تاتارستان ، جمهوری خودمختار در فدراسیون روسیه. در مشرق قسمت اروپایی روسیه و در وادی رود وُلگا واقع است. از شمال به جمهوری خودمختار اودمورت، از شمالشرقی به جمهوری خودمختار ماری، از مشرق به جمهوری خودمختار باشقیرستان، از جنوب به «اوبلاست » (ولایت)های اولیانوفسک و سامارا و اورنبورگ و از مغرب به جمهوری خودمختار چوواش محدود است. 43 «رایون » (ناحیة اداری) و نوزده شهر دارد و مرکز آن شهر بندری قازان * است ( ) قلمرو فدراسیون روسیه ( ، ص 98). مساحت آن 2ر836 ، 67 کیلومتر مربع، حداکثر فاصلة شمال تا جنوب آن 290 کیلومتر و شرق تا غرب آن 460 کیلومتر است و فاقد مرز بینالمللی است (بخارایف، ص XIII ).جمهوری تاتارستان به سه ناحیه تقسیم میشود: ساحل راست رود ولگا (پرد ولژیه )، شمال رود کاما (پردکامیه ) و جنوب و جنوبشرقی کاما (زاکامیه، به معنای «ماورای کاما»). بلندترین جای تاتارستان در ناحیة بوگولما ـ بلبی (ارتفاع: 343 متر، در جنوبشرقی) و نواحی مرتفع کرانههای ولگاست. بیش از 90% قلمرو آن را اراضی هموار، با حدود دویست متر ارتفاع، تشکیل میدهد ( د. آ. ، ج 9، ص160).رودهای ولگا (با جهت شمال به جنوب) و کاما (با جهت شرق به غرب) اراضی تاتارستان را آبیاری میکنند. در مسیر این رودها دو سد کویبیشف و نیژنی کامسک احداث شدهاست. رودهای ویاتکا و بلایا در مشرق تاتارستان به کاما میپیوندند. در کنارة رودها چند شهر بندری فعال وجود دارد. به غیر از قازان، که بزرگترین بندر رودخانهای این جمهوری (و رود ولگا) است، بنادر زلنودولسک ، چیستوپل ، نابرژنیه چلنی و چند بندر دیگر، از بنادر فعالاند. در مسیر رودها، حملونقل آبی متراکمی جریان دارد. حمل منظم مسافر نیز بنادر تاتارستان را به مسکو و اغلب شهرهای حوضة ولگا متصل میکند ( بریتانیکا ، ذیل مادّه). قازان مرکز تقاطع شبکة راهآهن سراسری روسیه، راههای زمینی و خطوط هوایی است. خطوط راهآهن در مسیر اصلی بین مسکو و اورال، از گوشههای غربی و جنوبشرقی جمهوری میگذرد. مسیر دیگری در جهت شمال به جنوب در ساحل راست رود ولگا کشیده شده است (همانجا).تاتارستان در نواحی جنگلی ـ استپی واقع شده و در جنوبغربی آن، در ساحل راست رود ولگا، تپهماهورهای کمارتفاع قرار دارد. در جنوب و جنوبشرقی، درههای خشک و نواحی استپی و در نواحی تپهماهوری، زمینهای زراعی واقع است. قسمت عمدة تاتارستان در نواحی جنگلی قرار دارد، هرچند امروزه تنها بخش اندکی (ح 2ر16% کل مساحت) از پوشش آن به جا مانده است. ناحیة پردکامیه و کرانههای ولگا، کاما و نواحی ویاتکا و نواحی رودهای دیگر تاتارستان از جنگلهای مخروطیان پوشیده شده است. جنگلهای پهنبرگ غان و سپیدار در نواحی پردکامیه و ولگا و زاکامیه گسترده شده است. درختان برگْریز، پوشش غالب جنگلها (ح 85% از کل عرصههای جنگلی) را تشکیل میدهد و مشتمل است بر بلوط، نمدار، غان و سپیدار. در میان مخروطیان، کاج بیشترین عرصه (12% کل جنگلها) را دارد (بخارایف، ص XIV ).آب و هوای تاتارستان قارهای معتدل است ( د.آ. ، همانجا؛ ) دائرةالمعارف جغرافیا ( ، ص 421) و زمستانهای طولانی و سخت و تابستانهای گرم دارد. میانگین دمای آن در دی بین ْ13- در جنوبغربی تا ْ8 ر14- در شمال و مشرق (و گاهی تا ْ18- ) و در تیر بین ْ6ر18 در شمال تا ْ6ر19 در جنوب در نوسان است. میانگین بارش سالانه بین 420 تا 510 میلیمتر با بیشترین بارش در تابستان است (همانجاها).تاتارستان 430 گونه جانور مهرهدار و صدها گونه جانور بیمهره دارد و گرگ، روباه، خرگوش، خروس سیبری و میشمرغ در آن یافت میشود. از دریاچهها و رودهای آن ماهی صید میشود (بخارایف؛ د. آ. ، همانجاها).