تلاقی با وادیالعبید (رودخانة عبید) ادامه مییابد. از این نقطه، دشتهای تادلا در هر دو سمت این دو رود تا معادن فسفات در شمال گسترده است؛ سپس در مغرب، سراغنه و شاویه را دور میزند. در سمت جنوب، تادلا به سمت دامنههای اطلس بزرگ (درنه ) پیش میرود. اقلیم تادلا مدیترانهای، نیمهخشک تا خشک، و میانگین بارش آن 350 میلیمتر است، به استثنای تپههای پایکوهی که رطوبت در آنها بیشتر است. تحولات زمینشناختی این منطقه، دشتی آبرفتی به تادلا بخشیده که بویژه از لحاظ منابع آبی، غنی و بسیار حاصلخیز است.دربارة املای این واژه (تادلا، تادله، تدله و جز آنها) و معنای آن نظریات مختلفی وجود دارد. زبان امزیغ مراکش، الجزایر و طوارق حاوی اصطلاحاتی است که از ریشة ت د ل گرفته شده و بهمعنای رنگ سیاه یا سبز تیرهاند. شاید میان واژههای تادلا و دلاء ــ نام منطقهای کوهستانی در شمالشرقی که زاویة مشهور دلاء در آن واقع است ــ تشابهی ریختشناختی وجود داشته باشد که در نوشتههای برخی مورخان چون عبدالعزیز فشتالی (متوفی 1031) در مناهلالصفاء و ابوالقاسم زیّانی (متوفی 1241) در البوستان الظریف میتوان اشارههایی به آن پیدا کرد. واژة تادلا ، بدانگونه که در محل تلفظ میشود، بهمعنای «یک بافه ذرت» است که این معنی با کشاورزی منطقه کاملاً همخوانی دارد. در زبان عربی نام قومی منسوب به تادلا «تادلا» و در لهجة مردم «تادلاوی» است.ساکنان قدیمی تادلا بربرها بودند، همراه با کشتکاران زَنَاته در دشتها، و چوپانان هَسکوره ـ صنهاجه در کوهستانها. نخستین تماس تادلا با مسلمانان وقتی بود که عُقبةبن نافع (متوفی 63) در بازگشت از سوس از تادلا عبور کرد. اما زمانی که ادریس اول در 172 تادلا را فتح کرد، تنها با تعداد اندکی مسلمان روبرو شد؛ بیشتر جمعیت، یهودی یا مسیحی بودند. در 202 اعراب اندلس پس از مهاجرت از اسپانیا، بهسبب شورش رَبَض در قرطبه، در تادلا اقامت گزیدند. چند سال بعد، اعراب دیگری از فاس به آنها پیوستند، و این زمانی بود که یک امیرنشین ادریسی در آن منطقه ایجاد شد. با وجود این، مهاجرت اصلی اعراب به تادلا تنها در پایان قرن ششم بود، زمانی که موحّدون تصمیم گرفتند اعراب بدوی بنوهلال و سُلیم را ــ که در تونس اقامت گزیده بودند ــ وادار به مهاجرت به مراکش کنند.پس از قتل یحییبن ناصر موحدی در 633، بنوجابر (گروه دیگری از جُشَم) دستهدسته عازم تادلا شدند و در پای کوهها در مجاورت صنهاجه ــ که در فراز تپهها و دشتها مستقر بودند ــ اقامت گزیدند. گاه بنوجابر خطر میکردند و به دشتها میرفتند، اما هنگامی که متوجه خطر ناشی از قدرت مرکزی یا رهبری بیرحم میشدند، به کوهها و به نزد متحدان بربر خود عقب میکشیدند. سعدیها نیز اعراب مَعْقِل را که در اصل یمنی بودند، به داخل منطقه آوردند.در این هنگام، یک جمعیت ناهمگون عرب ـ بربر پدیدار شده بود. تادلا بهسبب موقعیت سوقالجیشی آن میان شمال و جنوب و تسلط بر جادة میان دو شهر فاس و مراکش، و منابع طبیعی، همواره مورد توجه همة دودمانهای مراکش بود و هریک از آنان میکوشیدند تا با گماشتن نمایندگانی از این منطقه به سطوح بالای قدرت، جایگاه خود را در آنجا تقویت کنند.