تاجالدین علیشاه جیلانی ، وزیر ایرانیِ سلطان محمد خدابنده اولجایتو (حک : 703ـ716) و سلطان ابوسعید بهادرخان (حک : 716ـ736). تاجالدین علیشاه تاجر جواهر و کالا بود. وی نزد امیرحسین گورکانی، از امرای ایلخانی، راه یافت و به اولجایتو نزدیک شد (کاشانی، ص 109؛ حافظ ابرو، ص 43، پانویس 1). سعدالدین ساوجی (مقتول در 711)، وزیر اولجایتو، که از بالا گرفتن کار تاجالدین علیشاه احساس خطر میکرد، سرپرستی کارخانة پارچهبافی بغداد را به وی داد و او را از سلطان دور کرد (کاشانی، ص 121). موفقیت تاجالدین در ادارة امور آنجا و پذیرایی باشکوه او از اولجایتو هنگام ورود وی به بغداد، سبب شد تا مورد لطف خاص سلطان قرار گیرد (وصّاف الحضره، ص 540). خدمات تاجالدین علیشاه در آبادانی سلطانیه، توجه بیشتر اولجایتو را برانگیخت (رجوع کنید به همان، ص 611ـ 613). از سوی دیگر اختلاف سعدالدین ساوجی و خواجهرشیدالدین فضلاللّه ــ که در دورة حکومت غازانخان (694ـ 703) مشترکاً عهدهدار امور وزارت بودند (رجوع کنید به عقیلی، ص 283ـ 285) ــ به سود تاجالدین علیشاه بود. سعدالدین ساوجی او را تحقیر، اما خواجهرشیدالدین فضلاللّه از او حمایت میکرد (کاشانی، ص 121ـ122). در 711 سعدالدین ساوجی به اختلاس در اموال دیوانی متهم شد و به دستور اولجایتو به قتل رسید. تاجالدین علیشاه و خواجهرشیدالدین فضلاللّه در قتل او مؤثر بودند (رجوع کنید به همان، ص 124ـ 128). سپس اولجایتو، تاجالدین علیشاه را به وزارت خود برگزید تا با مشارکت خواجهرشیدالدین فضلاللّه و به شرط نظارت وی، سرزمین وسیع ایلخانان ایران را اداره کند (حمداللّه مستوفی، ص 608؛ حافظ ابرو، ص 44ـ47).در 715 پرداخت مخارج سپاه خراسان، موجب بروز اختلاف تاجالدین علیشاه با خواجه رشیدالدین فضلاللّه شد، زیرا هیچیک از آن دو مسئولیت مالی دیوان را نمیپذیرفت. اولجایتو که وحدت قدرت را ضروری نمیدانست (رجوع کنید به خواندمیر، 1317ش، ص 317)، منطقة نفوذ آنان را ــ که خراسانِ تحت حکومت شاهزاده ابوسعید را شامل نمیشد ــ به دو بخش تقسیم کرد تا موقتاً کدورت آنان را از میان ببرد. اولجایتو، عراق عجم و فارس و کرمان و شبانکاره و لرستان تا حدود خراسان را به خواجهرشیدالدین فضلاللّه سپرد و تبریز و دیارْبَکر و دیار ربیعه و موغان و اران و بغداد و بصره و واسط و حله و کوفه را به تاجالدینعلیشاه واگذار کرد (حافظابرو، ص 65ـ66؛ کاشانی، ص 194ـ 195)، اما این سیاست نیز موجب سازش آن دو نشد. اولجایتو در پی درخواستهای مالی پیاپی شاهزاده ابوسعید بهادر برای هزینههای سپاه خراسان، امیرچوپان را مأمور رسیدگی به دفاتر مالی دیوان کرد. بهرغم سوءاستفادههای نوّابِ تاجالدینعلیشاه، او توانست نظر سلطان را به خود جلب کند (کاشانی، همانجا).تاجالدین علیشاه در ادامة کینهورزی به خواجهرشیدالدین فضلاللّه، او و پسرانش را به سوءاستفاده در اموال شاهزادگان و خزانة سلطان متهم کرد و توانست نظر اولجایتو را نسبت به خواجهرشیدالدین فضلاللّه تغییر دهد و حتی حکم یاسای او را بگیرد، اما با میانجیگری زیرکانه، از اولجایتو عفو وی را درخواست کرد (همان، ص 196ـ197). در 717، پس از مرگ اولجایتو، سلطان ابوسعید بهادر به حکومت رسید و به فرمان او، تاجالدین علیشاه و خواجهرشیدالدین فضلاللّه همچنان عهدهدار منصب وزارت ماندند (حافظ ابرو، ص 73)، ولی بین سلطان ابوسعید و خواجهرشیدالدین فضلاللّه اختلافی بروز کرد و رشیدالدین از وزارت استعفا کرد. سپس سلطان ابوسعید وزارت را به تاجالدین علیشاه سپرد. با توطئة تاجالدین علیشاه، در 718 واجهرشیدالدین فضلاللّه و پسرش خواجهابراهیم شربتدار، به اتهام کشتن اولجایتو به قتل رسیدند (عقیلی، ص 285ـ286؛ براون، ج 3، ص100). او از آن پس به تنهایی عهدهدار وزارت شد (وصّافالحضره، ص620؛ خوافی، ج 2، ص 29؛ خواندمیر، 1317ش، ص 321).تاجالدین علیشاه در 724 بیمار شد و در همان سال در اوجان درگذشت. جسد وی را به تبریز بردند و در جوار مسجدی که خود بنا کرده بود و امروزه به ارگ علیشاه مشهور است، به خاک سپردند. او تنها وزیر ایلخانان مغول در ایران بود که به مرگ طبیعی درگذشت (حمداللّه مستوفی، ص 616؛ حافظابرو، ص 115؛ خوافی، ج 2، ص 36؛ خواندمیر، 1362 ش، ج 3، ص 208).تاجالدین علیشاه در هنگام وزارت خویش مساجد و مدارس و عمارات بسیاری ساخت، از جمله عمارت «کارخانة فردوس بغداد» که چهار هزار صنعتگر داشت (وصّافالحضره، ص 541، 611ـ612؛ میرخواند، ج 7، ص 445). سلطان ابوسعید در نظر داشت که یکی از پسران تاجالدین علیشاه را به وزارت خود بگمارد، اما به سبب اختلاف میان دو پسر تاجالدین علیشاه، رکنالدین صاین را وزیر خود کرد (حمداللّه مستوفی، همانجا؛ حافظ ابرو، ص 115ـ116).منابع: ادوارد گرانویل براون، تاریخ ادبی ایران ، ج 3 : از سعدی تا جامی ، ترجمه و حواشی علیاصغر حکمت، تهران 1357ش؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظابرو، ذیل جامعالتواریخ رشیدی ، چاپ خانبابا بیانی، تهران 1317ش؛ حمداللّه مستوفی، تاریخ گزیده ؛ احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی ، چاپ محمود فرخ، مشهد 1339ـ1341ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1362ش؛ همو، دستورالوزراء ، چاپ سعید نفیسی، تهران 1317ش؛ حاجیبن نظام عقیلی، آثار الوزراء ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1364ش؛ عبداللّهبن محمد کاشانی، تاریخ اولجایتو ، چاپ مهین همبلی، تهران 1348ش؛ میرخواند؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّاف الحضره، تاریخ وصّاف ، چاپ سنگی بمبئی 1269.