تاتارستان یکی از توسعه یافتهترین مناطق اقتصادی فدراسیون روسیه است. کشاورزی آنکه در 1377ش/ 1998، 8 ر13% نیروی کار را جذب کرده بود، شامل تولید غلات، پرورش دام، باغداری و زنبورداری است. محصولات عمدة آن گندم، ذرت، حبوبات، ارزن، سیبزمینی، چغندرقند، شاهدانه، توتون، سیب، لبنیات و فرآوردههای دامی است ( ) قلمرو فدراسیون روسیه ( ، ص 99؛ بریتانیکا ، همانجا).بخش صنعت حدود 1ر26% از نیروی کار تاتارستان را جذب کرده است. مهمترین مراکز صنعتی آن عبارتاند از: قازان، نابرژنیه چلنی، زلنودولسک، نیژنی کامسک، چیستوپل، بوگولما و آلمتیفسک . صنایع نفت و خودروسازی، بویژه تولید کامیون «کاماز»، در نابرژنیه چلنی پایهریزی شده است و مجتمع پتروشیمی قازان اورگ سینتز ، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان پلیاتیلن اروپا بهشمار میرود (همانجاها). نخستین چاه نفت تاتارستان در 1322ش/ 1943 حفر شد. لولههای نفت که از مشرق به مغرب آن کشیده شده است، نفت خام چاههای آلمتیفسک، دومین خط لولة نفت صادراتی روسیه به اروپا، را انتقال میدهند ( بریتانیکا ، همانجا). شرکت نفت تاتارستان (تاتنفت ) چهارمین شرکت بزرگ نفتی روسیه است ( ) قلمرو فدراسیون روسیه ( ، همانجا). استخراج گاز طبیعی در نیژنایا ماکتاما متمرکز شده و صنایع شیمیایی عمدتاً در قازان، مندلیفسک و نیژنی کامسک گسترش یافته است. صنایع مهندسی عموماً در شهرها و در پیرامون مسیر رودهای ولگا و کاما، بویژه در زلنودولسک و چیستوپل، مستقر شده است و کاغذ و مقوا در مامادیش و شهرهای نزدیک آن تولید میشود ( بریتانیکا ، همانجا).در 1376ش/1997 حدود هزار کارخانة تاتارستان به بخش خصوصی واگذار شد ( ) قلمرو فدراسیون روسیه ( ، ص100).با وجود مشکلات بعد از انتقال، مؤسسات عالی تحقیقاتی، تاتارستان را به مرکز آموزشهای عالی و فنّاوریهای مختلف تبدیل کرده است. این فنّاوریها مشتمل است بر تولید عدسی، لیزر، فنّاوریهای پیشرفتة نفت و گاز، تولید کمپرسور و پمپ، صنایع هوانوردی، ساخت تانکرهای رودخانهای ـ دریایی و کشتیهای مسافربری و هیدروفیل، تولید رایانه و یخچال و لوازم دیگر (بخارایف، ص190). تاتارستان دارای مؤسسات آموزش عالی از جمله دانشگاه دولتی قازان و دیگر مؤسسات تخصصی است ( بریتانیکا ، همانجا).تاتارستان منابع طبیعی مهمی دارد. از نظر منابع نفتی (هیدروکربورها)،اینمنطقه در 1377ش/1998 جزو هجده کشور اول جهان بود. قسمتی از منابع نفت و گاز ولگا ـ اورال در این جمهوری واقع شده و منابع و ذخایر بسیاری از گچ و شن و ماسه و کانیهای ارزشمند دیگر و نیز چشمههای معدنی در آن وجود دارد ( د.آ. ، همانجا؛ ) قلمرو فدراسیون روسیه ( ، ص 99).جمعیت تاتارستان در 1377 ش/ 1998، 000 ، 774 ، 3 تن بوده است ( ) وطن: تاریخ، مردمان و مناطق روسیه ( ، ص741). طبق آمار 1367ش/ 1988، 9ر40% از مردان تاتار و 2ر42% از زنان تاتار همسران غیرتاتار داشتند (کمیتة دولتی آمار اتحاد جماهیر شوروی ، ص35) و بنابر آمار 1368ش/ 1989 حدود 2ر83% از تاتارها به زبان تاتاری سخن میگفتند. روسی زبان دوم 8 ر70% از جمعیت بود و زبان دوم 3ر5% از جمعیت نیز زبانهای غیرتاتاری و غیرروسی بود (همان، ص 30).در تاتارستان مردمانی از هفتاد قوم زندگی میکنند که بیشتر آنها تاتار و روساند. در 1368 ش/ 1989، 5ر48% سکنه، مسلمان (تاتارها) و 3ر43% مسیحی ارتدوکس (روسها و دیگر اسلاوها) بودند (بخارایف، ص XIV ، 44).