با اینحال، درگیری و کشمکش بشدت بر منطقه اثر نهاد؛ برخی شهرها تخریب و دوباره ساخته شد، اما برخی دیگر از میان رفت و شهرهای تازهای بر روی ویرانة آنها ساخته شد. بدینسان، در سدههای میانه، تادلا کلانشهری بود که نام خود را به همة ایالت میداد؛ حِمیَری در روض المِعطار (ص 127) مینویسد: «این، شهری قدیمی است که در آن میتوان آثار اعصار کهن را مشاهده کرد». ادریسی (ج 1، ص 241) میافزاید: «شهر تادلا بهسبب تولید پنبه موقعیت ممتازی داشت، و مقادیر زیادی از آن را به همة اکناف صادر میکرد. پنبه مادّة خام اصلی تولید پارچة نخی در مغرباَقْصی' بود».از این لحاظ، تنها شهر دای ، در پای کوه، قابل مقایسه با تادلا بود. بکری (ص 154) که دای را «حصن» میخواند، از فعالیت بازرگانی پررونقی در آنجا، با بازرگانانی از فاس و بصره و سجلماسه حکایت میکند. ادریسی (همانجا) خاطرنشان میکند که دای، به سبب داشتن منابع غنی معدنی ــ بخصوص معادن مس خالص ــ بر شهر تادلا برتری داشته است. احتمالاً به همین دلیل است که ادریسیها دای را شهر اصلی امیرنشین خود کردند و شاهزاده یحیی (یا احمد)، پسر ادریس دوم، هنگامی که سلطان فاس، محمدبنادریس، در 213 ایالات مراکش را میان برادرانش تقسیم کرد، در آنجا اقامت گزید. ادریسیها در نفوذ به کوهستانهای تادلا و برپاکردن چندین ضرابخانه در آنجا (در وزقّور ، مریرت ، وواهنه و تاگراگ ) بسیار موفق بودند.هنگامی که بنویفرن، شاهزادگان بربر زناته حاکم بر سلا و شالّه ، از موضع قدرت، بر ادریسیها متعرض شده بودند، توانستند ایالت تادلا را تصرف کنند و آن را تا زمانی که مرابطون از چنگشان درآوردند، حفظ کردند. ظاهراً از این رویدادها دای لطمات زیادی دیده بود و مرابطون با تعمیرات و مرمتهای بسیار توانسته بودند آنجا را به صورت شهر نوبنیادی درآورند. آنها همچنین دژ تاگرارت / تکرارت را در مجاورت آن بنا نهادند. یک قرن نگذشته بود که موحّدون، مرابطون را از دای و تاگرارت بیرون راندند و هر دو را با خاک یکسان کردند. در همان زمان، شهر تادلا نیز ویران شد و دیگر ساخته نشد؛ شاید دلیل این امر مخالفت مردم این شهر با گرایشهای موحّدون از قبیل اعتقاد به مهدویت و معصوم بودن امام آنها بوده است.هنگامی که لئوی آفریقایی در دهة اول قرن دهم/ آغاز قرن شانزدهم از ایالت تادلا دیدن کرد، از شهرکهای جدیدی خبر داد که در ارتفاع زیادی بنا شده بودند. او مینویسد: «تفزه ، شهر اصلی، در جانب کوه و حدود پنج میلی دشتها احداث شده است؛ شهر افزا نیز در دو میلی شهر قبلی است؛ بین این دو شهر، رود دَرنه جریان دارد. شهر آیْتْ عْتاب در جنوبغربی آن مکان، تقریباً چهل میلی از آن فاصله داشت. بالاخره باید از شهر آیْتْ عِیاض یاد کرد که بر کوه کوچکی در رشته کوه اطلس احداث شده است» (ج 1، قسم2، ص 176، 183ـ 185).این شهرها نیز همگی در نتیجة عملیات نظامی متعدد در میدانهای نبرد تادلا ــ که محل تعرض وطّاسیها بر سعدیها بود ــ نابود شدند.