تابوت (2) ، صندوقی برای حمل و نگهداری و دفن مردگان. بنابر شواهدی، انسانها از قدیمترین زمانها تابوت را از چوب و سنگ و فلز و سفال و پوست حیوانات میساختهاند که شکل و اندازة آن در میان اقوام گوناگون، فرق داشته است (رجوع کنید به توحیدی و خلیلیان، ص250ـ260).تابوت در جهان باستان وسیلهای تجملی بود و برای حمل اجسادِ بزرگان یا متموّلان به کار میرفت. در میان یونانیان و رومیان و سپس مسیحیان سدههای میانه تابوت اثری هنری تلقی میشد، اما بتدریج کاربرد آن همگانی شد و جنس و اندازه و آرایههای آن، پایگاه اجتماعی شخص مرده و خویشاوندانش را نشان میداد ( بولشایا ، ج 12، ص 625).از جملة قدیمترین تابوتهای بجا مانده، تابوتهای بزرگ و گاه طلایی فراعنة مصر است که علاوه بر نقشهای آیینی، نقش پیکر مرده نیز بر بدنة آن دیده میشود (سلیم حسن، ج 3، ص 535 به بعد، ج 6 ، ص 22، 118). مصریان برای آپیس، گاو مقدّس، نیز تابوتهایی باشکوه میساختهاند (همان، ج 7، ص 622؛ القاهرة فیألفعام ، تصویر 23، 45؛ سامی، ج 1، ص 213). در بین برخی از اقوام سیبری و قبایلِ بومی امریکا و استرالیا نیز استفاده از تابوت مرسوم بوده است ( بولشایا ، همانجا).دربارة استفادة اعراب پیش از اسلام از تابوت اطلاعی در دست نیست. براساس منابع کهن، پس از اسلام اولین بار برای حمل جسد حضرت فاطمه سلاماللّه علیها، از تابوت استفاده شده است؛ بدینترتیب که اسماء بنت عُمَیْس، به روشی که در حبشه دیده بود، از چوب خرما، تابوتی برای آن حضرت ساخت تا جسد وی هنگام حمل نمایان نشود (ابنسعد، ج 8، ص 18؛ ابونعیم، ج 2، ص 43). گزارشهای بسیاری نیز دربارة استفادة مسلمانان از تابوت، در سراسر قلمرو اسلام در طول تاریخ، برای حمل اجساد بزرگان در دست است. طبری (ج 4، ص300) و مسکویه (ج 1، ص270ـ271) بهحمل جنازة یزدگرد سوم (10ـ30 یا 31) از مرو به اصطخر با تابوت اشاره کردهاند. ابنجُبَیر (ص 18) از تابوتی نقرهای سخن گفته است که سر امام حسین علیهالسلام را در آن نهاده بودند. در منابع به استفاده از تابوت برای حمل جسد برخی سلاطین اشاره شده است، از جمله حمل جسد صلاحالدین ایوبی (حک : 564 ـ589)، مؤسس سلسلة ایوبیان (رجوع کنید به ابوشامه، ج2، ص 214)؛ ابویعقوب یوسف اول (حک : 558 ـ580)، از امرای موحدون (مراکشی، ص 261)؛ و تیمور (حک : ح 771ـ916؛ خواندمیر، ج 3، ص 536). اجساد صاحبمنصبان، نظیر والیان (برای نمونه رجوع کنید به ابنجبیر، ص 92) و قضات (رجوع کنید به مقریزی، ج 1، ص 149)، را نیز تا هنگام خاکسپاری در تابوت نگه میداشتند.مسلمانان اغلب از تابوت بدون سرپوش برای حمل جسد استفاده میکنند و مرده را، برخلاف مسیحیان، بدون تابوت به خاک میسپارند، اما گاه جسد را مومیایی و با تابوت سربسته حمل و دفن میکردهاند، مثلاً در مورد تیمور همین کار را کردهاند (رجوع کنید به د. ازبکستان ، ج 9، ص 531؛ نیز رجوع کنید به خاکسپاری * ).برخی از مسلمانان سرزمینهای غربی و مسیحیان تابوت را سرکافگ میگویند. ریشة این واژه یونانی است و عموماً به تابوتی که با اصول معماری طراحی شده باشد اطلاق میشود. سرکافگ بر دو نوع است: صندوقی که مرده را با آن حمل یا دفن میکنند، مانند تابوت سنگی مشهور اسکندر، به نام «سرکافگ اسکندر »، و صندوقی که روی مزار بزرگان دینی قرار میدهند که معادل آن ضریح در میان مسلمانان است (گودوین ، ص 66ـ67 ؛ نقشبندی، ص 192ـ210؛ شهبازی، ص 255).