روسها واژة تاتار را قرنهای متوالی به مسلمانان ترکتبار ساکن روسیة اروپایی اطلاق میکردند؛ باوجوداین، تاتار بهمعنای اخص غالباً به قبایل ترک، بویژه قِپچاقها، گفته میشد که بخش اعظم ارتش مغول را تشکیل میدادند و در سدة هفتم/ سیزدهم به روسیه هجوم آوردند. روسیة کنونی مرکز بخش غربی امپراتوری مغول را تشکیل میداد و به «اولوس جوجی» یا «اردوی زرّین» شهرت داشت. حاکمان این بخش، اعقاب بلافصل چنگیز بودند، ولی ترکها در این بخش چنان نیرومند بودند که تا اوایل سدة هشتم / چهاردهم، بر اردوی زرّین سلطه یافتند و این بخش به کشوری ترکزبان تبدیل شد. باوجود وسعت زیاد قلمرو اردوی زرّین * ، ساختار آن همچنان بر پایة اتحاد قبایل باقی ماند و از همان آغاز، گروههای بسیاری از پیکرة اصلی جدا شدند و جوامع و اردوهای مجزایی، مانند نوگایها و کریمهایها و ازبکها و تاتارها، تشکیل دادند (آکینر، ص 65ـ66؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تاتار * ).به این ترتیب عنصر ترکی یا قپچاقی در منطقهای وسیع، از مرزهای لهستان کنونی تا دامنههای رشتهکوههای پامیر و از دریای سیاه تا سیبری، گسترده شده بود. از زمان فروپاشی اردوی زرّین، تاریخ هریک از این گروهها، به مسیر جداگانهای افتاد و بتدریج برخی از آنها نامهای جدید یافتند. با اینحال، واژة تاتار همچنان به قبایل ترک ساکن نواحی ولگا اطلاق میشد و آنها به عنوان تجسم اصلی اردوی زرّین باقی ماندند.با ادامة انشعاب، خانات آستاراخان و قازان در اواسط سدة نهم/ پانزدهم تشکیل شد، اما ایوان مخوف (حک : 954ـ 992/ 1547ـ1584) در 959/ 1552 قازان و در 963/ 1556 آستاراخان را تسخیر کرد (آکینر، ص 66). تاتارها که حدود سیصد سال بر آن نواحی سلطه داشتند، پس از سقوط خانات، تحت سلطه درآمدند و عدهای از آنان برای نزدیکی به روسها تمایل نشان دادند. تاتارها بسیار متفرق و منشعب بودند و برای حفظ سرزمین خود به پشتیبانی مردم محلی نیاز داشتند، به همین سبب با خاندانهای شاهزادگانِ روس وصلت کردند تا از حمایت آنان برخوردار شوند. گرویدن تاتارها به اسلام به دنبال مسلمان شدن نصیبخان ازبک (حک : 712ـ 742/ 1312ـ1342)، مانع همکاری متقابل با روسها نشد (همانجا). تا سدة دهم/ شانزدهم، تعدادی از نجبای تاتار نفوذ فوقالعادهای در بین روسها داشتند، پس از سقوط آستاراخان و قازان نیز این وضع استمرار یافت (همان، ص 68). به نوشتة بنیگسن و براکسآپ (ص 111) نخستین مقابلة تاتارها با روسها، یک سال پس از سقوط قازان صورت گرفت که تا 964/ 1557 ادامه یافت و رهبر آن شخصی به نام سیدحسین بود که سرانجام دستگیر و اعدام شد.روسیه، پس از تشکیل حکومت مرکزی، در صدد سلطه بر اقوام مسلمان نواحی ولگا (تاتارها و باشقیرها)، سیبری، آسیای مرکزی و قفقاز برآمد، اما همة اقوام مسلمان مدتی طولانی در برابر آن ایستادگی کردند (آوتورخانوف، ص140ـ141). روسها تصرف نظامی سرزمینهای مسلمانان را با سیاست نظامیافتة استعماری دنبال کردند و سرانجام، طبقات حاکم تاتار از میان رفتند، مسلمانان از قازان اخراج شدند و غنیترین زمینهای آنان مصادره شد. روسها در سراسر منطقه قلعههای تدافعی ساختند و تاجران و صنعتگران روس را در آنجا اسکان دادند. در پایان قرن دهم/ شانزدهم، اقوام گوناگونی در سرزمین سابق قازان سکونت داشتند و در پایان قرن دوازدهم/ هجدهم بیشتر جمعیت قلمرو کنونی جمهوری خودمختار تاتارستان روستبار بودند (براکسآپ، ص 320).