در 992، هنگامی که زیدان شاهزادة سعدی، از جانب پدرش احمدمنصور ذهبی، نایبالحکومة تادلا شد، دستور داد تا قصبهای ــ که به قصبة زیدانیه مشهور شد ــ در ساحل چپ امّالربیع احداث کنند و وی در آنجا اقامت گزید. این قصبه نیز در جنگهایی که میان پسران احمدمنصور پس از مرگ پدرشان روی داد، ویران شد. با اینحال، بقایای این قصبه هنوز وجود دارد.مولای اسماعیل، سلطان علوی، که یکی از اهداف سیاسی او ایجاد نظم و قانون بود، دستور داد در سراسر مراکش قصبههای مستحکمی بنا کنند، و لذا در ساحل راست رودخانة امّالربیع در 1099/1688 قصبهای بنا کرد و هزار سواره را به حفاظت آن برگماشت. سپس در 1112/1700 احمد ذهبی را به فرمانداری تادلا منصوب کرد. احمد ذهبی قصبة دیگری ساخت و در محدودة آن نیز قصری برای خود برپا کرد. این دو قصبة مستحکم روی هم قصبه ـ تادلا خوانده شد.شارل دو فوکو که در 15 ذیقعدة 1300/ 17 سپتامبر 1883 از قصبه ـ تادلا بازدید کرده و وصف مبسوطی از آن ارائه داده، ذکری از قصبة مولای اسماعیل بهمیان نیاورده است؛ و این امر حکایت از آن دارد که اثری از این قصبه در آن زمان وجود نداشته است. دو فوکو از قصبة احمد ذهبی تنها دیوارها، درها، برجها، مسجد و قصر مخزن آن را پیدا کرد؛ همهچیز متروک و منهدم شده بود.تادلا در اوایل تاریخ خود، احتمالاً بهسبب تماسهایش با مراکز مهم فکری، از سَبتَه و فاس گرفته تا اغمات و مراکش از یک سو، و از طرف دیگر بهسبب مواجهات دایم با همسایگان بدعتگرای خود، بَرغَواطه * که بر دشتهای تامسنا * تسلط داشتند، شاهد فعالیتهای فرهنگی و صوفیگری بسیار بود. این فعالیتهای فرهنگی و صوفیانه، در قرن ششم/ دوازدهم در التشوّف ، اثر ابنزیّات تادلی، بازتاب یافته است که مشتمل است بر شرححال بیش از بیست تن از صوفیانی که تبارشان از تادلاست و مقام نخست آنها را ابویَعزی' یَلَنّور هسکوری (متوفی 573) دارد.در سراسر تادلا زاویههای چندی وجود دارد که ششتای آنها اهمیت بسیار دارند: زاویة اَحنصال در سواحل اَسِّف احنصال، یکی از شاخابههای وادیالعبید. این زاویه را شیخ سعید اَحَنْصال کبیر در قرن هفتم/ سیزدهم بنیان نهاده است؛ زاویة صومعه که بر ویرانههای شهر دای و نزدیک منارة مسجد مرابطی، که از ویرانی مصون مانده بود، برپا شده است. این زاویه تا اوایل قرن حاضر مرکز آموزش و اجرای آداب صوفیانه بود؛ زاویة دلاء حدود یکصدسال و تا پیش از اینکه در 1079/ 1668 بهدست سلطان جوان علوی، مولای رشید، ویران شود، نفوذ دینی و فرهنگی زیادی در کل مراکش داشت؛ زاویة بوجعد ــ که به زاویة شَرقاویَّه مشهور بود ــ هنوز در سراسر تادلا اعتبار فراوان دارد؛ زاویة تمجّوت واقع در حدود سی کیلومتری شرق شهر بنیملاّ ل بهدست شیخ علیبن عبدالرحمان الدَرْعی (متوفی 1091) تأسیس شده بود؛ این بنا ویران شد، اما سپس بازسازی گردید و هرساله در تابستان یک «موسم» در آنجا برپا میشود؛ زاویة شیخ که مولای اسماعیل مشوق احداث آن با هدف مقابله با نفوذ زاویة بوجعد، شعبهای از زاویة ناصریة تمگروت در درعه، بوده است.