پیشینة استفاده از تابوت در ایران، به مراسم سوک سیاوش، حدود سه هزار سال پیش از میلاد، بازمیگردد. در این آیینِ بسیار کهن، تابوت نماد پیوند انسان با عالم برتر بوده است (حصوری، ص 62ـ 65). در ایران باستان از تابوتهای فلزی و سنگی و سفالی استفاده میشده است، نمونههایی از تابوتهای سفالین متعلق به دورة اشکانی یافته شده است (وزیری، ج 1، ص 157). مغان ایران باستان، جسد مردگان را در ریگزارها یا در دخمههایی میگذاشتند تا حیوانات وحشی، گوشت آن را بخورند. گاه نزدیکانِ شخصِ مرده، گوشت را از استخوان جدا میکردند، زیرا گوشت را از آنِ اهریمن و استخوان را از آنِ اهورامزدا میدانستند (گیرشمن ، ص 173؛ نیز رجوع کنید به هرودوت ، ص 76)، سپس استخوانها را در تابوت کوچکی به نام استهدان/ استودان (استخواندان، جای استخوان) مینهادند و استهدان را در دخمههایی میگذاشتند که از گل و سنگ ساخته بودند و آن را «دخمة فراموشی» (ناووس یا سَغانه یا مقبره) مینامیدند. در حفریات باستانشناسی نخستین بار در 1288/ 1871 نمونههایی از این استهدانها در تاشکند و بعد از آن در ناحیة سغد و در سالهای اخیر در روستای شَغاب در استان بوشهر یافته شده که اغلب از سفال یا گچ یا سنگ ساخته شدهاند ( وندیداد ، ج 2، ص 689، 867؛ د.تاجیکی ، ج 5، ص212، ج 7، ص500 ؛ بویس ، ج 1، ص 441ـ442؛ میرفتاح، ص 52 ـ59).مقارن ورود اسلام به ایران، تابوت دانیالنبی در شوش بسیار مورد احترام بود و اهل کتاب آن را در مجامع خود برده، گاه با توسل به آن، طلب باران میکردند. ابوموسی اشعری این تابوت را به همراه استخوانهای دانیال (و به گزارش ابنکثیر، ج 1، جزء 2، ص37ـ 38: پیکر سالم دانیال) در نهر شوش دفن کرد (اصطخری، ص 92؛ ابنحوقل، ص 255). به گفتة مقدسی (ص 417) مردم شوش و شوشتر برای تصاحب این تابوت، با هم اختلاف داشتند.در قرن چهارم و پنجم نیز تابوت برخی از سلاطین و وزیران را پیش از دفن با زنجیری به سقف میآویختند، چنانکه تابوت صاحب ابنعباد (متوفی 385) وزیر رکنالدوله را در خانهای از سقف آویزان نموده تختی در زیر آن نهادند (ابوشجاع روذراوری، ص 262). همچنین جسد قابوسبن وشمگیر در تابوتی شیشهای از سقف گنبد قابوس آویزان شده بود (هیلنبرند ، ص 27).در قرون اخیر در مراسم عزاداری امام حسین علیهالسلام تابوتی در دستههای سوکواری حمل میشود که نماد شهیدان کربلاست. در مناطق مرکزی ایران و یزد و نایین و کاشان و تبریز و برخی از روستاهای کویری نیز، مراسم «تابوتگردانی»، «تابوتشویی»، «نخلگردانی»، «نخلبندی» رواج داشته است (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلوکباشی، ص 32ـ 38؛ حصوری، ص 105ـ 108). در کشفالاسرار میبدی (ج 1، ص160) به رسمِ افشاندنِ بادامِ سیاه بر تابوت مردگان اشاره شده است. این رسم تا مدتها در میان برخی ایلات و عشایر ایران متداول بوده است و احتمالاً چیزهای دیگری هم نثار تابوت میکردهاند (رجوع کنید به قیصری، ص 812؛ بختیارینیا، ص 813 ـ 815).واژة تابوت در زبان عربی به معانی دیگری نیز به کار رفته است، از جمله: محل نگهداری ذخایر در معبد، محلی مخصوص بر روی عرشة کشتی، وسیلهای برای نوشیدن آب، و سقف مستطیل شکلی از چوب که روی قبر ساخته میشود (دزی ، ذیل واژه؛ بستانی، ذیل «التابوت و التبوت»). در مصر، صندوقی را که در محل بیتالمال قرار میدادند و اموال یتیمان و نیز اموال مردگان بیوارث را در آن نگهداری میکردند، «تابوت القُضاة» میخواندند (کندی، ص 405).این واژه در ادبیات فارسی نیز به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به فردوسی، کتاب دوم، ج 2، ص 379؛ حافظ، ص 543؛ شاملو، ص 62؛ اخوان ثالث، ص 74).