پس از یک دورة نسبی آزادی ادیان، در دوران ایوان مخوف تبلیغ مذهبی شدیدی آغاز شد و تعداد نسبتاً زیادی از تاتارها، مسیحی ارتدوکس شدند، اما به جای زبان روسی، برای خواندن و نوشتن از زبان تاتاری استفاده میکردند. امروزه آنان به صورت جامعهای مجزا، به نام «استاروکریاشن»ها، باقی ماندهاند و از تاتاری به عنوان زبان دینی استفاده میکنند. از دوران حکومت اولین رُمانفها (1022ـ 1335/ 1613ـ1917) تا دورة کاترین دوم (1175ـ1211/ 1762ـ1796) اقدامات گوناگونی برای ریشهکن کردن اسلام صورت گرفت؛ مساجد تخریب و املاک وقفی مصادره شد، مدارس ویژهای برای فرزندان تاتارهای مسیحیشده گشایش یافت، مسلمانان از روستاهایی که تاتارهای مسیحیشده داشتند به نقاط دوردست تبعید شدند، تبلیغ اسلام جرم محسوب گردید و مجازات مرگ برای آن در نظر گرفته شد. پطرکبیر به این فعالیت مسیحیها توانی تازه داد. در دوران فرمانروایی او (1093ـ1137/ 1682ـ1725) و آنا (حک : 1143ـ 1153/ 1730ـ1740) مسلمانان بسیاری تحت تعقیب قرار گرفتند یا دستگیر شدند. در فاصلة سالهای 1153 تا 1156/ 1740ـ1743، از 536 مسجد ناحیة قازان، 418 مسجد تخریب شد (همان، ص321؛ رورلیچ، ص 41). این سیاستها، مهاجرت بزرگ تاتارها را به سوی ترکستان و استپهای قزاقستان و سیبری به دنبال داشت. قیامهای بزرگ مردمی را نخست فئودالها و سپس دو قزاق به نامهای استپان رازین (در 1081ـ1082/ 1670ـ1671) و پوگاچف (در 1187ـ1189/ 1773ـ1775)، رهبری میکردند (براکسآپ، همانجا). روسیه اقوام مغلوب را به تغییر دین مجبور میکرد (آوتورخانوف، ص 141) و ظاهراً به همین سبب تاتارها قیام کردند. تاتارها در کنار همسایگان مسلمان خود، باشقیرها، در قیام پوگاچف فعال بودند. کلیة این قیامها سرکوب شد و در اوایل قرن سیزدهم/ اواخر قرن هجدهم روحیة مقاومت در تاتارها و باشقیرها از بین رفت (بنیگسن و براکسآپ، ص112). بعد از قیام پوگاچف، سیاست تغییر دین اجباری اشتباه تشخیص داده شد. کاترین دوم اسلام را دین قانونی تاتارها اعلام کرد. او تبلیغات ضداسلام را متوقف کرد و هیئت روحانی مرکزیِ مسلمانان را در 1197/ 1783 در اورنبورگ به وجود آورد. تا یک قرن پس از آن، بازرگانان تاتار با دولت روسیه همکاری میکردند (براکسآپ، همانجا). در دورة الکساندر دوم (1271ـ 1298/ 1855ـ1881) به منظور ادارة امور مسلمانان، در 1295/ 1878 در اورنبورگ و اوفا انجمنهای روحانی تشکیل شد. مفتیها رئیس این انجمنها بودند، وزارت کشور آنها را تعیین میکرد و به آنان حقوق میداد (آوتورخانوف، همانجا).در آستانة ورود به دوران معاصر، که در روسیه تقریباً مصادف با سلطنت کاترین دوم بود، مسلمانانِ روسیه از پیشرفت اقتصادی بسیاری برخوردار بودند و بازرگانان تاتار ولگا دادوستد با روسیه و چین و آسیای میانه را در دست داشتند. آنان سنّتی و محافظهکار بودند و میخواستند اسلام را در روسیه از تأثیر جریانهای اصلاحطلبی ــ که در اواخر قرن دوازدهم/ اواخر قرن هجدهم در جهان اسلام پدیدار شده بود ــ دور نگه دارند. در 1197/ 1783 کاترین دوم فرمان تأسیس تشکیلاتی رسمی و اسلامی به نام «دایرة افتا» را صادر کرد (بنیگسن و براکسآپ، ص 120). پذیرفتن سیاست همسانسازی دینی از نظر مسلمانان محافظهکار، بسیار دشوار بود و تنفر برگزیدگان تاتار را از روسها برانگیخت. تاتارها دریافته بودند که برای ادامة حیات جامعة خود، باید به حقوق برابر فکری و فرهنگی و اقتصادی با روسها دست یابند و میخواستند اسلام را به عنوان اساس جامعة مسلمان تاتار حفظ کنند، امت اسلامی را متحد سازند و همة درگیریهای اجتماعی و تعارضهای جامعة خود را از میان بردارند. این طرز تفکر سبب پیدایش نوعی اندیشة اصلاحطلبانه و تجدد شد که تاتارها آن را «جدیدیسم» (رجوع کنید به جدیدها * ) نامیدهاند. این جنبش به عنوان اصلاح دینی آغاز شد و آغازگر آن، شهابالدین مرجانی (متوفی 1306/ 1889) بود (براکسآپ، ص 321ـ 322).