اغلب علما و صوفیان این منطقه نام قومی تادلی دارند، در حالی که برخی از آنها مطابق با زاویه یا قبیله یا منطقهای که به آن تعلق دارند، با عناوینی نظیر صَومَعی، دِلائی، شَرقاوی، جابِری، بْزیوی، عُتابی، عُمیری، مَعْدانی و نظیر آنها شناخته میشوند. بسیاری دیگر به بخشی از یک قبیله یا گوشهای فراموش شده از این منطقه تعلق داشتند؛ ازینرو خاستگاه آنها را تنها با خواندن شرححال یا شجرهنامهها میتوان شناخت.در قرن چهاردهم/ بیستم دشت تادلا با انقلاب کشاورزی مهمی روبرو شد که بهطور عمده حاصل استفاده از روشهای آبیاری جدید بود. درنتیجة احداث سدّ قصبة تادلا در 1308ش/ 1929، امّالربیع مساحت 500 ، 34 هکتار از اراضی بنیعامر را در ساحل راست خود آبیاری میکرد؛ و در 1332ش/ 1953 احداث سدّ بین الویدان بر وادیالعبید، آبیاری 500 ، 69 هکتار از اراضی بنیموسی در ساحل چپ امّالربیع را عملی کرد. در کل، اراضی آبیاری شده به حدود 000 ، 104 هکتار بالغ شد. پس از استقلال مراکش توجه به آبیاری افزایش یافت، به طوری که کل سطح زیر آبیاری به 000 ، 120 هکتار افزایش یافت. درنتیجه، این منطقه با توسعة اقتصادی و اجتماعی و نیز رشد شبکة مراکز شهری ــ که برای جذب و سازمان دادن به مهاجران از مناطق مختلف ایجاد شده بود ــ روبرو گردید.در تصویبنامة مورخ 29 آذر 1334/ 19 دسامبر 1955 ــ که نخستین تقسیمات اداریِ مراکش مستقل را اعلام میداشت ــ ایالت بنیملاّ ل * یکی از سیزده ایالت آن بود که بیشتر اراضی تادلا، اعم از دشتها و کوهستانها، را شامل میشد. در 1353ش/ 1974 این ایالت وسیع تقسیم شد و ایالت بنیملاّ ل که تنها شامل دشتها بود، از ایالت ازیلال که شامل کل مناطق کوهستانی تادلا میشد جدا گردید. ایالت بنیملاّ ل عملاً شامل ده مرکز شهری است که نام بیشترشان مطابق نام قبایلی است که در آنها زندگی میکنند. شهر اصلی ایالت، بنیملاّ ل، 000 ، 130 تن جمعیت دارد (در 1369ش/ 1988). ایالت ازیلال شش شهر اصلی دارد و ازیلال بزرگترین شهر آن است. قبایل یا قسمتهایی از قبایل دیگری نیز در این دو ایالت زندگی میکنند.منابع: عبدالفتاح ابوالعز، الجهاز الحضاری بتادلا ، 1989ـ1990؛ ] محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهة المشتاق فی اختراق الا´فاق، قاهره: مکتبة الثقافة الدینیّة، بیتا.؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب ، پاریس 1965 [ ؛ محمدحَجّی، الزاویة الدلائیة ، رباط 1964؛ ] محمدبنعبداللّه حمیری، کتاب الرّوض المعطار فی خبر الاقطار ، چاپ احسان عباس، بیروت 1980؛ لئوی آفریقائی، وصف افریقیا ، ترجمه عن الفرنسیة محمد حجّی و محمد اخضر، بیروت 1983 [ ؛ احمد زیّانی منصوری، تاریخ بلدة خنیفره ، چاپ امهزوح، دارالبیضاء 1986؛Ch. de la Foucauld, Reconnaissance au Maroc , Paris 1988; R. Peyronnet, Histoire du Ta ¦dla ¦des origines a ©1910 , Algiers 1924; Ta ¦dla ¦: moyen-atlas, pays Zaفan, Algiers 1923.برای صورت کامل منابع رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل" ¦dla ¦"Ta .