منابع: ابنجبیر، رحلةابنجبیر ، بیروت 1986؛ ابنحوقل؛ ابنسعد؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة ، ج 1، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت 1409/ 1989؛ عبدالرحمانبن اسماعیل ابوشامه، الروضتین فی اخبار الدولتین ، چاپ ابوالسعود، قاهره 1287ـ 1288، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن حسین ابوشجاع روذراوری، ذیل کتاب تجاربالامم ، چاپ آمدروز، مصر 1334/ 1916، چاپ افست بغداد ] بیتا. [ ؛ احمدبن عبداللّه ابونعیم، حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء ، بیروت 1387/ 1967؛ مهدی اخوانثالث، در حیاط کوچک پاییز در زندان ، تهران 1368ش؛ اصطخری؛ اوستا، وندیداد ، ترجمة هاشم رضی، تهران 1376ش؛ بهزاد بختیارینیا، « ] دربارة [ نثار تابوت»، آینده ، سال17، ش9ـ12 (آذر ـ اسفند 1370)؛ بطرس بستانی، محیطالمحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیّة ، بیروت 1987؛ علی بلوکباشی، «تابوتگردانی: نمایشی تمثیلی از قدرت قدسی خداوندی»، نشر دانش ، سال16، ش4 (زمستان 1378)؛ مری بویس، تاریخ کیش زرتشت ، ترجمة همایون صنعتیزاده، ج 1، تهران 1374ش؛ فائق توحیدی و علیمحمد خلیلیان، «گزارش بررسی اشیاء آرامگاه ارجان ـ بهبهان»، اثر ، ش7ـ9 (بهمن 1361)؛ شمسالدین محمد حافظ، دیوان ، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران 1369ش؛ علی حصوری، سیاوشان ، تهران 1378ش؛ خواندمیر؛ راینهارت پیتر آن دزی، تکملةالمعاجم العربیّة ، ترجمة محمدسلیم نعیمی، عراق 1978 ـ ؛ علی سامی، تمدن هخامنشی ، شیراز 1341ـ1343ش؛ سلیم حسن، مصر القدیمة ، مصر 1992؛ احمد شاملو، قطعنامه ، تهران 1364ش؛ علیرضا شاپور شهبازی، کوروش بزرگ ، شیراز 1349ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ ابوالقاسم فردوسی، شاهنامة فردوسی ، چاپ ژول مول، تهران 1369ش؛ القاهرة فی ألف عام: 969ـ1969 ، قاهره: دارالکاتب العربی للطباعة و النشر، 1969؛ ابراهیم قیصری، «نثار تابوت»، آینده ، سال15، ش10ـ12 (دی ـ اسفند 1368)؛ محمدبن یوسف کندی، کتاب الولاة و کتابالقضاة ، چاپ رفن گست، بیروت 1908، چاپ افست بغداد ] بیتا. [ ؛ رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام ، ترجمة محمد معین، تهران 1349ش؛ عبدالواحدبن علی مراکشی، المعجب فی تلخیص اخبار المغرب ، چاپ محمدسعید عریان، قاهره 1368/ 1949؛ احمدبن محمد مسکویه، تجاربالامم ، چاپ ابوالقاسم امامی، ج 1، تهران 1366ش؛ مقدسی؛ احمدبن علی مقریزی، اتعاظ الحنفا ، ج 1، چاپ جمالالدین شیال، قاهره 1387/ 1967؛ احمدبن محمد میبدی، کشفالاسرار و عدةالابرار ، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361ش؛ علیاصغر میرفتاح، «گورستان شغاب»، اثر ، ش25 (1374ش)؛ ناصر نقشبندی، «صنادیق مراقد الائمة فی العراق»، سومر ، ج 6، ش2 (1950)؛ علینقی وزیری، تاریخ عمومی هنرهای مصوّر ، تهران 1363ش؛ هرودوت، تواریخ ، ترجمه با حواشی غ. وحید مازندرانی، ] تهران، بیتا. [ ؛ رابرت هیلنبرند، «مقابر»، ترجمة کرامتاللّه افسر، در معماری ایران: دورة اسلامی ، ج 1، چاپ محمدیوسف کیانی، تهران 1366ش؛Bol'shaya Sa ¦vetskaya Ensiklopediya 2 , [Moscow] 1949-1958; Ensiklopediya ¦yi Sa ¦vetii Ta ¦jik , Dushanbe 1978-1988; Godfrey Goodwin, "Gardens of the dead in Ottoman times", Muqarnas: an annual on Islamic art and architecture , vol.5, ed. Oleg Grabar, Leiden 1988; Uzbek Savet Ensiklopediyasi , Tashkant 1971-1980.