تاتارهای ولگا در غربیترین قسمت روسیه ساکناند. از میان گروههای متعدد آنها، دو گروه قازانی و میشار اهمیت بیشتری دارند. اگرچه هریک از این دو گروه از لحاظ زبان و نژاد تفاوتهایی دارند، ولی این تفاوتها مانع ظهور زبان و فرهنگ مشترک در میان آنان نشده است (رورلیچ، ص 3). تاتارهای ولگا از نیمة دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم ترجیح دادند که خود را با سایر مسلمانان یکی بدانند، اما علاوه بر تاتار ولگا، قومْ نامهایی نظیر قازانی * (قازانلی)، بلغار * ، میشار و نیز تاتار را به کار بردند، با وجود این روسها و اقوام دیگر، آنان را تاتار نامیدهاند. ترجیح قومْنامهایی جز تاتار ممکن است واکنشی در برابر یکی انگاشتن تاتارهای ولگا با تاتارهای مغول بوده باشد (همانجا). در پایان سدة سیزدهم/ نوزدهم، متفکران برجستة تاتار، چون قیوم ناصری و شهابالدین مرجانی، نقش مهمی در احیای قومْنام تاتار داشتند. مرجانی، قازانیها را قانع ساخت که از تاتارنامیدن خود شرمسار نباشند. روسها واژة تاتار را مانند دشنام به کار میبردند و بعضی تاتارها تاتار بودن را نوعی کاستی میدانستند و از آن متنفر بودند و اصرار داشتند که تاتار نیستند، بلکه مسلمانند. ظاهراً احساس حقارتی که روسها به تاتارها تلقین کرده بودند، تا به امروز در میان تاتارها باقی مانده است (رورلیچ، ص 3ـ4).به نوشتة بنیگسن و براکسآپ، شهابالدین مرجانی تأثیر عمیقی بر گروهی از متفکران تاتار گذاشته بود که منجر به توجه آنان به مسئلة عقبماندگی علمی و سیاسی مسلمانان در روسیه شد. آنان سعی کردند در جنبش اصلاح دینی، راهحلی برای این مسائل بیابند و توانستند اسلام را در روسیه احیا کنند (ص 123ـ 124). در 1323/ 1905 اسلام در روسیه تشکیلات دینی قدرتمندی داشت، به طوری که در جامعة مسلمانان 000 ، 25 مسجد و بیش از پنجاه هزار روحانی و هزاران مکتب و مدرسه فعالیت داشتند که از نظام آموزشی «جدید» اسماعیل گاسپیرالی * (متوفی 1332/ 1914) پیروی میکردند. ادبیات اسلامی جدید به وجود آمد که به اصلاحات دینی و سیاسی میپرداخت و جراید گوناگون به تمام زبانهای رایج در مناطق مسلماننشین روسیه منتشر شد (همان، ص 124). این نهضت اصلاحطلب قدرتمند، به رهبری تاتارهای ولگا، سبب ایجاد دو جناح مختلف روحانیان اسلامی شد: عناصر لیبرال و جوانتر که «جدید» نام داشتند، خواهان اصلاحات بودند و در این راه، حتی در مخالفت با سلطنت تزاری، از بورژوازی انقلابی روس جانبداری میکردند؛ سنّتگرایان یا «قدیمیست»ها که از لحاظ دینی و سیاسی محافظهکار و به تزار وفادار بودند (همانجا).نهضت جدید در 1323/ 1905 در تاتارستان رواج یافته بود (همان، ص 124ـ125). تاتارهای ولگا در آستانة انقلاب 1323/ 1905، ملتی توسعهیافته و دارای تجربه و درایت سرمایهداری و صنعتی بودند. پس از شکست ارتش روسیه در 1323/1905 در منچوری، جنبش جدیدها، سیاسی هم شد. سه همایش اسلامی در 1323 و 1324/ 1905 و 1906 برگزار شد و اتحادیة مسلمانان با عنوان «اتفاقالمسلمین» تحت سرپرستی و حمایت شخصیتهای برجستة تاتار، مانند عبدالرشید ابراهیموف و یوسف آقچورا و صدری مقصودی، بنیان گذاشته شد که هدف آن برابری حقوق مدنی برای مسلمانان، آزادی دین و آموزش و پرورش و مطبوعات بود (براکس آپ، ص 322).تاتارهای ولگا و قِرْم (کریمه)، نخستین و بیشترین کسانی بودند که باب دیدار از عثمانی را گشودند. درپی آنان ترکستانیها و قفقازیها نیز به آنجا رفتند. مدتها پیش از 1323/ 1905 در میان بسیاری از مسلمانان روسیه، چه محافظهکار و چه لیبرال، فرستادن کودکان به مدارس استانبول و قاهره و مدینه و دانشگاه استانبول متداول بود. بسیاری از علما و نویسندگان و رهبران سیاسی که بعدها در نهضت احیای فکری و سیاسی روسیه شرکت داشتند، تحصیلکردههای عثمانی و مصر و عربستان بودند. نفوذ عثمانی بویژه در آسیای میانه محسوس بود (بنیگسن و براکسآپ، ص 155).در 1326/ 1908 که امپراتور روسیه با خواستهای ملیگرایانة مسلمانان مخالفت کرد، مسلمانان تاتار امید به اصلاحات را از دست دادند و رهبری جنبش ناسیونالیستی بیشتر انقلابی و افراطی گردید (براکسآپ، همانجا). پس از برقراری حکومت شوروی در 1335/ 1917، جایگاه اسلام در زندگی تاتارها محدود شد ( ) دایرةالمعارف تاتارستان ( ، ص228). تا پیش از آن، بجز آذربایجانیها، مسلمانان دیگری در حزب بلشویک نبودند، ولی در فاصلة ربیعالا´خر 1335/ فوریة 1917 تا پایان یافتن جنگ داخلی، جدیدهای تاتار در کنار هزاران مسلمان، به عضویت حزب کمونیست درآمدند (بنیگسن و براکسآپ، ص 140). انقلاب و جنگ داخلی، تمام قلمرو مسلمانان روسیه را دربرگرفت. اغلب مسلمانان تاتارستان تا 1300ش/ 1921، به جهت عملکرد نادرست ژنرالهای ارتش سفید (جریان ضدانقلاب شوروی، در مقابل ارتش سرخ) و نیز تبلیغات گستردة بلشویکها، از حکومت شوروی حمایت میکردند. جمهوری شوروی تاتار ـ باشقیر با فرمان کمیساریای خلق امور اقوام روسیه در نهم جمادیالا´خرة 1336/ 23 مارس 1918 تشکیل شد. در آغاز جنگ داخلی، این فرمان لغو شد و با ایجاد جمهوری خودمختار سوسیالیستی تاتارستان در نهم رمضان 1338/ 27 مه 1920 ملیگرایان تاتار امید خود را به ایجاد دولت بزرگ ترک در ولگا از دست دادند (براکسآپ، ص 323). از 1300ش/ 1921 هرگونه فعالیت اجتماعی و سیاسی، مشروط به کسب مجوز از حزب کمونیست بود. به همین سبب کمونیسم ملی مسلمانان تاتار خیلی زود در مسیر جدایی از حزب قرار گرفت. از 1302 تا 1307ش/ 1923ـ 1928 نهضت مخالفت از سوی مسلمانان تاتار، همچنان فعالیت داشت. بزرگترین نمایندة کمونیسم ملی مسلمانان، میرسعید سلطان گالییف بود که در حزب کمونیست، کمیساریای مرکزی مسلمانان، هیئت نظامی مسلمانان و هیئت اجرایی حزب کمونیست تاتارستان عضویت داشت (همانجا). سلطان گالییف که در بین مسلمانان تاتارستان محبوبیت یافته بود، به جرم توطئة ملیگرایانة ضدانقلابی علیه قدرت شوراها، به دستور استالین در اردیبهشت 1302/ مه 1923 دستگیر شد. او را در 1307 ش/ 1928 آزاد کردند، ولی در 1308ش/ 1929 به اتهام خیانت بازداشت و به ده سال کار اجباری در اردوگاه کار محکوم کردند و در 1318 ش/ 1939 به دستور استالین اعدام شد (همان، ص324). حزب کمونیست شوروی، همکاران سلطان گالییف و تاتارهای کمونیست راستگرا را به اتهام «ایجاد حزبی غیرقانونی، ضدانقلابی، ضدشوروی، ضدکمونیست، و ارتباط داشتن با شورشیان باسماچی ترکستان و حزبملی تاتارهای کریمه و مهاجران سفید و امپریالیستهای بریتانیایی» محکوم کرد (همان، ص 325).از 1303 تا 1318ش/ 1924ـ1939 دو جناح حزب کمونیست تاتارستان، یعنی راستگرایان طرفدار سلطانگالییف و چپگرایان شامل همة کمونیستهای روسی، با یکدیگر درگیری سیاسی داشتند که به تصفیة برگزیدگان سیاسی و روشنفکران تاتارهای مسلمان انجامید (همان، ص 324).امروزهاغلب مورخان روس تأییدمیکنند که سیاست اشتراکی کردن، مصادرة زمینهای کولاکها و ایجاد مبارزة طبقاتی در جامعة تاتار در فاصلة سالهای 1302 تا 1307ش/ 1923ـ 1928 بسیار نسنجیده و ناشیانه بود که منجر بهایجاد موج شدیدی از ملیگرایی اسلامی در حزب کمونیست تاتار و «کامسومول » (اتحادیة جوانان کمونیست) شد. پس از فروردین 1305/ آوریل 1926 دو جناح حزب کمونیست تاتارستان در یک جبهة ملی متحد شدند و کوشیدند اجرای سیاستهای حزب کمونیست را متوقف کنند. آنان روسهای کمونیست را به اجرای سیاستهای امپریالیستی مخالف با منافع ملی تاتارستان متهم کردند (همان، ص 325).در جنگ جهانی دوم (1939ـ1945) که شوروی نیز درگیر شد، برای تمرکز نیروها در دفاع از مرزها، نبرد با ملیگرایی بویژه با مسلمانان روند کندتری گرفت. با پیشنهاد عبدالرحمان رسولاف (مفتی تاتار اوفا و یکی از معدود روحانیان طرفدار نهضت جدیدها که از اتهامات سیاسی و دینی جان سالم به در برده بود) مبنی بر عادیسازی روابط دولت و مسلمانان، استالین برای حفظ یکپارچگی شوروی، با او موافقتنامهایامضا کرد که در آن به اسلام شکل قانونی و رسمی داده شده بود (همان، ص 325ـ326). در این دوره، مسلمانان شاهد رفتارهای نرمتر دولت شوروی بودند به طوری که به دستور استالین، قرآنی که در زمان تزارها از مسلمانان گرفته شده بود، به آنان اعاده شد و مسلمانان جشن و سرور بهراه انداختند (حکیم اوغلو، ص 75). کمونیستها مسجد اورنبورگ را نیز به باشقیرها و برج سویونبیکه واقع در قازان را، که عبادتگاه ملی و مذهبی تاتارها به شمار میرفت، به تاتارها تسلیم کردند (همان، ص 77).در تاتارستان پس از جنگ جهانی دوم، برنامة فشردة صنعتی و شهری شدن به اجرا درآمد و تعداد زیادی روس به این جمهوری مهاجرت کردند که سبب برهم خوردن ترکیب قومی جمعیت و دوقطبی شدن جامعه در تاتارستان شد. تاتارها عمدتاً در جوامع روستایی، دهقان بودند و روسها در شهرها کارگر و متخصص بخش صنعت. تاتارها مهاجرت به شهر را دیرتر از روسها شروع کردند. مهاجرت آنان از 1309 تا 1329 ش/ 1930ـ 1950 با روندی تقریباً ثابت ادامه داشت. در اواخر دهة 1330ش/ 1950 فاصلة تاتارهای شهری و روستایی بیشتر شد (براکسآپ، همانجا).پس از «گلاسنوست» (فضای باز سیاسی) در دهة 1360ش/ 1980، روشنفکران تاتار بار دیگر رهبری احیای فرهنگی و تحکیم هویت تاتاری را برعهده گرفتند (همان، ص 327). بنیانگذاری «مرکز عمومی تاتار» اهمیت ویژهای در این احیا داشت (همانجا). این مرکز تدوین و اجرای قانون را برای تنظیم روابط سازمانهای فرهنگی و آموزشی و علمی جمهوری تاتارستان با تاتارهای ساکن خارج، به منظور تضمین تحکیم فرهنگی ملت، ضروری میداند. فعالیتهای این مرکز در سه سطح انجام میشود: ایجاد شوراهای ملی در مناطقی که تاتارها در اکثریتاند یا حدود نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، به وجود آوردن خودمختاری فرهنگی در مناطقی که تاتارها اکثریت دارند اما نسبتاً پراکندهاند، وایجاد سازمانهای محلی در مناطقی که جمعیت تاتارها کم است (همان، ص 330ـ 331).در مرداد 1368/اوت 1989، همزمان با بزرگداشت یازدهمین قرن پذیرش اسلام به عنوان دین رسمی در پادشاهی بلغارها، در تاتارستان همین جشن به عنوان «نخستین جشنوارة واقعی ملی» برگزار شد (همان، ص 319ـ320). در دهة 1370ش/ 1990 جایگاه اسلام در میان تاتارها مستحکم شد. در آغاز 1377ش/ 1998 در تاتارستان بیش از هفتصد انجمن اسلامی به ثبت رسید. در آموزشگاههای دینی تاتارستان بیش از هزار طلبه تحصیل میکنند ( ) دایرةالمعارف تاتارستان ( ، ص 228).پس از چهار قرن تحمل آزار مذهبی، تاتارهای ولگا توانایی فوقالعادهای برای مسلمان ماندن پیدا کردهاند. امروزه آنان حداقل در سرزمین مادری خود (در ولگای میانی و اورال)، عمیقاً وابسته به اسلاماند و درصد زیادی از روحانیان رسمی و طلاب دو مدرسة علمیة بزرگ آسیای مرکزی (مدرسة میرعرب در بخارا و مدرسة امام بخاری در تاشکند) تاتارند (براکسآپ، ص 333). روحانیان تاتار با پیروی از علمای طرفدار جدیدها، وارد صحنة سیاسی و فرهنگی جامعة خود شدهاند (همانجا).در قلمرو تاتارستان چند نوع مسجد وجود داشته است: مسجد محله برای ادای نمازهای پنجگانه، مسجد جمعه برای برگزاری نماز جمعه، مسجد کبیر، مسجد مرکزیِ پایتخت، مصلا (میدان باز برای برگزاری نماز عید). از قرن دهم/ شانزدهم به بعد، تنها مسجد محله و مسجد جمعه کاربرد داشته است ( ) دایرةالمعارف تاتارستان ( ، ص 355). از مساجد قدیمی تاتارستان اینهاست: اسکیتاش که در 959/ 1552 ساخته و در 1246/ 1830 بازسازی شده است (همان، ص 228)، مساجد نورعلی و خانْسْکی و قلشریف و آتوچیوا که همزمان با شهر قازان تأسیس شدهاند. از میانة قرن دهم تا نیمة اول قرن دوازدهم/ اواسط شانزدهم تا اوایل هجدهم مساجد را ویران کردند. مساجد مرجانی و آناپایف در اوایل دهة 1180/ اواخر دهة 1760، مساجد گالییف، اسکیتاش، پیرویه ، پاراخاوایه و گالوبایه در نیمة اول قرن سیزدهم/ نوزدهم بنا شدهاند (همان، ص 243).مساجدی که در مناطق پرجمعیت تاتارستان ساخته میشود، عموماً دارای یک مناره و محراب است. در ساخت مسجد محله از سنّتهای مردمی الهام گرفته میشود. مسجد جامع یک یا دو طبقه ساختمان، یک یا چند شبستان و مناره و گنبد دارد. در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم/ نوزدهم و اوایل بیستم به سبکهای گوناگون مسجد ساخته شده است، از جمله سبک باروک (مساجد مرجانی و آناپایف در قازان)، کلاسیک (مساجد گولوبوی و اسکیتاش و بارودیه در قازان، مسجد یارماروچنایا در شهر نیژنینوووگورود )، التقاطی (مساجد روزوویا ، سیننایه ازی ، ماوسکویه ، در قازان) و جدید (مسجد زاکابونایه در قازان؛ همان، جاهای متعدد). در زمان شوروی مسجدی ساخته نشد. در دهة 1310 ش/ 1930 همة مساجد، جز مسجد مرجانی، تعطیل شدند (همانجا).در دهة 1370 ش/ 1990 ساخت مسجد به سبک سنّتی و جدید آغاز گردید، از جمله مسجد بلغار (1370ش/ 1991) با منارهای بهبلندی 31 متر و مدرسهای (1376ش/1997) در کنار آن، مسجد حُذَیفةبن یمان (1375ـ1376 ش/ 1996ـ1997) در قازان، مسجد توبه (1371 ش/ 1992) در نابرژنی چلنی و مسجد مدینه (1376ش/1997) در قازان (همان، جاهای متعدد).منابع: شیرین آکینر، اقوام مسلمان اتحاد شوروی ، ترجمة محمدحسین آریا، تهران 1367ش؛ عبدالرحمان آوتورخانوف، مسئلة اقلیتهای ملی در شوروی ، ترجمة فتحاله دیدهبان، تهران 1371ش؛ ماری براکسآپ، «تاتارهای ولگا»، در ملیتهای شوروی: مجموعة 21 مقاله ، زیرنظر گراهام اسمیت، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1375 ش؛ آلکساندر بنیگسن و ماری براکسآپ، مسلمانان شوروی: گذشته، حال و آینده ، ترجمة کاوه بیات، تهران 1370ش؛ اسماعیل حکیم اوغلو، مسلمانان روسیّه چگونه بدام کمونیستها اسیر شدند؟ ، ترجمة سعید سخاوند، قم: پیام اسلام، ] بیتا. [ ؛A ¦zarba ¦yja ¦n Sa ¦vet Ensiklopediya ¦s i , Baku 1976-1987; Ravil Bukharaev, The model of Tatarstan under Presiden Mintimer Shaimiev , Surrey 1999; Encyclopaedia Britannica , Chicago 1998 (computer disk), s.v. "Tatarstan"; Geograficheskiy Ensiklopedicheskiy Sla ¦var , Moscow 1986; Gosudarstvenniy Komitet SSSR po Statistike. Informatsionno Izdatelskiy Sentr, Narodnoye Khozyaystvo SSSR v 1989g.: Statisticheskiy Ez §egodnik , Moscow: Informatsionno Izdatelskiy Sentr, Finansi i Statistika, 1990; Otechestvo: Istoriya, Lyudi, Regioni Rossii , compiled by A. P. Gorkin and V. M. Karev, Moscow 1999; Azade-Ay íe Rorlich, The Volga Tatars: a profile in national resilience , California 1986; Tatarskiy Ensiklopedicheskiy Slovar , Kazan 1999; The Territories of the Russian Federation , London 1999.